لباس، مسكن و مركب


 

لباس، مسكن و مركب

قرآن درباره لباس و مسكن

لباس و مسكن در جهان دیگر

ارزش اخلاقى لباس و مسكن

ارزش اخلاقى در گزینش مسكن

اساس حسن اخلاقى در مسكن

گرایش به داشتن مركب

قرآن درباره مركب

ارزش اخلاقى استفاده از مركب

 

 

لباس، مسكن و مركب

 

علاوه بر تمایل جنسى و لذّت اكل و شرب و میل به خوردن و نوشیدن كه تا حدودى درباره آنها به بحث و بررسى پرداخته ایم، انسان نیازهاى جسمانى دیگرى هم در این عالم دارد كه با تأمین آنها لذّتهاى خاصّى براى وى حاصل خواهد شد.

انسان در سرما احتیاج به جاى گرم و هواى گرم و در گرما احتیاج به جاى خنك و هواى ملایم و مطبوع دارد و در مجموع نیازمند مسكن و مأوایى است كه وى را از سرما و گرما و از گزند آفات و خطرات دیگر مصون و محفوظ بدارد و طبیعى است كه با تأمین اینگونه نیازها گونه هاى خاصّ دیگرى از لذّتها برایش فراهم خواهد شد؛ ولى، این نوع نیازهاى انسان در مقایسه با نیازهایى كه نسبت به خوردن و نوشیدن و جنس مخالف در خود احساس مى كند، از اهمیّت كمترى برخوردار است. و نسبت به آنها در درجه دوّم از اهمیّت قرار مى گیرد.

 

قرآن درباره لباس و مسكن

در قرآن كریم، در ارتباط با اینگونه نیازهاى انسانى نیز آیاتى وجود دارد كه آنها را مورد توجّه قرار داده و نعمتهاى خداوند را در این باره گوشزد كرده است. هرچند كه، به تناسب درجه اهمیّت این نیازها در مقایسه با نیازهاى غذایى و جنسى، وسعت آیات مربوط به لباس و مسكن در حدّ وسعت و گسترش آیات مربوط به زمینه نیازمندیهاى جنسى و غذایى نیست.

 

خداوند در دو آیه از آیات سوره نحل در مورد لباس و مسكن، نعمتهاى خدا را گوشزده كرده در یكجا مى فرماید:

«وَاللّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ بُیُوتِكُمْ سَكَناً وَجَعَلَ لَكُمْ مِنْ جُلُودِ الأَنْعامِ بُیُوتاً تَسْتَخِفُّونَها یَوْمَ ظَعْنِكُم وَیَوْمَ إِقامَتِكُمْ وَمِنْ اَصْوافِها وَاَوْبارِها وَاَشْعارِها اَثاثاً وَمَتاعاً اِلى حِین.»(1)

[خداوند آرامگاهى از خانه هاتان براى شما قرار داد و از پوست چارپایان خانه هایى قرار داد كه براى شما خفیف و سبك وزن و قابل انتقال باشد به هنگامى كه مى خواهید سفر كنید و یا اقامت گزینید و از پشمها و كركها و مویهاى آنها اثاثیه و كالایى فراهم نمود].

خداوند در این آیه، نخست روى مسكن تكیه كرده است كه خداى متعال خانه هایى براى شما به منظور تأمین نیاز شما به مسكن و محلّى براى سكونت و آرامش قرار داده است.

البته، با این روش قرآن آشنا هستیم كه همه نعمتهاى عالم را منتسب به خداى متعال مى كند و با تعابیر مختلف مثل خلق و جعل كه در این آیه آمده آنها را به خدا نسبت مى دهد تا از این طریق، ما را و افكار ما را به طرف توحید افعالى بكشاند.

هر خانه و مسكنى كه انسان داشته باشد، هر چند خودش آن را با زحمت ساخته باشد، از آن جهت كه همه مقدمات و وسایل فراهم آوردن و ساختن و بنا كردن آن و حتى همه قدرت و توان و درك و معرفت و تخصّصى نیز كه خود شخص یا دیگران در ساختن آن به كار گرفته در واقع، همه و همه امورى است كه به خدا منتهى مى شود، خدا خالق آن معرفى مى شود. خواه خانه ها و بناهایى كه در شهرها ساخته مى شود و خواه چادرها و خیمه هایى كه چادرنشینها و ایلها و یا حتى دیگران به هنگام مسافرت از آنها استفاده مى كنند.

آرى از پوست حیوانات چادرها و سرپناههایى درست مى كنند كه چه در حال


1ـ نحل/ 80.

سفر و چه در حال حضر، استفاده از آنها آسان است. از آنجا كه سبك وزن و قابل انتقالند، به راحتى آنها را برپا مى كنید، جمع مى كنید، و به خوبى از آنها استفاده مى كنید.

