درس نهم:
از فراگیر انتظار میرود:
ـ عوامل تشابه سخن را بشناسد؛
ـ راز تشابه آیات قرآن را دریابد؛
ـ شبهه گمراه كننده بودن آیات متشابه را نقد كند؛
ـ انواع تشابه را توضیح دهد.
قال علی(علیه السلام): ... لیقودهم الاضطرار الی الایتمار لمن ولاه امرهم؛
امام علی(علیه السلام) در باب راز وجود بخشها و معارف ویژه راسخان در علم در قرآن كه از دسترس عامه به دور است فرمودند: ...تا آنكه اضطرار (و نیاز شدید به فهم)، آنان را به نظرخواهی و فرمانپذیری از والیان امرشان بكشاند. مجلسی، بحارالانوار، ج93، ص120.
برخی مخالفان قرآن در باب تشابه بعضی آیات، شبههای بدین شرح مطرح كردهاند: قرآن مدعی هدایت مردم و در مقام بیان و فهماندن معارف درست به آنان است، در حالی كه وجود آیات متشابه سبب سوء برداشت و پیدایش افكار انحرافی و مذاهب باطل شده است.(1) معتقدان به جبر به برخی آیات متشابه استناد میكنند؛ چنانكه اهل تفویض در مقابل، به آیات دیگری كه در ظاهر با مذهبشان
1. برای مثال معتقدان به امكان دیده شدن خداوند در قیامت، به آیه 23 و 24 قیامت استناد میكنند: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَهٔ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَهٔ؛ آن روز چهرههایی شاداب و خرّم است و به (پاداش) خداوندگارش مینگرد». ر.ك: ابوالحسن علی اشعری ، اصول اهل السنهٔ والجماعه، تحقیق محمد السیّد الجلیند، ص 72 و 73. مخالفان آنان نیز، به آیه 103 انعام تمسك میكنند: «لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِكُ الأَبْصَارَ؛ چشمها او را در نمییابد (و نمیبیند) در حالی كه او چشمها را درمییابد (و میبیند)». ر.ك: محمدحسین طباطبایی ، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 10 و 11؛ ج 3، ص 21 و 43 و ج 7، ص 292.
موافق است، استدلال میكنند و همگی داعیهٔ تمسك به قرآن دارند. چرا قرآن مفاهیم خود را به روشنی بیان نكرده تا صاحبان آرای گوناگون نتوانند از آیات آن برای اثبات افكار فاسد خود بهرهبرداری كنند؟ آیا امكان نداشت كه همه آیات محكم باشد؟ اصولاً چه عواملی باعث متشابه شدن آیات شده و فلسفه آیات متشابه چیست؟ اگر مفاد همه آیات قرآن محكم بود، راه سوء استفاده مسدود و هدف قرآن در هدایت مردم بهتر و بیشتر از این تأمین نمیشد؟
برای دستیابی بهتر به پاسخ شبههٔ بالا، نخست به بررسی عوامل متشابه شدن سخن ـ به طور كلی ـ و عوامل تشابه آیات و سپس به بیان فلسفه وجود متشابهات در قرآن میپردازیم.
به طور كلی پنج عامل باعث تشابه سخن میشود:
نقص گوینده، گاهی ذاتی و غیر اكتسابی است؛ مانند ناتوانی بر بیان «ما فی الضمیر» كه در برخی افراد به علل طبیعی وجود دارد، و گاهی اكتسابی و اختیاری است؛ از قبیل آشنا نبودن با واژگان و قواعد محاورهٔ زبانی كه در صدد به كارگیری آن است؛ مانند فارسی زبانی كه بخواهد به عربی مقصود خود را بیان كند؛ ولی تسلط كافی بر واژگان و اصطلاحات و قواعد آن نداشته باشد.
گاهی گوینده، قدرت فهماندن مقصود خود را دارد و به همین هدف نیز سخن
میگوید؛ ولی به عللی در پی آن است كه فقط گروه خاصی به مقصود او دست یابند یا آنكه همگان به اجمال ـ و در حدّ كلی ـ از مراد او باخبر شوند. بدین جهت یا رمزگونه سخن می گوید یا با عباراتی مجمل مقصودش را به شنونده منتقل می كند. در صورت نخست، فقط آگاهان به آن رموز به هدف او پی میبرند و در صورت دوم، همه به نحوی كلی بدان آگاه میشوند؛ بنابراین سخن او در صورت اول برای ناآگاهان به آن رموز، متشابه خواهد شد و در صورت دوم، نسبت به تفاصیل و جزئیات موضوع مطرح شده، برای همگان متشابه خواهد بود.
