بسم الله الرّحمن الرّحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1392/03/15 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
بحث ما در جلسات اخیر درباره مقام رضا بود و تا اندازهای که خدای متعال توفیق داد در این باره عرایضی تقدیم شد. روایات شریفِ فراوانی درباره مقام رضا وارد شده است که هر کدام نورانیتی خاص دارد و ناظر به جهتی ویژه است. ازاینرو در این جلسه نمونههایی از این روایات را قرائت میکنیم. در این روایات به ما آموزش داده شده که چگونه از خدا راضی باشیم و چگونه خود را برای کسب هر چه بیشتر این فضلیت بزرگ آماده کنیم.
در کافی شریف از امام صادق علیهالسلام روایت شده است: «إِنَّ أَعْلَمَ النَّاسِ بِاللَّهِ أَرْضَاهُمْ بِقَضَاءِ اللَّهِ عَزَّوَجَل؛1 به راستی که داناترین مردم به خدا، راضیترین آنها به قضای خدای عزّوجلّ است.» در این روایت رابطه بین معرفت خدا و راضی بودن به قضای الهی مورد تأکید قرار گرفته است. معمولا متعلق مقوله رضا از سنخ کار است؛ به عبارت دیگر، وقتی از کسی ابراز رضایت میکنیم منظور ما اعلان رضایت از کارهای اوست و معمولا رضایت نسبت به خود شخص بیشتر با واژه محبت بیان میشود. بدین لحاظ در غالب روایاتِ باب رضا، تعبیر «الرضا بقضاء الله» یا تعبیراتی مانند آن وارد شده است.
اگر کسی برای خدا در عالم نقشی قایل نباشد، تبعاً مسأله رضای از خدا برای او مطرح نیست، و یا کسی که نقش خدا را تنها در محدوده امور غیر اختیاری انسانها بداند، برای چنین كسی نیز دایره رضایتمندی از خدا بسیار محدود است. در مقابل، کسانی که همه امور را تحت قضای الهی بدانند، دایره رضایتمندی آنها از خدا نیز وسعت مییابد. بنابراین کسانی که دایره رضایتشان محدود به امور غیراختیاری است، نشان از این است كه معرفتشان نسبت به خدای متعال اندک است و اگر معرفتشان بیشتر شود و بدانند که هر امری مشمول قضای الهی است و به خدا انتساب دارد، مرتبه رضایتشان هم بالاتر میرود. به طور کلی اگر انسان بداند که اولاً: همه کارها به خدا انتساب دارد، ثانیاً: این کارها بر اساس حکمت الهی است، ثالثاً: خدای متعال جز خیر برای مؤمن مقدر نمیکند، مرتبه رضایتش هم بسیار شدت پیدا میکند. پس مرتبه رضایت انسان از خدا تابع معرفتش به خداست.
از امام سجاد سلاماللهعلیه نقل شده است: «الصَّبْرُ وَ الرِّضَا عَنِ اللَّهِ رَأْسُ طَاعَةِ اللَّهِ وَ مَنْ صَبَرَ وَ رَضِیَ عَنِ اللَّهِ فِیمَا قَضَى عَلَیْهِ فِیمَا أَحَبَّ أَوْ كَرِهَ لَمْ یَقْضِ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ فِیمَا أَحَبَّ أَوْ كَرِهَ إِلَّا مَا هُوَ خَیْرٌ لَه؛2 صبر و رضای از خدا رأس اطاعت خداست و کسی که صبر کند و در آنچه که خدا بر او مقرر کرده است ـخواه خوشایند او باشد و خواه ناخوشایندـ خداوند عزوجل در آنچه دوست دارد، یا ناخوش دارد چیزی جز خیر برای او مقرر نکند.»
