صوت و فیلم

صوت:
فیلم:

فهرست مطالب

جلسه چهاردهم؛ دنیاشناسی از نگاه امیرمؤمنان‌علیه‌السلام (2)

تاریخ: 
پنجشنبه, 10 خرداد, 1397

بسم الله الرحمن الرحیم

آن چه پیش‌رو دارید گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت‌الله مصباح‌یزدی (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1397/03/10، مطابق با پانزدهم رمضان 1439 ایراد فرموده‌اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

موانع التزام به ایمان

 (14)

دنیاشناسی از نگاه امیرمؤمنان‌علیه‌السلام (2)

اشاره

در جلسات گذشته گفتیم که بخش بزرگی از بیانات امیرالمؤمنین‌سلام‌الله‌علیه در نهج البلاغه درباره دنیا و بحث‌های مربوط به آن است که آن‌ها را می‌توان به چند بخش دسته‌بندی کرد. یک دسته‌ تشبیهاتی بود که ایشان برای خود دنیا ذکر کرده بودند. یک دسته نیز تشبیهاتی بود که برای اهل دنیا آورده بودند. در چند مورد اهل دنیا را به قافله‌ای تشبیه فرمودند که در سفر است و به زودی به مقصد می‌رسد، و در هر کدام از این موارد ویژگی خاصی از این قافله را ذکر فرمودند که نقطه ضعفی برای دنیا به شمار می‌رفت.

تا به خود آیی تمام شده!

در تشبیهی دیگر ابتدا تأکید می‌فرماید که دل به این دنیا نبندید و آن را رها کنید؛ عِبَادَ اللَّهِ أُوصِیكُمْ بِالرَّفْضِ لِهَذِهِ الدُّنْیَا التَّارِكَةِ لَكُمْ وَإِنْ لَمْ تُحِبُّوا تَرْكَهَا؛ دنیایی را رها کنید که شما را رها خواهد کرد، ولی شما دوست ندارید که او شما را ترک کند و می‌خواهید همیشه با او باشید. وَالْمُبْلِیَةِ لِأَجْسَامِكُمْ وَإِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ تَجْدِیدَهَا؛ این دنیایی است که بدن‌های شما را کهنه می‌کند. روز به روز که از عمر انسان می‌گذرد بدن‌ او ضعیف‌تر می‌شود و به خصوص از سن جوانی به بعد رو به پیری و فرسودگی و ناتوانی می‌رود. شما دوست دارید که بدن‌تان هر روز تازه‌تر و با طراوتتر شود، ولی این طور نیست و دنیا شما را کهنه می‌کند. فَإِنَّمَا مَثَلُكُمْ وَمَثَلُهَا كَسَفْرٍ سَلَكُوا سَبِیلًا فَكَأَنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوهُ؛ مثل شما اهل دنیا مثل کاروانی هستید که پا در راه گذاشته و مشغول رفتن استو یک‌باره می‌بینند که به منزل رسیده‌اند. خیال می‌کردند خیلی راه طولانی است و باید مدت‌ها وقت صرف کنند تا به مقصد برسند، ولی هنوز خودشان را درست جمع نکرده بودند که یک‌باره می‌بینند، به منزل رسیده‌اند. وَأَمُّوا عَلَماً فَكَأَنَّهُمْ قَدْ بَلَغُوهُ؛ در گذشته کسانی که در بیابان‌ها حرکت می‌کردند، معمولا جای مرتفعی را در نظر می‌گرفتند و به طرف آن حرکت می‌کردند. به آن بلندی از این جهت که نشانه‌ای برای مقصد بود، علم نیز می‌گفتند. حضرت می‌فرماید: این‌ها قصد کردند که به یک قله‌ای برسند، یک‌باره دیدند به مقصد رسید‌‌ه‌اند. خیال می‌کردند مسیر خیلی طولانی است، مثلا این دامنه را باید بالا بروند تا به قله برسند، اما یک‌باره دیدند که رسیدند. ملاحظه می‌فرمایید که وجه شبه در این جا سرعت عبور است.

