بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1393/04/31، مطابق با شب بیستوپنجم رمضان 1435 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
موضوع بحث جلسات گذشته بررسی اوصافی بود كه خداوند در شب معراج برای اهل آخرت بر شمرده است. برخی از این صفات در زمینه رابطه آخرتیان با مردم بود كه در جلسه گذشته به آن پرداختیم. برخی دیگر از این ویژگیها در زمینه ارتباط ایشان با خداست؛ از جمله اینكه: تَنَامُ أَعْیُنُهُمْ وَ لَا تَنَامُ قُلُوبُهُمْ؛ أَعْیُنُهُمْ بَاكِیَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ ذَاكِرَةٌ؛ إِذَا كُتِبَ النَّاسُ مِنَ الْغَافِلِینَ كُتِبُوا مِنَ الذَّاكِرِینَ؛ فِی أَوَّلِ النِّعْمَةِ یَحْمَدُونَ وَ فِی آخِرِهَا یَشْكُرُونَ[1]. بعضی از تعبیراتی كه در این فراز ذكر شده، برای ما نامأنوس است. ما به سادگی نمیتوانیم مفهوم به خواب رفتن چشمها و بیدار بودن دل را درك كنیم. اجمالاً میدانیم که هنگام خواب مسایلی به ذهن آدمی خطور میكند. برای اغلب ما در خواب مسایلی از قبیل خاطرات گذشته، دلبستگیها، آرزوها، محرومیتها و... ظهور یافته است. بعضی روانشناسان نیز در زمینه خواب، انواع آن، ارتباطش با شخصیت، روابط، عواطف، تمایلات و فعالیتهای روزانه آدمی و دیگر مسایل مربوط به آن مطالعات و تحقیقاتی انجام داده و به نتایجی رسیدهاند كه آنها را به صورت قواعدی برای تعبیر خواب ارایه كردهاند. از جمله، فروید که یكی از روانكاوان معروف است، کتابی در زمینه تعبیر خواب نوشته است. هر یك از ما نیز كمابیش تجربیاتی در خصوص اتفاقات، خوشیها و نگرانیها و سایر مواردی كه در عالم خواب دیدهایم، داریم. آیا منظور از بیدار بودن دل، دیدن چنین اموری در حالت خواب است؟ روشن است كه مقصود این نیست؛ چون همه آدمیان اعم از دنیاپرستان و آخرتجویان چنین تصورات و دریافتهایی را در عالم خواب دارند. منظور از این تعبیر مفهوم دیگری است كه از درك افراد عادی مثل ما خارج است.
پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در پاسخ به سؤالاتی كه یكی از یهودیان از آن حضرت درباره ویژگیهای خود ایشان داشت، فرمودند: تَنَامُ عَیْنَایَ وَ لَا یَنَامُ قَلْبِی[2]؛ من چشمم به خواب میرود؛ ولی دلم به خواب نمیرود. این یكی از خصوصیاتی است كه در کتابهای یهودیان در باره پیامبر آخرالزمان ذكر شده بود. اما چگونه ممكن است كسی در حالی كه خواب است، دلشبیدار و فعال باشد؟ ما درك درستی از این مفهوم نداریم؛ ولی میدانیم كه واقعیت دارد؛ مانند بسیاری از امور دیگری كه ما آنها را نمیفهمیم و تصور میكنیم در حد یك تعبیر شاعرانه است. مثلاً ما به درستی نمیتوانیم بفهمیم شهیدی كه بدنش دفن شده و بعد از گذشتن سالها، چه بسا فقط استخوانی از او باقی مانده، چگونه زنده است؟ شاید كسانی تصور كنند منظور از زنده بودن شهید، باقی ماندن نام و یاد اوست. اما بعضی از خانوادههای شهدا ارتباطاتی با شهید خود دارند و مسایلی را از ایشان نقل میكنند كه برای ما تعجبآور است.
