بسم الله الرحمن الرحیم
آنچه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1398/03/12، مطابق با بیستوهفتم رمضان1440 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
اخلاق اجتماعی در اسلام
(16)
جمعبندی مباحث
از آنجا که این جلسه آخرین جلسه از این دوره است، مناسب دیدم که یک جمعبندی از مباحث ارائه دهم تا کسانی که میخواهند در این زمینهها تحقیق عمیقی انجام دهند، الگویی داشته باشند و بدانند که از کجا باید شروع و چگونه آن را دنبال کنند.
تعریف واژهها؛ ابتداییترین بحث هر علم
ابتدا طبق هر بحث علمی باید از مبادی تصوری شروع کرد. در این مرحله واژههایی که مطرح میشود، دقیقا توضیح داده میشود که چه واژههایی است و معنای دقیق آنها چیست؛ زیرا بسیاری از واژههای هر علم معانی و کاربردهایی متعدد و مشترک دارد و گاهی استعمال آنها به جای یکدیگر موجب مغالطه میشود. درباره واژه «اخلاق» گفتیم برخی تصور میکنند که اخلاق فقط همین است که انسان در مواجهه با دیگران خوشرو باشد. نقطه مقابل این نظر این است که اخلاق یعنی سیر و سلوک و رسیدن به عالیترین مراتب معنوی انسان. در این مرحله باید توضیح دهیم که منظور از این واژه و واژههای مشابه آن در زبانهای مختلف چیست.
رابطه تعریف با موضوع و مسایل یک علم
پس از آنکه واژهها توضیح داده شد، باید منظورمان را از آن علم، رشته و مباحثی که ما میخواهیم مطرح کنیم، بگوییم؛ تعریف مباحث مورد نظر از نظر گوینده. ممکن است فرد دیگری در رشته، کشور یا محفل دیگری این مباحث را به صورت دیگری و با انگیزه دیگری مطرح کند. تعریف علم یا رشته علمی مورد نظر، محتاج این است که موضوع آن تعیین شود. بنابراین باید موضوع کلی و مسئله محوری که بحثهای دیگر پیرامون آن مطرح میشود، تبیین شود. ممکن است از دیدگاههای مختلف، پیرامون یک موضوع، مسائل گوناگونی مطرح شود؛ برای مثال درباره انسان از دیدگاه فیزیولوژی درباره این بحث میشود که بدن انسان از چه جهازها و اعضایی تشکیل شده، چه سلولهایی دارد و کارکردش چیست، اما در علم اخلاق درباره انسان از لحاظ فضایلی که کسب میکند و کمالاتی بحث میشود که ممکن است به آن نائل شود. البته اگر تعریف علم، تعریف کاملی باشد، این مسایل در خود تعریف روشن میشود. تعریف هر علم موضوع و مسایل خودش را مشخص میکند.
