بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در شرح دعای وداع با ماه رمضان در تاریخ 1394/04/19، مطابق با بیستوسوم ماه مبارک رمضان 1436 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
وَ أَوْجِبْ لَنَا عُذْرَكَ عَلَى مَا قَصَّرْنَا فِیهِ مِنْ حَقِّكَ، وَ ابْلُغْ بِأَعْمَارِنَا مَا بَیْنَ أَیْدِینَا مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ الْمُقْبِلِ، فَإِذَا بَلَّغْتَنَاهُ فَأَعِنِّا عَلَى تَنَاوُلِ مَا أَنْتَ أَهْلُهُ مِنَ الْعِبَادَةِ، وَ أَدِّنَا إِلَى الْقِیَامِ بِمَا تَسْتَحِقُّهُ مِنَ الطَّاعَةِ، وَ أَجْرِ لَنَا مِنْ صَالِحِ الْعَمَلِ مَا یَكُونُ دَرَكاً لِحَقِّكَ فِی الشَّهْرَیْنِ مِنْ شُهُورِ الدَّهْرِ؛ اللَّهُمَّ وَ مَا أَلْمَمْنَا بِهِ فِی شَهْرِنَا هَذَا مِنْ لَمَمٍ أَوْ إِثْمٍ، أَوْ وَاقَعْنَا فِیهِ مِنْ ذَنْبٍ، وَ اكْتَسَبْنَا فِیهِ مِنْ خَطِیئَةٍ عَلَى تَعَمُّدٍ مِنَّا، أَوْ عَلَى نِسْیَانٍ ظَلَمْنَا فِیهِ أَنْفُسَنَا، أَوِ انْتَهَكْنَا بِهِ حُرْمَةً مِنْ غَیْرِنَا، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اسْتُرْنَا بِسِتْرِكَ، وَ اعْفُ عَنَّا بِعَفْوِكَ، وَ لَا تَنْصِبْنَا فِیهِ لِأَعْیُنِ الشَّامِتِینَ، وَ لَا تَبْسُطْ عَلَیْنَا فِیهِ أَلْسُنَ الطَّاعِنِینَ، وَ اسْتَعْمِلْنَا بِمَا یَكُونُ حِطَّةً وَ كَفَّارَةً لِمَا أَنْكَرْتَ مِنَّا فِیهِ بِرَأْفَتِكَ الَّتِی لَا تَنْفَدُ، وَ فَضْلِكَ الَّذِی لَا یَنْقُصُ.
امام سجاد علیهالسلام بعد از سلامهایی که به عنوان وداع با ماه رمضان فرمودند، خدای متعال را به خاطر توفیق درک ماه رمضان و روزه و عبادتش در این ماه ستایش کردند، و از همراهی این عبادتها با قصورها و تقصیرها اظهار پشیمانی نموده، به پیشگاه الهی عرضه داشتند: «با تو عهد میبندیم که این پشیمانی را محکم نگهداریم و با زبان هم از تو عذرخواهی میکنیم. تو هم با فضل و کرم خود به ما عنایتی بفرما که آنچه در ماه رمضان از دست دادهایم جبران گردد.»
در ادامه حضرت عرضه میدارند: «خدایا! تو هم قبول عذر ما را به خاطر کوتاهیهایی که در این ماه در حق تو داشتیم بر خودت واجب کن!» یک نکته ظریف ادبی در اینجا این است که ما وقتی میگوییم: «أَوْجِبْ لَنَا عُذْرَكَ» ابتدا به ذهن میرسد که خدا عذری دارد. اما این اشتباه، ناشی از تفاوت ادبیات عربی با ادبیات فارسی است. در زبان عربی «عذره عاذر فهو معذور» در واقع به معنای «عذرش را پذیرفت» است. عذرخواهی در زبان عربی با واژه «اعتذار» و قبول عذر با واژه «عذر» بیان میشود.
