فصل دوم:رهبریِ امام خمینی(رحمه الله)

 

 

فصل دوم

 

 

رهبریِ امام خمینی(رحمه الله)

 

 

 

 

 

نهضتها و قیامها، ‌از هر نوع كه باشند،‌ پیوند و بستگیِ وثیقی با رهبران و اندیشمندان خود دارند. اما این پیوند و بستگی، در قیامهای مردمیِ دینی،‌ كه اساساً ریشه‌هایی عمیق و سترگ دارند،‌ محكمتر و مهمتر است،‌ و نقش رهبران این قیامها، بسیار برجسته‌تر و نظرگیرتر.

نهضت پانزدهم خرداد نیز از این دست قیامهاست،‌ و برای شناخت بهترِ آن،‌ آشناییِ بیشتر با رهبرِ آن بسیار ضروری و كارساز است.

پژوهش و تأمل در خاستگاهها و وقایع قیام خرداد، و نیز واكاوی و تعمّق در جنبه‌های مختلف وجودی امام خمینی(رحمه الله) ما را به اتحاد حقیقی و قلبی میان مردم و مقتدایشان رهنمون می‌گردد. به این ترتیب، افزون بر آنكه آشناییِ بیشتر با امام خمینی(رحمه الله)،‌ در مقام رهبر این نهضت، ضرورت دارد، این آشنایی، خود،‌ میان‌بُری است برای شناخت بهتر حماسة خرداد؛ چه قیام ملّت در پانزدهم خرداد در حقیقت انعكاسِ خروشِ روح‌الله خمینی در برابر شیطان بود.

 

شخصیت شناسی امام خمینی(رحمه الله) (دینی ـ اجتماعی ـ سیاسی)

جایگاه امام خمینی در میان اندیشمندان شیعه

شیعه، در هر دوره از حیات خویش بزرگانِ بسیاری پرورش داده است، و از میان بزرگان و اندیشمندانِ هر زمانه‌ای،‌ شمار اندكی سرآمدِ دیگران‌اند. اما هر یك از این نخبگان نیز، با نظر به استعداد و ذوق و همت و اقتضای زمانه‌شان، در یك یا چند زمینه می‌درخشیده‌اند. برای نمونه شیخ محمّد حسن ـ معروف به صاحب جواهر (1) یا شیخ مرتضی انصاری،(2) عمر خود را بر سر تحقیق و


1. برای آشنایی بیشتر با ایشان مراجعه كنید به: شیخ عباس قمی،‌ فوائد الرضویة فی احوال علماء المذهب الجعفریة،‌ ص 452 ـ 454.

2. برای آشنایی بیشتر با ایشان مراجعه كنید به: عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، فقهای نامدار شیعه،‌ 321 ـ 341.

ژرف‌كاوی در ظرایف و دقایقِ فقه و اصول نهادند؛ كسان دیگری همچون محمّد بن یعقوب(1) ـ معروف به كلینی ـ ، محمّد بن علی بن بابویه ـ معروف به شیخ صدوق (2)، شیخ ابوجعفر محمّد بن حسن ـ معروف به شیخ طوسی (3) و محمّدباقر بن محمّدتقی ـ مشهور به علامه مجلسی (4) با تحمل زحمات توان‌فرسا و تلاشهای خستگی ناپذیر توفیق یافتند در حوزة «علم الحدیث»، احادیث رسول اكرم(صلى الله علیه وآله) و ائمة اطهار(علیهم السلام) را گرد آورند و با ذوق سرشار خود،‌ آنها را در كتابهایی سودمند تبویب و دسته بندی كنند.

بزرگان دیگری همچون فارابی،(5) ابن سینا،(6)‌ شیخ بهایی،(7) میرداماد،(8) و صدرالدین محمّد شیرازی،(9) نیز در زمینة‌ علوم فلسفی و عقلی زبانزد تاریخ اسلام شدند. همچنین كسان دیگری بودند كه در وادی سیر و سلوك معنوی و معارف شهودی و عملی، ممارستهای فراوان كردند و به درجات والایی رسیدند.


1. برای آشنایی بیشتر با ایشان مراجعه كنید به: محسن الامین، اعیان الشیعة،‌ ج 10، ‌ص 99.

2. برای آشنایی بیشتر با ایشان مراجعه كنید به: شیخ عباس قمی، فوائد الرضویة فی احوال علماء المذهب الجعفریة، ص 560 ـ 564.

3. برای آشنایی بیشتر با ایشان مراجعه كنید به: شیخ عباس قمی، سفینة البحار و مدینة‌ الحكم و الاثار،‌ ج 2،‌ ص 97.

4. برای آشنایی بیشتر با ایشان مراجعه كنید به: شیخ عباس قمی، فوائد الرضویة فی احوال علماء المذهب الجعفریة، ص 410 ـ 418.

5. برای آشنایی بیشتر با احوال و آثار این فیلسوف رجوع كنید به:‌ محمّد معین،‌ فرهنگ معین،‌ ج 6، ص 1288 ـ 1289.

6. برای آشنایی بیشتر با احوال و آثار این فیلسوف رجوع كنید به: شیخ عباس قمی،‌ سفینة‌ البحار و مدینة الحكم و الاثار،‌ ج 1،‌ ص 679.

7. برای آشنایی بیشتر با احوال و آثار این فیلسوف رجوع كنید به: مرتضی مطهری، آشنایی با علوم اسلامی،‌ ج 3، ص 76 ـ 77.

8. برای آشنایی بیشتر با احوال و آثار این فیلسوف رجوع كنید به: شیخ عباس قمی، فوائد الرضویة فی احوال علماء المذهب الجعفریة، ص 418 ـ 425.

9. برای آشنایی بیشتر با احوال و آثار این فیلسوف رجوع كنید به: محسن الامین، اعیان الشیعة،‌ ج 9، ص 321 ـ 330.

گروهی از اندیشمندان مسلمان نیز در حوزة‌ سیاسی اسلام فعالیتهای نظری و عملیِ فراوان كردند و در راه احیای معارف الهی و برقراری نظام اسلامی در جامعه‌شان، از جان خود مایه گذاشتند و بسیاری از آنان نیز در این راه به شهادت رسیدند.

اما در این میان كمتر كسی یافت می‌شود كه جامع تمام این فضایل علمی و عملی باشد، و امام خمینی(رحمه الله) از این جمله است: در زمینة فقه و اصول و علوم مرتبط با آنها بدان پایه است كه از بزرگ‌ترین مراجع تقلید زمانه به شمار می‌آید، ‌و در حوزة‌ علوم عقلی و فلسفی نیز عالی‌ترین تحقیقات زمانه‌اش را صورت داده، و در عرصة عرفان نظری و عملی تأملات و مجاهدتهای بسیار داشته و به مقاماتی رفیع نایل آمده است.

ایشان همچنین در بُعد اجتماعی و سیاسی اسلام اهل تحقیق و نظر بود و با فراست و شجاعت خدادادی و استقامت و پشتكار خستگی‌ناپذیر و تدبیر و مدیریت حكیمانه توانست بزرگ‌ترین انقلاب و حكومت شیعی را در تاریخ اسلام رقم زند(1)... .

