صوت و فیلم

صوت:

فهرست مطالب

جلسه سیزدهم؛ رابطه متقابل ایمان و عمل

تاریخ: 
چهارشنبه, 27 دى, 1391

بسم‌ الله‌ الرّحمن‌ الرّحیم

آن چه پیش‌رو دارید گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت‌الله مصباح‌یزدی (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1391/10/27 ایراد فرموده‌اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

رابطه متقابل ایمان و عمل

ایمان، تنها راه رسیدن به سعادت ابدی

گفتیم که ما در این عالم اختلاف‌هایی را در بین انسان‌ها از جهت‌های مختلف مشاهده می‌کنیم که نتیجه برخی از این اختلاف‌ها تا ابد ادامه خواهد داشت. گویا انسان‌ها با این نوع از اختلاف اصلا به دو نوع متمایز و متباین تقسیم می‌شوند و این سخن عجیبی نیست. معمولا در منطق گفته می‌شود جوهر، جنس اعلا است و انسان نوع اخیر است و دیگر نوعی تحت انسان نیست. اما به نظر برخی از فیلسوفان مثل صدرالمتألهین در این عالم این طور به نظر می‌رسد که انسان نوع اخیر است. اما در عالم دیگر مشخص می‌شود که انسان خود جنس است و انواعی از انسان تحت این جنس قرار می‌گیرند. این اختلاف همان اختلافی است که در فرهنگ دینی ما اختلاف بین ایمان و کفر شمرده می‌شود. این اختلاف آن چنان انسان‌ها را از هم متمایز می‌نماید که در عالم آخرت یکی در اوج سعادت و عزت قرار می‌گیرد و دیگری در نهایت ذلت و پستی.

بررسی تأثیر ایمان و کفر با روش عقلی امری ممکن است، اما خدای متعال نتیجه چنین تحقیقی را به صورت شفاف در اختیار ما قرار داده است. با توجه به حقایقی که قرآن کریم برای ما بیان فرموده است ما می‌توانیم راه زندگی خود را بهتر بشناسیم و مسیری را انتخاب نماییم که بعد پشیمان نشویم. بسیاری از افراد گمان می‌کنند انسان‌های بسیار خوشبخت و موفقی هستند، اما روزی چشم باز خواهند کرد و خواهند دید که بسیار اشتباه می‌کرده‌اند. قرآن کریم می‌فرماید: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرینَ أَعْمالاً * الَّذینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً؛1 بگو: آیا به شما خبر دهیم كه زیان‌كارترین مردم در كارها، چه كسانى هستند؟ آن‌ها كه تلاش‌هایشان در زندگى دنیا گم شده، با این حال مى‏پندارند که كار نیك انجام مى‏دهند!» ضرر مضاعفِ این نوع انسان‌ها این است که به جهل مرکب هم مبتلا هستند. بدین معنا که ضرر کرده‌اند، اما گمان می‌کنند خوشبخت‌اند. برای این‌که ما مبتلا به چنین روزی نشویم باید بفهمیم کدام راه صحیح و کدام راه غلط است و با اطمینان و باور قدم به پیش گذاریم و بعد با توجه به این‌که ایمان و کفر دو قطبی هستند که مراتب فراوانی میان آن دو وجود دارند، نباید به اولین مرتبه ایمان اکتفا کنیم وگرنه باز پشیمان خواهیم شد. از این رو باید برای فهمیدن راه‌های کسب ایمان و بعد درک راه‌های حفظ، رشد و تقویت آن تلاش کنیم. قرآن کریم بارها تذکر می‌دهد که ممکن است کسانی عمری را با ایمان بگذرانند، اما در آخر عمر کافر شوند و برعکس ممکن است کسانی عمری با کفر زندگی کنند و در آخر ایمان آورند. انسان دائما در حال نوسان است و دائما زمینه‌های گزینش برای او فراهم می‌شود.

