رابطه محبّت و معرفت
سلسله مراتب محبّت به امام زمان(علیه السلام)
سلسله مراتب معرفت به امام زمان(علیه السلام)
1. امام زمان(علیه السلام)، گسترشْ بخش معرفت و عبودیت حق
2. امام زمان(علیه السلام)، در بالاترین مراتب قرب حق
3. امام زمان(علیه السلام)، تجلّى رحمت بیكران حق
راه وصول به اوج محبّت و معرفت
1. پالایش محبّت و معرفت
2. ورود به تجلّى گاه محبّت و معرفت
یاد خدا و اولیاى او و كلمات بزرگان، نورى است كه با هر ابزارى بیان شود، ارزش والاى خودش را خواهد داشت. ما نیز اگر بتوانیم ناقلى براى سخنان بزرگان و ابزارى براى انتقال این انوار پاك به دلهاى پاك شما باشیم و از این طریق بتوانیم مایه توجّه بیشتر شما به وجود مقدّس مولایمان صاحب الزمان(علیه السلام) و وظایفى كه در پیشگاه مقدّس او داریم، شویم، افتخارى است كه به بركت شما نصیب ما مىشود.
در جمع عاشقان، سخن گفتن از عشق و معشوق، جایى ندارد. به ذهنم آمد نكتهاى را مطرح كنم كه در بسیارى از مواقع، مورد غفلت بیشتر محبّان آن حضرت است و شاید توجّه دادن به آن، قلب مقدّس مولایمان را شاد كند.
آدمى، داراى دو ویژگى مهمّ است یكى شناخت و معرفت، و دیگرى عشق و محبّت. او در نهاد خویش، دو گوهر گران بها دارد و همواره به دنبال مشترى لایقى مىگردد تا این دو گوهر را به پایش بریزد، و آن گاه كه معشوق خویش را یافت، به ابراز رفتارهاى عاشقانه مىپردازد و در شادى محبوبش شاد، و در غمش، غمگین مىشود. عاشق، در انجام این رفتارهاى عاشقانه، هر چه بیشتر دقّت داشته باشد، عشقش قوىتر مىشود. انسان، هرچه بیشتر به رفیق محبوبش اظهار محبّت كند و رفتارهاى دوستانه بیش ترى انجام بدهد، محبّتش عمیقتر و پایدارتر خواهد شد. از سوى دیگر، چنان چه شخصى، رفیق خویش را به فراموشى سپارد، كم كم محبّت او نیز از دلش مىرود: از دل برود، هر آن چه از دیده برفت.
رفتارهاى محبّانه ما در احترام و توسّل به اولیاى خدا و برگزارى مراسم جشن و سرور در ایّام شادى و برپایى مراسم عزادارى در ایّام غم و عزاى ایشان، براى این است كه عواطفمان جهت یابد و رابطه عاطفى ما با اولیاى خدا پابرجا بماند و رشد كند. ارزش
آدمى به همین است كه معشوق شایستهاى بیابد و دلش را به او بسپارد؛ البتّه انسانیت انسان فقط به عشق و محبّت وابسته نیست؛ بلكه بخش دیگرى از وجود او نیز به شناخت و معرفت مربوط مىشود. این دو (محبّت و معرفت یا عشق و شناخت)، رابطه بسیار نزدیكى با هم دارند. هرچه انسان، كمال و زیبایى فرد یا چیزى را بیشتر بشناسد، محبّت فزون ترى به او مىیابد و آدمى تا نشناسد، محبّت پیدا نمى كند.
هر عاشقى به طور طبیعى دوست دارد با معشوق خویش ارتباطى برقرار كند؛ انسى بگیرد؛ به لقایش برسد و از دیدار و همنشینى با او لذّت ببرد. در چنین عشقى، خودخواهى وجود دارد؛(1) امّا عاشق پاكباخته، در اندیشه التذاذ خودش هم نیست؛ بلكه فقط محبوب را مىبیند و همواره در پى آن است تا كارى را انجام دهد كه معشوقش دوست مىدارد.