 

پایگاههای معرفتی شخصیت امام خمینی(رحمه الله)

آشنایی با ابعاد معرفتیِ انسان بزرگی همچون امام خمینی، همچون طمعِ شناختن ژرفای یك اقیانوس،‌ آرزویی است دیریاب و دوردست، كه خود، سالها عمر و خرمنها معرفت و كاوش و تحقیق می‌طلبد.

اما توجه و تعمّق در رفتار و گفتار و كردار امام می‌تواند برخی ابعاد معرفتی شخصیت ایشان را تا حدودی روشن سازد. اگر سخنان و نوشته‌های ایشان را بنگریم،


1. برای آشنایی با مقام و شخصیتِ امام خمینی از زبان بزرگانی همچون آیت‌الله سیدابوالقاسم كاشانی، آیت‌الله العظمی بروجردی، علامه امینی و شهید مطهری، مراجعه كنید به: حمید روحانی، ‌بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی،‌ ج 1، ص 96 به بعد.

چهار واژه «خداوند تبارك و تعالی»، «اسلام»، «قرآن» و «اهل‌بیت(علیهم السلام)» را در آنها پُربسامدتر می‌یابیم. از همین جا می‌توان بنیادهای شخصیت ایشان را دریافت.

توجه دادن افراد و احزاب به اوصاف جلالی و جمالی خداوند و توصیه به روی آوردن به درگاه ربوبی برای رفع همة‌ نیازها و كاستیها، نشان از تعلق و پیوند قلبی ایشان به بارگاه پروردگار دارد: «و به خداوند تبارك و تعالی روی نیاز آورید كه شما را در این راه هدایت فرماید و با جنود فوق طبیعت كمك كند...».(1)

«اسلام» نیز موضوع اصلیِ دیگری است كه امام خمینی(رحمه الله) از جنبه‌های بسیار متنوعی به آن می‌پردازد؛ جنبه‌هایی نظیر عظمت اسلام و مسلمین، حقانیت اسلام، جامعیت اسلام، جاودانگی مكتب اسلام، غربت اسلام، بازدهی و كارآمدی احكام اسلام، ضرورت پاسداری از اسلام، رسالت ما در برابر اسلام، و درخشنده‌ترینِ این جنبه‌ها یعنی پای‌بندی به احكام جاودانة اسلام و نثار جان در راه آن.

انسِ مدام امام خمینی(رحمه الله) با كتاب وحی نیز به تلاوت و ختم مكرّر قرآن، یا نگارش و تفسیر و تدریس آن محدود نمی‌شد؛ بلكه نشان آیات نورانی وحی در تمام ابعاد علمی و عملی ایشان بارز و نمایان است. پای‌بندیِ كامل به اوامر و نواهی و قوانین قرآن و پافشاری بر اجرای مو‌به‌موی احكام كتاب خداوندی، روش عملیِ ایشان در زندگی فردی و شیوة حكومت‌داریِ ایشان به شمار می‌آمد.(2)

اقتدای عملیِ امام خمینی(رحمه الله) در تمام زمینه‌ها به اهل‌بیت عصمت و طهارت‌(علیهم السلام) و توصیه‌های مكرر به مردم در این باره،‌ حكایت از عشق و تعلق صادقانة‌ ایشان به ساحت نورانی امامان معصوم دارد. در مقدمة‌ وصیت‌نامة‌ امام خمینی(رحمه الله) چنین می‌خوانیم:

اِنّی تارِكٌ فیكمُ الثَّقَلَینِ كتابَ اللهِ و عِترتی أهلَ بَیتی فَاِنّهُما لا یَفْتَرِقا


1. صحیفة نور، ج 1، ص 131.

2. در این باره مراجعه كنید به: صحیفة نور، ج 1، ص 17؛ ج 13، ص 110.

حتّی یَرِدا علیَّ الحَوض؛(1) من از میان شما می‌روم و دو امر گران‌مایه برای شما به یادگار می‌گذارم: كتاب خدا و اهل‌بیتم را. پس این دو هرگز از یكدیگر جدا نمی‌شوند تا آنكه (در قیامت) بر من وارد شوند.(2)

ایشان سپس می‌افزایند:

... و ما مفتخریم كه پیرو مذهبی هستیم كه رسول خدا مؤسس آن به امر خداوند تعالی بوده، و امیرالمؤمنین علی ‌بن ابی‌طالب،‌ این بندة رها شده از تمام قیود،‌ مأمور رها كردنِ بشر از تمام اغلال و بردگیهاست... . ما مفتخریم كه ائمة معصومین، از علی ‌بن ‌ابی‌طالب گرفته تا منجی بشر، حضرت مهدی صاحب الزمان ـ علیهم آلاف التّحیّة‌ و السّلام‌ـ كه به قدرت خداوند قادر، زنده و ناظر امور است، ائمّة ما هستند... و ما مفتخریم كه مذهب ما جعفری است ... .(3)

توصیه و تأكید امام خمینی(رحمه الله) دربارة بزرگداشتِ روزهای تولد و شهادت اهل‌بیت(علیهم السلام)، از جمله نمودهای عشق به این خاندان است. ایشان به برگزاری مراسم جشن و سرور در روزهای ولادت امامان معصوم(علیهم السلام) و برپایی مجالس سوگواری در ایام شهادت اهل‌بیت اهتمام می‌ورزید و خود،‌ غالباً در این مجالس شركت می‌جست و در فرصتهای مناسب در باب عظمت و ابعاد وجودی آنان سخن می‌گفت.

امام خمینی(رحمه الله) همچنین در خصوص عید غدیر خم و بزرگداشت امر عظیم ولایت اهتمام ویژه‌ای داشت:

... عید غدیر، روزی است كه پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله) وظیفة حكومت را معین فرمود، و الگوی حكومت اسلامی را تا آخر تعیین فرمود... . البته پیغمبر اكرم


1. عبدالحسین امینی،‌ الغدیر، ج 3،‌ ص 65.

2. صحیفة نور، ج 21، ص 171.

3. همان.

این را می‌دانستند كه به تمام معنا كسی مثل حضرت امیر(علیه السلام) نمی‌تواند باشد؛ لكن نمونه را كه باید نزدیك به یك همچو وضعی باشد از حكومتها تا آخر تعیین فرمودند.(1)

 

فراست در تحلیل مسائل سیاسی و اجتماعی

هوشمندی و تیزبینی امام‌ خمینی در زمینه سیاست داخلی و نیز معادلات سیاسی بین‌المللی، و درك آبشخور حركتها یا توطئه‌های سیاسی و كشف راههای مقابله با آنها، از ویژگیهای خدادادی ایشان است: إتَّقُوا فَراسة‌ المؤمن، فَاِنَّهُ یَنظر بنور الله عَزَّ و جَل؛(2) «از فراست مؤمن بپرهیزید؛ چراكه او به وسیله نور خداوند می‌بیند».

 

وارستگی از خود و دین مداری

سیرة فردی و منش اجتماعی و سیاسیِ بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران، حكایت از آن دارد كه ایشان بر نفس خویش غلبه یافته و اسلام‌خواهی و ادای تكلیف الهی را تنها هدف زندگی خود دانسته است.

