اهداف درس
از دانشپژوه انتظار میرود پس از فراگیری این درس
1. بتواند مسئله حشر حیوانات را از ظاهر آیات استظهار کند؛
2. بتواند حفظ پرندگان در فضا را بر اساس ارادة الهی توضیح دهد؛
3. دلالت نداشتن آیه 45 نور را بر فرضیة تکامل تشریح کند؛
4. منافع حیوانات را برای انسان مطابق آیات برشمارد.
از دیگر پدیدههای زمینی مطرحشده در قرآن، جانداران و حیوانات مختلف روی زمین اعم از پرندگان، چهارپایان، و زنبور عسل است که در این درس نمونههایی از این آیات را بهاختصار بررسی میکنیم.
در قرآن دو آیه به وضع پرواز پرندگان و حفظ و ماندن آنها در فضا اشاره دارد: ألَمْ یَرَوْا إِلَی الطَّیْرِ مُسَخَّراتٍ فِی جَوِّ السَّماءِ ما یُمْسِكُهُنَّ إِلاَّ اللهُ إِنَّ فِی ذلِكَ لآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤمِنُون (نحل:79)؛ «مگر ندیدهاند پرندگان را كه در آسمان، زیر فرماناند و جز خداوند هیچکس آنها را نگاه نمیدارد. همانا در این نشانههایی است برای كسانی كه ایمان دارند».
ممكن است ایهامی در این آیه باشد كه حفظ پرندگان در جوّ، تنها وابسته به ارادة خداست و اسباب مادی در آن هیچگونه دخالتی ندارد؛ اما خداوند در قرآن، حتی اموری را هم كه صددرصد ناشی از اسباب مادی عادی است، به خود نسبت میدهد. پس اینكه میفرماید: خدا آنها را حفظ میكند، بدین معنا نیست كه اسباب
مادی درمیان نیست؛ بلكه اثر نكردن جاذبة زمین بر آنها، بر اساس قوانین علمی خاصی است (كه در كتب مربوط مضبوط است)؛ ولی بههرحال، كیست كه این قدرت را به آنها داده است؟ چه كسی این قوانین را برای پرواز آنان، بهوجود آورده است؟ آیا پرنده خود اندیشیده و كیسههای هوا را در بدن خویش بهوجود آورده و بالهایش را بهگونهای شكل داده است كه بر جریان هوا در جوّ سوار بماند؟ روشن است که همه اینها وابسته به ارادة خداست. پس خداست که آنها را نگه میدارد.
مشابه آیه قبل، آیه 19 سوره ملك است که میفرماید: أوَلَمْ یَرَوْا إِلَی الطَّیْرِ فَوْقَهُمْ صافّاتٍ وَیَقْبِضْنَ ما یُمْسِكُهُنَّ إِلاَّ الرَّحْمنُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَیْءٍ بَصِیر؛ «آیا به پرندگان بالای سرشان، در حال گشودن و بستن پر، ننگریستهاند؟ هیچکس جز خدای رحمان آنها را حفظ نمیكند و نگاه نمیدارد؛ او به هر چیزی بیناست».
در برخی آیات درباره جانوران، تعبیر «بَث» بهكار رفته است: وَبَثَّ فِیها مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ... (بقره:164)؛ «و در آن (زمین) از هرگونه جنبندهای پراكند». چنانکه گویی حیوانات به جهت حركت در زمین پراكنده میشوند و خداست كه آنها را پخش كرده است.
خداوند در آیهای دیگر میفرماید: وَما مِنْ دَابَّةٍ فِی الأَرْضِ وَلا طائِرٍ یَطِیرُ بِجَناحَیْهِ إِلاّ أمَمٌ أمْثالُكُمْ ما فَرَّطْنا فِی الْكِتابِ مِنْ شَیْءٍ ثُمَّ إِلی رَبِّهِمْ یُحْشَرُون (انعام:38)؛ «هیچ جنبندهای در زمین نیست و نیز هیچ پرندهای كه با دو بال خویش میپرد، مگر اینكه مانند شما، امتها و گروههایی هستند. ما در این كتاب چیزی را فروگذار نكردهایم. سپس این امتها بهسوی خدای خویش محشور میشوند».
