خوردن و آشامیدن

 

خوردن و آشامیدن

قرآن و میل به خوردن و آشامیدن

الف) توجه خداوند به روزى انسان

ب) رخصت استفاده از روزى

ج) نكوهش از خودداریهاى بى مورد

د) لذت خوردن و آشامیدن در جهان دیگر

حدود اخلاقى خوردن و آشامیدن

دیدگاه ارزشى قرآن در اكل و امساك

نتیجه و جمع بندى

روایات در زیان پرخورى

 


 

خوردن و آشامیدن

 

مُدلى كه براى تبیین ابعاد و ویژگیهاى نفس انسان ترسیم كردیم، نشان مى داد كه یكى از گرایشهاى اصلى انسان، گرایش به لذّت است. از این گرایش اصلى، شاخه هاى فرعى متعدّد و گوناگونى منشعب مى شود كه از یك سو به افعال مختلف انسان، و از سوى دیگر به اعضا و جهازهاى مختلفى كه به وسیله آنها این افعال، انجام مى شوند و از جهت سوّم به اشیاء گوناگون خارجى كه متعلّق افعال نامبرده هستند مربوط مى شوند.

از جمله افعال نامبرده، كه انسان زمینه یك نوع از این لذّتهاى انشعابى را براى انسان فراهم مى آورد، خوردن و آشامیدن است. لذّتى كه از این راه براى انسان حاصل مى شود، همانند سایر لذّتهاى روح و خواسته هاى انسان، فطرى و غیر اختیارى است و از این رو، در حوزه اخلاق و موضوع ارزشهاى اخلاقى قرار نمى گیرد و نمى شود گفت: خوب است یا بد.

چرا كه ، خوب و بد اخلاقى صرفاً با آن افعال اختیارى انسان تعلّق مى گیرند كه به منظور رسیدن به هدف خاصّى انجام مى گیرند. در صورتى كه خود این میل، فعل نیست، بلكه امرى فطرى و طبیعى است كه خداى متعال آن را بر اساس حكمت آفرینش، در سرشت و نهاد انسان قرار داده است.

 

قرآن و میل به خوردن و آشامیدن

در قرآن مجید آیات زیادى در ارتباط با این میل وجود دارد و از آنجا كه این سنخ

آیات معمولا در مقام گوشزد كردن نعمتهاى الهى به انسان هستند بر فطرى بودن لذّت و لذیذ بودن نعمتهایى كه مورد توجّه و یادآورى این آیات قرار گرفته اند نیز اشعار دارند. آیات قرآن با تعابیر و بیانات مختلف، این میل را مورد توجّه قرار داده اند كه به بعضى از آنها اشاره مى كنیم:

 

الف) توجّه خداوند به روزى انسان

یك دسته از این آیات، نعمتهاى خدا را مورد رزق و روزى انسان و خوردن و آشامیدن او مورد توجّه و یادآورى قرار داده است. بنابراین، محتواى آنها با مذموم بودن و ممنوع بودن استفاده از این نعمتها سازگار نیست و از همین رو، هیچ نكوهشى از خوردن و آشامیدن در آنها به چشم نمى خورد.

از آنجا كه تعداد اینگونه آیات زیاد و تعابیر آنها تا حدودى متشابه اند، در اینجا ما به ذكر برخى از این آیات و ذكر شماره بقیّه آنها اكتفا مى كنیم:

خداوند در یكى از این آیات مى فرماید:

«اَوَلَمْ یَرَوْا اَنّا نَسُوقُ الْماءَ اِلى الاَْرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْكُلُ مِنْهُ اَنْعامُهُمْ وَاَنْفُسُهُمْ اَفَلا یُبْصِرُونَ.»(1)

[مگر ندیده اند كه ما آب باران را به سوى زمینهاى خشك و بى آب و علف، روان مى سازیم تا به وسیله آن كشتها را برویانیم (و مزارع را سرسبز كنیم) كه از (حاصل) آن، چارپایانشان و خودشان بخورند آیا اینها را نمى نگرند؟]

در جاى دیگر مى گوید:

«وَهُوَ الَّذى سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْمَاً طَرِیّاً.»(2)

[او همان كسى است كه دریا را برایتان رام كرد تا از درون آن گوشت تازه براى خوردن خود فراهم آورید].

 


1ـ سجده/ 27 و آیه 33 (یس) و آیه «لهم الارض المیتة احیینها و اخرجنا من حبّاً فمنه یأكلون» و آیه 22 بقره «وانزل من السماء ماء فاخرج به من الثمرات رزقاً لكم» و نیز آیه 32 سوره ابراهیم با همین تعبیر آمده است.

2ـ نحل/ 14.

در آیه دیگرى مى گوید:

«أَللّهُ الَّذى جَعَلَ لَكُمْ الأَنْعامَ لِتَرْكَبُوا مِنْها وَمِنْها تَأْكُلُونَ.»(1)

[خدا همان كسى است كه چارپایان را برایتان آفرید تا بر پشتشان سوار شوید و از گوشتشان بخورید].

در تعدادى از آیات با تعبیر «وَرَزَقْناهُمْ مِنَ الْطَیِّباتِ.»(2) [و از غذاهاى پاك و پاكیزه روزیشان دادیم.] به این لذّت و میل اشارت دارد.

 

ب) رخصت استفاده از روزى

در دسته دیگرى از آیات صریحاً به استفاده انسان از خوردنیها و آشامیدنیها فرمان مى دهد؛ ولى، از آنجا كه این گونه فرمانها در مواردى صادر شده كه گمان منع استفاده از این نعمتها و حرمت خوردن آنها وجود داشته، آنها هیچگونه دلالتى بر مطلوبیّت وجوبى یا استحبابى خوردن یا آشامیدن ندارند و علماء ما در اصول گفته اند: امر در مقام توهّم حَظر دلالت بر چیزى جز رخصت و جواز نمى تواند داشته باشد.

