صوت و فیلم

صوت:
فیلم:

فهرست مطالب

جلسه نهم؛ ضامن اجرا در ارزش‌های اخلاقی

تاریخ: 
چهارشنبه, 6 دى, 1396

بسم الله الرحمن الرحیم

آن چه پیش‌رو دارید گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت‌الله مصباح‌یزدی (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1396/10/06، مطابق با هشتم ربیع‌الثانی 1439 ایراد فرموده‌اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

 (9)

ضامن اجرا در ارزش‌های اخلاقی

تفاوت ارزش‌های اخلاقی و حقوقی

در جلسات گذشته درباره تفاوت ارزش‌های اخلاقی و حقوقی گفتیم که ارزش‌های حقوقی ضامن اجرای دولتی دارد و اگر حق کسی پایمال شود، باید دستگاه‌های حکومتی پی‌گیری کنند و حق صاحب حق را به او برسانند. هم‌چنین گاهی برای تشویق کسانی که حقوق دیگران را رعایت می‌کنند و ارزش‌های حقوقی را محترم می‌شمارند، پاداش‌هایی در نظر گرفته می‌شود. اما در ارزش‌های اخلاقی چنین ضامن اجرایی وجود ندارد. هنگامی کار ارزش اخلاقی دارد که انگیزه‌اش درونی باشد و از ترس دولت و حکومت و معاقبه و مؤاخذه آنها انجام نگرفته باشد. هم‌چنین گفتیم که گاهی بعضی از کارها دو جنبه دارد و از یک جنبه اخلاقی و از جنبه دیگر حقوقی است. بنابراین  ممکن است بسیاری از کارها خودبه‌خود اخلاقی نباشند اما اگر به  نیت اطاعت خدا انجام بگیرند، ارزش اخلاقی پیدا کنند.

اکنون این سؤال مطرح می‌شود که اگر ارزش‌های اخلاقی ضامن اجرای بیرونی ندارد و کسی آن‌ها را از انسان مطالبه نمی‌کند، پس چه ضامن اجرایی برای آن‌ها وجود دارد و وجود و عدم آن‌ها چه فرقی می‌کند؟ کسی که نه به تشویق دیگران علاقه‌مند است و نه از مؤاخذه دیگران می‌ترسد، چه ا نگیزه‌ای برای رعایت ارزش‌های اخلاقی دارد؟ روشن است که پاسخ مکاتب مختلف اخلاقی به این سؤال متفاوت است.

ضامن اجرا ی ارزش‌ها نفع شخصی، زیبایی رفتاری، یا حکم عقل؟

برخی ریشه ارزش اخلاقی را سود و زیان می‌دانستند و می‌گفتند ما ارزش اخلاقی مستقلی نداریم؛ چیزهایی که ضرر دارد اخلاقا نیز بد است و چیزهایی که برای جامعه مفید است، اخلاقا خوب است. از قدیم چنین گرایش‌هایی بوده است؛ البته اکنون نیز بسیاری از مردم در عمل همین گرایش را در دل خود دارند ولو به زبان نمی‌آورند. پیروان این مکتب می‌گویند: ضامن اجرایی‌‌ این ارزش‌ها همین است که بدانیم اگر با ارزش‌های اخلاقی مخالفت کنیم چه ضررهایی برایمان دارد. ما اگر بخواهیم ارزش‌های اخلاقی در جامعه رواج پیدا کند، باید بکوشیم که به مردم بفهمانیم و کودکان را  این‌گونه تربیت کنیم که اگر با ارزش‌های اخلاقی مخالفت کنند چه ضررهایی ممکن است به آن‌ها برسد. مثلا اگر در اموال مردم، در معامله یا در روابط خانوادگی خیانت کنند، دود آن به چشم خودشان می‌رود، و دیگران نیز به اموال و ناموس آنها تجاوز می‌کنند. ضامن اجرای ارزش‌های اخلاقی همین است که مردم بدانند خوب‌های اخلاقی و بدهای اخلاقی چه منافع و چه ضررهایی برای آن‌ها دارد. اگر ما در اثبات این ضررها و منافع به مردم موفق باشیم، مردم خودبه‌خود آن‌ها را رعایت خواهند کرد؛ زیرا فطرت هر انسانی طالب منافع خودش است.