این آیه از آیاتی است كه برحسب ظاهر نشان میدهد كه همه حیوانات حشر دارند و لازمة این مطلب مجرد بودن روحِ همه حیوانات است. این نکته بر فیلسوفان
پیش از صدرالمتألّهین پوشیده بود. آنان میپنداشتند كه روح حیوانات، مجرد نیست. گاهی از آن به «روح بخاری» تعبیر میکردند، كه روح مادی بسیار لطیفی است که با ازبین رفتن حیوانات ازبین میرود؛(1) اما اگر حشر حیوانات ثابت شود، باید بپذیریم که روح آنها نیز مجرد است و با فعل و انفعالات مادی ازبین نمیرود. البته این به معنای برابری روح انسان و حیوان نیست. تجرد خود مراحل و مراتبی دارد كه پایینترین درجة آن، از آن حیوانات است.
در آیهای دیگر از منشأ خلقت حیوانات روی زمین و اصناف آنها سخن بهمیان آمده است:
وَاللهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلی بَطْنِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلی رِجْلَیْنِ وَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلی أرْبَعٍ یَخْلُقُ اللهُ ما یَشاءُ إِنَّ اللهَ عَلی كُلِّ شَیْءٍ قَدِیر (نور:45)؛ خدا هر جنبندهای را از آب آفرید؛(2) برخی از آنان بر شكم میخزند(3) و برخی روی دو پا راه میروند و بعضی روی چهار پا. خدا هرچه بخواهد میآفریند و همانا خداوند بر هرچیز تواناست.
برخی از طرفداران فرضیة تكامل، این آیه را تأییدی بر آن فرضیه دانستهاند؛ زیرا علاوه بر آنكه به منشأ آبی حیوانات اشاره دارد، گویا بهگونهای به مراحل تکامل موجودات نیز اشاره دارد، زیرا نخست از خزندگان و سپس دوپایان و بعد از چهارپایان، گفتوگو میكند.(4)
1. درباره روح بخاری، ر.ک: یادداشت همین درس.
2. هیچ موجود زندهای نیست که در جسمش آب نباشد.
3. مانند خزندگان و کرمها.
4. ر.ک: یدالله سحابی، قرآن و تکامل، ص4 و 55ـ76. وی تصریح میکند که اصل بستگی نسلی و خلقت تدریجی موجودات زنده از این آیه به نحو روشنی استفاده میشود.
ما میگوییم اولاً، معلوم نیست این ترتیب موجود در آیه، ترتیب زمانی باشد؛ ثانیاً، تبدیل حیوان دوپا به چهارپا، با فرضیة تكامل نیز سازگار نیست. انسان از حیواناتی است كه روی دو پا راه میرود؛ آیا اول حیوانات دوپا بودهاند و بعد چهارپایان بهوجود آمدهاند؟ پس چرا برای انسان چنین تغییری رخ نداده است؟
ممکن است کسی بگوید این آیه درباره تکامل دیگر جانوران است، نه انسان؛ اما باید گفت دلیلی نداریم كه انسان مشمول وَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلی رِجْلَیْن نیست.
اینگونه برداشتها از قبیل «ألْغَریقُ یَتَشَبَّثُ بِكُلِّ حَشیشٍ» است. اینان چون غریقی هستند که برای اثبات نظرشان به هر پارهچوب و خس و خاشاكی چنگ میزنند؛ اما در واقع نه این آیه و نه هیچ آیه دیگری، دلیل بر صحت فرضیة تكامل نیست و این فرضیه هیچ مؤیدی هم ندارد. البته درباره حیوانات، بر نفی آن هم دلیلی نداریم؛ اما درباره انسان، دلیل نفی نیز داریم كه بعداً ذكر خواهیم كرد.(1) بههرحال حتی درباره حیوانات نیز نمیتوان این فرضیه را به قرآن نسبت داد.