از آنجا که «رضا» مقامی عالیتر از صبر است و صبر مقدمه آن میباشد، در این روایت ابتدا صبر و بعد از آن رضا را مطرح فرمودهاند. هنگامی که برای انسان مشکلی پیش آید در حقیقت هنگامه امتحان اوست که آیا از خدا راضی است یا راضی نیست. انسان در برخورد با مشکلات و گرفتاریها ابتدا باید از خود صبر نشان دهد و از خدا گله نکند و در مرحله بعد، به این تقدیر الهی راضی باشد. بر اساس این روایت اگر اطاعت از خدا را به منزله یک پیکر تصور کنیم، رأس آن صبر و رضایت از خداست و اگر کسی راضی به قضای الهی باشد، خدای متعال عنایتی خاص به او میفرماید و در تقدیرات او چیزی جز خیر برای او مقدر نمیفرماید.
در روایتی دیگر از امام صادق علیهالسلام نقل شده است: «أَنَّ فِیمَا أَوْحَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَى مُوسَىبْنِعِمْرَانَ علیهالسلام یَا مُوسَىبْنَعِمْرَانَ مَا خَلَقْتُ خَلْقاً أَحَبَّ إِلَیَّ مِنْ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ فَإِنِّی إِنَّمَا أَبْتَلِیهِ لِمَا هُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ أُعَافِیهِ لِمَا هُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ أَزْوِی عَنْهُ مَا هُوَ شَرٌّ لَهُ لِمَا هُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِمَا یَصْلُحُ عَلَیْهِ عَبْدِی فَلْیَصْبِرْ عَلَى بَلَائِی وَ لْیَشْكُرْ نَعْمَائِی وَ لْیَرْضَ بِقَضَائِی أَكْتُبْهُ فِی الصِّدِّیقِینَ عِنْدِی إِذَا عَمِلَ بِرِضَائِی وَ أَطَاعَ أَمْرِی؛3 در [ضمن] آنچه خدای عزوجل به موسیبنعمران علیهالسلام وحی کرد این بود که ای موسیبنعمران! مخلوقی را دوستداشتنیتر در نزد خودم از بنده مؤمنم خلق نکردم. [این جمله مقدمه و براعت استهلال است برای بیان این نکته که تقدیرات الهی برای مؤمن همه از سر دوستی و خیرخواهی اوست.] پس به راستی که تنها او را به آنچه براى او خیر است مبتلا میکنم و به آنچه برایش خیر است عافیت بخشم و آنچه شر اوست از او بگردانم، به سوی آنچه خیر او است، و من به آنچه بندهام را اصلاح كند داناترم. پس باید بر بلای من صبر كند و نعمتهایم را شكر نماید و به قضای من راضى باشد تا او را در زمره صدیقین نزد خود بنویسم، زمانى كه براى من عمل كند و امرم را اطاعت نماید.»
خیر یا شر بودن امری وابسته به نتیجهای است که از آن عاید انسان میشود، نه خوشایند یا ناخوشایند بودن آن. خیر حقیقی آن است که عاقبتش خیر و خوب باشد و شر حقیقی آن است که نتیجهاش بد باشد. اگر امری لذتبخش باشد، اما به دنبال آن سالها بیماری و گرفتاری عاید انسان شود نمیتوان آن را خیر شمرد. اما خوردن دارویی تلخ که سلامتی را برای انسان به ارمغان میآورد، گرچه برای چند لحظه انسان را ناراحت میکند، برای انسان خیر است. بر اساس این روایت اگر انسان سه ویژگی را در خود ایجاد کند، یعنی در مقابل بلاها صابر، و در برابر نعمتهای الهی شاکر و به همه مقدرات الهی راضی باشد، خداوند او را در زمره صدیقین قرار میدهد. «صدّیق» مقامی است که خدای متعال بعضی از انبیا را با آن توصیف كرده و فرموده است: «كانَ صِدِّیقاً نَبِیًّا»4. مؤمن کسی است که پذیرفته است که باید از خدا اطاعت کند. اما ممکن است در عمل لغزشهایی داشته باشد. اما صدیق کسی است که همواره اعمال و رفتارش راست و مطابق با لوازم ایمانش باشد.
