بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباح یزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در شرح دعای وداع با ماه رمضان در تاریخ 1394/04/13، مطابق با هفدهم ماه مبارک رمضان 1436 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
السَّلَامُ عَلَیْكَ یَا أَكْرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ، وَ یَا خَیْرَ شَهْرٍ فِی الْأَیَّامِ وَ السَّاعَاتِ؛ السَّلَامُ عَلَیْكَ مِنْ شَهْرٍ قَرُبَتْ فِیهِ الْآمَالُ، وَ نُشِرَتْ فِیهِ الْأَعْمَالُ؛ السَّلَامُ عَلَیْكَ مِنْ قَرِینٍ جَلَّ قَدْرُهُ مَوْجُوداً، وَ أَفْجَعَ فَقْدُهُ مَفْقُوداً، وَ مَرْجُوٍّ آلَمَ فِرَاقُهُ؛ السَّلَامُ عَلَیْكَ مِنْ أَلِیفٍ آنَسَ مُقْبِلًا فَسَرَّ، وَ أَوْحَشَ مُنْقَضِیاً فَمَضَّ؛ السَّلَامُ عَلَیْكَ مِنْ مُجَاوِرٍ رَقَّتْ فِیهِ الْقُلُوبُ، وَ قَلَّتْ فِیهِ الذُّنُوبُ؛ السَّلَامُ عَلَیْكَ مِنْ نَاصِرٍ أَعَانَ عَلَى الشَّیْطَانِ، وَ صَاحِبٍ سَهَّلَ سُبُلَ الْإِحْسَانِ؛ السَّلَامُ عَلَیْكَ مَا أَكْثَرَ عُتَقَاءَ اللَّهِ فِیكَ، وَ مَا أَسْعَدَ مَنْ رَعَى حُرْمَتَكَ بِكَ. ...
بخش دوم از دعای وداع، خطاب به خود ماه رمضان و گفتگوهایی عاشقانه در مقام وداع با این ماه است. شبهای گذشته درباره خواص و حکمتها و مصلحتهای وداع سخن گفتیم. اما برای ما که پیش از فرارسیدن آخر ماه این دعا را قرائت میکنیم فایده دیگری هم دارد که برای وداعکنندگان ندارد. آنها در مقام وداع میگویند: ماه رمضان! تو چه فرصت خوبی بودی و از پیش ما رخت بربستی، اما ما که اکنون این دعا را مطالعه و درباره آن گفتگو میکنیم میتوانیم قدر این نعمت را بدانیم و تا آن را از دست ندادهایم از آن بهره ببریم و تنها به حسرت بعد از گذشت این ماه اکتفا نکنیم. طبیعی است که انسان در مقام وداع، خوبیهای کسی را که با آن وداع میکند ذکر میکند. در این دعای شریف هم همین نکته وجود دارد و خوبیهای ماه رمضان در قالب تقریبا بیست سلام بیان شده است.
«سلام بر تو ای گرامیترین همنشین از میان وقتها و زمانها!» امام علیهالسلام در این فراز ماه رمضان را به عنوان همنشین تصور میفرماید بعد میگوید: در بین زمانهایی که بر من گذشته و من با بخشهای مختلفش همنشین بودم، همنشینیِ تو از همه برای من مفیدتر بود. «و ای بهترین ماه در روزها و لحظهها!» این جمله تقریبا توضیحی برای تعبیر «شَهْرَ اللَّهِ الْأَكْبَرَ» است.
«سلام بر تو ای ماهی که آرزوها در آن نزدیک به تحقق شد.» معمولا تحقق آمال و آرزوها زمان میطلبد و از ما دور است. اما در این ماه مقدمات آرزوها فشرده میشود و برای مثال، کاری که انجامش یک ماه طول میکشید در یک روز انجام میگیرد و این باعث میشود که تحقق آرزوها نزدیکتر شود. «در این ماه اعمال نیک شیوع پیدا کرد.» طبیعت ماه رمضان با آن آداب و سننی که برایش تعیین شده بهگونهای است که کارهای خوب انتشار پیدا میکند و شیوع این اعمال باعث تشویق مردم به انجام کارهای خیر میشود.
«سلام بر تو ای همنشینی که تا هست قدر و منزلتش بسیار بلند و با ارزش است، و هنگامی که از ما جدا شود جدایی او برای ما مصیبتبار میشود، و ای مایه امیدی که فراق و جدایی او دردناک است»! این حالت برای کسی است که مفاد جمله اول را خوب درک کرده باشد و واجد آن باشد. اما اگر زندگی انسان در این ماه عادی باشد و با ماههای دیگر فرقی نداشته باشد طبعا این جملهها هم دیگر از دلش برنمیخیزد و فقط کلامی است که آن را میخواند.