اکنون به دیگر آیاتی که درباره جانوران زمینی نازل شده است، میپردازیم. در بعضی آیات از حیوانات خاصی که انسان برای خوراک و پوشاک خود از آنها بهره میگیرد، بهعنوان نعمتهای الهی یاد شده است: وأنْزَلَ لَكُمْ مِنَ الانعام ثَمانِیَةَ أزْواج (زمر:6)؛ «خدا برای شما از چهارپایان هشت زوج فرستاد». خداوند در آیه دیگری آن هشت زوج را بیان کرده است: ثَمانِیَةَ أزْواجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَیْنِ وَمِنَ الْمَعْزِ اثْنَیْنِ... * وَمِنَ الإِْبِل
1. ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن 1ـ3 (بخش انسانشناسی، مبحث آفرینش انسان در قرآن)، ص327ـ349.
اثْنَیْنِ وَمِنَ الْبَقَرِ اثْنَیْنِ... (انعام:143ـ144)؛ «هشت نر و ماده؛ از میش یك جفت و از بز یك جفت... و از شتر یك جفت و از گاو یك جفت...».
چهارپایانی كه معمولاً انسان از شیر و گوشت و پشم آنها استفاده میكند، همان انعام چهارگانهاند كه هشت «زوج» میشوند؛ زوج در اینجا هر لنگه (از هرچیز دوتایی) را میگویند. این مطلب را قبلاً نیز گفتهایم؛ پس «ثَمانِیَةَ أزْواج» یعنی هشت فردی كه بهصورت دوتایی جفتجفتاند.
خداوند در اینگونه آیات، تنها به ذکر نام آنها اکتفا نکرده است؛ بلکه از ما خواسته است درباره نعمت شیری که از طریق آنها عایدمان میشود، بیندیشیم و پند و عبرت بگیریم: وَإِنَّ لَكُمْ فِی الانعام لَعِبْرَةً نُسْقِیكُمْ مِمّا فِی بُطُونِه(1) مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشّارِبِین (نحل:66)؛ «همانا برای شما در چهارپایان پندی است؛ از آنچه در شكم آنهاست، از بین سرگین و خون، به شما شیری خالص مینوشانیم که برای نوشندگان گواراست».
شیر حیوانات از همان مواد غذایی كه میخورند، ساخته میشود. این مواد غذایی پس از عبور از معده سه قسمت میشوند: پارهای برای جسم خود حیوان مصرف میشود؛ یعنی پس از جذب از طریق گردش خون به سلولها میرسد و نیز صرف ساختوساز خود خون میشود؛ قسمتی نیز بهصورت شیر به پستانها میرود و مواد زاید نیز دفع میشود. پس این شیر از میان خون و سرگین، بهصورت غذایی لذیذ درمیآید.
شگفتانگیز است كه معمولاً در انسان، مقدار شیر موجود در پستانها بهاندازة خوراك یک نوزاد است و یا حداكثر به اندازة دو نوزاد (در آنها كه چندقلو میزایند)؛ اما چهارپایان چندین برابر خوراك و نیاز نوزادشان، شیر دارند و این همه لبنیات از شیر همین حیوانات است. وَإِنَّ لَكُمْ فِی الانعام لَعِبْرَة.
1. بنا بر قاعده باید «فی بطونها» باشد؛ اما به اعتبار ما ذکر، ضمیر مذکر آمده است. (م)
منافعی که انسان از چهارپایان میبرد فراوان است. خداوند در آیاتی از سوره نحل این منافع و نعمتها را برشمرده است:
وَالانعام خَلَقَها لَكُمْ فِیها دِفْءٌ وَمَنافِعُ وَمِنْها تَأْكُلُون * وَلَكُمْ فِیها جَمالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَحِینَ تَسْرَحُون * وَتَحْمِلُ أثْقالَكُمْ إِلی بَلَدٍ لَمْ تَكُونُوا بالِغِیهِ إِلاّ بِشِقِّ الأَنْفُسِ إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَؤفٌ رَحِیم * وَالْخَیْلَ وَالْبِغالَ وَالْحَمِیرَ لِتَرْكَبُوها وَزِینَةً وَیَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُون (نحل:5ـ8)؛ حیوانات اهلی را بیافرید كه در آنها برای شما حرارت مطلوب وجود دارد و سودهای دیگر؛ و نیز از [گوشت] آنها میخورید. و برایتان زیباست شبهنگام چون آن گله [گوسفندان] را به آغل میبرید و [سپیدهدم] چون [از آغل بهسوی مراتع] میبریدشان. و بارهای گران شما را از شهری به شهری میبرند، كه خود را نمیتوانستید جز با مشقت به آنجا برسانید. همانا خدایتان مهربان و بخشنده است. اسبان و قاطرها و الاغها [را آفرید] تا بر آنها سوار شوید و نیز برای زیور و زینت؛ و [خدا] چیز[هایی] میآفریند كه شما نمیدانید.
