درس دوازدهم:
از فراگیر انتظار میرود:
ـ معنای لغوی و اصطلاحی بطن و انواع بطن قرآن را بشناسد؛
ـ مفاد روایات بیانگر بطن داشتن قرآن را به درستی تبیین كند؛
ـ روایات بیانگر معانی باطنی آیات را از روایات تفسیری بازشناسد؛
ـ مقصود از طولی بودن معانی قرآن را توضیح دهد؛
ـ راز باطن داشتن آیات قرآن را بیان كند.
«وَ إِنَّ القُرآنَ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ، وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ، لاَ تَفْنَی عَجَائِبُهُ، وَلاَ تَنْقَضِى غَرَائِبُهُ، وَلاَ تُكْشَفُ الظُّلُمَاتُ إلاَّ بِهِ؛ به راستی كه ظاهر قرآن زیبا و باطن آن ژرف است، شگفتیهای آن فنا ناپذیر و اسرار آن تمامنشدنی است و تاریكیها(یگمراهی) بدون آن برطرف نخواهد شد». نهج البلاغه، خطبه 18.
«بطن» و «باطن» در مقابل «ظهر» و «ظاهر»، در لغت به معنای «نهان» و «پنهان»(1) و در اصطلاح علوم قرآنی، به آن دسته از معانی و مواردی میگویند كه ظاهر الفاظ آیات، دلالتی بر آن ندارد و از دسترس عموم مردم به دور است و میتوان آن را بر دو نوع دانست: یكی مصداقهایی كه در طول زمان برای آیات پدید میآید و در برخی روایات به آن تأویل آیه و همچنین «جری القرآن» گفته شده و دیگری معانی متعددی كه به لحاظ خفا و ظهور در طول هم قرار دارند و هیچیك دیگری را نفی نمیكند.
1. معانی دیگری نیز برای «بطن» وجود دارد كه طرح و بررسی آنها در این بحث ضرورتی ندارد. ر.ك: احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه؛ و خلیل فراهیدی، كتاب العین و محمد معین، فرهنگ معین و... ذیل واژه «بطن».
باطن داشتن قرآن در روایات شیعه و اهلسنت با صراحت بیان شده(1) و از آیات قرآن نیز میتوان برای آن شواهدی ذكر كرد.
چنان كه پیشتر گذشت، قرآن، جهانی و جاودانه است و افزون بر شمول آیات آن بر مردم عصر نزول، از مرز زمانها میگذرد و قابل انطباق بر انسانهای دیگر در طول زمان است. در این صورت هر روز مصداقهای نویی مییابد و همواره تازگی و طراوت دارد؛ همان گونه كه در برخی روایات نیز به آن اشاره شده است.(2)
برخی روایات به اینگونه معانی، به لحاظ پنهان بودن آن از مردمی كه آن
1. علاوه بر روایاتی كه از منابع شیعی در متن بیان خواهد شد، در منابع اهلسنت نیز روایاتی در باب باطن قرآن وجود دارد. ر.ك: محمد بن جریر طبری، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج1، ص35 و 36 و محمد زركشی، البرهان، ج 2، ص154 . براین اساس، دیدگاه ابن تیمیه، مبنی بر بدعت گذاری باطنیان و صوفیان در قول به باطن داشتن قرآن نفی میشود ر.ك: احمد بن تیمیه، التفسیر الكبیر، ج2، ص39 به بعد. باطنیان از این مسئله استفادهٔ نابجا كردهاند؛ ولی اصل باطن داشتنِ آیات قرآن را اكثر قریب به اتفاق مسلمانان پذیرفتهاند. چنانكه برخی از نویسندگان سنی بدان تصریح كردهاند. ر.ك: محمد زركشی، البرهان، ص169 و محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 2، ص23 .
2. عن الرضا عن ابیه(علیهما السلام) ان رجلا سأل اباعبدالله(علیه السلام) ما بال القرآن لا یزداد علی النشر و الدرس الا غضاضة فقال: لان الله لم یجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس؛ امام رضا(علیه السلام) از پدر گرامی خویش نقل میكند كه مردی از امام صادق(علیه السلام) پرسید: چگونه است كه بررسی و مطالعه و نشر مطالب قرآن جز بر تازگی و طراوتش نمیافزاید؟ ایشان در جواب فرمودند: زیرا (خداوند) آن را برای زمان و مردم خاصی قرار نداده است (و همه مردم جهان در هر عصری مخاطب آن هستند)». محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج92، ص15.