فَلَا تَنَافَسُوا فِی عِزِّ الدُّنْیَا وَفَخْرِهَا وَلَا تَعْجَبُوا بِزِینَتِهَا وَنَعِیمِهَا وَلَا تَجْزَعُوا مِنْ ضَرَّائِهَا وَبُؤْسِهَا؛ به چنین راهی که به این زودی می‌گذرد، دل نبندید و در آن قصد توقف نکنید. دلباخته زینت‌ها و سبزی و خرمی و یا احیانا گل‌هایی که در اطراف جاده روییده، نشوید و فریب این‌ها را نخورید. همین طور اگر سختی و گرفتاری برایتان پیش می‌آید، جزع و فزع نکنید! صبور باشید! چشم به هم بزنید دنیا و بلایش تمام شده است. فَإِنَّ عِزَّهَا وَفَخْرَهَا إِلَى انْقِطَاعٍ؛ به عزت و فخرش نبالید؛ زیرا این‌ها در حال نابودی است و از بین می‌رود. وَإِنَّ زِینَتَهَا وَنَعِیمَهَا إِلَى زَوَالٍ؛ زینت و نعمت‌هایش نیز در حال زایل شدن است.

دنیایی به شدت دگرگون!

 مگر نمی‌بینید که در این دنیا، مردم حال ثابتی ندارند؛ وضع هر کدام با دیگری تفاوت می‌کند و حتی هر کدام هر حالی دارند، ثابت نمی‌ماند؟! أَ وَلَسْتُمْ تَرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْیَا یُصْبِحُونَ وَیُمْسُونَ عَلَى أَحْوَالٍ شَتَّى؛ نمی‌بینید مردم حالاتی مختلف دارند؟ فَمَیِّتٌ یُبْكَى وَآخَرُ یُعَزَّى؛ یک‌جا کسی مرده و اطرافیانش برایش گریه می‌کنند. در جای دیگر مرده‌ای را دفن کرده‌اند و باقی‌ماندگان به یک‌دیگر تسلیت می‌گویند. وَصَرِیعٌ مُبْتَلًى وَعَائِدٌ یَعُودُ؛ یکی بر زمین افتاده و نمی‌تواند از جایش بلند شود و دیگری به عیادتش می‌آید. وَطَالِبٌ لِلدُّنْیَا وَالْمَوْتُ یَطْلُبُهُ؛ کسانی نیز سرحال و پرنشاط مشغول فعالیت هستند و با عجله با تمام  توان‌شان دنبال مقاصد دنیا می‌روند، اما یک‌باره می‌بینی مرگ می‌رسد و مهلت‌شان نمی‌دهد. آن‌ها دنبال دنیا می‌گردند، اما مرگ نیز آن‌ها را دنبال می‌کند تا در جایی یقه‌شان را بگیرد.  وَغَافِلٌ وَلَیْسَ بِمَغْفُولٍ عَنْهُ وَعَلَى أَثَرِ الْمَاضِی مَا یَمْضِی الْبَاقِی؛[1] خیال نکنید این مسایل فقط مربوط به زمان شماست. در گذشته نیز همین‌گونه بوده و در آینده نیز این‌گونه خواهد بود. وضع این عالم این‌گونه است؛ هیچ چیز حالت ثبات ندارد و به هیچ چیزی نمی‌شود اعتماد کرد. این عالم همیشه در حال تغییر است، عوامل متضاد در یک‌دیگر اثر می‌گذارند و این آن را از بین می‌برد، آن هم این را از بین می برد. این عالم چنین است. اگر شما طالب ثبات و چیزی هستید که باقی می‌ماند ، باید فکر عالم دیگری باشید.

آخرت هم مثل دنیا نیاز به تلاش دارد

ما در این عالم با تجربه‌هایی که از کودکی تا پیری کسب کرده‌ایم می‌دانیم که برای رسیدن  به یک مقصد، باید زحمت کشید و وقت و انرژی صرف کرد. انسان می‌داند که باید از راحتی‌ها و گاهی از آبرویش بگذرد تا به مقصد مورد نظرش برسد و هیچ وقت از این‌که هدفی زحمت دارد و باید وقت یا پولی برای رسیدن به آن صرف کند، تعجب نمی‌کند.