بخشی از نامة‌ امام خمینی(رحمه الله) به یكی از علمای یزد (مرحوم وزیری یزدی) كه از ایشان تقاضای موعظه كرده بود، شاهد این مدعاست:

قال الله تعالی: قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَی وَفُرَادَى.(3)

خدای تعالی در این كلام شریف، از سرمنزل تاریك طبیعت تا منتهای سیر انسانیت را بیان كرده، و بهترین موعظه‌هایی است كه خداوند از میان


1. صحیفه نور، ج 3، ص 197. گفتنی است در طول تاریخ شیعه بزرگانی همچون میرحامد حسین هندی، و علامه امینی دربارة حدیث غدیر و مسئله جانشینی امیرالمؤمنین(علیه السلام) تلاشهای گران‌باری داشته‌اند. كتاب نفیسِ عبقات الانوار فی امامة‌ الائمة‌ الاطهار و كتاب ارزشمند الغدیر حاصل كاوشهای این دو دانشمند بزرگوار است.

2. عبد علی بن جمعة الحویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 385.

3. سبأ (34)، 46.

تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یك كلمه را پیشنهاد بشر فرمود. این كلمه تنها راه اصلاح در جهان است. قیام برای خداست كه ابراهیم خلیل‌الرحمن را به منزل خُلّت رسانده و از جلوه‌‌های عالم طبیعت رهانده... . خودخواهی و ترك قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همة جهانیان را بر ما چیره كرده و كشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده. قیام برای منافع شخصی است كه روح وحدت و برادری را در ملّت اسلامی خفه كرده. قیام برای نفس است كه بیش از دهها میلیون جمعیت شیعه را به طوری از هم متفرق و جدا كرده كه طعمة مشتی شهوت‌پرستِ پشت میز نشین شدند. قیام برای شخص است كه یك نفر مازندرانیِ بی‌سواد را بر یك گروه چندین میلیونی چیره می‌كند كه حَرث و نسل آنها را دستخوش شهوات خود كند. قیام برای نفع شخصی است كه الآن هم چند نفر كودك خیابان‌گرد را در تمام كشور بر اموال و نفوس و اعراض مسلمانان حكومت داده. قیام برای نفس اماره است كه مدارس علم و دانش را تسلیم مشتی كودك ساده كرده و مراكز علم و قرآن را مركز فحشا كرده. قیام برای خود است كه موقوفات مدارس و محافل دینی را به رایگان تسلیم مشتی هرزه‌گردِ بی‌شرف كرده و نَفَس از هیچ كس در نمی‌آید. قیام برای نفس است كه چادر عفت را از سرِ زنهای عفیف مسلمان برداشت و الآن هم این امر خلاف دین و قانون در مملكت جاری است و كسی علیه آن سخن نمی‌گوید. قیام برای نفعهای شخصی است كه روزنامه كه كالای پخش فساد اخلاق است، امروز همان نقشه‌ها را كه از مغز خشك رضاخانِ بی‌شرف تراوش كرده تعقیب می‌كنند و در میان توده پخش می‌كنند... .

هان ای روحانیین اسلامی، ای علمای ربّانی، ای دانشمندانِ دین‌دار، ای گویندگانِ آیین دوست، ای دین‌دارانِ خداخواه،‌ ای خداخواهان حق‌پرست،‌

ای حق‌پرستان شرافتمند، ای شرافتمندان وطن‌خواه، ای وطن‌خواهانِ باناموس، موعظة خدای جهان را بخوانید و یگانه راه اصلاحی را كه پیشنهاد فرموده بپذیرید، و ترك نفعهای شخصی كرده تا به همة سعادتهای دو جهان نایل شوید و با زندگانی شرافتمندانة دو عالم در آغوش شوید...‌ .(1)

 

زمینه‌های شكل‌گیری شخصیت سیاسی ـ اجتماعی

سالهای نوجوانی و جوانی امام، هم‌زمان بود با تحولات اجتماعی و سیاسی بزرگی كه در داخل و خارج ایران رخ داد. این وقایع و دگرگونیهای تاریخی، بر ذهن پرسشگر و خلاّقِ سید روح‌الله تأثیرهایی شگرف و عمیق داشت، و هر یك به گونه‌ای سبب تكامل شخصیتی می‌شد كه سالها بعد، رهبری حكیمانة ‌انقلاب بزرگ اسلامی در ایران را بر عهده گرفت.

 

تحولات نهضت مشروطه

مشروطیت از جمله حركتهای سیاسی ملّت ایران است كه با رهبری روحانیت آغاز گشت. این نهضت از تحولات چندگانه‌ای كه سالها پیش شروع شده بود سرچشمه می‌گرفت: قیام تحریم تنباكو و اِعلای كلمة ‌روحانیت و ملّت، مقاومت در برابر امتیازات و قراردادهای استعماری، نارساییهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و... . عواملی از این دست به ضمیمة فزون طلبیها و ستمكاریهای دولتمردان قاجار موجب قیام روحانیت و ملّت، و درخواست تأسیس عدالت‌خانه برای جلوگیری از بیدادگریهای حكومت علیه مردم شده بود، و شاه قاجار تسلیم خواستة عدالت‌خواهان شده بود.

مبارزات مردم و روحانیت ادامه یافت و سرانجام نهضت مشروطیت به سال 1324 ه‍ . ق. در دوران سلطنت مظفرالدین شاه قاجار و با تأسیس مجلس


1. صحیفه نور، ج 11، ص 63 ـ 64.

شورای اسلامی به بار نشست. این قیام نیز در اصل برای اقامة احكام اسلام و جلوگیری از ظلم و بیدادِ ارباب قدرت و قطع سلطه‌جوییِ بیگانگان صورت پذیرفته بود. امام خمینی(رحمه الله) در این اوضاع رشد می‌كرد و به درستی دریافته بود كه ملّت مسلمان ایران با اتكا به فرمان و فتوای مراجع تقلید و رهبران دینی توانسته‌اند بر قدرتهای بزرگی چون سلطنت قاجار یا دولتهای خارجی غلبه كنند. او دیده بود كه با مقاومت روحانیان و مردم، ‌و تحصن آنان در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی و حرم حضرت معصومه(علیها السلام) چگونه مظفرالدین شاه مجبور شده بود صدر اعظم مقتدری همچون عین الدوله را عزل كند و به برگزاری انتخابات و تأسیس مجلس شورای اسلامی و تدوین قانون اساسی تن دهد.(1)

او همچنین سیر اوج‌گیری و سقوط مشروطه را به خوبی مشاهده كرده و دریافته بود نهضتی كه با انگیزة دینی و با قیامی انقلابی و جهادی بر پا شده بود، چگونه با نفوذ عوامل بیگانه و تلاش عناصر خودفروخته از هدف اصیل و اولیِ خویش دور افتاده بود و خودْ تیشه بر ریشة دین می‌زد؛ به گونه‌ای كه سرانجام آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری كه از بنیان‌گذاران این نهضت به شمار می‌آمد، به دست همین مشروطه خواهانِ غرب‌زده بر دار شد و به شهادت رسید.(2)


1. در متن دستخط مظفرالدین شاه (16 جمادی الثانی 1324 ه‍ . ق.) چنین می‌خوانیم: «مقرر می‌داریم كه مجلس مزبور را به شرح دستخط سابق صحیحاً دایر نموده، و بعد از انتخاب اعضای مجلس، فصول و شرایط نظام‌نامة مجلس شورای اسلامی را موافق تصویب و امضای منتخبین، به طوری كه موجب اصلاح عموم مملكت و اجرای قوانین شرع مقدس گردد، مرتب نمایند» (ناظم الاسلام كرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ج 3، ص 558).

