اهداف درس
از دانشپژوه انتظار میرود پس از فراگیری این درس
1. با دیدگاه قرآن درباره اختیار و تکلیف داشتن جن آشنا شود؛
2. از مجموع آیات مربوط، امکان یا عدم امکان تسخیر جن از سوی انسان را توضیح دهد؛
3. مدلول آیات مربوط به زادوولد جنیان و نیز جنسیت آنها را بهدرستی دریابد؛
4. بتواند از آیات مربوط، آگاهی یا ناآگاهی جنیان را از امور غیبی یا حوادث رخداده بر روی زمین استنباط کند؛
5. از شبهات و توجیهات روشنفکرانه یا عارفنمایانه درباره جن مطلع شود و بتواند به آنها پاسخ گوید.
از دیگر موجودات غیرمحسوسِ(1) عالم، كه قرآن از آن نام برده و ما در شرایط عادی از درك حسی آن عاجزیم، جن است.
جن در اصل به معنای «پوشیدگی» است و ازآنرو به این نام خوانده میشود كه از چشم انسان پوشیده است. جن را گاهی «جانّ» هم مینامند.(2) قرآن هر دو نام را بهكار میبرد و شواهد نشان میدهد كه مقصود قرآن از هر دو كلمه یكی است؛ ازجمله اینكه در برابر انس (انسان)، گاهی جن و گاهی جان بهكار برده است: یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِْنْس (رحمان:33)؛ «ای گروه جن و انسان»؛(3) فَیَوْمَئِذٍ لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَلا جَان (رحمان:39)؛ «پس آن روز، هیچ انسان و جنی از گناهش پرسیده نشود».(4) افزون بر
1. امور غیرمحسوس اعم از مادی و مجرد است.
2. ر.ک: محمدبنمکرمبنمنظور، لسان العرب، ذیل مادة جنن (جنّ الشیء یجنّه جنّاً: ستره، وکل شیء سُتر عنک فقد جُنَّ عنک).
3. تعبیر جن در مقابل انس یا انسان در انعام:12، 130؛ اعراف:38، 179؛ اسراء:88؛ نمل:17؛ فصلت:25، 29؛ احقاف:18 و جن:5 آمده است.
4. در آیات 56 و 74 سوره رحمان نیز «جان» در مقابل «انس» (انسان) آمده است.
این قرآن میفرماید: جانّ از آتش آفریده شده است.(1) ازسویدیگر ابلیس نیز كه از جن است،(2) اعتراف میكند كه از آتش آفریده شده است؛(3) و این نیز تأییدی دیگر بر یکی بودن جن و جانّ است.
قرآن با صراحت مادة خلقت جن را آتش معرفی میکند: وَالْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُوم (حجر:27)؛ «جانّ را از پیش، از آتش زهرآگین، آفریدیم». منظور از «نار» یا همین آتشی است كه دراثر تركیب اجسام سوختنی با اكسیژن بهوجود میآید، یا چیزی شبیه به آن؛ همانگونه كه درباره «ماء» گفتیم كه اصل خلقت موجودات زنده از آب است(4) و مراد از آن یا همین تركیب اكسیژن و هیدروژن است و یا چیزی شبیه آن؛ زیرا قرآن ماء را بر نطفه هم اطلاق میکند.(5) بههرحال این آیه گویای آن است كه «جانّ» از آتش آفریده شده و آفرینش آن پیش از انسان بوده است.
آیه دیگری نیز حاکی از آفرینش جن از آتش است: وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نار (رحمان:15)؛ «و جن را از زبانهای از آتش آفرید».
نکته مهم دیگری كه از آیات درمییابیم این است كه جن نیز مانند انسان، مكلف است؛ یعنی موجودی مختار و انتخابگر است و بر سر دوراهی قرار میگیرد و باید
1. حجر:27؛ رحمان:15.
2. کهف:50.
3. خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِین (اعراف:12).
4. وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أفَلا یُؤْمِنُون (انبیاء:30) وَاللهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماء (نور:45).
5. وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَكَانَ رَبُّكَ قَدِیرًا (فرقان:54).