مصداقهای را نمیبینند، بطن یا باطن گفتهاند. امام باقر(علیهما السلام) میفرماید: «ظهره تنزیله و بطنه تأویله منه ما قد مضی و منه ما لم یكن(1)؛ ظاهر قرآن، موردی است كه برای آن نازل شده و باطن قرآن، تأویل آن است؛ بخشی از آن (تأویل) واقع شده و بخشی دیگر هنوز به وجود نیامده است». و: «ظهره الذین نزل فیهم القرآن و بطنه الذین عملوا باعمالهم(2)؛ ظاهر قرآن، در بارهٔ كسانی است كه قرآن در مورد آنان فرود آمده و باطن آن، در باب كسانی است كه همانگونه عمل كنند». همانگونه كه به لحاظ شمول آیات بر موارد دیگر و ارجاع به آنها نیز، تأویل نامیده شده است. از آنجا كه در روایات بیانگر این ارجاع و شمول آیات بر آنها از واژه «یجری» استفاده شده است(3)، برخی از بزرگان به آن «جری القرآن» هم گفتهاند.(4)
خداوند در آیه پنجم سوره قصص میفرماید: «وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِین؛ ما میخواهیم بر آنان كه در آن سرزمین
1. همان، ص97.
2. همان، ص83 .
3. «یجرى كما یجری الشمس و القمر؛ (قرآن) چونان خورشید و ماه جاری میشود»؛ «یجرى فیهم ما نزل فى اولئك؛ در بارهٔ ایشان همان جاری است كه در بارهٔ آنان (مردم عصر نزول قرآن) فرود آمده است»؛ «و لو ان آیه نزلت فى قوم ثم ماتوا اولئك ماتت الآیه اذا ما بقى من القرآن شىء ان القرآن یجرى من اوله الی آخره ما قامت السموات و الارض فلكل قوم آیه یتلونها؛ اگر آیهای باشد كه فقط در بارهٔ مردمی فرود آمده است، با مردن آنان آیه نیز خواهد مرد و بنابراین چیزی از قرآن باقی نخواهد ماند، همانا قرآن از آغاز تا پایانش، تا آسمانها و زمین پا برجاست، همواره در جریان است، پس برای هر مردمی آیهای است كه آن را باز میخوانند.» همان، ص97 و 83 و ج24، ص328.
4. محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص41 .
ضعیف شمرده شدند، منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان سازیم». این آیه كه بیانگر ارادهٔ خداوند در نابودی فرعونیان و پیروزی حضرت موسی† و یاران ایشان است، بر اساس روایات متعدد به پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اهلبیت(علیهم السلام) ـ به ویژه امام عصر ارواحنا فداه ـ تأویل شده است. پیامبرˆ در روایتی به سلمان فرمودند «نحن تأویل هذه الآیه ...(1) ؛ ما تأویل این آیه هستیم».
آیات قرآن، افزون برتعمیم نسبت به آیندگان، دارای معانی نهانی متعددی است كه در طول هم قرار دارند، نه در عرض یكدیگر. این معانی از ظاهر الفاظ آیه به دست نمیآید؛ ولی بی ارتباط با آن نیست. همچنین به دلیل طولی بودن، معانی بطنی، مدلول مطابقی آیهاند، نه لوازم متعدد ملزوم واحد (مدلول آیات)؛ یعنی چند معنای مطابقی است كه نسبت به یكدیگر در طول هم قرار دارند(2) و به همین دلیل استعمال لفظ در بیش از یك معنا لازم نمیآید.