 بعضی دیگر از مکاتب اخلاقی معتقد بودند که ارزش‌های اخلاقی یک نوع زیبایی‌ در رفتار است. همان‌‌گونه که زیبایی‌هایی حسی وجود دارد و انسان فطرتا از زیبایی خوشش می‌آید، در رفتارها نیز زیبایی‌هایی وجود دارد و آن‌هایی که معرفت‌شان ترقی کرده است و از حد حیوانیت بالاتر رفته‌اند، در احسان به دیگران و رعایت حقوق آنان زیبایی درک می‌کنند و از آن لذت می‌برند، حتی اگر برای خودشان ضرر داشته باشد. از این‌رو داستان‌هایی که از فداکاری‌های دیگران می‌شنویم، خوشمان می‌آید و مایه اعجاب‌مان می‌شود. ضامن اجرایی این ارزش‌ها نیز همین است که زیبایی‌های کارهای اخلاقی را به مردم بشناسانیم و این حس زیباشناسانه در رفتار را تقویت کنیم. این‌کار با استفاده از ادبیات، مثال‌ها، اشعار و... انجام می‌شود و مردم از داستان یا قهرمان داستان خوششان می‌آید و می‌کوشند که رفتارشان را مثل او قرار دهند.

 مکتب دیگری که بسیار معروف است و هم‌اکنون نیز مورد بحث‌های آکادمیک است، نظریه کانت و نوکانتی‌هاست که ارزش اخلاقی را فقط برای حکم عقل می‌دانند و می‌گویند: انسان باید به حدی برسد که بفهمد برتری‌اش بر سایر حیوانات به عقلش است، و اگر به مقتضای عقل رفتار نکند همانند حیوانات دیگر است و ارزشی نخواهد داشت. ارزش‌های اخلاقی آن‌هایی است که عقل به آن‌‌ها حکم می‌کند و چون و چرا ندارد. از این‌رو کسانی‌که پایبند به ارزش‌های اخلاقی هستند، حتی اگر در انجام آن‌ها ضرر هم ببینند، حاضرند ضرر کنند، ولی این ارزش‌ها را از دست ندهند؛ حتی گاهی جان خودشان را نیز برای این ارزش‌ها فدا می‌کنند. بنابراین راه ترویج این ارزش‌های اخلاقی در جامعه این است که ما بکوشیم مردم ارزش عقل را بدانند و مقید شوند که احکام عقلی را رعایت کنند. در جلسه گذشته گفتیم که کانت تصریح می‌کند ‌که اگر کسی رفتار و خدمتی را که مردم بسیار ارزشمند می‌دانند فقط برای ارضای عواطفش انجام دهد، ارزش اخلاقی ندارد. بنابراین او ضامن اجرای ارزش‌های اخلاقی را عقل می‌داند و می‌گوید اگر کسی طبق ارزش‌های اخلاقی عمل نکند، معلوم می‌شود عقل ندارد، یا عقلش ضعیف است.

ویژگی‌های ارزش‌های اخلاقی از نظر اسلام

 در جلسات گذشته برای توضیح ارزش‌های اخلاقی از نظراسلام بحث‌های متعددی داشتیم که در هر بحث بُعدی از آن را مورد بررسی قرار دادیم. یکی از ابعاد مهم این نظریه این بود که ارزش‌های اخلاقی در اسلام بیش از هر چیز به نیت شخص بستگی دارد. ممکن است کاری با یک نیت ارزش منفی داشته باشد و همان کار با نیت دیگری ارزش مثبت پیدا کند. یک کار با نیتی فضلیت شمرده می‌شود و همان کار با نیتی دیگر رذیلت به حساب می‌آید. برای مثال، عبادتی که از روی ریا انجام گیرد، کاری شیطانی است و ارزش منفی دارد. اگر کسی نماز خودش را از روی ریا بخواند، نمازش باطل است و مثل این است که نماز نخوانده است، ولی اگر نیتش برای خدا باشد و واقعا هیچ قصدی جز اطاعت خدا نداشته باشد، ارزش بسیاری دارد.