گاهی گوینده در عین توانایی كامل، در پی معماگویی است و سخن خود را به عمد به گونهای مطرح میكند كه مقصود او در بوتهٔ ابهام باقی بماند؛ مانند سخن شاعری كه میگوید:
هندو به طعنه گفت كه یاران خدا دو تاست
لعنت بر آن كسی كه بگوید خدا یكی است(1)
و مانند پاسخ سبط ابن جوزی (م 654) به پرسشی كه درباره خلیفهٔ پس از پیامبر(صلى الله علیه وآله) از او شد و او گفت: «من كان بنته فی بیته؛ آنكه دخترش در خانهٔ اوست»! و هنگامی كه از او در باب تعداد جانشینان پیامبر(صلى الله علیه وآله) سؤال شد، گفت: «اقول اربعة اربعة اربعة»!(2)
1. ر.ك: عبدالعلی باقی، بهار ادب، ص287.
2. محمد مهدی حائری، شجرهٔ طوبی، ج1، ص66.
گاهی گوینده قیود كلام را همراه با اصل سخن بیان نمیكند یا هرچند گوینده قیود و قراین را بیان كرده، بر اثر گذشت زمان، قیود كلام از متن سخن جدا افتاده است و یا آنكه شنونده از آن غفلت میكند و در نتیجه جدایی این قیود، سخن متشابه میشود.
برخی از معانی و مطالب، بسی فراتر از آن است كه در قالب الفاظ و عبارات بگنجد و با واژگان و جملاتی كه در بارهٔ امور محدود است، بیان شود؛ زیرا الفاظ و عباراتی كه بشر به كار میبرد، برای معانی محدود و محسوس یا معقول انسانی وضع شدهاند؛ بنابراین هنگامی كه در پی بیان امور نامحدود و نامحسوس فراسوی ماده با همین واژهها باشیم، سخن متشابه خواهد شد. شبستری میگوید:
چو محسوس آمد این الفاظ مسموع *** نخست از بهر محسوس است موضوع
ندارد عالم معنا نهایت *** كجا بیند مر او را چشم غایت
چو اهل دل كند تفسیر معنا *** بمانندی كند تعبیر معنا
به محسوسات خاص از عرف عام است *** چه داند عام كاین معنی كدام است(1)
1. محمود شبستری، گلشن راز، ص72.
و حافظ در بارهٔ غیر قابل بیان بودن حقایق عرفانی میگوید:
سخن عشق نه آن است كه آید به زبان *** ساقیا می ده و كوتاه كن این گفت و شنود(1)
برخی از عواملی كه بیان كردیم، در مورد قرآن كریم روا نیست. عامل اول كه نقص گوینده است، به هیچ روی در بارهٔ خدای متعال مطرح نیست؛ زیرا توان خدای تعالی در بیان مقصود خویش، بی نهایت است و قرآن را در حدّ اعلای بیان (معجزه) ـ كه برتر از همه سخنان دیگر است ـ فرو فرستاده. همچنین عامل معماگویی نیز، در قرآن راه ندارد؛ زیرا معماگویی ملازم با سرگرمی و وقتگذرانی است و گوینده در پی تفهیم مطالب و معارف به مخاطب نیست، در حالی كه قرآن كریم به هدف نجات بشر و رها ساختن وی از غفلت نسبت به سرنوشت ابدی خویش و توجه دادن به زندگی حقیقی نازل شده، نه سرگرمی و وقتگذرانی قرآن هدف اصلی آفرینش انسان و نزول كتب آسمانی را كسب معرفت و راهیابی به سعادت واقعی میداند.(2)
صرف نظر از این دو عامل، دیگر عوامل تشابه را میتوان در قرآن مشاهده كرد. حروف مقطعه و آیاتی كه مقاصد قرآنی در آنها به صورت مجمل و مختصر بیان شده، نشانگر وجود عامل دوم (تفهیم به افراد خاص یا به اندازهٔ خاص) است. تشابه در آیاتی كه قیود و قراین آنها در آیات دیگر یا در روایات معصومان(علیهم السلام) آمده، معلول عامل چهارم است. و آیات متشابهی كه بیانگر حقایق فراسوی ماده است، به سبب عامل پنجم متشابه شدهاند.