در اینجا بعضى از آیات را به عنوان نمونه مى آوریم مثل:

«وَهُوَ الَّذى اَنْشَأَ جَنّات مَعْرُوشات وَغَیْرَ مَعْرُوشات وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفاً اُكُلُهُ وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمّانَ مُتَشابِهاً وَ غَیْرَ مُتَشابِه كُلُوا مِنْ ثَمَرَهِ اِذا أَثْمَرَ وَاتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِهِ وَلا تُسْرِفُوا اِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفینَ. وَمِنَ الاَْنْعامِ حَمُولَةً وَفَرْشاً كُلُوا مِمْا رَزَقَكُمُ اللّهُ وَلا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ اِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ.»(3)

[او همان كسى است كه باغهایى از درختان داربستى و غیر داربستى و درختان خرما و كشت و زرعهایى از دانه ها و حبوبات و خوردنیهاى گوناگون و زیتون و انار و میوه هاى


1ـ غافر/ 79، مشابه این آیه، آیه 72 سوره یس است كه مى گوید: «وَذَلَّلْنا لَهُمْ فَمِنْها رَكُوبُهُمْ وَ مِنْها تَاْكُلُونَ».

2ـ جاثیه/ 16.

3ـ انعام/ 141.

همگون و ناهمگون فراهم آورد. از میوه هاى آن وقتى رسید بخورید و روز درو حق خدایى آن را (به فقرا) اعطا كنید و و(مواظب باشید كه) اسراف نكنید كه خدا اسرافكاران را دوست نمى دارد و نیز از چارپایان باربر و سوارى آفرید بخورید از آنچه كه خدا روزیتان كرده و از شیطان پیروى مكنید كه دشمن آشكار شماست].

اینكه در این دو آیه فرمان مى دهد كه بخورید در واقع مى خواهد بگوید منعى نیست، و خدا اینها را براى خوردن و استفاده شما آفریده و بیش از این مفهوم دیگرى در بر ندارد.

بنابراین، در خوردن آنها منعى وجود ندارد پس بخورید. ولى، مواظب باشید كه اسراف نكنید و مواظب باشید كه حقّ فقرا را بدهید و آن را در مال خود نگه ندارید و از شیطان پیروى نكنید.

در دو مورد از آیات «كلوا واشربوا»(1) آمده با این تفاوت كه در یك مورد پس از قید «من رزق الله» مى گوید فساد مكنید و در مورد دیگر مى گوید اسراف نكنید.

در چند مورد «كلوا طیّبات ما رزقناكم»(2) آمده و در یك مورد «كلو من الطیبات واعملوا صالحاً»(3)

و نیز تعابیر دیگرى در قرآن در این زمینه داریم مثل «كلوا مما غنمتم حلالا طیباً»(4) و یا «كلوا مما رزقكم الله حلالا طیباً»(5) یا «وكلوا مما فى الارض حلالا طیباً»(6) یا «كلوا من رزق ربكم»(7) و یا«كلوا وارعوا انعامكم»(8).

 


1ـ بقره/ 60؛ اعراف/ 31.

2ـ اعراف/ 160؛ بقره/ 172؛ طه/ 81.

3ـ مؤمنون/ 51.

4ـ انفال/ 51.

5ـ نحل/ 114 و مائده/ 88.

6ـ بقره/ 168.

7ـ سبأ/ 15.

8ـ طه/ 54.

جالب این است كه به دنبال این آیات پس از امر به خوردن و آشامیدن توصیه اى را همراه مى كند كه بخورید و فساد نكنید، یا اسراف نكنید یا طغیان نكنید یا از شیطان پیروى نكنید و یا این كه توصیه مى كند كه شكر خدا را به جاى آرید و یا تقواى او را پیشه كنید و...

مى توان گفت آیاتى كه از واژه طیّب یا طیبات استفاده كرده و احتمالا آیاتى كه «مما غنمتم» یا «مما رزقكم» را به كار برده اند، از زاویه دیگرى نیز بر فطرى بودن لذّت خوردن اشعار دارند زیرا واژه «طیّب» كه هم به صورت جمع و هم به صورت مفرد در آیات به كار رفته است به معنى شىء یا اشیایى است كه در طبیعت براى انسان لذّتبخش است. یعنى، خدا آن را اینچنین آفریده كه لذّتبخش باشد. چنانكه «مما غنمتم» و «مما رزقكم» نیز تا حدودى بر این ارتباط طبیعى و فطرى اشعار دارند.

 

ج) نكوهش از خودداریهاى بى مورد

قرآن كریم به تجویز و دادن رخصت استفاده از خوردنیها و نوشیدنیها اكتفا نكرده است. بلكه، نیز همراه این رخصت به نكوهش كسانى پرداخته كه استفاده از یك دسته از خوردنیها یا نوشیدنیها را بیجا و بودن هیچ علّت و سببى بر خود تحریم كرده بودند و در یكى از آیات مربوط به این مطلب مى گوید:

«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللّهِ الَّتى اَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِىَ لِلَّذینَ امَنُوا فِى الْحیوةِ الدُّنْیا خالِصَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ.»(1)

[بگو چه كسى استفاده از اشیاء زینتى را كه خدا براى بندگانش آفریده و استفاده از رزق و روزى پاك و پاكیزه را منع و حرام كرده است بگو (اینها در دنیا براى استفاده مؤمنین است) و در قیامت به طور خالص از آنِ مؤمنین خواهد بود].

و در آیه دیگرى نیز در این زمینه مى گوید:

 


1ـ اعراف/ 32.

«قَدْ خَسِرَ الَّذینَ قَتَلُوا اَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَیْرِ عِلْم وَحَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللّهُ افْتَراءً عَلَى اللّهِ قَدْ ضَلُّوا وَما كانُوا مُهْتَدینَ.»(1)

[زیان كردند آن كسانى كه فرزندانشان را از روى سفاهت و جهالت كشتند و آن كسانى كه روزى خدا را بر خویش حرام كردند و این حكم حرمت را به دروغ بر خدا افترا بستند آنان گمراه شدند و هدایت نیافتند].

خدا هیچگاه از خوردن این نعمتها كه براى انسان آفریده منعى نكرده بود ولى آنان به خدا افترا بستند كه خوردن آنها را حرام كرده است.

 

د) لذّت خوردن و آشامیدن در جهان دیگر

دسته دیگرى از آیات دلالت دارند بر این كه در جهان آخرت هم براى مؤمنین و اهل سعادت، این نعمتها برقرار است و حكایت مى كند از این كه میل به خوردن و آشامیدن و التذاذ از آنها منحصر به زندگى انسان در دنیا نیست؛ بلكه در جهان پس از مرگ هم وجود دارد و آیات در این زمینه فراوان است كه در اینجا به چند نمونه اشاره مى كنیم مثل آیه:

«مَثَلُ الْجَنَّةِ اَلَّتى وُعِدَ الْمُتَقُونَ تَجْرى مِنْ تَحْتِها الأَنْهارُ اُكُلُها دائِمٌ وَظِلُّها.»(2)

[بهشتى كه به تقوا پیشگان وعده داده شده آن است كه از زیر درختانش نهرها جارى و خوردنیها و سایه آن ابدى است].

