صوت و فیلم

صوت:
فیلم:

فهرست مطالب

جلسه هجدهم؛ توشه‌های راه بندگی

تاریخ: 
چهارشنبه, 24 بهمن, 1397

بسم الله الرحمن الرحیم

آن چه پیش‌رو دارید گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت‌الله مصباح‌یزدی (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1397/11/24، مطابق هفتم جمادی الثانی 1440 ایراد فرموده‌اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

شرح دعای مکارم الاخلاق

(18)

توشه‌های راه بندگی

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَاجْعَلْ أَوْسَعَ رِزْقِكَ عَلَیَّ إِذَا كَبِرْتُ، وَأَقْوَى قُوَّتِكَ فِیَّ إِذَا نَصِبْتُ، وَلَا تَبْتَلِیَنِّی بِالْكَسَلِ عَنْ عِبَادَتِكَ، وَلَا الْعَمَى عَنْ سَبِیلِكَ، وَلَا بِالتَّعَرُّضِ لِخِلَافِ مَحَبَّتِكَ، وَلَا مُجَامَعَةِ مَنْ تَفَرَّقَ عَنْكَ، وَلَا مُفَارَقَةِ مَنِ اجْتَمَعَ إِلَیْكَ.

اشاره

 در جلسات گذشته به این نتیجه رسیدیم که آفرینش انسان در این عالم، برای این است که با حرکت اختیاری خودش به مقامی برسد که حتی فرشتگان هم به آن‌ نمی‌رسند. این مقام تنها به وسیله رفتار اختیاری و انتخاب خود انسان‌ به دست می‌آید و راه کلی رسیدن به آن، عبادت و بندگی خدا و به تعبیر دیگر ایمان و عمل صالح است.[1] ابتدا باید ایمان را کسب کرد و سپس طبق مقتضای ایمان عمل کرد. محتوای دعای مکارم الاخلاق چیزهایی است که انسان در این مسیر به آن‌ها نیاز دارد.

نیاز انسان به ضروریات زندگی دنیا

برای این‌که انسان بتواند این سیر را شروع کند و تا رسیدن به هدف نهایی آن را ادامه دهد،خداوند او را در دنیا آفریده است. دنیا عالم تغییر، حرکت و تدریج است؛ انسان از نطفه‌ای آفریده می‌شود، به صورت جنینی در شکم مادر رشد می‌کند تا هنگامی که این آمادگی را پیدا می‌کند که در این عالم متولد شود.  سپس به تدریج از طفلی شیرخوار به نوجوانی بالغ تبدیل می‌شود و بر امکاناتش افزوده می‌شود تا بتواند وظایفش را به بهترین وجه انجام دهد. ابتدا لازم است برای حیاتش از آن‌چه لازمه زندگی دنیاست، استفاده کند. اگر طفلی که متولد می‌شود، مادر مهربانی که او را شیر بدهد یا وسیله دیگری که بتواند غذای او را تأمین کند، نداشته باشد، نمی‌تواند به حیاتش ادامه حیات بدهد. زندگی در این عالم بدون استفاده از غذا و سایر لوازم این عالم مثل هوا و نور و... امکان ندارد.