1. حافظ، دیوان خواجه حافظ شیرازی، ص37.
2. در بحث از اهداف قرآن نیز، به این نكته خواهیم پرداخت.
چنان كه گذشت، الفاظ بشری برای مفاهیم حسّی وضع شدهاند. از سوی دیگر، سلسله حقایقی داریم كه فوق مفاهیم حسی هستند. الفاظ دیگری نیز كه ویژه بیان آن حقایق باشد، وجود ندارد. ناگزیر باید با استفاده از همین الفاظ و توسعه معنای آنها، آن حقایق را بیان كنیم. از اینجا یكی از بزرگترین انواع تشابه پدید میآید؛ یعنی لفظی در معنایی استعمال میشود كه مصداقهای مختلف حسی، اعتباری و ماورای حسی دارد؛ بنابراین نمیفهمیم كدامیك از آنها در اینجا اراده شده است.(1) نمونهٔ آن، واژه عرش در برخی آیات است. آیا مقصود از آن در اینگونه آیات، تخت جسمانی است یا موجودی جسمانی كه در حكم تخت و چیزی شبیه به آن است؟ یا اینكه اصلاً موجودی ماورای حسّ است؟ به ویژه اگر تعبیر «استوی» نیز به آن اضافه شود: «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى؛ رحمان (خداوند) بر عرش (تدبیر جهان) مسلط است.» (طه، 5). اینگونه تعبیرات، متشابه است و نظیر آن در مسائل اعتقادی و غیر اعتقادی وجود دارد. بدین ترتیب، مفاهیمی كه در آن اشتباه واقع میشود، به سبب آن است كه مصادیق متشابهی دارد و از آنجا كه قرآن، خطاب به مردم است، به ناچار باید از همان الفاظ و تركیبهای متداول بین مردم استفاده كند و نتیجه آن، پدید آمدن تشابه در برخی آیات است.
وجود اینگونه متشابهات در قرآن، طبیعی است؛ زیرا معارف متعالی قرآن (از قبیل اوصاف خداوند و فرشتگان و ویژگیهای معاد و مانند آن) در قالب الفاظ محدودی كه برای امور حسی وضع شده است نمیگنجد و هنگامی كه به لباس
1.ر.ك: محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج3، ص 22 ، 23 و 58 به بعد.
چنین الفاظی در آید، متشابه خواهد شد؛ بنابراین بیان محتوای اینگونه آیات در قالب عبارات محكم، امكانپذیر نیست تا گفته شود چرا به صورت محكم بیان نشده و راز تشابه آن چیست؟ از سوی دیگر، بیان نكردن این معارف در قرآن، باعث محروم ماندن كسانی كه توانایی درك این حقایق را دارند میشود و در مواردی این حقایق، شرط سعادتمندی یا كسب درجات بالاتر كمال و قرب خداست.
مقتضای رمز بودن حروف مقطعه نیز ،روشن نبودن مقصود از آنها برای كسانی است كه بدان آگاهی ندارند. اینگونه بیان نیز، امری طبیعی است و در روش محاورهٔ عقلایی كاربرد دارد؛ اما اینكه چرا خداوند در مواردی با این روش سخن گفته، چه بسا به این دلیل است كه در این آیات مسائلی مورد اشاره واقع شده كه بیان آنها به صورت محكم (روشن و قابل فهم برای همگان) زمینه سوء استفادهٔ دیگران را فراهم میساخته و با حكمت و تدبیر الاهی سازگار نبوده است؛ چنان كه در برخی روایات نیز، به این نكته اشاره رفته است: «لو عمّ الله تبارك و تعالی بمعرفتها جمیع الناس لكان ذلك ضدّ الحكمة و فساد التدبیر و كان لا یُؤمن من غیر المعصوم ان یدعوا بها علی نبى مرسل او مؤمن ممتحن...؛ اگر خدای تعالی همه مردم را بدان (متشابهات) آگاه میساخت، بر خلاف حكمت بود و موجب فساد در تدبیر (امور جهان) میشد و اطمینانی نبود كه افراد غیر معصوم به وسیله آن بر پیامبری مرسل یا مؤمنی ممتحن (كه از آزمایشهای الاهی موفق بیرون آمده است) نفرین نكنند». (1)
1. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج92، ص 381 و محمد صدوق، كمال الدین، ص640.
