همسر امیر مؤمنان علیهما السلام پس از به پایان رساندن سخنان گهربار و درعینحال جانسوز خویش در مسجدالنبی صلی الله علیه و آله به منزل خویش بازگشتند؛ درحالیکه از آن مردمْ خشمگین و ناراحت بودند. سخنان حضرت در مسجد و پس از آن در بستر بیماری، خود گواهی روشن بر خشم فاطمه علیهاالسلام از آن مردم است. پس از ماجرای حضور زهرای مرضیه علیهاالسلام در مسجد و فریادهای بیامانِ پاره وجود پیامبر علیهما السلام بر سر منحرفان امّت رسول خدا صلی الله علیه و آله ، بیماری حضرت شدت یافت و با گذشت چند روز این کسالت به رحلت بانوی آسمانی و پیوستن او به پدر بزرگوارش علیهما السلام انجامید.
خطبه بینظیر بزرگ بانوی عالم علیهما السلام دقایقی آموزنده دربردارد که به عصر ایراد این خطبه مبارک و مردم آن زمانه اختصاص ندارد و ما نیز میتوانیم برای عصر و زمانه خویش از آنها بهره بگیریم. ازجمله نکات دقیق این خطبه شریف، اقتباسهای صدیقه کبری علیهما السلام لابهلای سخنان گرانسنگ خویش از آیات قرآن کریم است که باید بهطور ویژه بدانها توجه شود. برای این منظور نخست پرسشهایی را درباره این آیات مطرح میکنیم و در پایان پاسخی کلی بدانها میدهیم. اگر کسی در دادگاهی
رسمی در مقام بیان این ادعا باشد که اموال او را غاصبانه تصرف کردهاند و بخواهد برای تأکید ادعای خویش از آیات قرآن کریم استفاده کند، بهطور طبیعی باید آیاتی را بخواند که انسانها را از خوردن مال حرام برحذر میدارد؛ آیاتی همچون:
وَلا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْباطِلِ وَتُدْلُوا بِها إِلَی الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَریقاً مِنْ أَمْوالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛(1) و اموال یكدیگر را به ناحق در میان خود نخورید! و برای خوردن بخشی از اموال مردم به گناه، آن را [بهمنزله رشوه] به قضات ندهید؛ درحالیكه میدانید [این كار، گناه است]؛
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ؛(2) ای كسانی كه ایمان آوردهاید! اموال یكدیگر را به باطل [و از راههای نامشروع] نخورید! مگر اینكه تجارتی با رضای شما انجام گیرد.
اما با نگاهی به آیات اقتباسشده در خطبه شریف فدکیه، چنین لحنی را در سخنان فاطمه علیهاالسلام نمیبینیم. در واقع ایشان آیاتی را تلاوت فرمودهاند که خطاب آنان به کفار و مشرکان است. صدیقه طاهره علیهاالسلام انسانی حکیم، عالم و معصومی است که به سخن بیهوده زبان نمیگشاید. پس بیشک حکمتی در سخنان او نهفته است که به آنها هشدار میدهد: راهی که در پیش گرفتهاید به کفر و عذاب خوارکننده دوزخ خواهد انجامید، و بهیقین بیجهت نیست که وضعیت آنان را در دوران جاهلیت بدانها یادآور میشود و زحماتی را از پدر گرامی و همسر خویش به آنها گوشزد میکند که در طول 23 سال برای هدایت آنان متحمل
1. بقره (2)، 188.
2. نساء (4)، 29.
شدند. لحن زهرای مرضیه علیهاالسلام بیانگر این حقیقت است که اعتراض ایشان تنها به غصب ملکشان نیست. آیاتی که حضرت در خلال این خطبه شریف بدانها اشاره میکنند آیاتی بسیار عجیب است که باید بیشازپیش در آن دقت و تأمل شود. ازاینرو در فصل پایانی شرح خطبه فدکیه برخی از آنها را مرور میکنیم.