نکته دیگری که درباره ارزش‌های اخلاقی گفتیم و توجه به آن در این بحث مفید است، آن است که ما در دیدگاه اسلامی، ارزش اخلاقی را بین صفر و صد نمی‌دانیم و ارزش‌های اخلاقی دارای درجات متفاوتی است. کانت می‌گفت اگر کاری به قصد اطاعت عقل انجام گرفت ارزش دارد وگرنه هیچ ارزشی ندارد، اما از نظر اسلام ارزش اخلاقی از حد نصاب شروع می‌شود و بالا می‌رود. حتی در اسلام ارزش زیر حد نصاب یا قریب به حد نصاب هم داریم و اسلام ارزش آن را هم صفر نمی‌داند. آن‌ها نیز به حد نصاب نزدیک است و با توجه به این‌ ویژگی است که می‌توان آن را  به حد نصاب رساند و ارزشمند کرد.[1] تازه وقتی به حد نصاب رسید باز عددها شروع می‌شود. ارزش‌های اخلاقی در اسلام، همه یا هیچ نیست و حد نصاب آن  هم مراتب مختلف دارد. یک کار اگر از یک نفر انجام گیرد، نمره‌اش بیست است، ولی اگر دیگری آن‌کار را انجام دهد نمره‌اش زیر ده است، و نمرات افراد با توجه به نیت‌ها و شرایط مختلف آنها متفاوت است. این‌که در مثال به نمره بیست مثال زدیم برای این است که معیار نمره دهی نزد ما تا بیست است، وگرنه نمره این ارزش‌ها حد ندارد و هر چه تصور کنید، باز هم کامل‌تر از آن وجود دارد، تا به مراتب ارزش‌های اخلاقی انبیا و اولیا و امیرالمؤمنین‌سلام‌الله‌علیه می‌رسد که دیگر عقل‌ ما به آن‌ها نمی‌رسد.

روش واقع‌بینانه اسلام در  تربیت اخلاقی

با توجه به مراتب متفاوت ارزش اخلاقی‌، ضامن اجرا نیز متفاوت است. نظر اسلام به این قضیه واقع‌بینانه است و برای اصلاح، تکامل و تعالی جامعه نمی‌گوید یا باید مثل پیغمبر شوید و یا کار شما اصلا هیچ فایده و ارزشی ندارد. اسلام می‌گوید: ارزش‌ها مراتبی دارد. همین‌ که از صفر تکان بخورید، قبول داریم، تا کم‌کم به حد مطلوب برسید؛ اما به هرجا نیز رسیدید، مغرور نشوید و بدانید که بالاتر از این هم هست. روشن است که مراتب مختلفی که برای ارزش‌ها در نظام اخلاقی اسلامی تصور می‌شود، ضامن اجراهای متفاوتی نیز دارد. برخی از انسان‌ها همانند کودکی می‌مانند که در خانواده‌ای زندگی می‌ کنند و پدر حکیمی آن را اداره می‌کند. کودکی را که تازه به مدرسه یا مهد کودک می‌رود، چگونه برای درس خواندن ‌تشویق می‌کنند؟! روشن است که اگر فقط به او بگویند علم چقدر مفید است و عقل انسان را چنین می‌کند و انسان را از حیوانات متمایز می‌سازد، چندان اثری نمی‌کند. نوع کودکان با جایزه‌هایی مثل شیرینی و اسباب‌بازی به کارهای خوب تشویق می‌شوند؛ باید از آن‌ها در  مقابل دیگران تعریف کنند، برای آن‌ها دست برنند تا برای درس‌خواندن انگیزه پیدا کنند. البته هدف شما از درس‌خواندن فرزندتان، احترام، تشویق و دست‌زدن دیگران نیست. می‌دانید این‌ها چیز مهمی نیست و ارزشی ندارد، اما او را با این چیزها تشویق  می‌کنید تا انگیزه پیدا کند. این تشویق‌ها یا تنبیه‌هاست که برای بیشتر کودکان انگیزه عمل ایجاد می‌کند. اگر پدر حکیمی به فرزند خود بگوید باید درس بخوانی تا مثل فلان دانشمند بشوی! او  می‌گوید من نمی‌خواهم. من می‌خواهم بازی کنم و در مسابقه‌ برنده بشوم. روشن است که اگر این پدر فقط این روش را برای تربیت کودک اتخاذ کند، موفقیتی ندارد. راه صحیح تربیت این است که مطابق فهم او برای او انگیزه ایجاد کند. ابتدا با شیرینی، اسباب‌بازی، تشویق لفظی، و احترام، او را تشویق می‌کند.