مسایل اخلاقی؛ مباحثی عملی
بحث دیگری که درباره مسائل اخلاقی مطرح میشود، ماهیت این مسایل است. در جلسات گذشته گفتیم که مفاهیم به نظری و عملی، یا به تعبیر دیگر به اخباری و انشایی تقسیم میشوند؛ حتی در سنت حوزوی خودمان مباحث فلسفی به دو بخش کلی حکمت نظری و حکمت عملی تقسیم میشوند. در اینجا بحث درباره این است که مسایل اخلاقی در کدامیک از این دو بخش قرار میگیرد و چه ویژگیهایی دارد؟ روشن است که مسایل اخلاقی در بخش عملی قرار میگیرد. این بحث چه تفاوتی با بحث در فیزیک، شیمی، فلسفه، طب یا سایر علوم دارد؟ به همین مناسبت بحثی را درباره مباحث نظری و عملی مطرح ساخته و به اختلافی که چند قرن است که در مغربزمین به صورت یکی از مسایل آکادمیک مطرح شده است اشاره کردیم؛ اینکه آیا ادراکات ما به دو دسته متباین تقسیم میشوند یا این ادراکات با هم ارتباط دارند و فقط شکل آنها با هم متفاوت است؟ شاید در بعضی از مباحثی که امروز از طرف نواندیشان مطرح میشود، مبحث تفاوت بین دانش و ارزش را دیده باشید. در اوایل انقلاب نیز کتابی در این زمینه به عنوان «دانش و ارزش» تالیف شده بود و در دسترس است. این بدان معناست که ما دو نوع مفهوم داریم و مفاهیم مربوط به «دانش» غیر از مفاهیم مربوط به «ارزش» است. روشن است که مفاهیم اخلاقی از قبیل مفاهیم ارزشی است؛ از اینرو درباره ویژگیهای مفاهیم ارزشی و تفاوت آنها با مفاهیم نظری بحثهایی انجام دادیم. ضمنا با استفاده از فرمایشات مرحوم علامه طباطبایی گفتیم که مفاهیم عملی نیز از مباحث نظری گرفته شده است، ریشه واقعی دارد و مبتنی بر پایههای نظری است.
بستگی تام به نیت؛ مشخصه ویژه یک مسئله اخلاقی
بحث دیگری که به دنبال این مباحث مطرح میشود این است که آیا هر مسئله ارزشی، مسئله اخلاقی است یا مسایل ارزشی اعم از مباحث اخلاقی است؟ به طور کلی اشاره کردیم که این مباحث دستکم شامل مباحث حقوقی نیز میشود. در واقع قضایای انشایی جنس مشترک بین قضایای اخلاقی و قضایای حقوقی است، حال اینکه فصل مقوم هر یک از این مباحث چیست از مباحثی است که در قرنهای اخیر در محافل آکادمیک مطرح شده است. گفتیم که یکی از دیدگاههای اسلامی این است که اخلاقی بودن یک رفتار بسته به نیت فرد است. ممکن است یک رفتار از دو نفر از لحاظ فیزیکی مشابه هم باشند، اما یکی از نظر اخلاقی ارزشمند باشد و دیگری ارزشمند نباشد. برای مثال در روایت آمده است که دو نفر وارد مسجد شده و نماز خواندهاند، اما یکی با این نماز جهنمی و دیگری بهشتی میشود و این تفاوت فقط به خاطر نیت حاصل شده است. این نیت است که ماهیت مسئله اخلاقی را از مسئله حقوقی یا فقهی به معنای عام جدا میکند؛ البته بخشی از فقه عبادات است که آنها نیز متوقف بر نیت است، ولی همه مسایل فقهی اینگونه نیستند. بنابراین فصل مقوم اخلاقی بودن یک رفتار، یا مشخصه ویژه یک مسئله اخلاقی، این است که بستگی تام به نیت دارد.
ارتباط رفتار اخلاقی با اراده و اختیار انسان
از طرف دیگر بر اساس تعریفی که ما درباره نظام اخلاقی پذیرفتیم، ویژگی رفتار اخلاقی این است که با اراده و اختیار انسان ارتباط دارد. بنابراین کارهای جبری، انعکاسی و فعل و انفعالات طبیعی که در بدن انسان انجام میگیرد، ربطی به مسایل اخلاقی ندارد و از این نظر نمیتوان آنها را خوب یا بد دانست. هنگامی میتوان کاری را از نظر اخلاقی ارزشیابی کرد که به نحوی با اراده و اختیار انسان ارتباط داشته باشد؛ اینکه انسان قدرت این را داشته باشد که با اراده در ایجاد، ابقا، تقویت و یا در سلب آن کار اثری بگذارد. همانگونه که گفتیم این ویژگی نظام اخلاقی از نظر اسلام است، اما در برخی از مکاتب اخلاقی که از هزاران سال پیش مطرح بوده است، این ویژگی لحاظ نشده است. برخی اخلاق را ملکات میدانند، و روشن است که ممکن است برخی از ملکات ارثی باشد و کودک از هنگام تولد دارای این خلق باشد. در این صورت فرد این خلق را دارد، اما هیچ اختیاری نسبت به آن ندارد. این نیز نظری است که برای خود صاحبنظر مهم و ارزشمند است، اما از نظر ما موضوع بحثهای اخلاقی چیزهایی است که با رفتارهای اختیاری انسان سر و کار دارد و به نحوی اراده و اختیار انسان در آن مؤثر است.