تحلیل حقیقت ایمان

چنان‌که در جلسات گذشته گفتیم: ایمان دارای دو رکن است؛ رکنی از مقوله شناخت و رکنی از مقوله خواست و میل. بر این اساس، با حصول علم، ایمان حاصل نمی‌شود. افراد فراوانی بوده‌اند که علم و آگاهی داشته‌اند، اما کافر بوده‌اند. حضرت موسی علیه‌السلام به فرعون فرمود:«لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنزَلَ هَـؤُلاء إِلاَّ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ؛2تو مى‏دانى این آیات را جز پروردگار آسمان‌ها و زمین نفرستاده است!» هنگامی که حضرت موسی شهادت می‌دهد که فرعون می‌داند خدایی هست و آن معجزات را خدای آسمان و زمین نازل کرده است، دروغ نمی‌گوید و یقینا فرعون به این امور آگاهی داشته است، اما فرعون می‌گفت:«ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْری؛3من خدایى جز خودم براى شما سراغ ندارم.» پس هر دانستنی ایمان نیست و عنصر انتخاب و اختیار در ایمان وجود دارد، بدین معنا که انسان پس از دانستن، می‌تواند ایمان بیاورد و می‌تواند ایمان نیاورد. بنابراین برای تحقق ایمان علاوه بر آگاهی نسبت به متعلق ایمان، باید انسان آن را بخواهد و دوست داشته باشد. به همین مناسبت درباره شناخت و خواستن چند جلسه بحث‌هایی را مطرح کردیم. اکنون می‌خواهیم در این باره بحث کنیم که چگونه می‌توان ایمان را حفظ و تقویت کرد و خود را از کفر و آثار آن دور ساخت.

تثبیت شناخت به وسیله اذکار

با تحلیلی که از ایمان ارائه کردیم روشن شد که ایمان خود عملی قلبی است، بدین معنا که انسان باید با قلب خویش متعلقات ایمان را بپذیرد. اما پس از تحصیل ایمان چگونه باید آن را حفظ و تقویت کرد؟ در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان اعمال را به دو قسم جوارحی و جوانحی تقسیم کرد. اعمال جوارحی به معنای کارهایی است که با اندام‌های بدن انجام می‌گیرد و اعمال جوانحی کارهای قلبی و درونی است. برای تقویت ایمان باید از هر دو نوع کار کمک گرفت. با توجه به این‌که ایمان دو رکن دارد، یکی شناخت و دیگری میل، ما باید در هر دو صحنه تلاش کنیم؛ هم باید شناخت خویش را تقویت کنیم و هم باید سعی کنیم میل و عواطف‌مان را در همان جهتی که علم بدان داریم تقویت نماییم. اگر ما دستوارت اسلام را تحلیل کنیم خواهیم یافت که همه آن‌ها در همین جهت سامان یافته است؛ یا برای تقویت شناخت است یا برای تقویت محبت و اراده انسان.

بسیاری از متدینان دستورات شرع را قبول دارند و بدان عمل می‌نمایند، اما علاقه‌مندند که علت تشریع آن‌ها را بدانند. مثلا همه می‌دانند که ختم قرآن کریم و مداومت بر تلاوت آیات کریمه قرآن، عبادتی است که ثواب فراوانی دارد، یا گفتن هزار مرتبه ذکر «لاإله‌إلاالله» به خصوص در اربعین کلیمیه بسیار آثار عظیمی دارد، اما این سؤال به ذهن می‌آید که این تکرار و مدامت برای چیست؟ حل پرسش‌هایی از این دست، وابسته به فهم رابطه بین عمل و ایمان و نهایتا کمال نهایی انسان (قرب به خدا) است. روح آدمی به گونه‌ای آفریده شده است که در صورتی مطلبی در آن راسخ و پایدار می‌گردد که بدان توجه مکرر داشته باشد. روان‌شناسان برای معالجه بسیاری از مشکلات روحی از این شیوه استفاده می‌نمایند. گاه به بیمار خود جملاتی را آموزش می‌دهند و از او می‌خواهند که در خلوت با صدای بلند آن‌ها را ده مرتبه برای خود تکرار کند. او که با یک بار گفتن، آن جمله را یاد می‌گیرد، پس این تکرار برای چیست؟ این تکرار بدین خاطر است که این مطلب در عمق دل انسان نفوذ کند و در این صورت است که آثار آن بر وجود انسان مترتب می‌گردد. قرآن کریم بر اساس حقیقتی روان‌شناختی است که دستور می‌دهد: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثیراً * وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصیلاً؛4 اى كسانى كه ایمان آورده‏اید! خدا را بسیار یاد كنید، و صبح و شام او را تسبیح گویید!» خدای متعال روان انسان را بهتر از همه می‌شناسد و می‌داند که راه رشد او چیست و چگونه تکامل می‌یابد. غفلت ما این است که گمان می‌کنیم اگر چیزی را دانستیم دیگر کار ما با آن تمام است. اما واقعیت چیز دیگری است.