سپس یادآورى مى كند كه خداوند از پشم، كرك و موى حیوانات لباس و لوازم زندگى را برایتان فراهم مى آورد و پس از آن به دنبال آیه چنین ادامه مى دهد كه:

«وَاللّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِمّا خَلَقَ ظِلالا وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالَ اَكْناناً وَجَعَلَ لَكُمْ سَرابیلَ تَقیكُمُ الْحَرَّ وَسَرابیلَ تَقیكُمُ بَأْسَكُمْ كَذالِكَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْكُم لَعَلَّكُمْ تُسْلِمُونَ.»(1)

[و خداوند از آنچه كه آفریده (از درختها، سقفها و دیوارها) براى شما سایبانهایى قرار داد و در كوهها غارها را (براى پناه بردن از سرما و گرما و خطرات دیگر) براى شما قرار داد و لباسهایى برایتان فراهم كرد تا شما را از گرما و از خطرها محافظت كند اینگونه خدا نعمت خویش براى شما كامل كند باشد كه تسلیم اوامر او شوید].

در این آیه خداوند اشاره به غارها مى كند كه در كوهها براى سكونت و سایبان مى توان از آنها استفاده كرد. این چیزها براى ما كه در شهر و در خانه هاى زیبا و بناهاى مجهّز آن هم در قرن بیستم با این پیشرفتى كه شهرسازى كرده است ـ چندان اهمیّتى ندارد؛ ولى، براى مردمى كه چادرنشین یا بیابانگرد هستند و یا براى انسانهایى كه هنوز این ساختمانها و بناها را و اینگونه شهرها و شهرسازى ها و شهرنشینى ها را نداشتند، براى چنین مردمى همین غارها و سكونت گاههاى طبیعى و سایبانها خیلى اهمیّت داشته است.

همچنین، اشاره مى كند به جامه ها و لباسهایى كه خدا برایتان قرار داده تا شما را از گرما محافظت كند كه مفسّرین گفته اند: سرما هم در اینجا مورد نظر هست و در واقع «وَجَعَلَ لَكُمْ سَرابیلَ تَقیكُمُ الْحَرَّ وَالبَرد» مورد نظر است و «برد» كه لنگه دیگر «حرّ» است در اینجا محذوف ولى معناى آن منظور خواهد بود.

 


1ـ نحل/ 81.

سپس خداوند اشاره مى كند به لباسهایى كه براى شما قرار داده است تا شما را از گزند خطرها حفظ كند. جامه هایى كه به هنگام جنگ مى پوشید مثل «زره» تا در برابر ضربات آلات و ابزار جنگى و حملات دشمن، سر و بدن شما را از آسیب ها و خطرات تا حدودى مصون و محفوظ بدارد. خداوند بدینسان نعمتهایش را بر شما ارزانى مى دارد باشد كه تسلیم اوامر او باشید و اسلام بیاورید.

خداوند در قرآن دو آیه دیگر نیز درباره لباس سخن مى گوید: دریكى از این دو آیه آمده است كه:

«یا بَنى آدَمْ قَدْ اَنْزَلْنا عَلَیْكُمْ لِباساً یُوارى سَوْءاتِكُمْ وَریْشاً وَلِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَیْرٌ.»(1)

[اى فرزندان آدم (بدانید كه ما) برایتان فرو فرستادیم لباسى را كه با آن عورتهاتان را مى پوشانید و جامه هاى نرم و فاخر را (تا براى تجمّل و زیبایى به تن كنید و نیازهایتان تأمین شود.) و پوشش و لباس تقوا برایتان بهتر و مفیدتر خواهد بود].

البته، منظور آیه فوق این نیست كه خداوند لباس دوخته و آماده و پیراهن و كت و شلوار از آسمان نازل مى كند، بلكه، همانطور كه قبل از این گفته ایم از نظر قرآن كریم هر چه كه در این عالم به وسیله نیروهاى موجود در طبیعت و یا به دست خود انسان تولید مى شود، همه و همه، از خزاین الهى نازل شده است و خداوند در یكى از آیات قرآن به شكلى موجز و با بیانى رسا این حقیقت را روشن و صریح مطرح ساخته مى فرماید:

«وَاِنْ مِنْ شَىء اِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَما نُنَزِّلُهُ اِلاّ بِقَدَر مَعْلُوم.»(2)

[و هیچ چیز (در این عالم) نباشد جز آن كه مخازن (و منابع اصلى) آنها نزد ما باشد و جز به مقدار معلوم و مشخص از آن فرو نفرستیم].

 


1ـ اعراف/ 26.

2ـ حجر/ 21.