2. «تاریخ درس عبرتی است برای ما. شما وقتی تاریخ مشروطیت را بخوانید می‌بینید كه در مشروطه بعد از اینكه ابتدا پیش رفت، دستهایی آمد و تمام مردم ایران را به دو طبقه تقسیم‌بندی كرد... . به آنجا رساندند كه آنهایی كه مشروطه‌خواه بودند به دست یك عدّه كوبیده شدند؛ تا آنجا كه مثل مرحوم حاج شیخ فضل‌الله نوری را در ایران برای خاطر اینكه می‌گفت باید مشروطه مشروعه باشد و آن مشروطه‌ای كه از غرب و شرق به ما برسد قبول نداریم، در همین تهران بر دار زدند و مردم هم پای دار او رقصیدند یا كف زدند» (صحیفة نور، ج 18، ص 135 ـ 136).

آشنایی با شهید مدرس

شخصیت معنوی و منشِ سیاسیِ مرحوم مدرس در نظر امام خمینی بسیار ستودنی بود. ویژگیهای برجسته‌ای همچون اخلاص، روشن بینی، آینده نگری، شجاعت، صلابت، دشمن شناسی و دشمن ستیزی و پایمردی در برابر دشمنان، او را شیفتة این پیر بزرگ ساخته بود، و از همین روی، او از همان ابتدا به منزل ایشان در تهران رفت و‌ آمد داشت.(1)

امام، همچنین با فعالیتها و مبارزات آیت‌الله مدرس طیّ پنج دوره نمایندگی ایشان در مجلسهای دوم تا ششم به خوبی آشنا بود، و تلاشهای خستگی ناپذیر ایشان را در تَثبیت مشروطه، در برابر استبداد رضاخانی و استعمار غربی، از نزدیك درك می‌كرد؛ مبارزاتی كه سرانجام به تبعید و شهادت ایشان انجامید.(2)

 

استبداد سیاهِ رضاخانی

پس از كودتای سوم اسفند 1299 ه‍ . ش. رضاخان، فرماندهی كلّ قوا را به دست گرفت و سردارِ سپه شد. او چند سال بعد، در آذر ماه 1304 ه‍ . ش. بر تخت سلطنت نشست و تا 16 سال بعد بر مردم ایران ستم كرد و با دین اسلام جنگید.

منعِ برپایی مجالس عزاداری سیدالشهدا‌(علیه السلام)، قانون منعِ حجاب، سركوب حركتهای دینی،‌ ایجاد فشار و خفقان سیاسی و اجتماعی و دیگر اعمالِ ضد دینی، از جمله ویژگیهای این دورة تاریك است.

امام خمینی(رحمه الله) در این دوران نیز حضور و فعالیت داشت و با مظاهر دین ستیزی پهلوی مبارزه می‌كرد. نگارش كتاب كشف الاسرار نمونه‌ای از افشاگریها و اعتراضهای ایشان به وضع آن روزگار است:

دستوری كه دولت دیكتاتوری رضاخان داده، یك پول سیاه ارزش


1. صحیفة نور، ج 15، ص 261.

2. حسن مدرس،‌ نطقها و مكتوبات و یادداشتهایی پیرامون زندگی (مجاهد شهید) سیدحسن مدرس، ص 7.

ندارد... . آن حرفهای بی‌خردانه كه از مغز یك سرباز بی‌سواد (رضاخان) تراوش كرده بود، پوسید و كهنه شد،‌ و فقط قانون خداست كه خواهد ماند،‌ و دست تصرف روزگار آن را كهنه نمی‌كند.(1)

 

فروپاشی امپراتوری عثمانی

امپراتوری عثمانی، به منزلة حكومتی اسلامی،‌ در روزگار خود شوكتی فراوان داشت و از قدرتهای برتر دنیا به شمار می‌رفت. قلمرو این حكومت از یك سوی به مرزهای ایران و عراق و حجاز می‌رسید و بخشهای بزرگی از خاورمیانة‌ عربی و خاور نزدیك و قسمتهایی از شمال افریقا را در بر می‌گرفت و از سوی دیگر شامل قسمتهای عمده‌ای از شبه جزیرة بالكان در اروپا می‌شد و تا مرزهای «وین»، پایتخت اتریش، امتداد داشت.(2) «دولت عثمانی یكی از دوَلی بود كه اگر با شوروی طرف می‌شد،‌ گاهی او را [بر] زمین می‌زد،‌ [و] سایر دوَل حریف میدان او نبودند. دولت عثمانی یك دولت اسلامی بود كه سیطره‌اش تقریباً از شرق تا غرب را گرفته بود».(3) اما قدرتهای استعماری و استكباری كه حضور چنان حكومتی را مانع چپاول منابع و سرمایه‌های مسلمانان می‌دیدند، كوشیدند تا با شگردهای مرئی و نامرئی خود، امپراتوری بزرگ عثمانی را از هم بپاشند و آن را به دولتهای كوچك و وابسته به خود تجزیه كنند و سرانجام نیز به این هدف خود نایل آمدند.

این واقعة دردناك با ابعاد بزرگش،‌ تأثیر شگرفی بر حیات فكری و اجتماعی و سیاسی امام گذاشت. ایشان در این باره می‌گوید:

«دولتهای استعمارطلب، دولتهایی كه می‌خواهند ذخایر مسلمین را ببرند،‌ با وسیله‌های مختلف،‌ با نیرنگهای متعدد،‌ دوَل اسلامی را، سران


1. روح‌الله خمینی، رهبر و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران، كشف الاسرار،‌ ص 271.

2. حبیب‌الله شاملویی،‌ جغرافیای كامل جهان،‌ ص 184.

3. صحیفة‌ نور، ج 1، ص 87 .

دوَل اسلامی را اغفال می‌كنند. گاهی به اسم شیعه و سنّی اختلاف ایجاد می‌كنند ... . آنها دیدند كه با این دولت اسلامی (دولت عثمانی) به این قوی‌ای، نمی‌شود ذخایر را برد؛ [پس بایست] چاره‌ای كرد، [و آنها چاره در این دیدند كه] دولت عثمانی را به دولتهای بسیار كوچك،‌ كوچك تجزیه كنند...»(1) و «برای هر یك از آنها هم، یا امیری قرار دادند یا سلطانی قرار دادند یا رئیس جمهوری قرار دادند: آنها در قبضة مستعمره‌چیها، و ملّت بیچاره [هم] در قبضة آنها!»(2)

به این ترتیب امام خمینی به خوبی در می‌یافت كه قدرتهای بیگانه با بهره‌گیری از الگوی جای‌گزینی دولتهای لائیك سعی در تلاشیِ نیروهای مذهبی دارند و همان طور كه در تركیه،‌ به مثابة بازماندة امپراتوری عظیم عثمانی «آتاتورك» را به قدرت رساندند، نهضتها و حركتهای اجتماعی سیاسیِ دینی ایران را نیز به سوی الگوهای لیبرالی و ملّی‌گرایانه سوق می‌دهند و در نهایت نیز می‌كوشند تا دولتی لائیك را بر سر كار ‌آورند.