سنت‌های خداوند در تقسیم رزق بندگان

در این‌جا توجه به دو سنت الهی مهم است؛ یکی این‌که خداوند رزق و روزی هر موجود زنده‌ای که احتیاج به غذا و رزق داشته باشد را به عهده گرفته است. هیچ موجودی نیست که در این عالم آفریده بشود و  طبق مصالحی خداوند عمری برای او تعیین کرده باشد، ولی زمینه بقای زندگی‌اش نباشد. این معنا در قرآن صریحا بیان شده است؛ وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا؛[2] هیچ جنبده‌ای نیست که حیاتی داشته باشد، مگر این‌که خداوند ضمانت کرده است که تا در این عالم عمر دارد، روزیش را برساند. اما به دنبال این سنت، سنت دیگری نیز وجود دارد؛ أَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاء وَیَقْدِرُ.[3]  خداوند اصل روزی را ضمانت کرده است، اما این روزی برای همه یکسان نیست. فرموده است: روزی برخی را وسیع و فراوان قرار می‌دهم و روزی برخی را تنگ و کم. در طول زندگی یک انسان نیز گاهی روزی‌اش فراوان و گاهی تنگ می‌شود. حکمت این تفاوت نیز این است که زمینه امتحان را برای انسان فراهم می‌کند؛ آیا فقط در هنگام رفاه و آسایش خدا را پرستش و اطاعت می‌کند یا وقتی گرسنه می‌شود نیز یاد خدا است. هم‌چنیم برخی هنگامی‌که خیلی گرسنه و نزدیک به مرگ بشوند، یاد خدا می‌افتند. معمولا  انسان‌ها وقتی نعمت زیاد باشد، فراموش‌کار می‌شوند. خداوند می‌فرماید: إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى * أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى؛[4] اگر انسان احساس بی‌نیازی کند، طغیان می‌کند و خدا را نیز فراموش می‌کند.

فراز و نشیب عوامل کسب روزی

گفتیم اصل روزی ضمانت شده است ،اما کم و زیاد شدن آن ضمانت نشده است. هیچ کس نیز نمی‌داند که روزی او چقدر است و چه وقت و از چه راهی می‌رسد، اما اسبابی که خداوند متعال برای کسب روزی جهت انسان قرار داده است، سیری صعودی و نزولی دارد. انسان پس از تولد کودکی شیرخوار است که برای کسب روزی هیچ کاری جز مکیدن سینه مادر نمی‌تواند انجام دهد. هر چه بزرگ‌تر می‌شود، امکان این‌که خودش نقشی در پیدایش روزی‌اش داشته باشد را پیدا می‌کند تا به جوانی قوی و نیرومند تبدیل می‌شود که بهترین امکانات را برای کسب روزی دارد. در این سن، بدنی سالم، اندام‌هایی قوی و هوش و فکر  و فراست دارد که با آن‌ها بهتر می‌تواند روزی خودش را کسب کند. این یکی از عواملی است که خداوند در انسان قرار می‌دهد تا بتواند از آن برای بهره‌مندی از روزی الهی استفاده کند. به طور طبیعی جوان‌ها بیشتر امکان کسب روزی و فراوانی و رفاه دارند، اما پس از آن سیر نزولی شروع می‌شود و انسان آرام آرام ضعف پیدا می‌کند و رو به پیری می‌رود. این روند تا آن‌جا به پیش می‌رود که دیگر نمی‌تواند حتی از جای خودش بلند شود. روشن است که در چنین حالی دیگر خودش نمی‌تواند دنبال کسب روزی برود. همه ما کمابیش چنین روزی را در پیش داریم. وقتی انسان توجه پیدا می‌کند که سیر زندگی‌اش به پیری منتهی می‌شود و در پیری به کمک دیگران بیشتر احتیاج دارد و اگر دیگران کمکش نکنند، خودش نمی‌تواند روزی خودش را به دست بیاورد، نگران می‌شود. نهایت کاری که از انسان برمی‌آید این است که به صورتی، کمی از درآمدهایی که در جوانی دارد را ذخیره کند تا بتواند از آن در پیری استفاده کند، ولی این کار نیز همیشه جواب نمی‌دهد.

