اهداف درس
از دانشپژوه انتظار میرود پس از فراگیری این درس
1. بتواند وحدت یا تعدد عرش و کرسی را برحسب ظاهر آیات توضیح دهد؛
2. احتمالات مختلف در معنای عرش را بیان و بررسی کند؛
3. قراین مؤید هریک از احتمالات مربوط به معنای عرش را ذکر کند.
در قرآن، بهجز آسمان و زمین و آنچه در بین آن دو است، از دو موجود دیگر به نامهای عرش و كرسی نیز نام برده شده است.
درباره عرش، چندین آیه در قرآن آمده است(1) که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت؛ اما درباره كرسی، تنها یك آیه در قرآن وجود دارد: وَسِعَ كُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَالأَرْض (بقره:255)؛ «گستره كرسی الهی، شامل آسمانها و زمین است».
نکته بحثانگیز دراینباره این است كه آیا عرش و كرسی یك حقیقتاند یا دو چیز مختلفاند. برخی احتمال نخست را برگزیده و گفتهاند هر دو واژه تعبیری كنایی از مقامی هستند كه امر تدبیر جهان، از آن ناشی میشود. این مقام به اعتبار دلالت بر اریكة سلطنت و قدرت، «عرش» نامیده میشود و به اعتبار برتری و سریر حكمرانی و مقر فرمانروایی، آن را «كرسی» میخوانند.
بههرروی دلیلی قطعی از قرآن بر وحدت عرش و کرسی نداریم؛ اما ظاهر قرآن
1. عرش در قرآن بیست بار در ارتباط با خدا و چهار بار در ارتباط با ملکة سبأ و یک بار در ارتباط با حضرت یوسف بهکار رفته است.
دال بر این است كه عرش و كرسی دو چیز متفاوتاند و شاید برحسب روایات متعدد هم بتوان گفت که این دو یک چیز نیستند.
مسئله دیگر این است كه عرش چیست؟ آیا كنایه از مقام فرماندهی است یا بهراستی موجودی مانند دیگر موجودات عالم است؟
احتمال اول: از برخی آیات شاید بتوان استظهار کرد كه منظور از عرش، همان مقام سلطنت و ربوبیت و تدبیر الهی است. مؤید این احتمال این است كه در بیشتر آیات مربوط، بعد از عرش، لفظ تدبیر یا مصادیقش بیان میشود: ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ یُدَبِّرُ الأَمْر (یونس:3)؛ «سپس بر عرش استیلا یافت و چیره شد تا جهان را تدبیر كند». شاید بتوان از ظاهر این آیه استفاده کرد كه معنای عرش در اینجا، موجودی نیست كه خدا بر آن قرار گیرد؛ زیرا خدا جسمانی نیست؛ پس این یك تعبیر كنایی از مقام ربوبیت است. تعبیر اسْتَوی عَلَی الْعَرْش در هفت آیه دیگر هم آمده است و در همه آنها به همین معناست.(1)
احتمال دوم: ممکن است عرش نام مخلوق خاصی باشد. مؤید این احتمال نُه آیه دیگر است كه خدا را «رَبُّ الْعَرْشِ» توصیف میکند؛ ازجمله: فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیم (توبه:129)؛ «اگر برگشتند و به تو پشت كردند، بگو خدا مرا بسنده است؛ [همان كه] جز او خدایی نیست؛ بر او پشتگرمی و تكیه دارم و او خدای عرش عظیم است».(2) از ظاهر آیه چنین برمیآید كه عرش موجودی است كه خدا رب آن است. این استظهار از آیه، در اینجا بعید نیست.
1. ازجمله در اعراف:54، رعد:2، فرقان:59، سجده:4، حدید:4.
2. موارد دیگر عبارتاند از: اسراء:42، انبیاء:122، نمل:26، زمر:75، غافر:15، زخرف:82، تکویر:29، بروج:15.
اما به این ظاهر نیز چندان نمیتوان تكیه كرد؛ چون در برخی آیات دیگر، «رب» به اسم معنا نیز اضافه شده است؛ مانند آیه سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُون (صافات:180). چنین نیست كه «عزت» موجود و پدیدهای باشد که خدا رب آن است؛ بلكه رب در اینجا به معنای دارنده و صاحب است؛ پس «رب العزة» یعنی دارای عزت. به همین ترتیب «رب العرش» نیز میتواند به معنای صاحب ملك و تدبیر باشد.
اما آیات روشنتری هم هست که میتواند مؤید این احتمال باشد که عرش موجود و مخلوقی معین است؛ مانند آیه الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَه (غافر:7)؛ «کسانی که عرش را برمیدارند و آنان كه اطراف آن هستند». در این آیه بعید است بتوان گفت عرشی كه حاملان و اطرافیانی دارد، کنایه از مقام ربوبیت است. ظاهر آن است كه در این آیه، عرش موجودی حقیقی است. نمونة بارز دیگر این آیه است: وَیَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمانِیَة (حاقه:17)؛ «عرش خدایت را در این روز، هشت تن فراز آنان [مردم] برمیدارند». البته اگر دلیل قاطعی در دست بود، میتوانستیم این آیات را بهگونهای تأویل کنیم؛ اما ظاهر آیات همین است.