در تفسیر آیه «وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا؛ (نساء، 36)؛ و به پدر و مادر نیكی كنید». روایتی
1. همان، ج53، ص142. نیز امام صادق(علیه السلام) به مفضل فرمودند: «ان تنزیل هذه الآیه فی بنی اسرائیل و تأویله فینا؛ همانا این آیه در مورد بنیاسرائیل فرود آمده و تأویل آن درباره ماست. همان ص25. امام باقر(علیه السلام) در روایتی به نقل از جدّ خود امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: «هم آل محمد یبعث الله مهدیهم بعد جهدهم فیعزهم و یذلّ عدوهم؛ آنان (مستضعفان در آیه) آل محمد(صلى الله علیه وآله) هستند، خداوند پس از دوران رنج و مشقتشان، مهدی آنان را بر میانگیزد؛ آنگاه آنان را عزیز و دشمنشان را خوار میگرداند. همان، ج51، ص54.
2. محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 64.
وارد شده كه مقصود از والدین در اینجا ، پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) هستند؛ یعنی علاوه بر دلالت آیه بر وجوب نیكی به پدر و مادر، نیكی به والدین معنوی نیز لازم است؛ زیرا پدر یا والد، مبدأ انسانی برای به وجود آمدن انسان و پرورش دهندهٔ اوست. بنا بر این معلم و مربی انسان به سوی كمال نیز، پدر او خواهد بود و كسانی چون پیامبر و امام، سزاوارتر از آنند كه پدر مؤمن راهیافته به شمار آیند تا پدر جسمانی. پس پیامبر و امام، دو پدر هستند و آیات قرآن كه به انسان سفارش كرده به والدین نیكی كند، به حسب باطن ایشان را در بر می گیرد.اگرچه بر حسب ظاهر (الفاظ) غیر از پدر و مادر جسمانی را در بر نمیگیرد(1) .
برخی آیات قرآن به طور غیرمستقیم بر وجود بطن مصداقی دلالت دارند(2) در بارهٔ بطن معنایی قرآن، در هیچ آیهای واژه بطن یا باطن به كار نرفته و ویژگیهای آن نیز مطرح نشده است؛ ولی شواهدی از آیات وجود دارد كه با توجه به آن میتوان لایههای مختلفی از معنا برای قرآن در نظر گرفت. علامه طباطبایی(رحمه الله) معتقدند از آیات قرآن به دست میآید كه انسانها به لحاظ درجات قربشان به خدا، مراتب مختلفی از علم و عمل دارند. لازمهٔ این تفاوت درجه آن است كه فهم آنان از آیات قرآن نیز، متفاوت و دارای درجات باشد. خداوند گروههای مختلفی از بندگانش را ذكر كرده و به هر گروه شناخت ویژهای نسبت داده است: به مخلصان، علم حقیقی به اوصاف خداوند «سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ * إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِین؛(صافات، 159 و 160)؛ منزه است خداوند از آنچه وصف میكنند، مگر
1 . ر.ك: محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج4، ص 357 .
2. آیاتی كه در بحث از جاودانگی و جهانی بودن قرآن مطرح شد.
بندگان مخلص خدا». به كسانی كه در مسیر یقینند، مشاهدهٔ ملكوت آسمانها و زمین «وَكَذَلِكَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِیَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِین؛(انعام، 75)؛ و این چنین ملكوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم تا از اهل یقین باشد»، به منیبان، تذكر: «وَمَا یَتَذَكَّرُ إِلَّا مَن یُنِیب؛(مؤمن، 13)؛ فقط كسانی كه به خدا باز میگردند، (از آیات الهی) پند میگیرند». به عالمان، درك امثال: «وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُون؛(عنكبوت، 43)؛ و این مثلها را برای مردم میزنیم و جز عالمان آنها را درك نمیكنند»، به پاكان، علم به تأویل قرآن: « لاَ یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُون؛(واقعه، 79)؛ جز پاكشدگان به آن دست نمیرسانند (و در نمییابند)». و به اولیا (اهل شیدایی و محبت به خدا) بیاعتنایی به غیر خدا و نترسیدن و غمناك نبودن از چیزی: « «أَلا إِنَّ أَوْلِیَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُون؛(یونس، 62)؛ آگاه باشید كه دوستان خدا نه بیمی دارند و نه اندوهگین میشوند».(1) ممكن است دستكم در دلالت برخی از این آیات بر ذو درجات بودن آیات و اشتمال قرآن بر بطن تأمل روا داشت؛ ولی تفاوت افراد در درك حقایق (از جمله حقایق و معارف قرآنی) به تناسب تفاوت انسانها در توان علمی و معنوی، به خوبی از این آیات قابل استفاده است.