لَكُمْ فِیها دِفْءٌ؛ «دِفْء» در لغت به معنای حرارت مطبوع و ملایم است.(1) این واژه در این آیه بهصورتی دقیق و زیبا درباره حرارتی كه از فراهم آوردن لباسهای پشمی و كركی در بدن ایجاد میشود، بهكار رفته است. پس لَكُمْ فِیها دِفْء یعنی با استفاده از کرک و پشم و پوست آنها میتوانید خود را در برابر سرما حفظ کنید.
وَلَكُمْ فِیها جَمالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَحِینَ تَسْرَحُون؛ این نگاه شاعرانه از نكتههای عجیب
1. الدّفاء: نقیض حدة البرد. والدِّفء: ما یدفئک (خلیلبناحمد فراهیدی، العین، مادة دفأ).
در بیان قرآنی است که خداوند به زیبایی بازگشت گلهها به آغلها هنگام غروب، و راندنشان از آغلها به صحرا هنگام سپیدهدم اشاره میفرماید و بهراستی آهنگ و حرکت گلهها دارای زیبایی ویژهای است که انسان از تماشایش لذت میبرد و تأکید میکند که درباره این زیباییها بیندیشید؛ این هم نعمتی است که خداوند به شما داده است.
وَتَحْمِلُ أثْقَالَكُمْ إِلَى بَلَد...؛ این حیوانات بارهای انسان را به سرزمینهای دوردست حمل میکنند و اگر نعمت وجود آنها نبود، انسان چه سختیها و مشقاتی را که باید برای این کار متحمل میشد. حیوانات بارکشی که مالالتجاره را، بهویژه در آن زمان، حمل و جابهجا میکردند، خدمت بسیار مهمی انجام میدادند.
آیه آخر به «زینت» سواركاری اشاره دارد كه این نكته نیز نظیر اشاره به زیباییهای گلهرانی در آیه پیشین است: وَالْخَیْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِیرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِینَة؛ یعنی این حیوانات نهتنها به انسان سواری میدهند، بلکه داشتن آنها، بهویژه اسب، برای انسان لذت دارد و یك نوع زینت زندگی است. این هم نعمتی دیگر است که خدا آفریده و حیوانات را برای انسان رام کرده است.
خداوند از میان جانداران روی زمین، بر زنبور عسل تكیه و توجه ویژهای دارد:
وأوْحی رَبُّكَ إِلَی النَّحْلِ أنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمّا یَعْرِشُون * ثُمَّ كُلِی مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُكِی سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ ألْوانُهُ فِیهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ إِنَّ فِی ذلِكَ لآیه لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُون (نحل:68ـ69)؛ خدایت به زنبور عسل وحی كرد كه خانههایی را در میان كوهساران بگزین و در میان درختان و [در كندوهای] دستساز انسان. سپس
[وحی فرمود بدو كه] از [شكوفة هر] میوه بخور و راههای خداوندت را هموار بپیما. از شكمهاشان آشامیدنیای با رنگهای گوناگون درمیآید [كه] در آن برای مردم شفا [نهاده شده] است. همانا در آن نشانهای است برای كسانی كه میاندیشند.