 

دشمن‌شناسی و دشمن‌ستیزی

بنا بر آنچه گذشت،‌ آیت‌الله خمینی(رحمه الله)،‌ فقیهی بود بافراست و خودساخته و آگاه به مسائل سیاسی و اجتماعی زمانه كه بر خود فرض می‌دانست در هر حال برای خدا و اعلای كلمه حق قیام كند، و از آنجا كه سلطنت پهلوی را مصداق طاغوت و حكومت باطل می‌شمرد از همان ابتدا به مبارزه با آن پرداخته بود و فرصتی می‌جُست تا آن را بر اندازد. سالهای نخستِ پس از شهریور 1320،‌ یكی از این فرصتهای مناسب بود. با اشغال ایران به دست متفقین و وضعیت نابسامان ارتش ایران، و نیز فقدان سازمانهای قوی امنیتیِ داخلی، حضرت امام


1. صحیفة نور، ج 1، ص 86 ـ 87 .

2. همان، ص 87 .

به فكر قیام علیه حكومت افتاد؛ اما از آنجا كه این مهم،‌ نیازمند دو بازوی قدرتمند «حوزه» و «مردم» بود، ایشان می‌بایست ابتدا به تقویت این دو بازو می‌پرداخت. بر این اساس كوشید تا از یك سوی حوزة‌ علمیه و نهاد روحانیت را انسجام و وحدت بخشد و آنان را به مسئولیت سنگینشان توجه دهد، و از سوی دیگر سطح آگاهی مردم را در زمینة معارف دین و مسائل زمانه ارتقا بخشد، تا بدین طریق آنان خود تكلیف خویش را در قبال دینِ خدا و حكومتِ زمانه درك كنند.

 

شگردهای كلان دشمنان در منظر امام

یكی از ویژگیهایِ مؤمنان حقیقی و به‌خصوص رهبران دینی، تیزبینی و ژرف‌نگری است. یك رهبر دینی باید به كمك اطلاعات بسیار گسترده دربارة آنچه در گذشته رخ داده، و نیز آنچه در روزگار او می‌گذرد، دوستان و دشمنان دین را شناسایی كند، و همچنین همة اقدامات دشمنان را زیر نظر داشته باشد و از هر حركتِ آنان مقصود نهایی و نهانی ایشان را بازخوانَد و برای مقابله با نقشه‌ها و پیش‌گیری از توطئه‌هایشان تدبیر كند.

امام خمینی(رحمه الله) به منزلة مؤمنی واقعی و رهبری هوشیار، از این ویژگیها به طور كامل برخوردار بود. او افزون بر آگاهی و اشراف بر حقایق و اصول و فروع و آرمانهای اسلام،‌ و آشنایی با تاریخ گذشته مسلمین و درك مصالح و مفاسد جامعه اسلامی، به مدد فراست خدادادی‌اش از تحولات و اوضاع روزِ جهان و ایران با خبر بود، و با شناسایی دشمنان دین و نقشه‌هایشان و شناساندن آنان به امّت مسلمان،‌ توطئه‌های ایشان را بر ملا و بی‌اثر می‌ساخت. شگردهای گونه‌گون دشمنان را از منظر امام خمینی می‌توان در دو رویكرد كلان بررسی كرد.

 

روی كار آوردن دولتهای وابسته

قدرتهای استعمارگر به تجربه دریافته بودند كه لشكركشی و اشغال نظامی،‌

برای استثمار ملّتها و غارت منابع سرزمینهایشان،‌ شیوة مقرون به صرفه‌ای نیست؛ چراكه این شیوه هزینه‌ها و مشكلات فراوانی پیش روی آنان می‌نهاد. از این روی،‌ آنان با مطالعات فراوان و با استفاده از تجربیات گذشته به این نتیجه رسیدند كه با نفوذ در دستگاه حكومتی كشورها و اِعمال فشارهای داخلی و خارجی، افرادی خودفروخته،‌ قدرت‌طلب، مال دوست و ضعیف النفس را بر سر كار آورند، و به این ترتیب، خود، زمام قدرت را در این كشورها به دست گیرند و آن‌گاه از طریق اهرمهای حكومتی،‌ مطامع خود را بر ملّتها تحمیل كنند و نیروها و ثروتهای آنان را به تاراج برند.

بر این اساس، قدرتهای سلطه‌طلبِ بیگانه، فردی قدرت‌طلب، بی‌سواد و گم‌نام، همچون رضاخانِ میرپنج را از محیطی غیر فرهنگی انتخاب كردند و به قدرت رساندند،(1) تا از سویی خواسته‌ها و دستورات آنان را بی‌چون و چرا به اجرا درآورد، و از سوی دیگر با قهر و قساوت، حركتها و قیامهای ضد استعماری را سركوب كند. این‌چنین بود كه رضاشاه،‌ پس از به قدرت رسیدن، آیینها و مراسم مذهبی را ممنوع كرد و كوشید تا احكام نورانی قرآن و آثار رسالت را محو و نابود گرداند.(2) اما امام خمینی با آگاهی كامل از این توطئة استعماری، به شیوه‌های گوناگون، پرده از چهرة سلطنت و صاحبان آن بر می‌داشت.(3)

 

تضعیف باورهای دینی

در جوامع دینی و كشورهای اسلامی، سلطه بر ملّتها بسی دشوارتر از سلطه بر زمامدارانِ‌ حكومتهاست،‌ و تنها به ضرب و زور اسلحه و قدرت نظامی نمی‌توان امّتهای مسلمان را به بند كشید؛(4) بلكه برای نفوذ در این جوامع و غلبه بر آنها


1. صحیفه نور، ج 1،‌ ص 2،‌ 243، 247، 268.

2. همان،‌ ص 200، 247، 249، 250، 261، 269.

3. مفتاح صحیفه، ص 168.

4. صحیفه نور، ج 1، ص 200.

ـ به‌خصوص دربارة جامعه‌ای شیعی همچون ایران ـ می‌باید با شگردهای فرهنگی، بر باورهای معنوی مردم تاخت و با كم‌مایه و بی‌پشتوانه جلوه دادن آنها،‌ این اعتقادات را تضعیف كرد و باعث عقب ماندگی جوامع خواند، و تنها به این ترتیب می‌توان زمینة پذیرش فرهنگ بیگانه و سپس وابستگی به آن را پدید آورد. اما حضرت امام(رحمه الله) با شناخت عمیقی كه از قدرتهای سلطه‌طلب و شگردهای آنان داشت به خوبی می‌دانست كه تضعیف باورهای دینی مردم، از رویكردهای بنیادین و كلان دشمنان اسلام است. او از سرنوشت حكومت عثمانی با خبر بود و همچنین می‌دانست كه چگونه آتاتورك بر بازماندة كوچكِ آن امپراتوریِ عظیم گماشته شد، و تركیه چگونه به كشوری لائیك مبدّل گشت، و بنابراین،‌ برخود فرض می‌دانست تا برای حفظ اسلام در برابر تمامیِ این دشمنان قیام كند.

 

رویكردهای كلان مبارزاتی امام

اكنون با نظر به نگرة اصلی امام، در باب تكلیف هر انسان ـ یعنی قیام برای خدا و مبارزه با دشمنان دین ـ و نیز با توجه به انگیزة ایشان در تقویت عقبه فرهنگی و فكری امّت اسلام، رویكردهای كلان مبارزاتی امام خمینی روشن می‌گردد.