و آیه:

«مُتَّكِئینَ فیها یَدْعُونَ فیها بِفاكِهَة كَثیرَة وَشَراب.»(3)

[در آن (در جایگاه خود) تكیه كنند و میوه هاى زیاد و نوشابه بخواهند].

و مثل:

 


1ـ انعام/ 140.

2ـ رعد/ 35.

3ـ ص/ 51.

«یُطافُ عَلَیْهِمْ بِصِحاف مِنْ ذَهَب وَاَكْواب وَفیها ما تَشْتَهیهِ الاَْنْفُسُ وَتَلَذُّ الأَعْیُنُ.»(1)

[با كاسه هاى زرّین و كوزه هاى بلورین اطراف ایشان طواف كنند و در آن (بهشت) است آنچه كه دلها بخواهد و دیده از آن لذّت برد].

«مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتى وُعِدَ الْمُتَقُونَ فیها اَنْهارٌ مِنْ ماء غَیْرِ اسِنِ وَاَنْهارٌ مِنْ لَبَن لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَاَنْهارٌ مِنْ خَمْر لَذَّة لِلشّارِبینَ وَأَنْهارٌ مِنْ عَسَل مُصَفّى وَلَهُمْ فیها مِنْ كُلِّ الَّثمَراتِ.»(2)

[بهشتى كه به تقوا پیشگان وعده داده شده دز آن نهرهایى از آب گوارا و نهرهایى از شیر كه طعم آن برنگردد و نهرهایى از شراب براى لذّت بردن كسانى كه بنوشند و نهرهایى از عسل تصفیه شده جارى است و براى آنان از همه میوه ها در آن موجود است].

و اینها صرفاً چند نمونه بود از آیات بسیارى كه در قرآن از وجود خوردنیها و آشامیدنیها و لذّت خوردن و آشامیدن براى انسان در بهشت خبر مى دهد و ما در اینجا به همین چند نمونه اكتفا كرده، خواننده را به مطالعه آیات مناسب این موضوع(3) از قرآن مجید توصیه مى كنیم.

آنچه تاكنون مطرح كردیم آیاتى بود مربوط به خوردن و آشامیدن اهل بهشت ولى باید توجّه داشت كه به همین شكل آیاتى هم در قرآن داریم مربوط به خوردن و آشامیدن دوزخیان و یا خوردنیها و آشامیدنیهاى آنان. این آیات، حكایت دارند از این كه نیاز انسان به خوردن و آشامیدن حتى در جهنّم هم باقى است. و به تناسب آن، خوردنیها و آشامیدنیهایى وجود دارد كه دوزخیان به وسیله آنها عذاب


1ـ زخرف/ 71.

2ـ محمد/ 15.

3ـ آیاتى مثل (73) سوره زخرف؛ (17 تا 19 و 22 و 23) سوره طور؛ (52 و 68) سوره الرحمن؛ (20 و 21 و 32 و 33) سوره واقعه؛ (24) سوره الحاقّه؛ (5 و 6 و 15 تا 18) سوره دهر؛ (42 و 43) سوره مرسلات؛ (25 تا 28) سوره مطفّفین.

مى شوند. یعنى همانطور كه اهل بهشت اگر میل به خوردنى و آشامیدنى نداشتند نعمتهاى بهشتى برایشان بى مورد بود و نمى توانستند از آن بهره مند شوند، اهل جهنّم نیز اگر میلى به خوردن و آشامیدن نداشتند، عذاب و آزار آنان از این طریق امكان نداشت. بنابراین، باید این میل در آنان باشد تا به خوردنى خاصّى معذّب شوند. اكنون در اینجا به نمونه هایى از اینگونه آیات اشاره مى كنیم مثل آیات:

«ثُمَّ اِنَّكُمْ اَیُّهَا الظّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ لاَكِلُونَ مِنْ شَجَر مِنْ زَقّوُمْ فَمالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ فَشارِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَمیمِ فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهیمِ هذا نُزُلُهُمْ یَوْمَ الدّینِ.»(1)

[پس شما اى گمراهان دروغگو از (میوه تلخ و ناگوار) زقّوم مى خورید پس شكمها را از آن پر مى كنید و روى آن از آب داغ جهنّم چون شتران تشنه مى نوشید (و) این است آب و غذایشان در روز جزا].

و آیات دیگرى(2) نیز در این زمینه داریم كه هر كس مایل باشد مى تواند با مرورى بر قرآن مجید آنها را بیابد. از مجموع آیات فوق استفاده مى شود كه این میل یك امر فطرى است كه حتّى در عالم آخرت هم از انسان سلب نمى شود؛ بلكه، همین میل سبب مى شود كه اهل بهشت از نعم بهشتى متنعّم و بهره مند شوند و اهل دوزخ نیز به وسیله خوردنیها و آشامیدنیهاى نامطلوب جهنّم مورد آزار و شكنجه قرار گیرند.

 

حدود اخلاقى خوردن و آشامیدن

اكنون سؤال این است كه مطلوبیّت و نامطلوبیّت و ارزش مثبت و منفى اخلاقى در ارتباط با این میل از كجا پیدا مى شود؟

در پاسخ به پرسش فوق باید گفت: در این مورد هم مثل سایر موارد كه گفته شد، ارزشهاى اخلاقى در انتخاب و گزینش انسان ریشه دارند و به كمیّت و كیفیّت یا


1ـ واقعه/ 51 تا 56.

2ـ مثل آیات (36 و 37) سوره الحاقّه؛ (13) سوره مزمّل؛ (5 تا 7) سوره غاشیة.

جهت خاصّى در استفاده از خوردنیها و آشامیدنیها مربوط مى شود: مذمّت از خوردن و نوشیدن ممكن است مربوط به كمیّت باشد؛ زیرا، به تناسب نیاز واقعى انسان براى زنده ماندن، یك اندازه واقعى وجود دارد كه رعایت آن اندازه عملا، ممدوح و ستوده است و بى توجّهى به آن به نكوهش و مذمّت اخلاقى انسان منتهى خواهد شد. از اینجاست كه خداوند مى فرماید:

«كُلُوا وَاشْرَبُوا وَلا تُسْرِفُوا.»