از آنجا که ما نتوانستهایم همه ماه رمضان را به عبادت سپری کنیم و لغزشهایی هم در این ماه عزیز داشتهایم، در حسرت ماه رمضانی هستیم که در آن گناه و لغزش نباشد. براین اساس حضرت سجاد علیهالسلام از خدا میخواهد: «عمر ما را در آیندهای که پیش رو داریم به ماه رمضان آینده برسان. پس اگر ما را به ماه رمضان آینده رساندی در آن ماه رمضان به ما توفیق ده آن گونه که تو اهل عبادت هستی تو را عبادت کنیم، و ما را در آن ماه رمضان به سوی قیام به عبادتی سوق ده که تو استحقاقش را داری، و در آن ماه کارهای خیری را به دست ما جاری کن که موجب درک حق تو در دو ماه از ماههای روزگار شود.» منظور این است که ما در این ماه رمضانی که از دستمان رفت آن عبادتی که تو استحقاق داشتی انجام ندادیم. تو در ماه رمضان بعد آن چنان به ما توفیق ده که علاوه بر ادای حق تو در آن ماه، این ماه را هم جبران کند. یکی از شارحان گفته است «فی شهور الدهر» اضافه شده تا نشان دهد که تنها همین ماه رمضان و ماه رمضان سال آینده مقصود نیست، بلکه مقصود توفیقی است که هر ماه رمضانی را جبران کند.
«خدایا! ما به آنچه که از گناهان سبک یا گناهان حسابشده و دنبالهدار نزدیک شدیم. یا در هر کار ناشایستی واقع شدیم و خطایایی را به صورت عمدی اکتساب کردیم، یا از روی نسیان به خود ظلم کردیم، یا خطایی کردیم که تنها ضررش متوجه خودمان نبود، بلکه از دیگران هم هتک حرمتی شد؛ پس بر محمد و آل او درود فرست و ما را با پوشش خود بپوشان و با عفو خود ببخش!» اصطلاح «لمم» از قرآن گرفته شده است که در مورد گناهان خیلی سبک و گناهانی بهکارمیرود که بدون تأمل و تفکر از انسان سرمیزند و انسان سریع پشیمان میشود. درمقابل، «اثم» گناهی است که گناهکار حساب شده و سنجیده مرتکب آن میشود و دنبالهدار هم میباشد. برخی برای لمم به نگاهی به نامحرم مثال زدهاند که گناهکار سریع نگاهش را بردارد و از کار خود پشیمان شود. اما گناهی مثل شرب خمر تنها یک لغزش آنی نیست، بلکه به دنبال آن مستی، تضییع حقوق دیگران و دهها گناه دیگر خواهد بود. واژه «ذنب» اعم از هر دو نوع گناهی است که ذکر شد.
امام سجاد علیهالسلام در این فراز، علاوه بر طلب بخشش هرگونه خطا و لغزش، از خدای متعال میخواهد که این گناهان را از چشم دیگران هم پوشیده بدارد؛ بهخصوص از چشم کسانی که ما را بر آن گناهان شماتت میکنند و با ما میانه خوبی ندارند و دنبال خردهگیری از ما هستند؛ کسانی که میخواهند نقطه ضعفی از ما پیدا کنند و آن را بزرگ کنند و ما را تحقیر کنند: «و ما را نصب العین شماتتکنندگان قرار نده! و زبان طعنهزنان را بر ما باز نفرما! و ما را به کاری وادار که باعث ریزش آن گناهان شود و کفارهای باشد برای آنچه که از ما نمیپسندی! با مهربانیات که پایانناپذیر است و فضلت که کاهش نمییابد.» اصطلاح «أنکرْتَ» نیز از اصطلاحات قرآنی است و ما با آن در عنوان امر به معروف و نهی از منکر آشنا شدهایم. به کار بردن واژههای معروف و منکر، برای معنایی که ما امروز به کار میبریم در ادبیات رایج عرب معمول نبوده است. ترجمه تحت اللفظی معروف، شناخته شده و معنای منکر، ناشناس و ناآشناست. اما قرآن این الفاظ را برای کار خوب و بد اصطلاح کرده است. حکمت این جعل اصطلاح آن است که قرآن میخواهد بگوید: انسان عاقل یا انسان مؤمن با کارهای خوب آشنا است و اصلا با گناه آشنا نیست. قرآن میخواهد این معنا را القا کند که جامعه ایمانی و اسلامی اصلا با گناه آشنا نیست و گویا اصلا نمیداند گناه چیست. در این فراز از دعا «أنْکَرْتَ مِنَّا» یعنی از ما انتظار نداری و نمیپسندی که ما چنین کاری را انجام دهیم.