بزرگ‌ترها، آن‌هایی که تجربه‌شان بیشتر است و عقل کامل‌تری دارند، همیشه می‌کوشند که در بین کارها، کاری که نتیجه بهتر و هزینه کمتری دارد را انتخاب کنند. فرض کنید اگر از راهی با 24ساعت وقت به هدفی می‌رسند، و از راهی دیگر با یک ساعت وقت به همان نتیجه می‌رسند، طبعا راهی را ترجیح  می‌دهند که زودتر انجام بگیرد. هم‌چنین اگر به روشی یک میلیون‌ تومان باید خرج کنند تا به نتیجه برسد و از روشی دیگر صد میلیون تومان باید خرج کنند که همان نتیجه را بدهد، روشن است کاری را انتخاب می‌کنند که هزینه‌اش یک میلیون باشد. این عادت ما در امور دنیوی است، اما وقتی پای امور آخرت می‌رسد، این مسئله را فراموش می‌کنیم و همین‌که می‌بینیم کاری زحمت دارد، آن را رها می‌کنیم. در کارهای دنیا هیچ‌گاه خواسته خود را رها نمی‌کنیم، می‌گردیم و برای رسیدن به مقصد راه‌ها را بررسی می‌کنیم و راهی که زحمتش کمتر است انجام می‌دهیم تا زودتر به نتیجه برسیم، اما در امور آخرت این طور نیستیم و خیلی برایمان سخت است که کاری که زحمتی دارد، انجام دهیم. حتی دو رکعت نماز خیلی برایمان سنگین است. خداوند نیز درباره نماز می‌فرماید که نماز برای مردم بار سنگینی است، مگر کسانی که اهل خشوع باشند و لذت انس با خدا را درک کنند.[2] بسیاری از مذمت‌هایی که از اهل دنیا شده است در این مقام است که بگوید همان محاسبه‌ای که در امور دنیایتان می‌کنید، برای امور آخرت هم بکنید؛ برای مثال در دنیا برای خانه‌ای که ده سال در آن می‌خواهید راحت زندگی کنید، فکر می‌کنید و آن را محکم می‌سازید، چرا برای خانه‌ای که می‌خواهید همیشه در آن باشید، حاضر نیستید زحمت مختصری بکشید؟!

به دستور متخصصان آخرت نیز توجه کنیم!

هم‌چنین گاهی در امور دنیا با چیزهایی روبه‌رو شده‌ایم که ابتدا چشم نواز، نرم و ملایم است و انسان را به خودش دعوت می‌کند، اما بعد متوجه شده‌ایم که خطرهایی دارد و فورا خودمان را عقب کشیده‌ایم. اکنون اگر این‌جا سیم لخت برقی افتاده باشد، کسی به این آسانی به آن دست نمی‌زند. ممکن است اصلا برق در آن جریان نداشته باشد، ولی می‌ترسیم خطر داشته باشد و احتیاط می‌کنیم. اما درباره آخرت این طور عمل نمی‌کنیم. دنبال این هستیم که چیزی برایمان لذت فوری داشته باشد، لذت فوری هم فقط در امور دنیا پیدا می‌شود، آخرت که هنوز نیامده است تا لذائذش را ببینیم، اما محاسبه نمی‌کنیم که ممکن است این لذت‌هایی که این‌جا می‌بریم، سمی خطرناک برای آخرت باشد و اگر به پزشک آن مراجعه کنیم، اجازه نمی‌دهد این‌ها مصرف شود. در دنیا اگر عده‌ای قارچ سمی خوردند و مسموم شدند، دیگر مواظبیم که قارچ‌های استاندارد مصرف کنیم و به دستور متخصصان عمل می‌کنیم، اما در امور آخرت توجه نمی‌کنیم که می‌گویند به فلان کار نزدیک نشوید! مراقب باشید ظاهر این نرم و ملایم است، باطنش خطرناک است. همانند ماری است که از کنارتان عبور کند و شما بر آن دست بکشید. درست است که خیلی نرم و ملایم است، اما اگر یک‌باره سرش را برگرداند و شما را گزید، دیگر معلوم نیست چند روز زنده بمانید. مواظب باشید این نرمی، جذابیت و چشم‌نوازی شما را فریب ندهد! بعضی از فرمایشات امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه این‌‌گونه مطالب را تبیین فرموده‌اند. اکنون نمونه‌هایی از آن را می‌خوانیم.