آرى، آنچه در این عالم موجود است، از عالم بالاترى فرود آمده تا در این عالم مادّى و دنیاى جسمانى تحقّق یافته است. بنابراین، منظور از نزول در جمله «وَما نُنَزِّلُهُ اِلاّ بِقَدَر مَعْلُوم» نزول جسمانى و فرود آمدن مكانى نیست، بلكه منظور از آن، تحقّق یافتن، تجسّم یافتن و آفرینش آنها در این عالم است. پس آنچه را كه در پوشش خود مورد استفاده قرار مى دهید خدا برایتان آفریده و از سوى او نازل گردیده است.

و در دوّمین آیه مى فرماید:

«وَعَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوس لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ.»(1)

[و به او (داود) ساختن زره (كه نوعى لباس رزمى است) یاد دادیم تا شما را از آسیب و خطر محافظت كند].

 

لباس و مسكن در جهان دیگر

مسكن و لباس در دنیا، در اصل، براى رفع نیازهاى اوّلیه انسان است و اگر نداشته باشد در برابر سرما و گرما و خطرها و آفات جوّى و نظایر آنها نمى تواند سلامتى خودش را حفظ كند و در بعضى موارد نیز اغراض دیگرى مثل تجمّل و زیبایى، از پوشش لباس دنبال مى شود.

ولى التذاذ و بهره گیرى از لباس اختصاص به دنیا ندارد بلكه در عالم آخرت نیز خداوند هم لباس زیبا و مطلوب و هم مسكن و مأواى خوب و مطلوب براى مؤمن فراهم مى آورد و آیات قرآن در مواردى گواه بر این حقیقت است.

در دو آیه از آیات قرآن، خداى متعال به مؤمنین وعده داده است كه مساكن و جایگاههاى خوبى در بهشت به شما خواهیم داد. در این دو آیه بویژه از تعبیر «مسكن» استفاده شده، با آیات فراوانى كه در آنها از تعبیر «جنّت و بهشت» استفاده


1ـ انبیاء/ 80.

شده است تفاوت بارز دارند. خداوند، در این دو آیه مى فرماید:

«وَمَساكِنَ طَیِّبَة فى جَنّاتِ عَدْن.»(1)

[و جایگاهها و مسكنهاى پاكیزه در بهشتى كه جایگاه و اقامتگاه براى زندگى انسان است].

در این دو آیه هم از تعبیر مسكن و هم از تعبیر عدن كه به معنى اقامتگاه و جاى زندگى است استفاده شده و علاوه بر آن دو از تعبیر جنّات نیز كه در آیات فراوان دیگرى به كار رفته است در این دو آیه نیز بهره گیرى شده است.

در چند آیه نیز آمده است كه بهشتیان لباسهاى زیبایى دارند و از این حقیقت با تعابیر مختلف سخن به میان كشیده یك جا مى گوید:

«وَیَلْبَسُونَ ثِیابَاً خُضْراً مِنْ سُنْدُس وَاِسْتَبْرَق.»(2)

[و لباسهاى سبز از جنس حریرى و دیبا مى پوشند].

در جاى دیگرى مى گوید:

«وَیَلْبَسُونَ مِنْ سُنْدُس وَاِسْتَبْرَق مُتَقابِلینَ.»(3)

[لباسهایى از جنس حریر و دیبا پوشیده روبروى هم مى نشینند].

و در جاى سوّمى چنین آمده است كه:

«عالِیَهُمْ ثِیابُ سُنْدُس خُضْر وَاِسْتَبْرَق.»(4)

[بر تنشان لباسهایى از حریر سبز و دیبا هست].

از مجموعه آیات فوق مى توان دریافت كه استفاده از لباس و مسكن هم در این جهان و هم در جهان آخرت، براى انسان پیش بینى شده است و لذّت بردن از آن مثل سایر لذّتهاى دیگر جنبه فطرى دارد. این نیازها نیازهایى طبیعى هستند و خدا انسان را به گونه اى آفریده است كه این نیازها را احساس مى كند و از تأمین آنها لذّت


1ـ توبه/ 72 و صف/ 12.

2ـ كهف/ 31.

3ـ دخان/ 53.

4ـ دهر/ 21.

مى برد و بر عكس، اگر به اینگونه خواسته هاى خود نرسد و ما یحتاج خود را در این موارد نیابد، متأثّر و متألّم خواهد شد و در واقع، لذّت و الم انسان، اثر طبیعى بود و نبود این نعمتها و چیزهاى مورد نیاز انسان است.

 

ارزش اخلاقى لباس و مسكن

از آنجا كه نیاز به لباس و مسكن، چنانكه قبلا هم گفته ایم، فطرى و طبیعى انسان است، خود به خود و در اصل بار ارزشى مثبت یا منفى ندارد، بلكه، ارزش آن نیز به كمیّت، كیفیّت و جهت تأمین این نیاز مربوط مى شود.

