درس دهم :
از فراگیر انتظار میرود:
ـ ریشهٔ لغوی و كاربرد قرآنی واژه نسخ را بشناسد؛
ـ اصطلاح نسخ در علوم قرآنی را توضیح دهد؛
ـ شبههٔ ناسازگاری وجود نسخ در قرآن با علم بینهایت الاهی را پاسخ گوید؛
ـ عدم تلازم نسخ با تناقض در گفتار را تشریح كند؛
ـ انواع نسخ را بیان كند.
«عن ابی عبدالله(علیه السلام): و كونوا فـى طلب علم ناسخ القرآن من منسوخه؛
امام صادق (علیه السلام) فرمود: در پی فراگیری دانش (آیات) ناسخ و منسوخ قرآن باشید». محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج47، ص237.
در بین آیات متشابه، منسوخها ویژگی خاصی دارند. در آیاتی از قرآن، موضوع نسخ و تبدیل آیات مطرح شده و در روایات اهلبیت(علیهم السلام) نیز، بر آن تأكید گردیده و آیات منسوخ، برجستهترین مصداقهای آیات متشابه معرفی شده است. تدوین و تألیف كتابها و مقالات فراوان در این موضوع نیز،(1) نشانگر جایگاه مهم نسخ در مباحث علوم قرآنی است.
1. افزون بر كتابهای تفسیر، علوم قرآنی و اصول فقه كه به بحث و بررسی مسئله نسخ پرداختهاند، برخی از قرآنپژوهان نیز كتابهایی ویژه این مبحث پدید آوردهاند؛ مانند: الناسخ و المنسوخ فی القرآن الكریم، محمد نحاس، بیروت، مؤسسه الكتب الثقافیهٔ، 1409 ق؛ الناسخ و المنسوخ، عبد الرحمن العتایقی الحلی، بیروت، مؤسسه اهل البیت، 1402 ق؛ المصفی باكف اهل الرسوخ من علم الناسخ و المنسوخ، عبد الرحمن ابن جوزی، بیروت، مؤسسه الرسالهٔ، 1406 ق و الناسخ و المنسوخ فی القرآن الكریم، ابن حزم الاندلسی، بغداد، مكتبهٔ الشرق الجدید، 1988 م. و از كتابهای معاصران: نسخ در قرآن، عزت الله مولایینی، تهران، نشر رایزن، 1378 ش و نظریهٔ النسخ فى الشرایع السماویهٔ، شعبانمحمد اسماعیل، قاهرهٔ، مطابع الدجوی، 1977 م.
نسخ در لغت، به معنای رونویسی از نوشته (نسخهبرداری) و زایل كردن (از بین بردن چیزی كه پیشتر بدان عمل میشد) یا ابطال چیزی و قرار گرفتن یا قرار دادن چیزی دیگر به جای آن(1) است. این واژه در اصطلاح، به معنای «از میان برداشتن حكم ثابت شرعی با سرآمدن زمان آن است».(2)
واژه نسخ، دو بار در قرآن و هر دو به معنای عام لغوی به كار رفته است :
الف) آیه 52 حج: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْكِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَكِیم؛ ما پیش از تو هیچ فرستاده و پیامبری نفرستادیم، مگر آنكه چون تمنی كرد، شیطان در
1. «اكتتابك فى كتاب عن معارضهٔ، ازالتك امرا كان یعمل به، و نسخت الشمس الظل و حلت محله، ابطال الشىء و اقامهٔ آخر مقامه ر.ك: خلیل بن احمد فراهیدی، كتاب العین، و محمد بن منظور، لسان العرب، ذیل واژه نسخ.
2. «النسخ فى الاصطلاح هو رفع حكم ثابت فى الشریعهٔ المقدسهٔ بارتفاع امده و زمانه سواء اكان ذلك الامر المرتفع من الاحكام التكلیفیهٔ ـ كالوجوب و الحرمهٔ ـ ام من الاحكام الوضعیهٔ ـ كالصحهٔ و البطلان ـ و سواء اكان من المناصب الالهیهٔ ام من غیرها من الامور التی ترجع الی الله تعالی بما انه شارع؛ نسخ در اصطلاح، برداشتن حكم ثابت در شریعت مقدس با سر آمدن مهلت و زمان آن است، اعم از آنكه امر برداشته شده، از احكام تكلیفی مانند وجوب و حرمت باشد یا از احكام وضعی مانند صحت و بطلان، و اعم از اینكه از منصبهای الاهی باشد یا از غیر آن، از اموری كه به خدای تعالی از آن جهت كه قانون گذار است، بازگشت دارد». ر.ك: ابوالقاسم خویی، البیان، ص278.
