وظیفه عالمان در عصر امام زمان(علیه السلام)
1. پرهیزگارى و پیشوایى پرهیزگاران
نمونهاى از ولایت اولیاى خدا
2. جهاد همه جانبه فرهنگى
3. دستگیرى از نسل جوان
4. تجهیز به سلاح علم و حكمت
وظیفه شیعیان در مقابله با دشمنان
1. دورى از فتنهها و شبهههاى كفرآمیز
2. اعلان بیزارى و دشمنى
3. سازشناپذیرى
4. ایمان به قدرت و یارى الاهى
بزرگ ترین افتخار براى عالمان شیعه این است كه عهدهدار نقشِ وراثت از امام زمانعجّل اللّه تعالى فرجه الشریف مىشوند؛ یعنى ایشان در زمان غیبت، وظیفهاى را انجام مىدهند كه اگر مولایشان حضور مىداشت، آن را انجام مىداد؛ البتّه در شعاعى كوتاه و ظرفى محدود. كار، همان كار، یعنى روشنگرى و هدایت خلق خدا است.(1)
در دوران غیبت، دو وظیفه و تكلیف براى ما ضرورت دارد: یكى این كه خودمان را از آلودگى گناهان و غفلتها پاك كنیم و لحظه به لحظه به خدا نزدیكتر سازیم، و دیگر آن كه دست دیگران را نیز بگیریم و اطراف خویش را نورافشانى كنیم. در واقع باید نقش امام(علیه السلام) را در شعاعى كوچك و محدود ایفا كنیم. بارى، عالمى كه در مكتب اهل بیت(علیهم السلام) تربیت شده باشد مىتواند یك مرتبه از ولایت و امامت را چه در عرصه تكوین و چه در جنبه تشریع عهده دار شود.
درست است كه تعداد امامان، به معناى اصطلاحى خودش، دوازده تا بیشتر نیست؛ امّا پیروان واقعى ایشان فراوانند. یكى از اولیا و دوستان خدا كه پس از مرگ نیز كرامتهاى فراوانى از وى ظاهر شده، مرحوم میرزاى قمى(رحمه الله) است. فراوانند كسانى كه براى رسیدن
1. امامهادى(علیه السلام) دباره جایگاه والاى عالمان متعهّد در عصر غیبتِ امام زمان(ارواحنا فداه) مىفرماید: «اگر نبودند عالمانى كه پس از غیبتِ قائم شما، مردم را به سوى حضرت، دعوت و راهنمایى، و با برهانهاى الاهى از دین او دفاع كنند و بندگان ضعیف خدا را از دام ابلیس و سركشان و نواصب برهانند، هیچ كس باقى نمى ماند، مگر آن كه از دین خدا خارج مىشد، ولى این عالمان، همانگونه كه ناخداى كشتى، سكّان كشتى را به دست مىگیرد، زمام دلهاى شیعیان ضعیف ما را به دست مىگیرند: اولئكَ هُمُ الأَفضَلُون عندَ اللَّهِ عزَّ و جل؛ همانا ایشان برترین افراد نزد خداوند عزّ و جلّ هستند». (علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج 2، ص 6، باب 8، ح 12)
به حاجت خود به مقبره ان بزرگوار در قبرستان شیخانِ قم رفتهاند و پس از خواندن فاتحه و سوره یس به حاجت خود رسیده اند. این شخصیت بزرگ، نزد خداوند چنان مقامى یافته كه آثار وجودى و كرامتهایش فراتر از مواردى است كه زمان حیات او رُخ داده و به قدرى گسترده و فراوان است كه ضبط و جمع آورى آنها بسیار دشوار مىنُماید.
حضرت آیتالله بهجت، أدام اللّه ظلّه العالى، درباره یكى از كرامتهاى مرحوم میرزا در زمان حیات او مىفرمود: شخصى كه مقابل مقبره مرحوم میرزاى قمى اعلى الله مقامه دفن شده، ازهالى قفقاز بوده است. وى زمان حیاتش با كاروانى از قفقاز كه در آن دوران، در قلمرو ایران بوده است، جهت انجام مراسم حج، عازم مكّه معظّمه مىشود. پس از زیارت خانه خدا و انجام مراسم حج، قدرى سوغات مىخرد و در همیانش مىگذارد و به جدّه مىرود و بر كشتى سوار مىشود تا به ایران بازگردد. از بدِ حادثه، همیان و سوغات و پولهاى داخل آن و سایر وسایلش در دریا مىافتد و او هرچه مىكوشد، موفّق نمى شود آنها را از آب خارج سازد. به شدّت ناراحت و افسرده مىشود و چون دل پاك و باصفایى داشته است، خود را به نجف مىرساند و به حرم حضرت على(علیه السلام) مىرود و پس از زیارت به حضرت عرض مىكند: من همیانم را از شما مىخواهم. شب در حالت خواب، حضرت به او مىفرماید: «برو همیانت را از میرزاى قمى بگیر».