برای روشن شدن آثار تکرار و تلقین، توجه به مثالی می‌تواند راه‌گشا باشد و آن مسأله حفظ کردن یک مطلب است. انسان هنگامی که می‌خواهد مطلبی را به حافظه خویش بسپارد ابتدا یک بار آن را مطالعه می‌کند. اما به این مقدار اکتفا نمی‌کند. زیرا گرچه با یک بار خواندن ممکن است آن مطلب را بفهمد اما پس از ساعتی آن را فراموش می‌کند. از این رو بارها آن را تکرار می‌کند تا در ذهن او پایدار گردد. اگر انسان مطلبی را در فاصله‌های زمانی معینی تکرار کند در حافظه بلندمدت او خواهد ماند. اما هدف از تثبیت شناخت چیست؟ برای این منظور باید دو مسأله به خوبی حل گردد؛ یکی رابطه بین عمل و ایمان و دیگری رابطه بین ایمان و کمال نهایی انسان. اگر این دو مسأله به خوبی حل شود بسیاری از مشکلات و مسائلی که در باب دستوراتی دینی وجود دارد حل خواهد شد.

تحلیل رابطه متقابل ایمان و عمل

وقتی انسان ایمان داشته باشد در انجام عملِ مناسب با ایمان، معطّل نشده، بدان اقدام می‌نماید. پس ایمان در عمل انسان اثر مستقیم می‌گذارد. اما این ارتباط یک طرفه نیست، بلکه عمل هم در ایمان اثر می‌گذارد. وقتی انسان بر طبق ایمان خویش عمل کند ایمان او راسخ‌تر و قوی‌تر می‌گردد و بر عکس اگر کسی ایمان به چیزی داشته باشد، اما در اثر عواملی بر خلاف آن عمل کند به تدریج ایمان او ضعیف می‌شود. این حقیقت در بسیاری از امور روحی و روانی انسان قابل تجربه است. مثلا اگر انسان به کسی علاقه‌مند باشد و  مطابق این علاقه عمل کند، بدین معنا که به یاد او باشد، برای او هدیه بفرستد و ... روز به روز این محبت افزایش می‌یابد. اما اگر به هر دلیلی بر عکس عمل نماید به تدریج، آن محبت کم‌رنگ می‌گردد. اگر این حقیقت را باور کنیم معنای آیاتی همچون این آیات را خواهیم فهمید که می‌فرماید: «ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن كَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ؛5سپس سرانجام كسانى كه اعمال بد مرتكب شدند به جایى رسید كه آیات خدا را تكذیب كردند!» بنابر این ممکن است انسان روزی مسیر خویش را عوض کند و ایمانش بر باد رود و اصلا اهل تکذیب و تمسخر دین شود!همچنین خدای متعال می‌فرماید: «وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحینَ * فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ * فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فی‏ قُلُوبِهِمْ إِلى‏ یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا یَكْذِبُون‏؛6بعضى از آن‌ها با خدا پیمان بسته بودند كه اگر خداوند ما را از فضل خود روزى دهد، قطعاً صدقه خواهیم داد و از صالحان خواهیم بود. امّا هنگامى كه خدا از فضل خود به آن‌ها بخشید، بخل ورزیدند و سرپیچى كردند و روى برتافتند! پس خداوند نفاقی را تا روزى كه خدا را ملاقات كنند، در دل‌هایشان برقرار ساخت، بدین خاطر که از پیمان الهى تخلّف جستند و بدین خاطر كه دروغ مى‏گفتند.» آیا به راستی اینان از ابتدا کافر بودند؟ خدای متعال در آیه اخیر از کسانی یاد می‌کند که با خدا عهدشکنی کردند و نتیجه آن این شد که ایمان آنان به خدا به نفاق تبدیل گردید! اگر کسی بیست سال ایمان داشت هیچ دلیلی ندارد که سال بیست و یکم هم ایمان داشته باشد. اگر کسی سال‌ها در رکاب پیغمبر با دشمنان جهاد کرد هیچ دلیلی ندارد که عاقبت به خیر شود. انسان اگر در تندبادهای امتحان بر ایمان خویش ثابت قدم ماند ایمانش تقویت می‌شود، اما اگر تحمل نکرد و سراغ رفتارهایی رفت که با ایمان سازگار نیست و به دنیا دل‌بستگی پیدا کرد، ایمانش را از دست خواهد داد.