ولی مؤمن باید همیشه چشمش به دست خدا باشد. او می‌داند که خداوند می‌تواند وسایلی فراهم کند که در همان پیری نیز روزی انسان فراوان باشد. این است که در مقام دعا نیز از خدا می‌خواهد که خدایا! روزی مرا در پیری فراوان‌تر کن! اللّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاء وَیَقَدِرُ.[5] خدایا! کم و زیاد کردن روزی به دست توست و ما همه چیز را باید از تو بخواهیم، تو کاری کن که در هنگام پیری در کسب روزی به این و آن نیاز  پیدا نکنیم. در پیری توان‌ ما ضعیف شده است. با این توان ضعیف باید چند برابر جوانی انرژی صرف کنیم تا به همان روزی که در جوانی به دست می‌آوردیم، برسیم. خدایا! در آن هنگام از هر راهی که خود می‌دانی بهترین کمک‌ها و قوت‌ها را به ما مرحمت کن! اگر این‌گونه نباشد، همان توان  اندکی که داریم را نیز باید صرف کنیم تا لقمه نانی پیدا کنیم و حیات‌مان را ادامه دهیم، و دیگر به انجام عبادات و وظایف فردی و اجتماعی نمی‌رسیم. وَاجْعَلْ أَوْسَعَ رِزْقِكَ عَلَیَّ إِذَا كَبِرْتُ وَأَقْوَى قُوَّتِكَ فِیَّ إِذَا نَصِبْتُ؛ فراوان‌ترین روزی مرا در زمان پیری به من بده! در جوانی کمابیش از قدرت و توانی که تو داده‌ای استفاده می‌کنم، اما در پیری ضعیف می‌شوم و دیگر آن قوت و آن شرایط برایم فراهم نیست؛ پس فراوان‌ترین روزی را در پیری و  بهترین نیرو را در وقتی که من ضعیف شده‌ام و احساس رنجوری و سستی می‌کنم، به من بده!

نشاط و دوری از تنبلی

درخواست نیرو و روزی برای این است که انسان استفاده کند و ادامه حیات دهد، ولی همیشه داشتن این نعمت به این معنا نیست که انسان در راه کمال و سعادت قدم برمی‌دارد. چیزی که مرا به سعادت می‌رساند و خداوند مرا برای آن خلق کرده، عبادت و بندگی است؛ وما خلقت الجن والانس الا لیعبدون. ممکن است انسان توان داشته باشد، اما اراده‌اش ضعیف باشد، تنبلی بر او غالب شود و به  خاطر راحت‌طلبی نتواند حتی همان عبادتی که توانش را دارد نیز انجام دهد. این است که حضرت از خداوند درخواست می‌کند که خدایا! مرا به تنبلی مبتلا نکن! بعد از ادامه حیات و توانایی انجام وظایف، انسان با مانعی درونی روبه‌رو است  که همان راحت‌طلبی و تنبلی است. این حالت معمولا در سنین پیری بیشتر در انسان پیدا می‌شود. البته انسان طبق طبع حیوانی‌اش راحت‌طلب است و خیلی عاشق کار و تلاش نیست، مگر این‌که احساس نیاز کند. معمولا انسان‌ها از راحتی خوششان می‌آید، دوست دارند جایی لم بدهند و مثلا فیلم تماشا کنند، ولی حال این‌که نیمه شب بلند شوند و نماز شب بخوانند، یا در روز نافله بخوانند و عبادت‌های دیگر را انجام دهند، ندارند. بعد از این‌که ادامه حیات انسان فراهم شد، حتی در زمان پیری و رنجوری برای کار و عبادت نیازمند نشاط و انگیزه است، اما تنبلی و راحت‌طلبی مانع این نشاط است. این است که حضرت از خدا می‌خواهد که خدایا کاری کن که من به این تنبلی مبتلا نشوم و نشاط داشته باشم. حالا که زنده هستم، روزی فراوان هم به من رسیده است و بهانه‌ای برای فرار از کار کردن و انجام وظیفه ندارم، تنبلی مانع انجام وظیفه‌ام نشود؛ وَلَا تَبْتَلِیَنِّی بِالْكَسَلِ عَنْ عِبَادَتِكَ.