نقش هدف در ارزشیابی کار اخلاقی
گفتیم که ارزشهای اخلاقی دایر مدار اختیار و اراده انسان است. فاعل مختار مطلوبی دارد که برای رسیدن به آن کاری را انجام میدهد. کار برای فاعل مختار وسیلهای برای رسیدن به هدف است. او امری مطلوب یا نامطلوب را در نظر میگیرد و از این حرکت یا کاراستفاده میکند تا به آن هدف مطلوب برسد یا از آن امر نامطلوب پرهیز کند. کمترین هدف این است که نوعی شادی برای شخص پیدا شود، حتی ممکن است انسان خودش به آن هدف توجه نداشته باشد. برای مثال بسیار اتفاق میافتد که انسان خسته و کسل میشود و شروع به قدم زدن میکند. در این صورت ممکن است تصور شود که هدفی ندارد ولی در اینجا نیز هدفی وجود دارد که همان رفع کسالت و به دست آوردن نشاطی است که در اثر فعالیت و حرکت پیدا میشود. آن راحتی، آرامش و نشاط مطلوب انسان است و برای رسیدن به آن قدم میزند. نتیجه اینکه هرکار اختیاری به خاطر رسیدن به هدفی است و ارزشیابیها نیز بر اساس این اهداف صورت میگیرد.
اکنون این پرسش مطرح میشود که افعال اخلاقی از سنخ افعال اختیاری است و با اراده و اختیار انجام میگیرد، هدف از افعال اخلاقی چیست؟ به عبارت دیگر ما از اینکه کار را به صورتی انجام دهیم که ارزش اخلاقی داشته باشد یا فاقد ارزش منفی باشد، چه هدفی باید داشته باشیم؟ در این باره گفتیم که مکتبهای اخلاقی از لحاظ تعیین هدف برای ارزشها و رفتارهای اخلاقی بسیار متفاوتاند، و بالاترین هدفی که امروز در فرهنگ عمومی جهان برای رفتار اخلاقی مطرح میکنند دوست داشتن و محبت مردم است. آنهایی که در این زمینه بسیار ایدهآل فکر میکنند و میخواهند به قضیه شکل علمی بدهند، میگویند: ریشه ارزشهای اخلاقی «دیگرخواهی» است. این ارزش هدف نهایی نظام اخلاقی در فرهنگ امروز جهانی است. اما هدف ارزشهای اخلاقی از نظر اسلام با این هدف فاصله بسیاری دارد، و نمیتوان اندازه و نسبت معینی برای آن تعیین کرد. این ارزش از هنگامی که انسان فقط یک نطفه است شروع میشود، و هنگامی که فقط شکل نباتی دارد ادامه پیدا میکند، با تولد و رشد انسان همراه است، و به جایی میرسد که هیچ انسانی قبل از رسیدن به آن حقیقتش را نمیتواند بیابد، و هر چه درباره آن گفته میشود مفاهیمی از باب تشبیه، مجاز، استعاره و.. است. عنوانی که در فرهنگ اسلامی برای این مقام انتخاب شده است، «قرب خدا» است.