خداوند در این آیه به نكتههای شگفتانگیزی از زندگی زنبور عسل و فواید آن اشاره فرموده است كه بهراستی درخور اندیشیدن است:
نکته نخست همان راهنمایی الهی برای ساختن خانه است. خداوند «نحل» را بهگونهای آفریده و چنان ادراک غریزیای به او داده که در شكاف سنگهای كوهساران بلند كه معمولاً در دامنة آنها انواع گلها و گیاهان در فصولی از سال بهفراوانی میروید، و یا در سوراخ تنة درختان در جنگلها یا در كندوهایی كه انسانها برای آنها میسازند، لانهسازی و زندگی میکنند، نه روی خاک یا کنار آب و مزبلهها.
فَاسْلُكِی سُبُلَ رَبِّكِ...؛ بهراستی توجه به این امر، بسیار شگفتیآور است؛ زیرا چنانکه تحقیقات امروزی نشان داده است، این موجود بسیار كوچك گاهی فرسنگها راه را از كندوی خویش تا محل گلهای مناسب میپیماید تا آنها را بیابد و شیرة آنها را بمکد و سپس همان راه را بازمیگردد و از میان صدها كندوی همشكل، كندوی خود را مییابد. این موجود با اینکه در كندو بهدنیا میآید و پس از آنكه بالغ میشود، از آنجا بیرون میآید و فرسنگها راه را برای نخستین بار میپیماید، ولی باز مستقیم به كندوی خود بازمیگردد. پس همچنانكه خداوند فرموده است این راهنمایی الهی است كه راه را برایش هموار میکند تا در پیچوخم راهها خانهاش را گم نکند.
یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ ألْوانُه؛ تولید عسل در زنبور، بهمراتب شگفتانگیزتر از نحوه تولید و ذخیرة شیر در حیوانات شیرده است؛ زیرا این موجود با این جثة كوچك، مقداری از غذایی را كه نیاز دارد مصرف میكند و بقیه را ذخیره میکند و این ذخیره
بهقدری فراوان است كه میلیاردها انسان در سراسر جهان، میتوانند از آن استفاده كنند. نوع این محصول و كیفیت تركیبی آن، بهگونهای است كه وقتی از شكم او خارج میشود، هرگز فاسد نمیشود؛ با اینكه بیشتر محصولات حیوانی، ازجمله شیر، خیلی زود فاسد میشود. افزون بر این، عسل بسیار گوارا و خوشطعم است و بهترین نوشیدنیها را از آن میسازند و مهمتر از همه اینها، اینکه خاصیت دارویی و شفابخشی دارد: فِیهِ شِفاءٌ لِلنّاس.
إِنَّ فِی ذَلِكَ لآیه...؛ در اینجا نیز مانند بسیاری از آیات دیگر، پس از بیان این نکات شگفت، آدمی دعوت به اندیشیدن و تفکر درباره این پدیده شده است.
بنابراین همانگونه که در ابتدای کتاب و در درس نخست گفتیم منظور قرآن از آیات جهانشناسی و از مجموع آنچه درباره پدیدههای طبیعی مطرح کرده، این نیست كه مسلمانان باید بروند و طبیعتشناس شوند. قرآن کتاب آموزش فرمولهای علمی نیست؛ بلکه کتاب انسانسازی است. هدف از طرح این مباحث چیز دیگری است که از تأمل در این آیات بهدست مىآید، و پیشتر هم بهتفصیل بدانها اشاره کردیم؛ ازجمله:
ـ ترغیب انسان به اندیشیدن درباره پدیدههای جهان برای پرهیز از سطحینگری و غفلت؛
ـ اثبات وجود خداوند و پی بردن به برخی صفات او همچون علم و قدرت و حکمت؛
ـ توجه دادن به ربوبیت خدا نسبت به جهان و انسان؛
ـ بیدار کردن و برانگیختن معرفت فطری در انسان؛
ـ توجه دادن به نظام عالم برای پی بردن به وحدت نظام و ناظم واحد؛
ـ توجه دادن به ملازمة بین خالقیت و ربوبیت؛
ـ توجه دادن به معاد از راه دقت در نشانههای آثار قدرت خدا و رفع استبعاد از آن، و سرانجام اثبات معاد؛
ـ برانگیختن حس شکرگزاری و پرستش در وجود آدمی.