یكی را انتخاب كند؛ پس اگر حق را پذیرفت، به پاداش نیك میرسد و اگر باطل را برگزید، به عذاب مبتلا میشود:
وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِْنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُون (ذاریات:56)؛ «ما جن و انس را نیافریدیم، مگر برای آنكه [خدا را] عبادت كنند». این آیه نشان میدهد که جنیان نیز مانند انسانها، مکلف به عبادتاند.
از آیه دیگری برمیآید كه بر جنیان نیز پیامبرانی مبعوث بودهاند و پیام الهی را به آنان رساندهاند: یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِْنْسِ ألَمْ یَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْكُمْ آیاتِی (انعام:130)؛ «ای گروه جن و انس؛ آیا پیامبرانی از میان شما برنخاستهاند كه آیات مرا بر شما بخوانند؟»
قرآن در دو آیه، از قول خود جنیان نقل میکند كه آنان دو دستهاند و خوب و بد دارند: وأنّا مِنَّا الصّالِحُونَ وَمِنّا دُونَ ذلِكَ كُنّا طَرائِقَ قِدَدا (جن:11)؛ «و از میان ما [گروهی] درستکارند و گروهی غیر آن؛ ما در فرقهها [و مسلکهایی] گوناگونیم» و وأنّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقاسِطُونَ فَمَنْ أسْلَمَ فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدا * وأمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبا (جن:14ـ15)؛ «و از میان ما برخی مسلمان و فرمانبردارند و برخی «قاسط» (ظالم و منحرف) هستند؛ پس آنان كه مسلماناند، رستگاری را پی گرفتند؛ و اما «قاسط»ها هیزم دوزخ خواهند بود».
از این دو آیه نیز معلوم میشود كه جنیان هم مكلفاند و اگر كافر شوند، به همان عذاب دوزخی كه سزای انسانهای کافر است، دچار میشوند؛ حتی تعبیر هیزم دوزخ، كه در این آیات برای آنان بهكار رفته است فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبا. در آیهای دیگر، درباره انسان آمده است: وَقُودُهَا النّاسُ وَالْحِجارَة (بقره:24؛ تحریم:6)؛ «سوخت آن (دوزخ) آدمی و سنگ است». این هم شاهدی است بر اینکه جن مثل انسان مکلف است.
در چند آیه نیز تصریح شده است كه عدهای از جنیان به دوزخ میروند؛ ازجمله در آیه قالَ ادْخُلُوا فِی أمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالإِْنْسِ فِی النّار (اعراف:38)؛ «[به مجرمان] گفت: شما نیز در زمرة كسانی از جن و انس كه پیش از شما وارد آتش شدند، به دوزخ درآیید».(1) بدیهی است که عقاب و مجازات از لوازم تکلیف است.
درباره توانایی انسان در بهخدمت گرفتن جن، قرآن تنها به جریان حضرت سلیمان اشاره میکند كه یکی از نعمتهای الهی عطاشده به وی این بود که علاوه بر بسیاری از بنیآدم و پرندگان، جنیان نیز در خدمتش بودند: وَحُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالإِْنْسِ وَالطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُون (نمل:17)؛ «و برای سلیمان سپاهیانش از جن و انسان و پرنده، گرد آمدند و [برای رژه] آنان دستهدسته میشدند [و وظیفة خود را انجام میدادند]». مطابق آیه، یک دسته از آن سپاهیان جنیان بودند.
قرآن در داستان ملکة سبأ نیز میفرماید: قالَ یا أیُّهَا الْمَلَؤا أیُّكُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِها... * قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أنَا آتِیكَ بِهِ قَبْلَ أنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِك (نمل:38ـ39)؛ «[حضرت سلیمان] گفت: ای سران و بزرگان، كیست که تخت او (بلقیس) را [پیش از رسیدنش] بیاورد؟ ... یكی از جنیان گفت: پیش از آنكه در این جلسه از جای خود برخیزی، آن را برای تو میآورم»؛ مثلاً تا یکی دو ساعت دیگر. از این آیه استفاده میشود که برخی از جنیان در خدمت و محضر آن حضرت بودند.