فاطمه علیهاالسلام در بخشی از خطبه شریف خویش که به ماجرای سقیفه و تغییر مسیر خلافت اشاره میفرماید توجیه آنها را برای ایجاد این تغییر مسیر، جلوگیری از فتنه و هرجومرج در جامعه عنوان میکند و در برابر توجیهشان این آیه را تلاوت میفرماید: أَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْكافِرینَ؛(1) «آگاه باشید آنها در فتنه سقوط كردند و بهراستی جهنم بر كافران احاطه دارد». کسی که هنگام دادخواهی در پی بازپس گرفتن ملک خویش باشد، اینگونه سخن نمیگوید؛ بهویژه در برابر کسانی که سالها پای منبر رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده و اصحاب و نزدیکان ایشان به شمار میآیند.
همچنین حضرت زهرا علیهما السلام کار آنها را کنار نهادن قرآن کریم میشمارد و این آیه نورانی را تلاوت میفرماید: وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ؛(2) «و هركس جز اسلام آیینی برای خود برگزیند، از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانكاران است». این آیه پاسخ مناسبی برای مدعیان پلورالیسم است که سخن از نیکویی همه ادیان به میان میآورند و مدعیاند فرقی نمیکند انسان چه دینی را برگزیند؛ اما مخاطبان حضرت زهرا علیهاالسلام چنین نظری را
1. توبه (9)، 49.
2. آل عمران (3)، 85.
بیان نکرده بودند و از انتخاب دینی دیگر سخنی به میان نیاوردند. پس باید دید فاطمه زهرا علیهاالسلام به چه مناسبت در آن مجلس این آیه را تلاوت فرمودند.
صدیقه طاهره علیهاالسلام در برابر این ادعا که ازسوی رسول خدا صلی الله علیه و آله ارثی به ایشان نمیرسد این آیه را تلاوت میفرماید: أَفَحُكْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ؛(1) «آیا آنها حكم جاهلیت را میخواهند؟! و برای مردمی که یقین دارند چه كسی از خدا در حکم کردن نیکوتر است؟!» حضرت با تلاوت این آیه گهربار کار آنان را زنده کردن احکام دوران جاهلیت میشمارد و به ایشان یادآور میشود که هیچ حکمی از حکم خدای متعال نیکوتر نیست. اما آیا بهراستی آنها چنین ادعایی داشتند؟ چه کسی میخواست دست از حکم خدا بردارد و با حکم کردن به احکام دوران جاهلیت به آن دوران تاریک بازگردد؟! چه کسی در برتری حکم خدا بر احکام جاهلی تردید کرده بود که حضرت این آیه را تلاوت میفرماید؟! در سخنان آنان بهظاهر سخنی از دوران جاهلیت و درخواست بازگشت به آن دوران دیده نمیشود! حتی گاه در پاسخ حضرت زهرای مرضیه علیهاالسلام سخن از محبت و دوستی اهلبیتعلیهم السلام به میان میآورند و اینکه دوستی ایشان عامل سعادت و اوامر ایشان راهنمای بهشت است؛ اما زهرای مرضیه علیهاالسلام با تندی و تعبیراتی بسیار کوبنده با آنان سخن میگوید.
همچنین فاطمه علیهاالسلام پس از شکایت از اینکه آنان برخلاف احکام صریح قرآن کریم مدعی شدند از پیامبر صلی الله علیه و آله به ایشان ارثی نمیرسد، آنان را به دیدار در روز قیامت وعده دادند و این آیه را تلاوت فرمودند: فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتیهِ عَذابٌ
1. مائده (5)، 50.
یُخْزیهِ وَیَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقیمٌ؛ «بهزودی خواهید دانست چه كسی عذاب خواركننده به سراغش خواهد آمد، و مجازات جاودان بر او وارد خواهد شد!» این آیه پاسخ حضرت نوح علیه السلام به کفار و مشرکانی است که ایشان را مسخره میکردند و حضرت زهرا علیهاالسلام این آیه را در پاسخ کسی تلاوت فرمود که مسلمانان با او بهمنزله جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله بیعت کرده بودند. آیا نباید درباره حکمت تلاوت این آیات اندیشید؟!
