جمكران، جذبهگاه ولایت
سفارش به نوجوانان و جوانان ولایى
امام زمان(علیه السلام) از دیدگاه اهل سنّت
طول عمر امام زمان(علیه السلام)
حكمتِ غیبت امام زمان(علیه السلام)
1. حفظ جان امام(علیه السلام)
2. فراهم آمدن زمینه پذیرش حق در جهان
علّت حضور یازده امام معصوم میان مردم
وظیفه ما در دوران غیبت
1. حفظ نظام اسلامى با تمام توان
2. حمایتِ همهجانبه از رهبر معظّم انقلاب
بحمداللّه، مردم ما به ویژه پس از پیروزى انقلاب، مشمول الطاف خاصّ الاهى و عنایات مخصوص حضرت ولىّ عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشریف قرار گرفته اند. نمونه بارز این عنایات، ساختمانِ باشكوه مسجد مقدّس جمكران است كه در مدّتى كوتاه ساخته شده. در اوایل ورود ما به قم، با این كه از پایه گذارى این مسجد قرنها مىگذشت، غیر از چند اتاق كه تازه ساخته شده بود، چیزى وجود نداشت. حتّى گاهى براى وضو گرفتن، آب پیدا نمى شد؛ امّا بحمداللّه پس از پیروزى انقلاب و با همّت دوستداران امام زمان ارواحنا فداه، در طول چند سال، چنین بناى عظیمى برپا، و دلهاى مؤمنان از اطراف و اكناف جهان، متوجّه این مكان شریف شد. بنده، وقتى این عظمت را مىبینم، به یاد آیه شریف فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ(1) مىافتم. این معجزه است كه چنین محبّتى را در دلهاى مردم پدید آورده و به این مكان شریف، متوجّه ساخته است تا در تمام ایّام هفته، به ویژه شبهاى چهارشنبه و جمعه، از اطراف كشور و گاهى از خارجِ كشور، در این مكان مقدّس، به یاد امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف اجتماع كنند. بدون شك، جاذبه خود حضرت ولى عصر ارواحنا فداه است كه دلهاى مردم را همچون مغناطیس جذب مىكند و اگر این چنین نبود، این مسجد پرعظمت بدین جایگاه و مقام والا نمى رسید.
خدا را شكر مىكنیم كه به بركت خون شهیدان، مردم این شهر لیاقت یافته اند مشمول جاذبه معنوى الاهى، از طرف حضرت شوند؛ نعمتى بسیار بزرگ كه هر قدر در عظمت آن بیندیشیم و سخن بگوییم، كم است.
دلیلِ این جمعهاى باشكوه این است كه مردم ما از نعمت ایمان و معرفت به اهل
1. قسمتى از دعاى حضرت ابراهیم(علیه السلام) هنگامِ تركِ سرزمینِ مكّه: «پروردگارا! قلب مردم را به سوى ایشان مایل فرما!» ابراهیم (14)،27.
بیت(علیهم السلام) بهره مندند. در این میان، مردم شهر قم در انجام وظایفشان توفیق بسیارى یافته اند. آنان مردمى هستند كه جانشان را براى اسلام و مكتب تشیّع، به امید ظهور حضرت صاحب الامرعجل الله تعالى در طَبَق اخلاص گذاشته اند.(1) مردم این كشور، سالها مبارزه كردند تا این كه خداوند، پیروزى را به آنها عطا فرمود و نظام طاغوت را به دست ایشان سرنگون كرد و نظام مقدّس اسلامى را در این كشور برقرار ساخت.
ما در برابر آن پاكباختگان كه یا خودشان در جبهههاى جنگ شركت كرده یا عزیزان و اقوامشان را به میدان جنگ فرستاده و توانسته اند در دوران هشت سال دفاع مقدّس، حماسه سازى و افتخارآفرینى كنند، جز این كه سر تعظیم فرود آوریم و براى شهیدان آنها دعا كنیم و براى بازماندگان و جانبازانشان شفا بطلبیم، چاره دیگرى نداریم. آنان از سخنان بندهاى مثل من بى نیازند. آنها راهشان را شناخته اند و با قلوبى نورانى به طور كامل به وظایفشان آگاهند؛ امّا باید به نوجوانان و جوانانى كه زمان انقلاب و خاطرههاى دوران جنگ را درك نكرده اند، مطالبى مختصر تذكّر داده شود.
درباره وجود ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشریف، مطلب فراوان است و بحمداللّه، كتابهاى فراوانى در این زمینه نوشته شده، و در دسترس مردم قرار گرفته است. بسیارى از این مطالب، با این كه بارها تكرار شده، باز هم مفید و راهگشا است. دوست دارم در این
1. امام صادق(علیه السلام) ضمن حدیثى معجزه گون، با اشاره به نقش عظیم اهل قم در زمینه سازىِ ظهور امام زمان، ایشان را قائم مقامان حضرت ولى عصر(ارواحنا فداه) در روى زمین معرّفى مىفرماید: «زود باشد كه كوفه از اهل ایمان خالى، و علم در آن، همچون مارى كه در حفره خویش فرو مىرود، پنهان شود؛ آن گاه در شهرى به نام قم سر برآورد و این شهر، سرچشمه و معدن علم و فضیلت در عالم شود تا جایى كه هیچ فردى، حتّى دختران در حجلهها، ضعیف و دور از دین باقى نمانند. چنین وضعیتى در نزدیكى ظهور قائم ما پدیدار مىشود؛ پس خداى متعالى قم و اهل آن را قائم مقام حجّت خویش در روى زمین قرار مىدهد و اگر به غیر این باشد، هیچ حجّتى بر روى زمین باقى نمى ماند و زمین اهلش را در هم فرو مىبرد. علم، از شهر قم به شرق و غرب عالم گسترش یابد و حجّت بر همه تمام شود و هیچ كس در روى زمین نماند، مگر آن كه علم و دین به او رسیده باشد. در آن هنگام است كه قائم، ظهور خواهد فرمود و سبب نزول قهر و خشم و انتقام خداوند از منكِرانِ حجّت خواهد شد. همانا خداوند از بندگان، مگر پس از انكار حجّت، انتقام نمى گیرد». (علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 60، ص 213، ح 23)
محفل باشكوه، چند مطلب مهم را به اختصار ، براى جوانان و نوجوانان عزیز عرض كنم و از ایشان خواهش مىكنم این مطالب را به خاطر بسپارند. در ضمن، از عزیزانى كه از این مطالب مستغنى هستند، عذر مىخواهم؛ ولى به هر حال گردگیرى از آیات و روایات بى فایده نخواهد بود.
