صوت و فیلم

صوت:

فهرست مطالب

جلسه بیست‌وپنجم؛ چرا و چگونه از شرور راضی باشیم؟

تاریخ: 
چهارشنبه, 25 ارديبهشت, 1392

بسم‌ الله‌ الرّحمن‌ الرّحیم

آن چه پیش‌رو دارید گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت‌الله مصباح‌یزدی (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1392/02/25 ایراد فرموده‌اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

 چرا و چگونه از شرور راضی باشیم؟

تبیین موضوع بحث

بحث ما در جلسه‌های اخیر درباره مقام «رضا» بود که هم‌معنای «رضایت» است. معادل فارسی رضا، «خشنودی» است. اما در استعمالات عربی گاه با حروف مختلفی به کار می‌رود مانند رضی عنه، رضی به و ... که کم یا بیش معنای آن ویژگی خاصی پیدا می‌کند. در مقابلِ رضایت هم معمولا «کراهت» به کار می‌رود. وقتی سخن از رضایت می‌شود به حسب اقتضای مفهوم آن، در ابتدا رضایت از کاری به ذهن می‌رسد. در محاورات وقتی گفته می‌شود پدری از فرزندش راضی است معنای متبادر به ذهن این است که از رفتار فرزندش راضی است. بر این اساس می‌توان گفت: در ابتدا لفظ رضایت برای رابطه رفتار کسی با احساس انسان وضع شده است. در مورد رضایت از خدا، به خصوص با توجه به روایاتی که در این باب وارد شده است کاملا روشن است که ابتدا رضایت از افعال الهی منظور است. ازاین‌روست ‌که موضوع بحث روشن است و آن رضایت از افعال الهی است و چنانکه در جلسه پیش گفتیم، هر قدر ما دایره افعال الهی را وسیع‌تر ببینیم زمینه رضایت و کراهت ما هم بیشتر مطرح می‌شود.

مشکل رضایت از شرور

از اوائل صدر اسلام تاکنون برای کسانی که با این مفهوم آشنا می‌شوند همیشه مشکلی وجود داشته و آن این است که اگر بگوییم: همه افعال و حوادث مشمول قضای الهی است و به اراده الهی انتساب دارد این سؤال مطرح می‌شود که چگونه به حوادث ناگواری راضی باشیم که انسان‌های بی‌گناه بسیاری به رنج و زحمت فراوانی گرفتار می‌شوند؛ حوادثی که انسان به سبب فطرت انسانی خویش از آن‌ها اندوهناک و غمگین می‌شود؟ از این مشکل‌تر این است که گناهان و ظلم‌های فراوانی توسط انسان‌ها صورت می‌گیرد که اگر بگوییم همه آن‌ها مشمول قضای الهی است بدین معناست که باید از آن‌ها راضی باشیم، در حالی‌که خدای متعال اجازه نداده است که ما از گناهان، ظلم‌ها و جنایت‌ها راضی باشیم، بلکه دستور داده است که از آن‌ها ابراز خشم و انزجار کنیم.

بررسی راه‌حل‌های ارائه شده

عده‌ای از همان ابتدا در پاسخ به این مشکل گفته‌اند: قضای الهی محدود است و شامل افعال اختیاری نمی‌شود و اموری مشمول قضای الهی است (و باید به آن‌ها راضی بود) که ما هیچ نقشی در آن‌ها نداشته باشیم مانند افعال طبیعی. این پاسخی است که برخی اشخاص –شاید بتوان گفت سطحی‌نگر– پیشنهاد داده‌اند. برخی دیگر برای ارائه راهی معتدل گفته‌اند: گاهی ممکن است انسان اعمالی انجام دهد که خودش هم نقشی در آن‌ها داشته باشد اما اختیار او در آن‌ها ضعیف است و عوامل غیراختیاری که به انجام آن کارها کمک می‌کنند بسیار قوی‌ترند. ایشان این اعمال را هم متعلق قضا خوانده‌اند که باید به آن‌ها راضی بود و برای سخن خود به روایاتی استناد کرده‌اند که قضای الهی را در این چند امر می‌داند؛ مرگ، حیات، فقر، غنا، مرض و سلامتی. اما اعمالی را که صد در صد با اختیار انسان انجام می‌شود مشمول قضا ندانسته‌اند.