در حوزه اخلاق و ارزش از مقدار و كمیّت بهره بردارى سخن به میان مى آید و سؤال این است كه چه مقدار مى بایست به دنبال لباس و مسكن رفت؟ و در پاسخ این سؤال باید بگوییم: مسلّماً آن اندازه اى كه نیاز انسان به لباس و مسكن را برطرف سازد، طبعاً، ارزش منفى نخواهد داشت.

ما قبلا، توضیح داده ایم كه بطور كلّى در هیچ یك از لذّتهاى انسان اصل لذّت برى، به خودى خود، ارزش منفى یا ارزش مثبت ندارد. و اگر به زبان فقهى بگوییم «مباح» است؛ ولى، اگر دلبستگى به لباس و مسكن انسان را از سایر كمالات باز دارد، در این صورت، كارهایى كه بر اساس این دلبستگى افراطى از انسان صادر مى شود ارزش منفى پیدا مى كند.

از اینجا است كه ملاحظه مى كنید در بعضى از آیات بعضى از موارد تعارض را مطرح و ارزش منفى آنها را بیان كرده است:

«قُلْ اِن كانَ اباؤُكُمْ وَاَبْنائُكُم وَاِخْوانُكُمْ وَاَزْواجُكُمْ وَعَشیرَتُكُمْ وَاَمْوالٌ اقتَرَفْتُمُوها وَتِجارَةً تَخْشَوْنَ كَسادَها وَمَساكِنُ تَرْضَونَها اَحَبَّ اِلَیْكُمْ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهاد فى سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتّى یَأْتِىَ اللّهُ بِاَمْرِه وَاللّهُ لا یَهْدِى الْقَوْمَ

الْفاسِقینَ.»(1)

[بگو اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و خویشانتان و اموالى كه جمع آورى كرده اید و تجارتى كه از كسادى آن بیمناك هستید و مساكن و جایگاههایى كه مورد رضایت و خشنودى شماست از خدا و رسول و جهاد در راه او در نزد شما محبوبتر و دوست داشتنى تراند پس منتظر بمانید تا امر خداوند در رسد و خداوند قوم فاسق را هدایت نمى كند].

جایى كه انسان بر سر دو راهى قرار مى گیرد كه یا باید مسكن مورد پسند خود را حفظ كند یا به انجام تكلیف الهى بپردازد، اگر دلبستگى به مسكن، مانع شود از این كه انسان به جهاد برود یا سایر تكالیفش را انجام دهد، در این صورت، این دلبستگى افراطى خواهد بود و ارزش منفى پیدا مى كند، زیرا با یكى دیگر از كمالات انسانى تعارض پیدا كرده است؛ ولى اگر مزاحمتى با هیچ یك از شؤون فردى و مصالح اجتماعى انسان نداشته باشد، التذاذ از آن مشروع است و ارزش منفى ندارد.

بنابراین، مى توان گفت: لذّت برى از لباس و مسكن، به لحاظ یكى از دو جهت عارضى، محدود خواهد شد: یا از جهت راه تحصیل مسكن است كه باید از راه مشروع و با پول حلال تهیه و فراهم گردد، و دوّم از جهت مزاحمت آن با شؤون و كمالات دیگر انسان است كه نباید دلبستگى به مسكن شخص را از تحصیل كمالات دیگر باز دارد و در غیر این صورت، این دلبستگى و آثار و ظواهر رفتارى آن از ارزش منفى برخوردار خواهد بود.

 

ارزش اخلاقى در گزینش مسكن

اساس ارزش مثبت در التذاذها و تلاشهاى مربوط به لباس و مسكن نیز مثل سایر تمایلات به نیّت و انگیزه انسان مربوط مى شود. اگر هدف از تهیه این مسكن یا


1ـ توبه/ 24.

فراهم آوردن لباس، به نحوى با خدا و كمالات معنوى انسان ارتباط پیدا كند، در این صورت تلاش براى آن و تهیه آن هم از ارزش مثبت برخوردار مى شود و رنگ عبادت پیدا مى كند. مثل آن كه هدف از تهیه مسكن، فراهم كردن آسایش بیشترى براى خانواده و اهل و عیال یا احسان به دیگران باشد و اینگونه انگیزه ها موجب آن مى شود كه تحصیل مسكن، و هر نوع تلاشى براى تهیه آن از نظر اخلاقى، داراى ارزش مثبت باشد.

علاوه بر آنچه كه در بالا گفتیم، در مواردى نیز ممكن است تلاش براى تهیه لباس و مسكن و تحت عناوین ثانویّه، ارزش مثبت پیدا كند. مثلا، در بعضى از شرایط ویژه اجتماعى كه داشتن لباس فاخر علامت نوعى شخصیّت و بزرگ منشى است و یا داشتن مسكن خوب و وسیع منشأ نگرش مثبت به وى در سطح جامعه خواهد شد و در كلّ باعث رواج اسلام و عزّت مسلمین و توجّه مردم به دین و خدا خواهد شد، تلاش و تهیه لباس و مسكن خوب در چنین شرایطى مى تواند، تحت این عنوان ثانوى، و بر اساس این انگیزه الهى و معنوى داراى ارزش مثبت اخلاقى باشد به شرطى كه اوّلا، واقعاً شرایط اجتماعى اینگونه باشد كه گفتیم و ثانیاً، واقعاً انگیزه انسان در تهیه مسكن و لباس خوب همین انگیزه الهى باشد.