دنیا؛ ماری نرم و زیبا، اما مهلک

جناب سلمان از امیرالمؤمنین‌سلام‌الله‌علیه تقاضا کرده بود که به من نصیحت کنید. حضرت نامه‌ای به ایشان نوشتند. سلمان از کامل‌ترین اصحاب پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین بود. ببینیم امیرالمؤمنین برای سلمان چه می‌نویسند و چگونه ایشان را موعظه می‌کنند؟ فرمود: وأَمَّا بَعْدُ فَإِنَّمَا مَثَلُ الدُّنْیَا مَثَلُ الْحَیَّةِ لَیِّنٌ مَسُّهَا قَاتِلٌ سَمُّهَا؛ داستان دنیا مثل داستان مار است، وقتی روی آن دست می‌مالی، نرم است و خوشت می‌آید، اما باطنش سم کشنده است. فَأَعْرِضْ عَمَّا یُعْجِبُكَ فِیهَا لِقِلَّةِ مَا یَصْحَبُكَ مِنْهَا؛ اگر از چیزی از این دنیا خوشت می‌آید، خیلی به آن دل نبند و از آن صرف نظر کن؛ زیرا چیزی از این‌ها با تو نمی‌ماند. لحظه‌ای هست و می‌رود. وَضَعْ عَنْكَ هُمُومَهَا لِمَا أَیْقَنْتَ بِهِ مِنْ فِرَاقِهَا وَتَصَرُّفِ حَالاتِهَا؛ خیلی غصه این را نخور که چرا این نشد و چرا فلان چیز کم شد، غصه‌های واجب‌تری داریم. تا بیایی درباره این‌ها فکر کنی که چه شده و چه کار باید بکنی،  گذشته است و هنوز موضوع اول حل نشده، موضوع دیگری پیش می‌آید. موضوع دوم نیز دوامی پیدا نمی‌کند.

 وَكُنْ آنَسَ مَا تَكُونُ بِهَا أَحْذَرَ مَا تَكُونُ مِنْهَا؛ از هر چه بیشتر موجب انس تو به دنیا می‌شود، بیشتر فرار کن! برخی چیزها طبیعت زندگی است؛ انسان به غذا احتیاج دارد، فرض کنید لقمه نانی است حال از جو یا گندم که نه خیلی برای انسان جاذبه دارد و نه خیلی برای او ضرر دارد و او را به خود مشغول می‌کند، اما هوس برخی چیزها، (اگرچه خیلی جاذبه دارد) مقدمات بسیاری می‌طلبد و به این آسانی‌ها تهیه نمی‌شود. از آن چیزهایی که خیلی برایت جاذبه دارد، بیش از همه چیز دوری کن! فَإِنَّ صَاحِبَهَا كُلَّمَا اطْمَأَنَّ فِیهَا إِلَى سُرُورٍ أَشْخَصَتْهُ‏ عَنْهُ إِلَى مَحْذُورٍ؛[3] زیرا همین که می‌خواهی از آن‌ها استفاده کنی، فورا به امر دیگری تبدیل و موجب حزن و اندوه تو می‌شوند. زحمت می‌کشی تا آن‌ها را به دست بیاوری، اما وقتی به دست آوردی، خیال می‌کنی اکنون می‌توانی مثلا صد سال از آن استفاده کنی، ولی می‌بینی که لحظاتی بیش نیست، از دستت می‌رود و غم و غصه‌اش برایت می‌ماند.

دنیا را بفروش، نه خود را!

در بیانی دیگر می‌فرماید: الدُّنْیَا دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَرٍّ وَالنَّاسُ فِیهَا رَجُلَانِ رَجُلٌ بَاعَ فِیهَا نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا وَرَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا؛[4] دنیا جای ماندن نیست، گذرگاه است و جای عبور است. مردم در دنیا دو دسته هستند؛ یک دسته دنیا را می‌فروشند، اما یک دسته خودشان را می‌فروشند. کسانی که دنیا را می‌فروشند و از آن صرف نظر می‌کنند، به سعادت می‌رسند و در آینده خیلی خوشحال‌اند که به چیزی گذرا و فانی دل نبسته‌اند. اما آن‌هایی که خودشان را می‌فروشند، خودشان را در معرض هلاکت قرار می‌دهند و برای همیشه پشیمان خواهند شد.