به عنوان نمونه میتوان به ماجرای شفای مادر شهید معماریان اشاره كرد كه خود ایشان چند سال قبل در یكی از شبكههای تلویزیونی آن را نقل كرد. ایشان چند سال بعد از شهادت پسرش به پا درد شدیدی مبتلا شده بود. یك شب كه برای درمان بیماریاش به سیدالشهداء سلاماللهعلیه متوسل شده بود، در خواب پسر شهیدش را میبیند كه به دیدنش آمده و پس از آنكه دستی به سر و روی مادرش میكشد، پارچه سبز رنگی را روی محل درد میبندد و به مادر میگوید درد پایت خوب شد. مادر بزگوار این شهید میگفت: بعد از اینكه از خواب بیدار شدم دیدم همان پارچه سبزرنگ روی پایم بسته شده و اثری از درد احساس نمیكنم. پس از مدتی نیز كه خبر این جریان به مرحوم آیتالله العظمی گلپایگانی رضواناللهعلیه رسیده بود، مادر شهید معماریان را خواسته و جزئیات ماجرا را از وی جویا شده بودند و پس از مقایسه آن پارچه و عطر آن با عطر تربت سیدالشهداء علیهالسلام كه از اجداد طاهرینشان به ایشان رسیده بود، فرموده بودند این پارچه از همان جایی آمده كه این تربت آمده است. علاوه بر اینكه تاكنون بیماران بسیاری به بركت همین پارچه سبزرنگ شفا یافتهاند. چگونه ممكن است نوجوانی كه سالها پیش به شهادت رسیده و جسدش به خاك سپرده شده، در عالم خواب پارچهای را به پای مادرش ببندد و آن پارچه با همان عطر و رنگ در عالم بیداری نیز وجود داشته باشد؟ نمونههایی از این قبیل بسیار است كه خانوادههای شهدا آنها را دیدهاند؛ اما معلوم نیست ما چه مقدار از عمق دل آنها را جدی بگیریم!
قرآن در این زمینه تعبیرات عجیبی دارد. ابتدا در آیهای میفرماید: وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ[3]؛ به کسانی که در راه خدا شهید میشوند، «مرده» نگویید. شاید تصور شود این دستور به معنی رعایت احترام شهید است. اما در آیه دیگری میفرماید: وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا، بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ[4]؛ گمان نکنید کسانی که در راه خدا شهید شدهاند، مردهاند؛ بلكه آنها زنده هستند و نزد خدا روزی داده میشوند. ما معنی روزی خوردن شهدا را به درستی درك نمیكنیم. شاید به این معنی باشد كه کمالات بیشتری برای شهدا نزد خدا ظهور پیدا میکند. آنچه مسلم است این كه با تأكید فراوان میفرماید: مبادا گمان کنید که شهیدان مردهاند؛ بلكه آنها زنده هستند. كسی كه اندكی ایمان به خدا، پیغمبر و قرآن داشته باشد، نمیتواند این تعبیرات را به شوخی بگیرد، و هر كسی متوجه میشود كه این آیه در مقام تعارف و بیان شاعرانه نیست؛ بلكه از واقعیتی حكایت میكند. مخصوصاً با مشاهده نمونههای فراوانی از آثار عینی زنده بودن شهدا كه مشكلاتی از خانوادهشان برطرف كردهاند، در گرفتاریها راهنماییشان کردهاند، بشارتهایی به ایشان دادهاند و... . همه این موارد نشان میدهد كه واقعیتی هست كه ما از دیدن آن عاجزیم؛ اما وجود دارد. شهید زنده است؛ کارهایی انجام میدهد، حرفهایی میزند و رفتارهایی از او صادر میشود كه از یك موجود مرده امكان ندارد. البته همه شهدا در یك سطح نیستند و مقاماتشان متفاوت است؛ اما قدر مسلم این كه در بین شهدا کسانی هستند که کارهای زیادی از آنها ساخته است؛ خانوادههایشان و دیگران به آنها متوسل میشوند و حوائجشان هم برآورده میشود. این نمونهای از واقعیتهایی است كه به بركت شهدای جنگ تا حدودی عینیت پیدا کرد، و شك و شبهات از آن برطرف گردید و زمینه باور آن برای مردم فراهم شد.