نکتهای که به نظرم میرسد باید آن را مقداری توضیح دهم پاسخ به این سؤال است که آیا درخواست پوشش گناهان و عیوب از دیگران برای در امان ماندن از شماتت آنها، و در یک کلمه درخواست محفوظ ماندن آبروی انسان، خواستهای مستقل در کنار درخواست بخشش گناهان است؟ البته درخواست پوشش گناهان، به معنای عدم درخواست آمرزش آنها نیست. درخواست پوشش و درخواست آمرزش دو مقولهاند؛ ممکن است گناهان آمرزیده شوند و حتی خداوند آنها را از نامه عمل انسان محو نماید، اما آیا پوشیده ماندن عیوب و گناهان از دیگران آن قدر اهمیت دارد که انسان جداگانه آن را از خدا درخواست نماید؟
محفوظ بودن آبروی انسان در جامعه نعمتی الهی مانند سایر نعمتهاست. برای مثال سلامتی نعمتی خدادادی است که هزاران زیرمجموعه دارد. هر یک از اعضای بدن ما بیماریهای خاص خود را دارد و محفوظ بودن تمام اعضا از تمام آن بیماریها، در مجموع سلامتی نام دارد و نعمتی بزرگ از نعمتهای الهی است. بدون شک روزیِ حلال و فراوان، نعمتی دیگر از نعمتهای خداست. روزی فراوان که موجب شود انسان تنگدست نباشد و ضروریات زندگیاش را به راحتی تأمین کند و به دیگران اظهار حاجت نکند، یک نعمت است. اتفاقا در دعاهای معصومان، چنین چیزهایی هم مورد سؤال و درخواست قرار گرفته است (اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی مِنْ فَضْلِكَ الْوَاسِعِ الْحَلَالِ الطَّیِّبِ رِزْقاً وَاسِعاً حَلَالًا طَیِّبا)1. شکی نیست که همه اینها نعمتاند و اگر خدا آنها را به انسان عطا کرد باید شکرشان را بهجا آورد و قدرشان را بداند، و اگر از این نعمتها محروم باشد از خدا عطای آنها را درخواست کند. حتی اگر کسی که از این نعمتها برخوردار است و آنها را در راه خودش هم مصرف نکند باز هم باید شکر آن را به جا آورد و در پیشگاه الهی اعتراف کند که خدایا! تو این نعمت را به من دادی، اما سوءاستفاده از نعمت و کوتاهی از طرف من است. خدایا! من میتوانستم از آن استفاده صحیح کنم و ثواب بسیاری را با آن درک کنم، اما کوتاهی کردم!
بعد از اینکه روشن شد چنین اموری نعمت الهی هستند، مسأله این است که انسان چهقدر باید به این امور اهمیت دهد، چگونه از آنها استفاده کند، و نگاهش به این نعمتها چگونه نگاهی باشد؛ آیا نگاهی ابزاری به آنها داشته باشد یا به عنوان هدف به آنها بنگرد؟ پاسخ این مسأله به مراتب معرفت انسان بستگی دارد. همه ما خواهان این هستیم که بدنی سالم داشته باشیم و اگر ناراحتی مختصری داشته باشیم خواب از چشمان ما گرفته میشود، نمیتوانیم مطالعه کنیم، نمیتوانیم بهدرستی عبادت بهجای آوریم و ...؛ ازاینرو همه میخواهیم بدنی سالم داشته باشیم. همچنین آبرومند بودن در جامعه نعمتی است که همه خواهان آن هستیم. حقیقتا اگر انسان در جامعه مورد احترام دیگران باشد برخوردار از نعمتی الهی است و حفظ آبروی دیگران نیز یکی از واجبات دینی است. در روایات آمده است که حرمت عرض مؤمن از حرمت جانش کمتر نیست؛ یا حرمت مؤمن مانند حرمت کعبه است. حفظ آبرو و احترام دیگران واجب است و حتی اگر مؤمنی مرتکب گناهی شود انسان مجاز نیست آن را منتشر کند. این کار غیبت و حرام است. گاهی حرمت نقل گناه دیگران از آن گناهی که دیگران انجام میدهند بیشتر است، زیرا با این کار آبروی مؤمن از بین میرود!
