درس دهم: پدیده‌های زمینی (2)

 

درس دهم:

پدیده‌های زمینی (2)

 

 

 

رابطه پدیده‌های جوّی و زمینی

قرآن، زبان و فرهنگ قوم عرب

(شبهة تاریخمندی قرآن)

 

 

 

اهداف درس

از دانش‌پژوه انتظار می‌رود پس از فراگیری این درس

1. رابطه بین پدیده‌های جوّی و رویش گیاهان و نیز ثمرات گیاهان برای انسان را بر اساس آیات بیان کند؛

2. استدلال برخی متکلمان برای اثبات فاعلیت مختار خدا به آیه 4 سوره رعد را نقل و نقد کند؛

3. شبهة تاریخمند بودن آیات قرآن را درست تقریر کند؛

4. از عهدة پاسخ‌گویی منطقی و مستدل به شبهة تاریخمندی قرآن برآید.

 

 

 

رابطه پدیده‌های جوّی و زمینی

گفتیم که گیاهان یکی از مهم‌ترین پدیده‌های زمینی هستند و در درس گذشته به برخی اوصاف آنها در قرآن اشاره کردیم. آیات دیگری در قرآن هست که رابطه بین پدیده‌های جوّی مانند نزول باران و زمینی مانند رویش گیاهان را بیان می‌کند: وأنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُم (بقره:22 و ابراهیم:32)؛ «خدا از آسمان آبی فروفرستاد و با آن میوه‌هایی فراهم آورد تا روزی شما باشد».

بهره‌مندی انسان از ثمرات گیاهان

نزول باران با رویش و پرورش گیاهان و درختان میوه، ارتباط مستقیم دارد و وجود گیاهان و دانه‌های خوراکی و میوه‌ها نیز به‌صورت مستقیم در حیات انسان و گروهی از جانداران نقش دارند: وَنَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِید وَالنَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضِید رِزْقاً لِلْعِباد (ق:9ـ11)؛ «از آسمان آبی پربركت فروفرستادیم و با آن باغ‌ها و دانة گیاهان دروشدنی را رویاندیم؛ و نخل‌های سربلند و افراشته با خوشه‌های منظم برای روزی بندگان».

در ادامه همین آیه خداوند زنده شدن زمین به‌واسطه نزول باران را با موضوع معاد پیوند می‌زند و به زنده شدن مردگان در قیامت توجه می‌دهد: وأحْیَیْنا بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً كَذلِكَ الْخُرُوج؛(1) «و به‌واسطه آب، سرزمینی مرده را زنده كردیم. زنده شدن مردگان نیز در قیامت چنین است».(2)

برخی از آیات هم به گیاهانی با ویژگی‌های خاص اشاره دارد که آدمی از نعمت میوه‌های رنگارنگ آنها با طعم‌های مختلف بهره‌مند است. این آیات انسان را به اندیشه‌ورزی در این نشانه‌های روشن الهی و بهره‌گیری صحیح از آنها فرامی‌خواند:

وَفِی الأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ وَجَنّاتٌ مِنْ أعْنابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِیلٌ صِنْوانٌ وَغَیْرُ صِنْوانٍ یُسْقی بِماءٍ واحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَها عَلی بَعْضٍ فِی الأُْكُلِ إِنَّ فِی ذلِكَ لآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُون (رعد:4)؛ و در زمین، قطعه‌های كنار هم و باغ‌های انگور و کشتزارها و درختان خرمای دوساقه و یك‌ساقه وجود دارد كه همه از یك آب سیراب می‌شوند؛ اما طعم برخی را از برخی دیگر بهتر می‌سازیم؛ و در این همه، نشانه‌هایی است برای گروهی كه می‌اندیشند.

طَلْع به‌معنای خوشة خرما یا غلاف و ظرفی است كه خوشه در آن می‌روید و به‌منزلة گُلِ درخت خرماست.(3) شاید این واژه نخست برای گل خرما وضع شده و سپس نظر به علاقة ظرف و مظروف، بر غلاف خوشه اطلاق شده است.

صنوان: درخت خرمایی است که از یك ریشه‌اش دو تنه بروید.(4)


1. در آیات دیگری نیز پس از زنده شدن زمین می‌فرماید: كَذلِكَ النُّشُور (فاطر:9).