در آیه دیگری میخوانیم: وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّه (سبأ:12)؛
1. آیات دیگری که از دوزخ رفتن یا مجازات جنیان سخن میگویند عبارتاند از: انعام:128؛ اعراف:38، 179؛ جن:15؛ هود:119؛ سجده:113.
«برخی از جنیان در خدمت او (سلیمان) به اجازة خدایش، كار میكردند» و دو آیه پس از آن آمده است: فَلَمّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أنْ لَوْ كانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ ما لَبِثُوا فِی الْعَذابِ الْمُهِین (سبأ:14)؛ «پس چون [حضرت سلیمان] به رو درافتاد، جنیان دریافتند كه اگر از غیب آگاه بودند، در آن شكنجة خواركننده [آنقدر] فرونمیماندند». از این آیه درمییابیم افزون بر اینکه جنیان مسخّر حضرت سلیمان بودند، از غیب هم آگاهی نداشتند و از ترس سلیمان برای وی كار میكردند.
داستان این بود كه یك روز هنگامی كه حضرت سلیمان در آستانة كاخ خود تنها ایستاده و به عصا تكیه داده بود، عزرائیل آمد و در همان حال ایشان را قبض روح كرد. قصر سلیمان بلورین بود و جنیان او را میدیدند و همچنان از هیبت او كار میكردند؛ زیرا او جنیان نافرمان را در بند میكشید. مدتی بعد، موریانهها عصای سلیمان را خوردند. پس كالبد وی به زمین افتاد و جنیان تازه دریافتند كه او مرده بوده است. آنها خود به علت انتقالات سریعی كه داشتند، میپنداشتند غیب را میدانند؛ ولی با این واقعه دریافتند كه علم غیب ندارند.
كار كردن جنیان برای حضرت سلیمان در دو سوره دیگر نیز مطرح شده است: وَمِنَ الشَّیاطِینِ مَنْ یَغُوصُونَ لَهُ وَیَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذلِكَ وَكُنّا لَهُمْ حافِظِین (انبیاء:82)؛ «برخی از شیطانها برای حضرت سلیمان غواصی میكردند و كارهای دیگری جز این، و ما نگاهبان آنها بودیم». جنیان همچنین بناهای عظیم میساختند، سنگهای بزرگ را بهراحتی میآوردند و قصرها و تمثالها و ایوانها را میساختند: وَالشَّیَاطِینَ كُلَّ بَنَّاء وَغَوَّاص * وَآخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی الاصْفَاد (ص:37ـ38)؛ «و هر شیطان بنّا و غواص را تحت فرمان او درآوردیم، و گروه دیگری از شیاطین را در غل و زنجیر تحت سلطة او قرار دادیم».
این آیات از آنان با عنوان شیاطین یاد میکند. از اینجا درمییابیم جنیانی که در تسخیر آن حضرت بودند، از شیاطین بودهاند و چون از سنخ جن بودند، در آیات
پیشین از آنها با عنوان جن یاد شد؛ و همین شیاطین بودند که تحت غل و شكنجه و زنجیر قرار داشتند.
درضمن پاسخ این پرسش که مگر آن حضرت دیكتاتور بود که آنها را شکنجه میکرد، نیز روشن میشود؛ زیرا حضرت سلیمان شیطانهای جن را كه عاصی بودند، در بند میکرد؛ نه افراد صالح و باایمان آنها را.
