یک شبهه به این صورت مطرح میشود که اصولا مطالب دینی را نمیتوان با دلیل علمی اثبات کرد؛ ... روش علمی را نیز روشی دانستهاند که به تجربیات حسی منتهی شود. ... دین مقولهای علمی نیست که یا صحیح باشد یا باطل؛ بلکه مسئلهای ذوقی است.... میتوانید در بین گزینههای مختلف، دینی را که با سلیقهتان بیشتر میسازد، آن را دوستتر دارید و بیشتر خوشتان میآید،انتخاب کنید! در پاسخ میگوییم: ادراک حسی در مقابل ادراکات یقینی و بدیهی عقلی از ضعیفترین ادراکات است. در روانشناسی احساس و ادراک نیز ثابت شده است که حاسه اشخاص تفاوت میکند و درکهایشان متفاوت است، و حتی دلیل تجربی ما به استناد یک دلیل عقلی اعتبار پیدا کرده است. اکنون میپرسیم که کدام مسئله دینی را نمیتوان با برهان عقلی اثبات کرد؟
پاسخ به شبهات درباره دین، جلسه دوم؛ شبههی سلیقهای بودن و حقانیت همه ادیان
میگویند اصلا ما برای آزادی و توسعه پایدار کشور انقلاب کردیم و میخواهیم ترقی کنیم. ترقی هم به این است که مثل یکی از کشورهای کافر دنیا شویم؛ اصلا کاری با اسلام و دین نداریم، و پسوند اسلامی هم تشریفاتی است! درحالی که اسلامی بودن نظام و اخلاق، یک عنوان تشریفاتی نیست، بلکه برای این است که ماهیت انقلاب و نظام ما را نشان دهد. نتیجه حرف کسانی که ولایت فقیه را صرفا به عنوان بخشی از قانون اساسی قبول دارند این است که اولاً اصل قانون اساسی است، و نه اسلام. نتیجه دوم آن این است که مردم حق دارند اصل ولایت فقیه را از قانون اساسی حذف کنند، و وقتی مردم این کار را کردند،از اعتبار میافتد! درحالی که امام میفرمود: ولایتفقیه شعاع ولایت الله است. این منصب جعلی و قراردادی نیست که با وضع و رأی ما بیاید یا برود. خدا آن را تعیین کرده است و وظیفه شرعی ماست که در جایی که جای اعمال نظر ولی فقیه است از او اطاعت کنیم.
آنچه در گذشته درباره اشخاص حقیقی تحقق پیدا میکرد، امروزه در قالب شخصیتهای حقوقی و سیاسی تحقق مییابد. امروز در عالم، دولتی داریم که مثل فرعون آن زمان است. آن فرعون نسبت به اشخاص مستکبر بود، و آمریکا دولتی است که نسبت به دولتهای دیگر استکبار میورزد؛ میگوید من کدخدای عالم هستم و همه باید مطیع من باشند. باید این درس را بگیریم و بدانیم همانطور که خداوند با فرعون آنگونه رفتار کرد، ما نیز اگر شرایط را فراهم و از خداوند اطاعت کنیم، خداوند با این فرعون هم همان کار را خواهد کرد.
درسهایاخلاق سالتحصیلی95-96؛ جلسه سیزدهم: عوامل فسادهای اجتماعی
حضرت امیر خطاب به کوفیان میفرماید: دلیل اینکه آنها پیروز میشوند، این نیست که حق با آنهاست، بلکه به خاطر آن است که آنها برای اجرای حکم باطل حاکمشان سرعت به خرج میدهند، اما شما نسبت به حق امامتان کوتاهی میکنید. امام شما امام حق است و به حق دعوت میکند، اما شما کندی میکنید و به سخنانش گوش نمیدهید. او باطل است و آنها را به جهنم دعوت میکند، ولی آنها تمام قدرت و توان خودشان را در اختیار او میگذارند. روشن است که مزد کارشان را میگیرند و پیروز خواهند شد.
همانگونه که فرعون با آن قدرتش، در مقابل اراده خدا کاری از پیش نبرد، امثال فرعون نیز محکوم به شکستاند. اگر باز هم فرعونی در عالم باشد، خدا همین اراده را دربارهاش دارد. سنتهای الهی در همه جا ساری و جاری است. متأسفانه این درس را ما کم میگیریم؛ گاهی انسان از خیلی چیزهای پست هم میترسد، اما از عظمت خدا باکی ندارد. خدا میخواهد نشان دهد که حتی در چنین حالی نباید ناامید شد.! اوست که قدرتش نامتناهی است و هیچ قید و شرطی ندارد. مؤمن هیچ گاه در مقام انجام وظیفه احساس ناتوانی نمیکند. هیچگاه تنبلی نمیکند و نمیگوید این کار ناشدنی است. خدا همان خداست؛ ما باید بندههای خوبی باشیم.
درسهایاخلاق سالتحصیلی95-96؛ جلسه دوازدهم: نقش امدادهای الهی در هدایت و موفقیت مؤمنان
میل به کمال نهایی بالذات فطری است و خداوند همه چیز را برای آن قرار داده تا به آن برسیم، که در فرهنگ دینی نامش قرب خداست. ما همه چیز را باید با آن بسنجیم. برتریهایی که در ثروت، کمالات مادی، علم، صنعت، تجارت، هنر و... وجود دارد، همه در صورتی مطلوب است که وجود آنها به رسیدن به آن مطلوب نهایی کمک کنند؛ اگر مانع بودند، میشوند نامطلوب، و اگر بیاثر بودند خنثی خواهند بود. در منطق دین، ارزش برای کاری است که بتواند به انسان برای رسیدن به آن کمال نهایی و قرب به خدا کمک کند.