2. در آیات 14 تا 16 سوره نبأ نیز رابطه باران و رویش گیاهان خوراکی و درختان میوه و در آیه 10 سوره نحل پدید آمدن چراگاه‌ها و مراتع از آب باران یادآوری شده است.

3. ر.ک: احمدبن‌محمد فیومی، المصباح المنیر، ذیل مادة طلع.

4. ر.ک: خلیل‌بن‌احمد فراهیدی، العین، ذیل مادة صنو (والصنو من النخل: نخلتان أو ثلاث أو أکثر أصلهن واحد).

تأكید این آیه بر اختلافی است كه محصولات گیاهان در طعم ‌دارند؛ با آنكه در یک زمین و با یك نوع آب، روییده و بالیده‌اند. این از نکات ظریفی است كه ما براثر عادت توجه نمی‌كنیم كه این اختلاف از كجا سرچشمه می‌گیرد. چگونه یكی شیرین و دیگری ترش می‌شود؟ ممکن است در پی‌جویی‌های نخستین به هسته یا دانه یا نهال درخت یا گیاه برسیم که خاصیت هریک متفاوت از دیگری است؛ اما چون بیشتر دقیق شویم، این پرسش باقی است كه خدا چگونه در دو دانة بسیار كوچك این خاصیت را قرار داده است كه در كنار هم در یك زمین و با تغذیه از مواد مشابه ‌می‌رویند و از آبی یگانه بهره می‌جویند؛ اما دو گونه میوه با خاصیت و طعم متفاوت به‌وجود می‌آورند.

برخی متكلمان مانند فخر رازی این آیات را دلیل وجود خدا به‌عنوان فاعل مختار دانسته‌اند؛ با این استدلال كه طبیعت جسم، اثر واحدی دارد و آثار مختلف به دلیل تأثیر ارادة فاعل دیگری است که ورای این عوامل طبیعی می‌باشد؛ بنابراین باید فاعل مختاری باشد تا از زمینة واحد، آثار مختلف به‌وجود آورد.(1)

این استدلال و نظایر آن بسیار سست است و با بینش قرآن درباره خدا و فاعلیت او سازگار نیست. بنا بر بینش قرآن، ارادة خدا در عرضِ اسباب مادی كار نمی‌كند؛ بلكه در طول آنهاست. ارادة خدا بر همه‌چیز حاكم است و برتر از همه اسباب مادی است. پس تأكید بر فاعلیت الهی به معنای نفی اسباب مادی نیست. قرآن كریم تأكید می‌کند كه بیندیشید خدا چگونه این جهان را آفریده و چه ویژگی‌هایی در اشیا نهاده است كه می‌توانند از زمین و آب واحد، آثار مختلف به‌بار آورند.

خداوند در آیه‌ای دیگر می‌فرماید:

هُوَ الَّذِی أنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ نَباتَ كُلِّ شَیْءٍ فَأَخْرَجْنا


1. ر.ک: فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ج19، ص8، ذیل آیه 4 سوره رعد.

مِنْهُ خَضِراً نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَراكِباً وَمِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوانٌ دانِیَةٌ وَجَنّاتٍ مِنْ أعْنابٍ وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمّانَ مُشْتَبِهاً وَغَیْرَ مُتَشابِهٍ انْظُرُوا إِلی ثَمَرِهِ إِذا أثْمَرَ وَیَنْعِهِ إِنَّ فِی ذلِكُمْ لآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤمِنُون (انعام:99)؛ اوست كه از آسمان، آبی را فروفرستاد؛ پس برآوردیم با آن هرگونه گیاه را؛ و برآوردیم از آن سبزینه‌ای كه از وی انبوه دانه بیرون می‌كشیم و از شكوفة خرما، خوشه‌هایی در دسترس و چیدنی، و تاكستان‌ها و زیتون و انار؛ همانند و ناهمانند؛ بنگرید به میوة آن چون به‌ثمر می‌نشیند و [چگونگی] رسیدنش را. همانا در این‌همه، نشانه‌هایی است برای كسانی كه ایمان دارند.

در این آیه چند نکته دقیق ادبی وجود دارد که در ادامه به‌اجمال آنها را بررسی می‌کنیم.