نتیجه اینکه از این آیات بهاجمال میتوان دریافت كه ممكن است جن به خدمت انسان درآید؛ اما با اذن خداوند. در روایات نیز آمده است كه جنیان مؤمن برای پیامبران و امامان مسخّر میشوند و خدمت میكنند و كسانی هم كه به اذن خدا ولایتی دارند، میتوانند جنیان كافر را تحت فرمان خویش درآورند.(1)
از برخی آیات درمىیابیم كه تعدادى از جنیان نیز میتوانند برخی انسانها را تابع خویش کنند: یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُم مِّنَ الانس (انعام:128)؛ «اى گروه جن بسیاری از آدمیان را پیرو خود كردهاید». این آیه حاکی از كثرت تعداد جنیان نسبت به انسانها نیست؛ بلكه «استکثار» در این آیه ظاهراً به معنای تابع خود کردن است. به قول زمخشرى معناى این آیه، از باب «قَدِ اسْتَكْثَرَ اْلاَمیرُ مِنَ الْجُنُودِ» است؛(2) یعنى امیر، بسیارى از سپاهیان را زیر فرمان خود آورد.
در قرآن آیاتی هست که چگونگی مسلمان شدن برخی جنیان را گزارش میکند. بخشی از این قضیه در ابتدای سوره جن آمده است: قُلْ أوحِیَ إِلَیَّ أنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِن
1. افزون بر آیاتی که درباره حضرت سلیمان در این زمینه داریم، برخی روایات هم به این مطلب اشاره دارند. برای نمونه، ر.ک: شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج1، ص265؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج14، ص135 و بعد، و ج17، ص255ـ258.
2. ر.ک: محمودبنعمر زمخشری، الکشاف، ج2، ص64.
الْجِنِّ فَقالُوا إِنّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَبا (جن:1)؛ «بگو به من وحی شد كه برخی از جنیان [به قرآن] گوش فراداده و گفتهاند: همانا ما قرآنی شگفتآور شنیدیم». این داستان در سوره احقاف نیز ذکر شده است:
وَإِذْ صَرَفْنا إِلَیْكَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمّا حَضَرُوهُ قالُوا أنْصِتُوا فَلَمّا قُضِیَ وَلَّوْا إِلی قَوْمِهِمْ مُنْذِرِین * قالُوا یا قَوْمَنا إِنّا سَمِعْنا كِتاباً أنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسی مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ وَإِلی طَرِیقٍ مُسْتَقِیم * یا قَوْمَنا أجِیبُوا داعِیَ اللهِ وَآمِنُوا بِهِ یَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَیُجِرْكُمْ مِنْ عَذابٍ ألِیم * وَمَنْ لا یُجِبْ داعِیَ اللهِ فَلَیْسَ بِمُعْجِزٍ فِی الأَرْضِ وَلَیْسَ لَهُ مِنْ دُونِهِ أوْلِیاءُ أولئِكَ فِی ضَلالٍ مُبِین (احقاف:29ـ32)؛ و [به یاد آور] هنگامی [را] كه عدهای از جنیان را بهسوی تو روانه کردیم كه به قرآن گوش فرادارند؛ و چون در محضر آن حاضر شدند، [به یکدیگر] گفتند: ساكت باشید [و گوش فرادهید]؛ و چون [تلاوت آیات از زبان پیامبر] بهاتمام رسید، بهسوی قوم خود بازگشتند؛ درحالیكه آنان را بیم میدادند. و گفتند: ای قوم ما؛ ما [آیات] کتابی را شنیدیم که بعد از موسی نازل شده و تصدیقکنندة کتاب پیش روی خود است و بهسوی حق و راه راست هدایت میکند. گفتند: ای قوم ما؛ دعوتکننده الهی را اجابت كنید و به او ایمان بیاورید تا خدا برخی گناهانتان را ببخشاید و از عذاب دردناك آخرت پناهتان دهد. و هركس دعوتکنندة الهی را اجابت نکند، نمیتواند در زمین خدا را به عجز درآورد [و از عذاب الهی فرار کند] و در برابر
خدا، دوست و یاوری برای او نیست، و چنین كسانی در گمراهی آشكارند.
این ماجرا بهتفصیل در روایات بیان شده که چگونه دستهای از جنیان متوجه محل حضور پیامبر شدند و چگونه آیاتی از قرآن را شنیدند و خود ایمان آوردند و برای تبلیغ بهسوی سایر جنیان رفتند.(1) در مكه نزدیك قبرستان ابوطالب مسجدی به نام مسجد جن وجود دارد. این مسجد همان محلی است كه جنیان نزد پیامبر آمدند و مسلمان شدند.