در تمام عالم، فقط یك خورشید حقیقت و یك مظهر كامل صفات جمال و جلال الاهى وجود دارد كه هر كس به او توجّه یابد، به اندازه ظرفیتش از آن خورشید رخشان بهره مىبرد و نور مىگیرد. همه دوستداران وجود مقدّس ولىّ عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشریف، به اندازه معرفت خودشان دوست دارند چشمشان به جمال حضرت روشن شود و روزى بیاید كه بتوانند از وجود آن مقدّسش فیض گیرند و بهره برند؛ امّا پاكباختگان حضرت، هماره در اندیشه آنند كه محبوبشان چه چیزى را دوست دارد تا آن را انجام دهند. دیگر با خود محبوب است كه هرگونه صلاح بداند، با عاشقانش رفتار كند.(2) چنین عاشقانى، دیگر در این اندیشه نیستند كه از او چیزى دریافت كنند و بهرهاى ببرند؛ چرا كه ایشان از تمام خودخواهىها رسته، و فقط به رضایت محبوب دل بسته اند.(3) خوب است ما نیز بكوشیم در این میدان پیش رویم و خودمان را فراموش كنیم.(4) بیشتر توجّه داشته
1. گر از دوست چشمت به احسان اوست *** تو در بند خویشى نه در بند دوست
2. تو بندگى چو گدایان به شرط مزد مكن *** كه خواجه خود صفت بنده پرورى داند
3. چو نور مهر تو تابید بر دلهاى مشتاقان *** ز خود آهنگ حق كردند و بر بستند محملها
4. بگذر از خویش اگر عاشق دلباختهاى *** كه میان تو و او جز تو كسى حایل نیست
باشیم كه او از ما چه مىخواهد و دوست دارد چه كارى انجام بگیرد. این كه ما نیز به نوایى برسیم یا نرسیم، مهم نیست.
حال بنگریم كه مرتبه معرفت ما به امام زمانمان ارواحنا فداه تا چه حدّ است و ولىِّ امرمان را به چه اوصافى (ظلمستیزى، عدالتگسترى، آبادسازى، دانشگسترى، یا...) مىشناسیم.
همه، حضرت را در جایگاه برپا كننده عدل و داد و مبارزه كننده با ظلم و ظالمان مىشناسند؛ امّا آیا برقرارى عدل جهانى هدف نهایى از ظهور حضرت است یا برقرارى عدل، خود مقدّمهاى براى یك هدف والاتر است؟
بدون شك مشخّصه خاصّى كه در روایات براى حضرت ذكر شده، این است كه یَمَلأُ اللّهُ بِهِ الأَرضَ قِسطاً وَ عَدلا بَعدَمَا مُلِئَت ظُلماً وَ جَوراً(1)؛ خداوند به دست او زمین را از عدل و داد پر كند؛ پس از آن كه از ظلم و بیداد پر شده باشد. علاقه بسیارى از مردم نیز به امام زمان(علیه السلام) بدین جهت است كه حضرت، بساط ظلم و بیداد را از روى زمین برمى اندازد و بساط عدل و داد را در آن مىگستراند؛ ولى این، هدف نهایى نیست. درست است كه حتّى بعثت تمام انبیا نیز براى برقرارى عدل بر روى زمین بوده است: لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ؛(2) ولى برقرارى عدل جهانى، هدف نهایى نیست. این هدف، خودش هدف والاترى دارد. ِصرف این كه مردم در زمین عادلانه رفتار كنند؛ به یك دیگر ستم رواندارند و زندگى منظّم و آسودهاى داشته باشند، هدف نهایى آفرینش نیست.
با این چیزها، انسان، شریفتر از زنبور عسل هم نمى شود تا چه رسد كه از ملائكه برتر شود؛ چرا كه زندگانى زنبورهاى عسل، از زندگانى انسانها خیلى منظّمتر و عادلانهتر است.
1. علّامه مجلسى، بحارالانوار، ج 37، ص 2، باب 49.
2. حدید(57)، 25.
امام راحل رضوان اللّه تعالى علیه در بیان هدف از برقرارى نظام اسلامى فرمود: هدف از برقرارى حكومت اسلامى، تنها برقرارى عدل نیست. هدف نهایى چیز دیگرى است؛ هدف، معرفت اللّه است.(1)
برقرارى حكومت اسلامى و گستراندن عدل در روى زمین به دست تواناى حضرت ولى عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف، خود مقدّمهاى براى تأمین هدف والاترى است و آن این كه زمینهاى فراهم شود تا بیشتر انسانها بتوانند به بیش ترین مراتبِ معرفتِ لایق برسند.
وجود ستمها و نابرابرىها سبب مىشود تا انسانها درگیر مسائل مادّى زندگى شوند و به جان هم بیفتند و بدین سان، فرصتى براى رشد معنوى و تكامل روحى خویش نیابند. هنگامى كه بساط ظلم برچیده شد و در پرتو حكومت عدل جهانى، زندگى عادلانهاى براى همه افراد بشر برقرار شد، تازه براى انسانها زمینهاى فراهم مىشود كه به سوى هدف نهایى خلقتشان حركت كنند:
وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِكُونَ بِى شَیْئاً.(2)
خداوند به كسانى كه اهل ایمان و عمل صالح و داراى شایستگى رهبرى جامعه عدل الاهى باشند، وعده داده است كه آنان را وارثان زمین كند و حكومت زمین را به دستشان سپارد و به ایشان قدرت بخشد تا دینى را كه خداوند براى انسانها پسندیده است، در جهان حاكم كنند، و پس از دوران ترس و اضطراب و ناامنى شان، به امن و امان رساند.
این آیه، در این جا تمام نمى شود؛ بلكه در خاتمه هدف والاترى را بیان مىكند كه
1. حضرت امام(رحمه الله) در جایى دیگر مىفرماید: «عمده بعثت رسل و انزال كتب براى مقصد شریف معرفة اللّه بوده كه سعاداتِ دنیویه و اخرویه در سایه آن حاصل آید». (چهل حدیث، ص 660)
2. نور(24)، 55.
همه امور پیشین مقدمه آن است: یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِكُونَ بِى شَیْئاً؛ تا آن كه فقط مرا بپرستند و هیچ چیزى را شریك من نسازند.
آرى، در پرتو حكومت صالحان باید عدل جهانى برقرار، و بساط ستم برچیده شود؛ دین خدا حاكمیت یابد و امنیت كامل همه جا را فراگیرد تا بساط شرك از روى زمین برچیده شود و شرایط پرستش خداوند بر روى آن فراهم آید.
حال اگر پرسیده شود كه هدف از عبادت و پرستش خدا چیست، باید گفت: هدف عبادت، درون خودش نهفته است؛ چرا كه قوام عبادت به تقرّب است. عبادت، فعلى است كه قربةً الى اللّه انجام مىپذیرد و هدف و نتیجه آن، قرب است.
قرب، مقامى بسیار عالى است كه دیگر چیزى بالاتر از آن براى انسان تصوّر نمى شود؛ جوارِ خدا و همسایگى او است. در دعایى كه روزهاى ماه رجب خوانده مىشود، تعبیر بسیار صریح و بى پردهاى وارد شده است كه اگر در این دعاى شریف نیامده بود، جرأت بیان آن نیز نبود:
لاَ فَرقَ بَینَكَ وَ بَینَهَا إِلاَّ أَنَّهُم عِبَادُكَ وَ خَلقُكَ، فَتقُها وَ رَتقُها بِیَدِكَ، بَدؤُهَا مِنكَ وَعَودُهَا إِلَیكَ(1) میان تو و ایشان، هیچ جدایى و تفاوتى نیست، جز آن كه تو، خدا و خالق ایشان، و اینان بنده و مخلوق تواند. فتق و رتق امور آنها به دست تو و آغاز و انجامشان به سوى تو است.
آرى، آدمى چنان توان و قابلیتى دارد كه مىتواند به چنین مقام اعجاب انگیزى از قرب و نزدیكى به خدا برسد. طبق این دعاى شریف كه از ناحیه مقدّس امام زمان عجل اللّه تعالى فرجه الشریف صادر شده است ، تمام چهارده معصوم(علیهم السلام) و از جمله مولایمان حضرت ولى عصر به بالاترین درجات معرفت و عبودیت پروردگار، و به تبع آن به والاترین مراتب قرب و وصول به حق نایل شده اند.
1. قسمتى از دعاى شریف ویژه ماه رجب كه مولاى ما حضرت ولى عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف آن را طىّ نامه و توقیعى به شیخ كبیر، ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید، دومین نایب خاصّ خویش در دوره غیبت صغرا، صادر فرموده است.(ر.ك: شیخ عباس قمى ، كلیات مفاتیح الجنان، دعاهاى هر روز ماه رجب)
همین مقام است كه آدمى را اشرف مخلوقات مىكند. همین مقصد اعلا است كه همه انبیا و اولیاى خدا براى تحقّق آن آمدهاند. همین مقام والا است كه پاك ترین عزیزان خدا در راه هدایت بشر به سوى آن به شهادت رسیدهاند.
خداوند رحمان، از روى مهربانى و رحمت بیكرانى كه به بندگانش دارد، محبوبترین و عزیزترین بندگانش را كه به عالى ترین درجات انسانیت رسیدهاند، در معرض امواج غم، فشار و رنج و ستم ستمگران قرار مىدهد تا زمینهاى براى رشد انسانها فراهم آید.
در دوران غیبت، سختىها و رنجهاى طاقتفرسایى بر قلب امام زمان ارواحنا له الفداء وارد شده، و ستمهاى بسیارى بر دوستان و شیعیانشان رسیده است و حضرت كه رؤوفترین انسان روى زمین براى امّت اسلام است، آنها را مشاهده، و بر آن صبر كرده است. قلب مقدّس حضرت فقط در پرتو اتّصال مداوم به عظمت و قدرت خداوند مىتواند این همه رنج و ستم را تحمّل كند. خداوند متعالى به قلب رؤوف امام عصر، نیرو و توانى از قدرت نامتناهى خویش عطا فرموده است تا بتواند تمام ظلمها و فشارهاى روحى را تحمّل كرده، بردبار باشد و هر لحظه در انتظار ظهور بماند.
خداوندِ رؤوف مهربان، وجود مقدّس ولى عصر صلوات اللّه علیه و على آبائه الطاهرین را آفریده و در معرض طوفان سختىها و فشارهاى روحى قرار داده است تا آدمیان بفهمند براى چه آفریده شدهاند و آنگاه كه هدفِ آفرینش و مسیر درست زندگى خویش را دریافتند، در مسیر آن گام بردارند و به اندازه همّتشان، آن راه را بپیماید.
درست است كه از بهترین لحظات عمرِ ما، اوقاتى است كه به مولایمان توسّل مىجوییم؛ در فراق او اشك مىریزیم؛ در مدح او اشعار و سخنانى مىشنویم؛ در عزاى اجدادش عزادارى مىكنیم و...، ولى اینها هیچ كدام هدف نهایى نیست. این دستورها را به ما داده اند تا جهت مهرها و محبّتهاى ما به یك سمت و سو تمركز یابد و پاك ترین عواطف ما به یك جهت كه جهت خدایى است، سوق داده شود و دلهاى ما به زخارف
پست دنیا تعلّق نیابد. آرى، دلى كه به وجود مقدّس ولى عصر سپرده مىشود، دیگر جا ندارد به اغیار سپرده شود.
وجود انسان را مىتوان به هرمى تشبیه كرد كه از قاعدهاى آغاز مىشود و به سوى نقطهاى پیش مىرود. در قاعده این هرم، شناختها و محبّتهاى فراوانى وجود دارد؛ از محبّتها، محبّت پدر، مادر، همسر، استاد، دوست، همسایه و محبّت همه كسانى كه به او احسانى كرده اند یا امرى را به او آموختهاند، و از شناختها نیز از علوم گوناگون دینى همچون فقه، اصول، عقاید، اخلاق و عرفان گرفته تا هر رشته علمى كه بتواند در جهت كمال به انسان كمك كند. این شناختها و محبّتهاى فراوان در سطح قاعده وجود آدمى، گسترده و پخش است.
در سیر و سلوك به سوى كمال، باید از قاعده آغاز كرد؛ ولى باید به سوى رأس هرم كه همان محبّت و شناخت خدا است، پیش رفت. طبیعى است كه آدمى در ابتدا پدر و مادر خویش را دوست مىدارد و به خویشان و دوستانش محبّت مىورزد؛ امّا اینها باید پالایش شود. اگر محبّتهایى با محبّت خدا و اولیاى خدا در تنافى باشد، باید حذف شود. دوستانى را باید برگزید كه كمالاتشان بر جهات منفى شان برترى داشته باشد؛ دوستانى كه در راه محبّت خدا و اولیاى او گام بر مىدارند.
اگر دوستان و خویشانى داریم كه رفتار غالبشان با رفتار اولیاى خدا نمى سازد، رشته محبّت و دوستى با ایشان باید قطع شود:(1)
قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشِیرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْكُمْ مِنَ اللّهِ وَ
1. تو گر سوداى گل دارى چرا پس در پى خارى
اگر دیوانه یارى چرا پس یار دیوانى (غروى اصفهانى، دیوان، ص 273)
رَسُولِهِ وَ جِهاد فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حتّى یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ؛(1) بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما و اموالى كه به دست آورده اید، و تجارتى كه از كساد شدنش مىترسید، و خانههایى كه به آن علاقه دارید، در نظرتان از خدا و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار باشید كه خداوند عذابش را بر شما فرود آورد، و خداوند جمعیت نافرمانبردار را هدایت نمى كند.
این كثراتى كه در قاعده وجود دارد، از دو محور به طرف وحدت پیش مىرود تا در یك نقطه به هم مىرسند؛ نقطهاى كه حتّى در آن، محبّت به امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف نیز اصالت خود را از دست مىدهد. در آن مقام، امام زمان(علیه السلام) را نیز از این جهت دوست مىداریم كه بنده صالح و شایسته خدا است. به او عشق مىورزیم، چون وجودش، شعاعى از وجود او است. اصالت فقط براى یك نقطه است: قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ؛(2) بگو: خدا؛ سپس بقیه را واگذار.