در صدر آیه ضمیر غایب هُوَ آمده است هُوَ الَّذِی أنْزَلَ... و بعد با ضمیر متكلم جمع می‌فرماید: فَاَخْرَجنَا، كه التفات از غایب به متكلم است. شاید نکته این التفات در این باشد كه به هنگام فرود آمدن آب از آسمان، نمی‌توان به‌آسانی پی برد كه این، كار خداست و فهم آن دور از ذهن و نیازمند برهان و استدلال است؛ اما در روییدن و بالیدن گیاه، دست خدا به‌وضوح دیده می‌شود؛ این یك حقیقت است كه در موجودات زنده، پیدایش حیات و آثار آن، بسیار زودتر انسان را متوجه خدا می‌كند تا در جمادات. اگر با دلی پاک به رویش یك گیاه بنگریم و دقت كنیم، بسیار زود متوجه خدا خواهیم شد. پیش‌تر یادآور شدیم كه شاید ذكر برخی آیات برای بیدار كردن فطرت انسان و به مرحله آگاهی رساندن معرفت حضوری اما ناآگاهانة او باشد.

«حیات» امری عجیب و معجزه‌آساست؛ اما چون پیوسته در كنار آن هستیم و بدان خو گرفته‌ایم، متوجه اهمیت آن نیستیم. در یك تخم گل، یك سلسله عناصر و خواص مادی وجود دارد که اجزای آن در سایر مواد هم وجود دارد. همین تخم گل هنگامی كه در زمین كاشته می‌شود، بخشی از آن به‌صورت ریشه درمی‌آید و در زمین فرومی‌رود و قسمتی دیگر به شکل ساقه از زمین بیرون می‌آید. هرگونه تخمی را از هر گیاهی به هر نحوی بكارید، همین گونه خواهد شد، و چنین نیست كه حتی یك بار به‌اشتباه ریشه از زمین بیرون بزند و ساقه در زمین فرورود. این چه خاصیت و هدایتی است كه خداوند به گیاهان عطا فرموده است؟ همان قسمت از گیاه كه از زمین بیرون می‌آید، ساقه‌اش استوانه‌ای و برگش پهن است و رگه‌های ویژه دارد. سپس كنار برگ سبز، گل‌هایی زیبا و معطر به رنگ قرمز یا زرد یا بنفش می‌روید؛ همه این آثار از همان تخم گلی نشئت می‌گیرد كه به‌اندازة نقطه‌ای بود و اجزایی داشت كه در مواد دیگر نیز بود؛ ولی ما چون به این آثار عادت كرده‌ایم، می‌گوییم خاصیت این گل همین است! كلام در این است كه چه دستی این خاصیت را در آن قرار داده است؟

فَأَخْرَجْنا مِنْهُ خَضِرا؛ «از آن روییدنی، سبزینه‌ای بیرون كشیدیم و بر آن سبزینه، دانه‌های روی‌هم‌چیده (خوشه) را رویاندیم». معمولاً گیاهان اول به‌صورت برگ سبزی ظاهر می‌شوند و بعد ساقه می‌زنند و سپس خوشه می‌دهند.

وَمِنَ النَّخْلِ مِن طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِیَة؛ «و از شكوفه و گل خرما، خوشه‌های آویخته برآوردیم». یك‌باره لحن آیه در اینجا تغییر می‌کند و با جمله اسمیه بیان می‌شود.(1) این خود از زیبایی‌های كلام خداست كه به هنگام طولانی شدن جمله، برای آنكه مخاطب خسته نشود، اسلوب‌های گوناگون به‌كار می‌برد.


1. «من طلعها» جار و مجرور و خبر مقدم، و «قنوان» مبتدای مؤخر است. (م)

وَجَنَّاتٍ مِن أعنَاب یعنی «نُخْرِجُ جَنّاتٍ...»؛ برمی‌آوریم باغ‌هایی از انگور و زیتون و انار را؛ مُشْتَبِهاً وَغَیْرَ مُتَشابِهٍ...؛ همگون و ناهمگون؛ یعنی مثل هم یا برخی شیرین، برخی ملس و برخی ترش.

انْظُرُوا إِلی ثَمَرِهِ إِذا أثْمَر... بنگرید، بیندیشید كه این درختان چگونه بارور می‌شوند و چگونه بار می‌دهند و چه ویژگی‌هایی دارند. وَیَنْعِهِ... و در [چگونگی] رسیدن میوه، ‌بیندیشید که نخست دانه‌ای كوچك و كال و ناخوردنی است و به‌تدریج رسیده و خوردنی می‌شود.