از جمله وَلَّوْا إِلی قَوْمِهِمْ مُنْذِرِین برمیآید كه آنان محلی و رفتوآمدی دارند. آنان معمولاً در مكانهای پرجمعیت كماند و در برخی وادیها سكونت دارند. اینها حقایقی است كه با برخی روایات و تجربیات تأیید میشود.
همچنین از آیه قالُوا یا قَوْمَنا إِنّا سَمِعْنا كِتاباً أنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسی مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ وَإِلی طَرِیقٍ مُسْتَقِیم معلوم میشود که آنان از نزول تورات آگاهی داشتند و به آن ایمان آورده بودند؛ یعنی كلیمی بودند؛ اما از نزول انجیل آگاه نبودهاند، یا اینکه به حضرت عیسی ایمان نداشتهاند. از اینجا میتوان دریافت كه ممكن است روی زمین اتفاقاتی بیفتد كه آنها از آن بیخبر بمانند.
بههرروی آنان پس از بازگشت به قوم خود گفتند: «ای قوم؛ كسی را كه بهسوی خدا دعوت میکند، بپذیرید و مسلمان شوید تا خدا گناهان شما را ببخشد و از عذاب دردناك اخروی، شما را پناه دهد». این لحن بسیار شبیه به دعوت پیامبران است. آنان سرانجام به قومشان گفتند: «اگر كسی از این دعوت اطاعت نكند،
1. ر.ک: عبدعلیبنجمعه عروسی حویزی، نور الثقلین، ج5، ص19 و 21، ذیل آیات 29ـ32 سوره احقاف، روایات 30 و 32 و ذیل آیات 1ـ2 سوره جن، روایات 3، 4، 17 و 18.
نمیتواند خدا را به عجز درآورد و گریزی برای او نیست؛ پس باید تن به تقدیر الهی بدهد و جزای اعمال خود را ببیند».
در سوره کهف از ذریة شیطان (ابلیس) سخن بهمیان آمده است: أفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّیَّتَهُ أوْلِیاءَ مِنْ دُونِی (كهف:50)؛ «آیا [مرا وانهاده و] شیطان و فرزندانش را ولی خویش قرار دادهاید؟» از تعبیر «ذُرِّیَّتَه» میتوان دریافت كه شیاطین زادوولد دارند. در اینجا این مسئله مطرح میشود كه اگر شیاطین (و جن)، ذریه و فرزندانی دارند، پس باید نر و ماده هم داشته باشند؛ آیا واقعاً چنین است؟
قرآن دراینباره چیزی بهصراحت نمیگوید؛ اما میتوان این مطلب را از قرآن استشعار كرد: وأنَّهُ كانَ رِجالٌ مِنَ الإنْسِ یَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِن (جن:6)؛ «و اینکه مردانی از انسانها به مردانی از جن پناه میبردند». تعبیر «رجال» درباره جن در این آیه، این احتمال را به ذهن میآورد كه آنان هم باید مانند انسانها، «نساء» داشته باشند؛ هرچند دلالت آیه فوق بر این مدعا که آنها دارای زن و مرد یا نر و مادهاند، قطعی نیست؛ زیرا احتمال دارد رجال به معنای اشخاص مهم باشد؛(1) اما میتوان گفت احتمال نخست روشنتر بهنظر میرسد؛ بهویژه اینكه طبق نص قرآن آنها ذریه هم دارند؛ اما نمیتوانیم وجود زنان جن را به قرآن نسبت بدهیم؛ شاید تولید مثل آنها بهصورتهای دیگری باشد. البته از روایات كموبیش وجود نر و ماده برای آنها ثابت میشود؛(2) اما نه چنانکه در انسانها هست.
1. «یقال هو من رجالات القوم: من اشرافهم» (ر.ک: ابراهیم انیس و دیگران، المعجم الوسیط، مادة رجل).
2. ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج15، ص385، روایت23، و ج45، ص193. شیخ صدوق، الخصال، ج2، ص138؛ همو، الامالی، ص203؛ حسنبنفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج2، ص417؛ احمدبنمحمدبنخالد برقی، المحاسن، ج2، ص332؛ جواد قیومی اصفهانی، صحیفة الرضا(علیه السلام)، ص93.
برخی از روشنفكران از اذعان به وجود جن و اعتقاد به این موجودات ابا دارند و اشكالها و شبهههایی را مطرح میكنند؛ از قبیل اینكه چگونه چنین موجوداتی وجود دارند؛ درحالیكه هیچكس نمیتواند آنها را ببیند و یا اینكه چرا آنها ما را میبینند و ما آنها را نمیبینیم؛ در این صورت ممكن است آنها به ما آزار برسانند و این خلاف عدل است. بعضی هم پنداشتهاند كه جنیان همان انسانهای اولیه بین میمون و انسان بودهاند!؛ برخی نیز گفتهاند منظور از جن گونهای از انسانهای وحشی ساکن در عمق جنگلهاست!(1)
در پاسخ آنها باید گفت: اولاً، یک راه ساده برای اثبات وجود جن، بررسی تجربههایی است كه در این زمینه بهوقوع پیوسته است و هماكنون نیز كسانی هستند كه کارشان تسخیر جن است؛
ثانیاً، ازنظر علمی نیز مشکلی درمیان نیست؛ زیرا در این عالم چیزهای بسیاری هست كه ما نمیتوانیم آنها را ببینیم؛ مثل الكترونها، فوتونها، میدانهای مغناطیسی و پرتوهای الکترومنیتیک، نورهای ماورای بنفش و پرتو ایكس؛ اما دانش، وجود آنها را اثبات كرده است. پس صرف اینكه ما نمیتوانیم با حواس خود آنها را دریابیم، دلیل بر نبودشان نیست.
ممکن است بگویند اگر این موجودات دیدنی نیستند، پس چگونه گاهی دیده میشوند؟ در پاسخ میگوییم: اشخاصی كه در این مسائل كار كردهاند، ادعا میكنند كه آنها، موجودات بسیار لطیفی هستند كه توانایی انبساط و انقباض خویش را دارند. آنها در حالت عادی منبسطاند و ازاینرو نمیتوان آنها را لمس یا مشاهده کرد؛ ولی
1. ر.ک: بهاءالدین خرمشاهی، قرآنپژوهی، ص594، مقالة «جن» (به نقل از: سیداحمدخان هندی، تفسیر القرآن وهو الهدی والفرقان، چاپ علیگر هند، ج3، ص79ـ89).
اگر منقبض شوند، میتوان آنان را دید و لمس كرد.(1) پس بهصرف «ندیدن»، نباید وجود آنها را رد كرد، یا چون برخی عارفمسلكان و صوفیان حمل بر مجردات کرد.(2) این موجودات مادیاند و از آتش آفریده شدهاند؛ در زمین زندگی میكنند و حتی غذا میخورند؛ اما چون لطیفاند، خوراكشان از ما بسیار کمتر است. البته قضایایی که گاهی دراینباره نقل میکنند، از اشخاصی موثق است؛ ولی برای هیچکس یقینآور نیست و فقط برای رفع استبعاد است؛ اما وقتی قرآن از وجود و اوصاف آنها خبر میدهد، نباید گفت اینها خیالات است، یا مثل بعضی روشنفکران بر موجوداتی بین میمون و انسان حمل کرد. نه، چنین نیست، در وجود آنها جای هیچ تردیدی نیست.
1. افزون بر روایاتی که دراینباره هست (برای نمونه، ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج27، ص17ـ18) از برخی افراد موثق و بزرگان نقل شده است كه بعضی از جنیان حتی مقلد مراجع تقلید بودهاند و مسائل خود را از آنان میپرسیدهاند. مرحوم حاجمیرزاحسین حاجمیرزاخلیل از مراجع صدر مشروطیت بود كه یكی از جنیان بهصورت شخصی عادی در سرداب منزلش به حضور ایشان میرسید و مسائل خود را از ایشان میپرسید؛ و ازجمله درباره خوردن باقیماندة غذای انسان پرسیده بود که شرعاً چه حکمی دارد (م).