آرمان او چیزی افكند و خدا آنچه را كه شیطان افكنده بود، نسخ (نابود) كرد؛ سپس آیات خود را استواری بخشید، و خدا دانا و حكیم است.» نسخ در این آیه، به معنای لغوی است و مقصود آن است كه خداوند آثار مداخله و القای شیطان را در اهداف، آرمانها و آرزوهای پیامبران از بین میبرد؛
ب) آیه 106 بقره: «مَا نَنسَخْ مِنْ آیه أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلَىَ كُلِّ شَیْءٍ قَدِیر؛ هر آیهای كه نسخ كنیم یا از یادها ببریم، بهتر از آن یا همانند آن را میآوریم؛ آیا نمیدانی كه خداوند بر هر كاری تواناست؟» واژه «آیه» در این آیه، اختصاصی به آیات تشریعی یعنی آیات قرآن ندارد و شامل آیات تكوینی (مانند امور عینیای كه نشان وجود خدا و صفات اوست) نیز میشود؛ از آن جمله وجود پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امام معصوم(علیه السلام) كه از آیتهای بزرگ خدا به شمار می روند. بر این اساس، مقصود از نسخ آیه، از میان برداشتن آیات تكوینی و تشریعی است كه معنایی عامتر از نسخ اصطلاحی است؛ یعنی خداوند آنچه از نشانههای خود را كه زایل میكند و آیه بودن آن را در متن خارج از بین میبرد یا علم آن را از ذهن افراد میبرد، بهتر از آن یا همانند آن را به جایش میآورد.
با توجه به آنچه گذشت، مراد از نسخ یك آیه، نابودی آن آیه نیست؛ بلكه ویژگی آیه بودن آن ـ در خارج یا ذهن ـ از بین میرود و از آنجا كه ممكن است آیه بودن هر چیز تك ساحتی یا چند ساحتی باشد، نسخ آن نیز میتواند به یك یا چند ساحت آن تعلق گیرد برای نمونه نسخ آیاتالاحكام، فقط در بعد تشریع است؛ به این معنا كه پس از نسخ، بیانگر حكم الاهی نیست؛ ولی اصل آن و دیگر ساحتهای آن (مانند اعجاز یا ابعاد معارفی آن) باقی میماند.
بخش پایانی آیه دوم، به رد انكار نسخ از سوی یهود پرداخته است. آنان در باب امكان نسخ به دو توهم به شرح زیر دچار بودند:
1. آیهای كه از سوی خداست، مصلحتی حقیقی دارد كه چیز دیگری آن را جبران نمیكند. در این صورت زمانی كه آیه نسخ شود، مصلحت مزبور نیز، از بین خواهد رفت. و چون قابل جبران نیست، انسانها برای همیشه از آن محروم میشوند.
خداوند در پاسخ این توهم میفرماید: «أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلَىَ كُلِّ شَیْءٍ قَدِیر»(1) یعنی خداوند بر هر كاری تواناست و میتواند مصلحتی را كه در یك حكم (منسوخ) وجود داشته است، در حكم دیگری (ناسخ) جبران كند؛
قدرت خداوند مطلق است؛ ولی هنگامی كه از خداوند فعلی صادر شد، تغییر دادن آن ممكن نیست؛ زیرا خداوند همانند آدمی است كه مادامی كه فعل از او صادر نشده، در اختیار اوست؛ اما اگر آن را انجام داد، فعل با ویژگیهای خاص خود واقع شده و از قدرت او بیرون میرود و امكان تغییر آن و انقلاب ماهیت فعل وجود ندارد. این شبهه هم، به نفی اطلاق حاكمیت خداوند بر فعلش پس از صدور برمیگردد؛ دیدگاهی كه در آیات دیگر قرآن نیز، از یهود نقل شده است: «وقاَلَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ؛(2) یهودیان گفتند: دست خدا بسته است».
در پاسخ به این شبهه نیز میفرماید: «أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیر؛(3) آیا ندانستی كه فرمانروایی
1.بقره، 106 .
2. مائده، 64
3.بقره، 107 .
