بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1393/04/27، مطابق با شب بیست و یكم رمضان 1435 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
در ادامه بحث در باره فقراتی از حدیث معراج به این فراز رسیدیم: یَا أَحْمَدُ أَبْغِضِ الدُّنْیَا وَ أَهْلَهَا وَ أَحِبَّ الْآخِرَةَ وَ أَهْلَهَا قَالَ یَا رَبِّ وَ مَنْ أَهْلُ الدُّنْیَا وَ مَنْ أَهْلُ الْآخِرَةِ قَالَ أَهْلُ الدُّنْیَا مَنْ كَثُرَ أَكْلُهُ وَ ضِحْكُهُ وَ نَوْمُهُ وَ غَضَبُهُ1 در این عبارت مردم به دو دسته تقسیم شدهاند: گروهی اهل دنیا هستند كه باید از آنها دوری جسته، ایشان را دشمن بداریم؛ دسته دیگر اهل آخرتند كه باید آنها را دوست بداریم. این تقسیمبندی در بعضی از آیات قرآن کریم هم آمده است. از جمله این آیه كه میفرماید: مَن كَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَمَن كَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِن نَّصِیبٍ2؛ به تعبیر قرآن هر یك از مردم، در این دنیا زراعتی دارند؛ اما بعضی زراعتشان برای دنیا است و حاصل آن را در دنیا برداشت میكنند؛ بعضی دیگر نیز برای آخرت میكارند و ثمره آن را در آخرت درو خواهند كرد. كسانی كه به امید آخرت زراعت میكنند، خداوند به كشتشان برکت میدهد و ثمر آن را زیاد میکند؛ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ. اما آنان که برای دنیا میكارند، مقداری از آنچه به آن امید بستهاند، به ایشان داده میشود؛ نُؤتِهِ مِنْهَا؛ چون دنیا محل تزاحم خواستههاست و ممكن نیست که همه در این دنیا به تمامی خواستههایشان برسند. علاوه بر اینكه اینان در آخرت هم نصیب و بهرهای نخواهند داشت؛ وَمَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِن نَّصِیبٍ.
در آیه دیگری نیز مشابه این تقسیمبندی را با تعبیری دیگر میتوان دید؛ مَّن كَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاء لِمَن نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا3. مریدان دنیا كه عجولانه خواستار لذایذ زودگذر دنیا هستند، به هر یك از ایشان كه بخواهیم، بهرهای از دنیا میدهیم؛ اما همه دنیاطلبان به تمامی خواستههایشان نمیرسند؛ چه بسا برخی از ایشان به هیچیك از آرزوهایشان نرسند؛ بعضی نیز به قسمتی از خواستههایشان دست مییابند. كسی نیست كه در این دنیا به همه آزوهایش برسد. این، عاقبت دنیاطلبی در این عالم است. در عالم دیگر هم با خواری و سرشكستگی گرفتار شعلههای سوزان جهنم خواهند شد؛ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا. در مقابل، كسانی كه طالب آخرت باشند و با ایمان در نهایت تلاششان را در این جهت بهكار گیرند، خداوند بیش از آنچه در تصورشان بگنجد، به آنها عنایت میكند و از سعیشان سپاسگزاری خواهد كرد؛ وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْیُهُم مَّشْكُورًا4.