تذكّر این نكته را از این رو، در اینجا لازم مى دانستیم كه در بسیارى از موارد اتّفاق مى افتد كه بسیارى از افراد خودشان و مردم را فریب مى دهند و چه بسیار انگیزه هاى هوس آلود و هواهاى نفسانى خویش را در زیر چنین پوششهایى مخفى كنند، تا در ضمن لذّت برى ها و التذاذات نفسانى اعمال و رفتار خود را در اذهان ملّت دیندار و خداپرست توجیه كرده باشند. از این رو وضع و حالت پیچیده اى به خود مى گیرند. در هر حال اگر واقعاً، داراى چنین انگیزه هایى باشند كه در بالا گفته شد، كارشان از ارزش مثبت اخلاقى برخوردار خواهد بود.

قرآن درباره حضرت سلیمان(علیه السلام) مى گوید: او كاخى داشت از بلور كه وقتى

بلقیس وارد آن شد، گمان كرد كه زیر پاى او آب ایستاده است. فكر كرد از درون آبى صاف و زلال باید عبور كند. از این رو، لباسهایش را جمع كرد و بالا گرفت.(1)

همراهیان كه متوجّه اشتباه او شده بودند، به وى گفتند: در اینجا آب نیست، بلكه، این كاخ از بلور ساخته شده است.

بلقیس با دیدن این شكوه ظاهرى در برابر مقام و عظمت معنوى سلیمان(علیه السلام)خاضع شد و اسلام آورد. این وضعى كه سلیمان(علیه السلام) درست كرده بود براى شكوه و عظمت اسلام در مقابل كفّار بود. در آن عصر، بینش اجتماعى مردم در سطحى بود كه مى پنداشتند كسانى از مؤمنین كه دستشان از نعمتهاى دنیوى خالى است، مردمى پست، وامانده و عقب افتاده هستند و اگر دستگاه حكومت اسلامى ساده و  بى پیرایه باعث مى شد مردمى كه سطح فرهنگشان پایین است گرایشى به اسلام و  دین حق پیدا نكنند. آرى اكثر مردم در طول تاریخ زندگى انسان، گرفتار
چنین سطحى نگرى بوده و هستند و به اصطلاح معروف عقلشان در چشمشان است و حتى بسیارى از اهل ایمان هم از این شكوههاى ظاهرى و دیدنیها و  شنیدنیها خیلى متأثر مى شوند و قادر نیستند مسایل را با دقّت و عقل و درایت كافى ارزیابى كنند.

امروز نیز كه سطح فرهنگ عموم مردم نسبتاً بالا رفته است مع الوصف، حتى وقتى مى خواهند عقاید و افكار و دین ملّتها را ارزیابى كنند، صنعت و تكنولوژى و پیشرفتهاى ظاهرى و محسوس كشورهاى پیشرفته را به رخ مى كشند و مى گویند اگر دین آنها درست نیست پس چطور اینقدر در صنعت و اقتصاد پیشرفت كرده اند؟!

اینگونه سطحى نگرى و ظاهر بینى در عصر حضرت سلیمان(علیه السلام) به صورت بارزترى وجود داشت و شكوه و جلال ظاهرى، منشأ گرایش عمومى مردم به یك


1ـ نمل/ 44 «قیل لها ادخلى الصّرح فلمّا رأته حسبته لجّة و كشف عن ساقیها قال انه صرح ممرّد من قواریر قالت ربّ انى ظلمت نفسى و اسلمت مع سلیمان لله ربّ العالمین.»

مسلك خاص،یك نظام اجتماعى و یا یك جامعه مى شد و از اینجا بود كه حضرت سلیمان(علیه السلام) از خدا خواست، یك دستگاه وسیع سلطنتى به او مرحمت كند كه هیچ كس دیگر نظیر آن را نداشته باشد.(1)

از آنچه كه در بالا گفتیم به این نتیجه كلّى مى رسیم كه در هر جامعه دیگر نیز اگر ظاهر ساده مسلمانان و اهل حقّ باعث این شود كه در نظر دیگران پست، خوار و زبون جلوه كنند، وظیفه دارند كه شكوه ظاهرى خود را حفظ كنند.

در یكى از روایات امام(علیه السلام) به شیعه دستور مى دهد تا در مقابل مخالفین آراستگى ظاهرى خود را حفظ كنند تا در چشم مخالفین، شیعیان مردمى وارفته و عقب افتاده و ناتوان جلوه نكنند.