اما عده‌ای دیگر، هم بر اساس اطلاق ادله و هم بر اساس برهان عقلی تصریح کرده‌اند که همه چیز مشمول قضای الهی است. این دسته باید این مسأله را توضیح دهند که چگونه می‌توان به شرور، به معاصی و به جنایات راضی بود؟

در پاسخ به این مسأله برخی متصوفه که ادعا دارند اهل طریقت‌اند و از شریعت گذشته‌اند دچار کج‌فهمی، کج‌اندیشی و کج‌رفتاری شده‌اند که ما باید مراقب باشیم که به این انحراف مبتلا نشویم. این کج‌اندیشان معتقدند اگر گفته شده است با برخی افراد یا برخی اعمال دشمنی کنید این دستورالعملی برای افراد عادی است. اما کسانی که به معرفت کامل دست می‌یابند و اهل طریقت شده، «واصل!» می‌شوند دیگر آن‌ها هیچ چیز را بد نمی‌دانند و با هیچ کس دشمنی نمی‌کنند. همه چیز برای اینان زیباست و از همه چیز راضی هستند، زیرا همه چیز از خداست. پس همه چیز را باید دوست داشت و اصلا باید واژه دشمنی را از فرهنگ خودمان حذف کنیم! اما سخن این منحرفان خلاف سیره پیغمبر اکرم و ائمه اطهار صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین و خلاف نصوص قرآن است. قرآن کریم خود کسانی را لعن نموده و به ما دستور داده است که آن‌ها را لعن کنیم (أُولَـئِكَ یَلعَنُهُمُ اللّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ؛1 خدا آن‌ها را لعنت مى‏كند و همه لعن‏كنندگان آن‌ها را لعن مى‏كنند).

در جستجوی راه‌حل صحیح

در جلسه گذشته پاسخی را برای این مسأله مطرح کردیم که اگر خدای متعال توفیق دهد در این جلسه قدری آن را بیشتر توضیح می‌دهیم.

الف) در نظر گرفتن جهات مختلف یک حادثه

همه آنچه در عالم واقع می‌شود از آن جهتی که ممکن‌الوجودند و سلسله علل آن‌ها در نهایت به ذات واجب‌الوجود و خدای متعال منتهی می‌گردد استناد به خدای متعال خواهند داشت. اما جهت دیگر آن‌ها ارتباطات خاصی است که بین یک پدیده و آثار آن وجود دارد. ظلمی که در حق مؤمنی واقع می‌شود از لحاظ این‌که وجود پیدا کرده، وجودش از خداست. اما این فعل از کسی به قصد ظلم صادر شده و موجب ضرری برای مؤمنی شده و این حیثیتی دیگر است و از این حیثیت باید از آن ناراضی بود. برای توضیح این نکته عالم را به یک تابلوی نقاشی تشبیه کردیم که از رنگ‌های گوناگون سامان گرفته است و اگر در قسمتی از آن رنگی تیره وجود دارد با دوختن نگاه به آن قسمت، آن بخش زشت به نظر می‌رسد. اما وقتی به کل این تابلو نگاه می‌کنیم زیبایی آن را درک می‌کنیم و از این جهت خیر است و باید به آن راضی بود. حتی بزرگ‌ترین و زشت‌ترین جنایات عالم که در روز عاشورا تحقق پیدا کرد از آن جهت که منشأ خیرات و برکاتی شد و میلیون‌ها انسان از جهالت نجات پیدا کردند و به واسطه شهادت سیدالشهدا علیه‌السلام هدایت و به خدا نزدیک شدند، در مجموع حادثه‌ای زیباست و از این جهت باید از آن راضی بود.