کم‌کم عقل کودک  زیاد می‌شود و مزه علم را می‌چشد و منافع آن را می‌بیند و خودش انگیزه و رشد پیدا می‌کند. اگر آن مشوق‌‌ها نباشد، هیچ‌گاه خودش این انگیزه را پیدا نمی‌کند و در همان حد فهم بچگی می‌ماند. حتی وقتی پیر می‌شود نیز به فکر این است که مثلا در مسابقه دو یا فوتبال برنده شود. واقعا افتخارش همین است که ما بالاخره آخرین مسابقه چند گل بیشتر زدیم و ما بردیم. البته ممکن است انسان برای سلامتی بدن یا تکلیف واجب ورزش کند، و گاهی ممکن است ورزش مصالح اجتماعی هم داشته باشد. اما صرف برنده شدن در مسابقه انگیزه عقلانی برای رشد انسانیت نیست، ولی مربی در تربیت کودک نمی‌تواند این انگیزه را نادیده بگیرد، و برای تربیت کودک ابتدا از همین‌جا شروع می‌کند تا کم‌کم خود کودک به عقلش برسد و بتواند مسائل را درک کند و انگیزه انسانی و عقلانی و بعد هم انگیزه الهی پیدا کند.

انبیا هم در تربیت انسان‌ها از این نکته‌ها غفلت نکرده‌اند. خداوند آن قدر به بندگانش لطف دارد که حتی بچه‌های هفتاد هشتاد ساله!‌ را نادیده نمی‌گیرد و می‌خواهد از هر راهی شده آنها هم یک قدم به حقیقت نزدیک‌تر شوند، بلکه همین مقدمه شود و در آینده رشد بیشتری پیدا کنند. او برای این‌که ارزش‌های اخلاقی را در انسان‌ها رشد دهد، ابتدا از چیزهایی شروع می‌کند که به فهم آن‌ها نزدیک باشد. وقتی کم‌کم رشد پیدا کردند،روش‌های قوی‌تر و ارزشمندتری را اجرا می‌کند. به عبارت دیگر، متناسب با فهم و استعداد طرف، تاکتیک‌های متفاوتی به کار می‌برد. او از ابتدا به مردم نمی‌گوید که من درس‌هایم را می‌دهم و شما می‌خواهید عمل کنید و نمی‌خواهید نکنید؛ یا کار باید قربة الی الله باشد و سر سوزنی چیزی دیگر در آن دخالت نداشته باشد؛ و هر نیت دیگری باشد، شرک و باطل است و باید دور بریزید! اگر این‌گونه بگوید، دیگر کسی نمی‌ماند و این تربیت نتیجه عملی ندارد. این است که اسلام در مقام تربیت عامل‌های تقویت‌کننده و به اصطلاح ضامن اجرایی برای انسان ‌ها فراهم کرده است.

عذاب وجدان؛ ارزشی زیر حد نصاب

در مکاتب گذشته، متعالی‌ترین ارزش‌هایی که مطرح می‌کردند و در سطح بالایی به آن اهتمام داشتند، این بود ‌که می‌گفتند: اگر انسان کار ضد اخلاقی را انجام دهد، وجدانش ناراحت می‌شود و به عذاب وجدان مبتلا می‌شود. در این باره  مثال‌ها و داستان‌های فراوانی وجود دارد. برای مثال، کسانی‌که اولین بار بمب‌های اتمی را به کار گرفتند، پس از مدتی متوجه شدند که چه گناه بزرگی مرتکب شده‌اند و اختلال روانی پیدا کردند. در روش‌های تربیتی قرآن حتی این روش‌ها نیز لحاظ شده است. این نهایت لطف خداست که می‌خواهد به هر وسیله‌ای می‌شود انسان‌ها را از دام شیطان نجات دهد و به طرف کمال سوق دهد. حتی خداوند به آن قسم یاد می‌کند؛ وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ.[2] ادبا می‌گویند: «لا» در لا اقسم برای تأکید قسم است؛ یعنی این خیلی قسم بزرگی است. و این موضوع را آن قدر باید محترم شمرد که حتی قسم هم به آن نخورد؛ اصلا نباید آن را در معرض قسم قرار داد. یکی از چیزهایی که قرآن می‌گوید نباید به آن قسم خورد، نفس لوامه یعنی نفسی است که خودش را ملامت می‌کند. نفس لوامه ظاهرا همان عذاب وجدان است؛ انسان  گناهی کرده است و بعد خودش را ملامت می‌کند که چرا من این کار را کردم و گاهی شب خوابش نمی‌برد. این خیلی ارزشمند است که انسان در درون خودش عاملی داشته باشد که خودش را سرزنش و کیفر کند. البته این عامل گاهی لوازم ظاهری نیز داشته است و درباره زندگی علما و بزرگان نقل شده است که اگر غفلتی می‌کردند و گناهی مرتکب می‌شدند، پس از آن روزه می‌گرفتند یا مدتی از خوردنی‌های لذیذ استفاده نمی‌کردند یا آب خنک نمی‌خوردند تا جبران گناهی باشد که مرتکب شده‌اند. این‌ها همه نشانه‌هایی از همان نفس لوامه است. قرآن از تشویق بچه‌ها با ابزارهای ظاهری و منافع دنیوی نگذشته است. از این مرحله که مربوط به وجدان اخلاقی است و مکاتب دیگر آن را عالی‌ترین عامل برای انجام کارهای خیر و ترک گناهان می‌شمارند، نیز استفاده کرده است، ولی همه این‌ها زیر حد نصاب هستند. این‌که انسان خودش را ملامت کند، عاملی است ‌که کمتر مبتلا به گناه شود یا اگر گناهی کرده است آن را جبران کند.