آنگاه که صدیقه طاهره علیهاالسلام با انصار سخن گفت و از یاری ندادن آنان شکایت کرد، فرمود: شاید گمان میکنید چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رفته، دیگر وظیفهای ندارید و کار را تمامشده میبینید، اما قرآن کریم میفرماید:
وَما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِكُمْ وَمَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَسَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاكِرِینَ؛(1) و محمد جز فرستادهای نیست که پیش از او نیز فرستادگانی بودند. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود شما به آیین گذشته خویش بازمیگردید؟! و هرکس به آیین گذشته خویش بازگردد، هیچ زیانی به خداوند نخواهد رساند و بهزودی خداوند شاکران را پاداش خواهد داد.
این آیهای عجیب است که باید درباره دلیل نزول آن در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله و بیان چنین معنایی ازسوی خداوند به مسلمانان نیز دقت کنیم. چرا خداوند به مسلمانان اینگونه هشدار داده است که «آیا اگر پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفت یا به قتل
1. آل عمران (3)، 144.
رسید شما از دین خود دست برمیدارید و به آیین پیشینتان بازمیگردید؟». ظاهر آیه نورانی این است که برخی در دل چنین باوری را میپروراندند که با رفتن رسول خدا صلی الله علیه و آله دین و آیین او نیز از بین خواهد رفت. اینان به حقانیت آیین پیامبر چندان اعتقادی نداشتند و در معرض این خطر بودند که دین اسلام را رها کنند و به آیین دوران جاهلیت بازگردند. ازاینرو خدای متعال با نزول این آیه بدانها هشدار میدهد که مراقب باشید! بیشک روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله از این دنیا خواهند رفت؛ اما او دین اسلام را برای هدایت شما بهسوی سعادت ابدی آورده است و نباید با رفتن او از این مسیر حق دست بردارید و به آیینی بازگردید که جز شقاوت برای شما حاصلی نخواهد داشت. البته خدای متعال این نکته را نیز یادآور میشود که اگر از این مسیر بازگردید، هیچ زیانی برای خدا نخواهد داشت و تنها به خود زیان زدهاید؛ اما اگر آیین او را راهکار زندگی خویش قرار دهید و شکرگزار نعمت او باشید به پاداش آن خواهید رسید که همان سعادت ابدی است.
پاره وجود پیامبر علیهما السلام نیز با تلاوت این آیه خطاب به انصار، که پیشینهای درخشان در یاری رسول خدا صلی الله علیه و آله داشتند، بدانها هشدار میدهد که اگر گمان کردهاید چون پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفته است دیگر نباید از ما حمایت کنید مصداق این آیه خواهید بود و باید بدانید که با این کار جز به خود زیان نخواهید رساند. در ادامه نیز برای تأکید این آیه را تلاوت میفرماید: إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمیدٌ؛(1) «اگر همه شما مسلمانان و هر انسانی که روی زمین است همگی کافر شوید، پس بهراستی که [به خدا زیانی نمیرسد و] بیشک خداوند بینیاز و ستوده است».
1. ابراهیم (14)، 8.
با دقت در آیهای که زهرای مرضیه علیهاالسلام تلاوت فرموده است این پرسش مطرح میشود که مگر در آن مجلس، کسی قصد داشت از دین اسلام دست بردارد و به آیین دوران جاهلیت بازگردد؟!
در پایان سخنان صریح و روشنگرانه همسر امیر مؤمنان علیهما السلام به ایشان پاسخ دادند: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدهایم که انبیای الهی مالی به ارث نخواهند گذاشت و اموال مورد نظر شما در جهت مصالح عموم مسلمانان قرار خواهد گرفت و با آنها جامعه مسلمانان را مجهز خواهیم کرد تا با کفار و فجار نبرد کنند. پاسخ آنان بهظاهر نشانهای از کفر، شرک و خدعه در خود نداشت؛ اما صدیقه کبری علیهاالسلام ، که سخنانش بیشک خالی از حکمت نیست، در برابر، این آیه را تلاوت فرمودند: بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمیلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلی ما تَصِفُونَ؛(1) «بلکه هوای نفس شما امری را برایتان آراسته است. پس صبری نیکو باید و خداست که برای آنچه شما توصیف میکنید باید از او یاری خواست». سخن فاطمه علیهاالسلام بدین معناست که امر بر آنان مشتبه نشده بود و اینگونه نبود که حقیقت امر را ندانند؛ بلکه سخنان بهظاهر دوستانه آنان تنها صحنهسازی و ازسر هوای نفس بود تا به آنچه که دلخواهشان بود دست یابند و فاطمه علیهاالسلام در برابر این خدعه باید صبری عظیم داشته و تسلیم امر خدای متعال باشد.