البته، همانطور كه گفته ایم و نوشته ایم، آبروى واقعى و كمال حقیقى انسان، به این ظواهر نیست ولى، هنگامى كه در یك جامعه و در بین یك ملّت، چنین ارزشهاى ظاهرى مطرح باشد، آراستگى و شكوه ظاهرى، به عنوان ثانوى، براى مؤمنین مطلوب و داراى ارزش اخلاقى و معنوى خواهد بود.

مؤمن باید آبرویش محفوظ باشد و این حكمى است كه در روایات مطرح شده است . او به ویژه در جامعه اى كه ارزشهاى مادّى حكم فرماست هرچند كه جامعه اسلامى باشد ـ نباید بگونه اى زندگى كند كه دیگران به چشم خوارى به او بنگرند. بلكه، باید طورى زندگى كند كه عزّت و احترام او در نظر دیگران محفوظ بماند.

در چنین جوامعى، پوشیدن لباس فاخر و حفظ دیگر آراستگیهاى ظاهرى، در چارچوب عناوین ثانویه اى، از آن دست كه در بالا گفتیم و براساس انگیزه هاى الهى و معنوى آنچنانى كه در این زمینه اظهار داشتیم، مطلوب و از نظر اخلاقى ارزشمند خواهد بود.

 


1ـ ص/ 34 تا 40 «قال ربّ اغفرلى و هب لى ملكاً لا ینبغى لاحد من بعدى انّك انت الوهّاب فسخّر نا له الرّیح تجرى بامره رخاءً حیث اصاب والشیاطین كلّ بناء و غوّاص و آخرین مقرنین فى الاصفاد هذا عطاء ربك فامنن اوامسك بغیر حساب و ان له عندنا لزلفى و حسن مآب.»

البته، در جامعه اى كه كاملا ارزشهاى معنوى بر آن، حاكم باشد و ارزشهاى مادّى در آن، مطرود، دیگر طرح اینگونه مسایل و رعایت انگونه ظواهر جایى ندارد و چنین شكوه ظاهرى دیگر ـ تحت آن عناوین ثانوى و بر اساس آنگونه انگیزه ها كه گفتیم ـ ارزش مثبت و مطلوبیّت اخلاقى پیدا نمى كند.

از اینجا است كه مى توان گفت: ارزشهاى مربوط به این تمایلات تا حدودى دستخوش تغییر و تحوّل خواهد شد: یعنى در بعضى از شرایط اجتماعى هر قدر كه بناهاى اسلامى باشكوهتر و با عظمت بیشتر باشد مطلوبتر و ارزشمندتر خواهد بود و در بعضى دیگر از شرایط اجتماعى، هیچ گاه شكوه و عظمت ظاهرى مطلوب نیست.

در بعضى از روایات چنین آمده است كه در زمان ظهور ولى عصر(علیه السلام) بناهایى كه از یك حدّى بلندتر باشد یا با طلا زینت شده باشد دستور مى دهند كه آنها را خراب كنند هر چند كه آن بنا مسجد باشد.

این روایت زمینه اجتماعى خاصّى را مطرح مى سازد. جامعه اى كه آنچنان ارزشهاى معنوى بر آن، حاكم شده كه دیگر جایى براى اینگونه عناوین ثانویه نخواهد بود. در جوامع معاصر كه مردم هنوز از آن چنان بینش معنوى خالصى برخوردار نیستند و حتى فرهنگ جوامع دینى و اسلامى تا حدودى آلوده به فرهنگ مادّى است براى آن كه مسلمانان در چشم دیگران خوار و بى مقدار نباشند و نظام اسلامى از عزّت و اقتدار و شكوه و عظمت برخوردار باشد، وجود برخى از تجمّلات براى مسلمانان و در جامعه اسلامى مطلوب و ارزشمند است.

 

گرایش به داشتن مركب

یكى دیگر از نعمتهایى كه در قرآن كریم روى آن تكیه شده «مَركب» است. انسان براى انتقال یا مسافرت از جایى به جایى دیگر براى آن كه زودتر به مقصد برسد،

خسته نشود، و از انجام كارهایش باز نماند نیاز به مركب دارد و در مواردى نیز اصولا بدون مركب قادر نیست به محلّ مورد نظر خود انتقال یابد. مثل كسى كه براى كار و مشغله و نیاز زندگى تصمیم مى گیرد به جزیره اى در میان دریا و یا به ساحل آن سوى دریا سفر كند.

از اینجا است كه انسان، در هر حال، هم در خشكى و هم در دریا، براى آن كه زندگى اش بهبود یابد و بهتر بگذرد و نیازهایش زودتر برطرف شود، نیازمند مركب و سوارى خواهد بود.