 

دفع شبهات فكری و فرهنگی

مرزبانی از ایمان و باورهای دینی مردم و دفع شبهات عقیدتیِ آنان مهم‌ترین رسالت عالمان دین است.(1) این وظیفه‌ای است كه امام خمینی(رحمه الله) از آغاز جوانی به آن اهتمامی ویژه داشته است. نگارش كتابهایی همچون كشف‌الاسرار در ردّ اندیشة وهابیت (در دوران جوانی)، ردّ كتاب اسرار هزار ساله، مصباح الهدایه در


1. محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 2،‌ص 5 ـ 6.

حوزة عرفان (27 سالگی)، شرح دعای سحر در 29 سالگی، نمونه‌هایی از این دست فعالیتها به شمار می‌آیند.

تخصص ویژة امام خمینی در علوم عقلیه موجب شد كه ایشان در همان عنفوان جوانی، تنها پاسخ‌گوی اشكالات و شبهات عقلی نسبت به اسلام، در حوزة علمیة قم باشد، و در آن روز اگر كسی نسبت به مسائل دینی اشكالی داشت و برای حل آن به قم مراجعه می‌كرد (با اینكه علمای زبردست و تراز اول در قم می‌زیستند) او را برای برطرف كردن ابهام و اشكالش به حضور امام خمینی راهنمایی می‌كردند. گویا در سال 1363 ه‍ . ق. بود كه شخصی به علت شبهاتی كه معاندانِ دین به او تلقین كرده بودند، در ایمان و عقاید دینی خود دچار لغزش شده، برای به دست آوردن حقیقت به قم مراجعه كرده بود. او را به امام خمینی معرفی كردند، و ایشان با پشتكار و اهتمام فراوان، در مقام رفع شبهات و ابهاماتی كه در ذهن او جای گرفته بود بر آمد و تا آنجا به آن [امر] اهتمام ورزید كه 3 روز، حوزة درس خویش را تعطیل كرد، و سرانجام موفق شد كه شبهات را از ذهن او بیرون كرده، از انحطاط فكری و سقوط او در منجلاب تباهی و گم‌راهی جلوگیری نماید و او را به راه حق و حقیقت راهبری كند.

نیز آن روز كه كتاب سفسطه‌آمیز اسرار هزار ساله منتشر شد،‌ نظر به اینكه مطالب آن به مسایل عقلی مربوط بود، از طرف علما و مراجعِ قم برای ردّ آن به امام خمینی مراجعه شد و ایشان با آنكه مدتی بود به چشم‌درد مبتلا بود و توان مطالعه و نوشتن نداشت، دست به كار ردّ آن كتاب شد. شگفت آنكه وقتی در مقام نگارش ردّ این كتاب برآمد ـ و [در همان زمان] كتاب كشف الاسرار را [نیز] تألیف می‌كرد ـ به طور معجزه‌آسایی درد چشم ایشان برطرف شد؛ به طوری كه گویا عارضه‌ای متوجه ایشان نبوده است.(1)


1. حمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج 1، ص 37.

بسیج نیروهای مردمی

پاره‌ای از اندیشه‌وران مسلمان، نظیر سیدجمال‌الدین اسدآبادی و برخی شاگردان ایشان، بر آن‌اند كه راه اصلاح وضعیت نابسامان جوامع اسلامی، نفوذ در دستگاههای حكومتها و سعی در اصلاح آنهاست. بدین روی، با سلاطین و زمامداران حكومتها به گفت‌وگو می‌نشستند و می‌كوشیدند تا از این راه آنان را به ارزشهای دینی علاقه‌مند سازند و به اجرای احكام شرعی ترغیب كنند، و در نهایت راه را برای تشكیل دولت اسلامی هموار گردانند. ولی امام خمینی(رحمه الله) با الهام از آموزه‌های وحی و با نظر به تجربه‌های تلخ تاریخی ایران و جهان،‌ برای اصلاح وضع جوامع، گفت‌وگو با سلاطین و ارشاد ارباب قدرت را كافی نمی‌دانست،‌ و معتقد بود كه اگر تعالیم وحی به درستی در اختیار جانهای پاك مردم قرار گیرد آنان به طور طبیعی و خودجوش، خواهان حكومت اسلام و اجرای احكام آسمانی آن خواهند شد، و به این ترتیب،‌ نیروهای فراوان،‌ ولی پراكندة امّت اسلامی، یك‌سو شده‌، به قدرتی بی‌كران مبدّل می‌گردد كه هیچ سلطنت یا دولتی توان رویارویی با آن را نخواهد داشت.

اما نیل به این آرمان بلند در گرو تحقق شرایط مهمی بود، و امام خمینی برای رسیدن به آن،‌ می‌بایست راههای ناهموار و سختی را می‌پیمود. برای این امر، تشكیلات اطلاع‌رسانیِ عظیمی لازم بود كه بتواند بنیة دینی و اعتقادی، و پشتوانة فكری و فرهنگی مردم مسلمان ایران را قوت بخشد، و امّت بزرگ مسلمان را متوجه وظیفة سنگین الهی‌اش گرداند.

 

فعالیت‌ها و مبارزات

امام خمینی و مرجعیت عامة آیت‌الله العظمی بروجردی(رحمه الله)

امام خمینی(رحمه الله) به خوبی می‌دانست كه هماوردی با رژیم دین ستیز پهلوی و پیروزی بر آن، نیازمند ایجاد حركت سیاسی و دینیِ فراگیری در كلّ جامعه

است، و این مهم، در گرو آن بود كه حوزة علمیه ـ كه پس از رحلت حضرت آیت‌الله العظمی حاج شیخ عبدالكریم حائری و نیز روی كار آمدن رضاخان ـ روی به ویرانی نهاده بود، باید دوباره احیا و تقویت گردد، و معارف اسلام در اختیار همة مردم قرار گیرد. برای این منظور وجود و حضور شخصیت جامعی لازم بود كه بتواند رهبری روحانیت را در دست گیرد و حوزة علمیه را به یك نهاد واحد و متمركز و قدرتمند مبدّل سازد.

تنها كسی كه در آن روزگار،‌ چنان مقبولیت و صلاحیتی داشت حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی بود. از این روی، امام خمینی با همكاری جمعی از دوستان، فعالیتهای گسترده‌ای انجام دادند تا موافقت ایشان را در این زمینه جلب كنند و مقدمات هجرت معظم له به قم و زعامت ایشان را فراهم آورند.(1)


1. امام خمینی(رحمه الله) در تعقیب هدف اساسی خود دربارة واداشتن مراجع زمان به نهضت اصیل اسلامی، پس از درگذشت آیت‌الله حائری (حاج شیخ عبدالكریم) كوشش همه‌جانبه‌ای را مبذول داشت كه مقام زعامت و مرجعیت را به دست فقیه و عالمی بدهد كه به روح و حقیقت اسلام آگاه باشد و دین حنیف اسلام را از زاویة تنگ مسائل عبادی ننگرد، و كسی كه در آن روز بیش از دیگران دارای اندیشة روشن و مترقی بود و در قبال ضربات توان فرسایی كه بر پیكر اسلام وارد می‌شد احساس درد می‌كرد، همانا مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی بود كه سابقة مبارزات او علیه رضاخان میرپنج و حركت او از بروجرد به منظور اسقاط حكومت پلیسی و سیاه پهلوی در خور توجه بود، و اظهارات خود آن مرحوم، از قبیل اینكه «من هرگز در قبال خلاف‌كاریها و قانون‌شكنیهای دستگاه حاكمه ساكت نمی‌نشینم» برای امام خمینی(رحمه الله) مایة دلگرمی و امیدواری بود و می‌پنداشت كه اگر آن مرحوم بر مسند قیادت (رهبری) و مرجعیت قرار گیرد، می‌تواند انقلاب و دگرگونی اساسی در جامعة‌ اسلامی پدید آورد، و ملّت اسلام را از خواب غفلت و ناآگاهی و تاریك اندیشی برهاند و به جنبش و مبارزه وا دارد. از این روی، در مرجعیت عامة ایشان كوشش بسزایی مبذول داشت و موانع و دشواریهایی را كه در سر راه رسیدن آن مرحوم به مقام قیادت و مرجعیت عامه وجود داشت برطرف ساخت و حتی برای همراه كردن علمای بزرگ همدان ـ كه با مرجعیت مرحوم بروجردی موافق نبودند ـ به آن سامان مسافرت كرد و از نزدیك با آنان گفت‌وگو و مشاوره كرد و سرانجام موفق شد نظر آنان را به زعامت عامة مرحوم بروجردی جلب نماید» (حمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج 1، ‌ص 98 ـ 99).

سرانجام به یاری خداوند و با رایزنیها و تلاشهای فراوان ایشان،‌ آیت‌الله العظمی بروجردی به قم هجرت كردند و قیادت حوزة علمیه را بر عهده گرفتند.

به این ترتیب با ورود آن زعیم عالی‌قدر به قم،‌ حوزة علمیه روح تازه‌ای گرفت و فعالیتهای جدیدی را آغاز كرد.

 

قدرت اجتماعی آیت‌الله العظمی بروجردی(رحمه الله)

جامعیت علمی و عملی مرحوم بروجردی و نیز زعامت ایشان، و همچنین محبوبیت و مقبولیت اجتماعی آن فقیه وارسته،‌ موجب شده بود كه رژیم پهلوی نتواند به طور آشكار بر خلاف احكام اسلام رفتار كند.(1) هرچند، گاهی برای آزمودنِ مردم و روحانیت،‌ اقداماتی بر خلاف موازین شرع انجام می‌دادند یا شایعه‌ای ضد دینی منتشر می‌كردند، ولی همیشه با عكس العمل بموقع آیت‌الله العظمی بروجردی و موضع‌گیری مناسب ایشان،‌ نقشه‌های آنان نقش بر آب می‌شد.(2) برای مثال، در پی اقدام خلاف شرعی كه رژیم پهلوی مرتكب شده بود، فرستادة‌ مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی به ملاقات شاه رفت و از وی خواست كه از آن عملِ خلاف احكام اسلام جلوگیری كند. شاه نیز در پاسخ گفته بود كه این كار در همة كشورهای اسلامی صورت پذیرفته است و ما نیز نمی‌توانیم جدای از آن كشورها عمل كنیم و چاره‌ای جز انجام عمل مزبور نداریم! فرستادة مرحوم بروجردی نیز به او گفته بود: «در سایر كشورها، ابتدا رژیم سلطنتی تبدیل به جمهوری شد و بعد این گونه اقدامات صورت پذیرفت!»(3)


1. صحیفة نور، ج 1، ص 9.

2. امام خمینی(رحمه الله) در سخنرانی فروردین 1341 می‌فرماید: «اینها از آن وقت نقشه كشیدند برای نابودی روحانیت و دنبالش نابودی اسلام، و دنبالش نفع رساندن به اسرائیل و عمال اسرائیل...؛‌ منتهی در پرده بود؛ اعلام نكرده بودند مطالبشان را. گاهی اعلام می‌كردند، لكن مضمضه می‌كردند مطالب كفر خودشان را ...» (صحیفة نور، ج 1، ص 9).

3. حمید روحانی، بررسی و تحلیل از نهضت امام خمینی، ج 1، ص 152،‌ پاورقی.

فعالیتهای حوزوی امام خمینی در زمان آیت‌الله العظمی بروجردی(رحمه الله)

استقرار و ثبات برنامه‌های حوزوی، و رشد كمّی و كیفی آن، در سایة مرجعیت و رهبری آیت‌الله العظمی‏‎ بروجردی نیازمند زمان بود، و به این ترتیب هر یك از بزرگان و اساتید حوزه فعالیتهای خود را آغاز كردند و كوشیدند در این راه گامهای تازه و سازنده‌ای بردارند.

امام خمینی نیز در این زمینه فعالیتهای خود را گسترش داد و با تشكیل حلقات درس و بحث به تقویت بنیة علمی طالبان علوم دین پرداخت و دست به كار پرورش علمی و اخلاقی شاگردانی همچون استاد شهید مطهری شد؛ كسانی كه در آینده‌ای نه چندان دور، با روشن‌بینی علمی، سیاسی و اجتماعی‌شان عقبة فكری و اخلاقی نسل جوان و اسلام‌خواهِ ایران را تشكیل می‌دادند.

 

احیای بُعد سیاسی اسلام

اسلام، به منزلة كامل‌ترین آیین زندگانی، تمامی احكام و دستورالعملهایِ مورد نیاز انسان را برای خوش‌بختی در دنیا و سعادتمندی در آخرت در بر دارد. از جزئی‌ترین دستورالعمل‌هایِ فردی گرفته تا كلّی‌ترین احكام اجتماعی، همگی در كتاب خدا و سیرة امامان معصوم(علیهم السلام) به اجمال یا تفصیل تبیین گشته‌ و با شیوه‌ها و راهكارهایی پویا، این راه تا انتهای دنیا گشوده شده است.

اما یكی از آفتهایی كه از دیرباز دامن‌گیر امّت مسلمان شده، غفلت از احكام سیاسی و اجتماعی اسلام است. برخی قشری‌مذهبان، تنها به جنبه‌های فردیِ دین توجه دارند و تحت تأثیر تعالیم خاصِ برخی كژاندیشان، در صدد فرو كاستن كلّ دین به حوزة‌ اعمال و عباداتِ فردی‌اند. غافل از آنكه اسلام افزون بر رابطه فرد با فرد، و رابطه فرد با خدا،‌ به رابطه فرد با جامعه و نیز به رابطه جامعه با جامعه‌های دیگر و ... نیز می‌پردازد. به این ترتیب،‌ دین، مجموعه‌ای از احكام و عبادات فردی نظیر احكام طهارت و نماز و روزه

نیست؛ بلكه بخش عظیمی از آن را فقه سیاسی و احكام ناظر بر روابط اجتماعی تشكیل می‌دهد.