آسمانها و زمین فقط از آن خداست و شما جز خدا سرپرست و یاوری ندارید؟» یعنی تسلط بر جهان هستی، ویژه خداست و او میتواند هرگونه كه بخواهد در فعل خود (پدیدهٔ جهان) پس از صدور نیز تصرف كند؛ زیرا هیچ موجودی در عرض خدا قدرت تصرف در اشیا را ندارد، نه ابتداءً و نه به تملیك خداوند؛ زیرا تملیك خداوند مانند آدمیان نیست كه مالك قبلی اجازهٔ تصرف نداشته باشد؛ بلكه دیگران در طول تسلط خداوند مالكند. پس ملك حقیقی فقط از آنِ اوست.(1)
قرآن كریم در آیه دیگری مسئله نسخ به معنای نسخ حكم و را بیان كرده و میفرماید: «وَإِذَا بَدَّلْنَا آیه مَّكَانَ آیه وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا یُنَزِّلُ قَالُواْ إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ؛(2) و چون آیهای را جایگزین آیهای كنیم ـ در حالی كه خدا به آنچه فرو میفرستد داناتر است ـ گویند همانا تو دروغبافی (چنین نیست) بلكه بیشترشان نادانند.
تبدیل، به معنای مطلق تغییر است، خواه چیزی جایگزین چیز دیگری شود (تعویض) و خواه تعویضی صورت نگیرد؛(3) مانند: «فَمَن بَدَّلَهُ بَعْدَمَا سَمِعَهُ؛(4) و هر كه آن (وصیت) را پس از آن كه شنید تغییر دهد...»؛ ولی در این آیه مقصود از تبدیل،
1.ر.ك: محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص251 و 252. علی(علیه السلام) در تبیین جمله لا حول و لا قوة الا بالله میفرماید: «انا لا نملك مع الله شیئاً ولا نملك الاّ ما ملّكنا فاذا ملكنا ما هو املك به منا فقد كلفنا ومتی اخذه منّا وضع تكلیفه عنّا؛ ما در كنار خدا مالك چیزی نیستیم و جز آنچه او به ما داده، دارایی نداریم، پس آنگاه كه به ما چیزی عطا كند كه خود بدان سزاوارتر است، ما را مكلّف نموده و چون از ما بگیرد، تكلیف خود را نیز از ما برداشته است».(نهجالبلاغه، حكمت 404).
2. نحل، 101 .
3. «تبدیل الشىء تغییره وان لم تأت ببدل». ر.ك: محمد بن منظور، لسان العرب، ذیل واژه «بدل».
4.بقره، 181 .
همان تعویض است و مفاد اجمالی آیه آن است كه هر گاه آیه دوم را به جای آیه اول بگذاریم ـ در حالی كه خدا میداند كه چه نازل میكند و این تبدیل به جا بوده و مصلحت داشته و تدارك کننده مصلحت آیه قبلی است ـ مشركان میگویند: تو جز دروغ زن (بر خدا) نیستی. در آیه بعد پاسخ میدهد كه به مشركان بگو قرآن را روح القدس بی هیچ دخل و تصرفی و به حق و به منظور تثبیت مؤمنان و هدایت و بشارت مسلمانان از سوی خداوند فرود آورده است؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند؛ یعنی خدا طبق مصالح واقعی عمل میكند، برخی از این مصالح، همیشگی و برخی دیگر موقتی و قابل تغییر است.
مقصود از آیه در اینجا ـ بر خلاف آیه قبل ـ فقط آیات تشریعی است؛ زیرا پیامبر(صلى الله علیه وآله) بازگو کننده آیات تشریعی الاهی بودند و نسبت ناروای «افترا» نیز، در همین مورد قابل طرح است. در آیه بعدی نیز كه در پاسخ این نسبت نارواست، سخن از واسطه بودن جبرئیل در نزول قرآن كریم (بر پیامبر) است و بر این اساس منظور از تبدیل یا نسخ آیه، تبدیل یا نسخ آیاتالاحكام قرآن كریم و یا نسخ ادیان دیگر با نزول قرآن و دین اسلام است.
نسخ معلول جهل است. انسانها به طور طبیعی بر مصلحت احكام احاطه ندارند؛ از این رو نخست حكمی را بدون قید زمانی قرار میدهند و پس از مدتی به اشتباه خود پی برده، آن را نسخ میكنند؛ ولی خداوند به همه امور داناست و نسخ در بارهٔ او معنا ندارد.
پاسخ: احكامی كه خداوند قرار داده، دو گونه است: بعضی دائمی و برخی
دیگر موقتی است. گاهی موقتی بودن برخی احكام، آشكار است(1) و گاهی بنا به مصالحی در ظاهر به شكل احكام دائمی بیان میشود. بنابراین عدم ذكر موقتی بودن حكم، همواره به معنای جهل و ناآگاهی نیست، بلكه خداوند با آنكه به موقتی بودن برخی احكام داناست، مصلحت در مخفی نگه داشتن آن است. پیش تر در درس «فلسفه آیات متشابه» به این نكته اشاره كردیم.