یعنى، اندازه را در خوردن و نوشیدن رعایت كنید كه اگر رعایت اخلاقى در اینگونه موارد به كمیّت خاصّى مربوط مى شود كه رعایت كردن یا رعایت نكردن آن اندازه، ارزش مثبت و منفى را براى كار، به دنبال خواهد آورد.

گاهى منشأ ارزش منفى اخلاقى به نوع خاصّى از مأكولات و مشروبات مربوط مى شود و به نوعى تزاحم باز مى گردد. در این موارد از آنجا كه بعضى از مأكولات و مشروبات، به نوعى مزاحمت براى التذاذهاى دیگر ایجاد مى كنند یا موجب زیانى بر جسم یا روح انسان مى شوند، از ارزش منفى برخوردار خواهند شد. مثلا گاهى ممكن است خوردن چیزى سلامتى انسان را تهدید كند در این صورت التذاذ از اكل، مزاحم لذّت سلامتى و صحّت انسان خواهد بود و این خود عامل نیرومندى است كه اخلاقاً، عمل خوردن را محدود مى كند به حدّى كه به سلامتى انسان لطمه اى وارد نشود و نیز مأكولات و خوردنیها را محدود مى كند به چیزهایى كه سلامتى بدن را تهدید نكند و یا چیزهایى كه مثل شراب و گوشت خوك و یا گوشت حیوانى كه به نام خدا ذبح نشده ضرر روحى و معنوى نداشته باشد.

در مواردى نیز یك جهت نامطلوب، منشأ ارزش منفى عمل اكل و شرب در انسان خواهد شد. كسى كه مى خورد و مى نوشد تا با نیروى حاصل از آن در راه خدا معصیّت كند هر چند كه مأكولاتش هم از طیّبات باشد و ضرر مادّى، عقلى و اجتماعى هم نداشته باشد چنین نیّتى خود به خود عمل تغذیه و خوردن و

آشامیدن وى را نكوهیده، ناستوده و داراى ارزش منفى خواهد ساخت و برعكس، اگر انگیزه و نیّت انسان در این عمل، خیر باشد فى المثل، براى این بخورد كه توان عبادت و بندگى خدا را پیدا كند یا براى آن كه پدر و مادر خود را خرسند و خوشحال سازد در این صورت چنین نیّتى منشأ ارزش مثبت عمل خوردن و آشامیدن او خواهد شد كه ما از این عامل ارزش دهى با عنوان جهت خاصّ یاد كردیم.

در هر حال، خوردن و آشامیدن انسان هیچگاه بى ارتباط با سایر صفات جسمى و حالات روحى انسان نیستند. گاهى به انسان قدرت و نیرو و توان مى دهد و به سلامتى انسان مى افزاید كه طبعاً، فعل خوردن ارزش مثبت خواهد داشت و گاهى، انسان را كسل و قواى فكرى وى را تضعیف مى كند كه ترك آن از ارزش مثبت برخوردار خواهد بود.

گاهى موجب شادابى روح و توان عبادت در انسان مى شود كه باز هم فعل آن ارزش مثبت دارد و گاهى، برعكس، حضور قلب را از انسان مى گیرد، عواطف وى را ضعیف مى كند و منشأ قساوت دل و تاریكى و ظلمت جان مى شود كه ترك آن، ارزش مثبت خواهد داشت.

 

دیدگاه ارزشى قرآن در اكل و امساك

در قرآن كریم، ارزشهاى مثبت و منفى مربوط به این موضوع بر اساس محورهاى بالا تبیین گردیده است و در بررسى این موضوع مى توان به آیات مربوط به روزه هاى واجب، آیات مربوط به مطلق روزه، و آیات مربوط به روزه هاى مستحب مراجعه نمود. مثل آیه:

«یا اَیُّها الَّذینَ امَنُوا كُتِبَ عَلَیْكُمُ الصَّیامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِكُم لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ.»(1)

 


1ـ بقره/ 183.

[اى كسانى كه ایمان آورده اید بر شما، مانند گذشتگان قبل از شما، روزه واجب گردیده است باشد كه تقوا پیشه كنید.] كه به روزه واجب مربوط مى شود.

و مثل آیات مربوط به روزه هاى كفّاره:

«فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ اَیّام فِى الْحَجِّ وَسَبْعَة اِذا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَةٌ.»(1)

[پس هر كس كه قربانى نیافت بر او است كه سه روز در حجّ روزه بگیرد و هفت روز به هنگامى كه به منزل باز گشتید كه آنها مجموعاً ده روز كامل خواهد شد].

و آیات دیگرى(2) نیز در باره روزه هایى كه به عنوان كفّاره واجب است داریم و در اینجا نیازى به ذكر آنها نیست.

اینكه در قرآن در زمینه برخى از خطاها روزه گرفتن را به عنوان كفّاره مطرح مى كند به تناسب حكم و موضوع مى توان دریافت در چنین مواردى روزه گرفتن، نورانیّتى براى انسان با خود به همراه مى آورد كه آلودگى قبلى را كه در اثر گناه در نفس انسانى حاصل شده است به وسیله آن از بین مى رود و نفس انسان با روزه تطهیر مى شود و از اینجاست كه به این روزه ها نام «كفّاره» یعنى جبران كننده، اطلاق مى شود.

بعضى آیات مطلق روزه اعّم از واجب و مستحب را شامل مى شود مثل آیه:

«فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ وَاِنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَكُمْ اِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ.»(3)

[پس كسى كه به اختیار خود نیز كار نیك كند براى او بهتر است و این كه روزه بگیرید برایتان بهتر است اگر مى دانستید].

و آیه:

«... وَالْصّائِمینَ وَالصّائِماتِ... اَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَاَجْراً عَظیماً.»(4)

 


1ـ بقره/ 196.

2ـ مثل آیه (92) از سوره نساء؛ آیات (89 و 95) از سوره مائده.

3ـ بقره/ 184.

4ـ احزاب/ 35.

البته، روزه گرفتن تنها در نخوردن و نیاشامیدن خلاصه نمى شود و شرایط بسیارى دیگر نیز دارد اما نخوردن و نیاشامیدن از اجزاء و عناصر آن و بلكه، ركن اصلى آن است . بنابراین، از آیات فوق و هر آیه اى كه دلالتى بر رجحان صوم داشته باشد مى توان دریافت كه از دید قرآن، در مواردى نخوردن و نیاشامیدن، تا حدودى مطلوب و از ارزش والا و مثبت اخلاقى برخوردار خواهد بود و جمله «لَعَلَّكُم تَتَّقُونَ» كه در اینگونه آیات آمده به حكمت آن اشاره دارد و با قاعده كلّى كه گفتیم تطبیق مى كند.