در روایات، افزون بر كاربرد واژه بطن و باطن در وصف معانی قرآن، ویژگیهای ذیل برای آن بیان شده است:
1. قرآن دارای چندین (هفت یا تعداد زیادی) بطن است. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمودهاند:
1. ر.ك: همان، ج3، ص66 و 67 .
«ان للقرآن ظهرا و بطنا و لبطنه بطن الی سبعة ابطن(1)؛ همانا برای قرآن ظاهری و باطنی است و برای باطن آن باطنی است تا هفت بطن»؛
2. بطن قرآن از سنخ معانی طولی است. امام باقر(علیه السلام) میفرماید: «ان للقرآن بطنا و للبطن بطن؛(2) همانا برای قرآن باطنی است و برای باطن (آن) باطنی است»؛
3. ظاهر و باطن قرآن نسبی است. هر بطنی نسبت به بطن بعدی، ظاهر و هر ظاهری ـ غیر از ظاهر اولیه ـ نسبت به ظاهر قبلی، باطن است. امام باقر(علیه السلام) در ادامه روایت قبلی میفرماید: «و للظهر ظهر؛(3) و برای ظاهر نیز ظاهری است»؛
4. باطنهای قرآن ـ برخلاف ظاهر آن ـ از دسترس عموم به دور است و فهم آن شرایط ویژهای فراتر از شرایط عمومی فهم زبان عربی و قواعد محاوره دارد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) میفرماید: «... قسم كلامه ثلاثة اقسام، فجعل قسما منه یعرفه العالم والجاهل؛(4) خداوند سخن خویش را سه بخش كرده است: بخشی از آن را به گونهای قرار داده كه دانشمند و عامی آن را میشناسند». همچنین امام حسین(علیه السلام) میفرماید: «كتاب الله علی اربعة اشیاء؛ علی العبارة و الاشارة و اللطائف و الحقایق، فالعبارة للعوام...؛(5) كتاب خداوند مشتمل بر چهار چیز است: بر عبارت و اشارت و لطایف و حقایق؛ پس عبارت برای عامه مردم است...». بسیار روشن است كه آنچه برای عوام است، فقط عبارات نیست، فهم معنای آیه هم در بسیاری از آیات برای توده مردم آشنا با ادبیات عرب میسر است؛
1. محمد بن زینالدین بن ابی جمهور، غوالی اللئالی العزیزیهٔ فی الاحادیث الدینیه، ج4، ص107 .
2. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج92، ص91 و 94 .
3. همان.
4. احمد طبرسی، الاحتجاج، ج1، ص376 .
5. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج92، ص20.
5. درك بطن قرآن، به مقدار قرب آدمی به خدا و صفای روحی او بستگی دارد و هر قدر مرتبهٔ انسان بالاتر باشد، بیشتر و عمیقتر به آنها میرسد؛ چنانكه امیرالمؤمنین(علیه السلام) در ادامه روایت پیشین فرموده است: «و قسما لا یعرفه الا من صفی ذهنه و لطف حسه و صح تمییزه ممن شرح الله صدره للاسلام و قسما لا یعرفه الا الله و امناؤه و الراسخون فی العلم...؛(1) و بخشی از آن را جز كسی كه ذهنش باصفا، حسّش لطیف و تشخیصش صحیح است ـ از آنان كه خدا سینهشان را برای (پذیرش) اسلام گشوده است ـ نمیفهمد و بخش دیگر به گونهای است كه جز خدا و امانتداران او و راسخان در علم آن را نمیدانند». امام حسین(علیه السلام) نیز در ادامه سخن خویش میفرماید: «و الاشارة للخواص و اللطائف للاولیاء و الحقایق للانبیاء؛(2) اشاره برای خاصان و لطایف برای اولیا و حقایق برای پیامبران است»؛
6. تمام قرآن ـ اعم از ظاهر و باطن آن ـ را كسی جز خدا و انبیا و اولیا نمیداند.امام باقر(علیه السلام) فرموده است: «ما یستطیع احد ان یدعی انه جمع القرآن كله ظاهره و باطنه غیر الاوصیاء؛(3) كسی جز اوصیای پیامبر(صلى الله علیه وآله) نمیتواند ادعای آگاهی بر همه قرآن، ظاهر و باطنش، كند»؛
7. یكی از علل نو بودن و كهنه نشدن قرآن كریم، اشتمال قرآن بر معانی بطنی است؛ همانگونه كه در روایتی آمده است: ان رجلا سأل اباعبدالله(علیه السلام) ما بال القرآن لا یزداد علی النشر و الدرس الا غضاضة؟ فقال: لان الله لم یجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس؛(4) مردی از امام صادق(علیه السلام) پرسید: چگونه است كه بررسی و
1. احمد طبرسی،الاحتجاج، ج1، ص376.
2. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج1، ص376.
3. همان، ص 88 .
4. همان، ص15 .
مطالعه و نشر مطالب قرآن، جز بر تازگی و طراوتش نمیافزاید؟ ایشان در جواب فرمودند: زیرا خداوند آن را برای زمان و مردم خاصی قرار نداده است (و همه مردم جهان در هر عصری مخاطب آن هستند)».
سر آنكه قرآن همه مطالب خود را به صورت ظاهر بیان نكرده و بسیاری از حقایق را به زبان بطن مطرح كرده، آن است كه همه حقایق برای همگان قابل هضم و درك نیست و چه بسا آوردن آن، سبب گمراهی توده مردم میشده است. در روایتی از امام صادق(علیه السلام) كه پیشتر در مبحث امكان فهم قرآن آوردیم، به تحملناپذیری مردم نسبت به معانی باطنی تصریح شده است: «ان للقرآن ظاهرا و باطنا و من یحتمل ما یحتمل ذریح؟؛(1) همانا برای قرآن ظاهری و باطنی است و چه كسی آنچه را ذریح تحمل میكند، تحمل خواهد كرد»؟
1. همان، ص83 و 84 .
1. معارف قرآن كریم به دو دستهٔ ظاهر و باطن تقسیم میشود؛
2. بخشی از باطنهای قرآن، مصداقهای تازهای است كه برای آیات در طول زمان پدید میآید و بخشی دیگر، معناهای عمیقی است كه با وصول به مقامات معنوی و دریافت از معصومان(علیهم السلام) به دست میآید؛
3. معانی باطنی قرآن با ظاهر آیات مرتبط است؛
4. علم به همه بطون قرآن، فقط در اختیار پیامبر(صلى الله علیه وآله) و جانشینان ایشان(علیهم السلام) قرار دارد؛
5. برخی آیات قرآن، به نوعی بر باطن داشتن آیات دلالت می كند.
6. راز اشتمال قرآن بر معانی بطنی، ناتوانی مردم در تحمل اینگونه معارف عمیق الاهی است.
1. ذوبطون بودن قرآن به چه معناست؟
2. چه دلیلی بر ذوبطون بودن قرآن داریم ؟
3. برای باطن مصداقی و معنایی قرآن مثالهای دیگری بیان كنید.
4. آیا معانی باطنی قرآن در دسترس همگان قرار دارد؟
5. مطابقی بودن دلالت آیات بر معانی باطنی را تشریح كنید.
6. باطنیان از چه آیاتی برای تأیید دیدگاه خود سود جستهاند؟
7. راز باطن داشتن قرآن را بیان كنید.
1. باطن و تأویل قرآن، علیاكبر بابایی و محمدكاظم شاكر، قم، مركز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه، 1381 ش.
2. تفسیر صافی، محمد فیض كاشانی، ج1، مقدمه چهارم.
3. قرآن در قرآن، عبدالله جوادی آملی، ص44 و 372ـ376، قم، مركز نشر اسراء، 1378 ش.
4. المیزان فی تفسیر القرآن، سیدمحمدحسین طباطبایی، مباحث روایی.