دوری از خواسته‌های نفسانی و وسوسه‌های شیطانی

وَلَا الْعَمَى عَنْ سَبِیلِكَ؛ آفت دیگری که ممکن است مانع انتخاب مسیر صحیح و رسیدن به کمال و سعادت شود،‌ این است که انسان راه را اشتباه کند. مثل این که بدن سالم دارم، روزی فراوان نیز به من رسیده است، نشاط هم دارم و  می‌توانم حرکت کنم، اما اگر راه را ندانم و اشتباه بروم، باز نتیجه نمی‌گیرم و حتی گاهی نتیجه معکوس می‌گیرم. این است که از خدا می‌خواهم که مرا به این کوردلی که باعث گمراهی من می‌شود، مبتلا نکند!

وَلَا بِالتَّعَرُّضِ لِخِلَافِ مَحَبَّتِكَ؛ گاهی انسان راه را می‌داند و نشاط عبادت هم دارد (یا عبادت فردی مثل نماز و عبادت و مناجات، یا وظایف اجتماعی مثل خدمت به خلق خدا)، اما به هر حال خودش نیز خواسته‌هایی دارد. این‌ خواسته‌ها همان چیزهایی است که زمینه انتخاب را فراهم می‌کند. اگر همیشه میل انسان فقط به کارهای خوب بود، انتخابی صورت نمی‌گرفت؛ در این صورت شبیه ملائکه می‌شد، ولی انسان باید فراتر از ملائکه برود. باید دو انگیزه مختلف داشته باشد؛ یکی به طرف شیطان و یکی به طرف خدا، یکی به طرف جهنم و یکی طرف بهشت. بعد از این‌که انسان راه را شناخت، گاهی دلخواه‌های خودش باعث می‌شود که راه صحیح را نادیده بگیرد و غفلت کند.

گاهی انسان کار صحیح را آگاهانه ترک می‌کند و گاهی ناآگاهانه، ولی در هر صورت کم‌کم عادت می‌کند و بدون توجه به دنبال دلخواهش می‌رود؛ خیال می‌کند که کار خوب می‌کند، ولی اشتباه می‌کند؛ قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا* الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا.[6] بعضی‌ها خیال می‌کنند که کار درست انجام می‌دهند، خیال می‌کنند رفتاری که در مسائل خانوادگی با همسر و فرزندانشان دارند درست است، خیال می‌کنند رفتاری که در  مسایل اجتماعی دارند، درست است و خدمت می‌کنند، اما ناخودآگاه شیطان آن‌ها را تابع هوس‌هایی کرده است و به دنبال مال و منال و پست و مقامی هستند. می‌خواهند محبوبیت داشته باشند، اما به این خواسته توجه ندارند و خیال می‌کنند فقط برای انجام وظیفه و برای مردم خدمت می‌کنند! برای  هر کسی در هر مرحله‌ای چنین دامی میسر است و شیطان راهی برای فریبش قرار داده است. بنابراین بعد از این‌که من راه را شناختم، باید شرایط به‌گونه‌ای باشد که تصمیم جدی به پیمودن آن راه بگیرم و هوس‌ها، خواسته‌های نفسانی و وسوسه‌های شیطانی مانع سیر من نشود.

درخواست همراهی با رفیق خوب

خواسته‌های این فراز، ابتدا از چیزهایی بود که انسان برای زنده ماندن (به‌خصوص در زمان پیری) به آن‌ها نیاز دارد تا بتواند انجام وظیفه کند. سپس این‌که انگیزه درونی و نشاط برای عبادت و اطاعت و هم‌چنین شناخت راه صحیح داشته باشد. این مسایل مربوط به خود و درون خود انسان است، اما عواملی که بر رفتار انسان تأثیر می‌گذارد، منحصر در خود او نیست و گاهی عواملی کمکی در اجتماع باعث می‌شود که انسان بتواند مسیری را خوب طی کند، هم‌چنان‌که  گاهی برخی از عوامل مانع این مسئله می‌شود. ما برای این‌که زنده بمانیم به عواملی فیزیکی و مادی نیازمندیم تا غذا بخوریم و  هوای سالم داشته باشیم و... هم‌چنین نیازمند سلسله‌ای از عوامل روانی هستیم تا احساس تنبلی نکنیم و برای کار نشاط، تصمیم جدی و اراده قوی داشته باشیم. این‌ها عوامل درونی خود ماست. افزون بر این دو سلسله از عوامل به کمک‌های بیرونی نیز نیازمندیم.