مشابه چنین نكتهای را میتوان در برخی آیات دیگر مطرح كرد و آن اینكه احتمالأ متشابه آوردن برخی آیات، زمینه دستاندازی نااهلان به ساحت آیات الاهی را از میان برده است. چه بسا اگر برخی از مطالب به روشنی در قرآن مطرح میشد كه خوشایند بعضی مسلمان نما نبود ، دچار تحریف و تبدیل میشد و بدین ترتیب، زمینه حفظ اینگونه آیات از دستبرد نامحرمان از پیش فراهم شده است.
در زمان نزول قرآن، قراین خارجی و مقامی آیات در دسترس مسلمانان بوده و به كمك آن، مصداق الفاظ قرآن مشخص میشد. اگر قراینی كه در زمان نزول وجود داشته، كم كم بر اثر گذشت زمان مخفی شود و مردم بدان دسترسی نداشته باشند، مقصود آیه روشن نخواهد شد. این تشابه بالعرض در اثر از بین رفتن قراین و مانند آن در زمانهای پس از نزول حاصل شده است.
تشابه آیات دیگری كه در پی جدایی سخن از قیود و قراین و یا بیان اجمالی مطلب، متشابه شده است نیز، امری طبیعی است و مشابه آن در سخنان عرفی و علمی فراوان یافت میشود؛ ولی با توجه به اینكه بیشتر قیود این گروه از آیات ـ به ویژه آیات الاحكام ـ در روایات آمده است، میتوان گفت كه فلسفه متشابه شدن آنها این است كه مسلمانان به طور طبیعی به برجستهترین مفسران قرآن، یعنی پیامبر(صلىالله علیه وآله) و اهلبیت(علیهم السلام) سوق داده شوند و ولایت آنان را بپذیرند و دستكم بدان اعتراف كنند. در برخی روایات آمده است: «لیقودهم الاضطرار الی الایتمار لمن ولاه امرهم؛ تا آنكه اضطرار، آنان را به نظرخواهی و فرمانپذیری از والیان امرشان بكشاند».(1)
1. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج93، ص120 و احمد طبرسی، الاحتجاج، ص376.
كوتاه سخن آنكه فلسفه آیات متشابه، در برخی موارد گنجایش نداشتن و محدودیت الفاظ نسبت به محتوای غنی آنهاست و گریزی از آن نیست؛ یعنی اگر بیان معارف والای قرآنی برای مردم ضرورت دارد، ناگزیر باید در قالب همین الفاظ ریخته شود و بیان نكردن آنها، ملازم با محرومیت كسانی است كه می توانند آن حقایق والا را از همین عبارات محدود بفهمند. در برخی موارد دیگر، روش محاورهٔ عقلایی اقتضای متشابه شدن آیات را دارد و زمینه رفع تشابه و فهم این آیات نیز وجود دارد، مگر آنكه كسی بیماردل باشد و در پی سوء استفاده از آن بر آید؛ بنابراین چنین آیاتی، هرگز باعث گمراهی انسانهای صادق و حقیقتطلب نمیشود.
پاسخهای دیگری نیز به این شبهه داده شده است كه بحث و بررسی همه آنها درخور این مجال نیست(1) و برای رعایت اختصار به بررسی گوشهای از آن در پاورقی بسنده میكنیم.(2)
1. برای نمونه سید هبهٔ الدین شهرستانی در تنزیه تنزیل، ده وجه در بارهٔ فلسفه وجود متشابهات در قرآن بیان كرده است. ر.ك: تنزیه تنزیل، ترجمه علیرضا خسروانی، ص85ـ92.
2. فخر رازی پس از بیان شبههٔ بالا، پاسخهای عالمان را در پنج وجه خلاصه كرده است:
أ) افزایش پاداش اخروی
خداوند با متشابه قرار دادن برخی آیات، زمینه تحقیق و تلاش برای فهم قرآن را فراهم آورده تا مؤمنان با این تلاش به اجر اخروی نایل آیند؛ زیرا هرچه كوشش آدمی در شناخت حق بیشتر باشد، پاداش او در جهان آخرت افزونتر است.