آیا معنی این تقسیمبندی، كشیدن دیواری بین بهشتیان و جهنمیان است؟ آیا همه آنان كه در این سو هستند سر تا پا نور و پاكی، و در یك رتبه غرق در رحمت و بهجتاند و به یك میزان از نعمتهای بهشتی بهرهمند میشوند، و تمام كسانی كه در سوی دیگرند، نیز در مرتبه یكسانی از زشتی و پلشتی قرار دارند و عذابشان برابر است؟ خداوند در آیه دیگری نیز بنیآدم را به دو گروه مؤمن و كافر تقسیم كرده است؛ هُوَ الَّذِی خَلَقَكُمْ فَمِنكُمْ كَافِرٌ وَمِنكُم مُّؤْمِنٌ5. اما در آیه دیگری میفرماید: وَمَا یُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِكُونَ6؛ اکثر کسانی که مؤمن هستند، شائبهای از شرک هم دردلشان وجود دارد. معنی این كلام این است که میان آدمیان حد فاصلی كه آنها را به مؤمن خالص و كافر محض تقسیم كند، كشیده نشده، و اغلب مردم بهرهای از ایمان و رگههایی از شرک در دل دارند. به عنوان تشبیه، مستطیلی را در نظر بگیرید که با ترسیم قطرش به دو مثلث تقسیم شده است. در این مستطیل قاعده هر یك از مثلثها در کنار رأس مثلث دیگر است. سطح هر یك از دو سوی مستطیل، به طور كامل توسط یكی از مثلثها پوشانده شده است؛ اما هر چه از كنار مستطیل به سمت وسط آن حركت كنیم، بخشی از سطح مستطیل از تصرف یكی از مثلثها خارج، و توسط مثلث دیگر پوشانده میشود؛ تا جایی كه در وسط مستطیل، نیمی از سطح در مثلث اول و نیم دیگر آن در مثلث دوم است. به همین صورت، دل برخی آدمیان كاملاً از شرك سیاه است؛ و در قطب مقابل، قلب برخی دیگر مالامال از نور ایمان است. كسانی كه در این دو قطب قرار میگیرند، تعدادشان كم است. اما اكثریت مردم كه بین دو قطب كفر و ایمانند، بخشی از دلشان در تصرف شرك، و بخش دیگری از آن به نور ایمان روشن است. بنا براین معنای تقسیم كردن مردم به مؤمن و كافر، این نیست كه این دو دسته کاملاً از یكدیگر متمایزند و همه طالبان دنیا هیچ بهرهای از آخرت نداشته، و تمام کسانی که به دنبال آخرتند، هیچ میلی به دنیا ندارند. البته كسانی كه در قطب ایمان یا كفر قرار دارند، چنیناند؛ اما اغلب آدمیان با اختلاف مراتب، بهرهای از ایمان و سهمی از کفر در دلشان نهفته و از همینرو، هم دنیا را خواهانند و هم برای آخرت تلاش میكنند.
هر کسی میتواند با كاویدن دل خود بفهمد در کنار ایمانش چه مراتبی از شرک، کفر، نفاق و ریا در درونش لانه كرده است. همه ما كمابیش دلبستگیهایی به دنیا داریم؛ دلمان تمایل به چیزهایی دارد؛ از دست دادن بعضی چیزها هم موجب ناراحتیمان میشود. این، علاقه به دنیاست؛ هیچیك از ما هم منکر آخرت نیستیم. بر همین اساس، هنگامی كه خداوند به دوستی با اهل آخرت و دشمنی با اهل دنیا توصیه میكند، نمیتوان دیواری بین آدمیان كشید و مردم یك سو را دنیاطلب معرفی كرد و به طور كامل از آنها دوری جست؛ و مردم سوی دیگر را طالب آخرت دانست و سراپا عاشق آنها شد. این تقسیمبندی در مقام معرفی دو قطبی است كه در میان آن دو، اغلب مردم، هم دنیا را میخواهند و هم به آخرت چشم دوختهاند.
تكلیف نحوه تعامل با كسانی كه در دو قطب قرار گرفتهاند، روشن است. اما با كسانی كه در میانه دو قطب ایمان و كفر قرار گرفتهاند، چگونه باید رفتار كنیم؟ آیا ایشان را دوست بداریم، یا با آنها دشمنی كنیم؟ گروهی از این مردم آنچنان به دنیا علاقه دارند كه گرایش به آخرت در آنها سطحی است و با كمترین كششی از سوی دنیا، دل از آخرت میبرند. به یك معنی میتوان گفت اینان طینت و ذاتشان فاسد شده و نمیتوان آنها را دوست داشت؛ هر چند اگر كار خوبی از ایشان صادر شود، آن كار قابل ستایش است. در مقابل، کسانی هستند كه اعتقاد به دین و آخرت در دلشان ریشه كرده، اما برخی حوادث و اتفاقات آنها را به لغزش میكشاند. در روایات وعده داده شده كه چنین مؤمنی که در اثر لغزش مبتلا به گناه شده، اگر در زمان حیاتش توبه، و رفتار خود را جبران کند، بخشیده میشود. اما اگر پیش از توبه مرگش فرا برسد، خداوند با سختی جان کندن او را از گناه پاك میکند و اگر پس از مرگ نیز خباثت گناه در وجودش باقی بماند، بهوسیله سختگیریهای شب اول قبر حسابش را تسویه میكند و اگر چیزی از پلشتی گناه در او مانده باشد، با عذاب عالم برزخ غبار گناه را از وجودش میزداید؛ در نهایت نیز با شفاعت به بهشت میرود؛ مشروط به اینكه ریشه ایمان در دلش محکم باشد.