روز بعد دوباره به حرم مىرود و به حضرت عرض مىكند: من میرزاى قمى را نمى شناسم و همیانم را از شما مىخواهم. شب دوم باز خواب مىبیند كه به او مىفرماید: «برو همیانت را در قم از میرزاى قمى بگیر». سرانجام چارهاى جز این نمى بیند كه روانه قم شود. و براى خرج سفر قدرى پول از رفقایش قرض مىكند و خود را به قم و خانه میرزا مىرساند. وقتى در مىزند، خادم پشت در مىآید و مىگوید: چه كار دارى؟ مىگوید: با میرزا كار دارم. خادم مىگوید: میرزا هر روز در این ساعت از بعد از ظهر استراحت مىكند برو و یك ساعت دیگر بیا. در این حال، مرحوم میرزا از داخل خانه صدا مىزند كه من بیدارم و خادم را فرا مىخواند و مىگوید: این همیان را به آن مرد بده. آن مرد همیانش را مىگیرد و خداحافظى مىكند و متوجّه نمى شود كه چه كرامت بزرگى از میرزاى قمى رضوان اللّه تعالى علیه سر زده است.
وقتى به قفقاز مىرسد، پس از آن كه دیدارها و رفت و آمد دوستان و خویشان به منزل او تمام مىشود، با خانواده اش به گفت وگو مىپردازد و جریان سفر و از دست دادن و دوباره به دست آوردن همیانش را نقل مىكند. زنش مىگوید: چگونه همیانت در جدّه به دریا افتاد و تو آن را در قم به دست آوردى؟! آیا وقتى در قم سراغ همیانت رفتى، از تو نشانىِ اجناس داخل آن را نپرسیدند؟ گفت: خیر. من به درِ خانه میرزا رفتم و... ناگهان میرزا از اندرونِ خانه، خادم را صدا زد و همیان را به او داد تا به من بدهد. زنش گفت: آخر چطور نامت را نپرسید؟! او از كجا مىدانست كه تو درِ خانه را زدهاى؟! او از كجا مىدانست كه چه كارى دارى؟! و اصلا چطور همیان تو سر از خانه میرزاى قمى در آورده بود؟!
مرد قفقازى تازه متوجّه شد كه چه كرامت بزرگى از میرزا صادر شده و او غافل بوده است؛ از این رو بسیار ناراحت و متأسّف شد. زنش نیز او را سرزنش كرد كه چطور چنین كرامتِ عظیمى را از آن مرد الاهى دیدى و حتّى داخل خانه نرفتى كه او را ببینى و دستش را ببوسى و همین طور همیان را گرفتى و آمدى؟! آن مرد تصمیم گرفت زندگى اش را در قفقاز رها كند و به قم بیاید و مقیم قم و خادم خانه میرزا(رحمه الله) شود. روزى كه به قم رسید، دریافت كه میرزا رحلت كرده و مردم بدن مطهّر او را تشییع مىكنند. او نیز به جمع تشییع كنندگان ملحق شد وگریست و بر سر و سینه مىزد و پس از به خاك سپارى میرزا تصمیم گرفت در مجاورت قبر مطهّر او سكنا گزیند و خادم مقبره آن جناب شود. مرد قفقازى، عاقبت دار فانى را وداع گفت و او را پایین قبر میرزا اعلى اللّه مقامه دفن كردند.
آرى، پیروان واقعى امامان(علیهم السلام) نیز مىتوانند به درجههایى از ولایت، امامت و پیشوایى امّت دست یابند:
وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ؛(1) و ما مىخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روى زمین قرار دهیم.
به فرموده خداوند رحمان در سوره فرقان، یكى از درخواستهاى بندگان ویژه او چنین است:
1. قصص(28)، 5.
وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ اماماً.(1)
ما را امام و پیشواى پرهیزگاران قرار دِه!
تربیتشدگان مكتب آلالبیت(علیهم السلام) فقط به این بسنده نمى كنند كه فقط گلیم خودشان را از آب بیرون بكشند؛ بلكه همواره از خداوند مىخواهند افزون بر این كه خود پرهیزگار شوند و به مراتب عالیه تقوا برسند، امام و پیشواى سایر پرهیزگاران نیز بشوند.
امام زمان(علیه السلام) از ما انجام این دو وظیفه (پرهیزگارى و پیشوایى پرهیزگاران) را مىخواهد. اگر توانستیم این دو نقش را به خوبى ایفا كنیم، آنگاه وظیفه شیعه عاشق را در حدّ وسع و توان خودمان درست انجام داده ایم؛ وگرنه، ادّعاى عشق بدون انجام وظیفه از هیچ كس پذیرفته نمى شود. كسى كه عشق و محبّتش راستین است، هماره در پى انجام خواهش محبوبش مىرود تا جایى كه دیگر چیزى براى خود نمى خواهد؛ بلكه فقط در فكر این است كه محبوبش چه مىخواهد.
در این زمان، نه تنها سكوت در برابر شبهه آفرینان و غارتگرانِ عقیده و ایمان جایز نیست، بلكه مجاهدت در عرصه علمى و فرهنگى واجب ترین وظیفه و تكلیف ما است.
بر همه روحانیان، مبلّغان، استادان، معلّمان و تمامِ مسؤولانِ فرهنگىِ كشور لازم است كه در برابر تهاجمِ بى امانِ فرهنگى به دفاعِ جانانه از مرزهاى عقیدتى و فرهنگى اسلام بشتابند و بدانند جهادى كه امروز بر همه ما واجبِ است، نه جهادى نظامى كه جهادى فرهنگى است. سلاح كارآمدِ امروز نیز نه سلاح نظامى كه سلاحِ فرهنگى است.
باید همه باور كنیم كه با جنگى به مراتب خطرناكتر از جنگ هشت ساله مواجهیم. در آن جنگ، هدف، اشغال چند وجب از خاك ما بود؛ امّا در این جنگ، هدف نابودى ایمان ما است. به اندازه اهمّیت ایمان در مقایسه با خاك، این جنگ فرهنگى مهمتر و خطیرتر از آن جنگ نظامى است.
1. فرقان (25)، 74.
در عرصه كارزار و دفاع نظامى، صدها هزار شهید و فدایى وارسته، از جان خویش گذشتند و خون پاك خویش را تقدیم كردند تا مرزهاى جغرافیایى ما محفوظ بماند. آیا در عرصه كارزار و دفاع فرهنگى كه بسى سختتر و خسارت بارتر است، به همان تعداد نیروى آماده و لایق شهادت و فدایى جان بركف نیاز نداریم؟ جبهه حق باید با تمام توان، با سلاح علم و معرفت و منطقِ درست، به مقابله با حزب شیطان بشتابد. هرگز جاى آن نیست كه در مبارزه با هجوم بى امان امواج گمراهى و فساد، به حركتهایى آرام و مورچهوار یا به فعّالیتهایى سطحى و مقطعى دل خوش كنیم.
بسیار خسارت بار خواهد بود اگر گمان كنیم كه در مواجهه با گسیل انبوه شبههها به ذهنهاى فعّال جامعه، فقط با تظاهرات و به كارگیرى شیوههاى نظامى مىتوانیم موفّق باشیم و رسالت خویش را به انجام رسانیم. این گونه ابزارها وقتى به كار مىآید كه دشمن نیز با این ابزار به میدان آمده باشد. در حال حاضر، دشمن با سلاح فرهنگ به عرصه كارزار آمده است و ما نیز باید با سلاح فرهنگ به مقابله آن برخیزیم. امروز، همه استعدادها و نیروها باید بسیج شوند و به كمك نیروهاى رسمى در خطّ مقدّم جهاد فرهنگى بشتابند تا همان گونه كه در عرصه نبرد نظامى به پیروزى رسیدیم، در عرصه فرهنگى نیز به پیروزى بزرگ ترى نایل آییم؛ ان شاءاللّه.