ب) شناسایی لایه‌های گوناگون روح آدمی

علاوه بر این که اعمال گوناگون دارای جهت‌های مختلفی هستند، در روح انسان هم لایه‌های مختلفی متناسب با این جهت‌ها وجود دارد و کسانی که از روحی قوی برخوردار هستند می‌توانند در یک لحظه نسبت به یک حادثه چند نوع عکس‌العمل داشته باشند، بدین معنا که در لایه‌ای از روحشان نسبت به این حادثه کراهت داشته، حتی انفعالی شدید هم از خود نشان دهند، اما در لایه‌ای دیگر بدان راضی باشند. انسان به هر یک از این لایه‌ها بیشتر توجه کند اثر آن بیشتر در رفتارش ظاهر می‌شود وگرنه هر دوی آن‌ها می‌توانند در یک لحظه موجود باشند.

برای توضیح بیشتر می‌گوییم: کارهایی که از خود انسان سر می‌زند و به وی نسبت داده می‌شود سطوح مختلفی دارند. انسان گاهی در مواجهه با حادثه‌ای، عکس‌العملی از وی سرمی‌زند که گویا غیراختیاری است. این گونه عکس‌العمل‌ها را افعال انعکاسی یا رفلکسی گویند. مثلا هنگامی که انسان صدایی مهیب را می‌شنود یک مرتبه می‌لرزد و ترسی در او پدید می‌آید. این ترس غیر از آن ترسی است که مورد تکلیف است و مذموم یا مطلوب شمرده می‌شود. این گونه افعال تقریبا افعال غیراختیاری محسوب می‌شوند. البته انسان‌هایی هستند که به سبب تربیت خوب، دست‌کم در برخی شرایط حتی این حالات انفعالی خودشان را می‌توانند کنترل کنند. شاید آن ترسی که قرآن کریم به حضرت موسی علی‌نبیناو‌آله‌‌وعلیه‌السلام در هنگام تبدیل شدن عصا به ماری بزرگ نسبت می‌دهد (لَا تَخَفْ إِنِّی لَا یَخَافُ لَدَیَّ الْمُرْسَلُونَ؛2 نترس، كه رسولان در نزد من نمى‏ترسند) همان حالت انعکاسی است که انسان در مواجهه با یک حالت غیرمنتظره پیدا می‌کند. البته تفسیر دیگری هم دارد که اکنون در صدد بیان آن نیستیم.

دسته‌ای دیگر از افعال انسان افعالی اختیاری است که در اثر عادت و تکرار حالتی شبیه به افعال غیراختیاری پیدا می‌کنند که در اصطلاح روان‌شناسان به برخی از آن‌ها افعال شرطی گویند. مثلا انسان با شنیدن لطیفه‌ای جالب به طور طبیعی می‌خندد یا با دیدن منظره‌ای مشمئزکننده ناراحت می‌شود. او برای این افعال معمولا ابتدا فکر نمی‌کند که این کار را انجام دهد یا ترک کند. گاهی انسان به خصوص افراد ضعیف‌النفس با دیدن گریه کسی به گریه می‌افتند یا با دیدن خندیدن کسی می‌خندند. حتی گاهی با دیدن خمیازه کشیدن کسی با این‌که شرایط طبیعی خمیازه کشیدن برای آن‌ها پدید نیامده است شروع به خمیازه کشیدن می‌کنند. البته چنانکه گفتیم انسان‌هایی هستند که به سبب تربیت نفس خویش این‌گونه رفتارها را هم در اختیار خود می‌گیرند، بلکه بالاتر از این، حتی تصورات و خطورات ذهنی خویش را هم تا حدود زیادی کنترل می‌کنند و اجازه نمی‌دهند هرچیزی وارد ذهن‌شان شود به گونه‌ای که نتوانند دو رکعت نماز با حضور قلب بخوانند. عرفا می‌گویند: انسان می‌تواند به مقامی برسد که در یک لحظه توجهات، حالات و افعال مختلفی داشته باشد که گاه ضد هم هستند. ایشان نام این مقام را مقام جمع‌الجمع گذاشته‌اند. چنانکه گفتیم نمونه‌هایی از چنین حالتی برای ما قابل تجربه است. مثلا گاهی انسان در مصیبت سیدالشهدا علیه‌السلام می‌گرید و در عین حال خوشحال است که در رثای سیدالشهدا علیه‌السلام گریه می‌کند؛ هم خوشحال است و هم غمگین. گویا در روح انسان دو ظرف وجود دارد که یکی برای خوشحالی است و دیگری برای اندوه. حقیقتا انسان موجود عجیبی است.