ب) جذب مخالفان
هر فردی عقیده دارد و به طور طبیعی دوست دارد با مطالبی روبه رو شود كه با عقیدهاش سازگار است و در مقابل از مطالب مخالف فكر و عقیدهٔ خود بیزار است. اگر در برابر كسی كه عقیدهٔ باطلی دارد قاطعانه بگویند كه سخن تو باطل است، گریزان میشود؛ اما اگر سخنی بگویند كه
احتمال بدهد به نفع اوست، موجب جذب او خواهد شد. بنابراین آیات متشابه، سبب جذب صاحبان مذاهب گوناگون میشود و هر یك در فهم اینگونه آیات میكوشد و با تأمل و دستیابی به آیات محكم، آیات متشابه تفسیر خواهد شد و كسانی كه مذهب باطلی دارند، دست از باطل كشیده و به حق میرسند.
ج) فعالیت عقلانی
با وجود آیات متشابه، مراجعان به قرآن نیازمند كمك گرفتن از دلیل عقلند و بدین ترتیب از ظلمت تقلید رهایی یافته و به نور استدلال و برهان دست مییابند؛ اما اگر همه آیات قرآن محكم بود، نیازی به تمسك به دلایل عقلی نداشتند و همواره در جهل و تقلید باقی میماندند.
د) فراگیری علوم
وقتی برخی آیات، متشابه باشد، مردم در پی فهم آن، علوم مختلفی را فرا میگیرند؛ علومی مانند لغت، صرف، نحو، اصول فقه و غیر آن. در صورتی كه اگر چنین نبود، انگیزهای برای فراگیری علوم یاد شده وجود نداشت.
هـ) تفهیم امور غیر طبیعی
عموم مردم مسائل ماورای طبیعی را درست درك نمیكنند؛ زیرا فهم آنان همواره در محدودة محسوسات و زندگی مادی است. وقتی آیات متشابه نازل میشود، معانی محسوس به ذهنشان میآید؛ اما بعداً با آیات محكم تصحیح میشود. بنابراین اگر آیات متشابه نبود، به كلی از فهم معارف محروم میشدند. به فرض اگر در ابتدا به آنان گفته میشد كه خداوند موجودی است كه بُعد و طول و عرض و عمق ندارد و خواص ماده از قبیل رنگ و بو و شكل و غیر آن در او نیست، فكر میكردند خدایی وجود ندارد؛ ولی وقتی گفتند «ید الله» و مانند آن و بعد از آن «لیس كمثله شىء» آمد، میفهمند كه خداوند وجودی دارد، ولی مانند موجودات دیگر نیست. فخر رازی این وجه را قویترین دیدگاه در این زمینه میداند. ر.ك: التفسیر الكبیر، ج4، ص 186.
رشیدرضا وجوه پیشگفته را به طور خلاصه در تفسیر المنار نقل كرده و معتقد است در این پاسخها مطلبی روشن كه بتوان با آن سخن حقّی به میان آورد، وجود ندارد؛ به ویژه به پاسخ دوم اشكال كرده كه چگونه ممكن است خداوند آیات متشابه را برای جذب اصحاب مذاهب مختلف نازل كرده باشد، با آنكه چنین مذاهبی كه به آیات متشابه استناد میكنند، بعدها پدید
آمده و در زمان نزول قرآن نبودهاند و چه بسا شالودهٔ فكری آنان با توجه به اینگونه آیات شكل گرفته است. وی در ادامه سه پاسخ از گفتههای مفسران را از كلام استادش، محمد عبده بدین شرح نقل میكند.
أ)آزمایش مومنان
وجود متشابهات، برای امتحان است؛ به این بیان كه اگر همه آیات قرآن محكم و معانی معینی داشت، همه خوب میفهمیدند و مطابق فهم خود میپذیرفتند؛ اما آیات متشابه سبب میشود تا ایمان مؤمنان به غیب و تسلیمشان در برابر حق آزموده شود و روشن شود كه در بارهٔ چیزهایی كه خود نمیفهمند و درك درستی از آن ندارند، به چه اندازه حاضرند از پیامبر(صلى الله علیه وآله) بپذیرند؛ زیرا ایمان كامل آن است كه با تسلیم توأم باشد و این تسلیم باید آزموده شود.
ب. [تقویت عقلها] اگر آیات متشابه نمیبود، عقول مردم ضعیف شده و از كار میافتاد. بنابراین در جهت تقویت تفكر و تعقل مردم، وجود چنین آیاتی سبب میشود در اطراف برهانهای عقلی و آیات وجودی فكر كنند و به استدلال بپردازند.