 

قرآن درباره مركب

خداى متعال در ضمن بیان نعمتهایى كه به انسان عطا فرموده است در تعدادى از آیات، نعمت مركب را نیز گوشزد مى كند.

نخستین مركبهایى كه انسان از آنها استفاده مى كرده، حیواناتى مثل گاو، شتر، الاغ، اسب و قاطر بوده كه انسان در سفرها او نقل و انتقالات خود در خشكى از آنها استفاده مى نموده است. ولى، براى سفر دریایى، چنین مركبهاى طبیعى وجود نداشته است. از این رو، نیاز به سفر دریایى او را بر آن داشت كه براى سفرهاى دریایى دست به كار ساختن وسایلى چون قایق و كشتى بزند تا این نیاز زندگى خود را نیز با دست خودش برطرف سازد.

با وجود این تفاوت آشكار، میان مركبهاى طبیعى چون اسب و قاطر و مركبهاى مصنوعى و ساخته دست بشر چون قایق و كشتى، خداوند آفرینش همه آنها را به خود نسبت مى دهد و طبعاً، اگر بنا بود كه قرآن كریم در این عصر نازل شود، ساختن وسایل پیشرفته این عصر: هواپیماها، ناوگانها و سفینه ها و دیگر وسایل غول پیكر و پیشرفته نقل و انتقالات رایج این عصر را نیز به خود نسبت مى داد و مى فرمود: هواپیما را هم ما براى شما خلق كردیم و سفینه هاى فضاپیما را هم ما براى شما

آفریدیم. زیرا ملاك در همه یك چیز است. منظور این است كه انتساب همه موجودات به خداى متعال ملحوظ بوده توجّه بشر همیشه و در همه جا به سوى او باشد، چرا كه در نهایت منشأ و مبدأ همه نعمتها اوست.

خداوند در یكى از آیات قرآن مى فرماید:

«وَمِنَ الاَْنْعامِ حَمُولَةً وَفَرْشاً.»(1)

[و از چارپایان برایتان وسیله حمل و نقل و باربرى و مركب سوارى ایجاد كرد].

او در میان چارپایان بعضى را باركش قرار داده است تا وسایل زندگى شما را حمل كنند و همانا یا بعضى دیگر را مركّب قرار داده تا شما را به این سو و آن سو ببرند.

در یكى دیگر از آیات قرآن آمده است كه:

«أَللّهُ الَّذى جَعَلَ لَكُمْ الاَْنْعامَ لِتَرْكَبُوا مِنْها وَمِنْها تَأْكُلُونَ وَلَكُمْ فیها وَمَنافِعٌ لِتَبْتَغُوا عَلَیْها حاجَةً فى صُدُورِكُمْ وَعَلَیْها وَعَلَى الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ.»(2)

[خدا همان كسى است كه چارپایان را برایتان آفرید تا از آنها براى سوار شدن استفاده كنید و از (گوشت) آنها بخورید و برایتان در آنها فواید دیگرى نیز خواهد بود و بر آنها به نیازها و مقاصدى كه دارید مى رسید و بر چارپایان (در خشكى) و بر كشتى (در دریا) سوار شوید].

در آیه فوق نیز در دو مورد بر این نعمت الهى تأكید كرده است. ضمناً جمله آخر این آیه یعنى جمله «وَعَلَیْها وَعَلَى الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ.» در آیه دیگرى نیز تكرار شده است.(3)

در یك مورد مى فرماید:

«وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْفُلْكِ وَالاَْنْعامِ ما تَرْكَبُونَ.»(4)

[و برایتان از كشتى و چارپایان وسیله اى قرار داد تا سوار شوید].

 


1ـ انعام/ 142.

2ـ غافر/ 79 و 80.

3ـ مؤمنون/ 22.

4ـ زخرف/ 12.

در مورد دیگرى در قرآن آمده است كه:

«وَتَحْمِلُ اَثْقالَكُمْ اِلى بَلَد لَمْ تَكُونُوا بالغیهِ اِلاّ بِشِقِّ الاَْنْفُسِ اِنَّ رَبَّكُمْ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ وَالْخَیْلَ وَالْبِغالَ وَالْحَمیرَ لِتَرْكَبُوها.»(1)

[و (چارپایان) بارهاى سنگین شما را (بر پشت خود) حمل مى كنند به شهرى كه جز با مشقّت و سختى نمى توانستید به آنجا برسید كه پروردگار شما رؤوف و مهربان است و اسب و قاطر و الاغ را قرار داد تا بر آنها سوار شوید].

در آیه دیگرى مى فرماید:

«وَآیَةٌ لَهُمْ اَنّا حَمَلْنا ذُرِّیَّتَهُمْ فى الْفُلْكِ المَشْحوُنِ وَخَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِه ما یَرْكَبُونَ.»(2)

[و این آیت و نشانه اى است برایشان كه ما فرزندانشان را در كشتى پر از بار سوار كردیم و نظیر آن چیزهاى دیگرى كه سوار شوند برایشان آفریدیم].