با این كه نور ایمان و معرفت به اهل بیت: در دلهاى ما وجود دارد، ممكن است آینه دلهاى ما بر اثر برخورد با گردوغبار عالم مادّه، زنگار بگیرد و هر از چندگاهى نیازمند زنگار زدایى و گردگیرى باشد. تكرار این مطالب در این گونه مجالس و محافل مىتواند نقش گردگیرى از دلها و صفادادن و جلادادن به آن را داشته باشد: فَإِنَّ الحَدیثَ جَلاءُ القُلُوبِ.(1)
سفارش من به شما جوانان و نوجوانان عزیز كه مخاطبان اصلى من و میوههاى انقلاب و امیدهاى كشور و به یقین از امیدهاى امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف براى آینده اسلام هستید، این است كه بدانید آینده در دست شما است. قدر خود را بیشتر بدانید و در كسب علوم و معارف اهل بیت(علیهم السلام)، كوتاهى نكنید. بكوشید همواره ایمانتان را تقویت كنید و دلهایتان را همیشه نورانى و از آلودگىهاى گناه پاك نگه دارید.
اعتقاد به وجود ولىّ عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف، ویژه شیعیان نیست. ما با برادران اهل تسنّن، كه بیشتر مسلمانان جهان را تشكیل مىدهند، در پارهاى از مباحث اعتقادى، مثل اصل امامت و مباحث فرعى اختلافهاى داریم؛ امّا به تصدیق بسیارى از بزرگان اهل تسنّن، یكى از مطالبى كه در آن، بین شیعه و سنّى و هیچ طایفهاى از طوایف مسلمانان اختلاف وجود ندارد، اعتقاد به ظهور حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف است.
دو كتاب از اهل تسنّن را به خاطر بسپارید كه این مطلب را به روشنى تصدیق كرده اند:
1. قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) : «تَذاكَرُوا وَ تَلاَقُوا و تَحَدَّثُوا فَإِنَّ الحَدیثَ جَلاءٌ للقُلُوبِ. إِنَّ القُلُوبَ لَتَرینَ كَما یَرینَ السَّیفُ جَلاَؤُها الحَدیثُ؛ یك دیگر را یاد، و ملاقات كنید و از احادیث ما بگویید؛ چرا كه ذكر حدیث جلابخش قلوب است. همانا قلبها، به سانِ شمشیرها، زنگار مىگیرد كه جلا و صیقل آن به ذكر حدیث است».( كلینى، الكافى، ج 1، ص 41، ح 8)
یكى كتاب الصواعق المحرقه، نوشته ابن حجر هیثمى كه از بزرگان اهل تسنّن است. وى در این كتاب، اعتقاد به صاحب الامر(علیه السلام) را امرى مشترك بین همه مسلمانان دانسته و روایات را در این زمینه، بیش از حدّ تواتر معرّفى كرده است.(1) یكى دیگر از بزرگان اهل تسنّن شبلنجى است كه كتاب نورالأبصار را نوشته. او در این كتاب تصریح مىكند كه روایات درباره مهدى آخر الزّمان(علیه السلام)، فوق حدّ تواتر است.(2)
ابن ابى الحدید معتزلى، در شرح نهج البلاغه معتقد است كه درباره ظهور امام مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف اختلافى میان مسلمانان وجود ندارد و تمام طوایف آنها بر این مطلب اتّفاق نظر دارند.(3)
بسیارى از عالمان اهل تسنّن، درباره وجود امام زمان(علیه السلام) و علایم ظهور حضرت، كتابهاى فراوانى نوشته اند كه یكى از آنها حافظ گنجى شافعى و دیگرى مولانا متّقى هندى است . كتاب البیان فی اخبار صاحب الزمان را حافظ گنجى شافعى از حافظان قرآن و بزرگان اهل تسنّن نوشته كه و در حدود قرن هفتم هجرى مىزیسته است.(4)از دیگر بزرگان اهل تسنّن كه در قرن دهم هجرى و در كشور هندوستان مىزیسته، مولا متّقى هندى، صاحبِ كتابِ البرهان على علامات مهدى آخرالزّمان است.(5)
1. ر.ك: ابن حجر هیثمى، الصواعق المحرقه فى الردّ على أهل البدع و الزندقه، فصل 1، باب 11، ص 162ـ167. وى در این كتاب از اعتقاد مسلمانان به ظهور امام مهدى(علیه السلام) دفاع و به تواترِ روایات در این باره تصریح كرده است.