در جلسه گذشته گفتیم که در دو فراز از نهج‌البلاغه امیرالمؤمنین‌سلام‌الله‌علیه کسانی‌ را که دنیا را مذمت می‌کنند، مورد خطاب قرار می‌دهد و می‌گوید: شما حق ندارید دنیا را مذمت کنید. دنیا چیز بدی نیست، بدی از شماست. نگاه و رفتار شماست که موجب بدبختی‌تان می‌شود، اگر با یک نگاه دیگری به دنیا نگاه کنید، چیز بسیار مفیدی است و از آن بهره‌ها خواهید برد. یک بخش را شب گذشته خواندیم، امشب به بخش دوم می‌پردازیم.

خود را مذمت کن، نه دنیا را!

در نهج‌البلاغه آمده است که حضرت با کسی‌که خیلی دنیا را مذمت می‌کرد، روبه‌رو شدند. گاهی، اوقات انسان تلخ می‌شود و فکر نکرده و نسنجیده به زمین و زمان بد می‌گوید. حتما این فرد هم مشکلی برایش پیش آمده بود و شکستی خورده بود، این بود که به دنیا بد می‌گفت. حضرت ایستادند و فرمودند: أَیُّهَا الذَّامُّ لِلدُّنْیَا الْمُغْتَرُّ بِغُرُورِهَا؛[5] ای کسی که دنیا را مذمت می‌کنی! تو از یک طرف دنیا را مذمت می‌کنی و از یک طرف خودت فریب دنیا را خورده‌ای! أَ تَغْتَرُّبِالدُّنْیَا ثُمَّ تَذُمُّهَا؛ مثل عاشقی که از معشوقش گله می‌کند، به آن دل می‌بندی و فریبش را می‌خوری، آن‌ وقت مذمتش می‌کنی؟! این رفتار تو منطقی و عقلایی نیست. أَنْتَ الْمُتَجَرِّمُ‏ َالَیْهَا أَمْ هِیَ الْمُتَجَرِّمَةُ عَلَیْكَ؛ آیا تو هستی که دنیا را به جرم و جنایت متهم می‌کنی یا دنیا تو را متهم کرد؟! تو داری موجودی را به پستی و زشتی متهم می‌کنی، که آن هیچ‌گاه  تو را متهم نکرده است. مَتَى اسْتَهْوَتْكَ‏ أَمْ مَتَى غَرَّتْكَ؛ خوب فکر کن، ببین چه شد که فریب دنیا را خورده‌ای! آیا او دامی برای تو گستراند و تو را فریب داد، یا خودت رفتی و خودت را در دام انداختی؟!

دنیا؛ نصیحت‌گری واقع‌‌گرا

مگر دنیا نشانت نداد که پدرت را به قبرستان بردند و زیر خاک‌ها دفن کردند؟! مادرت نیز مریض بود و پس از چندی که از او پرستاری کردی از دنیا رفت. او را هم زیر خاک‌ها دفن کردند. تو نیز همه این‌ها را دیدی. دنیا به تو نشان داد که چه بلاهایی بر سر آدمیزادها می‌آورد. أَ بِمَصَارِعِ‏ آبَائِكَ مِنَ الْبِلَى أَمْ بِمَضَاجِعِ أُمَّهَاتِكَ تَحْتَ الثَّرَى؛ آیا دنیا با قبرهای پدرانت تو را فریب داد یا به خوابگاه مادرانت؟! كَمْ عَلَّلْتَ  بِكَفَّیْكَ وَ كَمْ مَرَّضْتَ بِیَدَیْكَ؛ بسیار اتفاق افتاده است که کسانی بیمار بوده‌اند و تو از آن‌ها پرستاری کرده‌ای. دنیا به تو می‌گفت: ممکن است تو هم یک روز مریض شوی. دنیا به تو نشان می‌داد که جای این کارهاست. آیا دنیا فریبت داد؟! آیا این‌ها فریب دادن است؟!