إِنَّ فِی ذَلِكُمْ لآیَات؛ و سرانجام دقت كنید كه خدا چه تدابیری به‌کار برده است که از زمینی مرده، خوراكی‌هایی لذیذ با طعم‌هایی گوناگون برمی‌آورد. در همه این امور نشانه‌هایی آشکار از خداشناسی برای اهل ایمان وجود دارد.

خداوند باز در آیه‌ای دیگر، از نعمت گیاهان خوراکی و میوه‌های بسیار سودمند یاد می‌کند و به استفادة صحیح از آنها فرمان می‌دهد:

وَهُوَ الَّذِی أنْشَأَ جَنّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَغَیْرَ مَعْرُوشاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أكُلُهُ وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمّانَ مُتَشابِهاً وَغَیْرَ مُتَشابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِهِ وَلا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِین (انعام:141)؛ اوست كه باغ‌هایی [از موهای] افراشته و گسترده ایجاد كرده و نیز درختان خرما را و کشت‌ها (دانه‌های خوراکی) را با طعم‌های گوناگون، و زیتون را و انارهای همگون و ناهمگون را. به هنگام بار دادن از میوه‌های آن بخورید و حق هریك را به هنگام برداشت ادا كنید و اسراف نورزید كه او اسراف‌كنندگان را دوست نمی‌دارد.(1)


1. در آیات 10ـ13 سوره رحمان هم به نعمت وجود گیاهان و میوه‌ها اشاره شده است.

جنّات معروشات یعنی باغ‌های انگور داربستی؛ و غیرمعروشات، یعنی‌ باغ‌هایی که تاک‌های آن روی زمین پهن می‌شوند. این توصیف اشاره به انواع درختان انگور است؛ زیرا درخت انگور دو گونه است: سواره که بر داربست رشد می‌کند، و پیاده كه روی زمین گسترده است.

تا بدین‌جا نمونه‌هایی از آیات مربوط به گیاهان را ذکر، و بیان کردیم که وجود گیاهان با ریزش باران و آب ارتباط دارد و حیات انسان و جانوران نیز با حیات گیاهان پیوند خورده است.

شبهة تاریخمندی قرآن

ممکن است کسی بگوید قرآن تنها از برخی نعمت‌های شناخته‌شده برای مردم حجاز نام برده است؛ اما از سیب و پرتقال و امثال آن كه در حجاز نبود و به ‌عمل نمی‌آمد، ذکری به‌میان نیاورده است. آیا این بدان معنا نیست که این کتاب ویژه عرب آن سامان و احکامش هم مخصوص همان زمان است؟

در پاسخ به این پرسش باید گفت: پیداست كه این آیات با توجه به آنچه در آن منطقه بوده و در آن زمان برای مردم آن سامان مهم بوده، نازل شده است و انتخاب مثال‌های ویژه و اسلوب‌های خاص در بیان برخی از مطالب، بدین دلیل است كه یكی از اهداف نخستین قرآن، هدایت مردم منطقة نزول وحی بوده است: وَلِتُنذِرَ أمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا (انعام:92)؛ «تا بیم دهی اهل مكه و ساکنان اطرافش را»؛ اما نباید این نتیجة نادرست را گرفت كه احكام قرآن نیز مخصوص همان زمان است. اینها دو مسئله متفاوت هستند. طبیعی است كه یك كتاب است و به یك زبان؛ ممكن نیست كه این کتاب در آنِ واحد، هم فارسی باشد، هم تركی و هم عربی؛ بلكه ناگزیر به یك زبان بیشتر نمی‌تواند باشد: بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِین (شعراء:195)؛ و همان‌گونه كه نمی‌توان گفت

چون به زبان عربی است پس ویژه عرب‌هاست، احكام آن‌هم تنها برای قوم عرب نیست؛ اما اشتمال آن بر این مثال‌ها و اسلوب‌ها به این دلیل است كه در آن منطقه نازل شده است و ناگزیر هنگامی كه به یك زبان خاص بیان می‌شود، باید در چهارچوب مفاهیم و مثال‌های‌ صاحبان همان زبان بیان شود.