2. ر.ك: مؤمن بن حسن بن مؤمن شبلنجى، نورالأبصار فى مناقب آل النبى الأطهار، ص 187ـ189. شبلنجى، ضمن تصریح به تواتر احادیث المهدى، تأكید فراوانى دارد كه امام مهدى(علیه السلام) از خاندان رسول و اهل بیت(علیهم السلام) است.
3. وى مىنویسد: «... مهدى(علیه السلام) كه در آخر الزّمان ظهور مىكند، بنا بر عقیده بیشتر محدّثان، از فرزندان فاطمه(علیها السلام) است. اصحاب ما، معتزله نیز به این حقیقت اعتراف دارند و بزرگان ما نیز در كتابهایشان به آن تصریح كرده اند با این تفاوت كه معتقدند: آن حضرت هنوز خلق نشده است و در آخرالزّمان خلق خواهد شد». (ابن ابى الحدید معتزلى، شرح نهج البلاغه، ج 1، باب 16، ص 281)
4. ابو عبداللّه گنجى شافعى (م 658 ق) در این كتاب احادیثى را درباره امام مهدى(علیه السلام) بررسى كرده و آنها را صحیح و حسن دانسته است.
5. علاءالدین على بن حسام الدین، معروف به متّقى الهندى (م 975 ق ـ)، صاحب كتابِ معروف كنزالعمّال است. وى در كتاب البرهان على علامات مهدى آخرالزّمان با شیوهاى برهانى و استدلالى از عقیده مهدویت دفاع كرده است و با استناد به فتاواى بزرگان مذاهبِ اربعه (شافعى، حنفى، مالكى، حنبلى)، منكرانِ اعتقاد به ظهور مهدى(علیه السلام) را در صورتى كه به حق باز نگردند، واجب القتل و مهدور الدّم دانسته است.( ر.ك: متّقى الهندى، البرهان على علامات مهدى آخرالزّمان، ص 178ـ183)
آرى، بزرگان اهل تسنّن همانند شیعیان، به اصل وجود صاحب الزمان(علیه السلام) اعتقاد دارند؛(1) البتّه ممكن است آدمهاى منحرف و كوردلى پیدا شوند كه آفتاب را نیز انكار كنند كه در این جا مورد نظر نیستند. بزرگان اهل تسنّن اعتراف دارند كه اخبار درباره وجود امام مهدى عجل اللّه تعالى فرجه الشریف متواتر، بلكه فوق حدّ تواتر است.
مطلب دیگر، مسأله زنده بودن حضرت ولىّ عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف است. از عمر پربركت آن عزیز بیش از هزار و صد سال مىگذرد و تا هنگامى كه خداى متعالى اراده فرماید، حضرت در زمین باقى خواهد ماند. در این زمینه، شاید پرسشى به ذهن جوانان خطور كند كه مگر امكان دارد كسى با عمر طولانى زنده باشد و دیگران از او خبر نداشته باشند؟! به این پرسش پاسخهاى فراوانى داده اند. در این جا نمى خواهم پاسخ این پرسش را به طور گسترده مطرح كنم؛ امّا اگر كسى به معجزه و قدرت الاهى اعتقاد داشته باشد، نباید در مسأله طول عمر امام زمان شك كند. كسى كه معتقد است خدا مىتواند بندهاى را پس از صد سال زنده كند: فَأَماتَهُ اللّهُ مِائَةَ عام ثُمَّ بَعَثَهُ،(2) خدایى كه مىتواند سیصد سال، گروهى را در خواب، بدون خوراك و پوشاك زنده نگه دارد: وَ لَبِثُوا فِی كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَة سِنِینَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً،(3) آیا نمى تواند یكى از بندگانش را سه هزار سال یا بیشتر از آن زنده نگه دارد؟!
عدم اعتقاد به وجود امام زمان(علیه السلام) به ذهن كسانى خطور مىكند كه خداوند و قدرت او را نمى شناسند و به معجزه اعتقادى ندارند. این پرسشى نیست كه بتواند شبههاى را در اعتقادات فرد مسلمان پدید آورد و شكّى را در دل او وارد كند؛ چرا كه هر مسلمانى قدرت
1. ر.ك: سیدثامرهاشم العمیدى ، در انتظار ققنوس (كاوشى در قلمرو موعودشناسى و مهدىباورى)، فصل اوّل (مهدى در كتاب و سنّت) و فصل دوم (تبارشناسى مهدى)، ص 59ـ198.
2. «پس خداوند، او [= عُزیر] را صد سال میراند؛ آن گاه برانگیزاند.» بقره (2)، 259.
3. «و آنها در مخفى گاهشان [= غار كهف] سیصد سال و نه سال هم بیشتر درنگ كردند.» (كهف (18)، 25). یهودیان درباره این آیه به امیرمؤمنان على(علیه السلام) اعتراض كردند كه نُه سالِ اضافه در این آیه، در تورات ما وارد نشده است. حضرت در پاسخ فرمود: این نُه سال براى این است كه سال شما شمسى و سال ما قمرى است.»
خدا را بى نهایت مىداند. خداوند متعالى در قرآن از كسانى یاد مىكند كه سیصد سال در خواب بوده اند؛ ولى زنده مانده اند. همچنین از كسانى یاد مىكند كه صدها سال از این دنیا رفته اند و خدا دوباره آنها را زنده كرده است:
أَوْ كَالَّذِی مَرَّ عَلى قَرْیَة وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلى عُرُوشِها قالَ أَنّى یُحْیِی هذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللّهُ مِائَةَ عام ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ: ... انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَیْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلى كُلِّ شَیْء قَدِیرٌ.(1)
این مطالب، نشان دهنده قدرت نامحدود خداوند است. وقتى خدا اراده كند، مىتواند بنده اش را هزاران سال در این دنیا نگه دارد؛ به طورى كه هیچ مشكلى پیش نیاید.