امام زمان عجّل الله تعالى فرجه الشریف به ویژه در این زمان، در جهت هدایت شیعیان و جلوگیرى از گمراهى جوانان، از ما بسیار انتظار دارد. چگونه ممكن است امام زمان ارواح العالمین له الفداء شاهد باشد جوانان معصومى كه در خاندان شیعه متولّد شده اند و سقّشان را با تربت سیدالشهدا(علیه السلام) برداشته اند، این گونه طعمه شیاطین و گرگ صفتان شوند و از ما انتظارى نداشته باشند؟! اگر در برابر هجوم بى امان فرهنگى دشمن و خروج فوج جوانان از دین الاهى، فقط ناظر باشیم و چارهاى نیندیشیم، چگونه قلب مولایمان از ما راضى خواهد شد؟!
بنده با قاطعیت عرض مىكنم كه بزرگ ترین وظیفه روحانیان در این عصر، هدایت جوانان و جلوگیرى از كفر و الحاد ایشان است. در هیچ زمانى، چنین وظیفه خطیرى متوجّه روحانیان نبوده است. حتّى پیش از پیروزى انقلاب، در دوران ستمشاهى و تسلّط كافران نیز وظیفه روحانیان این قدر سنگین نبوده است. این وظیفه خطیر، مقدّمات بسیارى را مىطلبد. كارهایى كه بدان عادت كرده ایم و درسهایى كه به طور معمول مىخوانیم، كافى نیست. باید یاد بگیریم كه با جوانان عزیزمان چگونه برخورد كنیم؛ مشكلاتشان را چگونه حل كنیم و به شبهاتشان چگونه پاسخ گوییم. امروز شبهههاى جدیدى به میدان آمده است كه پاسخهاى جدیدى را مىطلبد. باید بیشتر بكوشیم تا معارف اسلامى را عمیقتر بیاموزیم و راه تعلیمش را به دیگران فرا بگیریم. پاسخ دهى به شبهه را تمرین كنیم تا بتوانیم از عهده این مسؤولیت بزرگ برآییم. وَفَّقَنَا اللَّهُ وَ إیَّاكُم إِن شَاءَ اللَّهُ.
از برخى احادیث معتبر استفاده مىشود كه براى تحقّق و گسترش حكومتِ امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف در سطح جهان، حتّى پس از ظهور حضرت، اخلاص، فداكارى، سختى و خون دل خوردنهاى فراوان لازم است. نكته دیگر آن كه براى تحقّق حكومت جهانى موعود، افزون بر مهارتهاى جنگى و نظامى، مهارتها و توانایىهاى دیگرى نیز مورد نیاز است. افزون بر شجاعت و شهامت سرداران جنگىِ ورزیده، حكمت و درایت عالمانى فرزانه و وارسته نیز نیاز خواهد بود.
وقتى دریافتیم كه مهم ترین مشكل امام زمان(علیه السلام)، جهاد علمى و فرهنگى با شبهه افكنانى است كه قرائتهاى جدیدى از دین ارائه مىكنند، روشن مىشود كه افزون بر دلیرمردانى ورزیده در عرصه جهاد نظامى به عالمانى وارسته و توانا نیازمندیم تا امام زمان(علیه السلام) را در جهاد علمى با این شیاطین انسان نُما یارى رسانند؛ البتّه ما چنان باید خود را به اوج آمادگى برسانیم كه به محض ظهور حضرتش بتوانیم در ركاب او شمشیر بزنیم و
از پیشرفته ترین سلاحهاى نظامى نیز استفاده كنیم؛ امّا حال كه فهمیدیم امام زمان ارواحنافداه مسؤولیت مهمّ دیگرى نیز دارد كه رنج و غصه اش از هر چیز دیگرى بیشتر و كشندهتر است، باید براى یارى اش، خود را به سلاح علم و آگاهى مجهّز كنیم و با تمام توان در رفع این گونه شبههها بكوشیم تا بتوانیم دوستان و شیعیان حضرت را از دام شیاطینِ شبهه افكن برهانیم.