به هر حال فی‌الجمله این حقیقت را باید پذیرفت که انسان با نگاه دیگری نسبت به شروری که در عالم اتفاق می‌افتد و حتی افعال بدی که خود یا دیگری انجام می‌دهد، در عین حال که آن‌ها را ناراحت‌کننده یا زشت می‌شمارد و در برابر آن‌ها عکس‌العمل شدید نشان می‌دهد، می‌تواند از آن‌ها راضی هم باشد. همه ما ابلیس لعنة‌الله‌علیه را نفرین و لعن می‌کنیم اما اگر ابلیس نبود بندگان شایسته خدا در اثر مبارزه با او به مقام‌های بالا نمی‌رسیدند. بر اساس این نگاه، انسان از وجود ابلیس هم راضی می‌شود. حکمت خدای متعال اقتضا کرده که ابلیس باشد تا زمینه‌ای برای امتحان انسان‌ها و رشد آن‌ها فراهم شود.

محدودیت عقل انسان در درک همه جهات پدیده‌ها

ممکن است مواردی از شرور وجود داشته باشند که ما حکمت آن‌ها را ندانیم. انسان‌های ضعیف‌الإیمان گاه در برابر حوادث روزگار آن چنان منفعل می‌شوند که حالات ناخوشایندی پیدا می‌کنند و نسبت به تقدیرات الهی گله‌مند می‌شوند. اگر به ما توصیه شده است که به قضای الهی راضی باشید بدین معناست که تلاش کنید خود را بدین گونه تربیت کنید که اولا حیثیت‌هایی که منشأ رضایت می‌شوند را بشناسید و ثانیا در مواجهه با حوادث، آن‌ها را در ذهن خود حاضر کنید و بدان‌ها توجه داشته باشید تا نسبت به تقدیرات و حکمت‌های الهی بدگمان نشوید. اگر در جایی مظلومی به صورتی فجیع مورد ظلم و تجاوز قرار گرفت به این نکته هم باید توجه داشته باشیم که در این حادثه از آن جهت که جزئی از نظام احسن است حکمتی وجود دارد که ممکن است عقل ما از درک آن عاجز باشد. شاید موارد زیادی را تجربه کرده باشیم که از حادثه‌ای ناراحت و از خدای متعال هم گله‌مند شده‌ایم اما بعد از مدتی فهمیده‌ایم که با وجود مشکلی موقتی که آن حادثه برای ما ایجاد کرد خیر فراوانی بر آن مترتب گردید.

مؤیدات قرآنی

برای این‌که پاسخم را با بیانی قرآنی تأیید کنم دو آیه از آیات قرآن کریم را یادآوری می‌کنم. قرآن کریم می‌فرماید: «كُتِبَ عَلَیْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ؛3 قتال در راه خدا، بر شما مقرر شد، در حالى كه برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن كه خیرِ شما در آن است و یا چیزى را دوست داشته باشید، حال آن كه شرِّ شما در آن است و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانید.» هیچ کس ابتدا از جنگ خوشش نمی‌آید. طبیعت حیوانی انسان راحت‌‌طلب است و دوست دارد که تنشی وجود نداشته باشد. اما خدای متعال آن را با شرایطی بر ما واجب فرموده است. قرآن نمی‌فرماید ما جهاد را بر شما واجب کردیم، بلکه می‌فرماید: «قتال» را بر شما فرض نمودیم. قتال به معنای مواجه شدن با دیگری برای قتل اوست. قرآن تصریح می‌کند که این امر خوشایند شما نیست. اما در پایان آیه می‌فرماید: خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید.

