بسم الله الرّحمن الرّحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1391/12/23 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
در چند جلسه اخیر به اندازهای که خدای متعال توفیق عنایت فرمود درباره توکل بحث کردیم. اکنون چند موضوع فرعی مربوط به توکل را فهرستوار بیان میکنیم تا این مبحث ناقص نماند.
در توضیح مفهوم توکل گفته شد: توکل در واقع وکیلگرفتن خدا برای انجام کارهاست (لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِیلًا)1. در اینجا این سؤال مطرح میشود که از کجا معلوم که خدا این وکالت را بپذیرد؟ پاسخ این سؤال بسیار روشن است. خدایی که خود، ما را به توکل دعوت فرموده و میفرماید: «وَعَلَى اللّهِ فَتَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِینَ؛2 و بر خدا توکل کنید اگر مؤمن هستید»، دعوت او متضمن این وعده است که اگر کسی بر او توکل کند او را کفایت خواهد کرد، به خصوص که تصریح میفرماید: «وَمَن یَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ؛3 و کسی که بر خدا توکل کند پس او برایش کافی است.» مگر ممکن است خدای متعال وعدهای بدهد و بدان عمل نکند؟! (وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِیثًا؛4 و چه کسی در سخن راستگوتر از خداوند است). البته ممکن است کسانی ادعا کنند که ما بر خدا توکل میکنیم، اما در واقع بر خدا توکل نداشته باشند. خدای متعال ضمانتی برای چنین کسانی نکرده است. بنابراین همانطور که خداوند تنها دعای حقیقی را مستجاب میکند، تنها امور کسانی را بر عهده میگیرد که واقعا بر خدا توکل کنند، اما توکلهای کاذب و ادعایی ضمانتی نخواهد داشت. گاه دیده میشود اشخاصی آیه شریفه وَمَن یَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ را مترتب تکرار میکنند اما برای حل مشکلشان به انواع اسباب نامطلوبی چون پارتی و رشوه متوسل میشوند. این رفتار در واقع استهزاء توکل است. اگر انسان توکل بر خدا داشته باشد دیگر نباید امید به چیزی دیگر داشته باشد و نباید از چیزی بترسد.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند: «أَقْوَى النَّاسِ إِیمَاناً أَكْثَرُهُمْ تَوَكُّلًا عَلَى اللَّهِ؛5 قویترین مردم از نظر ایمان کسی است که بیشتر از دیگران بر خدا توکل دارد.» هرکس توکلش بیشتر باشد – خواه کمیتش بیشتر باشد بدین معنا که در موارد بیشتری توکل داشته باشد و خواه کیفیتش بالاتر باشد بدین معنا که اعتماد بیشتری به خدا داشته باشد – این نشانه این است که خدا را بهتر شناخته است و ایمان او کاملتر است. حضرت میزان سنجش ایمان را مقدار توکل قرار داده است، بدین معنا که بین قوت ایمان و کثرت توکل (و در مقابل، بین ضعف ایمان و کمبود توکل) تلازم وجود دارد. در واقع این روایت به این حقیقت اشاره دارد که توکل واقعی هم همچون ایمان دارای مراتب و درجاتی است.
در توضیح این نکته به طور خلاصه میتوان گفت: برخی افراد تا هنگامی که اسباب فراهم است توجهی به خدای متعال ندارند و در این مواقع اصلا توکل برای آنها مطرح نیست. اما هنگامی که همه اسباب را به روی خود مسدود ببینند و اصلا چارهای نداشته باشند ــاگر ایمانی داشته باشندــ دستکم در چنین حالی به سراغ خدا میروند و بر او توکل میکنند. کسانی هم که ایمانی ندارند ناامید و پریشان میشوند. پایینترین مرتبه ایمان این است که انسان در چنین حالی بر خدا توکل نماید. چنین مرتبهای نازلترین مراتب توکل است.
مرتبه بالاتر توکل آنجا مصداق مییابد که کاری پیشامد میکند که دهها سبب و شرط دارد و قدری از اسباب در اختیار انسان است، ولی نگرانی او فراهم شدن بقیه اسباب و شرایط است بدین معنا که تردید دارد همه اسباب فراهم میشود یا خیر. در اینجا کسانی که توکل بر خدا ندارند هیچگاه حالت دلهره، اضطراب و استرس آنها را رها نمیکند. اما کسی که بر خدا توکل دارد با خدای خویش اینگونه نجوا میکند که خدایا آنچه از دست من بر میآمد انجام دادم و در باقی امور بر تو توکل میکنم. آنچه لازم است تو خود فراهم فرما!