قبلا گذشت كه قرآن(1) بنى اسرائیل را در ارتباط با همین مسأله اكل و شرب مذّمت كرده است. موقعى كه بنى اسراییل از مصر خارج و به سرزمین شامات وارد شدند، خداى متعال «مَنّ و سَلْوى» برایشان نازل كرد و آنان به موسى گفتند: ما به یك نوع غذا نمى توانیم اكتفا كنیم و لازم است غذاهاى متنّوع داشته باشیم. با آن كه خداى متعال غذاى بسیار مطلوبى آن هم بدون رنج و زحمت برایشان فرو مى فرستاد، آنان در آن حال آوارگى و دربدرى به فكر شكم پرستى بودند و دلشان آنها را وسوسه مى كرد كه غذاهاى رنگارنگ داشته باشند. و در انتهاى آیه خداوند آنان را توبیخ و سرزنش مى كند به این كه شما غذاهاى پست تر و كم ارزش ترى را به جاى این غذاى بهتر و مفیدترى كه ما به شما داده ایم طلب مى كنید!

اینكه آدمى هوسناكانه در جستجوى تنفّن در غذا باشد، حاكى از این است كه تعلّق قلبى به لذایذ مادّى و حیوانى دارد و آن را در زندگى، براى خود، هدف قرار داده است و چنین حالتى از نظر اخلاق، مذموم و نكوهیده است. البته، مذمّتهاى


1ـ بقره/ 61 «واذ قلتم یا موسى لن نصبر على طعام واحد فادع لنا ربك یخرج لنا مما تنبت الارض من بقلها وقثائها وفومها وعدسها وبصلها قال اتستبدلون الذى هو ادنى بالذّى هو خیر اهبطو مصراً فانّ لكم ما سئلتم.»

[و به هنگامى كه گفتید: اى موسى ما بر غذاى واحد صبر نتوانیم پس از پروردگار خود بخواه از آنچه زمین مى رویاند خیار، سیر، عدس و پیاز براى ما فراهم آورد. موسى به آنان گفت: آیا غذاهاى پست ترى را به جاى بهتر طلب مى كنید؟ به شهر در آیید كه هر چه خواهید در آنجا هست].

دیگرى نیز در این زمینه وجود دارد كه همگى به كمیّت، كیفیّت و جهت و ریشه و اساس به تزاحم با سایر كمالات انسانى بر مى گردد چنانكه قبل از این، توضیح داده شد.

بعضى از آیات، انسان را از خوردن بعضى چیزها كه طبعاً، نوعى تزاحم با بعضى از كمالات انسان دارد، منع كرده مى فرماید:

«اِنَّما حَرَّمَ عَلَیْكُمُ الْمَیْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزیرِ وَما اُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللّهِ فَمَنْ اِضْطُرَّ غَیْرَ باغ وَلا عاد فَلا اِثْمَ عَلَیْهِ اِنَّ اللّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ.»(1)

[براى شما خوردن گوشت حیوان مرده و خون و گوشت خوك و آنچه به نام غیر خدا ذبح شده ممنوع شد پس هر كس ناگزیر شد از خوردن آن(یعنى، راه دیگرى براى سدّ رمق نداشت) و از حدّ ضرورت تجاوز نكرد گناهى بر او نیست كه خداوند بخشنده و رحیم است].

قرآن در یك مورد عنوانى كلّى در ارتباط با خوردنیها و نوشیدنیها ارائه مى دهد كه مى توان ملاك و ریشه حرمت و حلیّت را از آن جستجو كرد. آنجا كه مى گوید:

«وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ.»(2)

[و برایشان چیزهاى پاك و پاكیزه را حلال، و چیزهاى ناپاك و پلید را حرام گردانید].

چنانكه در مورد دیگرى مى فرماید:

«وَمِنْ ثَمَراتِ النَّخیلِ وَالاَْعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً وَرِزْقاً حَسَناً.»(3)

[از میوه هاى درخت خرما و انگور (فروع و غذاها و شیره ها و شربتهاى گوناگونى درست مى كنید و بطور كلّى از آنها دو جور استفاده مى كنید. گاهى رزق و روزى پاكیزه و خوب از آن مى گیرید و (این میوه ها را به شكلى مفید مورد استفاده قرار مى دهید یا همانطور كه خدا آفریده به شكل طبیعى آنها را مى خورید و یا به شكلى آنها را تغییر مى دهید كه باز هم مفید و سودمند است) و گاهى هم از آنها شراب و چیزهاى مست كننده تولید مى كنید].

 


1ـ بقره/ 173.

2ـ اعراف/ 157.

3ـ نحل/ 67.

كه در این صورت، دیگر رزق حسن نیست بلكه از خبایث و پلیدى هاست و نباید از آن استفاده كرد. البته این معنا بنابر یك احتمال است.

در آیه دیگرى آمده است:

«اِنَّما الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالاَْنْصابُ وَالاَْزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ.»(1)

در این آیه نیز حكم به پلیدى و زشتى و چیزهایى مثل شراب و قمار و غیره نموده كه پلیدى هر یك به تناسب موضوع خاصّ خود منشأ رفتار خاصّى از انسان در ارتباط با آن خواهد شد. و در مورد شراب پلید بودن و ناپاك بودن آن به این معناست كه نوشیدن آن عملى زشت و شیطانى و موجب زوال عقل است و مفاسد دیگرى را به دنبال مى آورد.

مشابه آیه فوق نسبت به شراب و قمار، آیه دیگرى است كه مى گوید:

«یَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فیهِما اِثْمٌ كَبیرٌ وَمَنافِعُ لِلنّاسِ وَاِثْمُهُما اَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما.»(2)

[از تو درباره شراب و قمار مى پرسند بگو در آن دو، گناه بزرگ و منافعى براى مردم وجود دارد لیكن گناهى كه در نوشیدن شراب و بازى قمار وجود دارد از نفع آن دو بیشتر و بزرگتر است].