سرانجام در آیه دیگرى نیز آمده است كه:

«اَوَلَمْ یَرَوْا اَنّا خَلَقْنا مِمّا عَمِلَتْ اَیْدینا اَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِكُونَ وَذَلَّلْنا ها لَهُمْ فَمِنْها رَكُوبُهُم وَمِنْها یَأْكُلُون.»(3)

[آیا نمى بینند كه با دست خود چارپایان را آفریدیم كه مالك آنها هستند و آنها را برایشان رام و هموار ساختیم پس از آنها سوارى مى گیرند و از (گوشت) آنها تغذیه مى كنند].

در آیات فوق به طور كلّى با دو تعبیر كلّى «انعام» و «فُلك» به دو نوع وسیله طبیعى و صنعتى براى سفر و نقل و انتقال اشاره شده و در آیه 8 سوره نحل با تعبیر «والخیل والبغال والحمیر» انعام را كه قابل استفاده سوارى و نقل و انتقال هستند با ذكر مصادیق آن مثل اسب، استر و الاغ روشن ساخته است كه همگى آنها در حمل و نقل و سفر كمك انسان بوده اند و در اینجا به یك آیه كلّى هم اشاره مى كنیم كه مى فرماید:

 


1ـ نحل/ 7 و 8.

2ـ یس/ 41 و 42.

3ـ یس/ 72.

«وَلَقَدْ كَرَّمْنا بَنى آدَمَ وَحَمَلْناهُمْ فى الْبَرِّ وَالبَحْرِ.»(1)

[و به فرزندان آدم كرامت و احترام دادیم و در خشكى و دریا (بر چارپایان و كشتى) آنها را حمل كردیم].

و منظور این است كه وسیله [حمل و نقل و سوارى انسان را در خشكى و دریا كه همان مركب هاى طبیعى مثل اسب و استر و الاغ و مركبهاى] صنعتى مثل كشتى كه از قدیم بوده در اختیار انسان قرار داده است و امروز نیز وسایل پیشرفته زمینى، هوایى و دریایى و ابزار و ادوات غول پیكر و در عین حال راحت و خوب و سریع در اختیار انسان قرار داده است؛ چرا كه ملاك در این وسایل همان است كه در كشتى آمده و همانطور كه خداوند كشتى، این وسیله صنعتى را با این كه ساخته دست انسان است به خود نسبت داده است به همان ملاك مى توان و باید همه ابزار و وسایل صنعتى پیشرفته امروز را نیز به خداوند نسبت دهیم.

 

ارزش اخلاقى استفاده از مركب

استفاده از مركبها و سواریهاى طبیعى و غیر طبیعى، از جهت ارزیابى و ارزش گذارى اخلاقى، همانند استفاده از نعمتهاى دیگر است. یعنى، انسان در استفاده از این نعمت نیز ـ تا وقتى كه با كمالات دیگر خود انسان مزاحمت نداشته باشد و نیز حقوق اجتماعى دیگران را از بین نبرد ـ انسان در استفاده از این نعمتها آزاد است و هیچ اشكال و ارزش منفى در آن وجود ندارد و چنانكه قبلا گفتیم، اصولا، لذّتهاى فطرى كه یكى از آنها همین لذّت برى از سوارى و مركوب است هیچ بار ارزشى مثبت و منفى ندارد؛ ولى، در سایه انگیزه هاى خاصّى كه به آن تعلّق مى گیرد مى توانند ارزش اخلاقى مثبت یا منفى پیدا كنند.

كسى كه فى المثل از مركب استفاده مى كند تا اگر مسؤولیّتى در برابر افراد جامعه


1ـ اسراء/ 70.

دارد، آن مسؤولیّت را بهتر و سریعتر و سرحال تر انجام دهد و یا هدف الهى دیگرى داشته باشد و انگیزه او در انجام این عمل به شكلى به خدا و دستیابى به رضایت او منتهى شود، استفاده از مركب براى او در پرتو هدف والایى كه دارد، ارزشمند است و از مطلوبیّت برخوردار خواهد بود و البته درجه ارزش كار او بستگى به شدّت و ضعف این انگیزه و مقدار تأثیرى دارد كه بر عمل او خواهد گذارد.

متقابلا كسى كه از روى تفاخر و تكاثر بخواهد از این نعمتها استفاده كند و بدون توجّه به وضع فلاكت بار دیگران و فقر و گرسنگى و مشكلات اجتماعى دیگر، هر چندى مدل ماشین خود را عوض كند تا به رخ دیگران بكشد كه این ما هستیم كه از این سیستم پیشرفته ماشین یا از فلان هواپیما استفاده مى كنیم، آرى اینگونه انگیزه ها منشأ ارزش منفى استفاده از مركب مى شود.