مرتبه کاملتر توکل این است که انسان در جایی هم که یقین دارد همه اسباب فراهم است و هیچ مانعی وجود ندارد که از اختیار او خارج باشد، چنان معرفتی به خدای متعال و افعال الهی دارد که میداند قدرت اصلی از آنِ خداست و همه اسباب و شرایط، ابزارهایی در اختیار خدای متعال هستند. بنابراین، به هیچ کدام از آنها اعتماد نمیکند و تنها امیدش به خدای متعال است. اگر به دنبال اسباب هم میرود بدین خاطر است که خدا امر فرموده است. اگر انسان در هنگام مطالعه با خدای خویش چنین نجوا کند که خدایا! دیدن من، فهمیدن من، ماندن مطلب در ذهن من و ... همه به دست قدرت توست. تو امر فرمودهای که تلاش کنم و من وظیفه دارم که تلاش کنم، اما عطای علم به دست توست. تو بدون تلاش من هم میتوانی به من علم عطا کنی و میتوانی با وجود تلاش من علم را از من دریغ داری! این یک توکل حقیقی کامل است. این مراتب طیفی از مراتب توکل را تشکیل میدهند.
مسأله دیگر، آثار توکل است که بخشی از آن را شخص متوکل در وجود خود مییابد و برخی دیگر آثاری است که در عمل وی ظاهر میشود. نخستین اثر توکل چنانکه اشاره کردیم از بین رفتن اضطراب از وجود انسان است. کسی که توکل ندارد دائما مضطرب است به خصوص اگر به مشکلات سخت دچار گردد. اما انسان متوکل کارش را به خدا میسپارد و نگرانی از نتیجه ندارد و به آنچه خدا صلاح بداند راضی است. زیرا باور دارد که بنده خداست و همه هستی او از آنِ خدای متعال است. از این رو آرام است و اضطرابی ندارد. میداند که دنیا دار سختی است و خداوند به کسی وعده نداده است که در دنیا اصلا هیچ رنجی نبیند (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی كَبَدٍ؛6 به راستی که انسان را در رنج آفریدیم). نمونه انسان متوکل امام خمینی رضواناللهعلیه بود که فرمود با دلی آرام و قلبی مطمئن ... به سوی جایگاه ابدی سفر میکنم.7 کسانی که با مرحوم آیتالله بهاءالدینی رضواناللهعلیه نشست و برخاست داشتهاند در احوالات ایشان میگویند: هیچ گاه حتی در سختترین شرایط ندیدیم که ایشان آرامش خود را از دست بدهد. متوکل باید همانگونه که امام رضواناللهعلیه میفرمود: «ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفهایم نه مأمور به نتیجه»،8 به دنبال انجام وظیفه باشد و بداند که عالَم صاحب دارد. وقتی انسان برای کاری وکیلی ماهر و کاربلد میگیرد خیالش آسوده میگردد که او کارش را به خوبی انجام میدهد. اگر انسان واقعا خدا را وکیلی بداند که هم عالِم است و هم قدرت انجام هر کاری را دارد خیالش آسوده میشود.
دومین اثر توکل از بین رفتن ترس از غیر خداست. اگر کسی بر خدا توکل کرد دیگر نباید از غیر او بترسد. زیرا قدرت خدا غالب بر همه قدرتهاست و اگر او بخواهد، به انسان ضرری وارد میشود وگرنه هیچ کس نمیتواند ضرری به دیگری برساند (وَإِن یَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن یُرِدْكَ بِخَیْرٍ فَلاَ رَآدَّ لِفَضْلِهِ؛9 و اگر خدا به تو زیانى برساند، آن را برطرفكنندهاى جز او نیست، و اگر براى تو خیرى بخواهد، بخشش او را ردّكنندهاى نیست.) امام خمینی رضواناللهعلیه در یکی از سخنرانیهای خود، قسم میخورد که در طول عمر خود از کسی نترسیده است.10 این ادعا را من از هیچ کس نشنیدهام. این اثر توکل است. کسی که از غیر خدا میترسد بدین معناست که شک دارد خدای متعال بتواند کار او را انجام دهد! خدای متعال هم از حال انسان آگاه است، و هم میتواند به او خیر برساند، و هم میخواهد که او را سعادتمند کند. تنها از انسان خواسته است که با اختیار خود کارش را به او واگذار کند تا بهترین نتیجه را برای او به ارمغان آورد. این امر را هم به خاطر رشد و تکامل انسان از او خواسته است.