اخیراً گرایش‌هایی پیدا شده که سعی دارد از این‌گونه نکات نتیجه‌گیری کند که قرآن مخصوص مردم زمان و مکان خاصی است. همین ایده را در برخی نوشته‌ها و بعضی کتاب‌ها هم ترویج می‌کنند. چند سال پیش كتاب گمراه‌کننده و بدی را در لندن دیدم،(1) كه در آن آمده بود: قرآن هنگامی كه به چیزهای نیكو وعده می‌دهد، می‌گوید: جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهار (بقره:25) و نتیجه گرفته بود كه پیداست این آیات برای مردمی نازل شده است كه رنگ باغ و آب جاری را ندیده بودند؛ ولی اگر در شمال اروپا كه مردم از آب و نهر و درخت خسته شده‌اند نازل شده بود، می‌گفت خداوند به شما سرزمین‌های پرآفتاب می‌دهد تا لذت ببرید؛ چون اروپایی‌ها از آفتاب لذت می‌برند. همچنین وقتی می‌گوید خدا حورالعین می‌دهد: وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِین (دخان:54 و طور:20)؛ حُورٌ مَّقْصُورَاتٌ فِی الْخِیَام (رحمان:72) اگر زن‌های لخت اروپا را می‌دید، به این‌گونه امور وعده نمی‌داد؛ زیرا مردم اروپا از این چیزها سیر شده‌اند؛ آن‌هم نه در خیمه‌ها، که در كاخ‌ها! نویسنده سپس از این مطالب نتیجه گرفته بود كه قرآن برای زمان خاصی بوده است و خود قرآن هم ادعا ندارد كه


1. این ماجرا به اوایل تابستان سال 1357 شمسی مربوط می‌شود که استاد برای ارائة چند کنفرانس‌ علمی به لندن عزیمت کرده بود و در آنجا کتابی را از شخصی به نام دکتر حائری دراین‌باره دیده بود. جالب این است که در دهة هفتاد شمسی برخی مدعیان روشن‌فکری در ایران و برخی کشورهای اسلامی و عربی، همان‌گونه مطالب را با آب‌وتاب تقدیس و ترویج و منتشر کردند. اما بحث تاریخمندی قرآن، خود یک بحث مستقل است که در ذیل مبحث جامعیت و جاودانگی و جهانی بودن قرآن بررسی می‌شود. بحث بازتاب فرهنگ زمانه در قرآن نیز صورت دیگری از همین بحث است که در همان سال‌ها در کانون توجه قرار گرفت.

احكامش ابدی است! و سرانجام افاضه کرده بود كه دین برای بشر لازم است و چون اسلام ویژه زمان خاصی است باید دین جدیدی آورد و نیاز به پیامبر جدیدی است؛ مثل آگوست كنت كه پیامبر «دین انسانیت» بود!

درست است که مثال‌های قرآن متناسب با آن زمان و منطقه است؛ ولی این دلیل بر آن نیست که قرآن مخصوص آن زمان و منطقه است. اگر قرآن در زمانی دیگر و در منطقه‌ای دیگر، مثلاً در شمال اروپا نازل می‌شد، ناگزیر به زبانی دیگر آیات و مطالبش را بیان می‌کرد و به تبعیت از زبانی كه به آن نازل شده بود، رعایت عرف، مثل‌ها و اسلوب‌های بیانی قومی را كه به آن زبان سخن می‌گفتند نیز می‌كرد: وَما أرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاّ بِلِسانِ قَوْمِه (ابراهیم:4)؛ «هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر به زبان امتش»؛ اما این مطلب به‌هیچ‌وجه دلیل بر اختصاص داشتن قرآن به منطقة خاصی نبوده و نیست.

خلاصه درس

1. قرآن بر رابطه بین پدیدة‌ باران و رویش گیاهان و بهره‌گیری از ثمرات آنها به‌منزلة روزی انسان تأکید می‌کند و از زنده شدن زمین مرده، به زنده شدن انسان‌ها در روز قیامت توجه می‌دهد. همچنین برخی آیات به اختلاف محصولات گیاهی در طعم و خوراک، با وجود آب و خاک و شرایط محیطی واحد اشاره کرده و آن را از نشانه‌ها و آیات قدرت الهی برای خردمندان دانسته است.

2. متکلمانی مانند فخر رازی این‌گونه آیات را دلیل بر وجود خدا به‌عنوان فاعل مختار دانسته‌اند؛ زیرا طبیعت اجسام اثر واحدی بروز می‌دهد؛ پس آثار مختلف ناشی از ارادة فاعلی دیگر است که غیر از عوامل طبیعی است؛ و فاعل مختاری هست که این تفاوت‌ها را رقم می‌زند. اما استدلال فخر رازی بسیار سست است و با بینش قرآن درباره فاعلیت خدا سازگار نیست؛ زیرا بر اساس بینش قرآن ارادة خدا در عرض اسباب مادی نیست؛ بلکه در طول آنهاست و بر هر چیزی حاکم و برتر از همه اسباب مادی است؛ البته این به معنای نفی اسباب مادی نیست.