مرزبانى از قلوب شیعیان امام عصر(علیه السلام)، بر عهده عالمان ربّانى است: عُلَماءُ شِیعَتِنا مُرابِطُونَ بِالثَّغْرِ الَّذى یَلى إِبلِیسُ وَ عفاریتُهُ، یَمنَعُونَهُم عَنِ الخُرُوجِ عَلى ضُعَفَاءِ شیعَتِنا وَ عَن أن یَتسلّط عَلَیْهِم ابلِیسُ و شیعَتُهُ النَّواصِب. أَلا فَمَنِ انتَصَبَ لذلِكَ مِن شیعَتِنا كَانَ أَفضَلُ مِمَّن جَاهَدَ الرُّومَ و التُّركَ و الخَزَرَ أَلفَ أَلفَ مَرّة لِأَنَّهُ یَدفَعُ عن أَدیانِ مُحِبِّینا و ذلِكَ یَدفَعُ عن أَبدانِهِم؛(1)عالمان شیعیان ما، محافظ و نگهبان آن مرزهایى هستند كه نفوذگاه ابلیس و پیروان جنّى و انسى او است. این مرزبانان عقیده و ایمان، شیعیان ضعیف ما را از بى ایمانى و غلبه شیطان دور مىدارند. آگاه باشید كه هركس براى چنین امر مهمّى به پا خیزد، فضیلتش هزار هزار مرتبه از فضیلت جنگ و كارزار با تمام دشمنان اسلام بیشتر است؛ چرا كه شرّ و بلا را از دین و بدن محبّان ما دور مىسازد.
یكى از بزرگ ترین نعمتهاى خداوند متعالى براى ما، این است كه افرادى معصوم را به ما معرّفى كرده است؛ امامانى كه شناختشان خطابردار نیست. فرض مطلوب این است كه آدمى براى تحصیل سعادت دنیا و آخرت خویش، از كسى پیروى كند كه هیچ اشتباه نمى كند.
خداوند، پیغمبر اكرم و امامان (علیهم السلام) را معصوم و دور از هرگونه خطا قرار داده است تا هرچه مىفرمایند و هر رفتارى كه انجام مىدهند، براى ما قابل اقتدا و تبعیت باشد. درباره عظمت این نعمت هرچه بیندیشیم و خدا را براى آن شكر كنیم، كم است. اگر وجودهاى مقدّس معصومان(علیهم السلام) نبودند، ما از گفتار و رفتارشان نمى توانستیم اقتباس
1. العاملى النباطى البیاظى، الصراط المستقیم، ج 2، ص 55؛ طبرسى، الاحتجاج، ص 17؛ تفسیر امام حسن عسكرى(علیه السلام)، ص 243؛ علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 2، ص 5.
كنیم و عاقبت به همان جهالتها و گمراهىهایى كه فرقههاى گوناگون در گوشه و كنارِ دنیا به آن دچارشده اند، مبتلا مىشدیم.
الگوى ما در هر عصر و زمان، سیره پیامبران و امامانى است كه خداوند بزرگ سیره هدایتگرانه شان را اسوه زندگانى ما قرار داده است: أُولئِكَ الَّذِینَ هَدَى اللّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ؛(1)ایشان كسانى هستند كه خداوند، هدایتشان كرده است؛ پس به هدایت ایشان اقتدا كُن!
اكنون بنگریم كه اسوه و الگوى قرآنى ما در مقابله با دشمنان اسلام (كافران و منافقان)، كیست، و در دورانِ خطیرِ آخرالزّمان، در مواجهه با فتنه انگیزى دشمنان و شبهه انگیزى منافقان چگونه باید ایستادگى كرد.
خداوند مىفرماید:
وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْكُمْ فِی الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللّهِ یُكْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حتّى یَخُوضُوا فِی حَدِیث غَیْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللّهَ جامِعُ الْمُنافِقِینَ وَ الْكافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعاً.(2)
و خداوند [این حكم را] در قرآن بر شما نازل كرده است كه هرگاه بشنوید افرادى آیات خدا را انكار و استهزا مىكنند، با آنها ننشینید تا به سخن دیگرى بپردازد؛ وگرنه شما هم مثل آنان خواهید بود. خداوند، منافقان و كافران را یكجا در دوزخ جمع مىكند.
این آیه مىفرماید: شما چطور مىخواهید با دشمنان خدا رابطه برقرار كنید با این كه خداوند در قرآن آورده است كه اگر دیدید یا شنیدید كسانى به آیات الاهىهانت مىكنند و امور مقدّس دینى را به مسخره مىگیرند، تا وقتى كه مشغول استهزاى معارف دینى
1. انعام (6): 90.