 تَبْتَغِی لَهُمُ الشِّفَاءَ وَتَسْتَوْصِفُ لَهُمُ الْأَطِبَّاءَ؛ مریضانی که از خدا می‌خواستی، شفایشان بدهد و به سراغ پزشکان می‌رفتی تا برای معالجه‌شان نسخه بگیری. لَمْ یَنْفَعْ أَحَدَهُمْ إِشْفَاقُكَ‏ وَلَمْ تُسْعَفْ فِیهِ بِطَلِبَتِكَ‏ وَلَمْ تَدْفَعْ عَنْهُ بِقُوَّتِكَ؛ نه آن پرستاری‌های تو نتیجه‌ داد، نه نسخه‌های پزشک، نه داروهایی که از داروخانه‌ها گرفتی و نه آه و ناله‌ها و گریه‌هایی که برایش کردی. وَقَدْ مَثَّلَتْ لَكَ بِهِ الدُّنْیَا نَفْسَكَ‏  وَبِمَصْرَعِهِ مَصْرَعَكَ؛ دنیا با این کارهایش به تو نشان داد که حقیقتش چیست و زندگی کردن در این دنیا چه نتایجی دارد.

با دنیا روراست باش!

بگذار برای تو تعریف کنم که دنیا چیست! إِنَّ الدُّنْیَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا؛ اگر کسی با دنیا روراست باشد، دنیا هم با او روراست است. شما می‌خواهید کلاه سر دنیا بگذارید، عیب‌هایش را بپوشانید و آن لذت‌هایی که ندارد از آن به دست بیاورید، روشن است که نمی‌شود. دنیا این‌گونه نیست. دنیا دار بقا نیست و این طور نیست که بشود با همه امراض و سختی‌ها مبارزه کرد. دنیا جای راحت، امن، خوش آب و هوا و سبز و خرم و بی‌دغدغه نیست. اگر چنین کاری از دنیا بخواهید، در واقع می‌خواهید دنیا را فریب بدهید و این کارها را از او بکشید. او فریب نمی‌خورد.  با دنیا روراست باش! دنیا نیز به تو می‌گوید که این‌جا جای مرگ، بیماری و سختی است. در این‌جا چیزی دوام ندارد. دنیا صادقانه این‌ها را به تو می‌گوید. تو هم سعی کن از این‌ها استفاده کنی! به دنیا دل نبند و به اندازه نیازت از آن استفاده کن! در جایی که خدا به تو امر می‌کند، به خاطر اطاعت خدا و امر او به سراغش برو، نه برای لذت‌های خودش.

درک دنیا؛ زمینه‌ساز عافیت

 وَدَارُ عَافِیَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا؛ کسی‌که دنیا را درست درک کند، در همین دنیا می‌تواند با عافیت زندگی کند؛ البته عافیت نسبی که باعث عذاب آخرت نمی‌شود، اما به شرط این‌که انسان راست بگوید و بکوشد دنیا را بشناسد. اگر کسی دنیا را خوب بشناسد، می‌تواند این جا را دار عافیت قرار بدهد و کاری کند که بلاها و عذاب‌های ابدی برایش پیش نیاید. وَدَارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا وَدَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا؛ این‌جا ثروت‌های فراوانی دارد، اما به شرط این‌که کسی از این ثروت‌ها زاد و توشه‌ای بردارد. اگر فقط تماشا کند که دیگران زحمت‌هایش را می‌کشند و از آن استفاده می‌کنند، چیزی به دست نمی‌آورد، اما اگر بداند که این ثروت‌ها را باید استخراج کرد و زاد و توشه‌ای برای آخرت برداشت، از همین دنیا خیلی ثروتمند می‌شود.