3. برخی با توجه به این نکته که قرآن از نعمت‌های شناخته‌شده‌ای که مردم حجاز بدان‌ها علاقه داشتند، سخن به‌میان آورده و از نعمت‌های دیگری که در آن سامان نبوده، مانند سیب و پرتقال و موز، نامی به‌میان نیاورده است، چنین برداشت کرده‌اند که قرآن تنها به مردم حجاز اختصاص داشته و احکامش مخصوص همان دوران است. از این نظریه گاه با تعبیر تاریخمندی قرآن یاد می‌شود. برخی از صاحبان این افکار پا را فراتر نهاده و گفته‌اند قرآن برای زمان خاصی است و خود قرآن هم ادعا ندارد که احکامش ابدی است. پس باید دین

جدیدی آورد و بدین ‌منظور پیامبر جدیدی لازم است؛ مثل آگوست کنت که او را پیامبر دین انسانیت خوانده‌اند.

4. آیات قرآن با توجه به وضع مردم مکه و حجاز در آن زمان نازل شده است و انتخاب مثال‌های ویژه و اسلوب‌های خاص در بیان برخی مطالب، به دلیل وضع خاص مخاطبان نخستین قرآن، یعنی مردم مکه و اطراف آن، بوده است: لِتُنْذِرَ أمَّ الْقُری وَمَنْ حَوْلَها (انعام:92)؛ اما این بدان معنا نیست که احکام قرآن تنها برای آنان بوده است. اینکه کتابی به زبان مردمی خاص باشد، غیر از این است که تنها مخصوص آنان باشد. عربی بودن زبان قرآن امری طبیعی بوده است؛ چراکه در هر منطقة دیگری نازل می‌شد باید به زبانی می‌بود که مخاطبان نخستین آن را بفهمند. بنابراین وقتی به زبانی نازل شد، ناگزیر مطالبش را در چهارچوب مفاهیم و مثال‌ها و اسلوب‌های بیانی صاحبان همان زبان بیان می‌کند؛ خواه عربی باشد یا فارسی و یا ترکی. اگر قرآن در زمانی دیگر و در منطقه‌ای دیگر، مثلاً در شمال اروپا، نازل می‌شد، ناگزیر به زبان دیگر و با رعایت عرف و امثال و اسلوب‌های مردمانی که به آن زبان سخن می‌گفتند، مطالبش را عرضه می‌کرد و این هرگز به معنای اختصاص داشتن قرآن به منطقه و مردمی خاص نیست.

پرسش‌ها

1. استدلال فخر رازی را بر فاعل مختار بودن خداوند در پرتو آیه چهارم سوره رعد تقریر و نقد کنید.

2. دلیل التفات از غایب به مخاطب در آیه 99 سوره انعام چیست؟

3. شبهة اختصاص داشتن قرآن و احکام آن را به مردم حجاز در زمان نزول (شبهة تاریخمندی قرآن)، نقل و نقد کنید.

منابعی برای مطالعه بیشتر

1. معرفت، محمدهادی، قرآن و فرهنگ زمانه، ترجمة حسن حکیم‌باشی، ص15ـ20.

2. ایازی، سیدمحمدعلی، قرآن و فرهنگ زمانه، فصل‌های سوم و چهارم.

3. عظیمی‌فر، علی‌رضا، «بازکاوی نظریة بازتاب فرهنگ زمانه در قرآن»، پیام جاویدان، پاییز 1383، شمارة 4.

4. مؤذن جامی، محمدهادی، «نقد نظریة بازتاب فرهنگ زمانه در قرآن کریم»، بینات، پاییز 1374، شمارة 7.

5. فاضلی، مهسا، «بازشناسی فرهنگ زمانه در تفسیر قرآن»، بینات، پاییز 1385، شمارة 51.

5. رستمی، حیدرعلی، «نقد و بررسی نظریة تأثیرپذیری قرآن از فرهنگ زمانه»، مشکوة، بهار 1385، شمارة 90.

7. اسدی‌نسب، محمدعلی، «مبانی برخورد قرآن با فرهنگ زمانه»، قبسات، بهار 1387، شمارة 47.