مطلب دیگر این است كه چرا حضرت ولىّ عصر ارواحنا فداه غیبت كرده، و چرا مثل امامان دیگر(علیهم السلام) در میان مردم نبوده است؟ این پرسشى است كه از قدیم مورد بحث قرار گرفته، و كتابهاى فراوانى در پاسخ به آن نوشته شده است.
خداى بزرگ، پس از وجود مقدّس خاتم الأنبیا(صلى الله علیه وآله)، جانشین معصومى را براى او تعیین فرمود تا وظایف ناتمام رسالت او را بر روى زمین به اتمام برساند. تفسیر آیات، بیان حقایق قرآن، رهبرى جامعه اسلامى، و تربیت نفوس مستعد از وظایفى است كه پس از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، به جانشین او واگذار مىشود. یگانه تفاوت امام با پیامبر، مسأله نبوّت است: أَنتَ مِنِّى بِمنزِلَةِهارُونَ مِن مُوسى إِلاَّأَنَّهُ لا نبىَّ بعدی؛(2) تو براى من، به منزلههارون براى موسى هستى با این تفاوت كه هیچ پیامبرى پس از من نیست. امیرمؤمنان(علیه السلام) مىفرماید كه
1. «یا همانند آن كه به دهكدهاى گذر كرد كه خراب و ویران شده بود. گفت: [در حیرتم] كه خدا چگونه این مردگان را دوباره زنده خواهد كرد. پس خداوند او را صد سال میراند؛ سپس زنده اش ساخت و [بدو] فرمود: ... در استخوانها بنگر كه چگونه درهم مىپیوندیم و بر آن گوشت مىپوشانیم. چون این كار بر او روشن شد، گفت: [هم اكنون به یقین] دانستم كه خداوند بر همه چیز توانا است.» بقره (2)، 259.
2. ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 264.
پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله) پس از نخستین نزول وحى در غار حرا به من فرمود: ...
إِنّكَ تَسمَعُ مَا أَسمَعُ وَ تَرى مَا أَرىَ إِلاَّ أَنّكَ لَستَ بنبىّ و لكِنَّكَ لَوَزیرٌ.(1) آن چه من مىشنوم، تو هم مىشنوى، و آن چه من مىبینم، تو هم مىبینى با این تفاوت كه تو پیامبر نیستى؛ بلكه وزیر منى.
خدا چنین كسى را كه ویژگىهایش مثل آفتاب روشن است، به مردم معرّفى كرده تا جانشین پیامبر(صلى الله علیه وآله) شود؛ امّا كسانى، از ناآگاهى و غفلتِ بیشتر مردم سوء استفاده كردند و كوشیدند تا مسیر جانشینى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را عوض كنند؛ البتّه این امر، چیز تازهاى نبود. بیش از پیغمبر اسلام نیز بیشتر مردم هر پیغمبرى را كه از جانب خداوند برانگیخته مىشد، تكذیب مىكردند. قرآن در این باره تعبیر عجیبى دارد مبنى بر این گذشتگان به هم سفارش كرده بودند هر پیامبرى كه به رسالت رسید، او را انكار كنند: أَتَواصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ.(2)
انكار حق، طبیعت مردم جاهل و گمراه بوده است؛ زیرا هوسهاى دنیایى آنها، با خواستههاى انبیا(علیهم السلام) موافق نبوده است. پس از ظهور پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نیز بیشتر مردم آمادگى پذیرش عمومى اسلام و برقرارى نظام عدل جهانى را نداشتند؛ به همین سبب بود كه امیرمؤمنان على(علیه السلام) را پس از چند سال حكومت، به شهادت رساندند و بعد از او، آن بلاها را به سر امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) و سایر امامان(علیهم السلام) آوردند.
همان طور كه مىدانید، اگر وجود مقدّس ولى عصر ارواحنا فداه، كه واپسین ذخیره خداى متعالى براى امّت مسلمان است، از نظرها پنهان نمى شد، او را نیز مانند اجدادش به ظلم و جور حاكمان جبّار به شهادت مىرساندند. انگیزه سلاطین و حاكمان، براى سركوب و نابود كردن وجود مقدّس ولىّ عصر(علیه السلام)، خیلى بیشتر بوده است؛ زیرا اخبارى كه از پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله) به دست آنان رسیده بود، از این حكایت داشت كه دوازدهمین پیشواى مسلمانان و واپسین جانشین پیامبر، حكومت كفر را از روى زمین برخواهد چید. همین
1. همان، ج 13، ص 197.
2. «آیا مردم اعصار، یك دیگر را [بر تكذیب رسولان] سفارش كرده اند یا آن كه طبعاً مردمى سركش و نافرمانند.» ذاریات (51)، 53.
دلیل باعث شده بود كه سلاطین و جبّاران در صدد برآیند تا نگذارند امام زمان عجل اللّه تعالى فرجه الشریف متولّد شود و اگر تولّد یافت، او را به شهادت برسانند.
از آن جا كه خداى بزرگ مىداند در آینده زمانى فرا مىرسد كه بیشتر مردم، لیاقت حكومت عدل الاهى را مىیابند، با غایب ساختن امام زمان(علیه السلام)، حضرت را از بلاها حفظ فرموده است تا شرایط لازم براى جهانى سازى عدل و معرفت و عبودیت فراهم آید.