این آیه خیلى روشنتر به تزاحمى كه قبلا از آن سخن گفتیم اشاره دارد و مى گوید: حتى اگر چیزى نفعى هم در بر داشته باشد ولى ضررش بیشتر و بزرگتر باشد، لازم است كه براى پرهیز از آن ضرر، از نفعش هم چشم پوشى نمود و به خوبى نشان مى دهد كه در مقام تشریع، جهت تزاحم ملاحظه شده و پس از ارزیابى و سنجش ملاكات مختلف، ملاك اقوى مراعات، و از ملاك ضعیفتر صرف نظر گردیده است.

از جمله چیزهایى كه ضرر معنوى دارد خوردن گوشت حیوانى است كه به نام


1ـ مائده/ 90.

2ـ بقره/ 219.

خدا ذبح نشده باشد و بعضى از آیات، مؤمنین را از خوردن آن منع كرده، مى گوید:

«وَلا تَأْكُلُوا مِمّا لَمْ یُذْكَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ وَاِنَّهُ لَفِسْقٌ.»(1)

[از خوردن گوشت حیوانى كه به نام خدا ذبح نشده خوددارى كنید كه آن فسق خواهد بود].

ذبح حیوانات و گرفتن جان آنها به منظور استفاده از گوشتشان، نوعى تصرّف در مخلوقاتى است كه خدا به آن حیات و زندگى داده و ملك خدا هستند و حال كه شما حیات را از آنها مى گیرید باید این تصرّف و این عمل به اذن خدا و به نام او انجام شود. اگر انسان آنقدر از خدا و قیامت غافل و نسبت به معنویّات بى توجّه باشد، كه حتى موقع كشتن و جان گرفتن از حیوان، توجّهى به خداى جان آفرین نكند، چنین كسى حقّ ندارد از آن ذبیحه تناول كند و اصولا، ذبیحه او پاك و پاكیزه و حلال نیست. بنابراین، منع از خوردن بعضى از مأكولات و حرمت آن، در حقیقت به لحاظ رعایت آن جنبه معنوى خواهد بود.

سرانجام دسته دیگرى از آیات دلالت دارند بر این كه از خوردنیها و نوشیدنیها نباید به شكلى استفاده شود كه زیان اجتماعى و مفاسدى براى جامعه را به دنبال بیاورد و حقوق دیگران پایمال گردد. مثل آیاتى كه دلالت بر حرمت گرفتن ربا و خوردن اموال مردم و بویژه خوردن مال یتیم دارند كه به بعضى از آنها اشاره مى كنیم.

مثل آیه:

«وَلا تَأْكُلُوا اَمْوالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْباطِلِ وَتُدْلُوا بِها اِلىَ الْحُكّامِ لِتَأْكُلُوا فَریقاً مِنْ اَمْوالِ النّاسِ بِالإِثْمِ وَاَنْتُمْ تَعْلَمُونَ.»(2)

[و اموال خویش در میان خود به ناحقّ مخورید و (كار را به محاكم) و حكّام ناشایسته مكشانید كه بخشى از اموال مردم را به ناروا بخورید در حالى كه شما از آن آگاه باشید].

 


1ـ انعام/ 121.

2ـ بقره/ 188.

و مثل آیه:

«یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا لا تَأْكُلُوا اَمْوالَكُم بَیْنَكُم بِالْباطِلِ اِلاّ اَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراض.»(1)

[اى آنان كه ایمان آورده اید در میان خود اموالتان را به ناحقّ مخورید مگر آن كه به وسیله داد و ستد و با تراضى طرفین باشد].

و مثل آیه:

«یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا لا تَأْكُلُوا الرِبّوا اَضْعا فاً مُضاعَفَةً وَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.»(2)

[اى كسانى كه ایمان آورده اید ربا مخورید در حالى كه چند برابر اصل سرمایه است و از خدا بترسید باشد كه رستگار شوید].

و مثل آیه:

«اِنَّ الَّذینَ یَأْكُلُونَ اَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً اِنَّما یَأْكُلُونَ فى بِطُونِهِم ناراً وَسَیَصْلَونَ سَعیراً.»(3)

[آن كسانى كه به ظلم و ستم، اموال یتیمان خورند در حقیقت در شكم خود آتش فرو خورند و به زودى در آتش در آیند].

البته در اینگونه آیات، منظور از «اكل» هر نوع تصرف اعمّ از خوردن، نوشیدن، پوشیدن، بخشیدن و... مى باشد ولى مسلّماً شامل خوردن حقیقى نیز مى شود كه در این مقال، مورد بحث و برّرسى ما قرار دارد.

 

نتیجه و جمع بندى

با توجه به آیات گذشته، مى توان دریافت كه لذّت برى از خوردنیها و نوشیدنیها،


1ـ نساء/ 29.

2ـ آل عمران/ 130.

3ـ نساء/ 10.

خود به خود، از نظر اخلاقى نه ارزش مثبت دارد و نه ارزش منفى. ارزش منفى این عمل، در گرو یك جهت بیرونى و عارضى خواهد بود كه از كمیّت یا كیفیّت و یا انگیزه و نیّت خاصّ متعلّق به این عمل و دیگر تزاحماتى كه با كمالات و مصالح انسانى پیدا مى كند و در نتیجه، زیانى جسمى یا روحى عقلى و فكرى براى انسان یا فسادى براى جوامع انسانى و یا ضررى معنوى و اخروى را به دنبال دارد انتزاع خواهد شد. چنانكه ارزش مثبت آن نیز در گرو این است كه نیّت انسان در انجام این كار، خیر باشد.

از آیات كریمه قرآن و روایات مى توان استشعار كرد كه در این زمینه، دو چیز مى تواند به عمل خوردن و نوشیدن انسان، ارزش و مطلوبیّت دهد:

یكى از آن دو، عبارت است از كسب قدرت و توانایى بر عبادت و عمل صالح كه در آیه اى خطاب به پیامبران مى فرماید:

«یا اَیُّهَا الْرُسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ وَاعْمَلوُا صالِحاً اِنّى بِما تَعْمَلُونَ عَلیمٌ.»(1)

[اى رسولان و فرستادگان خدا از غذاهاى پاكیزه بخورید و اعمال شایسته انجام دهید كه من به آنچه مى كنید آگاهم].