ارزش اخلاقی؛ ارزشی ذومراتب
از نظر اسلام ارزش اخلاقی ذومراتب است، اما برخی از مکاتب نقطه خاصی را برای رسیدن به ارزشهای اخلاقی تعیین میکنند و میگویند: اگر کار به این نقطه رسید، ارزش دارد وگرنه هیچ ارزشی ندارد. آنچه از ظاهر کلمات «کانت» بر میآید این است که ارزش اخلاقی به این است که فقط کار را به خاطر اطاعت عقل انجام دهیم، و اگر انگیزههایی مثل میل نفسانی، منافعی که بر کار مترتب میشود، یا احترام دیگران در انجام کار دخالت داشت، دیگر کار از ارزش میافتد و ارزش اخلاقی ندارد. اما اسلام اینگونه نیست و برای ارزشهای اخلاقی طیفی از ارزشها را قائل است؛ البته حد نصابی برای ارزش تعیین میکند که اگر به این حد نصاب رسید، چیزی است که اسلام آن را به عنوان یک ارزش میپذیرد، ولی مراتبی زیر حد نصاب نیز ممکن است باشد. برای مثال اگر ارزش را بین صفر و صد در نظر بگیرید، اسلام میگوید: حد نصاب ده است. روشن است که عدد زیر ده نیز عددی است و این گونه نیست که صفر باشد.
همچنین گفتیم که حد نصابی که ارزش بالفعل دارد، چیزی است که بهگونهای با خدا ارتباط پیدا کند، مانند ترس از عذاب خدا، امید به ثواب خدا و علاقه به رضایت خدا؛ البته مراتبی بالاتر از این نیز میتوان فرض کرد که از حد فهم ما بالاتر است. حتی همین ترس از عقاب و امید به ثواب نیز دارای مراتب متفاوتی است؛ کسانی بودهاند که وقتی نام جهنم میشنیدهاند، اشک از چشمانشان جاری میشده، برخی نیز هستند که حتی اگر جهنم را جلویشان مجسم کنند، توجهی ندارند. این خصوصیت ارزش اخلاقی از نظر اسلام است، اما در بسیاری از نظامهای دیگر اصلا هیچ صحبتی از قصد و منظور نیست. ما نیز در هنگام ارزشیابی فقط درباره رفتارهای فرد قضاوت میکنیم و نه میتوانیم نیت اشخاص را درست درک کنیم و نه در مقام جستوجوی نیت او برمیآییم، اما قوام ارزش واقعی اخلاق به نیت است؛ اینکه این کار را برای چه کرده است. برای مثال اگر نیت فرد ریا، خودنمایی، جلب موقعیت و آرای مردم بود، هیچ ارزش اخلاقی ندارد.
یک مرتبه از نیت این است که انسان کار اخلاقی را دوست بدارد و از اینکه انسان خوبی باشد خشنود باشد. نمونه بارز چنین مرتبهای «حاتم طایی» است. حاتم طایی مسلمان نبود، اما به عنوان سمبل سخاوت شناخته میشود. از اینرو در برخی از روایات آمده است که خداوند او را با آتش جهنم نمیسوزاند. در جای خود اثبات شده است که بهشت برای مؤمنان است و کسی که با کفر از دنیا برود وارد بهشت نمیشود. حاتم طایی نیز از آنجا که کافر بوده است، قاعدتا باید جهنمی باشد، اما به خاطر سخاوتی که داشته است، خداوند او را عذاب نمیکند و در جهنم نمیسوزد. این سخن به این معناست که سخاوت حتی با اینکه هنوز حد نصاب ارزش را پیدا نکرده است، ارزش زیر حد نصاب دارد و میتواند انسان را از بعضی عذابها و گرفتاریها نجات دهد.