در آستانه ظهور امام زمان، هرچند زمین پر از ظلم و جور مىشود، آمادگى براى پذیرش حق میان مردم بیش از پیش خواهد شد. مىتوانید چنین وضعیتى را در قالب مثالى عادى تصوّر كنید: شخصى را فرض كنید كه سرش درد مىگیرد و این سردرد چنان به او فشار مىآورد كه آسایش او را به كلىّ سلب مىكند و هیچ عضو سالمى براى او باقى نمى گذارد. چنین فردى هرقدر هم كه سرسخت باشد، عاقبت به پزشك مراجعه و به نسخه او عمل خواهد كرد. عالَم نیز همین گونه است. ستم و فاجعه و جنایت در این عالَم، روز به روز بیشتر مىشود تا دنیا به جایى مىرسد كه از آن به مُلئِت ظلماً و جوراً(1) تعبیر مىشود و این مثل همان مریضى است كه هرچه درد او افزونتر مىشود، آمادگى اش براى پذیرفتن نسخه پزشك بیشتر مىشود؛ به ویژه وقتى راههاى گوناگون را براى درمان بیمارى اش مىآزماید و از همه جا سرخورده مىشود، آن وقت در برابر نسخه طبیب به طور كامل تسلیم مىشود.
جامعه بشرى، قرنها راههاى گوناگون را مىآزماید. شاهد بودیم كه در قرن گذشته، بیش از نیمى از مردم دنیا به رژیم سوسیالیستى ماركسیستى دلبسته بودند و تصوّر مىكردند كه سعادت آنها در این راه است و با پذیرش این نظام، از ستمهاى حاكمان رهایى مىیابند؛ امّا پس از هفتاد سال سرشان به سنگ خورد و از این كار پشیمان
1. «فَیَملاَ الأَرضَ قِسطاً و عَدلا كَما مُلِئَت ظُلماً وَ جوراً؛ حضرت، زمین را از عدل و داد لبریز مىكند؛ همان گونه كه از ظلم و بیداد لبریز شده است.» (علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 3، ص 268، ح 3)
شدند. اكنون نیز سنگ لیبرال دموكراسى غرب را به سینه مىزنند و متأسّفانه گاهى موج این تبلیغات، مردم ایران را نیز مىگیرد و بعضى از نادانهاى كشور ما را به سمت خود مىكشاند. مطمئن باشید طولى نخواهد كشید، كسانى كه سنگ لیبرال دموكراسى را به سینه مىزنند، سرشان به سنگ خواهد خورد و خواهند فهمید كه این رژیم نمى تواند سعادت انسان را تأمین كند. بهترین نمونه ناكارآمدىِ این نظام، مركز لیبرال دموكراسىِ جهان، یعنى امریكا است. با استقرار این رژیم در امریكا، مشكلات فراوانى در این كشور پدید آمده است. بچههایى كه در امریكا مىخواهند به مدرسه بروند، براى اطمینان از سلامتشان، اسكورت باید همراهشان باشد. بسیارى از خانوادههاى امریكایى كه بچههایشان به مدرسه مىروند، مطمئن نیستند سالم به خانه برگردند. روز به روز جنایتها در امریكا بیشتر و زندانها از زندانیان انباشتهتر مىشود. آمارى كه دولت امریكا از تعداد مجرمان این كشور مىدهد، حاكى از آن است كه در این كشور بیش از یك میلیون زندانى وجود دارد؛ زندانهایى مخوف كه بعضى از زندانیان امریكا، نامش را «زندان در زندان» گذاشته اند. وضع كنونى دنیا این گونه است.
كشورهاى دیگر نیز مثل امریكا، دیر یا زود سرشان به سنگ خواهد خورد و ورشكستگىهاى اقتصادى و كسرىِ بودجه، آنان را از پاى در خواهد آورد. ارقام نجومىِ كمبود بودجه، مشكلات فراوانى را براى دولت و مردم امریكا فراهم آورده است. سرانجام، این كشورها خواهند فهمید كه این روش زندگى و سیاست و دنیادارى و مردم دارىِ آنها درست نیست و باید فكر دیگرى بكنند.
چندى پیش در تلویزیون، تظاهرات عظیم مسلمانان را در قلب كفر جهانى، امریكا دیدید. بحمداللّه، روز به روز اسلام در آن جا رو به گسترش است و ترسى كه دولت امریكا از ایران دارد و حتّى برنامه و بودجهاى براى براندازى دولت ایران پیش بینى كرده، از همین رو است. ریشه دولت امریكا، در حال پوسیدن است و اسلام در آن جا نفوذ كرده. هر روز، مسجدهاى عظیمى در گوشه و كنارِ آن كشور ساخته مىشود. طبق آمارى كه سال گذشته در یكى از روزنامههاى كثیرالانتشار امریكا منتشر شده بود، 120 مسجد بزرگ در امریكا
ساخته شده است و هر روز، بر شمار مسلمانان امریكا افزوده مىشود. اگر این صحنه تظاهرات مسلمانان امریكایى را مشاهده نكرده بودیم، شاید باور نمى كردیم؛ ولى واقعیت دارد.