وجود نسخ در قرآن، به معنای تناقض در گفتار است؛ زیرا نسخ حكم به این معناست كه یك حكم هم به عنوان یك حكم دائمی و هم به عنوان یك حكم موقت اعلام شود. اعلام دائمی و موقت بودن یك حكم، نوعی تناقضگویی است و تناقضگویی از ساحت قدس خدای متعال دور است و با آیاتی از قرآن كریم نیز نمی سازد.(2)
پاسخ: تناقض در گفتار آن است كه گوینده به عللی بر خلاف گفتهٔ پیشین خود سخنی بگوید، به گونهای كه قابل جمع نباشد؛ ولی در نسخ ـ به ویژه با وجود علم خدا به موقتی بودن حكم نخستین ـ تناقضی وجود ندارد و عرف پس از آگاهی از علم گوینده به موقت بودن حكم و مخفی نگه داشتن آن ـ برای مصلحتی ـ آن را تناقض نمیداند.
1. مانند آیه «وَاللاَّتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ مِن نِّسَآئِكُمْ فَاسْتَشْهِدُواْ عَلَیْهِنَّ أَرْبَعةً مِّنكُمْ فَإِن شَهِدُواْ فَأَمْسِكُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّىَ یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلا (نساء، 15)؛ و كسانی از زنانتان كه مرتكب كار زشت ـ زنا ـ شوند، چهار نفر از خود بر آنان گواه گیرید؛ پس اگر گواهی دادند، آنان را در خانهها بازدارید تا مرگشان فرا رسد یا خداوند راهی برای آنان قرار دهد».
2. مانند: «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا كَثِیرًا؛ (نساء، 82 ) آیا در قرآن نمیاندیشند كه اگر از سوی غیر خدا میبود حتما در آن اختلاف زیادی مییافتند».
پس از اثبات امكان نسخ در شرایع الاهی، سخن از وقوع آن در قرآن به میان میآید كه آیا در قرآن كریم آیات منسوخی وجود دارد؟ عالمان مسلمان دیدگاههای گوناگونی در این باره مطرح كردهاند: برخی به كلی وجود آیات منسوخ در قرآن را انكار كردهاند.(1) در مقابل، گروهی آیات زیادی را منسوخ میدانند تا آنجا كه برخی شمارگان آیات منسوخ را تا دویست آیه رساندهاند.(2)
به نظر ما هیچیك از دو دیدگاه پیشگفته، قابل پذیرش نیست؛ زیرا ـ چنان كه گذشت ـ آیات و روایاتی بر وجود نسخ در قرآن دلالت دارد. بررسی و مقایسهٔ برخی از آیات با یكدیگر نیز، منسوخ بودن بعضی از آیات را روشن میكند. از سوی دیگر، آیات نسخ شده در قرآن اندكاست و نسخ بسیاری از آیاتی كه منسوخ تلقی شده، پذیرفتنی نیست.(3)
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَاجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً ذَلِكَ خَیْرٌ لَّكُمْ وَأَطْهَرُ فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ؛(4) راز گویید، پیش از راز گفتن خود صدقهای بدهید. این برای شما بهتر و پاكتر است. پس اگر (صدقهای) نیافتید، همانا خداوند آمرزنده و مهربان است (میتوانید بیصدقه راز گویید)».
1. برای نمونه ر.ك: مرتضی عسكری، القرآن الكریم و روایات المدرستین، ج2 ، ص271.
2. برای آگاهی بیشتر درباره منكران نسخ در قرآن ر.ك: عزت الله مولایینی، نسخ در قرآن، ص62، 63 و243 ـ 262.
3. ر. ك: ابوالقاسم خویی، البیان فی تفسیر القرآن، ص 287 به بعد و عبدالرحمن سیوطی، الاتقان، ج2، نوع 47. وی تعداد منسوخات را بیست آیه دانسته و همه را به نظم در آورده است.
4. مجادله،12 .
در این آیه، به وجوب پرداخت صدقه برای گفت و گوی خصوصی با پیامبر تصریح شده است. زمانی كه این حكم مقرر شد، كسی بدان اقدام نكرد و همگان از نجوای با پیامبر(صلى الله علیه وآله) پرهیز كردند، جز یك نفر و او كسی جز علی بن ابی طالب(علیه السلام) نبود. وی دیناری داشت كه به ده درهم تبدیل كرد و برای هر بار رازگویی با پیامبر(صلى الله علیه وآله) درهمی به فقیران پرداخت(1). پس از آن آیه دیگری نازل شد و حكم لزوم پرداخت صدقه در رازگویی با پیامبر(صلى الله علیه وآله) نسخ شد: «أَأَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَیْكُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ؛(2) آیا ترسیدید كه پیش از راز گفتن خود صدقههایی بدهید؟ اكنون كه انجام ندادید و خدا هم (به بخشایش خود) بر شما باز گشت (و این حكم را برداشت) پس نماز را بر پا دارید و زكات بدهید و خدا و پیامبر او را فرمان برید و خدا بدانچه میكنید آگاه است».