اما استفاده ما از این نعمتها متفاوت است. برای برخی سلامتی و رهایی از درد و مرض و همچنین آبرومند بودن در جامعه و ... هدف است. برخی روزی واسع میخواهند صرفاً برای اینکه غذای خوب بخورند، لباس خوب بپوشند و زندگی خوش و راحتی داشته باشند. این هدف ارزش ندارد و اگر این محبت گسترش پیدا کند و بر سایر امور زندگی انسان غلبه پیدا کند همان حب دنیای مذموم میشود که منشأ تمام گناهان است (حبّالدنیا رأس کل خطیئة). پس نعمتهایی مانند ثروت، آبرو، و ... میتوانند برای انسان هدف شوند و انسان به آنها چنان دلبستگی پیدا کند که مانع از انجام تکالیف واجبش شود. برای مثال چنان شیفته مال و ثروت گردد که حتی حقوق مالی واجبش را هم ادا نکند؛ حقوقی همچون، زکات، خمس، حق همسایگان، حق پدر و مادر، حق ذویالحقوق از ارحام، حق نیازمندان جامعه، کمک به جبهه جهاد، کمک به مسلمانان محتاج در کشورهای دیگر و ...
وقتی ثروت هدف شد، علاوه بر پرداخت نکردن حقوق واجب، خطر دیگری هم انسان را تهدید میکند و آن صرف مال و ثروت در راه رسیدن به اهداف پلید دنیوی و حتی ضد دینی است. گاهی برخی ثروتمندان برای یک مهمانی هزینهای صرف میکنند که با آن میتوان هزینه یک سال ده خانواده را تأمین کرد! ممکن است تا این حد هم توجیهی داشته باشد و کاری مباح محسوب شود. اما گاهی چنین هزینهای را صرف میکنند تا حقی از دیگران پایمال کنند. برای مثال گاهی صاحب ثروتی میداند کسی در معرض انتخاب برای مسئولیت و پُستی است و برای جلوگیری از این امر و نشاندن کسی بهجای او که صلاحیت کمتری دارد یا اصلا صلاحیت ندارد این پولهای کلان را مصرف میکند؛ مهمانیهای کذایی برپا میکند و هدایایی به افراد سرشناس و صاحب نفوذ میدهد. هدیهدادن در ظاهر کاری مستحب است، اما مهم انگیزه این کار است. چرا چنین افرادی به فقرا هدیه نمیدهند؟! چرا به افراد گمنام هدیه نمیدهند؟! چرا به کسانی هدیه میدهند که منشأ اثر هستند و حرفشان در دیگران اثر دارد و میتوانند کاری برای آنها انجام دهند؟! بالاخره کار به جایی میرسد که این بذل و بخششها ناآگاهانه یا آگاهانه به ضرر دین تمام میشود! این ثروت همان نعمت خداست؛ همان نعمتی که خدا عنایت کرده و امکان داشت هزاران نفر با این نعمت از بیماری و حتی مرگ نجات پیدا کنند، یا افراد زیادی با آن تحصیل علم کنند، یا آبروی انسانهای زیادی حفظ شود؛ اما همه اینها یکجا صرف کاری میشود که هم به ضرر اجتماع است و هم به ضرر دین، و روز قیامت هم باید برای ریال به ریالش پاسخ داد. آیا چنین ثروتی خواستنی است؟!
در واقع در کنار همه دعاهای مؤمنان شرطی وجود دارد و آن این است که «بهضرر دنیا و آخرت ما تمام نشود»، همانگونه که وقتی برای دیگران دعا میکنیم شرطی ناگفته دارد و آن اینکه «اگر صلاحش در این است». اگر نعمتهایی مثل روزی، آبرو و ... موجب شود انسان اصلا از دین خارج شود، آیا باز هم آن را میخواهیم؟! اما نعمتهای آخرت این شرط را ندارند زیرا آن نعمتها به هیچ کس ضرر نمیزنند.