2. نساء(4)، 140.
هستند، شما حق ندارید در مجالسشان بنشینید و به سخن آنها گوش كنید. اگر سخنرانى در جلسهاى، معارفِ اسلامى را استهزا مىكند، فرد مسلمان حق ندارد در آن جا بنشیند؛ زیرا اگر در چنین مجلسى شركت كردید و به سخن آنها گوش دادید، شما نیز مانند آنها خواهید بود؛ یعنى شما نیز ایمانتان را از دست مىدهید. این كههانت بشنوید و سكوت كنید، به معناى تأییدهانت است. بعد مىفرماید: منافقانى كه با كافران ارتباط برقرار مىكنند و در مقابلهانتهاى آنان به دین سكوت مىكنند، مثل آنها كافر خواهند بود. و خداوند منافقان و كافران را یكجا در جهنّم گرد خواهد آورد.
آیا مىدانید نقطه آغاز نفاق و كفر كجا است؟! نقطه آغاز كفر، شنیدن سخن كفرآمیز است. این كه دنیا اصرار دارد سخنان كفرآمیز شایع شود، براى این است كه اگر حرفى دهها بار گفته شد؛ در روزنامهها نوشته، و در فیلمها نمایش داده شد، كم كم قبح آن مىریزد و عادى مىشود. آنوقت شما تعجّب مىكنید كه شخصى در یكى از پستهاى حسّاس كشور بگوید: ما به آن دینى كه آزادى را تضمین نكند، مرتدّیم. آزادى را نیز این گونه تفسیر كرده اند كه مردم آزاد باشند تا هرگاه خواستند نظام اسلامى را براندازند، هیچ تنشى در جامعه ایجاد نشود. اگر اسلام این آزادى را تأمین كند، قبولش داریم و گرنه به چنین دینى مرتدّیم! معناى این سخن این است كه اگر اسلام اجازه دهد ریشه خودش را بكنند، به آن ایمان داریم؛ امّا اسلامى را كه در آن بگویند: شما حق ندارید نظام اسلامى را براندازید، و احكام اسلامى را تعطیل كنید، قبول نداریم و به آن مرتدّیم؛ چون چنین دینى، آزادى را تأمین نمى كند.
كسانى در لباس روحانى گفته اند: حكم قطع دست سارق، حكمى بازدارنده است و اگر بتوانید از راه دیگرى جلو دزد را بگیرید، دیگر نباید دست دزد را ببرید. این حرف یعنى خطِ قرمز روى احكام ضرور و نصّ قرآن. فاصله بین كفر و ایمان چه ناچیز است: یُصبِحُ الرَّجُلُ مؤمناً ویُمسِى كافراً.
امروز، ضروریات اسلام در نشریات پرتیراژ، در كتابها و در سخنرانىها با صراحت انكار مىشود و نفس كسى در نمى آید. این بیشتر رنج آور است.
این كفر و نفاق از كجا پدید مىآید؟ از شنیدن سخنان كفرآمیز و مسخره آمیز درباره آیات الاهى: إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللّهِ یُكْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها .(1) اگر اجازه دهید حرفهاى كفرآمیز به گوشتان وارد شود، كم كم اثر مىكند و به تدریج قبح آن مىریزد. هنگامى كه زشتى این شبههها از بین برود، كسانى جرأت خواهند كرد بگویند: دموكراسى باید به جایى برسد كه مردم آزاد باشند تا هر وقت اراده كردند بتوانند حكومت خویش را عوض كنند؛ هرچند آن حكومت، اسلامى باشد.
ببینید دست استعمار چه مىكند؟! كشور نیجریه، بزرگ ترین كشور اسلامى در قاره افریقا است كه بیش از صد میلیون جمعیت دارد و با آن كه بیشتر مردم آن مسلمان هستند، حكومت آن حكومتى مسیحى است. در این كشور نقشه كشیدند كه جشنواره دختر برگزیده را برگزار كنند؛ از ا ین رو به همه دنیا اعلام كردند كه بنا است چنین جشنوارهاى در نیجریه برگزار شود و ملكه زیبایى دنیا را برگزینند. براى آن كه زمینه فرهنگى و اجتماعى این توطئه نیز فراهم شود، نویسندهاى مسیحى را واداشتند به وجود مقدّس پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) توهینكند تا ببینند مردم تا چه حد حسّاسیّت دارند. مردم غیرتمند نیجریه در مقابل آن جشنواره و اینهانت شورش كردند و صدها كشته و زخمى دادند كه چرا به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) توهین شده است. چرا مسلمانان نیجریه این گونه غیرت نشان مىدهند؟ چون وزارت فرهنگشان، هنوز فرهنگ تساهل و تسامح و بى غیرتى را ترویج نكرده است.