درسهایاخلاق سالتحصیلی95-96؛ جلسه ششم: برتری و برتریطلبی
خداوند فرعون زمان ما را از بین برد، ولی ما در معرض امتحانی سختتر از امتحان زمان پهلوی هستیم زیرا هر چه انسان رشد کند، هر چه نعمتهای خدا برایش بیشتر باشد، امتحاناتش سختتر خواهد بود. ثُمَّ جَعَلْنَاكُمْ خَلاَئِفَ فِی الأَرْضِ مِن بَعْدِهِم لِنَنظُرَ كَیْفَ تَعْمَلُونَ؛ شما را جانشین پهلویها کردیم تا ببینیم شما با دین خدا، احکام خدا و خلق خدا چه میکنید. آیا وظیفهتان را درست میشناسید؟ آیا به دنبال آن میروید که یاد بگیرید و عمل کنید یا خودتان را به نشنیدن میزنید و هر چه خودتان دوست دارید، مطرح میکنید؟! آیا شما هم آن بخش از دین را میگیرید که با ذوق و سلیقهتان وفق میدهد و آنهای دیگر را به فراموشی میسپارید؟! سنت الهی امتحان استثناناپذیر است، و از هیچ فرد و هیچ قومی برداشته نخواهد شد.
درسهایاخلاق سالتحصیلی95-96؛ جلسه پانزدهم: توکل بر خدا و پایداری بر حق؛ رمز پیروزی
در نهجالبلاغه از امیرمؤمنانسلاماللهعلیه آمده است که فَلْتَكُنِ الدُّنْیَا فِی أَعْیُنِكُمْ أَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ وَقُرَاضَةِ الْجَلَمِ؛ برای دنیا ارزشی به اندازه کاه و پرز پشم هم قائل نباشید! گلهداران در فصلی از سال پشم و موی حیوانات خود را میچینند. وقتی پشمها را میچینند، پرزهایی در هوا پخش میشود. خود پشمها را جمع میکنند و بهکار میگیرند، ولی هیچکس به خرده پشمها و خرده کرکهایی که در هوا پراکنده شده اعتنایی ندارد، و آنها را دور میریزند. حضرت میفرماید برای دنیا به اندازه پرز پشمی که هنگام چیدن از حیوانی ریخته میشود نیز ارزش قائل نباشید!
این رفتاری که ما نسبت به دنیا داریم کافی است که راه ما را از پیغمبر جدا کند، چون ضد راهی است که او رفت؛ وَلَوْ لَمْ یَكُنْ فِینَا إِلَّا حُبُّنَا مَا أَبْغَضَ اللَّهُ ورسوله، وَ تَعْظِیمُنَا مَا صَغَّرَ اللَّهُ، لَكَفَى بِهِ شِقَاقاً لِلَّهِ وَ مُحَادَّةً عَنْ أَمْرِ اللَّه؛ اگر ما گناهی نداشتیم جز اینکه آنچه خدا و پیغمبر دشمن میدارند را دوست میداریم، و از آنچه پرهیز دادند به چنگ میآوریم، کافی بود که بگویند راه ما از راه خدا و پیغمبر جداست و ما سر نافرمانی با خدا و پیغمبر داریم. آنها دشمن دنیا، ما دوست دنیا؛ آنها به دنیا بیاعتنایی میکردند، ما با چنگ و دندان به آن میچسبیم. همین کافی است که ما از پیروان خدا و پیغمبر او نباشیم و راه ما از آنها جدا باشد.
درسهای اخلاق سال تحصیلی 94-95؛ جلسه سیوپنجم؛ سیره انبیا در بهرهمندی از دنیا
پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله فرمود: أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ مَنْ فِی الدُّنْیَا ضَیْفٌ وَ مَا فِی أَیْدِیهِمْ عَارِیَّةٌ؛ همه کسانی که در دنیا هستند مهمانند. چندی اینجا به مهمانی آمدهاند و از چیزهایی هم که در اختیارشان است، استفاده میکنند. این یک پذیرایی است که صاحبخانه برای مهمان آورده است، اما مهمان بالاخره خواهد رفت. همه کسانی که در این دنیا هستند مهمانانی هستند که خواهند رفت و آن چه در دستشان است عاریه است تا از آن استفاده کنند، و جنس عاریه را چند روزی در دستشان بود از آنها پس میگیرند. کسی با خودش از این دنیا چیزی نمیبرد. آیا میارزد انسان حیات باقی را که زوالی ندارد و نعمتهایش پایانپذیر نیست، رها کند به خاطر یک مهمانی و یک پذیرایی عاریهای؟!
درسهای اخلاق سال تحصیلی 94-95؛ جلسه سیوچهارم؛ تشبیهات و تمثلات دنیا و آخرت در روایات اهل بیتعلیهمالسلام
هر موجود زندهای دلش میخواهد جانش حتی برای لحظه بیشتر ادامه پیدا کند. حشرات هم تا بتوانند دست و پا میزنند تا یک لحظه دیگر زنده بمانند. این لازمه حیات است و آدمیزاد هم خودبهخود نمیخواهد بمیرد،... تلاش برای زنده ماندن گاهی به خواست دل است و گاهی این ضمیمه را هم دارد که چون خدا میخواهد من حفظ جان میکنم؛ این است که به این کار ارزش میدهد. تفاوت این دو در جایی ظاهر میشود که وظیفه انسان فداکاری در جبهه تا سرحد شهادت باشد. روشن است که اگر انسان جاندوست باشد، به جبهه نمیرود، اما کسی که برای رضایت خدا جان خود را حفظ میکند، از شهادت استقبال میکند. این است که حتی غذاخوردن چنین کسی عبادت میشود.
درسهایاخلاق سالتحصیلی94-95؛جلسه چهلویکم؛نیت؛رکن ارزش در فلسفهاخلاقالهی