اگر کسی تاریخ برخی قطب‌های متصوفه و مذهب‌سازان و امثال این‌ها را بررسی کند شاید به این نتیجه برسد که این‌ها ابتدا انسان‌هایی خوب، مؤمن و اهل عبادت بوده‌اند. اما بعد از چندی که مریدان آن‌ها زیاد شدند و چند باری دستشان را بوسیدند و هدایایی را به عنوان نذر آن‌ها آوردند و التماس دعایی به آن‌ها گفتند به تدریج این کارها به مذاقشان خوش آمده و مغازه‌ای باز کردند. داستان بلعم باعورا از همین قبیل است: «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوینَ * وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْب‏؛7و بر آن‌ها بخوان سرگذشت آن كسی را كه آیات خود را به او دادیم، ولى خود را از آن تهى ساخت و شیطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد! و اگر مى‏خواستیم، او را با این آیات بالا مى‏بردیم. ولی او به پستى گرایید، و از هواى نفس پیروى كرد! پس مثل او همچون سگ است.»‏ خداوند درباره او تعبیری به کار می‌برد (آیات خود را به او دادیم) که درباره انبیا به کار می‌رود. ما نیز اگر روز به روز به مقتضای ایمان خویش عمل کنیم ایمانمان تقویت شده، به خدا نزدیک‌تر می‌شویم و سرانجام به سعادت ابدی خواهیم رسید. اما اگر بعد از پیمودن راه‌های خوب به تدریج مسیر را تغییر دهیم، به چنین عقوبت‌هایی دچار خواهیم شد و کسی نباید از این جهت به آنچه دارد مغرور شود، بلکه باید از سوء عاقبت خائف بود.

عمل به مقتضای ایمان؛ راه‌کار کلی تقویت ایمان

برای ثابت قدم ماندن در مسیر ایمان و رهایی از دام‌های شیطان باید به رابطه ایمان و عمل توجه داشت و از آن غفلت نورزید. ایمان ما اعمالی را اقتضا دارد و ما باید تلاش کنیم به این اقتضا عمل کنیم. ما می‌دانیم انفاق گرچه به نیمی از خرما، امری مطلوب است. بنابر این شایسته است به همان اندازه که برای ما میسر است انفاق کنیم و انجام این عمل نیکو را حواله ندهیم به زمانی که ثروت‌مند شویم! همین الان اگر یک دانه خرما دارید نیمی از آن را خود بخورید و نیمی از آن را انفاق کنید! هنگام صبح که می‌خواهید از خانه بیرون روید بسم‌الله‌ بگویید! وقتی می‌خواهید درس را شروع کنید بگویید: خدایا! به امید تو، و هنگامی که پایان یافت بگویید: الحمدلله؛ خدایا تو را شکر می‌کنم که توفیق دادی درسم را بخوانم. آیا انجام این اعمال به سرمایه فراوانی نیاز دارد؟! نباید این کارها را کوچک شمرد و در انجام آن‌ها تنبلی کرد یا آن‌ها را مقدس‌‌بازی تلقی کرد! هنگامی که کسی را دوست داشته باشید هر چه نام او را ببرید سیر نمی‌شوید و هر چه به او نزدیک‌تر شوید خسته نمی‌شوید. دوست‌دار خدا هم هیچ‌گاه از گفتن اذکاری همچون تسبیح حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها خسته نمی‌شود. اگر به مقتضای ایمان عمل کنیم این عمل باعث رشد و تقویت ایمان ما می‌گردد. ایمانِ تقویت شده هم در عمل تأثیر گذاشته، اعمال نیکوتری از انسان سرمی‌زند. این رابطه تأثیر و تأثری متقابل دارد، بدین معنا که هم ایمان در عمل اثر می‌گذارد هم عمل باعث تقویت ایمان می‌شود.

خلاصه این‌که ابتدا باید باور کنیم که سعادت در گرو ایمان است و هیچ چیز دیگری نمی‌تواند جای ایمان را بگیرد، چنان‌که شقاوت ابدی هم اثر کفر و شاخه‌های کفر است و هیچ چیزی دیگر انسان را بدبخت ابدی نمی‌کند. بعد از این باید راه‌های تقویت ایمان را بیاموزیم و در صدد تقویت ایمان برآییم. راه کلی تقویت ایمان این است که انسان در انجام اعمالی که مقتضای ایمان است چه جوارحی و چه جوانحی، کوتاهی نکند.

وفقناالله و ایاکم ان‌شاءالله


1 . کهف(18)، 103و104.

2 . اسراء(17)، 102.

3 . قصص(28)، 38.

4 . احزاب(33)، 41و42.

5 . روم(30)، 10.

6 . توبه(9)، 75-77.

7 . اعراف(7)، 175و176.