تمام انبیا و اولیا آمده اند تا ما را به سوى آن نقطه متوجّه و متمركز سازند. محبّت به اولیاى خدا هنگامى ارزش مىیابد كه در سایه محبّت خدا باشد. اگر محبّت ما به اولیاى خدا ضمایم و پیرایههایى داشته باشد، آن محبّت، اصیل نیست. اگر امام زمان(علیه السلام) را از آن جهت دوست مىداریم كه جهان ما را آباد كند و نعمتهایمان را فزونى بخشد، ما دوستدار آبادانى و نعمتیم، نه دوستدار مولا و ولایت او. اگر به او عشق مىورزیم، از آن جهت كه زمان ظهورش، علم و حكمت و پیشرفتهاى معنوى، راحت و بى زحمت به دستمان آید، دوستدارِ راحتى هستیم، نه محبّ امام زمان(علیه السلام).
باید در پرتو معرفت حقیقى به خداوند و جانشین بر حقّ او در زمین، تمام ضمایم، آرایهها و پیرایهها را از دلهایمان بزداییم تا محبّت ما پاك و خالص شود. چنین محبّتى
1. توبه (9)، 23.
2. انعام(6)، 91.
كیمیا است و چنان دلى تجلّىگاه عشق كبریا شمرده مىشود؛ دلى كه امام زمان را فقط براى خدا دوست مىدارد، نه براى خود.
گاهى زیبایى محدود و ناقص، عاشقان عشق مجازى را چنان دیوانه و اسیر مىكند كه حاضرند جان خویش را در راهش ببازند. حال اگر این جمال و زیبایى بى نهایت شود، چه مىشود؟! مگر ممكن است زیباتر و دوست داشتنىتر از خدا چیزى باشد؟ اگر زیبایى اش را نشناخته ایم، كوتاهى از ما است. یكى از بركات وجود مقدّس امامان (علیهم السلام)، این است كه جمال و جلال الاهى را در آیینهاى محدود به ما نشان مىدهند تا ما بفهمیم؛ وگرنه آن جمال و جلال بى نهایت براى ما قابل درك و شناخت نیست.
وقتى مىشنویم كه وجود مقدّس امامان (علیهم السلام) گذشت و سخاوت، جود و احسان، و لطف و رأفت را به همه مردم از دوست و دشمن ارزانى مىداشته اند، دلهایمان پَر مىزند.
ما تمام صفات جمال و جلال الاهى را از جلوهگاه همین جلوههاى محدود درك مىكنیم. اهل بیت(علیهم السلام) آینههاى محدود كوچكى هستند كه جمال و جلال بى نهایت الاهى را در حدّ درك و شناختِ ما مجسّم مىكنند.
آرى، وجود اهلبیت(علیهم السلام) تجلّى گاه تمام اسما و اوصاف الاهى و بهترین ورودگاه و جایگاه معرفت خدا است؛ ورودگاه و مجرایى مطمئن كه مىتواند خداجویان را از میانبرترین راه و در كوتاه ترین زمان به خداوند برساند: مَنْ أَرادَ اللّهُ بَدَءَ بِكُمْ؛(1) هر كه خداشناسى و خداپرستى را اراده كند، از شما آغاز مىكند.
نهایت لطف خداوندگار را در حقّ بندگانش ببین كه عزیزترین بندگانش را براى امثال ما كه معرفتمان ضعیف است، آفریده تا جمال و جلال الاهى را در معرض درك و شناخت ما قرار دهد تا بتوانیم به این وسیله، راهى به سوى جمال و جلال مطلق او بیابیم.
1. قسمتهایى از زیارت جامعه كبیره كه پس از زیارت امیناللّه، از بهترین و كامل ترین زیارتها است؛ زیارت شریفى كه از ناحیه مقدّس امامهادى(علیه السلام) صادر شده و فراوان مورد تأكید مولانا صاحب الزّمان ارواحنا فداه قرار گرفته است.
هدف از وجود امام زمان عجل اللّه تعالى فرجه الشریف و آباى گرامى اش این بوده است كه من و شما با خدا آشنا شویم؛ بنابراین، هرچه با تمسّك به گفتار و رفتار اهل بیت(علیهم السلام) در مسیر معرفت و عبودیت خداوند متعالى پیش برویم، به اهداف حضرت نزدیكتر شده، و قلب مطهّر او را شادتر ساختهایم؛ چرا كه حضرت، بالاترین عاشق خدا است كه بیشتر از هر چیز رضایت خدا را مىخواهد و رضایت خدا هم در این است كه بندگانش هرچه بیشتر با او آشناتر و به او نزدیكتر شوند.