سوره ممتحنه این گونه آغاز مىشود:
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیّاكُمْ .
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر. اى كسانى كه ایمان آورده اید! دشمن من و
1. ممتحنه(60)، 1.
دشمن خودتان را دوست نگیرید. شما به آنها اظهار محبّت مىكنید؛ در حالى كه آنها به آن چه از حق براى شما آمده، كافر شده اند و رسول اللّه و شما را از شهر و دیارتان بیرون مىرانند.
این آیه، خطاب به مؤمنان مىفرماید:اى مؤمنان اگر واقعاً به خدا و روز قیامت ایمان دارید، با دشمنان خدا رابطه دوستى برقرار نكنید. شما به آنها اظهار محبّت مىكنید و ارتباط سرّى با آنها برقرار مىسازید؛ ولى آنها از این رفتار شما سوءاستفاده مىكنند و آینده جامعه اسلامى را به خطر مىاندازند. از آنها فریب نخورید. مقابل آنها بایستید و با صراحت بگویید كه ما با شما دشمن هستیم و تا از خوىِ استكباریتان دست بر ندارید، هرگز با شما آشتى نخواهیم كرد.
ادامه آیات، ما را به اسوه پذیرى از حضرت ابراهیم(علیه السلام) فرا مىخواند:
قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حتّى تُؤْمِنُوا بِاللّهِ وَحْدَهُ.(1)
براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهیم و كسانى كه با او بودند، وجود دارد. هنگامى كه به قوم [مشرك ]خود گفتند: «ما از شما و آن چه غیر از خدا مىپرستید، بیزاریم؛ ما به شما كافریم، و میان ما و شما دشمنى همیشگى آشكار شده است تا آن زمان كه به خداى یگانه ایمان بیاورید.
این آیه مىفرماید: اى مسلمانان! از ابراهیم یاد بگیرید. ابراهیم همراه آن چند نفرى كه به او ایمان آورده بودند، رویاروى كشورى بت پرست و قدرت اهریمنىِ نمرود ایستادند و صاف و صریح گفتند كه ما چند نفر، از شما بیزاریم. یك اقلیتِ پنج شش نفرى، در برابر جمعیت چند میلیونى بابل كه از عظیم ترین و پیشرفته ترین كشورهاى دنیا در آن زمان بود و در مقابل نمرود كه ادّعاى خدایى مىكرد، ایستادند. این كار، كار راحتى نبود. ایستادند و گفتند: ما همین اقلّیت ضعیف، از شما و معبودها و بتهایتان بیزاریم.
1 و 2. ممتحنه (60)، 4.
اهل تساهل و تولرانس مىگویند: به افكار دیگران و به مقدّساتشان احترام بگذارید؛ امّا قرآن مىگوید: با صراحت اعلان كنید كه ما از كافران بیزاریم:
كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حتّى تُؤْمِنُوا بِاللّهِ وَحْدَهُ.(1)
ما به شما كافریم و براى همیشه بین ما و شما دشمنى برقرار خواهد بود، مگر این كه ایمان بیاورید.
از این كه عدّه شما كم است نترسید. از این كه آنها داراى ثروت، علم، فن آورى و صنایع پیشرفته هستند نترسید. شما خدا را دارید. اگر اهل استقامت و پایدارى باشید، خدا شما را یارى خواهد كرد. همه چیز را از حضرت ابراهیم(علیه السلام)یاد بگیرید، به غیر از یك چیز: إِلاّ قَوْلَ إِبْراهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ؛(2) جز آن سخن ابراهیم كه به پدرش [= عمویش آزر ]گفت: براى تو آمرزش مىطلبم. ابراهیم(علیه السلام) پس از گفتوگوى بى نتیجهاى كه با آزر داشت، از روى رحمت و لطف و به سبب حقّى كه آزر به گردنش داشت، گفت: براى تو استغفار خواهم كرد. قرآن به مسلمانان مىگوید: شما اگر با كافرى مواجه شدید، چنان كه ابراهیم با آذر مواجه شد، حتّى وعده استغفار هم به او ندهید. بگویید دشمنى ما با شما تا ابد ادامه خواهد یافت و هرگز براى شما استغفار نخواهیم كرد. این تعلیم قرآن است. به تعلیم تأسّى كنید. حقیقتى را كه اسلام از ما مىخواهد، در این نوع مسائل حیاتى و سرنوشت ساز است.