اثر دیگر توکل، زنده شده احساس عزت نفس در روح انسان است. کسی که توکل ندارد وقتی مشکلی برای او پیش میآید برای حل مشکلش به دیگران التماس میکند، تملق میگوید، تذلل میکند، رشوه میدهد و ... این بدان خاطر است که در نفس خویش احساس ذلت میکند و خود را ناتوان و بیچار مییابد. اما وقتی انسان بر خدا توکل کند احساس عزت نفس میکند و خود را بینیاز از غیر خدا مییابد (مَن كَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا؛11 هر كس سربلندى مىخواهد، سربلندى یكسره از آنِ خداست). البته انسان متوکل در جایی که خدا فرموده به کسی احترام بگذار چون او گفته احترام میگذارد. اما در عمق دلش باور ندارد که به کسی جز خدا احتیاج دارد. زیرا خداست که هر کس را بخواهد عزیز و هر کس را بخواهد ذلیل میکند.
توکل آثاری هم در عمل انسان به جای میگذارد. انسان بیتوکل برای حل مشکلش دست و پای فراوانی میزد و تلاش میکند از هر راهی که شده گرچه حرام باشد مشکلش را حل نماید. اما انسان متوکل به اندازهای که خدا دوست دارد و بدان دستور داده است اقدام میکند. در روایات آمده است که خداوند همه امور مؤمن را به او تفویض فرموده اما به او اجازه ذلیل کردن خویش را نداده است.12 البته تذکر این نکته لازم است که گاه حفظ عزت نفس با بزرگی فروختن اشتباه میشود. عزت نفس این است که انسان خود را نزد مخلوقات دیگر بیجهت کوچک نکند. اما این بدان معنا نیست که به دیگران بزرگی بفروشد. اعتماد به نفس در فرهنگ اسلامی بدین معناست که انسان از آنچه خدا به او عطا کرده استفاده کند و چشم طمع به دیگران نداشته باشد. جمعى از انصار به خدمت حضرت پیغمبر صلىاللهعلیهوآله آمده، درخواست کردند که حضرت بهشت را برای آنان ضمانت کند. حضرت بعد از اندکی تأمل فرمودند: ضامن مىشوم، به شرط آن كه از هیچ كس، چیزى درخواست نكنید. بعد از این ماجرا، هر گاه یكى از آن جماعت در سفرى بود و تازیانه از دستش مىافتاد، راضى نمىشد كه به كسى بگوید: تازیانه را به من ده!13
اعتماد به نفس اسلامی یعنی بار خود را روی دوش دیگران نینداز! اما اگر فکر انسان این باشد که تا میتواند از دیگران بار بکشد – چنانکه فرهنگ غرب چنین اندیشهای را در میان برخی جوانان ما رواج داده است – این اندیشهای ضد اسلامی است. بزرگان ما حتی در خانه خود هم کارشان را به دیگران نمیگفتهاند و اگر به دلیل بیماری از انجام کاری ناتوان بودهاند با لحنی که آمرانه نباشد خواسته خود را بیان میکردند. این ادب اسلامی است. در مقابل گاه دیده میشود که فرزندانی به پدر و مادر خود فشار میآورند که باید فلان مقدار پول به ما بدهید یا فلان کار را انجام دهید! این فرهنگ الحادی است. فرهنگ اسلامی به ما میآموزد که عزت نفس خویش را حفظ کنیم اما به دیگران هم بزرگی نفروشیم. بنابراین علامت توکل این است که انسان بار خود را روی دوش دیگران نمیاندازد و تا آنجا که میتواند کارش را خودش انجام میدهد، به خصوص اگر درخواست آن از دیگران جزء موارد مکروه، مشتبه یا حرام باشد. کسی که بر خدا توکل دارد اگر نیاز به خانه داشته باشد ربا نمیگیرد تا خانه بخرد، بلکه تا اندازهای که پول دارد خرج میکند و از خدای خود میخواهد که از راه حلال برای او برساند. تجربه ثابت کرده است کسانی که به خدا توکل میکنند، خداوند بسیار بیشتر و بهتر از آنچه انتظار دارند برایشان میرساند.