برحسب روایات نیز عرش یك مخلوق حقیقی است که حاملانی با اوصافی ویژه دارد. این روایات بهترین مؤید احتمال دوم هستند.
احتمال سوم: بعید نیست مقصود از عرش در آیات اخیر، موجودی حقیقی، و در آیات دیگر، تعبیری كنایی باشد؛ هرچند این احتمال خالی از تكلف نیست.
نتیجه اینکه سه احتمال درباره معنای عرش در قرآن وجود دارد:
1. این تعبیر همه جا كنایه(1) از مقام ربوبیت و تدبیر جهان است؛
1. در كنایه الفاظ در معنای حقیقی بهکار میروند، ولی لازم معنای اصلی آنها مراد است؛ هرچند ارادة معنای حقیقی و اصلی از آنها همراه معنای لازم، جایز است. (م)
2. در همه جا، مراد موجودی حقیقی است؛ اما تعبیر اسْتَوی عَلَی الْعَرْش (یونس:3) درمجموع تعبیری کنایی است؛ چنانکه در عبارت کنایی «زَیْدٌ عَریضُ الْقَفا؛ پسِ گردن زید پهن است»(1) قفا حقیقی است؛ ولی عریض بودن آن، كنایی است؛
3. جمع هر دو و تفصیل آیات؛ یعنی عرش در برخی آیات اشاره به موجودی حقیقی، و در برخی دیگر تعبیری كنایی است.
آنچه در این فصل بیان شد، مجموعه مباحثی بود درباره آسمانها، زمین، عرش و كرسی در قرآن، تا آنجا كه ما میتوانستیم بفهمیم؛ البته هیچیک از این مباحث، خالی از ابهام نبود و در هیچیک نظر قاطعی وجود نداشت.
1. كنایه از احمق بودن زید است.
1. درباره اینکه عرش و کرسی یک حقیقتاند با دو نام، یا دو چیز مختلفاند، یک نظر این است که عرش و کرسی دو حقیقت نیستند؛ بلکه دو نام برای یک حقیقتاند. این دو تعبیری کنایه از مقامی است که امر تدبیر جهان از آن نشئت میگیرد. آن حقیقت به اعتبار دلالت بر اریکة سلطنت و قدرت، «عرش» خوانده میشود، و به اعتبار برتری و مقر حکمرانی، «کرسی» نامیده میشود. اما در خود قرآن دلیلی بر وحدت آن دو یافت نمیشود. ظاهر قرآن دال بر تعدد آنهاست و از روایات هم همین استفاده میشود.
2. درباره چیستی عرش و کرسی چند احتمال مطرح است: احتمال اول این است که عرش کنایه از مقام ربوبیت و تدبیر الهی است؛ مؤیدش آمدن لفظ تدبیر یا مصادیق آن بعد از واژه «عرش» در بسیاری آیات قرآن مانند آیه سوم سوره یونس است و در هرجا که تعبیر اسْتَوی عَلَی الْعَرْش آمده، این احتمال قویتر است.
احتمال دیگر این است که عرش نام مخلوق خاصی است. مؤید آن تعابیری چون «رَبِّ الْعَرْش» است. اما صرف اضافة رب به عرش ثابت نمیکند که مضافٌالیه رب حتماً یک موجود حقیقی است؛ چون در قرآن گاهی رب به اسم معنا هم اضافه شده است؛ مانند «رَبِّ الْعِزَّةِ». رب در اینگونه ترکیبها به معنای صاحب است. «رَبِّ الْعَرْشِ» هم به معنای صاحب عرش و صاحب ملک و تدبیر است. اما از برخی آیات دیگر بهروشنی بهدست میآید که عرش مخلوقی معین است؛ ازجمله در آیه هفدهم سوره حاقه و هفتم سوره غافر که در آنها از حاملان عرش سخن بهمیان آمده است. تعدادی از روایات نیز مؤید همین احتمالاند.
احتمال سوم در معنای عرش این است که عرش در برخی آیات مانند هفدهم حاقه و هفتم غافر بر موجودی حقیقی اطلاق شده و در آیات دیگر کنایه از مقام ربوبیت و تدبیر است.
1. آیا عرش و کرسی دو نام برای یک حقیقتاند یا دو چیز متفاوت؟ چرا؟
2. درباره چیستی عرش و کرسی یک احتمال این است که اینها تعابیری کنایی هستند. در این صورت این دو واژه کنایه از چه چیزی هستند و مؤید این احتمال چیست؟
3. برای این احتمال که عرش در قرآن به معنای موجودی حقیقی است چه مؤیداتی وجود دارد و چه قراینی برای تضعیف آن وجود دارد؟
4. در احتمال سوم چگونه میتوان بین موارد کاربرد عرش در آیات جمع کرد؟ بیان کنید.
1. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج8، ص148.
2. عسکری، سیدمرتضی، عقاید اسلام در قرآن کریم، ج2، ص449ـ451 (برای عرش)، ج2، ص473ـ476 (برای کرسی).
3. کیاشمشکی، ابوالفضل، جهانشناسی در قرآن، ص312ـ318.
4. معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، ج3، ص105ـ108.
5. مکارم شیرازی و دیگران، ناصر، تفسیر نمونه، ج2، ذیل آیه 255 بقره.