یكی دیگر از واقعیتهایی كه درك آن برای ما آسان نیست، بیدار بودن دل و روح بعضی انسانها و فعالیت آن در زمانی است كه جسمشان در خواب است. شاید خواب اغلب انسانها،همانگونه كه برخی روانشناسان گفتهاند، دنباله فعالیتهای زمان بیداری و تحت تأثیر تمایلات درونیشان باشد. اما برخی افراد عادی، غیر از اولیای الهی نیز هستند كه در حالت خواب استفادههایی بیش از زمان بیداریشان میکنند. در میان علما كسانی بودهاند كه در زمان بیداری هر چه برای حل مسالهای فکر کردهاند، به جایی نرسیدهاند؛ ولی در حال خواب پاسخ سؤال خود را یافتهاند و پس از بیداری نیز پاسخ را به روشنی به خاطر داشتهاند؛ یا كسانی كه در زمان بیداری راه حلی برای مشکل خود نیافتهاند؛ اما در عالم خواب به نتیجه مطلوب دست یافتهاند. معروف است كه كسی كتابی را نزد مرحوم حاج شیخ عباس قمی رضواناللهعلیه به امانت گذاشته بود و بعد از فوت ایشان برای گرفتن کتابش به فرزندان ایشان مراجعه كرده بود. اما آنها نتوانستند آن را پیدا كنند. یكی از فرزندان مرحوم حاج شیخ عباس نقل كردند كه شب پدرم را در عالم خواب دیدم و به من گفتند كتابی كه به دنبال آن میگشتیم، را در كجای کتابخانه گذاشتهاند. زمانی كه از خواب بیدار شدم، به آن محل مراجعه كردم و كتاب را در همان جایی كه در خواب به من نشان داده بودند، یافتم. نظیر چنین اتفاقاتی برای افراد عادی نیز واقع شده است.
یكی از دوستان ما طلبهای بود كه در مدرسه حاج ابوالفتح تهران، ضمن تحصیل، كلاس درسی هم داشت. خود ایشان تعریف میکرد: یكی از شبها كه برای مطالعه درس فردا بیدار مانده بودم، نیمههای شب مادرم بعد از اینكه چند بار از خواب بیدار شد، و مرا در حال مطالعه دید، گفت: مطالعه بس است؛ برو، بخواب! من هم در حالی كه هنوز كارم تمام نشده بود، با خود گفتم شاید با ادامه مطالعه موجب ناراحتی مادرم بشوم. از همینرو كتاب را بستم و خوابیدم. در عالم خواب دیدم که کتاب را برداشته و مشغول مطالعه درس فردا هستم؛ همانگونه كه در حال بیداری با دقت، كتاب و حواشی آن را مطالعه میکردم. صبح فردا، زمانی كه برای تدریس رفتم، گویا در بیداری مطالعه لازم را انجام دادهام و همه جزئیات درس را همانگونه كه در خواب دیده بودم، به خاطر داشتم. این امر نیازمند نوعی تمرکز روحی است كه از علاقه شدید و دلبستگی آدمی نسبت به یك مساله ناشی میشود. با چنین تمركزی، تمام فکر شخص متوجه موضوع مورد نظر است و در عالم خواب نیز گویا بیدار است و مشغول فكر كردن درباره آن موضوع است. گاهی نیز لطف خدا شامل حال انسان شده و با جرقهای ذهنی آنچه را در بیداری نفهمیده، در خواب میفهمد.
مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی نیز در یکی از کتابهایشان نوشتهاند که شخصی را میشناسم (ظاهراً منظورشان خود ایشان بوده است) که سالها به دنبال معرفت نفس بود، ولی در بیداری این امر برایش میسر نمیشد؛ تا اینكه شبی در عالم خواب به معرفت نفس دست یافت و از درك عظمت آن از خواب پرید.