این پاسخ مشابه سومین پاسخ فخر رازی است.
ج) اختلاف سطح درك مخاطبان
مطالب عالی معارف به گونهای است كه همه مردم در یك سطح نمیتوانند بفهمند. گاهی ممكن است معانی مستفاد از آن موجب گمراهی آنان شود. برای پیشگیری از كژفهمی و گمراهی از این نوع مطالب، سطحی از آن مطرح شده و سپس با آیات محكم حدود گمراه کننده آن زدوده میشود. اگر مخاطبان فقط به متشابهات بسنده كنند، امكان گمراهی وجود دارد؛ ولی محكمات، عامل بازدارندهٔ آنان از گمراهی است؛ اما آنان كه فهمشان عالی است، از همین متشابهات معانی واقعی را مییابند. نمونهٔ آن، تعبیر قرآن در بارهٔ حضرت مسیح(علیه السلام) است كه «كلمهٔ الله» و «روح الله» و «روح منه» بر ایشان اطلاق شده است، درحالی كه همه مردم نمیتوانند حقیقت روح را بفهمند كه چگونه مسیح روح خدا و كلمهٔ خداست؛ بلكه باید با مراجعهٔ به محكمات در پی فهم حقیقت آن بر آیند؛ اما آنان كه فهمی عالی دارند، وقتی كلمه روح الله را میشنوند، میدانند كه چنین نیست كه خدا در آن حضرت حلول كرده باشد و سخن بگوید.
این پاسخ با پنجمین پاسخ فخر رازی مشابهت دارد و با مثالهایی كه رشیدرضا آورده، پیچیدهتر
شده است و میتوان آن را به شكل زیر تصحیح كرد. دلیل وجود متشابهات، آن است كه سطح درك مردم متفاوت است. اگر این آیهها نمیبود، افراد با استعداد از بسیاری از معارف و هدایتها محروم میشدند؛ ولی برای آنكه عموم مردم منحرف نشوند، دستور داده شده تا آن را به محكمات ارجاع دهند؛ اما سخن عبده، بیان فلسفه وجود محكمات است.
محمد رشیدرضا، تفسیر القرآن الكریم الشهیر بتفسیر المنار، ج 3، ص170 و 171.
نقد وجوه پیشگفته در فلسفه متشابهات
وجه اول
آیا راههای ثواب بردن بسته بوده كه تحقیق و تلاش برای فهم متشابهات را راه ثواب بردن مردم قرار دهند؟! زیرا زیان چنین كاری، بیش از منافع آن است و عدهای به سبب آن گمراه میشوند. این كار به آن میماند كه بگویند خوب است انسان غذاهای سخت بخورد تا فكّی قوی داشته باشد.
وجه دوم
جلب مخالفان، فلسفه درستی برای متشابهات نیست؛ زیرا كسی كه عناد داشته باشد، با این راهها دست از لجاجت خود بر نمیدارد. به آیات محكم نیز مراجعه نمیكند؛ بلكه از همان متشابهات سوء استفاده كرده و گروهی دیگر را نیز گمراه خواهد كرد. افزون بر این، چه انگیزهای است كه نخست افراد را با آیات متشابه اغرای به جهل كنند و سپس آیات محكم را برای تصحیح خطای آنان بیاورند؟ اگر اینگونه كسان خواستار حق باشند، از همان اول با آیات محكم هدایت خواهند شد و نیازی به ارائهٔ آیات متشابه نخواهد بود.
وجه سوم
آیات صریح و محكمی داریم كه به مردم فرمان تعقل و تدبر در امور مختلفی میدهد و برای به كار انداختن تعقل مردم كافی است. افزون بر این، مگر میتوان مفاد آیات متشابه را با عقل فهمید؟ افراد بیاستعداد هر اندازه تلاش عقلی كنند، حقیقت متشابهات را درك نخواهند كرد. البته انكار نمیكنیم كه اگر با تلاش عقلی، سطح فكر و فهم بالا رود، میتوان معانی متشابه را بهتر فهمید؛ اما آیا متشابه آوردن آیات قرآن انگیزهای برای این مطلب است؟ اگر با آیات محكم بتوان به این هدف دست یافت، چه نیازی به طرح آیات متشابه است كه عدهای در پی
تذكر این نكته ضروری است كه پژوهش درباره راز تشابه هر یك از آیات متشابه قرآن، بایسته است و جا دارد قرآنپژوهان، فلسفه تشابه هر آیه را جداگانه بررسی كنند.