روح بخارى به معناى روح حیوانى است و آن عبارت است از جسم لطیفى كه منبع آن قلب است و از طریق رگها به سایر اجزای بدن مىرسد (تعریفات جرجانى) و یا اینكه یك جوهر مادى محض است و یا تركیبى از آتش و هواست.(2)
آنچه براى اهل نظر مسلّم شده است آنكه غیر از اعضا و جوارح و ابدان مادى، امر دیگرى هست كه منشأ احساسات و ادراكات و تعقلات و حركات و سكنات و فعل و انفعالات ارادى و غیره است، و این امر مسلّم است كه منشأ ادراكات و تعقلات و آثار و خواص دیگر در تمام موجودات یكسان نیست و نیز مسلّم است كه هریك از موجودات را آثار خاصى است كه موجب امتیاز آنها از یكدیگر است. از این جهت براى روح و نفس، اقسام و انواعى قایل شدهاند: نفس جمادى، نباتى و حیوانى. شیخالرئیس در رسالة معراجیه گوید:
مراد از روان، نفس ناطقه است، و از جان، روح حیوانى. فلاسفه عموماً قایل به سه امر شدهاند: قلب، روح بخارى و نفس یا روح مجرد؛ و گویند: قلب عبارت از جسم لطیف صنوبریشكلی است و مركب روح بخارى است كه روحی حیوانى است و منشأ حیات و حس و حركت است و در تمام حیوانات هست و سارى در تمام اعضای بدن است؛ و روح بخارى مركب نفس است كه منشأ ادراكات كلیه و تعقلات بوده و ذاتاً مجرد است و بدین ترتیب روح حیوانى، برزخ میان قلب و نفس ناطقه است و واسط در تعلق نفس
1. عمدة مطالب این یادداشت، برگرفته از كتاب فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، (مدخل روح)، نگاشتة سیدجعفر سجادی است.
2. جمیل صلیبا، فرهنگ فلسفی، ترجمة منوچهر صانعی درهبیدی، مدخل «روح بخاری».
ناطقه با بدن است و در مقام تعریف آنها گویند: روح حیوانى عبارت از جسم لطیف شفافى است كه منبع آن تجویف چپ قلب است و واسطه در تدبیر نفس است؛ و روح انسانى امر لطیفى است كه مستند عالمیت و مدركیت انسان است و راكب و متعلق به روح حیوانى میباشد: ان النفس لا یتصرف فى الاعضاء الكثیفة العنصریة الاّ بتوسط مناسب وذلك الوسط هو الجسم اللطیف النورانى المسمى بالروح النافذ فى الاعضاء بواسطه الاعصاب الدماغیة.(1)
نفس ناطقه كه روح انسانى است از نظر فلاسفه مجزا و غیر از روح حیوانى است و غیر از قلب است؛ زیرا قلب و روح حیوانى نوعى از اجسام و اجراماند و با فساد بدن از بین میروند و آنچه باقى میماند روح انسانى است؛ زیرا روح بخارى، بنا بر تعریفى كه شد، جسم حار لطیفى است كه از لطایف اخلاط اربعه حادث میشود و بدنْ قشر و غلاف آن است و روح بخارى روح نفسانى و حیوانى و طبیعى است و حامل قواى حیوان و نبات است و منبع آن قلب است. روح بخاری را روح غریزى و روح طبى هم گفتهاند.
صدرالدین در عین حال كه میان آنها فرق و امتیاز گذارده است، آن نوع تفكیك و جدایى را كه فلاسفة دیگر قایل شدهاند، قبول ندارد و گوید: روح علوى سماوى از عالم امر است و روح حیوانى بشرى از عالم خلق است و محل روح علوى است و روح حیوانى جسمانى است و حامل قواى حس و حركت است و این روح در سایر حیوانات هم منبع فیضان قواى خاص است و روح علوى در روح حیوانى ساكن شده و آن را متطور به نفس میكند؛ زیرا نفس در اعضای كثیفة عنصریه تصرف نمیكند؛ مگر به واسطه امر مناسبى، و آن امر مناسب، واسطه جسم لطیف نورانى است كه به نام روح خوانده میشود و نافذ در اعصاب است به واسطه اعصاب:
1. صدرالدین محمدبنابراهیم شیرازی (ملاصدرا)، الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة، ج4، ص115.
