مهر بیكران امام زمان(علیه السلام) به شیعیان
شرط وفا در برابر محبّت امام زمان(علیه السلام)
جوانى، بهترین دوران عشقورزى به امام زمان(علیه السلام)
شرط رسیدن به ولایت خاصّ امام زمان(علیه السلام)
بهرهجویى از شادابى جوانى
عهد و پیمان خاص با امام زمان(علیه السلام)
توجّه قلبى خالصانه به امام زمان(علیه السلام)
وظیفه جوانان در برابر فتنههاى آخرالزّمان
همه ما بحمداللّه این معرفت را داریم كه وجود مقدّس ولىّ عصر ارواحنا فداه سایه رحمت خدا بر بندگان است و هرچه داریم، به طفیل وجود آن بزرگوار است. اگر محبّت مهربان ترین مادرهاى دنیا، حتّى محبّت مادرهایى را كه هستى خودشان را براى بچههایشان فدا كرده اند، یك جا جمع كنند، به اندازه محبّت امام زمان به دوستان و پیروانش نخواهد شد؛ چرا كه محبّت او پرتوى از محبّت بى نهایت خدا به آفریدگان است. خودش فرمود كه اگر دعا كنید، براى دعایتان آمین مىگویم و چنان چه دعا نكنید، من برایتان دعا مىكنم. براى لغزشهایتان استغفار مىكنم و حتّى بوى شما را دوست دارم.
چنین دوستى و محبّت والایى، در مقابل، محبّت مىطلبد. چه خوش بى مهربانى هر دو سر بى. ما هرچه داریم، به واسطه فیض و لطف و محبّت اهل بیت(علیهم السلام) است؛ امّا ایشان در برابر محبّت بیكرانشان چیزى از ما نمى خواهند؛ چرا كه محبّت ایشان خدا گونه است؛ ولى شرط محبّت این است كه ما نیز شرط وفا را نگه داریم. هر قدر ما در برابر عنایتهاى مولایمان سپاسگزارتر و قدردانتر باشیم، از محبّتهاى ویژه حضرت بیشتر استفاده خواهیم كرد و اگر خداى ناكرده، محبّتهاى الاهى مولایمان را ناسپاسى و فراموش كنیم، برخلاف مقتضاى محبّت و وفادارى عمل كرده و در نتیجه، خودمان را محروم ساخته ایم.
از بهترین اوقات عمر كه انسان طعم محبّت را به خوبى مىچشد، دوران جوانى است. آدمى در دوران كودكى و خردسالى، محبّت را با نوعى ادراك ناآگاهانه درك مىكند. كودك، محبّت مادر، پدر و نزدیكان خود را مىفهمد؛ ولى لذّت آن را آگاهانه درك نمى كند و در
نتیجه، قدرش را نمى داند؛ امّا از آغاز دوران بلوغ به بعد، مزه محبّت را خیلى خوب مىچشد.
این ویژگى، مخصوص دوران جوانى است و بعد، شیرینى محبّت در این سطح باقى نمى ماند؛ به این جهت به شما عزیزانى كه در این دوران طلایى و پربها زندگى مىكنید، یادآورى مىكنم كه قدر این دوران را بدانید و از محبّتى كه در دلهایتان موج مىزند، به نیكوترین شكل استفاده كنید. بدانید كه چه كسى را باید دوست بدارید و به چه كسى باید دل بدهید. كسى شایسته دلدادگى است كه هیچ چشم داشتى از ما نداشته باشد؛ هیچ گاه ما را از یاد نبرد، و به هر مقدار ما لیاقت و ظرفیت محبّت او را داشته باشیم، او مضایقه نكند. آدمى وقتى كسى را دوست مىدارد، دلش مىخواهد محبوبش نیز به یاد او باشد. اگر شخصى بداند كه رفیقش در عین دورى ظاهرى، دلش همواره متوجّه او است، به وفادارى چنین رفیقى افتخار خواهد كرد. حال اگر بدانیم محبوبى داریم كه هیچوقت فراموشمان نمى كند و به محض این كه به او توجّه قلبى بیابیم، پاسخمان مىگوید، بهترین یار و رفیق خویش را یافته ایم. او همان امام رؤوفى است كه اگر در دلت هم صدایش كنى و بگویى: السّلام علیك یا اباصالح، پاسخت را مىدهد. با این اوصاف، آیا كسى بهتر از او پیدا مىشود تا آدمى دوستى اش را به او هدیه بدهد؟ هرچه خوبى وجود دارد، در وجود مقدّس حضرت جمع است؛ هر صفت و خصلت دوست داشتنى را كه فرض كنید، بهترینش را داراست؛ پس قدر این دلهاى پاكتان را بدانید و بكوشید دلهایتان را به او بدهید كه او شایسته دلدادگى است. هرچه مىتوانید به یاد او باشید تا او بیشتر به یاد شما باشد.
رابطه بین ما با محبوبهاى حقیقى فقط گزاره ادبى و شاعرانه نیست؛ بلكه حقیقت ثابت است. آدمى آن گاه كه كسى را دوست مىدارد، دلش مىخواهد محبوبش نیز به یاد او باشد. این فقط آرمانى شاعرانه نیست. قرآن مىفرماید:
فَاذكُرُونىِ أذكُركُم؛(1) به یاد من باشید تا به یادتان باشم.
1. بقره(2)، 152.
گاهى یك شعر حكیمانه آن قدر زیبا است كه هیچ چیز دیگرى جاى آن را نمى گیرد: إِنّ مِنَ الشِّعرِ لَحِكمَةٌ؛ همانا بعضى از اشعار، دربردارنده حكمتى عمیق است. حافظ(رحمه الله) در بیتى مىگوید:
گرت هواست كه معشوق نگسلد پیوند *** نگاه دار سر رشته تا نگه دارد
یكى از اصحاب امامان(علیهم السلام) خدمت امامش مشرّف شد و گفت: آقا! مىخواهم بدانم موقعیت من نزد شما چگونه است؟ فرمود: ببین موقعیت و منزلت ما نزد تو چه اندازه است. به همان اندازهاى كه تو به ما اهمّیت مىدهى، ما هم به تو اهمّیت مىدهیم. به همان اندازه كه تو به یاد ما باشى، ما هم به یاد تو هستیم. این رابطهاى واقعى است. نمى شود آدمى به یاد خدا نباشد؛ امّا توقّع داشته باشد كه خدا مثل اولیاى خاصّ خودش به او توجّه كند. رابطهاى طرفینى است. سر رشته را كه تكان مىدهد، آن طرف هم تكان مىخورد. اگر مىخواهى ارتباط محفوظ باشد، كلید ارتباط دست تو است. دكمه توجّه را فشار بده تا بى درنگ ارتباط برقرار شود. راه دورى در پیش نیست؛ بلكه توجّهى خالصانه كافى است.
دوران جوانى، بهترین وقتى است كه انسان مىتواند معانى و مفاهیم عاشقانه را درك كند؛ نه زودتر از دوران جوانى مىتواند این مفاهیم را درك كند، نه در وقت پیرى؛ چرا كه در این دو دوران، قدرت درك این معانى والا در آدمى وجود ندارد. تا جوان هستید، بكوشید عشق خدا و اولیاى او را در دلهایتان زنده كنید. اگر درخت عشق را در جوانى در دلهایتان بارور كردید، تا پایان عمر، بلكه تا ابد، سرمایهاى تمام نشدنى خواهید داشت؛(1) سرمایهاى عظیم كه همه جا گره گشا خواهد بود؛ هم براى رفع مشكلات و دور شدن از فتنهها و بلاهاى دنیایى، و هم براى توفیقهاى معنوى و آخرتى مفید است.
آدمى سراپا نیاز است؛ امّا همه نیازهاى او با این وسیله، یعنى با عشق محبّت اهل
1. سعدى(رحمه الله)درباره عشق مقدّس و گرانسنگ چنین مىسراید:
سعدى اگر عاشقى كنى و جوانى عشق محمّد(صلى الله علیه وآله) بس است و آل محمد(علیهم السلام)
بیت(علیهم السلام) برطرف مىشود. شما جوانان مىتوانید در سایه عشقورزى به خدا و اولیاى خدا به مقامى برسید كه خداوند متعالى و همچنین اولیائش، با اذن و اراده خدا، شما را در دست خودشان بچرخانند. چه خوب است كه مولا و محبوب ما، سررشته امور ما را در دست بگیرد و آن گونه كه دلش مىخواهد، تدبیر فرماید. اگر شما اختیارتان را به دست او بدهید، او این كار را خواهد كرد و ولایت خاصّ شما را به عهده خواهد گرفت.
چنین سخنانى را كمتر به زبان مىآورم: بلبل از فیض گل آموخت سخن. دلهاى پاك شما را كه دیدم، به یاد این حرفها افتادم. شما جوانهاى عزیز با دلهاى پاكتان شایسته این حرفهایید. مواظب باشید دلى را كه این قدر ارزش دارد، به رایگان از دست ندهید. دلهایتان را به كسانى كه ارزش محبّت ندارند، نسپارید. این دل پاك را به كسى بدهید كه دلدار واقعى باشد و قدر دلتان را بداند؛ دلدارى كه هیچ طمعى در شما نداشته باشد، و در همه جا نیز یار شما باشد؛ رفیق شفیقى كه هرگاه صدایش بزنید، پاسخ دهد و هركارى از دستش برآید، براى سعادت شما انجام دهد؛ یاورى در اوج وفادارى كه همه خوبىها را یكجا داشته باشد. آرى، از بزرگ ترین نعمتهاى خدا این است كه چنین كسانى را به ما معرّفى كرده است.
امروز، قافله سالار عالم انسانیت و عالم هستى، امام غایبى است كه همه فضیلتها و خوبىها را یكجا دارد؛ ولى متأسفانه دست ما از دامن او كوتاه است:
[امروز امیرِ در میخانه تویى تو *** فریادرس ناله مستانه تویى تو
مرغِ دلِ ما را كه به كس رام نگردد *** آرام تویى، دام تویى، دانه تویى تو](1)
با همه این احوال، برقرارى ارتباط با حضرت، هیچ گاه ممنوع نیست. او را نمى بینیم؛ ولى او ما را مىبیند. مىتوانیم با او ارتباط برقرار كنیم؛ به ویژه در روزهاى جمعه كه تعلّق خاصّى به آن عزیز دارد. جا دارد كه دلهاى خودمان را متوجّه قلب مقدّس آقا امام زمان
1. شعر از آیت اللّه نوغانى(رحمه الله)، اختران ادب، ج 1، ص 120.
عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف كنیم و با آن حضرت پیمان ببندیم كه هر آن چه در توان داریم، در راه رضاى خدا و رضاى حضرتش كه چیزى جز رضاى خدا نیست، صرف كنیم. و مطمئن باشیم كه آن بزرگوار هم از هیچ كمكى به ما دریغ نخواهد كرد.
بكوشیم صبحها دعاى شریف عهد را بخوانیم؛ چرا كه دعاى عهد، تجدید پیمان با محبوب است.(1) دعاى اللّهمّ كن لّولیّك را دست كم روزى یك بار بخوانیم؛ به ویژه روزهاى جمعه اگر میسّر باشد، دعاى ندبه و نماز امام زمان سلام اللّه علیه را كه به طور معمول در مسجد جمكران خوانده مىشود، بخوانیم.
آن چه همیشه و همه جا امكان دارد، توجّه قلبى به ساحت مقدّس مولایمان است. این را تمرین كنید و مطمئن باشید كه همه خوبىها را براى شما به ارمغان مىآورد و حفظ مىكند.
اكنون داستانى را كه یكى از دوستان براى من نقل كرده است، براى شما نقل مىكنم: یكى از عالمانى كه هم اكنون در قم زندگى مىكند، مىفرمود: «در سفرى كه اوایل انقلاب به مكّه مشرف شده بودم، در مسجدالحرام، یكى از استادهاى دانشگاه مصر نزد من آمد و وقتى دانست كه ایرانى هستم، با من انس گرفت و گفت: من به سخنرانىهاى امام خمینى اعلى الله مقامه علاقه دارم و هرگاه ترجمه عربى اش به دستم برسد، آن را مطالعه مىكنم؛ آن گاه خلاصهاى از سخنرانىهاى امام را به زبان عربى برایم گفت. او مىگفت: گمان مىكردم پس از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) در عالم اسلام، شخصیتى مثل امام نیامده است؛ امّا در كلام امام، گاهى به این جمله برمى خورم كه از كسى یاد مىكند و مىگوید: «روحى و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء» یا «روحى لتراب مقدمه الفداء؛ جان من فداى خاك پاى
1. امام صادق(علیه السلام) درباره شرافت و عظمت دعاى عهد مىفرماید: «هر كس تا چهل صبح این دعا را بخواند، از یاوران قائم(علیه السلام) خواهد شد و اگر پیش از ظهور حضرت بمیرد، خداوند متعالى او را زنده مىكند تا در خدمت حضرت جهاد كند. خداوند به شماره هر كلمه از این دعا، هزار حسنه برایش بنویسد و هزار سیئه را از وى محو گرداند». (علاّمه مجلسى، بحارالانوار، ج 86، ص 61؛ شیخ عباس قمى، كلیات مفاتیح الجنان، دعاى عهد)
او». تعجّب مىكردم كه این شخص كیست كه امام جان خود را فداى خاك پاى او مىداند؛ از این رو رفتم و در كتابهاى خودمان تحقیق كردم تا بدانم این كیست كه در عالم اسلام پس از پیغمبر(صلى الله علیه وآله) این قدر اهمّیت و منزلت دارد و الان هم در روى زمین داراى حیات است. سرانجام در منابع خود روایاتى را درباره حضرت مهدى صلوات اللّه علیه یافتم. و از آن جا فهمیدم كه وجود مقدّس حضرت مهدى چقدر عزیز است كه امام مىگوید: جان من و جان تمام عالمیان فداى خاك پاى او، و همین، وسیله شد تا مستبصر شوم و مذهب تشیّع را اختیار كنم.
یك ابراز ارادت خالصانه امام و كلامى كه از ته دل برخاست، باعث شد تا آن طرف دنیا در كشورى عربى، یك نفر برود تحقیق كند و شیعه شود و به امام زمان(علیه السلام)ارادت یابد. امیدواریم كه این سرمایه عظیم و این معرفت و محبّت به وجود مقدّس ولىّ عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشریف را قدر بدانیم. به اندازه همّتمان این نعمت را شكر گوییم و به این محبوب والامقام وفادار باشیم تا جایى كه ان شاء اللّه محبّت و ولایت خاصّ حضرتش شامل حال همه ما شود.
اساس فرهنگ بر دو ركن ركین مبتنى است: یك سلسله باورها و یك سلسله ارزشها. فرهنگهاى غیراسلامى، بیشتر از هر چیز تابع آداب، رسوم، سلیقهها و قراردادها هستند و پایه استوارى ندارند؛ امّا فرهنگ اسلامى بر دو پایه محكم و استوار بنا شده است: یكى باورها و دیگرى ارزشها.
باورها همان عقاید انسان به هستى است: مبدأ كلّ هستى كجا است؟ جهان هستى براى چه پدید آمده است؟ جایگاه آدمى در چارچوب نظام هستى چیست؟ در مجموع مىتوان گفت: باورها، مجموعه عقایدى است كه به توحید، نبوّت و معاد برمى گردد؛ براى مثال این اعتقاد كه خدایى وجود دارد و گرداننده و تدبیركننده جهان است؛ نیازهاى ما را فقط او مىتواند برطرف كند و كمال و سعادت ما در این است كه فقط در جهت رضایت او
حركت كنیم. اینها همان باورهایى است كه یك ركن اساسىِ فرهنگ اسلامى را تشكیل مىدهد.
ركن دوم فرهنگ اسلامى، ارزشهایى است كه از این باورها برمى خیزد. ارزشها مجموعه امورى است كه آدمى باید رعایت كند تا به هدف و سعادت نهایى اش برسد.
حال ما باید این دو ركنِ اصیل را در خودمان و دیگران تقویت كنیم. سعى دشمنان اسلام نیز بر این است كه این دو ركنِ اساسى را از جوانان ما بگیرند. از یك طرف مىخواهند با ایجاد و ترویج شك و شبهه، ایمان و باور جوانان را تضعیف كنند تا جایى كه شك گرایى میان نسل جوان ما به فرهنگ و افتخار تبدیل شود و از طرف دیگر مىخواهند با ترویج ضدّ ارزشها، به تدریج ارزشهاى اسلامى را در جامعه و به ویژه میان نسل جوان محو و نابود كنند.
وقتى باورها و ایمانها ضعیف شد، دیگر یقینى به حیات پس از مرگ، قرب الاهى و سعادت و پاداش آخرتى نخواهد بود. آن وقت نوجوان سیزده ساله هرگز خود را فداى اسلام نخواهد كرد. او وقتى خود را زیر تانك مىاندازد كه اعتقاد داشته باشد هنگام شهادت، سرش بر دامن امام حسین(علیه السلام) قرار مىگیرد؛ امّا اگر چنین اعتقادى نباشد، خواهد گفت براى چه جانم را فدا كنم؟!
چه چیزى سببِ پیروزىِ انقلاب شد؟ سرّ آن همه ایثار و فداكارى كه انقلاب را در همه عرصهها به پیروزى رساند، در ایمان و باورهاى دینىِ نهفته بود. وقتى باورها ضعیف و سست شود، آن ایثارها و پیروزىها نخواهد بود و جز ننگِ ذلّت و تسلیم در برابر دشمن، چیزى براى ما نخواهد ماند. اصلى ترین تلاش دشمن، در كنار تضعیف باورها، كمرنگ كردن ارزشها و ترویجِ انواع فسادها است. مىخواهند همان منجلاب فسادى را كه جوانان امریكایى و اروپایى در آن غوطهور شده اند، براى جوانان ما صادر كنند. این روزها در رسانههاى گروهى، به طور دائم آمار و اخبارِ عجیبى از فساد و جنایتِ جوانان و نوجوانان غربى را شاهدیم. شصت در صد تمام جنایاتى كه در امریكا واقع مىشود، به دست نوجوانان است. چندى پیش شنیدید كه پسر بچه شش ساله در اعتراض به همكلاسى اش
كه چرا آب دهانت را روى میزِ من ریختى، اسلحه كشیده و او را كشته است. آمارِ قتلها، خودكشىها، آتش زدنها، فروپاشى خانوادهها، همجنس بازىها، كودك آزارىها و اقسام جنایتهاى دیگر در امریكا و اروپا شاید براى شما باوركردنى نباشد.
آمار ازدواج رسمى در غرب خیلى كم است. ضمن آن كه خیلى از همین ازدواجهاى رسمى نیز اسمى است. براى مثال زن و مردى تنها براى این كه از شهردارى كمك بگیرند، به طور رسمى ازدواج مىكنند؛ در حالى كه ماه به ماه یك دیگر را نمى بینند. مرد با دوست خودش و زن نیز با دوست خودش زندگى مىكند. حال ببینید بچهاى كه در چنین خانواده نابسامانى متولّد مىشود، چه عاطفه و محبّتى از پدر و مادر خود خواهد دید و به چه رشد اخلاقى و معنوى مىتواند برسد. اصلا معلوم نیست كه پدرِ واقعى این بچه كیست.
این وضعیت اسفناك، دستاورد تمدّن غربى است كه مىخواهند با برنامهها و فیلمهاى فاسد، ما را نیز به چنین وضعى بكشانند؛ فیلمهاى مستهجنى كه حتّى خودِ كشورهاى غربى نیز آن را كنترل مىكنند.
كانادا و امریكا چنان به هم متّصلند كه برخى از شهرهایشان از شهرهاى دیگرى قابل تشخیص نیست. حتّى برخى از رودخانهها بین این دو كشور مشترك است و اساساً قسمت عمده جنوب كانادا كه شهرهاى پرجمعیتى دارد، به امریكا متّصل و همه امورشان به هم مرتبط است تا جایى كه معروف شده است كانادا، حیات خلوت امریكا است. حال چنین كشورى كه ارتباطش با امریكا این قدر تنگاتنگ است، فیلمهاى امریكایى را كنترل مىكند و به بسیارى از این فیلمها اجازه پخش نمى دهد. این در حالى است كه سه كشور امریكایىِ كانادا، مكزیك و امریكا با یك دیگر قرارداد تجارت آزاد (قرارداد نفتا) دارند كه اخیراً مىخواهند اسرائیل را نیز از این طرف دنیا به این قرارداد ملحق كنند.
با وجود این قرارداد، كانادایى كه خود به جهنّمى از فساد و تباهى تبدیل شده است، به امریكا اعتراض دارد كه چرا این فیلمهاى فسادانگیز را وارد كشور ما مىكنید. در عین حال، خیلى از فیلمهایى را كه كانادایىها اجازه پخش آن را در كشورشان نمى دهند، به طور قاچاق یا رسمى در كشور ما پخش مىشود كه برخى از آنها مجوّز وزارت ارشاد را نیز دارا هستند.
در چنین دوران پرمخاطرهاى وظیفه ما بسیار سنگین است. اولا باید بكوشیم باورهاى خود را تقویت، و ثانیاً ارزشهاى اسلامى را در زندگى خود با جدّیت تمام اجرا كنیم. تساهل و تسامح در دین هرگز روا نیست. در تقویت پایههاى اعتقادى و دفاع از عقایدمان جدّى باشیم. اگر در یك اعتقاد دینى شكّ و شبههاى برایمان پیدا شد، آن را دنبال كنیم تا رفع شود. و در مقابل شبهه افكنان نیز با غیرت و جدّیت تمام بایستیم و در برابر ارزشهاى اسلامى حسّاس باشیم و نعمتهاى بزرگى را كه به بهاى خون صدها هزار شهید به دست آمده است، به رایگان از دست ندهیم.