آیه دیگر در مورد مسائل خانوادگی است. گاه در برخی شرایط اختلافات دو همسر به جایی می‌رسد که می‌گویند دیگر نمی‌توانیم همدیگر را تحمل کنیم. قرآن کریم می‌فرماید: «فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فیهِ خَیْراً كَثیراً؛4 پس اگر از آن‌ها كراهت داشتید، چه بسا چیزى خوشایند شما نباشد، و خداوند خیر فراوانى در آن قرار مى‏دهد.» خدای متعال می‌فرماید: صرف این‌که دیدید اخلاق شما با همسرتان نمی‌سازد فورا درصدد قطع رابطه برنیایید. باید بیاموزید که در برابر این امر مکروه تحمل داشته باشید و حتی بدان راضی باشید. زیرا خدا در همان کاری که ناخوشایند شماست خیر کثیری قرار داده است. بنده داستانی واقعی را از برخی بزرگان شنیده‌ام که به صداقت ایشان یقین دارم و حتی امر مکروهی هم از ایشان ندیدم. ایشان می‌فرمودند: ما در نجف همسایه‌ای داشتیم که مردی بداخلاق بود و نسبت به همسرش بسیار بدرفتاری می‌کرد. برعکس خانم ایشان بسیار مهربان و خوش‌اخلاق بود. بالاخره این مرد مریض شد و پس از مدتی فلج شد به گونه‌ای که نمی‌توانست از جایش بلند شود. این خانم هم‌چنان با کمال مهربانی از او پذیرایی می‌کرد. اما آن مرد بداخلاق حتی در این ایام هم دست از اخلاق زشتش برنمی‌داشت و این خانم را آزار و اذیت می‌داد. حتی گاهی او را صدا می‌زد و می‌گفت: دستت را جلو بیاور. وقتی او دستش را جلو می‌آورد دست او را گاز می‌گرفت. اما آن خانم در اثر صبری که در برابر بداخلاقی‌های این شوهر از خود نشان داد به مقامات بالایی رسید.

مضمون هر دو آیه‌ای که ذکر کردیم می‌خواهد به ما بیاموزد که در برابر حوادث ناگوار تلاش کنیم که عکس‌العمل‌ها و حالت‌های انفعالی خود را عوض کنیم. انسان به طور طبیعی وقتی با حوادث تلخ یا رفتارهای زشت مواجه می‌شود ناراحت می‌شود. اما قرآن کریم به ما یاد می‌دهد که این امور روی دیگری هم دارند و آن خیراتی است که در همین حوادث تلخ برای ما وجود دارند. اگر آداب شرعی و دستورات الهی را رعایت کنیم خدای متعال برکاتی در همین حوادث برای ما قرار می‌دهد که اصلا برای ما باورکردنی نیست. ما چون علم غیب نداریم نمی‌توانیم همه خیراتی را درک کنیم که در حوادث تلخ عالم دنیا وجود دارد. اما قرآن کریم به ما این بشارت را می‌دهد که خیری کثیر در این حوادث وجود دارد. همچنین با عقل خویش می‌توانیم درک کنیم که نظام عالم، نظام احسن است و اگر بهتر از این ممکن بود خدای بخشنده و مهربان، بخل نمی‌کرد و آن را خلق می‌نمود. به تعبیر دیگر با برهان لمّی یعنی از علت که حکمت خداست پی به معلول می‌بریم که وجود برکات فراوان است. از این برهان‌ها انسان درمی‌یابد که عیبی در افعال خدا وجود ندارد و هر چه عیب هست یا از ماست یا امری نسبی است، بدین معنا که ممکن است یک فعلی موقتا رنج و عذابی ایجاد کند اما وقتی مجموع آن فعل و نتایجش را در نظر می‌گیریم خواهیم دید که باید به این تقدیر الهی راضی باشیم، در عین حالی که به طور فطری از برخی حوادث ناراحت می‌شویم یا باید نسبت به برخی دشمنی‌ بورزیم. خلاصه این‌که حوادث تلخ یک روی قضیه و مربوط به یک لایه‌ای از روح ماست و ما باید با تقویت لایه دیگرِ روح خویش روی دیگر سکه را هم بخوانیم تا بتوانیم از همه تقدیرات الهی راضی باشیم.

وفقنالله و ایاکم


 
1 . بقره(2)، 159.
2 . نمل(27)، 10.
3 . بقره(2)، 216.
4 . نساء(4)، 19.