آرى، تمام مردم جهان، تشنه نظام مبتنى بر حقیقت و عدالت هستند و این نظام، جز در اسلام درهیچ جاى دیگرى یافت نمى شود و حاكمان جبّار، دیر یا زود به این نظام گردن خواهند نهاد؛ آنوقت است كه جامعه بشرى، لیاقت حكومت حضرت مهدى صلوات اللّه علیه را خواهد یافت؛ البتّه معناى این حرف، این نیست كه همه مردم جهان آماده پذیرش اسلام هستند یا به آسانى زیر بارِ حكومت حق مىروند. مگر در زمان پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، مردم به آسانى مسلمان شدند؟! آن همه مقاومتها انجام گرفت تا مردم به اسلام گرویدند؛ ولى به هرحال، مردم آن زمان لیاقت داشتند كه اسلام را بپذیرند. در زمان ظهور صاحب الزّمان(علیه السلام) نیز گروههاى بى شمارى در گوشه و كنار دنیا به دین اسلام گرایش مىیابند. در روایات، پیش بینى شده است كه چه جنگهایى اتّفاق خواهد افتاد؛ امّاسرانجام درصدى از مردم حقیقت خواه كه زیر چنگال ستمگران دست و پا مىزنند، اسلام را مىپذیرند و حكومت عدل جهانى را برقرار خواهند كرد؛ پس علّت ذخیره وجود مقدّس ولىّ عصر ارواحنا فداه، از سوى خدا، براى این بوده است كه در زمان تولّد حضرت، مردم لیاقت حكومت عدل را نداشته اند؛ امّا روزگارى خواهد آمد كه مردم جهان چنین لیاقتى را خواهند كرد. خداوند متعالى، كار بى حكمت نمى كند. ما انسانها ممكن است بذرى را در زمین شوره زارى كه هیچ ثمرهاى ندارد بپاشیم؛ امّا خدا، نعمتهایش را بیهوده هدر نمى دهد. خداوند حكیم، نعمت امامت و ولایت را به كسانى مىدهد كه لیاقتش را داشته باشند.
اگر ما این افتخار را داریم كه در دلهایمان عشق به ولىّ عصر(علیه السلام) موج مىزند، باید خدا را شكر كنیم كه لیاقت داشته ایم خدا این معرفت و محبّت را در دلهایمان قرار داده است. خدایا! تو را به وجود مقدّس ولىّ عصر عجل الله تعالى فرجه الشریف قسم مىدهیم كه این معرفت و محبّت به امام زمان را از دلهاى ما بیرون نكن!
محبّت به امام زمان عجّل الله تعالى فرجه، یگانه ذخیرهاى است كه ما براى سعادت دنیا و آخرتمان به آن امید بسته ایم و به چیز دیگرى امید نداریم. اگر به این محبّت دل نبسته بودیم، چگونه مىتوانستیم براى نایب آن بزرگوار این قدر جان فشانى كنیم! هنوز این خاطره جاودان است كه وقتى امام راحل رضوان الله تعالى علیه پیام كوتاهى را مبنى بر حضور یكپارچه مردم در جبهههاى جنگ صادر فرمود، مردم آن قدر علاقه نشان دادند كه ظرفیت پذیرش براى شركت در جبههها پر شده بود و مسؤولان با اصرار مردم را برمى گرداندند. چنین امرى نشانه معرفت و ایمان مردم ایران است.
حال ممكن است این پرسش پیش آید كه چرا یازده امام، میان مردم بوده اند؟! وقتى امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف به دلیل لیاقت نداشتن مردم براى پذیرش حكومت حق، غیبت فرمود، چرا یازده امام قبلى این كار را نكردند؟! مگر آنها نیز خواهان اجراى عدالت و برقرارى حكومت اسلامى نبودند و مگر در این جهت نمى كوشیدند؟! در پاسخ به این پرسش باید گفت: خداى متعالى امر واجبى را برعهده گرفته كه همان هدایت كردن مردم است. فرستادن پیغمبران و اوصیا نیز براى این بوده است كه حجّت را بر مردم تمام كند: لِئَلاّ یَكُونَ لِلنّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ.(1) فرستادن پیامبران باید به گونهاى باشد كه مردم بتوانند راه حق را از باطل تشخیص دهند. سرانجام، خدا با ظهور پیامبر خاتم(صلى الله علیه وآله) واپسین و كامل ترین برنامه را براى سعادت بشر نازل كرد و در دسترس مردم قرار داد؛ امّا اگر پس از وفات پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله)، اشخاص معصوم نبودند كه حقیقت قرآن را بدانند و براى دیگران بیان كنند، طولى نمى كشید كه حقایق به دست فراموشى سپرده مىشد.
بسیارى از احكام اسلام بود كه مردم، بارها شاهد اجراى آن بودند؛ امّا پس از چندى، این احكام فراموش مىشد. پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) در طول 23 سال جلوِ چشم مردم وضو گرفته بود و همه مردم وضو گرفتن ایشان را دیده بودند؛ امّا بعد از چند دهه، این بحث پیش آمد
1. «تا آن كه پس از فرستادن رسولان، مردم را بر خدا حجّتى نباشد.» نساء (4)، 165.