بنابراین وقتی نعمتهای دنیا را درخواست میکنیم، خواه برای خود و خواه برای دیگران، باید شرط کنیم که آن نعمت به ضرر ما تمام نشود، بهخصوص آنچه به آبرو و حیثیت اجتماعی مربوط میشود. این نعمتی است که اگر برای ما هدف شود گرفتار جاهطلبی شدهایم و جاهطلبی چیزی نزدیک به کفر است. در جلسه گذشته این روایت را خواندیم که مَا ذِئْبَانِ ضَارِیَانِ فِی غَنَمٍ قَدْ تَفَرَّقَ رِعَاؤُهَا بِأَضَرَّ فِی دِینِ الْمُسْلِمِ مِنَ الرِّئَاسَةِ. اما در نقل دیگری آمده است: مِنْ حُبِّ الْمَالِ وَ الشَّرَفِ.2 «اگر دو گرگ گرسنه به گله بیچوپانی حمله کنند، آن اندازه به این گله ضرر نمیزنند که علاقه به مال و علاقه به شرف ممکن است به دین مسلمان ضرر بزنند.» مقصود از شرف، همین احترام، جاه و موقعیت اجتماعی است.
آیا شایسته است انسان عزتی را از خدا طلب کند که باعث نابودی دین او شود؟! در حقیقت باید روزی هزار بار از خدا بخواهد که او را به چنین چیزی گرفتار نکند. آیا اگر کسی انسان را نشناسد و به او احترام نگذارد بهتر است یا آخرت انسان آباد باشد؟ حفظ آبرو امر مهمی است و در قرآن کریم هم فقیرانی که آبروی خویش را حفظ میکنند و نمیگذارند کسی از مشکلات آنها باخبر شود تحسین شدهاند (یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاء مِنَ التَّعَفُّفِ)3. این آبروداری بسیار ارزشمند است، اما اگر آبرو برای انسان بت شود انسان را به اعماق جهنم میکشاند، و آن وقتی است که چنان در دل انسان ریشه بدواند که اگر در جایی امر مردد شود بین اینکه دین محفوظ بماند یا آبروی او، حفظ آبرو و شرف خویش را بر حفظ دین، بر حفظ نظام اسلامی و ارزشهای انقلاب اسلامی ترجیح دهد! باید از چنین شرایطی به خدا پناه برد!
خدای متعال این نعمتها را به انسان عطا میکند، اما در حقیقت همه اینها وسیله امتحان انسان است. قرآن در آیاتی متعدد به این حقیقت اشاره میکند، مانند: وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّیِّئَاتِ4، وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً5، إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ6، یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَّكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ7، حتی خانواده انسان ممکن است اسباب از بین رفتن دین انسان شود. ممکن است خانواده انسان به دنبال لذتهای دنیایشان باشند و انسان را به کارهایی وادار کنند که دین او را نابود کنند. آیا شما کسانی را سراغ ندارید که بهخاطر پسرشان جهنمی میشوند؟ باید پناه به خدا برد!
اگر امام سجاد علیهالسلام در این دعا از خدای متعال درخواست میکند: عیوب ما را بپوشان و ...، صرفا بهخاطر این نیست که آبرومندی امری لذتبخش است. انسانهایی که بهدنبال تقرب به خدا هستند از این امور بهرههای بلندی میبرند. مؤمنان این آبرو را برای انجام خدمات بیشتر، عبادت بیشتر و مانند آنها میخواهند. این اهداف بسیار ارزشمند است. اما در همین امور هم چون نمیدانیم عاقبت کار به کجا میانجامد، نباید این شرط را فراموش کنیم که خدایا! ما این نعمت را از تو میخواهیم به شرط این که به دینمان ضرر نزند، گرچه این را به زبان نیاوریم و تنها در قلب به آن توجه داشته باشیم.
وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین