مهدىباورى از دیدگاه اهل تسنّن
مهدىباورى در فرهنگ تشیّع
تأثیر مهدىباورى در زندگى فردى و اجتماعى
عرضه اعمال به محضر امام زمان(علیه السلام)
آثارِ تربیتىِ این اعتقاد
حقیقتِ شیعه بودن براى امام زمان(علیه السلام)
حقیقت شیعه بودن در بیان امام رضا(علیه السلام)
راهكار وصول به شیعه بودن واقعى
1. توجّه به نظارت امام زمان(علیه السلام) بر رفتارها
2. لزوم توجّه به تمام دستورهاى دین
اعتقاد به وجودِ مهدى صلوات الله و سلامه علیه، از اعتقادهاى مشترك بین تمام فرقههاى اسلام، اعمّ از شیعه و سنّى، است. ما درباره پارهاى از مسائل امامت با برادران اهل تسنّن اختلافهایى داریم؛ ولى درباره اعتقاد به وجود مهدى(علیه السلام) بسیار كم است. جالب است بدانید كه بسیارى از عالمان اهل تسنّن درباره وجود حضرت مهدى(علیه السلام) كتاب نوشته و خود اعتراف كرده اند كه روایات پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) درباره حضرت متواتر است؛ حتّى بعضى از عالمان اهل تسنّن ادّعا كرده اند كه روایات ما درباره حضرت مهدى(علیه السلام) بالاتر از حدّ تواتر است؛ به گونهاى كه هیچ جاى شكّ و شبههاى در صدور این روایات از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) باقى نمى ماند.(1) درباره ویژگىهاى شخصى حضرت، میان اهل سنّت، كم و بیش اختلافهایى وجود دارد. بعضى از ایشان اجمالا معتقدند كه در آخرالزّمان، شخصى به نام مهدى(علیه السلام)، از خاندان پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) ظهور مىكند؛ امّا این مطلب را كه حضرت از كدام پدر و مادر و در چه زمانى متولّد مىشود، ذكر نمى كنند یا به آن معتقد نیستند. میان اهل تسنّن هستند كسانى كه درباره حضرت مهدى(علیه السلام)اعتقادى همچون اعتقاد ما شیعیان دارند؛ یعنى اعتقاد دارند كه مهدى موعود(علیه السلام) یازدهمین فرزند از خاندان على ابن ابى طالب و فاطمه زهرا(علیهما السلام) است.
بین عالمان اهل تسنّن، كسانى تصریح كرده اند كه حضرت مهدى(علیه السلام) حیات دارد و افرادى نیز به حضور وى شرفیاب شده اند. حتّى نام برخى از بزرگان خودشان را در زمره كسانى ذكر كرده اند كه زمان غیبت، به حضور حضرت ولى عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف نایل آمده اند. در كتابهاى فراوانى از اهل تسنّن، نام كسانى برده شده است كه ادّعا كرده اند به خدمت حضرت شرفیاب شده اند.
1. ر.ك: سیدثامر،هاشم العمیدى، در انتظار ققنوس (كاوشى در قلمرو موعودشناسى و مهدى باورى)، ص 76 (تصریح دانشمندان به تواتر احادیث المهدى).
منظور از ذكر این چند جمله، این بود كه میان عالمان اهل تسنّن هم كسانى افزون بر اصل وجود حضرت با همین ویژگىهایى كه ما مىگوییم، معتقدند: حضرت متولّد شده و اكنون غایب است و زمان غیبت حضرت نیز كسانى مىتوانند خدمت ایشان شرفیاب شوند؛ بنابراین، در این زمینه، با فِرقههاى دیگر اسلامى به بحث فراوان نیاز نیست؛ البتّه كسانى از اهل تسنّن، اساساً مسأله اعتقاد به مهدى را انكار كرده، و روایات خودشان را نیز در این باره روایاتى جعلى انگاشته اند؛ ولى كسانى از عالمان و محدّثان آنها كه عده شان كم هم نیست، به وجود مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف تصریح كرده اند.
بعضى از طوایف اهل تسنّن، مانند بسیارى از شافعیه و نیز بسیارى از اهل تسنّن به ویژه در كشورهاى ایران، مصر و تونس، دوازده امام شیعه را بزرگ ترین فقیهان پس از پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مراجع دینى خود مىدانند. این گروه از اهل تسنّن، به امامانِ دوازده گانه ما شیعیان در جایگاه عالمان و فقیهانى اعتقاد دارند كه سخنانشان براى امّت، راهگشا و معتبر است. مردم باید در امور زندگى خویش به دستورهاى، ایشان مراجعه كنند. این دسته از اهل تسنّن معتقدند كه پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) این دوازده نفر را در جایگاه مراجع دینى مردم تعیین فرموده است و مردم باید در مسائل دینى و اخلاقى خود به آنها مراجعه كنند.
این همان عقیدهاى است كه مىتوان نخستین جوانه تفكیك دین از سیاست در اسلام به شمار آورد. زمان حضور پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) هیچ اختلافى بین مسلمانها در یكى بودن مرجع دینى و مرجع سیاسى دیده نمى شود؛ چرا كه همه مسلمانان معتقد بودند: شخص پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) هم مرجع دینى مردم و هم رهبر سیاسى جامعه است. پس از وجود حضرت، شیعیان معتقد شدند كه هم مرجع دینى و هم مرجع سیاسى، امیرمؤمنان على ابن ابى طالب(علیه السلام)است. بعضى از اهل تسنّن، مرجعیت امیرمؤمنان(علیه السلام) را در امور مذهبى قبول دارند و مىگویند: چون علم حضرت بیش از دیگران بود، پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) او را براى رهبرى و مرجعیت دینى مردم معرّفى كرد؛ به همین علّت بود كه پس از پیامبر هر وقت عالمان امّت در حلّ مسألهاى مىماندند، به او مراجعه مىكردند؛ ولى این به معناى رهبرى سیاسى نیست؛ بلكه مردم ابتدا خلیفه اوّل، بعد خلیفه دوم، سپس خلیفه سوم،
آنگاه امیرمؤمنان(علیه السلام) را در جایگاه خلیفه چهارم خویش برگزیدند. دست كم بعضى از اهل تسنّن، پس از پیامبر، بین مرجعیت در امور دینى و امور سیاسى، تفكیك قائل شدند و تعیین مرجعیت سیاسى را به عهده خود مردم یا خلیفه پیشین نهادند بدین صورت كه خلیفه اوّل را مردم برگزیدند؛ آن گاه خلیفه دوم را خلیفه اوّل تعیین كرد. خلاصه آن كه بعضى از اهل تسنّن، امامان دوازده گانه(علیهم السلام) از فرزندان حضرت فاطمه(علیها السلام) را مرجع دینى مردم دانسته، سخنان ایشان را در امور مذهبى معتبر مىدانند؛ به ویژه بعضى از طوایف شافعیه كه بر این مسأله تصریح كرده اند.
شیعیان درباره امامان معصوم خویش به حقایقى والاتر معتقدند. به اعتقاد شیعه، امام هر عصر و زمان، نه تنها مرجع علمى و سیاسىِ مردم است، بلكه كسى است كه به خواستِ خدا در همه مقامهاى پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله)، به جز مقامِ نبوّت و رسالت، شریك شده است.(1)علمِ امام معصوم(علیه السلام)، علم خدایى، و قدرت او، قدرت خدادادى است. حكومت او نیز حكومتى ظاهرى نیست و فقط جنبه سیاسى و علمى و فرهنگى ندارد؛ بلكه یك نوع «اتّصال بین خدا و خلق» است.(2) خداوند متعالى، علم و حكمت را به امام(علیه السلام) افاضه مىكند و به قدرت خویش، كرامتهایى را به او عطا مىفرماید؛ به همین جهت، امام(علیه السلام)بدون این كه به تحصیل و اكتساب علم نیاز داشته باشد، در سنین كودكى چیزهایى را مىداند كه عالمان بزرگ در سنین پیرى هم به آن نمى رسند. امام(علیه السلام) از نظر تكلیف هم مثل مردم دیگر در 15ـ16 سالگى مكلّف نمى شود؛ بلكه از ابتداى تولّد مكلّف است. درك او، مثل درك مردم دیگر نیست. اگر هم در طفولیت به مقام امامت برسد، آن چه را برعهده امام نهاده شده است مىداند. حتّى زبان طائفههاى گوناگون مردم را نیز مىداند و با هركسى به زبان خودش سخن مىگوید. بالاتر از همه اینها، امام(علیه السلام) بر قلوب مردم
1. ر.ك: بخش مقامهاى امام زمان.
2. در دعاى ندبه چنین نجوا مىكنیم: «أَیْنَ السَّبَبُ المُتَّصِلُ بَیْنَ الأَرْضِ وَ السَّمَاءِ؛ كجا است آن وسیله حق كه آسمان و زمین را به هم پیوسته است».
ولایت قلبى و روحى، و به بندگان شایسته خدا و پیروان راستین خود عنایت خاصّى دارد. دعایى كه در حقّ پیروان واقعى خود مىكند، رد نمى شود و به اجابت مىرسد. امام(علیه السلام) از رفتار مردم، و از نیّتها و ویژگىهاى قلبى آنها آگاه است. نه تنها امام حاضر، در زمان حضور خود این ویژگىها را دارد، بلكه امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف هم در زمان غیبت خود از تمام رفتار و نیّتها و حالات شیعیانش آگاه است. این جزو اعتقادهاى ویژه شیعیان است كه در وقت درماندگى و قطع امید از همه جا، به امام دوازدهم ارواحنا فداه متوسّل مىشوند و حضرت نیز دستگیرى مىفرماید.
از جمله بركات جنگى كه بر ملّت ما تحمیل شد، یكى این بود كه جوانان عزیز ما بسیارى از امدادهاى غیبى امام زمان(علیه السلام) را با چشم خودشان دیدند. این سرمایههاى عظیم را كه با قیمت گرانى به دست ما رسیده است، ارزان نفروشیم و آن خاطرههاى لذّت بخش و ملكوتى را كه براى عزیزان ما در جبههها حاصل شده است، فراموش نكنیم. اى كاش این گونه توسّلها و كرامتها به طور كامل جمع آورى و ثبت مىشد تا براى آیندگان ذخیرهاى ارزنده باشد! البتّه امداد رسانى امام(علیه السلام) هیچ گاه دستگاه طبیعى و حكمت الاهى را بر هم نمى زند. كار امام(علیه السلام) در مسیر حكمت خدا است و او تا جایى مىتواند تصرّف كند كه در مسیر اراده خدا باشد. وجود امامان(علیهم السلام) و كارهاى ایشان مكمّل دستگاه حكمت خدا است، نه معارضِ دستگاه او. اراده امام(علیه السلام) همان اراده خدا است: قُلُوبُنَا أَوعِیَهٌ لِمَشِیَّةِ اللَّهِ(1)؛ دلهاى ما، جلوه گاه خواست خدا است، ظرفى است كه مشیت خدا در آن تبلور و تجلّى مىیابد. قلب امام(علیه السلام) هر آن چه را كه خدا مىخواهد، همان را اراده مىكند، نه چیز دیگرى غیر از آن را.
مجال سخن درباره امام زمان ارواحنا فداه بسیار گسترده است. مىتوان از ابعاد گوناگون
1. قال ابومحمد حسن بن على(علیه السلام) : «قُلوبُنا أَوعِیَةٌ لِمشیَّةِ اللَّهِ فَإذَا شَاءَ شئنَا وَ اللّهُ یَقولُ: وَ مَا تَشَاؤوُن إِلاّ أن یَشاءَ اللّه». (علاّمه مجلسى، بحارالأنوار، ج 25، ص 336، باب 10، 16)
تاریخى، اجتماعى و اعتقادى درباره شؤون مختلف امامت سخن راند؛ امّا بسیار بجا است تا تأثیر اعتقاد بهوجود مقدّس امام زمان رادر زندگى فردى واجتماعى خودمان تحلیل كنیم.
خداوند بر ما منّت نهاده و به ما چنین احسانى كرده است كه وجود «ولىّ اعظمش» را بشناسیم و به او ایمان بیاوریم. این اعتقاد در زندگى ما مىتواند آثار عمیقى داشته باشد. ما از این بزرگداشتها و خاطرهها چه درسى باید بگیریم؟ هركس در این راه گامى بردارد و حتّى پرچم كوچكى را به دوش بگیرد، در پیشگاه الاهى مأجور خواهد بود. این جشنها و غوغاها براى چیست؟ ما موظّفیم به او معتقد باشیم؛ به او عشق بورزیم؛ سالرزو تولّدش را جشن بگیریم؛ دلها را شاد كنیم؛ شهرها را زینت كنیم؛ ولى هدف از این كارها چیست؟ این سر و صداها به نام حضرت براى چیست؟ آیا براى این است كه چند روزى شاد باشیم؟ چه سرّى در این اعتقاد نهفته است؟ این اعتقاد چه تأثیرى در زندگى فردى و اجتماعى ما دارد؟ یكى از آثار اعتقاد به وجود امام زمان(علیه السلام) را در قلمرو زندگى فردى و اجتماعى بیان مىكنم:
ما معتقدیم كه امام زمان(علیه السلام) از كارهاى امّت، به ویژه شیعیان آگاه است. در كتابهاى روایى ما بابى به نام «عرض الأعمال» وجود دارد.(1) طبق برخى از روایات، تمام كارهاى ما، هر هفته یك روز(2) یا دو روز،(3) و طبق بعضى دیگر از روایات، هر روز، و مطابق روایاتى دیگر، هر صبح بر امام عصر ارواحنا فداه عرضه مىشود.(4)
1. ر.ك: علاّمه مجلسى، بحارالأنوار، ج 6، ص 172، باب 7 (... عرض الأعمال علیهم صلوات اللّه علیهم)؛ ج 23، ص 333، باب 20 (عرض الأعمال علیهم و أنّهم الشّهداء على الخلق).
2. امام صادق(علیه السلام) مىفرماید: «اعمال در روز پنجشنبه به رسول خدا و امامان(علیهم السلام) عرضه مىشود». (میرزا حسین طبرسى نورى، نجم الثاقب، باب 11، ص 825؛ محمد بن حسن صفّار قمى، بصائر الدرجات، ص 426، ح 16)
3. از معصوم(علیه السلام) روایت شده است: «اعمال امّت در هر دوشنبه و پنجشنبه بر پیامبر اكرم و امامان(علیهم السلام) عرضه مىشود و به آن علم مىیابند». (میرزا حسین طبرسى نورى ، نجم الثاقب، باب 11، ص 825؛ طبرسى، مجمع البیان، ج 5، ص 69)
4. حضرت مهدى(علیه السلام) در نامه مبارك خود مىنویسد: «همانا همیشه بر احوال و اخبار شما آگاهیم و چیزى از شما بر ما پوشیده نیست». علاّمه مجلسى، بحارالانوار، ج 53، ص 174، باب 31، ح 7.
صاحب تجارتخانهاى را در نظر بگیرید كه هر روز سرى به دفتر مىزند تا ببیند چه معاملههایى در آن روز انجام گرفته است؛ آن گاه هفتهاى یك بار، مطالعهاى دقیق روى دفتر انجام مىدهد و در آخر ماه نیز مرور و محاسبه دقیق ترى بر تك تك معاملهها مىكند و سرانجام در هر سال، یك حسابرسى كلّى از وضعیت تجارتخانه اش دارد. ممكن است وضع مردم در برابر امام زمان(علیه السلام) نیز از این قبیل باشد كه یك مرحله از عرض اعمال، در هر صبح و هر شام انجام مىگیرد. كارهایى كه مردم شب انجام داده اند، صبح، خدمت حضرت ولى عصر سلام اللّه علیه عرضه مىشود و كارهایى كه از صبح تا شام انجام داده اند، شب به حضور آن بزرگوار ارائه مىشود. در مرحلهاى دیگر، مجموع كارهاى هفتگى را در دو روز دوشنبه و چهارشنبه به حضور امام(علیه السلام) تقدیم مىدارند و سرانجام در شب قدر، تمام مقدّرات مردم بر وجود مقدّس ولىّ عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف عرضه مىشود.
چنین اعتقادى باید تأثیر مهمّى در زندگى ما داشته باشد؛ چه در زندگى فردى و چه در زندگى اجتماعى. هریك از ما باید فرض كنیم همان كارى را كه روزانه انجام مىدهیم، هنگام شب در معرض اطلاع شخص بزرگى كه به او فراوان احترام مىگذاریم، قرار مىگیرد. هركسى در زندگى خود براى كسى شخصیت و احترام قائل است و دوست دارد آبرویش در مقابل او محفوظ باشد؛ براى مثال اگر دانش آموزى احتمال بدهد كه امروز یك دوربین مخفى در كلاس نصب مىشود كه از تمام كارهاى او فیلم بردارى مىكند و شب هنگام، اولیاى مدرسه آن فیلم را تماشا مىكنند، آیا رفتار چنین فردى در كلاس با روزهاى دیگر یكسان خواهد بود؟ هر قدر هم كه آدمى لااُبالى باشد، مىكوشد در آن روز مؤدّبتر و منظّمتر باشد؛ زیرا دلش نمى خواهد چیزى را كه باعث آبروریزى او مىشود، دیگران ببینند.
حال اگر ما توجّه داشته باشیم تمام اعمالى كه انجام مىدهیم، هر صبح و شام یا هر هفته خدمت امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف ارائه مىشود، تأثیر بسیار بالایى در
سازندگى ما خواهد داشت. اگر همواره به این حقیقت توجّه داشته باشیم كه ریز و درشت سخنانى كه مىگوییم، تمام نگاههایى كه به مكانها و اشخاص مىاندازیم، هر گامى كه برمى داریم و هر حركتى كه در پنهان یا آشكارا انجام مىدهیم، و حتّى نیتهایى كه مىكنیم، همه و همه در محضر مولا و سرورمان قرار مىگیرد، به طور مسلّم، رفتار و گفتار ما تغییر خواهد یافت؛ چرا كه هیچ یك از ما دوست ندارد امام زمان ارواحنا فداه كارهایى ناشایست یا كم ارزش را از او مشاهده كند. اگر به چنین حقیقتى توجّه داشته باشیم، همواره مىكوشیم كارى نكنیم كه دل مولایمان از ما برنجد؛ چرا كه رنجش قلب مقدّس او، رنجش رسول خدا است و رنجش رسول خدا(صلى الله علیه وآله) قهر و عذاب الاهى را در پى دارد: الَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ(1)؛ آنان كه پیامبر خدا را مىآزارند، عذابى دردناك در پیش دارند؛ بنابراین، بر ما لازم است كارهایى را انجام دهیم كه قلب مقّدس ولىّ عصر ارواح العالمین له الفداء را خوشحال و شاد كند.
هركسى، كسى را دوست دارد و دلش مىخواهد آن دوست از او خوشحال شود. اگر به امام زمان عشق مىورزیم، هیچ گاه راضى نمى شویم دل او از ما مكدّر شود؛ البتّه آن بزرگوار آن قدر مهربان است كه اگر گاهى لغزشهاى كوچكى از ما سر بزند، براى ما استغفار مىكند. اگر شخصى كه دائم توجّهش به وجود مقدّس ولىّ عصر(علیه السلام) است و همواره از اعمال بد مىپرهیزد، به طور تصادفى اشتباهى مرتكب شد، وقتى نامه عملش را خدمت ولىّ عصر ارواحناله الفداء مىبرند، حضرت براى او دعا و استغفار مىكند و از خدا مىخواهد كه او را ببخشاید؛(2) امّا اگر خداى ناكرده، ارتكاب گناه، رفتار همیشگىِ فرد باشد، لیاقتِ ولایت حضرت را از دست مىدهد كه از چنین وضعى به خدا پناه مىبریم.
1. توبه (9)، 60.