پس از آنکه ادعا شد همه مردم در شکلگیری دستگاه خلافت، آنگونه که
1. یوسف (12)، 18.
فاطمه علیهاالسلام بدان اعتراض داشت، اتفاقنظر داشتهاند و با رأی آنان همه کارها انجام شده است، زهرای مرضیه علیهاالسلام مردم را مخاطب قرار داد و با شکایت از سستی، کجاندیشی و کجرفتاری آنان این آیه را تلاوت فرمود: أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها؛(1) «آیا آنها در قرآن تدبر نمیكنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!» و در ادامه فرمود: كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِكُمْ مَا أَسَأْتُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ فَأَخَذَ بِسَمْعِكُمْ وَأَبْصَارِكُم؛ «[حقیقتْ آن نیست که شما میگویید] بلکه اعمال زشت شما همچون زنگاری بر دلهایتان نشسته و گوش و چشمان شما را گرفته است». جمله بالا اقتباسی است از این آیه نورانی که میفرماید: كَلَّا بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما كانُوا یَكْسِبُونَ؛(2) «هرگز چنین نیست، بلكه اعمال آنها همچون زنگاری بر دلهایشان نشست». نیز اشارهای است به حقیقتی که قرآن کریم در آیات متعدد بر آن تأکید بسیار دارد؛ اینکه اگر انسان به انجام اعمال زشت اصرار ورزد، رفتهرفته توان او برای درک حقیقت کاسته میشود و این اختلال معرفتی، ایمان او را نیز ضعیف میکند و سرانجامِ او به کفر میانجامد. قرآن کریم میفرماید:
أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَی عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَی سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَی بَصَرِهِ غِشَاوَه فَمَن یَهْدِیهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلا تَذَكَّرُونَ؛(3) آیا كسی را دیدی كه معبود خود را هوای نفس خویش قرار داد و خداوند او را با وجود داشتن آگاهی، گمراه ساخت و بر گوش و قلبش مُهر زد و بر چشمش پردهای افكند؟! پس بعد از خدا چه كسی میتواند او را هدایت كند؟! آیا متذكر نمیشوید؟!
1. محمد (47)، 24.
2. مطففین (83)، 14.
3. جاثیه (45)، 23.
اما آیا ممکن است کسی که اندکی شعور داشته باشد معتقد باشد هوای نفسش خدای اوست؟ هوای نفس به معنای دلخواه است و ممکن نیست دلخواه انسان خدای او باشد! پس چگونه قرآن کریم از کسانی سخن میگوید که هوای نفس خویش را معبودشان قرار دادهاند؟! حقیقت این است که مقصود آیه از اینکه کسی هوای نفس را معبود خود قرار دهد این است که در برابر دلخواه خویش تسلیم باشد. بدین معنا که به هرچه هوس کند جامه عمل پوشاند. قرآن کریم میفرماید: خداوند چشمان و گوش چنین انسانی را کور و کر میکند و درحالیکه اهل علم و فهم است و در حل مسائل علمی از دقت برخوردار است، چنان او را گمراه میسازد که هیچکس نمیتواند او را هدایت کند. چنین مضمونی در این آیه نیز آمده است که میفرماید: كَلَّا بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما كانُوا یَكْسِبُونَ؛(1) «هرگز چنین نیست، بلكه اعمال آنها همچون زنگاری بر دلهایشان نشست». کسانی که اهل معصیتاند و پیوسته با خداوند از در مخالفت وارد میشوند، اعمال زشتشان همچون چرک و زنگاری روی آیینه قلبشان مینشیند و رفتهرفته آن آیینه دیگر یارای بازتاباندن هیچ حقیقتی را نخواهد داشت.
حضرت زهرا علیهما السلام با اشاره به این آیات، خطاب به مسلمانان سستعنصر و کمایمان، درحقیقت کوتاهی آنان را در دفاع از حق، نتیجه پیروی از هوای نفس و تکرار اعمال زشت میداند که موجب شده اکنون قلب آنان زنگار بگیرد و از درک حقیقت بازمانند. پس از این، معصومه مظلومه علیهاالسلام با اشاره به این آیه که لَقَدْ كُنْتَ فی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْیَوْمَ حَدیدٌ؛(2) «بهراستی تو از این صحنه غافل بودی. پس ما پرده را از چشم تو كنار زدیم. پس امروز چشمت كاملاً تیزبین
1. مطففین (83)، 14.
2. ق (50)، 22.
است!» به آنها هشدار میدهد که روز واپسین در راه است و در آن روز همه حقایق روشن خواهد شد و خواهید فهمید که دست به چه گناه بزرگی آلودهاید.
بهراستی چرا بانوی دو عالم علیهاالسلام در مجلسی که بهانه تشکیل آن تصرف سرزمین فدک است، خطاب به مسلمانان حاضر در آن مجلس آیاتی را تلاوت کردند که همه خطاب به گناهکاران، کافران و مشرکان هستند؟
حقیقت این است که اگر فاطمه طاهره علیهاالسلام لابهلای سخنان شریف خود چنین آیاتی را تلاوت فرمود بدین سبب بود که با دیده تیز و حقیقتبین خویش میدید راهی که مسلمانان در پیش گرفته و زاویهای که با حق ایجاد کردهاند پایانی جز کفر و شرک نخواهد داشت، و این همان حقیقتی است که قرآن کریم آن را بیان میفرماید: ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّوای أَنْ كَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَكانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ؛(1) «سپس سرانجامِ كسانی كه اعمال بد مرتكب شدند به جایی رسید كه آیات خدا را تكذیب كردند و آنها را به مسخره گرفتند!»
ما نیز در این زمانه نیز کسانی را میبینیم که بهراستی مصداق این آیه شریفهاند و بااینکه پیشتر، افرادی بسیار متدین و پایبند به احکام شرع بودند راه خویش را کج کردند و در مقابل دین و متدینان قرار گرفتند. افرادی را میبینیم که از آغاز فعالیتهای بسیاری در دفاع از دین حق و مبارزه با باطل داشتند، اما کمکم به انحرافی کشیده شدند که باور کردن آن مشکل است. بنده با دانشجویی متدین آشنا بودم و مدتها با او معاشرت داشتم. وی افزون بر اینکه عبادتهایش ترک نمیشد در کشورهای دیگر نیز میکوشید حتی کارهای خلاف احتیاط انجام
1. روم (30)، 10.
ندهد. زمانی به لندن رفته بود و شنیده بود که در آنجا برخی از کارخانههای نان، فرِ نانپزی را با روغنی که با چربی خوک مخلوط است چرب میکنند تا نان آسانتر از تنور خارج شود. ازاینرو مدتی تحقیق کرده بود کارخانهای را بیابد که از چنین روغنی استفاده نمیکند تا از پاکی نانی که میخورد مطمئن باشد؛ اما همین شخص رفتهرفته کارش به جایی رسید که اصل دین، وحی، نبوت و همه ارزشهای دینی را انکار کرد. گرچه برخی از آغاز راه باطل را برمیگزینند و تا پایان عمر از منجلاب آن خارج نمیشوند، اینگونه نیست که هر انسانِ فاسقی از ابتدا فاسق بوده باشد. گاه افرادی در قلب جبهه حق قرار دارند، اما پس از مدتی به انحراف کشیده میشوند و درست در نقطه مقابل آنچه بودند قرار میگیرند. قرآن کریم میفرماید:
وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوینَ * وَلَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَلكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ یَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَكَّرُونَ؛(1) و بر آنها بخوان سرگذشت كسی را كه آیات خود را به او دادیم؛ اما خود را از آن جدا ساخت و شیطان در پی او افتاد، و از گمراهان شد! و اگر میخواستیم، او را با این آیات بالا میبردیم؛ اما او به زمین (پستی) گرایید و از هوای نفس خود پیروی كرد. ازاینرو داستانش چون داستان سگ است كه اگر بر آن حملهور شوی زبان از كام برآورد، و اگر آن را رها كنی [بازهم] زبان از كام برآورد. این، مَثَل آن گروهی است كه آیات ما را تكذیب كردند. پس این داستان را حكایت كن، شاید كه آنان بیندیشند.