2. در برخی تفاسیر به دیدگاه این گروه اشاره شده است؛ ازجمله: ر.ک: محمدطاهربنعاشور، التحریر والتنویر، ج29، ص203؛ سیدمحمود آلوسی، روح المعانی، ج15، ص520.
1. جن یکی دیگر از موجودات غیرمحسوس عالم است که قرآن از آن سخن میگوید. در قرآن از این موجود با نام «جانّ» هم یاد شده است.
2. «جن» در اصل به معنای پوشیدگی است و بدان جهت که از چشم انسان پوشیده است، بدین نام خوانده میشود.
3. مادهای که جن از آن آفریده شده، طبق آیات قرآن «آتش» است؛ حال یا همین آتش متعارف، که دراثر ترکیب اجسام سوختنی با اکسیژن بهوجود میآید، یا چیزی شبیه به آن. جن ازنظر زمانی، پیش از انسان آفریده شده است.
4. جن نیز مانند انسان موجودی مختار و انتخابگر و مکلف است. آیات مختلفی بر مکلف بودن آنها دلالت دارد. پیامبرانی بر آنها مبعوث شده و پیام الهی را به آنها رساندهاند. پس جنیان بر دو دستهاند: یکی دستة خوب و نیکوکار، و دستة دیگر قاسط و بدکار؛ نیکوکاران آنان پاداش میبینند و بدکارانشان هیزم جهنم خواهند بود.
5. از برخی آیات استفاده میشود که حضرت سلیمان(علیه السلام) جنیان را بهخدمت گرفته بود و آنان نیز جزء سپاه او بودند. تعدادی از شیاطین جن برای حضرت سلیمان(علیه السلام) غواصی میکردند و بناهای عظیم میساختند و گروهی از آنان که عاصی و کافر بودند، در غل و زنجیر تحت سلطة او بهسر میبردند. بنابراین جن ممکن است به خدمت انسان درآید؛ اما به اذن خدا. چنانکه از روایات نیز برمیآید که افراد مؤمن جن در خدمت پیامبران و امامان بودهاند و کسانی که به اذن خدا ولایتی دارند، میتوانند جنیان کافر را بهخدمت گیرند.
6. از برخی آیات بهدست میآید که جنیان از غیب آگاهی ندارند. آنگونه که از آیه 14 سوره سبأ برمیآید مدتها پس از مرگ حضرت سلیمان(علیه السلام)، آنان همچنان در وضع شکنجه و عذاب خوارکننده بودند و از هیبت آن حضرت به کار سخت خود
ادامه میدادند. آنان بااینکه حضرت سلیمان(علیه السلام) را میدیدند، نمیدانستند که او از دنیا رفته است.
همچنین از گفتوگوی جنیان، که در آیه سیام سوره احقاف نقل شده است، بهدست میآید که آنان احتمالاً از نزول انجیل بیخبر بودهاند. پس ممکن است برخی اتفاقات در روی زمین بیفتد و آنها بیاطلاع بمانند.
7. بر اساس آیات 29 تا 32 سوره احقاف، گروهی از جنیان به آیات قرآن گوش فراداده، به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) ایمان آوردند و سپس قوم خویش را هم به اسلام دعوت کردند.
8. از برخی آیات برمیآید که جنیان ذریه و فرزندانی دارند؛ مانند آیه پنجاهم سوره کهف؛ اما درباره نر و ماده بودن یا مرد و زن بودن آنها، فقط برخی آیات اشعار دارد که بعضی از آنان مرد (رجال) هستند و احتمالاً جنس برخی از آنها باید زن باشد. البته دلالت آیات بر وجود دو جنس مرد و زن در میان جنیان قطعی نیست؛ چون «رجال» میتواند به معنای اشخاص مهم هم باشد؛ هرچند وجود ذریه احتمال اول را تقویت میکند. بههرحال وجود زنان جن را نمیتوان به قرآن نسبت داد؛ گرچه از روایات هم استفاده میشود که آنان بهنوعی نر و ماده دارند. شاید تولید مثل آنها بهصورتهای دیگری غیر از آنچه میان آدمیان متعارف است، باشد.