تلاشهای عقلی گمراه شوند؟ مگر همه كسانی كه به دنبال برهانها و اصطلاحات عقلی میروند، به هدف میرسند؟
وجه چهارم
یاد گرفتن علومی مانند صرف، نحو، لغت، اصول فقه و غیر آن، برای فهم آیات محكم ـ بلكه فهم هر سخنی ـ نیز ضروری است و اختصاصی به متشابهات ندارد. افزون بر این، دانستن این علوم طریقیت دارد نه موضوعیت؛ یعنی اگر میتوانستیم معانی آیات را بدون نیاز به این دانشها به دست آوریم، به دنبال یادگیری آن نمیرفتیم. بنابراین كمال حاصل از این علوم، نسبی و طریقی است.
وجه پنجم
اگر این وجه به بیان علامه طباطبایی (رحمه الله) باز گردد كه ما آن را به عنوان یكی از حكمتهای متشابهات در متن بیان كردیم، صحیح است؛ ولی اگر مقصود، نكاتی باشد كه در سخنان محمد عبده آمده بود، صحیح نیست؛ اما باید گفت كه مقصود فخر رازی و محمد عبده، همان وجه معقولی است كه به نقل از علامه طباطبایی(رحمه الله) بیان شد.
در میان وجوه یاد شده، آزمودن مردم و تفاوت سطح درك مخاطبان (و متعالی بودن معارف قرآن) صحیح و پذیرفتنی است و ما در متن به وجه اخیر اشاره كردهایم.
1. در باب متشابه شدن آیات قرآن، سخنان متفاوتی مطرح شده است. برای آگاهی از راز تشابه آیات قرآن، باید عوامل تشابه كلام را شناخت؛
2. مهمترین عوامل تشابه، در موارد زیر خلاصه میشوند: نقص گوینده، تفهیم به افراد خاص یا به اندازهٔ خاص، معماگویی، جدایی قراین و قیود از اصل سخن و متعالی بودن محتوا.
3. عامل اول و سوم، به هیچ روی در مورد قرآن وجود ندارد؛ ولی دیگر عوامل را میتوان در متشابه شدن برخی آیات مؤثر دانست؛
4. تشابه حروف مقطعه و آیاتی كه مقاصد قرآنی در آنها به اجمال مطرح شده، به سبب عامل دوم است؛
5. آیات متشابهی كه قیود و قراین آن در آیات دیگر یا روایات معصومان آمده، معلول عامل چهارم است؛
6. برخی آیات بیانگر امور فراسوی ماده، به سبب عامل پنجم متشابه شده است.
1. آیا تشابه برخی آیات با هدایتبخشی قرآن ناسازگار نیست؟
2. عوامل تشابه سخن چیست و كدامیك در تشابه آیات قرآن دخیل است؟
3. سه نوع تشابه ذاتی، طبیعی و عارضی را توضیح داده و مصداق آنها را در آیات قرآن نشان دهید.
4. دیدگاه رشیدرضا را در باب راز تشابه آیات نقادی كنید.
4. تفاوت دیدگاه فخر رازی با رشیدرضا در باب راز تشابه آیات قرآن در چیست؟
5. آیا در معماگویی همواره فهماندن مطلب مدّ نظر نیست، و در صورت منفی بودن پاسخ، چرا نمیتوان تشابه برخی آیات را از این باب دانست؟
6. آیا میتوان به فلسفه تشابه همه آیات متشابه پی برد؟
1. تفسیر القرآن الكریم الشهیر بتفسیر المنار، محمد رشیدرضا، ج3، ص 170ـ173، بیروت، دارالمعرفهٔ، [بیتا].
2. تنزیه تنزیل، سیدهبهٔالدین شهرستانی، ترجمه علیرضا خسروانی، ص85ـ92، تبریز، صابری، [بیتا].
3. قرآن در قرآن، عبدالله جوادی آملی، ص415، قم، مركز نشر اسراء، 1378 ش.
4. مفاتیح الغیب، فخرالدین محمد رازی؛ ج4، ص186 ذیل آیه هفتم آل عمران، بیروت، دارالفكر، 1423 ق.
5. المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، ج3، ص56ـ63، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.