دنیا؛ سجده‌گاه دوستان خدا

 مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ؛ دنیا سجده‌گاه دوستان خداست. کسانی‌که خداوند درباره آن‌ها می‌گوید: یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِیَامًا؛[6] شب را تا صبح با سجده و قیام می‌گذرانند. دوستان خدا همین جا پرورش پیدا می‌کنند. این‌ها از هنگامی‌که از شکم مادر متولد شدند این‌گونه نبودند و با عبادت‌هایی که کردند، دنیا را سجده‌گاه خودشان قرار دادند و به این مقام رسیدند که محبوب خدا بشوند. وَمُصَلَّى مَلَائِكَةِ اللَّهِ؛ این دنیا نمازخانه ملائکه است. آسمان‌ و زمین در همین دنیاست. آسمان‌هایی که هر کدام بسیار عظیم‌تر از آسمان پایین‌تر است و اوصافی برای آن‌ها ذکر شده که عقل ما به درک عظمت آن‌ها نمی‌رسد. همه می‌دانیم که نور خورشید، چند دقیقه طول می‌کشد تا به زمین برسد. این عالم چقدر باید وسیع باشد که این مدت طول بکشد تا نور خورشید با سرعت 300هزار کیلومتر در ثانیه به زمین برسد. تازه این‌ها همه‌ مربوط به آسمان دنیاست. خداوند خود می‌فرماید: وَلَقَدْ زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ؛[7] این ستارگانی که می‌بینید، از نظر کیهان‌شناسی قرآن،  همه‌ در آسمان دنیاست و بالای این آسمان شش آسمان دیگر وجود دارد که عظمت آن‌ها را هیچ کس درک نمی‌کند. امیرالمؤمنین در روایتی دیگر درباره این عالم با همه عظمتش می‌فرماید: در تمام آسمان‌ها به اندازه جای پوست گاوی نیست، مگر این‌که فرشته‌ای در حال عبادت است. در تمام این فضای عظیم، به اندازه یک جانماز جای خالی نیست، مگر این‌که فرشته‌ای در آن مشغول عبادت است!

دنیا؛ تجارت‌خانه اولیای خدا

مَتْجَرُ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ؛ تجارت‌خانه اولیای خدا این‌جاست. تجارت‌خانه جای بدی است؟! جایی است که افراد در آن می‌نشینند و می‌ببینند که چه کار باید بکنند که سودش بیشتر باشد و تجارت می‌کنند. هر تجارتی بد نیست. خدا هم می‌گوید: می‌خواهید تجارت خوبی به شما یاد بدهم؛ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِیكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ*  تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ.[8] کالایی که باید این‌جا عرضه کنید، مال و جان است. چیزی که باید بخرید، بهشت ابدی و نعمت‌های فراوان آن است. ارزش کدام  بیشتر است؟ این‌جا تجارت‌خانه است و اولیای خدا در این تجارت‌خانه این تجارت‌ها را می‌کنند که به این مقامات می‌رسند.

در پایان نیز می‌فرماید: از تحولاتی که در این عالم پیدا می‌شود، انسان‌ها دو نوع نتیجه می‌گیرند؛ عده‌ای می‌بینند که عمری را از دست داده‌اند، دل به چیزهایی بسته بودند که همه‌ رفت و با آن‌ها نماند؛ نه خانه، نه قصرها، نه تجارت‌ها، نه اموال، نه طلاها و نه دلارها هیچ کدام به عالم آخرت نیامد. حتی اگر آن‌ها را همراه‌شان در قبر می‌گذاشتند، باز نمی‌توانستند از آن‌ها استفاده کنند. نتیجه‌ای که این‌ها از دنیا می‌گیرند، پشیمانی بی حد و حصر است. دسته دیگر بسیار شاد و خرم‌اند که عجب تجارت خوبی کردیم؛ چیزهای محدودی که گذشت و رفت را دادیم و این همه نعمت‌های ابدی را به دست آوردیم؛ نعمت‌هایی که همراه ماست و از آن‌ها جدا نخواهیم شد. این نتیجه‌ای است که مردم از این دنیا می‌گیرند. تو هم ببین از کدام گروهی! دنیا تقصیری ندارد. دنیا می‌تواند تجارتگاه اولیای خدا باشد، می‌تواند نماز خانه فرشتگان باشد و می‌تواند تجارتی باشد که کسانی در آن ضرر می‌کنند؛ کسانی‌که ندانسته و بدون خبرگی تجارت می‌کنند و مدام جان و مال‌شان را می‌بازند؛ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ.[9]

اعاذناالله و ایاکم والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته.


[1]. نهج البلاغه (للصبحی صالح)، 144.

[2]. بقره، 45.

[3]. نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص458.

[4]. همان، ص493.

[5]. همان، ص458.

[6]. فرقان، 64.

[7]. ملک، 5.

[8]. صف، 10-11.

[9]. حج، 11.