حد نصاب ارزش اخلاقی در اسلام

اما حد نصاب ارزش از آن جا شروع می‌شود که این عمل اخلاقی به بی‌نهایت وصل شود. زندگی دنیا هر چه طول بکشد، بالاخره تمام می‌شود. قرآن این‌ها را حد نصاب نمی‌داند؛ البته آن را نادیده نمی‌گیرد، این‌ها را هم رعایت می‌کند و به آن‌ها تشویق و از آن‌ها نیز برای تربیت انسان‌ها استفاده می‌کند، اما حد نصابی که برای ارزش قائل است، جایی است که نتیجه عمل در زندگی ابدی‌اش ظاهر می‌شود و با خدایی ارتباط پیدا کند که وجودش ابدی است و هیچ نوع نقص، قصور و ضعفی در آن وجود ندارد. این حد نصاب ارزشی است که اسلام معتبر می‌داند و از این‌رو است که حتی وقتی از اعمال خیر تعریف می‌کند، باز شرط آن را ایمان می‌داند؛ وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِكَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ.[3]

از نظر اسلام، برای این‌که کاری حد نصاب ارزش  را داشته باشد باید دارای دو عنصر باشد. یکی این‌که در زندگی ابدی انسان مؤثر باشد. کار خوبی که فقط برای نفع دنیاست، زیر حد نصاب است و هنوز به حد مطلوبی که اسلام آن را می‌پسندد، نرسیده است. این‌که انسان به دیگران خدمت کند تا خودش شاد شود و وجدانش راضی شود، خوب است؛ اسلام آن را تحسین نیز می‌کند؛ این نتیجه همان نفس لوامه است که اگر خدمت نکند، انسان را ملامت می‌کند که چرا این کار را کردم و مصلحتی را از دست دادم یا به دیگران ضرر زدم. قرآن می‌گوید: شما هم باید نفس‌تان به نفس لوامه برسد و از نفس اماره تجاوز کنید، ولی این هنوز حد نصاب ارزشی نیست که خدا می‌پسندد. بلکه باید رفتارتان طوری باشد که برای سعادت ابدی‌تان مفید باشد؛ وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْیُهُم مَّشْكُورًا.[4]

عنصر دوم این است ‌که آن رفتار از ایمان سرچشمه بگیرد. اعتقاد به باقی ماندن روح و زندگی ابدی لزوما به معنای ایمان به خدا نیست. در  گذشته کسانی بوده‌اند که می‌گفتند: روح انسان باقی می‌ماند و ابدی است، و گاهی به صورت حیوانات خوب یا بد دوباره به این عالم برمی‌گردد. هنوز هم در کشورهایی مثل هند چنین گرایش‌ها و عقایدی وجود دارد. لازمه این اعتقادات این نیست که انسان ایمان به خدا داشته باشد. اعتقاد به آخرت تا زمانی که اعتقاد به خدا در کنار آن نباشد، هنوز ارزش اخلاقی ندارد. ایمان و عمل صالح حد نصاب ارزشی است که خداوند برای فضلیت‌های اخلاقی قائل است؛ البته خود این ارزش‌ها مراتب بسیار زیادی دارد که در جلسات گذشته به آن‌ها اشاره کردیم.

 وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین.  


[1]. در جلسه گذشته در این‌باره خدمات و کرامات حاتم طایی و ارزش کارهای او را بیان کردیم.

[2].  قیامت، 2.

[3]. غافر، 40.

[4]. اسراء، 19.