در روایتی دیگر از امام صادق علیهالسلام نقل شده است که حضرت فرمود: «لَقِیَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ عَلَیهالسَّلام عَبْدَاللَّهِبْنَجَعْفَرٍ فَقَالَ یَا عَبْدَاللَّهِ كَیْفَ یَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً وَ هُوَ یَسْخَطُ قِسْمَهُ وَ یُحَقِّرُ مَنْزِلَتَهُ وَ الْحَاكِمُ عَلَیْهِ اللَّهُ؛5 روزی امام حسن علیهالسلام به عبداللهبنجعفر (پسرعموی آن حضرت و شوهر حضرت زینب سلاماللهعلیها) برخورد کردند [گویا عبدالله از پیشامدی گلهمند بوده است.] پس حضرت فرمودند: ای عبدالله! چگونه ممکن است مؤمن، مؤمن باشد، در حالی که از قسمت خدا ناراحت باشد و منزلت خود را [که خدا برای او قرار داده است] حقیر بشمارد [و توجه نداشته باشد که خدا او را دوست میدارد و اگر مصیبتی برایش پیش آید، گمان کند كه خدا او را تحقیر کرده است.] در حالی که خداست که حکم کننده است [و این قسمت را مقدر نموده است].
ایمان به خدا اقتضا میکند که مؤمن، در برابر ربوبیت خدا تسلیم باشد. بنابراین ناراحتی از تقدیر خدای متعال نشانه ضعف ایمان است. حضرت در ادامه، جملهای را اضافه میفرماید که بسیار مایه امید است و مژدهای است برای اینکه انسان سعی کند به هر قیمتی مقام رضا را کسب کند. امام حسن مجتبی علیهالسلام میفرماید: «وَ أَنَا الضَّامِنُ لِمَنْ لَمْ یَهْجُسْ فِی قَلْبِهِ إِلَّا الرِّضَا أَنْ یَدْعُوَ اللَّهَ فَیُسْتَجَابَ لَه؛ من ضامنم برای کسی که در قلبش غیر از رضایت خدا خطور نکند [و در این اندیشه نباشد که ای کاش اتفاقات گذشته طور دیگری رخ میداد] كه هر دعایی کند، مستجاب گردد.»
از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل شده است که حضرت فرمود: «أَوْحَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَى دَاوُدَ علیهالسلام یَا دَاوُدُ تُرِیدُ وَ أُرِیدُ وَ لَا یَكُونُ إِلَّا مَا أُرِیدُ فَإِنْ أَسْلَمْتَ لِمَا أُرِیدُ أَعْطَیْتُكَ مَا تُرِیدُ وَ إِنْ لَمْ تُسْلِمْ لِمَا أُرِیدُ أَتْعَبْتُكَ فِیمَا تُرِیدُ ثُمَّ لَا یَكُونُ إِلَّا مَا أُرِید؛6 خدای عزوجل به داوود وحی کرد: ای داوود! تو اراده میکنی و من هم اراده میکنم و جز آنچه من اراده میکنم واقع نمیشود. پس اگر در برابر آنچه که من میخواهم تسلیم شوی، من خواستههایت را به تو عطا میکنم؛ و اگر تسلیم آنچه من میخواهم نشوی، تو را در آنچه که میخواهی به زحمت میاندازم. پس از آن، چیزی جز آنچه که من میخواهم واقع نمیشود [و تو اجری هم نخواهی برد].»