این نوعی بیداری دل است که کسی به خاطر تعلق خاطرش نسبت به یك موضوع و تمركز بر آن، در حال خواب نیز فكرش مشغول آن است و میتواند به ادامه تفكر در باره آن بپردازد. در حالی كه دیگران كه چنین تعلق خاطر و تمركزی ندارند، از عهده چنین كاری بر نمیآیند. این یک نوع بیداری دل است؛ اما آنچه در این حدیث از آن سخن گفته شده، هر چند ممكن است از همین سنخ و ریشه، و در اثر تمرکز و تعلق قلب باشد، ولی فراتر از فكر كردن است و اختیار آدمی در آن بیشتر مؤثر است.
پیش از این گفتیم در این حدیث به بیان ویژگیهای افرادی كه به اوج قله انسانیت رسیدهاند، پرداخته است. در این فراز نیز که میفرماید: اهل آخرت تَنَامُ أَعْیُنُهُمْ وَ لَا تَنَامُ قُلُوبُهُمْ، مقصود كسانی است که از خوابشان هم مانند بیداریشان استفاده میکنند، و همانگونه كه در زمان بیداری همه فکرشان متوجه خداست و در حال عبادت قلبی است، در حال خواب هم میتوانند چنین توجهی را داشته باشند و در این جهت خواب و بیداری برای ایشان تفاوتی ندارد. روح چنین فردی در حال خواب هم به صورت اختیاری متوجه خدا و مشغول عبادت است؛ چه بسا در این حالت به نتایجی برسد که ثمرهاش از حالت بیداری هم بیشتر باشد. چنین كسانی گویا دو عمر دارند؛ چون علاوه بر استفادهای كه در بیداری از عمرشان دارند، در حال خواب هم مشغول استفاده و عبادتاند. از همینرو، آنها گوی سبقت را از ما ربودهاند، و بر خلاف ما كه باید با توسل به اذكار و اوراد مراقب باشیم در حال خواب گرفتار وساوس نشویم، آنها در خواب هم به عبادت خدا مشغولند و با تکامل روحی به مقاماتی میرسند که بسیاری در بیداری هم به آنها نرسیدهاند. این یكی از ویژگیهای اهل آخرت است که خواب و بیداریشان یکی شده و در خواب هم مثل زمان بیداری، خدا را عبادت میکنند و دلشان متوجه خداست. كسانی نقل کردهاند که گاهی از خواب بیدار میشویم و خود را مشغول ذکر خاصی مییابیم؛ یا از لحظهای که به خواب رفتیم، به نماز مشغول شدیم، و تا زمانی که بیدار شدیم، چند رکعت نماز خواندیم و آثار و نورانیتش را هم حس کردیم.