كه آیا حضرت، آب را از آرنج به پایین مىریخته است یا از انگشتان به آرنج. مسائلى از این قبیل بین مسلمانان اختلاف انداخته بود و اگر راهنمایىهاى كسانى همچون امیرمؤمنان و اهل بیت(علیهم السلام) نبود، برادران اهل تسنّن ما نیز از اسلام خبرى نداشتند. خیال نكنید بركت اهلبیت(علیهم السلام) فقط شامل حال ما شیعیان شده و اسلام فقط نزد ما است؛ اسلام اهل تسنّن نیز مرهون زحمات اهل بیت(علیهم السلام) است. بزرگان و عالمان آنها، شاگردان اهلبیت(علیهم السلام) بوده و به شاگردى نزد آنها افتخار مىكرده اند. هرچه مسلمانان از اسلام دارند، به بركت اهل بیت(علیهم السلام) است؛ وگرنه آن قدر افراد آن زمان، ساده و سطحى نگر بودند كه به راحتى حقایق را فراموش مىكردند و به سرعت فریب مىخوردند. اگر امیرمؤمنان(علیه السلام)، پس از رحلت پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) غیبت مىكرد، طولى نمى كشید كه حقایق اسلام به كلّى فراموش مىشد. كار مسلمانان در زمان بنى امیّه به جایى رسید كه نماز جمعه را روز چهارشنبه مىخواندند. یكى دیگر از خلفا در كاخ خود، حوضى از شراب درست كرده بود و هر وقت مىخواست شراب بخورد، دهانش را به حوض مىگذاشت و از آن مىخورد و بعد هم با كنیزكان مشغول عیّاشى مىشد. گاهى در حالت مستى خلیفه، به او خبر مىدادند كه مردم در مسجد براى نماز جماعت منتظر شما هستند. در همان موقع، خلیفه، لباس خود را بر تن كنیزكى كه با او عیّاشى مىكرد مىپوشاند و او را به مسجد مىفرستاد تا به نام خلیفه مسلمانان براى مردم نماز بخواند. در شكارگاه، هنگام تیراندازى، قرآن را هدف تیر قرار مىدادند. آیا با این وضع خلفا، دیگر از اسلام، اسمى باقى مىماند؟!
حكمت الاهى در آن زمان اقتضا مىكرد كه در طول بیش از دو قرن، امامان معصوم (علیهم السلام) با تمام قدرت، حقایق اسلام را در زمین گسترش دهند. در سیره رفتارى امامان معصوم(علیهم السلام)، حكمت و برنامه ریزىوجود داشته است. از لابه لاى تاریخ، با این كه پرده تقیّه روى صفحات آن كشیده شده، به خوبى قابل كشف است كه امامان (علیهم السلام) با چه همّت و تلاش وافرى كوشیده اند اسلام حقیقى را زنده نگه دارند. آنان حتّى یارانشان را به روستاهاى ایران، در مناطق فارس و طبرستان و مرو (افغانستان كنونى) و جاهاى دیگر مىفرستادند تا حقایق اسلام را براى مردمى كه تشنه حقیقت هستند، بیان كنند. در هر
نقطهاى، حتّى مناطق دور از مركز خلافت و دور از بغداد و شام، فعّالیتهاى امامان معصوم(علیهم السلام) چنان اسلام را در زمین گسترش داد كه دیگر امكان از بین بردن آن وجود نداشت. وقتى امام دوازدهم(علیه السلام) به خلافت رسید، بقاى اسلام در زمین با تلاشهاى یازده امام پیشین تضمین شده بود. در این هنگام، مىشد این گوهر گرانبها را براى روزگار دیگرى ذخیره كرد؛ امّا اگر امامان قبلى مىخواستند از چشم مردم غایب شوند، اسلام به كلّى از صحنه زمین محو مىشد و حتّى برادران اهل تسنّن، به همین اندازهاى كه از اسلام آگاهى دارند، آگاهى نمى یافتند؛ پس حاصلِ بحثِ فلسفه غیبت امام زمان(علیه السلام) این است كه اگر حضرت به اراده و مشیت خدا غایب نمى شد، مانند امامان دیگر به شهادت مىرسید و انسانها تا قیام قیامت از رهبرى امام معصوم(علیه السلام) محروم مىماندند. امام زمان ارواحنا فداه روزى ظهور مىكند كه افراد جامعه، آمادگىِ پذیرش او را داشته باشند. براى حفظ اسلام بود كه امامان قبل از امام زمان(علیه السلام) غیبت نكردند و اگر آنان نیز مانند او غیبت مىكردند، حقایق اسلام از صحنه زمین محو مىشد. درست است كه خدا، جاودان بودن قرآن را تضمین كرده است؛ امّا قرآن به تنهایى نمى تواند درد مردم را درمان كند. در كنار قرآن باید یك مفسّر معصوم نیز وجود داشته باشد تا حقایق قرآن و تفاسیر احكام را براى مردم بیان كند.
در جاى دیگر، این پرسش پیش مىآید كه وظیفه ما در زمان غیبت امام زمان(علیه السلام) چیست. وظیفه ما در زمان غیبت این است كه این چنین اجتماعاتى را تشكیل بدهیم تا ایمانمان جلا یابد. این گفتوگوها باعث تقویت ایمان و معرفت ما مىشود و تكرار این سخنان، ایمان را در دلهاى ما زنده مىكند.
براى برپایى این نظام اسلامى فداكارىهاى بسیارى انجام شده است. این نظام، ثمره خونِ صدها هزار شهید دوران انقلاب و دفاع مقدّس است. صدها هزار گل پرپر شده تا
این بوستان پدید آمده است. مطلب دیگر این است كه اگر بخواهیم این نظام برقرار باشد، باید محور این نظام محفوظ بماند؛ باید مورد حمایت قرار گیرد؛ باید به او عشق ورزید، و نباید در اطاعت او كوتاهى كرد. همه مىدانند كه برقرارى این نظام اسلامى، مرهون زحمات امام راحل رضوان اللّه تعالى علیه است. اگر شخصِ امام خمینى(رحمه الله) نبود، چنین انقلابى به پیروزى نمىرسید. شكّى نیست كه حمایتهاى همه جانبه مردم از امام، باعث برقرارى و جاودان ماندن این نظام اسلامى شد. مگر مىشود انسان به اسلام علاقهمند باشد؛ ولى به نظام اسلامى علاقهاى نداشته باشد.