به هر روی، ‌وضعیت مزبور از جانب برخی جریانهای مذهبیِ انحرافی یا جریانهایِ دین‌ستیز دامن زده شد، و طیّ سالیانِ درازی جدایی حوزه‌های دین و سیاست از سوی حكومتهای غاصب توجیه و ترویج گشت؛ به گونه‌ای كه تا چندی پیش پرداختن به امور سیاسی مصداق «فسق» به شمار می‌رفت و روحانیِ سیاسی، «آخوند فاسق» خوانده می‌شد. اما حضرت امام خمینی(رحمه الله)، به منزلة فقیهی ژرف اندیش و جامع‌نگر، هم به ابعاد سیاسی و اجتماعی اسلام واقف بود، و هم از دلایل ترویج شعار شیطانیِ جداییِ دین از سیاست خبر داشت. از این روی، راهی را كه بزرگانی همچون آیت‌الله مدرس، آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری و آیت‌الله كاشانی پیش گرفته بودند ادامه داد و به سامان رساند. ایشان همواره با رفتار و گفتارش سعی در طرح و تقویت فقه سیاسی اسلام داشت و مباحث حكومتی دین را تبیین می‌كرد و تعلیم می‌داد. برای مثال، امام خمینی(رحمه الله) در حلقه‌های درس و بحث از مثالهایی بهره می‌گرفت كه ناظر به بعد اجتماعی و حكومتی اسلام نیز باشد و به این ترتیب، رفته‌رفته ذهن طلاّب و دین پژوهان و مردم را با ابعاد و حدود اختیارات ولی فقیه یا همان حاكم اسلامی آشنا می‌ساخت، و به این صورت، بذر حكومت ولی فقیه را در دلِ جامعة ‌اسلامی ایران می‌كاشت و پرورش می‌داد؛ بذری كه سالها بعد جوانه زد و شكوفا شد.

 

افشای دین‌ستیزی حكومت پهلوی و دیگر معاندان اسلام

مبارزات سیاسی امام خمینی(رحمه الله) بر ضد اقدامات ضد دینی رژیم پهلوی، نظیر طرح اصلاحات ارضی، لایحة‌ انجمنهای ایالتی و ولایتی، و انقلاب سفید شاه ـ كه در فصل نخست به آنها پرداخته شد ـ و نیز موضع‌گیریهای صریح ایشان در برابر

برخی شعارها و فعالیتهای احزاب و گروههای داخلی و خارجی، و تبیین حقیقتِ پنهان این اقدامها،‌ جنبة دیگری از فعالیتهای امام خمینی به شمار می‌آید.

آیات و روایاتی كه به چیستی حقیقت اسلام می‌پردازند، حكایت از آن دارند كه حقیقت و لبّ دین، اطاعت و تسلیم محض در برابر فرمانهای خداوند است:

الاسلام هو التسلیم و التسلیم هو الیقین، و الیقین هو التصدیق، و التصدیق هو الاقرار، و الاقرار هو الاداء، و الاداء هوَ العمل؛(1) اسلام همان تسلیم در برابر خدا، و تسلیم همان یقین داشتن، و یقین اعتقاد راستین، و باور راستین همان اقرار درست، و اقرار درست انجام وظیفه، و انجام وظیفه همان عمل كردن به احكام دین است.

بر این اساس، دین، امری است تجزیه ناپذیر كه نمی‌توان بخشی از آن را پذیرفت و بخشی دیگر را وانهاد: أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن یَفْعَلُ ذَلِكَ مِنكُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُون؛(2) آیا به بخشی از كتاب ایمان می‌آورید و به بخشی دیگر از آن كفر می‌ورزید؟ پس پاداش كسانی از شما كه چنین كنند، جز خواری در زندگی دنیا نیست، و در روز بازپسین به سخت‌ترین عذاب باز می‌گردند، و خداوند از آنچه انجام می‌دهید غافل نیست.

این آموزة حیاتیِ اسلام، یكی از محورهای اصلی تفكر امام خمینی(رحمه الله) در تمامی زمینه‌های مبارزاتیِ ایشان به شمار می‌آید، و با توجه به این نگره، حقیقت بسیاری از تلاشهای روشنگرانة‌ ایشان آشكار می‌گردد؛ یعنی هرگاه فرد یا گروهی حكمی از احكام اسلام را به هر نحو زیر سؤال می‌برد، امام خمینی


1. نهج‌البلاغه، حكمت 125.

2. بقره (2)، 85 .

به دور از هر گونه سازشی، برای دفاع از حریم دین به پا‌ می‌خاست. برای مثال پس از موضع‌‌گیری «جبهة ملّی» بر ضد «لایحة قصاص» و غیر انسانی خواندن آن، امام خمینی ایشان را مرتد خواندند:

«شما ... از ریشه‌ها خراب بودید ... . اینكه كسی بگوید حكم خدا غیرانسانی است، اسلام غیر انسانی است، این كافر است... . اینها مرتدند، جبهة ملّی از امروز محكوم به ارتداد است ... . جبهة ملّی سبّ اسلام كرده است ...».(1)

 

رمز پیروزی امام و امّت

پیروزی شگفت‌انگیز نهضت امام خمینی، تا كنون موضوع مطالعات و تحقیقات پرشماری بوده است، و تحلیلگران سیاسی و اندیشمندان علوم اجتماعی داخل و خارج كشور، این پدیدة شگرف را از منظرهای گوناگونی بررسی كرده‌اند.(2) اما همچنین می‌توان عوامل پیروزی این نهضت را با نگاهی معرفت‌شناسانه كاوید.

یكی از وعده‌های خداوند به مؤمنانِ راستین آن است كه اگر به یاری دین خدا بشتابند، خداوند نیز یاری‌شان می‌كند:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْكُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَكُم؛‌(3) «ای كسانی كه ایمان آورده‌اید، اگر (آیین) خدا را یاری كنید، شما را یاری می‌كند و گامهاتان را استوار می‌دارد».

اگرچه تحقق چنین وعده‌ای ممكن است سالها به طول انجامد، اما وعدة الهی حتمی است. رهبر و مردم ایران، مبارزة خود را با هدف برپایی احكام


1. صحیفة نور، ج 15، ص 16، 19، 21.

2. در این زمینه مراجعه كنید به: عباسعلی عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن؛ حمید پارسا‌نیا، حدیث پیمانه.

3. محمّد(صلى الله علیه وآله)، (47)، 7؛ همچنین حج (22)، 40؛‌ غافر (40)، 51 نیز در این باره‌اند.

دین خدا و گسترش فرهنگ دین آغاز كردند، و در این راهِ مقدس، با بذل جان و مال و آبروی خویش، پایمردی خود را در «اسلام خواهی»شان ثابت كردند، و پس از گذشتن از خوانهای سخت امتحان الهی شایسته دریافت نعمت بزرگ پیروزی شدند.

اما افزون بر آنچه گذشت عوامل فراوانی دست به دست هم دادند تا نهضت خرداد به سامان برسد. گذشته از امدادهای غیبی كه از ابتدای نهضت جریان داشت، می‌توان از وحدت كلمه و اتكال به خدای تبارك و تعالی،(1) و همچنین از عشق بی‌دریغ مردم به رهبر مذهبی‌شان نام برد؛ محبتی الهی كه خداوند در دل مردم می‌اندازد.

ولی امام خمینی(رحمه الله) دلیل اصلیِ پیروزی انقلاب اسلامی را چنین توصیف می‌كند: «وقتی خداوند تبارك و تعالی مشاهده فرمود كه مردم كشور، از كوچك و بزرگ، اسلام را می‌خواهند،‌ آنها را مورد عنایت قرار داد و پیروزشان كرد».(2)


1. صحیفة نور، ‌ج 5،‌ ص 186.

2. صحیفة نور، ج 7، ص 19، 48، 66، 230؛ ج 5، ص 141،‌ 169،‌ 205، ج 11،‌ص 166؛ ... .