آخرین کلام اینکه نخستین گام برای توکل کردن بر خدای متعال این است که انسان فکر کند که خدای متعال چه نیروها و تواناییهایی در درون او قرار داده است. این تواناییها نعمتهای الهی هستند که خدای متعال برای انجام کارهایمان به ما عطا کرده است. اگر انسان وسیلهای که خدا برای انجام کار به او عطا کرده است به کار نگیرد و تنها از خدا بخواهد که فلان کار را برای او انجام دهد در حقیقت با خدا شوخی کرده است. خدای متعال چشم، عقل، قدرت، استاد و ... در اختیار انسان قرار داده است تا به وسیله آنها کسب علم کند. بنابراین باید قدر این نعمتها را بداند و از آنها استفاده کند. البته هر جا مشکلی پیش آمد که لازم است از کسی کمک بگیرد در صورتی که درخواست او منتی در پی نداشته باشد آن هم نعمتی از خداست و از آن میتواند استفاده کند. اما اگر درخواست او وی را خوار و ذلیل میکند اصلا نباید چنین کاری انجام دهد. مثلا اگر برای خرید خانه مقدار زیادی پول کم دارد و اگر بخواهد آن را تهیه کند باید به این و آن التماس کند تا یک میلیون یک میلیون به او قرض دهند اصلا لازم نیست چنین کاری انجام دهد، بلکه باید فعلا خانهای اجاره یا رهن کند و از خدا بخواهد که هر گاه صلاح دانست پول لازم را برایش برساند.
البته کسانی هستند که آن چنان اعتمادی به خدا دارند که وقتی بفهمند خداوند کاری را دوست دارد به انجام آن اقدام میکنند و مطمئن هستند که خداوند اسبابش را هم فراهم میکند. مرحوم آیتالله بهجت رضواناللهعلیه نقل میکردند که طلبهای قصد داشت از نجف پیاده به کربلا برود. در بین راه به طور اتفاقی مجبور شد کمی تنباکو بخرد. آن را در جیب گذاشت و به راه افتاد. نزدیکهای ظهر از شدت گرما به سایه درختی پناه برد. نزدیک درخت که رسید دید پیرمردی آتشی را روشن کرده و قلیانی را که جای تنباکوی آن خالی است مقابلش گذاشته است و آتش را باد میزند. سلام میکند و میپرسد: بدون تنباکو چگونه میخواهی قلیان بکشی؟! میگوید: خدا میرساند. آن طلبه تنباکو را از جیبش بیرون میآورد و میگوید: خدا رساند. خداوند چنین بندگانی هم دارد.
به هر حال برای توکل باید از اینجا شروع کرد که در به کارگیری تواناییهای خود کوتاهی نکنیم و از دیگران در صورتی کمک بگیریم که منت، تذلل، تملقگویی و ... در آن نباشد و با عزت نفس ما منافات نداشته باشد. اگر این نکات را رعایت کنیم خدا هم ضمانت میکند که بقیه امور را به عهده گیرد. البته اگر توکلمان بیشتر باشد هنگامی که نیازی را احساس میکنیم گرچه اسبابی در اختیار داشته باشیم و آنها را هم به کار گیریم باز از همان ابتدا از خدای خویش میخواهیم تا نیازمان را برطرف کند. در روایات آمده است که نشانه ایمان صادق این است که بنده به آنچه نزد خداست امیدوارتر است تا آنچه در دست خود اوست.14 ثروت ممکن است از دست برود اما آنچه نزد خداست هرگز گم نمیشود.
وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین
1 . مزمل(73)، 9.
2 . مائده(5)، 23.
3 . طلاق(65)، 3.
4 . نساء(4)، 87.
5 . غرر الحکم و درر الکلم، ص202، ح328.
6 . بلد(90)، 4.
7 . وصیتنامه امام خمینی، ص90.
8 . صحیفه امام (منشور روحانیت)، ج21، ص284.
9 . یونس(10)، 107.
10 . صحیفه امام، ج1، ص293.
11 . فاطر(35)، 10.
12 . کافی، ج5، ص63.
13 . کافی،ج4، ص21.
14 . غرر الحکم و درر الکلم، ص788، ح413.