در ادامه این فراز یکی دیگر از اوصاف اهل آخرت را چشمان گریان و دلهایی دائما به یاد خدا معرفی میكند؛ أَعْیُنُهُمْ بَاكِیَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ ذَاكِرَةٌ؛ به دنبال آن نیز میفرماید: هیچ چیز آنها را از یاد خدا غافل نمیکند. در قرآن نیز میفرماید: رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ[5]؛ برخلاف افراد عادی كه به اندك چیزی از یاد خدا غافل میشوند و حتی ممكن است نمازشان را فراموش كنند. گرسنگی، تشنگی و هر مسأله ساده دیگری در طول شبانهروز دل بسیاری از ما را به خود مشغول میکند؛ اما اهل آخرت كسانی هستند كه هیچ چیز آنها را از خدا غافل نمیکند. أَعْیُنُهُمْ بَاكِیَةٌ؛ چشمانشان گریان است؛ وَ قُلُوبُهُمْ ذَاكِرَةٌ؛ إِذَا كُتِبَ النَّاسُ مِنَ الْغَافِلِینَ كُتِبُوا مِنَ الذَّاكِرِینَ؛ اغلب مؤمنین هنگام نماز به یاد خدا هستند و انشاءالله حضور قلبشان در نماز محفوظ است؛ زیرا إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ[6]؛ طبیعی است كه مؤمن در حال نماز، هنگام تلاوت قرآن، یا در مجلس موعظه به یاد خدا و اولیای خدا باشد. اما در مواقعی طبیعتا آدمی از این امور غافل میشود چه؟ فرض کنید در جایی حادثهای مثل آتشسوزی اتفاق افتاده است؛ در این حالت هر كسی به فكر نجات خود از آتش است و طبعاً كسی به یاد خدا نیست. هنگامی كه نقطهای از بدن آدمی مبتلا به درد شدیدی بشود؛ در چنین حالتی كسی توجه به نماز و دعا ندارد. اگر شادی و شور مستانهای برای آدمی پیدا شود، شخص همه چیز را فراموش میکند؛ تا جایی كه ممكن است سکته کند. آدمیزاد اینچنین است. اما خداوند بندههایی دارد كه در هیچ حالی از یاد خدا غافل نمیشوند؛ در مصیبت و گرفتاری از خداوند برای حل مشكل خود كمك میخواهند؛ در شادی خدا را به خاطر نعمتی كه به آنها داده، شکر میکنند؛ برای حل مشكل علمی خود ابتدا از خدا برای حل آن یاری میطلبند؛ با وجود اینكه از هوش، استعداد و عقلی كه خداوند به ایشان داده، استفاده میكنند، از استادی كه خدا برایشان فراهم كرده، بهره میبرند و کتابی كه خدا در اختیارشان قرار داده، مطالعه میكنند، اما در همان حال میگویند: خدایا! خودت به من فهمی بده كه بتوانم مشكل علمیام را حل كنم. چنین كسانی اهل آخرت هستند.
در اوصاف اهل دنیا گفته شد كه آنها شكر نعمتها را به جا نمیآورند، از خدمات دیگران تشکر نمیکنند، و در مصیبتها صبور نیستند و جزع و فزع میکنند؛ در مقابل، اهل آخرت فِی أَوَّلِ النِّعْمَةِ یَحْمَدُونَ وَ فِی آخِرِهَا یَشْكُرُونَ؛ به محض رسیدن به نعمتی، پیش از استفاده از آن، ابتدا خدا را شكر میکنند. اغلب مردم بعد از آنكه به اندازه كافی از نعمتی استفاده كنند، الحمداللهی به زبان میآورند؛ اما اهل آخرت ابتدا خدا را سپاس میگویند و در پایان هم خدا را شاكرند كه نعمتهایش را در اختیارشان قرار داده و وسایلی را برایشان فراهم کرده، و اعتراف میكنند كه توانایی شكرگزاری همه نعمتهای خدا را ندارند. اینان اهل آخرت هستند. در مقابل، اهل دنیا، اگر دنیایی از نعمتهای الهی بر سرشان ببارد، باز فریادشان بلند است كه فلان چیز كم است! اگر كسی دهها كار خوب برایشان انجام دهد، در برابر یك اشتباه او را به باد ناسزا میگیرند؛ اهل دنیا همیشه نیمه خالی لیوان را میبینند. اما اهل آخرت همیشه خوبیها را میبینند، از همه چیز زندگیشان راضیاند و خدا را هم به خاطر همه آنها شكر میكنند. به نظر شما كدام یك از این حالات خوب است؟
پروردگارا! به برکت دوستانت و از صدقه سر آنها ما را هم از اهل آخرت قرار بده.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
[1]. بحار الأنوار، ج74، ص: 28.
[2]. بحار الأنوار، ج22، ص 2، باب ما جری بینالرسول(ص) و بین أهلالكتاب.
[3]. بقره(2) / 154.
[4]. آلعمران(3) / 169.
[5]. نور(24) / 37
[6]. عنكبوت(29) / 45.