مفارنت میان جمله «كُلُوا مِنَ الطَّیِّبات» با جمله «وَاعْمَلُوا صْالِحاً» مى تواند اشاره باشد به این جهت كه با خوردن این غذاهاى مفید و پاكیزه است كه شما قدرت و توان بر انجام كارهاى خوب و اعمال شایسته پیدا مى كنید. بنابراین، اگر انگیزه شما در این عمل و در استفاده از نعمتها و خوردنیها، كسب قدرت و توان بر انجام كارهاى شایسته باشد، مسلّماً، عمل شما با چنین انگیزه اى داراى ارزش مثبت خواهد بود و البته، همانطور كه گفتیم این یك اشاره و استشعار است و ما نمى خواهیم به عنوان استدلال بر آن تكیه كنیم.

دوّم كه خیلى روشنتر در آیات قرآن بر آن تأكید شده، عبارت است از شكرگویى


1ـ مؤمنون/ 51.

و سپاسگزارى. از اینجاست كه مى بینیم گاهى به دنبال سفارش به خوردن از طیّبات مى فرماید: «واشكروالله»(1) و یا مى فرماید: «لعلكم تشكرون»(2)

از این آیات به خوبى به دست مى آید كه هدف خداوند از آفرینش اینگونه نعمتها كه انسان از آنها تغذیه مى كند، علاوه بر تأمین نیاز مادّى و تغذیه انسان و موجودات نیازمند، این است كه مردم ولى نعمت خود، خدا را شكر و سپاس گویند كه شكر و سپاس، خود یكى از اقسام عبادت و وسیله اى براى تكامل انسان خواهد بود.

خداوند همه نعمتها را در اختیار انسان قرار داده تا با استفاده از آنها در نهایت به كمال معنوى و ابدى خود برسد و یكى از راههاى وصول انسان به كمالات معنوى، شكر منعم و سپاسگزارى اوست و انگیزه شكرگزارى به هنگامى در انسان پیدا مى شود كه از نعمتهاى خداوند بهره اى برده باشد و نیازى از نیازهاى او را تأمین كرده باشد. وقتى در گرماى تابستان یك جرعه آب خنك و گوارا مى آشامد و گوارایى و پاكیزگى لذّت آن را از اعماق جان و روان خود احساس مى كند، ارزش این نعمت خدادادى را درك خواهد كرد و در این هنگام است كه به یاد خدا مى افتد و شكر او به جا مى آورد و این عمل شكرگزارى نیز به نوبه خود، انسان را تعالى مى بخشد و كمال معنوى برایش ایجاد مى كند.

بنابراین، از این آیات مى توان فهمید كه استفاده از مأكولات و مشروبات نیز مثل استفاده از سایر نعمتهاى خداوند اگر به انگیزه شكر باشد علاوه بر ارزش مادّى آن، در تأمین نیازهاى جسمى انسان، داراى ارزش مثبت اخلاقى و معنوى نیز خواهد بود و كمال معنوى انسان را به همراه خواهد آورد.

 

روایات در زیان پرخورى

در روایات معصومین نیز، مطالب فراوانى در این زمینه داریم كه در كتب حدیث


1ـ بقره/ 172 «یا ایها الذین امنوا كلوا من الطیبات ما رزقناكم واشكروالله.»

2ـ انعام/ 26 «وایدكم بنصره و رزقكم من الطیبات لعلكم تشكرون.»

و كتب اخلاقى ذكر شده است و از آنجا كه بحث ما در اینجا بر محور آیات قرآن دور مى زند و بخشى از معارف قرآن خواهد بود، در صدد بررسى، تفصیل و تبیین آنها نیستیم. مع الوصف، این منافات ندارد كه به بعضى از این روایات پر بركت اشاره اى داشته باشیم:

در روایت معروفى چنین آمده است كه:

«خداى متعال مى فرماید هیچ ظرف پُرى نزد من مبغوض تر و بدتر از شكمى نیست كه پر از غذا باشد.»(1)

پرخورى و شكم پرورى مفاسد و عوارض سوء جسمى و روحى زیادى را براى انسان به دنبال مى آورد: آدمى را از خدا غافل، توجّهات معنوى و قلبى را كم، قدرت فكر و تأمّل و اندیشه را ضعیف، و دیگر ابعاد روحى را در او ضعیف و ناچیز مى كند و در مقابل، شهوات نفسانى را بالا مى برد و ابعاد حیوانى انسان را تقویت مى كند و بسیارى از بیماریها و بویژه در سنین بالا بسیارى از بیماریهاى صعب العلاج را كه گاه اصل زندگى انسان و یا سلامت و شادابى او را به طور جدى به خطر مى اندازد براى انسان همراه مى آورد. البته، این كه ما در مواردى بر جنبه هاى مادّى و سلامت جسمى تكیه و تأكید مى كنیم، در صورتى كه بحث ما در اینجا درباره ارزشهاى اخلاقى است، بدین لحاظ خواهد بود كه به طور قطع و یقین، تكامل معنوى انسان در بیشتر اوقات، متوقّف بر صحّت و سلامتى اوست و كسى كه از سلامتى جسمى برخوردار نباشد نه تنها در زندگى مادّى بلكه در زندگى معنوى نیز غالباً از قافله عقب مى ماند. چرا كه زندگى مادّى انسان، در واقع، مقدمه اصلى و شرط لازم تكامل روحى و معنوى او به شمار مى رود.

در روایاتى نیز براى رسیدن به حكمت و یافتن كمالات روحى و اخلاقى، بر خالى بودن شكم و جوع و گرسنگى به عنوان پیش شرط تكیه شده است. انسانى كه


1ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 66، ص 331، روایت 5.

مى خواهد سینه اش سرچشمه جوشان و فیّاض حكمت شود و دوست دارد به چنین كمالات و ارزشهایى نایل آید ناگزیر است كه تا حدودى گرسنگى را تحمّل كند. اگر سیرى و پُرى شكم با اینگونه كمالات تزاحمى نمى داشت و بدون تحمّل گرسنگى هم امكان این بود كه انسان به چنین مقامات انسانى و الهى واصل شود، هیچ گاه توصیه به كم خوردن نمى شد زیرا خداوند بخل ندارد و از خزاین نامحدود او چیزى كم نمى شود كه بیهوده مانع تنعّم، بهره مندى و التذاذ انسان شود.