داستان دو آیه بالا كه بیانگر یكی از فضایل والای امیر مؤمنان علی(علیه السلام) است، در كتابهای اهلسنت نیز آمده است.(3)
آیات دیگری نیز در شمار آیات منسوخ یاد شدهاند كه در پانوشت به برخی از آنها اشاره میكنیم.(4)
1. برای آگاهی از گزارش تاریخی آیه بالا ر.ك: علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج2، ص357؛ سیدهاشم بحرانی، البرهان، ج 4، ص308ـ310 و عبدعلی حویزی، نور الثقلین، ج5، ص265.
2. مجادله، 13 .
3. ر.ك: محمد طبری، جامع البیان عن تأویل آى القرآن، ج12، ص20؛ محمد رازی، التفسیر الكبیر، ج 8 و محمد شوكانی، فتح القدیر، ج5، ص228، ذیل آیه 12 مجادله.
4. آیه عدد جنگجویان (65، انفال) كه با آیه 66 از همین سوره نسخ شده است؛ آیه امتاع كه با آیه 234 از همین سوره و آیه 12 سوره نساء نسخ شده است؛ آیات جزای فحشا (نساء، 15 و 16) كه با آیه جلد (نور، 2) و روایات رجم نسخ شده است و آیات ارث بردن مؤمنان از یكدیگر (انفال، 72 و 73) كه با آیه اولوا الارحام (احزاب، 10) نسخ شده است.
1. نسخ در اصطلاح علوم قرآنی، به معنای از میان برداشتن حكم ثابت شرعی با سرآمدن زمان آن است؛
2. آیات منسوخ در زمرهٔ متشابهات به شمار میروند؛
3. واژه نسخ دو بار در قرآن به كار رفته است: یكی در آیه 52 سوره حج و دیگری در آیه 106 سوره بقره كه به معنای لغوی (زایل كردن و از میان بردن) است؛
4. مسئله نسخ در آیه 101 سوره نحل نیز مطرح شده، و به جای واژه نسخ از واژه تبدیل استفاده شده و مقصود از آن، فقط نسخ آیات تشریعی است؛
5. آیه ناسخ، مصلحتی همگون یا برتر از آیه منسوخ دارد. بنابراین با نسخ آیات، هیچ مصلحتی از بین نمیرود؛
6. خداوند بر هر كاری تواناست و بر كارهای خود حاكمیت مطلق دارد. بنابراین نزول آیهای هیچگاه او را در تنگنا قرار نمیدهد و هر زمان كه بخواهد، میتواند آیه دیگری را به جای آن قرار دهد؛
7. نسخ در احكامِ موقتی است و مخفی بودن موقتی بودن آن، معلول نادانی نیست؛ بلكه خداوند برای مصلحتی، موقتی بودن آن را آشكار نكرده است؛
8. با علم خداوند به موقتی بودن حكم و اعلام سرآمدن زمان عمل به حكم قبلی با نزول آیه ناسخ، هیچ گونه تناقض و ناهماهنگی در آیات قرآن راه نیافته است.
1. امكان وجود نسخ در شرایع الاهی را اثبات كنید.
2. راه بازشناسی آیات ناسخ و منسوخ از یكدیگر چیست؟
3. آیا نسخ آیات قرآن پس از زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیز امكانپذیر است ؟
1. الاتقان فی علوم القرآن، عبدالرحمن سیوطی، نوع 47.
2. البیان فی تفسیر القرآن، ابوالقاسم موسوی خویی، ص257ـ284، قم، دارالثقلین، 1418 ق.
3. التمهید فی علوم القرآن، محمدهادی معرفت، ج2، ص273ـ316، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1416 ق.
4. علوم قرآنی، محمد باقر حكیم، ص 191 به بعد، قم، مجمع الفكر الاسلامی، 1417 ق.
5. قرآن در اسلام، محمد حسین طباطبایی، ص 48 و 49، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1361 ش.
6. قرآن در قرآن، عبدالله جوادی آملی، ص166و167، قم، مركز نشر اسراء، 1378 ش.
7. المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، ج1، ص249ـ256، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه.
8. نسخ در قرآن، عزتالله مولایینیا، تهران، رایزن، 1378 ش.