اگر امروز، امام میان ما نیست، باید همان محبّت و ارادت و سرسپردگى را به جانشین او داشته باشیم كه الحمدللّه این محبّت و ارادت را داریم. خدا را شكر مىكنیم كه براى این دوران، كسى را ذخیره فرمود تا بتواند وظایف رهبرى را به خوبى انجام دهد. ما باید براى سلامت و توفیق او دعا كنیم؛ در خلوت و تاریكىِ شب، از خدا بخواهیم حضرتش را براى رهبرى عالم اسلام حفظ كند. باید در عمل، حامى و پشتیبان همه جانبه او باشیم و این ارادت را به رخ دشمنان او بكشیم و به دشمنان بگوییم: به كورى چشم شما كه از هیچ توطئهاى كوتاهى نكردید، ما همچنان متّحد هستیم و پشت سرِ رهبرمان ایستاده ایم. اگر خداى ناكرده این وحدت خدشه دار شود، مسؤولش من و شما هستیم. شهیدان ما وظیفه خود را انجام دادند و هم اكنون ثمره ایثار و جهادشان را به دست من و شما سپرده اند؛ ما هستیم كه باید دستاوردهاى آنها را حفظ كنیم. اگر در این كار كوتاهى كنیم، هم به آنها، و هم به تمام انبیا و اولیاى الاهى خیانت كرده ایم.
نظام مقدّس اسلامى، میوهاى از درخت نبوّت و امامت است. ما نمى دانیم چه نعمت بزرگى را در این جهان داریم. قدرت بزرگى همچون امریكا را با عنایات الاهى به زانو درآورده ایم تا جایى كه به طور رسمى و عملى، با كمال فضاحت و رسوایى، برخلاف تمام قوانین بین المللى و با زیر پا گذاشتن عهدنامههایى كه خودش امضا كرده است، بیست میلیون دلار بودجه براى براندازى حكومت ایران تصویب مىكند.
اگر مسأله ایران براى آنان اهمّیت نداشت، آیا حاضر مىشدند این رسوایى را به جان بخرند؟! این رسوایى را به جان مىخرند؛ چون سقوط خویش را در یك قدمى خود مىبینند. ما باید منتظر دسیسههاى جدیدى از طرف آنان باشیم. همان طور كه رهبر معظّم انقلابحفظه اللّه فرموده است، آنان تا به حال از هیچ توطئهاى كوتاهى نكرده و هركارى كه مىتوانسته اند، كرده اند. دشمنان ما باید متوجّه شده باشند كه خداى متعالى، پشتیبان این نظام است و این دسیسهها اثرى ندارد. ایجاد شك و شبهه در مسأله ولایت فقیه، متّهم كردن نظام اسلامى به حكومت دیكتاتورى و دسیسههاى دیگرى از این قبیل مثل توطئههاى دیگرشان، به خودشان برخواهد گشت. وظیفه ما در این عصر این است كه اهمّیت موقعیت خود را بشناسیم و بدانیم نعمت عظیمى داریم كه شكرانه آن، حمایتِ همه جانبه از رهبرى نظام است.
اگر در گوشه و كنار، از كسانى خطاهایى سر مىزند و اگر قصورهایى هست، باید آن قدر هوشیار و خردمند باشیم كه این نقایص جزئى، نباید ما را درباره اصل و كلّ نظام سست یا محبّتمان را به آن كمرنگ كند. مگر در زمان حكومت پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) و امیرمؤمنان(علیهم السلام) نقص وجود نداشت؟! در زمان امام على(علیه السلام) چه كسانى استاندار فارس، بحرین و اهواز بودند؟! همان طور كه كمابیش آگاهى دارید، یكى از استانداران حضرت على(علیه السلام)، برادرخوانده معاویه، زیاد بن عبید بود. او كسى بود كه پسرش، عبیداللّه بن زیاد، با امام حسین(علیه السلام) جنگید. زمان حكومت امیرمؤمنان(علیه السلام)، همه والیان و حاكمان او فرشته نبودند! چنان نبود كه در هیچ جاى عالم، هیچ خلاف شرعى انجام نگیرد. آن دستهاى دزدان كه بریده، و حدهایى كه جارى مىشد، براى چه بود؟! آن نامههاى عتاب آمیز حضرت و آن توبیخها و مؤاخذهها كه در نهج البلاغه ثبت شده، براى چه كسانى بوده است؟! علّت مطلوب بودن آن نظام این بود كه محورش على(علیه السلام) بود. در كنار این نظام، ممكن است خطاهایى رخ دهد؛ امّا آیا صحیح است كه به سبب خطاها، از حمایت حكومت حضرت على(علیه السلام) دست برداریم؟! هیچ كس نمى گوید در كشور ما، هیچ اشتباهى رخ نمى دهد؛ هیچ ظلمى انجام نمى گیرد و هیچ خلاف شرعى صورت نمى گیرد؛ امّا این نقایص را نباید به
حساب اصل نظام و رهبرى آن گذاشت. ما همه آگاهیم كه رهبر معظّم انقلاب دام عزّه، نهایت جدّیّت را براى اجراى احكام اسلامى و اجراى عدالت به كار مىبرد. مبادا وسوسههاى شیطانى در دل بعضى از جوانان ما اثر بگذارد و محبّتشان به این نظام و رهبرى آن كم شود! ما با این كارمان نه تنها ضرر مىكنیم، بلكه به همه شهیدانى كه با خونشان این درخت را آبیارى كرده اند، خیانت مىكنیم.