1. اعراف (7)، 175ـ176.
به دستور قرآن کریم باید دراینباره اندیشید که چرا کار مسلمانانی که در رکاب پیامبر صلی الله علیه و آله بودند، جز اندکی همچون سلمان، ابوذر و مقداد، به جایی رسید که حضرت بتول علیهاالسلام اینگونه آنها را توبیخ کرد. فاطمه زهرا علیهاالسلام میدید که سرانجامِ مسلمانان، با زاویهای که از حق گرفتهاند به کفر خواهد انجامید. ما نیز اگر به حکم خدا بیاعتنا باشیم و مبانی دیگری را جایگزین اصول الهی کنیم و با این تفکر که دوران اسلام و اسلامگرایی گذشته و اقتضای زمانه، سخن گفتن از ملیگرایی و ارزشهای انسانی است، بخواهیم از حق فاصله بگیریم، باید منتظر چنین سرنوشتی باشیم. انسانی که از حق زاویه میگیرد، در آغاز چندان فاصلهای با مسیر حق ندارد؛ اما هرچه پیش میرود این فاصله بیشتر میشود و هنگامیکه مسیر انحرافی ادامه یابد به جایی خواهد رسید که ضلع دیگر زاویه را نخواهد دید.
بیشک پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله کسی میتوانست رهبری جامعه اسلامی را بر عهده گیرد و اسلام را حفظ کند که درست همانند رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله باشد. خداوند این منت و نعمت عظیم را به مسلمانان عنایت فرموده و چنین انسانی را آفریده و به مردم هم معرفی کرده بود؛ اما مسلمانان از او فاصله گرفتند و همین فاصله، آنان را به جاده باطل سوق داد. ازاینرو سرانجامِ همین مسلمانان به آنجا رسید که در سرزمین کربلا فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله را به فجیعترین شکلْ شهید کردند. جنایتی که در سرزمین کربلا رخ داد به دست همین مسلمانان رخ داد، نه افراد ادیان دیگر! کسانی که عزیز رسول خدا صلی الله علیه و آله را به خاک و خون کشیدند، همگی نمازخوان بودند و صبح عاشورا نخست نماز جماعت خواندند و پس از آن خود را برای تمام کردن کار حسین، پسر علی و فاطمهعلیهم السلام آماده کردند. خواندن نماز و گرفتن روزه دلیل بر منحرف نبودن انسان از حق و
درستی او در همه جنبهها نیست. پیش از این اعمال، آنچه از اهمیت فراوانی برخوردار است، اعتقادات انسان است. کسی که برخلاف دستور خدای متعال که امیر مؤمنان علی علیه السلام را ولی و جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله معرفی کرده است از جانشینی فردی دیگر سخن به میان میآورد و نظر خود را بر امر خدای متعال ترجیح میدهد، یعنی که خود را در عرض خدای متعال میداند. ازاینروست که امام صادق علیه السلام درباره کسی که حکم نایب امام معصوم علیه السلام را رد کند میفرمایند: ... فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُكْمِ اللَّهِ وَعَلَیْنَا رَدَّ وَالرَّادُّ عَلَیْنَا الرَّادُّ عَلَی اللَّهِ وَهُوَ عَلَی حَدِّ الشِّرْكِ بِاللَّه؛(1) «... پس جز این نیست که حکم خدا را خوار شمارد و ما را رد کند و ردکننده ما ردکننده خداست، و این عمل در حد شرک به خداست». رد کردن امر نایب امام معصوم علیه السلام به شرک میانجامد؛ زیرا او ازسوی خدا حکم میکند و کسی که برخلاف او سخن میگوید، درحقیقت سخن خود را در عرض امر خدا قرار داده است و میگوید: خدا قانونی دارد و من هم قانونی! و این چیزی جز شرک نیست.
توبیخهای صدیقه کبری علیهاالسلام روی دیگری نیز دارد و آن هشداری به ماست که مراقب باشیم از محور حق فاصله نگیریم. رسول خدا صلی الله علیه و آله جایگاه حق را اینگونه به ما معرفی فرموده است: عَلیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلیٍّ؛(2) «علی با حق است و حق با علی است». بنابراین فاصله گرفتن از علی علیه السلام به معنای در پیش گرفتن راه
1. محمدبنیعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص67.
2. عبداللهبنمسلمبنقتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ج1، ص98؛ عبدالحمیدبنهبةاللهبنابیالحدید، شرح نهج البلاغة، ج2، ص297.
انحراف از حق است و انحراف از حق پایانی جز کفر و باطل نخواهد داشت. نعمت ولایت نعمتی عظیم ازسوی خدای متعال به ما انسانهاست و باید قدردان این نعمت باشیم. نباید فراموش کنیم که اهلبیتعلیهم السلام و شاگردان مکتب آنان، قرنها کوشیدهاند تا مذهب تشیع را برای ما حفظ کنند. حقیقت این است که این مکتب کورانهای سختی را پشت سر نهاده تا امروز به دست ما رسیده است. پیش از این شاید یکصدم جمعیت کشور پهناور ایران نیز شیعه نبودند؛ اما با تلاشهای گسترده بسیاری از امامزادگان، علما و شیعیان، رفتهرفته جمعیت شیعیان در برخی شهرها افزایش یافت و رفتهرفته پس از گذشت چند قرن از رحلت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله ، نخستین حکومت شیعی را آلبویه در اواخر حکومت بنیعباس در مناطقی محدود برپا کردند. سرانجام در زمان حکومت صفویه تشیعْ مذهب رسمی ایران شد. در عصر ما هنوز جمعیت شیعه در جهان نسبت به دیگر مذاهب اسلامی بسیار کمتر است. اکنون که این نعمت عظیم با مجاهدتهای فراوان به دست ما رسیده، بر ماست که قدر آن را بدانیم و در حفظ و صیانت از آن و انتقالش به دیگران کوتاهی نکنیم. ائمه اطهارعلیهم السلام برای صیانت از این نعمت و پیشگیری از به وجود آمدن انحراف در آن، مسئولیتی سنگین بر دوش ما قرار دادهاند. ایشان از همه پیروان خود خواستهاند که در هنگامه نداشتن دسترسی به امام معصوم علیه السلام به کسانی مراجعه کنند که به علوم آنها عالماند و در پی اطاعت از اوامر آن بزرگواران باشند. ولایت چنین کسانی که بهمنزله حاکم و صاحبان ولایت تعیین شدهاند، ولایت فقیه خوانده میشود. بنابراین باید به یاد داشته باشیم که نعمت ولایت فقیه بهسادگی به دست ما نرسیده است. معنای سخن اهلبیتعلیهم السلام در اعطای حاکمیت و ولایت به فقیه جامع شرایط، تنها دوست داشتن چنین افرادی نیست. چنانکه سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله در
روز غدیر که فرمود: مَنْ کُنْتُ مَولاه فَهَذا عَلیٌّ مَولاهُ؛(1) «هرکس که من مولای او هستم پس این علی مولای اوست» بدین معنا نیست که هرکس من دوست او هستم پس این علی دوست اوست! بزرگانی چون صاحب عبقات الانوار و صاحب الغدیر با زحمتهای فراوان بهخوبی اثبات کردهاند که مقصود رسول خدا صلی الله علیه و آله از مولا تنها دوستی نیست؛ بلکه مقصود ایشان ولایت و سرپرستی امت است و سخن ایشان بدین معناست که اطاعت علی علیه السلام بر همه واجب است.
در زمانه ما نیز ممکن است کسانی چنین شبهاتی را به جامعه القا کنند و بگویند: ولایت فقیه به معنای دوست داشتن فقهاست. اما حقیقت این است که ولایت فقیه ادامه همان ولایت اهلبیتعلیهم السلام است و اطاعت ایشان همانند اطاعت امام معصوم علیه السلام واجب است. شایسته است که در درجه نخست این مسئله را خود باور کنیم و در درجه بعد، شبهات کسانی را که دراینباره دچار شبهه شدهاند برطرف کنیم.
1. عبداللهبنمسلمبنقتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ج1، ص129؛ یوسفبنعبداللهبنعبدالبر، الإستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج3، ص1099؛ علیبنابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج1، ص174.