روشن است مؤمنی كه ایمان به خدا و محبت اهل بیت علیهمالسلام در قلبش موج میزند، را نباید دشمن داشت؛ حتی اگر گناهانی هم از او صادر شود. مقصود از دشمنی با اهل دنیا دشمن داشتن هر گناهكاری نیست؛ بلكه نسبت به این دسته از مؤمنان گناهكار، مقصود اظهار تنفر و نكوهش كردن رفتار ناشایست اوست؛ اما نباید با خودش قطع رابطه كرد، و حتی در دل نیز نباید از خودش ناراحت و دلخور باشیم؛ بلكه باید برایش دعا کنیم که خدا او را هدایت کند و به او توفیق توبه عنایت كند. از همینرو میتوان فهمید تقسیم مردم به اهل دنیا، و اهل آخرت به معنی نشان دادن دو قطب بد و خوب آدمیان است و در میان آنها، اغلب انسانها قرار میگیرند و آنها کسانی هستند كه خَلَطُواْ عَمَلاً صَالِحًا وَآخَرَ سَیِّئًا7؛ ایمان و شرکشان، و دنیاخواهی و آخرتطلبیشان در هم آمیخته است؛ بعضی از آنها به دنیا بیشتر تمایل دارند؛ برخی نیز بیشتر به دنبال آخرت هستند.
پس از آنكه خداوند متعال در شب معراج به پیغمبر اکرم صلواتاللهعلیهوعلیآله فرمود: أَبْغِضِ الدُّنْیَا وَ أَهْلَهَا وَ أَحِبَّ الْآخِرَةَ وَ أَهْلَهَا، آن حضرت سوال كرد: چه کسانی اهل دنیا، و چه کسانی اهل آخرت هستند؟ در پاسخ، خداوند برای شناخته شدن اهل دنیا، و اهل آخرت آنها را بهوسیله آثاری كه در فتارشان بروز میكند، معرفی كرده است. قَالَ: أَهْلُ الدُّنْیَا مَنْ كَثُرَ أَكْلُهُ وَ ضَحِكُهُ وَ نَوْمُهُ وَ غَضَبُهُ؛ چهار ویژگی در اهل دنیا برجسته است: زیاد میخورند، زیاد میخندند، زیاد میخوابند، و زیاد غضب میکنند. ویژگی دیگرشان از خود راضی بودن است؛ قَلِیلُ الرِّضَا؛ همیشه خود را طلبکار میدانند و از دیگران به راحتی راضی و خشنود نمیشوند. اگر در حق کسی ظلم کنند، از او عذرخواهی نمیکنند؛ لَا یَعْتَذِرُ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَیْهِ. وَ لَا یَقْبَلُ عُذْرَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَیْهِ؛ عذرخواهی كسی كه نسبت به ایشان مرتكب اشتباهی شده، را نمیپذیرند. كَسْلَانُ عِنْدَ الطَّاعَةِ شُجَاعٌ عِنْدَ الْمَعْصِیَةِ؛ هنگام عبادت خسته و كسل هستند و شور و نشاط ندارند؛ اما برای رسیدن به لذتهای دنیا از دیگران سبقت میگیرند. أَمَلُهُ بَعِیدٌ وَ أَجَلُهُ قَرِیبٌ؛ عمرش کوتاه است؛ اما آرزوهای دور و درازی در سر دارد. آدمی با اینكه میداند اجلش نزدیک است، اما گاهی حتی برای نوهها و نتیجههایش هم خوابهایی میبیند و به دنبال انباشته كردن ثروت برای آینده آنهاست. قَلِیلُ الْمَنْفَعَةِ كَثِیرُ الْكَلَامِ؛ بیش از آنكه به دیگران خدمت كند، حرف میزند. قَلِیلُ الْخَوْفِ كَثِیرُ الْفَرَحِ عِنْدَ الطَّعَامِ؛ ترس و نگرانی از عذاب الهی ندارد و فقط در فكر دنیاست و دلش به اندوختهها و دوستانش گرم است. در مقابل، شادی و سرمستیش سر سفره زیاد است. لَا یَشْكُرُونَ عِنْدَ الرَّخَاءِ؛ در برابر نعمتهای فراوانی كه خدای متعال به آنها عنایت كرده، شكرگزار نیستند؛ از یاد منعم غافلاند و