باید از این روایت درس بگیریم و به خود تلقین کنیم که به آنچه خدا میخواهد راضی باشیم و اگر خواستهای هم داریم آن را به صلاحدید خدا مشروط کنیم. همچنین از امام صادق علیهالسلام روایت شده است که حضرت فرمود: «اگر کسی به قضای الهی راضی باشد قضا بر او خواهد آمد و خدا اجر او را بزرگ قرار دهد و اگر کسی نسبت به قضای الهی گلهمند باشد قضا بر او واقع خواهد شد و خدا اجر او را از بین خواهد برد.» 7
در روایتی دیگر از امام صادق علیهالسلام نقل شده است که حضرت فرمود: «لَمَّا صَعِدَ مُوسَى إِلَى الطُّورِ فَنَاجَى رَبَّهُ ... قَالَ یَا رَبِّ أَیُّ خَلْقٍ أَبْغَضُ إِلَیْكَ قَالَ الَّذِی یَتَّهِمُنِی قَالَ وَ مِنْ خَلْقِكَ مَنْ یَتَّهِمُكَ قَالَ نَعَمْ الَّذِی یَسْتَخِیرُنِی فَأَخِیرُ لَهُ وَ الَّذِی أَقْضِی الْقَضَاءَ لَهُ وَ هُوَ خَیْرٌ لَهُ فَیَتَّهِمُنِی؛8 هنگامی که موسی از کوه طور بالا رفت و با پروردگار خود مناجات کرد، گفت: پروردگارا! کدام یک از مخلوقات در نزد تو بسیار مبغوض است؟ خداوند فرمود: آن کسی که به من تهمت میزند. حضرت موسی پرسید: مگر تو مخلوقی داری که به تو تهمت میزند؟! خداوند فرمود: بله؛ کسی که از من طلب خیر میکند و من خیر او را به او میرسانم و هنگامی که قضا و قدر را معین میکنم آنچه خیر اوست مقدر میکنم. اما او مرا متهم میکند [و باور نمیکند که آنچه برای او مقدر کردهام خیر اوست و میگوید: من از خدا خیر خواستم اما خدا به من خیر نداد].» بر این اساس خداوند بندهای را دوست دارد که کار خویش را به او واگذارد و گرچه جهت خیر بودن قضای الهی را نفهمد، به خدا حسن ظن داشته باشد و بداند که خداوند به بندهای که کار خود را به او واگذار میکند خیانت نمیکند و آنچه خیر است برای او مقدر خواهد کرد.
در روایتی دیگر آمده است که امام صادق علیهالسلام فرمود: خداوند به داوود صلواتاللهعلیه وحی کرد که به «خلاده»، دختر «اوس» بشارت بده كه او در بهشت با تو همنشین خواهد بود. حضرت داود به طرف خانه او رفت و در خانهاش را كوبید، او بیرون آمد و گفت: آیا در باره من چیزى نازل شده است؟ حضرت داود گفت: آرى، خداوند متعال فرموده كه تو در بهشت با من همنشین خواهى بود و اکنون من آمدهام که به تو مژده دهم. خلاده گفت: ممكن است در اینجا كس دیگری همنام من باشد و مقصود، کسی غیر از من باشد. حضرت داود گفت: خیر؛ مقصود خودت هستى. خلاده گفت: یا نبى اللَّه! من تو را تكذیب نمىكنم؛ ولى به خداوند سوگند! در خود چنین لیاقتی را نمیبینم. حضرت داود گفت: به من خبر ده كه در باطن تو چه هست كه این گونه مورد توجه قرار گرفتهاى. خلاده گفت: هر مصیبتى که بر من وارد شود و هر دردى كه مرا فرا گیرد، و یا مشكلات و یا ناراحتى براى من فراهم شود و یا حاجتى و نیازى براى من پیش آید در همه آنها صبر مىكنم. من از خداوند درخواست نمىكنم آن مشكلات و شدائد را از من برطرف كند، تا آنگاه كه خداوند آنها را از من رفع سازد، و مرا به عافیت و رفاه برساند، و من از خداوند چیزى در مقابل آنها نمىخواهم و در هر حال خداوند را سپاس مىگویم. حضرت داود گفت: از همین جا به چنین مقامی رسیدهاى [و این همان خصلتی است که موجب شده همنشین پیامبر خدا شوی]. امام صادق علیه السّلام بعد از این میفرماید: و این است دینى كه خداوند براى بندگان شایسته خود پسندیده است.9