«سلام بر تو ای کسی که وقتی اقبال کرد با ما الفت گرفت و موجب شادی و سرور شد، و هنگامی که از ما رخت بربست و رفت ما را به وحشت و عذاب انداخت. سلام بر تو ای همسایهای که با حضور او دلها رقت پیدا کرد و گناهان کاهش یافت. سلام بر تو ای کسی که ما را یاری کرد تا بر شیطان پیروز شویم و ای همراهی که راههای احسان را برای ما آسان کرد. سلام بر تو! چهقدر فراواناند آزادشدگان خدا از آتش جهنم در ایام تو، و چهقدر سعادتمند است کسی که حرمت تو را رعایت کند. سلام بر تو! چهقدر گناهان را تو محو کردی و انواع عیبها را مستور داشتی»!
در این فراز از دعا، غیر از اوصافی کلی که در مدح ماه رمضان گفته شده، به نکتههای خاصی هم در ضمن آن اشاره شده که میتواند برای ما آموزنده باشد. یکی از مهمترین نکتههای این فراز آن است که در این ماه دلها رقت پیدا میکنند و گناهان کاهش مییابند (رَقَّتْ فِیهِ الْقُلُوبُ، وَ قَلَّتْ فِیهِ الذُّنُوبُ). این حقیقتی است که ما آن را کم یا بیش تجربه کردهایم، بهخصوص در شبهای قدر که تضرعها، مناجاتها، توبهها و استغفارها توأم با رقت قلب است. اما آیا رقت قلب ویژگی خاص ماه رمضان است، به این معنا که با طلوع هلال ماه رمضان دلها بهطور طبیعی رقت پیدا میکنند یا این رقت قلب اسبابی دارد که در ماه رمضان تحقق پیدا میکنند؟ سؤال دیگر این است که «رقت قلب» چه حسنی دارد؟ برخی گمان میکنند رقت قلب یک نوع ضعف روانی، ضعف بدنی یا ضعف عصبی است، و افراد قوی در هیچ حالی خم به ابرو نمیآورند و نه آهی از آنها شنیده، و نه اشکی و نه تأثری از آنها دیده میشود، و این را یک نوع شجاعت، قوت و دلیری به حساب میآورند. این درحالی است که از برخی آیات و روایات استفاده میشود که دستکم این تصور بهصورت کلی صحیح نیست و برخی از رقتها مطلوب است بهگونهای که اگر نباشد نشانه بیماری است.
حقیقت این است که رقت قلب بهعنوان یک کیفیت نفسانی و یک احساس که در شرایطی خاص بر انسان عارض میشود و بهدنبال آن انفعالی مثل گریه، آه، تأثر و ... پدید میآید، فی حد نفسه نه ممدوح است و نه مذموم؛ به این معنا که فی حد نفسه نه ارزش مثبت اخلاقی دارد و نه ارزش منفی. همه قوایی که خدا در بدن و روح انسان قرار داده ابزارند و استفاده از آنها در وقت مناسب خود میتواند موجب کمالی برای انسان شود. حتی خشم و غضب هم اگر در جای مناسب خود استفاده شود موجب رشد انسان است. در روایات آمده است: صورتی که از دیدن معصیت در هم کشیده نشود آتش آن را در هم میکشد. غضب را خدا آفریده و در موضع مناسب آن، نه هرجا، باید از آن استفاده کرد. هر کدام از غضب و مهربانی باید در جای مناسب خود استفاده شوند.