گمان میكنند آنها را با سعی و تلاش خودشان به دست آوردهاند. همچنانكه قارون گفت: من با استفاده از دانش، تلاش و مدیریت خودم این ثروت هنگفت را به دست آوردهام؛ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِی8. وَ لَا یَصْبِرُونَ عِنْدَ الْبَلَاءِ؛ بر مصیبتها، و سختیها صبر نمیكنند. مؤمن مطمئن است هر مصیبتی كه برای بنده پیش آید، از روی حکمت است و از همینرو، آن را تحمل میكند. البته طبیعت آدمی با صرف نظر از ایمان و تربیت دینی، اقتضا میكند در سختیها و دشواریها جزع و فزع كند؛ إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا * وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا * إِلَّا الْمُصَلِّینَ9؛ مگر كسانی كه با خدا رابطه دارند.
كَثِیرُ النَّاسِ عِنْدَهُمْ قَلِیلٌ؛ خدمت فراوان مردم نزد اهل دنیا چیزی به حساب نمیآید، و از همینرو، از ایشان قدردانی و سپاسگزاری نمیكنند. در مقابل، یَحْمَدُونَ أَنْفُسَهُمْ بِمَا لَا یَفْعَلُونَ؛ خودستایی میکنند و حتی با لاف و گزاف كارهای مثبتی را به خود نسبت میدهند که انجام ندادهاند. شبیه این تعبیر در قرآن نیز وارد شده است: لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ ... یُحِبُّونَ أَن یُحْمَدُواْ بِمَا لَمْ یَفْعَلُواْ فَلاَ تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِّنَ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ گمان نکنید کسانی که دوست دارند دیگران از ایشان به خاطر كارِ نكرده تعریف و تمجید كنند، از عذاب خواهند رست. اهل دنیا اموری را ادعا میكنند كه بهرهای از آن نبردهاند؛ وَ یَدَّعُونَ بِمَا لَیْسَ لَهُمْ. وَ یَتَكَلَّمُونَ بِمَا یَتَمَنَّوْنَ دائماً از آرزوهایشان میگویند. وَ یَذْكُرُونَ مَسَاوِئَ النَّاسِ وَ یُخْفُونَ حَسَنَاتِهِمْ؛ عیبهای دیگران را به میان میكشند و خوبیهایشان را مخفی میکنند. شاید به این دلیل كه در مقام مقایسه و رقابت دیگران خودشان را در نظر مردم بهتر از دیگران جلوه بدهند و رقیبانشان را از دور خارج كنند.
در اینجا گویا سینه پیغمبر اکرم صلواتاللهعلیهوآله از شنیدن این اوصاف تنگ شد. لذا از خداوند پرسید: یَا رَبِّ كُلُّ هَذَا الْعَیْبِ فِی أَهْلِ الدُّنْیَا؟ اهل دنیا این همه عیب دارند؟ خداند متعال در پاسخ فرمود: یَا أَحْمَدُ إِنَّ عَیْبَ أَهْلِ الدُّنْیَا كَثِیرٌ فِیهِمُ الْجَهْلُ وَ الْحُمْقُ؛ عیبهای اهل دنیا فراوان است. برجستهترین عیوب آنها این است كه نادانی و نابخردی در آنها زیاد است؛ چیزهایی را كه باید بدانند، نمیدانند و کارهای خوبی را که باید انجام بدهند، به فکرش نیستند. لَا یَتَوَاضَعُونَ لِمَنْ یَتَعَلَّمُونَ مِنْهُ؛ بر خلاف فطرت انسانی، از سر خودخواهی در برابر اساتید خود تواضع نمیکنند و قدردان زحمات ایشان نیستند. وَ هُمْ عِنْدَ أَنْفُسِهِمْ عُقَلَاءُ وَ عِنْدَ الْعَارِفِینَ حُمَقَاءُ؛ خودشان را عقل كل به حساب میآورند؛ در حالیكه اهل معرفت از حماقتشان آگاهند.