باید به پیامبر(صلى الله علیه وآله) تأسّى كنیم كه در برابر احزاب ایستادگى كرد و خم به ابرو نیاورد؛ چنان كه مؤمنان به او تأسّى كردند:فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ؛(3) و از ایشان، بعضى به شهادت رسیدند و بعضى هم در انتظار شهادتند.
2. ممتحنه (60)، 4.
3. احزاب (33)، 23.
این گونه باشید. از این كه دشمن ما را احاطه كرده و قوى است و ما ضعیف هستیم نترسید. دشمن قوىتر است یا خدا؟! مگر خدا نبود كه شما را یارى كرد: وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدْر وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ(1)؛ در ماجراى بدر، شما ذلیل و بیچاره بودید و خدا به شما یارى رساند و پیروزتان كرد. مگر آن خدا، از خدایى اش دست برداشته است؟! مگر خدا پیر شده، و قدرتش را از دست داده است؟! خدا همان خدا است؛ اگر شما همان بندهها باشید.
اگر شما همان بسیجىهایى باشید كه دلاورانه دشمن را از میهن اسلامى راندید و براى جهاد سر از پا نشناختید و عاشقانه در راه خدا جنگیدید، خدا هم همان خدا است. اگر راست مىگویید كه به خدا و قیامت ایمان دارید، چرا مىترسید؟! یا پیروزى دنیا از آن شما است یا سعادت آخرت و یا هر دو. تردید به خود راه مدهید! باید تا نفس آخر و قطره آخر خون با دشمن جنگید! فكر تسامح، تساهل، گفتمان، زندگى مسالمت آمیز و ترك مخاصمه را به مغزتان راه ندهید! سرانجام واپسین امام ما، حضرت مهدى عجّل الله تعالى فرجه الشریف با شمشیر قیام خواهد كرد و به پیروزى نهایى خواهد رسید. حضرت با گفتمان پیروز نخواهد شد. این شعرها را مىگویند و این لالایىها را مىخوانند كه من و شما را خواب كنند. اگر آنها راست مىگویند كه دنیاى امروز جنگ نمى پذیرد، پس در فلسطین و عراق و افغانستان چه مىگذرد؟! آیا ایشان با مردم مظلوم فلسطین و عراق گفتمان مىكنند؟! آیا حاضرند كوچك ترین حقّ این مردم مظلوم را بدهند؟! پس چرا در این كشورها كودكان و زنان را بمباران مىكنند؟! چرا بچههاى شیرخوار را هدف تیر قرار مىدهند؟! چرا بیمارستانها، مدارس و انبارهاى غذا را منفجر مىكنند؟! چرا محصول زراعت و درختهایشان را مىسوزانند؟! چرا از هر طرف آنان را محاصره مىكنند و دائم بر سرشان آتش مىبارند؟! آیا معناى طرفدارى از حقوق بشر این است؟! آیا معناى دموكراسى و آزادى این است؟! تا كى مىخواهیم از این شیاطین بدتر از ابلیس فریب بخوریم و در برابرِ آنها دستمان را بلند كنیم و تسلیم شویم. اگر بنا است كشته بشویم، بگذار دست كم در راه خدا و راه دفاع از ایمان و عقیده و دینمان شهید شویم. آنها
1. آل عمران (3)، 123.
به ما وعده مىدهند؛ ولى وقتى بر ما مسلّط شدند و به آرزوى خودشان رسیدند، دیگر هیچ كس را نمى شناسند. تجربه افغانستان و عراق كافى نیست؟ در آینده، تجربه سوریه و عربستان نیز خواهد بود. خدا نیاورد روزى كه نوبت به تجربه بعضى از مسؤولانِ فریب خورده مملكت ما برسد!