ان الروح العلوى السماوى من عالم الامر والروح الحیوانى البشرى من عالم الخلق وهو محل الروح العلوى ومورده واما الروح الحیوانى جسم لطیف حامل لقوى الحس والحركة وهذا الروح لسائر الحیوانات ومنه یفیض قوى الحواس... وسكن روح العلوى الى الروح الحیوانى وصیره نفساً ویتكون من سكون الروح الى النفس والقلب واعنى بهذا القلب اللطیفة التى محلها المضغة اللحمیة فالمضغة اللحمیة من عالم الخلق وهذه اللطیفة من عالم الامر.(1)
وأما قولهم إن الحیوان یستنشق النفس بالتنفس فالمراد أن فی الحیوان روحاً بخاریاً من قبیل الأجرام الفلكیة فی الصفا واللطافة وهو خلیفة النفس فی البدن الطبیعی وبالنفس یبقى اعتداله ویتغذى بالهواء المعتدل جوهره ولما كان هذا الجوهر حاملاً لقوة الحس والحركة النفسانیة ومفاضاً من النفس على الدوام فی هذا البدن الطبیعی فأطلقوا علیه اسم النفس وقد ذكره الشیخ فی بعض رسائله بلغة الفرس بهذه العبارة: روح بخارى را جان گویند و نفس ناطقه را روان.(2)
روح بخاری لطیفترین اجسام است؛ بهگونهاى كه كأنّ برزخ بین مجرد و مادى است و آن از امتزاج لطایف اركان اربعه بعضى با بعضى حاصل مىشود. و مراد از لطایف اركان اربعه، اخلاط اربعة دم و صفرا و بلغم و سوداست. این روح بخارى مطیّة اولى نفس است؛ زیراكه نفس اگرچه جسمانیةالحدوث است، و لكن در عین حال تعلق روح مجرد با جسم كثیف، بىواسطه جسم لطیفْ معقول و ممكن نیست، و هرچه اعتدال روح بخارى بیشتر و بهتر باشد، آثار نفس قویتر و نورانىتر است؛ فتدبّر.(3)
1. همان، ص78.
2. همان، ج8، ص250ـ251.
3. حسن حسنزادة آملی، هزار و یک کلمه، کلمه221.
1. در آیه 38 سوره انعام از حشر حیوانات و پرندگان سخن بهمیان آمده است و ظاهر آیه نشان میدهد که همه آنها حشر دارند. لازمة این مطلب مجرد بودن روح حیوانات است. فیلسوفان مسلمان تا قبل از ملاصدرا میپنداشتند که روح حیوانات مجرد نیست؛ بلکه نوعی «روح بخاری» است؛ یعنی روح مادی بسیار لطیفی که با ازبین رفتن جسم حیوانات ازبین میرود. اگر حشر حیوانات را بپذیریم، وجود روح مجرد برای آنها مسلم خواهد بود؛ روحی که با ازبین رفتن جسم آنها باقی میماند. البته تجرد مراحل و مراتبی دارد که پایینترین درجة آن، از آن حیوانات است و با روح انسان در یک سطح نیست.
2. خداوند حفظ پرندگان را در جوّ به هنگام پرواز، به خود نسبت میدهد. حتی در جایی که صددرصد اسباب مادی در کار است؛ باز هم خداوند امور را به خود نسبت میدهد؛ این بدان معنا نیست که اسباب مادی هیچ نقشی ندارند؛ بلکه حاکی از قوانین خاصی است که در پرواز پرندگان وجود دارد. آن کسی که بال پرندگان را بهگونهای شکل داده است که بر جریان هوا سوار میمانند و در بدن آنها کیسههای هوا ایجاد کرده است، خداست نه خود پرندگان.