از بهترین چیزهایی که به انسان در پیمودن راه صحیح کمک می‌کند، رفیق خوب است. همراهی با رفیق خوب، کار را برای انسان بسیار آسان می‌کند. رفیقی که با انسان ارتباط روحی و معنوی داشته باشد، و شناخت و جدیت‌اش از خود انسان بیشتر باشد، بیش از نیمی از زحمت‌ها و سختی‌‌های مسیر را کاهش می‌دهد. ما اگر کارهای خوب زندگی خودمان را تحلیل کنیم ، می‌بینیم که یکی از مهم‌ترین عوامل انجام آن‌ها آشنا شدن با انسانی خوب  و واقع شدن در محیطی پاک، دینی، اسلامی و انقلابی بوده است. اگر در جای دیگری واقع می‌شدیم که محیط فاسد یا رفیق بدی داشتیم، این موفقیت‌ها نصیب‌مان نمی‌شد. بنابراین آخرین چیزی که در این مقطع باید از خدا بخواهیم توفیق داشتن رفیق‌های خوب است تا همراه خوبان شویم. هم‌چنین باید از خدا بخواهیم که از کسانی که راه خطا رفته‌اند و می‌فهمیم که اشتباه می‌روند، جدا شویم. هواهای نفسانی و عوامل شیطانی باعث نشود که بگوییم اکثریت این طور کردند، ما نیز همین کار را می‌کنیم. همراهی خوبان و جدایی از خطاکاران توفیقی الهی است. این است که حضرت امام سجاد‌علیه‌السلام در آخر این فراز می‌گوید: وَلَا مُجَامَعَةِ مَنْ تَفَرَّقَ عَنْكَ؛ خدایا! مرا به همراهی کسانی که از تو جدا شدند و راه شیطانی را انتخاب کردند، مبتلا نکن! این‌گونه نشود که با آن‌ها همراه، رفیق، همسو و هم‌حزب شوم. وَلَا مُفَارَقَةِ مَنِ اجْتَمَعَ إِلَیْكَ؛ و مرا به جدایی از کسانی‌که راه خوب را انتخاب کردند و به طرف تو آمدند مبتلا نساز! به من توفیق بده که همراه آن‌ها شوم و تا آخر از این همراهی و رفاقت صحیح استفاده کنم!

 از خداوند متعال درخواست می‌کنیم که همه نعمت‌های مادی و معنوی خود را به جامعه ما و به‌خصوص مردم انقلابی ایران افزون بفرماید! بر توفیقات این مردم بیفزاید که چهلمین سال پیروزی انقلاب‌شان را پشت سر گذاشته و به شکرانه خدا حماسه 22 بهمن امسال را آفریدند و همیشه از او توفیق شگرگزاری این نعمت را می‌خواهند‌! روح امام و شهدا را با انبیا و اولیا محشور بفرماید! بر طول عمر و عزت و اقتدار مقام معظم رهبری بیفزاید که در این زمان بالاترین نعمت برای همراهی و شناختن مسیر صحیح است! همه ما را شکرگزار این نعمت قرار دهد و توفیق اطاعت و پیروی از ایشان را بیش از پیش به همه ما مرحمت کند!

 وصلی الله علی محمد و آله‌الطاهرین.


[1]. وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ (ذاریات، 56).

[2]. هود، 6.

[3]. روم، 37.

[4]. علق، 6-7.

[5]. رعد، 26.

[6]. کهف، 103-104.