9. برخی از روشنفکران از اعتقاد به موجوداتی به نام جن سر باززده و اشکالات و شبهاتی را مطرح کردهاند؛ ازجمله اینکه اگر جن وجود دارد، پس چرا ما آن را نمیبینیم؛ یا چنین موجودی ممکن است به ما آزار برساند و این خلاف عدل است. برخی هم گفتهاند مقصود از جن همان انسانهای نخستین بین میمون و انسان یا انسانهای وحشی ساکن در عمق جنگلهاست.
10. در پاسخ به این شبهات یا پندارها میتوان گفت: اولاً، یک راه ساده برای اثبات وجود جن، بررسی تجربههای فراوانی است که در این زمینه واقع شده است و هماکنون نیز کسانی هستند که کارشان تسخیر جن است؛
ثانیاً وجود جن ازنظر علمی هم موجه است؛ همانگونه که بسیاری از امور واقعی بهلحاظ علمی ثابت شده است، ولی ما آنها را نمیبینیم؛ مانند الکترونها، پرتوهای الکترومنیتیک و اشعة ایکس. بههمینسان نمیتوان ادعا کرد چون جن دیده نمیشود، پس وجود ندارد. ندیدن دلیل بر نبودن نیست.
ثالثاً، چنین نیست که جن را هیچگاه نتوان دید. آنها موجودات لطیفی هستند که توانایی انبساط و انقباض خویش را دارند و در حالت عادی منبسطاند؛ ولی در حال انقباض میتوان آنها را دید و لمس کرد. پس تردیدی در وجود آنها نیست. پس آنها نه موجوداتی خیالی، و نه موجوداتی بین میمون و انساناند.
11. برخی عارفمسلکها آنها را موجوداتی مجرد دانستهاند؛ اما این سخن نیز باطل است. مطابق آیات آنها موجوداتی مادی هستند و از آتش آفریده شدهاند؛ در زمین زندگی میکنند و غذا میخورند؛ اما چون لطیفاند، خوراکشان نسبت به انسان محدود است.
1. جن در لغت به چه معناست و وجه تسمیهاش به این نام چیست؟
2. از آیات قرآن درباره اختیار و تکلیف و ایمان و کفر و نیکوکاری و بدکاری جنیان چه نکاتی میتوان دریافت؟ با استناد به آیات بیان کنید.
3. از آیات قرآن درباره توانایی انسان در بهخدمت گرفتن جن چه استفادهای میتوان کرد؟ توضیح دهید.
4. آیا جنیان به غیب آگاهاند، یا از همه حوادثی که در روی زمین رخ میدهد مطلعاند؟ بر اساس مفاد آیات پاسخ دهید.
5. آیا جنیان زادوولد و نر و ماده دارند؟ از آیات قرآن چه نکاتی در این زمینه میتوان دریافت؟ آیات چقدر به هریک از این امور دلالت دارند؟
6. برخی از روشنفکران وجود جن را انکار کردهاند؛ استدلالشان چیست؟ توجیهات خاصی که برخی دیگر درباره این موجودات آوردهاند چیست؟ بیان کنید.
7. چه پاسخی به استدلالها و شبهات و توجیهات روشنفکرانه درباره جن میتوان داد؟ بیان کنید.
8. ادعای برخی عارفمسلکان درباره جن چیست و چه پاسخی میتوان به آن داد؟
1. رازی، فخرالدین، التفسیر الکبیر، ج1، ص83 به بعد.
2. امین، سیدمهدی، معارف قرآن در المیزان، ج3، بخش دوم، فصلهای اول تا پنجم.
3. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج60، ص42ـ131.
4. کیاشمشکی، ابوالفضل، جهانشناسی در قرآن، ص359ـ363.
5. نصری، عبدالله، مبانی جهانشناسی در قرآن، فصل مربوط به فرشتگان.
6. خرمشاهی، بهاءالدین، قرآنپژوهی، مقالة «جن».