به عنوان آخرین روایت، روایتی را میخوانم که از ویژگی خاصی برخوردار است و کمتر بدان توجه میشود. گاهی خداوند بندهاش را اینگونه امتحان میکند که شرایط خوبی را برای زندگی او فراهم میکند، به گونهای که مطمئن میشود خداوند تقدیر خوشایندی برای او مقدر فرموده است. اما طولی نمیکشد که خدا آنها را از بین میبرد. حضرت صادق سلاماللهعلیه فرزندی به نام اسماعیل داشتند که جوانی بسیار عالم، دوستداشتنی و فهیم بود، تا جایی که دوستان امام گمان میکردند بعد از امام صادق علیهالسلام ایشان امام خواهد شد. مفضل که یکی از اصحاب معروف امام صادق علیهالسلام بود، علاقه خاصی به جناب اسماعیل داشت و معتقد بود که بعد از حضرت صادق علیهالسلام ایشان امام میشوند. اما اسماعیل در جوانی از دنیا رفت. هنگامی که اسماعیل از دنیا رفت، مفضل در شهر دیگری بود و از این موضوع اطلاع نداشت. حضرت صادق سلاماللهعلیه یونسبنیعقوب را مأمور کردند که این خبر را به مفضل برساند. وی میگوید: «أَمَرَنِی أَبُوعَبْدِاللَّهِ علیهالسلام أَنْ آتِیَ الْمُفَضَّلَ وَ أُعَزِّیَهُ بِإِسْمَاعِیلَ وَ قَالَ أَقْرِئِ الْمُفَضَّلَ السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُ إِنَّا قَدْ أُصِبْنَا بِإِسْمَاعِیلَ فَصَبَرْنَا فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرْنَا إِنَّا أَرَدْنَا أَمْراً وَ أَرَادَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ أَمْراً فَسَلَّمْنَا لِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّوَجَل؛10 امام صادق علیهالسلام به من امر فرمودند که نزد مفضل بروم و به او به خاطر وفات اسماعیل تعزیت بگویم، و فرمود: به مفضل سلام برسان و به او بگو: مصیبت اسماعیل بر ما وارد شد و ما صبر کردیم. پس تو هم همانگونه که ما صبر کردیم صبر کن! ما چیزی را خواسته بودیم. اما خدای عزوجل چیزی دیگر خواست. پس ما تسلیم امر خدای عزوجل شدیم.» این ماجرا یکی از بالاترین نمونههای مقام رضاست. در چنین امتحانی خدای متعال برای بندهاش آن قدر زمینه فراهم میکند که او مطمئن میشود خدا نعمتی خاص به او داده و این نعمت پایدار است. اما یک مرتبه آن نعمت را از او میگیرد. حقیقتاً در چنین حالتی صبر کردن و راضی بودن به تقدیر الهی کار بسیار مشکلی است.
در عصر ما امام خمینی رضواناللهعلیه نمونه چنین بندهای بود. در ماجرای شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی رضواناللهعلیه، امام پس از اطلاع از ماجرا میفرماید: انا لله وانا الیه راجعون و کسی گریه امام را در شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی نمیبیند، در حالی که حاج آقا مصطفی امید امام بود و امام امید داشت که از خادمان بزرگ اسلام شود.
کسب چنین مقامی کار بسیار مشکلی است گرچه سخن گفتن از آن آسان است. برای کسب این مقام انسان باید از امور کوچک و کارهای ساده شروع کند و هنگامی که نوعی گرفتاری برایش پیش میآید بگوید: الحمدلله! حتما مصلحتی در این گرفتاری وجود داشته است. اگر انسان در امور کوچک تمرین رضایت کند میتواند رفتهرفته در سختیهای بزرگ صبور باشد و از کار خدای متعال رضایت داشته باشد.
رزقنالله وایاکم إنشاءالله
1 . کافی، ج2، ص60.
2 . همان.
3 . همان، ص62.
4 . مریم(19)، 41.
5 . کافی، ج2، ص62.
6 . توحید صدوق، 337.
7 . کافی، ج2، ص62.
8 . بحارالانوار، ج68، ص142.
9 . همان، ص89.
10 . کافی، ج2، ص92.