برخی آیات قرآن کریم با تعبیری بسیار هشداردهنده مؤمنان را به عنوان کسانی توصیف میکند که با ذکر نام خدا دلهایشان میلرزد. خدای متعال در سوره انفال میفرماید: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ؛1 «جز این نیست که مومنان کسانیاند که وقتی نام خدا برده میشود دلشان میلرزد.» یعنی در حالی که قبل از آن به خدا توجه ندارد، اگر نام خدا برده شود و بدین وسیله به خدا توجه پیدا کند قلبش میلرزد که من چگونه در پیشگاه الهی از یاد او غافل بودم! البته این حالتی لحظهای است و معنای آیه این نیست که قلب مؤمن دائما باید بلرزد. این حالت به اصطلاح انفعالی است که از منتقل شدن انسان از غفلت به توجه، در دل او پیدا میشود. در آیهای دیگر، قرآن کریم در وصف مؤمنان میفرماید: وقتی آیات قرآن تلاوت میشود موی بر اندامشان راست میشود (كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ2). این حالت مؤمنان حالتی است که وقتی بر قلب عارض میشود، در بدن هم آثاری ایجاد میکند، مانند حالت ترس که تؤام با آن رنگ چهره هم زرد میشود. البته قرآن کریم بعد از این میفرماید: ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ؛ «سپس پوستشان و دلشان به یاد خدا نرم مىگردد.» پس اینگونه نیست که مومنین همیشه موی بر اندامشان راست باشد، بلکه این حالتی انفعالی است که بعد از توجهی خاص در یک لحظه در آنها پدید میآید و بعد هم رفع میشود.
در برابر، قرآن کسانی را که قساوت قلب دارند مذمت میکند. یکی از مذمتهای بارزی که قرآن نسبت به بنیاسرائیل دارد این است که دلهای آنها مانند سنگ بلکه سختتر از سنگ گردید (ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ فَهِیَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً3). پس داشتن دلی چنین قسی، نشانه شجاعت نیست؛ بلکه این سنگدلی یک بیماری روحی است. انسان باید در موقع مناسب رقت قلب داشته باشد. برای مثال، گاهی فرزند بیمار میشود و مادر از روی مهربانی متأثر میشود و اشک میریزد. این تأثر امری طبیعی است، اما این صحیح نیست که انسان بهگونه باشد که در مقابل هر حادثهای زود متأثر شود و اشکش جاری شود و خود را ببازد. برای مثال رهبر جامعه باید آن قدر قوی باشد که هر مصیبتی برایش اتفاق بیافتد خم به ابرو نیاورد مانند حالتی که حضرت امام رضواناللهعلیه در برابر خبر شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی داشتند. نقل نشده که ایشان در این مصیبت اشک ریخته باشند. یا در جریان هفت تیر وقتی خبر آن حادثه را به ایشان دادند ایشان بدون اینکه خود را گم کند گفت: بروید مجلس را تشکیل بدهید! اینها سنگدلی نیست، بلکه شجاعت است. جایی که عقل اقتضا کند انسان در برابر دشمن سرسختی نشان دهد و نشکند این ایستادگی، مردانگی و شجاعت است.
همین امام وقتی نام سیدالشهدا علیهالسلام را میشنید اشک از چشمانش جاری میشد. پس رقّت قلب مطلوب نشانه آمادگی شخص برای بهکارگیری استعدادها و نعمتهای الهی است در راهی که مطلوب خداست، و این موجب کمال انسان میشود. بنده بزرگان زیادی از جمله مرحوم علامه طباطبایی را دیدم که افرادی بسیار قوی بودند، اما در مقابل نام سیدالشهدا علیهالسلام و مصیبت آن حضرت به قدری آمادگی داشتند که به محض شنیدن مرثیه اشکشان جاری میشد. این انفعال و ضعف نیست. ایشان چنان خود را تربیت کردهاند که در زمان مناسب بتوانند از حالت روحانی و قلبیشان استفاده کنند.
ماه رمضان از اوقاتی است که دلها در آنها رقت پیدا میکنند. خبر از این رقت ظاهرا خبر از امری غیبی نیست، بلکه خداوند این ماه را بهگونهای قرار داده که دلها در آن رقیق میشوند، یعنی دستورات، احکام و آدابی که خدای متعال برای این ماه معین کرده به گونهای است که شرایط رقت را فراهم میکند و موانعش را برطرف میکند. یکی از موانع رقت پرخوری است. انسان وقتی پرخوری میکند به روشنی احساس سنگینی میکند و اگر روضه هم بخوانند اشک نمیریزد. چون احکام ماه رمضان بهگونهای است که انسان باید ساعتهای طولانی گرسنگی بکشد، این مانع (پرخوری) کمکم برطرف میشود، به شرط آنکه بعد از افطار زیادهروی نکند.
یکی دیگر از عواملی که باعث میشود رقت قلب انسان زیاد شود قرار گرفتن مکرر در معرض عوامل رقت است. برای مثال کسانی که در مراسم روضه شرکت میکنند در روزها و جلسات نخست ممکن است به راحتی تحت تأثیر مراسم قرار نگیرند، اما با تکرار شرکت در مراسم روضه بهتدریج تمرکز پیدا میکنند و آماده تأثر میشوند و زمینه رقت قلب در آنها تقویت میگردد. ماه رمضان فرصتی است که انسان در طول ماه استغفار کند، گناهان خود را به یاد آورد، به یاد خدا باشد و ...، و این تکرارِ در طول یک ماه زمینه را فراهم میکند که موانع رقت قلب برطرف شود و انسان انس و عادتی با عوامل رقت پیدا کند و بیشتر تحت تأثیر قرار گیرد.