2. سید بن طاووس اعلى الله مقامه مىگوید كه نیمه شبى در سردابِ مقدّس سامرا صداى مناجاتِ زیباى امام عصر(علیه السلام) را شنیدم كه در حقّ شیعیانش چنین طلب استغفار مىفرمود: «اَللَّهمَّ إِنَّ شیعَتنا مِنّا و خُلِقُوا مِن فاضِلِ طینتِنا و عُجنُوا من ماءِ عذبِ وِلاَیَتِنا فَاغفِر لَهُم مِن الذُّنُوبِ مَا فَعَلُوهُ إِتّكَالا عَلَینَا فَوَلِّناَ حِسَابَهُم یَومَ القِیَامَةِ و لاَ تَفضَحنَا بأَعمَالِهِم...؛ پروردگارا! شیعیان ما از مایند؛ از اضافه خاك خلقت ما آفریده شده اند و سرشتشان به آب گواراى ولایت ما عجین شده است؛ پس ببخشاى برایشان گناهانى را كه با اتّكا و اعتماد به ما انجام داده اند و حساب روز قیامتشان را به ما واگذار فرما و ما را با آشكار كردن اعمالِ ایشان رسوا و خجلت زده مفرما!» (علاّمه مجلسى، بحارالانوار، ج 53، ص302؛ على اكبر نهاوندى، العبقرى الحسان، ج 2، ص 149(با اندكى تفاوت)
شیعه بودن و تحت ولایتِ امام زمان(علیه السلام) قرار گرفتن فقط با ادّعا ثابت نمى شود. ما با شناسنامه، شیعه نمى شویم. ما در اسم و عنوان شیعه ایم؛ امّا امامان (علیهم السلام) چقدر تشیّع ما را قبول دارند؟ وجود مقدّس امام زمان(علیه السلام) تا چه حد ما را شیعه و پیروِ حقیقى خویش مىداند؟ آنها تابع شناسنامه ما نیستند. چه بسا كسانى كه نام شیعه ندارند؛ امّا نزد امام زمان ارواحنا فداه از بسیارى افراد كه عنوان تشیّع را دارند، عزیزترند.
مى دانید كه میان تمام امامان معصوم (علیهم السلام) امام هشتم به رأفت و مهربانى معروف است. در زیارت حضرت مىخوانیم: السَّلامُ عَلَیكَ أَیُّهَا الامام الرَّئُوفُ؛ البتّه همه امامان مهربان بوده اند؛ امّا از آن جا كه ظهور رأفت در امام هشتم(علیه السلام) بیش از همه آنها بوده است، به ایشان لقب رؤوف داده اند.
در دورانِ ولایتِ عهدىِ آن حضرت در مرو، عدّهاى از شیعیان به سوىِ خانه امام(علیه السلام) رفتند تا به محضر حضرت رضا(علیه السلام) علیه آلاف التحیة والثنا شرفیاب شوند و سلامى عرض كنند. وقتى به درِ خانه امام رسیدند، از دربان اجازه ورود خواستند. دربان به محضر امام(علیه السلام) رفت و عرضه داشت: چند نفرى آمده اند كه مىگویند از شیعیان امیرالمؤمنین على(علیه السلام) هستیم(1) و اجازه مىخواهند شما را زیارت كنند. امام(علیه السلام) فرمود: اجازه نمى دهم.(2) شیعیان، روز دیگر آمدند و باز گفتند: ما از شیعیان امام على(علیه السلام)هستیم و مىخواهیم به حضور امام رضا(علیه السلام) شرفیاب شویم. دربان دوباره آمد و به امام(علیه السلام) عرض كرد: یك عدّه از شیعیان شما مىخواهند شما را زیارت كنند؛ امّا امام باز هم اجازه نداد. این گروه تا دو ماه پیاپى براى زیارت حضرت مىآمدند، امّا حضرت هیچ گاه اجازه شرفیابى به ایشان نمى داد عاقبت از دیدار حضرت مأیوس شده و به دربان گفتند: از امام(علیه السلام) بپرسید گناه ما چیست
1. یَقُولُونَ نَحنُ شیعَةُ عَلِىٍّ.
2. فقال(علیه السلام): أَنَا مَسْعُولٌ فَاصرِفُهم.