خداوند این نعمتها را آفریده است براى آن كه انسانها از آن استفاده كنند، اما وقتى كه اسراف و تبذیر و زیاده روى كنند، بیش از مقدار نیاز بدن بخورند، این كارشان دو زیان و دو مشكل عمده به دنبال مى آورد و از این رو، عملى بسیار نكوهیده و مذموم خواهد بود. چرا كه، این انسانها با پرخورى و اسراف و تبذیر از یك سو خودشان را از بهره برى كامل از نعمت عقل و دل و سایر نعمتهاى روحى و حكمت و معرفت و معنویّت محروم مى سازند؛ و از سوى دیگر، سبب محروم شدن دیگران از همین نعمتهاى مادّى براى حدّ اقلّ تغذیه و تأمین نیازهاى جسمى براى ادامه زندگى و كسب سلامتى و نیرو مى شوند. در همین جا خوب است به این مشكل روز جامعه خودمان یعنى گرانى و تورّم اشاره كنیم كه مهمترین و عمده ترین راه چاره آن، رعایت همین آداب اسلامى است. امروز و هر روز دیگرى اگر بسیارى از خانواده هاى مرفّه، دست از اسرافكاریها و ریختوپاشهاى غیر ضرورى بردارند و مصارف زندگى را، حدّاقلّ در ارتباط با موادّ غذایى و كالاهاى ضرورى زندگى، تا آنجا كه برایشان ممكن و مقدور است محدود كنند، تا حدّ نسبتاً زیادى مشكل گرانى و تورّم حلّ، و به رفع فقر و گرسنگى قشر ضعیف و محروم جامعه كمك خواهد شد. ولى، اگر درد و رنج این قشر را كه تعدادشان هم كم نیست درك نكنند و خود را به غفلت و بى عارى بزنند، به نظر مى رسد كه دیر یا زود خطر بزرگترى آنان را تهدید خواهد كرد.

پس بیایید اسلام و آداب حیاتبخش آن را مدّ نظر قرار دهیم، خدا را فراموش

نكنیم، نسبت به سرنوشت و وضع زندگى ضعفا غافل و بى توجّه نباشیم، اسراف و تبذیر و زیاده روى و شكم بارگى نكنیم، ابعاد روحى و فكرى و معنوى را فراموش نكنیم، به سر و صدا و تبلیغات و تظاهر به اسلام اكتفا نكنیم و مسلمان و مؤمن واقعى باشیم، كه آینده ما و سعادت دنیا و آخرتمان در گرو آن خواهد بود.

دادن صدقات و زكوات و كمك به زندگى دیگران، به جاى خودبینى و اسرافكارى و خودخواهى و خودمحورى، آنچنان كه در روایات آمده، نه تنها بلاهاى آنچنانى را دفع مى كند، كه بلاهاى اجتماعى اینچنینى را نیز برطرف خواهد كرد و صحّت و سلامتى انسان را تضمین مى كند.

یكى از بزرگترین نعمتهاى خدا، قدرتى است كه به انسان داده، تا توجّه خودش را منعطف به ساحت قدس الهى كند. حضرت سجاد(علیه السلام) در یكى از دعاها مى گوید:

«بار خدایا! چه نعمتى بزرگتر از این كه به من اجازه دادى تا یاد تو كنم و به یاد تو باشم؟ تو منزّهى و ما لیاقت آن را نداریم كه توجّه به ساحت تو پیدا كنیم و همین كه به ما اجازه داده اى كه به تو توجّه پیدا كنیم، این خود بزرگترین منّتى است كه بر ما نهاده اى.»

و در روایت دیگرى آمده است كه:

«قَلْبُ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الَّرحْمنِ.»(1)

[دل مؤمن جایگاه رفیع خداوند است].

مؤمن پیوسته به یاد خداست و دلى كه به یاد خدا باشد حكم عرش خدا را دارد، یعنى جایى رفیع و ویژه كه پیوسته خدا در آن حضور دارد.

آرى خداوند با لطفى كه به انسان دارد، اینچنین لیاقتهایى به او داده كه قادر است به این حدّ از رشد و صعود نایل آید؛ ولى، انسان قدر خود را نمى شناسد و با خوردن چند لقمه غذاى حرام و ناباب و یا زاید و بیش از حدّ، خود را از چنین كرامتى محروم مى كند. اینگونه تزاحمات منشأ مى شود كه خوردن و آشامیدن در


1ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 58، ص 39، روایت 61.

شكل و كیفیّتى خاصّ یا بیش از اندازه، ارزش منفى پیدا كند.

البته همین جا لازم است یادآورى كنیم همانطور كه افراط و زیاده روى در خوردن و آشامیدن زیانبار و داراى ارزش منفى است، تفریط و كم خورى بیش از اندازه نیز زیانبار است، به سلامتى انسان لطمه مى زند و شادابى و نشاط وى را تهدید خواهد كرد.

متأسّفانه بسیارى از جوانهایى كه پاك و مخلص هستند و دلشان مى خواهد سیر معنوى داشته باشند و فضایل اخلاقى را كسب كنند، بدون مشورت با بزرگترها و افراد با تجربه، دست به كارهایى مى زنند كه سالها آنان را از سلامتى محروم خواهد كرد. و آنچنان به ضعف مبتلا مى شوند كه توان انجام بعضى واجبات را هم از دست مى دهند چه رسد به مستحبّات و از اینجاست كه این كار نسنجیده و نپخته سبب خسران و زیانكارى آنان در دنیا و آخرت خواهد شد.

ارزش كم خورى در این است كه انسان بتواند در تعالى روحى و معنوى اش موفّق تر باشد. پس باید در حدّى باشد كه انسان را از سایر توفیقات محروم نسازد كه اگر از این حدّ گذشت، مسلّماً نامطلوب و بى ارزش و یا حتى داراى ارزش منفى خواهد بود.

این یكى از موارد خیلى روشن ارزش اعتدال و میانه روى است كه باید حتماً آن را رعایت كنیم. البته، مقدار خوراك، یك قاعده كلّى ندارد و به تناسب مزاجها و سنین مختلف و دیگر عواملى كه احیاناً ممكن است در آن نقشى داشته باشند، در نوسان خواهد بود و هر كسى باید شرایط خاصّ مزاجى خودش و اعتدال متناسب با آن را در نظر بگیرد و از افراط و تفریط نسبت به حدود و مقادیر مورد نیاز شخصى خود بپرهیزد.

ضمناً، توجّه به این نكته هم لازم است كه گاهى ضرر كم خوردن براى جوان نیرومند به زودى آشكار نمى شود؛ ولى، به تدریج كه سنّ بالا مى رود و به ویژه به هنگام بهره بردارى از سالها زحمت تحصیل، دیگر قدرت از او سلب مى شود و نمى تواند خدمت چندان شایسته اى براى اسلام و مسلمین انجام دهد.