در روایات عواملی برای رقت قلب بیان شده مانند خوردن غذای حلال و ... که ما توضیح علمی و عقلانی آن را نمیدانیم و تعبدا آنها را میپذیریم، هرچند ممکن است آثار این عوامل با تجربه هم اثبات گردد. اما عقل این اندازه میفهمد که ماه رمضان واقعا چنین اقتضایی دارد که در اثر گرسنگی و در اثر تمرکز بر مسائل عاطفی و احساسی، بهتدریج انسان رقت قلب پیدا کرده، آمادگی بیشتری برای توبه، استغفار و تضرع در پیشگاه الهی به دست میآورد.
تضرع در قرآن مورد توجه خاص قرار گرفته است، و خدای متعال در برخی آیات از تضرع نکردن بندگان گله میکند: فَلَوْلا إِذْ جَاءهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَـكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ؛4 «پس چرا هنگامى كه مجازات ما به آنان رسید، تضرع نکردند؟ علتش این بود که دلهایشان قساوت پیدا کرده بود.» قساوت قلب موجب شده بود آن جایی که باید تضرع کنند، تضرع نکنند. پس ماه رمضان کمک میکند که موانع رقت قلب برداشته شود و انسان آمادگی بیشتری برای تضرع پیدا کند؛ تضرعی که مطلوب خداست.
ممکن است برای برخی که از جهت معارف دینی ضعیف هستند این سؤال مطرح شود که مگر خدا از گریه کردن مردم خوشش میآید که از تضرع نکردن انسانها گله میکند؟ پاسخ این است که تضرع هم مانند همه موارد دیگر نفعی برای خدای متعال ندارد. خداوند ما انسانها را بهگونهای آفریده است که در شرایطی خاص و بهدنبال احساسی خاص باید انفعالی خاص در ما پدید آید تا انسانیت ما ظهور یابد و رشد کند. انسان یعنی موجودی که در شرایطی خاص باید گریه کند، و در شرایطی دیگر باید بخندد و ... اگر کسی هیچ وقت شاد نشود و همیشه غمگین باشد، چنین کسی مسلماً بیمار است؛ و برعکس، اگر کسی هیچ غم و غصهای نداشته باشد و هر حادثهای هم پیش آید هیچ عکس العملی نشان ندهد، این هم انسانی بیمار است. یکی از بیماریهای قلب همین است.
در قرآن دو نوع ویژگی برای قلب بیان شده است؛ یکی ادراک حقایق است، و اگر قلب بیمار شود نمیتواند حقیقت را درک کند (لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا5)؛ و دیگری قابلیت رقت قلب است. در مواقعی خاص، دل باید نرم شود و رقت پیدا کند و به دنبالش احساس حزن پیدا شود و به دنبال آن انفعال گریه و اشک باید پدید آید. خدا انسان را اینگونه آفریده و این ویژگی در کسی نبود، حاکی از بیماری روح او است. قرآن میفرماید: فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ؛6 «هنگامى كه آنها از حق منحرف شدند، خداوند قلوبشان را منحرف ساخت.» اینها خود منحرف میشوند و خدا هم بر انحرافشان میافزاید. هر کسی هر راهی را انتخاب کند خداوند هم در همان راه یاریاش میکند. درمقابل هم قرآن میفرماید: وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى؛7 «آنهایی که راه هدایت را میپذیرند خدا اسباب هدایت بیشتر را برایشان فراهم میکند.»
بنابراین کسانی که خودشان نمیخواهند حالت تضرع پیدا کنند و تظاهر به بیخیالی و نداشتن غم و غصه میکنند، بهتدریج این حالت برایشان ملکه میشود. این همان سنت الهی است که بر انحراف و بیماری آنها میافزاید. انسان باید حالت معتدلی داشته باشد، به این معنا که در موقع مناسب شاد شود و در جای خود غمگین شود؛ درجای مناسب بخندد و در موقع مناسب گریه کند. مقصود از موقع مناسب جایی است که هم عقل و هم شرع آن را تأیید میکنند.
وفقناالله و ایاکم انشاءالله