3. در آیه 45 سوره نور تعبیراتی درباره خلقت موجودات آمده است که برخی آن را مؤید فرضیة تکامل دانستهاند. ترتیب خلقت در آیه ظاهراً اینگونه است: خلقت از آب، خلقت خزندگان، خلقت دوپایان، و خلقت چهارپایان؛ اما آیه چنین دلالتی ندارد؛ زیرا اولاً معلوم نیست ترتیب موجود در آیه ترتیب زمانی باشد؛ ثانیاً تقدم موجودات دوپا بر چهارپایان برخلاف فرضیة تکامل است؛ چون انسان روی دو پا راه میرود و طبق فرضیة تکامل در آخر حلقة تکاملی قرار دارد. نه این آیه و نه هیچ آیه دیگری دال بر فرضیة تکامل نیست و تمسک طرفداران فرضیة تکامل به این آیات از باب مثل «الغریق یتشبث بکل حشیش» است.
4. ممکن است گفته شود آیه فوق، مؤید تکامل سایر موجودات بهجز انسان است. در پاسخ میتوان گفت دلیلی نداریم که جمله وَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلی رِجْلَیْن شامل انسان نمیشود. البته درباره حیوانات دلیلی بر نفی تکامل نداریم؛ اما تکامل حیوانات را هم نمیتوان به قرآن نسبت داد. درباره انسان ادلهای بر نفی تکامل هست که این نظریه را بهطور قطع رد میکند.
5. مقصود از «ثمانیة ازواج» که در قرآن درباره حیوانات آمده است، هشت فرد از حیوانات است که بر هریک زوج اطلاق شده و روی هم چهار جفت نر و ماده میشوند که عبارتاند از: یک جفت گوسفند، یک جفت بز، یک جفت گاو و یک جفت شتر.
6. قرآن توجه انسان را به منافعی که از حیوانات میبرد جلب میکند. بهرهمندی از شیر حیوانات، که بیش از حد نیاز نوزادان آنهاست، یا استفاده از گوشت آنها برای خوراک و پوست و پشم آنها برای پوشاک و تهیة چادر، لذت بردن از آهنگ حرکت آنان در صبحگاهان و شامگاهان، استفاده از نیروی باربری آنها در حمل بار و مسافر، سواری گرفتن از آنها، و رام بودن آنها، نعمتهایی است که خدا برای انسان فراهم آورده و او را به اندیشیدن درباره آنها دعوت کرده است.
7. در میان جانداران مختلف روی زمین، قرآن به زنبور عسل توجه ویژهای دارد؛ از لانهسازی این حشره گرفته تا پیمودن مسافتهای طولانی برای یافتن گلها و گیاهان، و نوشیدن شهد گلها و چگونگی تولید انواع عسل و سرانجام بیان خواص شفابخش این مادة غذایی، که همه به امر و هدایت الهی صورت میگیرد.
1. آیا حیوانات حشر دارند؟ ظاهر آیات قرآن در این زمینه چه دلالتی دارد و نظر قدما چه بوده است؟ آیا نظر قدما با ظاهر آیات سازگار است؟ چرا؟
2. تبعیت پرواز پرندگان از قوانین خاص، چگونه با ارادة الهی برای نگهداری آنان در جوّ زمین، جمع میشود؟
3. آیا آیه 45 سوره نور را میتوان تأییدی بر فرضیة تکامل انواع دانست؟ چرا؟
4. بر اساس آیات قرآن کریم، منافع متعددی را که حیوانات برای انسان دارند، برشمارید.
5. چه نکات درخور توجهی درباره حکمت و منافع آفرینش زنبور عسل از آیات قرآن برمیآید؟
1. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج7، ص75ـ81، ذیل آیه 38 انعام (برای حشر حیوانات).
2. حسنزادة آملی، حسن، معرفت نفس، دفتر سوم، درس 129 و 130، ص441ـ445.
3. موسوى، هادی، «روح بخارى در مسئله نفس و بدن از دیدگاه ملاصدرا»، معرفت، ش155، آبان1389 (برای حشر حیوانات).
4. کیاشمشکی، ابوالفضل، جهانشناسی در قرآن، ص302ـ303.
5. عسکری، سیدمرتضی، عقاید اسلام در قرآن کریم، ج1، ص100ـ101.
6. عبدالله، محمد محمود، القرآن والاهتمام بعالم الحیوان.
7. رستمی، محمدحسن، سیمای طبیعت در قرآن، ص301ـ352.