كه به ما اجازه دیدار نمى دهند؟ مگر چه كرده ایم؟ همین هنگام حضرت اجازه فرمود تا داخل شوند. وقتى شیعیان آمدند، از خدمت حضرت، پرسیدند: اى پسر رسول خدا! چرا در طول این مدّت اجازه دیدار نمى فرمودید؟ گناه ما چه بوده است؟ حضرت فرمود: چه گناهى از این بالاتر كه گفته اید ما از شیعیان امیرالمؤمنین على بن ابى طالب(علیه السلام) هستیم. شما كه شیعه او نیستید. شیعیان او، امام حسن و امام حسین(علیهما السلام)، و سلمانها، ابوذرها و مقدادها و عمارها بودند كه از هیچ یك از فرمانهاى او سرپیچى نكردند.(1) گفتند: اگر گفته بودید ما از محبان و دوستداران او هستیم، از كلامتان ناراحت نمى شدم و همان روز اوّل به شما اجازه مىدادم.(2) شما ادّعاى بزرگى كرده اید! شیعه یعنى پیرو ما، شیعه باید پایش را جاى پاى ما بگذارد، و شما كارهایى مىكنید كه ما اجازه نمى دهیم؛ سخنانى مىگویید كه ما نمى پسندیم، و به دستورهاى ما عمل نمى كنید. با این احوال چگونه شیعه ما هستید؟(3)
ان شاء اللّه توفیق بیابیم كه حضرت ولىّ عصر عجّل الله تعالى فرجه الشریف ما را جزو شیعیان خود به شمار آورند. براى این كه بتوانیم گامى به سوى تشیّع واقعى برداریم، یكى از بهترین كارها توجّه به همین معنا است كه اعمال ما براى امام مشهود است. اگر به این مسأله آگاه باشیم، خیلى از كارها را انجام نمى دهیم. اگر بكوشیم همیشه این حقیقت در ذهن ما باقى بماند كه رفتار و گفتار و نیتهاى ما بر امام زمان صلوات الله علیه پوشیده نمى ماند، همیشه دقّت خواهیم كرد كه گفتار و رفتارمان را كنترل كنیم و كارهایمان را هرچه بهتر و شایستهتر انجام دهیم.
1. «ویَحكُم إنّما شیعَتُهُ الحسنُ و الحسینُ(علیهما السلام)، و سلمان و المقداد و عمّار و محمّد بن أبى بكر الّذین لم یخالِفُوا شیئاً من أَوامِرِه.»
2. «فََلو قُلْتُمْ إِنَّكُمْ مُوالوهُ وَمُحِبُّوهُ والمُوالُون لاَِولیائه والمُعادون لاَِعدائه لَم أنكره مِن قولِكُم و... .»
3. ر.ك: تفسیر منسوب به امام حسن عسكرى(علیه السلام)، ص 313؛ طبرسى، احتجاج، ج 2، ص 237؛ علاّمه مجلسى، بحارالانوار، ج 68، ص 158.
یكى از مواردى كه امامان(علیهم السلام) بسیار از آن ناخشنود مىشوند، قطع رابطه با دوستان و برادران و خویشاوندان است.(1) به طور معمول قطع رحم را كسانى انجام مىدهند كه موقعیت اجتماعى برترى دارند. ثروتمندان، خویشاوندان فقیرى دارند كه با ایشان به دلیل فقرشان قطع رابطه مىكنند. به هر حال، قطع رحم نشانه این است كه ما دیگران را چنان كه باید به حساب نمى آوریم. یكى از واجبات شرعى، صله رحم است. براى صله رحم آشنایان، به ویژه آشنایان فقیر، باید بكوشیم برنامهاى داشته باشیم. حتى با كسانى كه نسبت به ما بد كرده اند یا حتّى كارهاى ناپسندى انجام داده اند، نباید قطع رحم كنیم. چه بسا همین رفت و آمدها باعث شود كه آنها اصلاح شوند. از چیزهایى كه امامان(علیهم السلام) خیلى دوست دارند، این است كه مؤمنان با همدیگر، محبّت و صمیمیّت داشته باشند و به یك دیگر خدمت كنند.