خلاصه این اوصاف را میتوان در بعضی از گرایشهای اخلاقی رایج دنیا ملاحظه كرد. امروز در زمینه فلسفه ارزشها و اخلاق سه گرایش معروف است: اولین مكتب، لذتگرایی است؛ بر اساس این گرایش «خوب» چیزی است که در آن لذتی نهفته باشد. طرفداران این گرایش خلاصه همه خوبیها را «لذت» میدانند و معتقدند آدمی به دنیا میآید تا از لذائذ آن بهرهمند شود و كاری جز لذت بردن ندارد. مکتب دوم، اندیویدوالیسم یا فردگرایی است. یعنی هر کس در زندگی باید فقط به فکر خودش باشد و سعی كند هر چه میتواند، شاد باشد و وسایل رفاه خود را فراهم كند. كسانی كه به این مكتب معتقدند، حتی به فکر پدر و مادر، و همسر و فرزندانشان هم نیستند. در این سبك زندگی كه در غرب رواج دارد و متأسفانه تحت تأثیر تبلیغات و وسایل ارتباط جمعی، كمابیش به كشورهای اسلامی هم رسوخ كرده، بچه، به محض آنكه بتواند گلیم خودش را از آب بكشد، از خانواده جدا شده و زندگی مستقلی را تشكیل میدهد. پدر برای آسوده كردن خود از زحمات نگهداری فرزند، و فرزند هم برای خلاص شدن از امر و نهی پدر و مادر از یكدیگر فرار میكنند و سراغی از هم نمیگیرند. سومین گرایش، لیبرالیسم اخلاقی، یا آزادی است. در این مكتب هر كسی آزاد است كه هر كاری خواست، انجام دهد و قانون، اخلاق و دین حق محدود كردن او را ندارد. امروزه پایگاه این مکتب آمریکاست و جامعه آمریكایی به خاطر این فرهنگ رو به انحطاط است.
در سفری كه چند سال قبل برای سخنرانی در مراكز علمی و فرهنگی، به کشورهای مختلف آمریکای لاتین داشتم، مسئولان یكی از دانشگاههای شیلی كه چهل هزار دانشجو داشت، میگفتند: فرهنگ آمریکایی جوانهای ما را نابود کرده است و ما برای اصلاح آنها به هیچ چیزی امید نداریم؛ مگر آنكه اسلامی كه شما آن را معرفی میكنید، بتواند ما را از این وضعیت نجات بدهد. این مصیبت حاصل فرهنگ لیبرالیسم است كه به نام «آزادی» در كشورهای دیگر ترویج میشود.
حال با ملاحظه صفاتی كه خداوند در حدیث معراج فرمود، میتوان دریافت همه این اوصاف از حوزه این سه مكتب خارج نیست؛ لذتگرایی و تمایل به لذتهای زودگذر مادی، خواب، خوراک و اشباع غریزه جنسی؛ فردگرایی و بیاعتنایی نسبت به دیگران، تواضع نكردن در برابر استاد، کارهای دیگران را به حساب نیاوردن و کارِ نكرده خود را به رخ دیگران کشیدن، نپذیرفتن عذر دیگران و عذرخواهی نكردن از خطاها و اشتباهات؛ آزادی اخلاقی، بها ندادن به دستورات خدا و دین، و پیروی از خواسته دل و هوای نفس. همه اوصافی كه گفته شد، را میتوان در سه مکتب لذتگرایی، فردگرایی و لیبرالیسم اخلاقی خلاصه كرد.
و صلی الله علی محمد و آلهالطاهرین
1. بحار الأنوار، ج74، ص: 28.
2. شوری(42) / 20.
3. اسراء(17) / 18.
4. اسراء(17) / 19.
5. تغابن(64) / 2.
6. یوسف(12) / 106.
7. توبه(9) / 102.
8. قصص(28) / 78.
9. معارج(70) / 19-22.