بعضى از مسائل در دستورهاى امامان خیلى مورد تأكید واقع شده اند؛ ولى متأسّفانه ما چنان كه باید، حقّ این دستورها را ادا نمى كنیم؛ براى مثال، حقوق دوستان، خویشان، نزدیكان، همسر و فرزندانمان را چنان كه باید رعایت نمى كنیم. كار نیك و عمل صالح، فقط نماز و ذكر و دعا نیست؛ البتّه هریك از اعمال صالح به جاى خود محفوظ است؛ امّا مجموعه دستورهاى اسلام، معجونى است كه باید از همه آنها پیروى كنیم. شیعه واقعى كسى است كه همه كارهاى خوب را انجام دهد و از همه گناهان بپرهیزد. كسى كه از مسائل دین فقط یك بُعدش را مىبیند و انجام مىدهد، مثل آدمى است كه یك عضوش
1. یكى از موانع دیدارِ امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشریف، قطع رحم است. على بن مهزیار پس از بیست سفرِ حج كه به امیدِ ملاقاتِ امام زمان به جا آورده بود، در سفرِ بیست و یكم به خدمت امام عصر(علیه السلام) شرف حضور یافت. در این ملاقاتِ پرشور، یكى از نخستین مطالبى كه مولایمان، حضرت ولىّ عصر -ارواحنا له الفداء- به پسر مهزیار فرمود، این بود: «اى اباالحسن!، ما شب و روز در انتظارت بودیم؛ پس چه چیز آمدنت را به نزد ما به تأخیر انداخت؟» عرضه داشت: «تاكنون كسى را نیافته بودم تا مرا به سوى شما رهنمون شود». حضرت فرمود: «احدى را نیافتى تا تو را رهنمایى كند؟! نه، این گونه نیست. امّا به افزون سازىِ اموال پرداختید و (در خرید و فروشتان) حیرتى به زیانِ مؤمنانِ ضعیف پدید آوردید و بین خود قطع رحم كردید».(سیّدهاشم بحرانى، تبصرة الولىّ ممّن رأى القائم المهدی(علیه السلام)، قسمتى از رساله 46)
بیشتر از حد رشد مىكند و سایر اعضایش كوچك مىماند. تصویر افراد ناقص الخلقه را دیده اید كه سرشان یا دستشان كوچك است یا گاهى یك دست و یك پایشان در مقایسه با دست و پاى دیگرشان بسیار بزرگتر است. بنابر آن چه عالمان تشریح و فیزیولوژى مىگویند، وقتى غده هیپوفیز مغز، اختلال مىیابد، كار تنظیم و تعدیل اندامهاى بدن به هم مىخورد. كسانى كه فقط بعضى از دستورهاى دین را مىگیرند و عمل مىكنند، شكل واقعى آنها نامتعادل است. ما بصیرت نداریم و باطن آنها را نمى بینیم؛ ولى آنهایى كه شكل باطنى شخصى را مىبینند، وقتى به چنین اشخاصى نگاه مىكنند، مىبینند كه اندام روحشان بى قواره و ناموزون است. باید به همه دستورهاى دین با هم، در یك مجموعه، به طور منظّم و مرتّب عمل كنیم. به هرحال، یكى از كارهایى كه امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف خیلى دوست دارد و از آن شاد مىشود، رسیدگى شیعیان به امور یك دیگر است. هرچه شیعیان با هم آشناتر و نزدیكتر باشند، تكلیفشان در برابر هم بیشتر است: فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوایَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ؛(1) عفو و گذشت كنید تا خداوند فرمان خود را بفرستد. از همدیگر بگذریم. مگر دوست نداریم كه خدا از ما بگذرد. اگر انتظار دارید خدا از گناهان شما بگذرد، باید از گناه مردم و دیگران بگذرید! بگذرید تا خدا هم از شما راضى شود! به روى هم نیاورید كه اشتباهى كرده اید! مگر دوست ندارید خدا در روز قیامت از گناه شما بگذرد و به رویتان نیاورد كه چنین كارى كرده اید؟ اگر دوست دارید، امتحان كنید! اگر كسى اشتباهى كرده است، پرده پوشى كنید.
1. بقره (2)، 109.