گستره مباحث اخلاقی در اسلام
سپس درباره گستره مباحث اخلاقی در اسلام بحث شد. در جلسه گذشته گفتیم که بر اساس تعریفی که ما از نظام ارزشی و اخلاقی اسلام کردیم، گستره مسایل اخلاقی اسلام وسیعترین گستره مباحث در میان تمام مکاتبی است که در این باره صحبت کردهاند، و شامل تمام عرصههای وجودی انسان میشود. این مباحث به سه بخش کلی تقسیم میشود؛ یک بخش مباحثی است که در ارتباط با رفتار انسان نسبت به خداوند متعال است؛ مباحثی همچون عبادات، یاد خدا، محبت خدا، راضی بودن به قضای الهی و مفاهیمی که فقط درباره خدا مطرح میشود، جزو این بخش است. بخش دوم فقط مربوط به خود انسان است؛ اگرچه هیچ انسان دیگری نیز نباشد. بخش سوم مباحثی است که در ارتباط با دیگران مطرح میشود که خود آن نیز به چند بخش تقسیم میشود و شامل خانواده، محیط شهری، کشور، تا برسد به روابط بینالملل و... میشود.
روش تحقیق در مسایل اخلاقی
بحث بعدی درباره روش تحقیق در مسایل اخلاقی است. در برخی از مکاتب مقام ثبوت و اثبات اخلاق تقریبا یکی است. در این جوامع ارزشها تابع خواست و رأی مردم است و طبق نظر مردم تغییر میکند. اکنون این سؤال مطرح میشود که ما چگونه ارزش یک مسئله را بفهمیم؟ آیا باید برای این مسئله به آرای مردم مراجعه کنیم؟ همین مراجعه به آرا چه ارزشی دارد و ارزش خود را از کجا به دست آورده است؟ ارزش اخلاقی از نظر اسلام اینگونه نیست. از نظر اسلام، ارزشهای اخلاقی نیز همانند دیگر مسایل حقیقی، واقعیتهایی دارد که دانستن یا ندانستن و خواستن یا نخواستن ما آن را تغییر نمیدهد. همانگونه که ترکیب نسبتی از فلان ماده با نسبتی از ماده دیگر، ماده سومی را به وجود میآورد و این واقعیتی است که آن را در علم شیمی کشف میکنیم، ارزشهای اخلاقی نیز با رأی دادن ما ایجاد نمیشوند. این ارزشها نیز واقعیتهای ثابتی هستند که باید آنها را کشف کنیم و کشف آنها نیز راه مخصوص به خود را دارد.
در همه مکاتب اخلاقی عالم برای اثبات ارزشهای اخلاقی و خوب یا بد بودن یک رفتار یا ملکه نفسانی از روش عقلی استفاده میشود؛حتی همین رأیگیری را نیز یک نوع روش عقلی میدانند. اسلام از روش عقلی در این جهت استفاده میکند. در بسیاری از بیانات قرآنی خداوند برای اثبات یک قضیه و دعوت به یک عمل، دلیل عقلی میآورد. برای مثال در آیه 35 از سوره یونس میفرماید: أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ . روشن است که مطالبه دلیل به معنای بحث عقلی است. اما مکتب اخلاقی اسلام امتیاز دیگری دارد و در آن افزون بر ادله عقلی از ادله وحیانی استفاده میشود. استفاده از ادله وحیانی در مسایلی که مفاد آنها عین مفاد ادله عقلی است موجب تأکید میشود و اطمینان بیشتری برای انسان حاصل میکند، اما برخی از موارد نیز وجود دارد که عقل نمیتواند در آنها نظر قاطعی بدهد و غالبا بین عقلای عالم درباره آنها اختلاف است. در همین ارزشهای اخلاقی اختلافاتی جدی بین عقلای عالم پیدا شده است. علت آن نیز این است که ما توانایی این را نداریم که همه مسایل را دقیقا به بدیهیات برسانیم؛ حد وسط برخی از قیاسها در دست ما نیست و یا نیازمند تجربه است و یا اصلا خارج از ادراک ماست. برای مثال ما چگونه میتوانیم در این عالم «آخرت» را تجربه کنیم؟ چگونه میتوانیم ببینیم نتیجه این کار در آن عالم چیست تا بگوییم برای رسیدن به آن نتیجه باید چنین کرد یا چنان نباید کرد؟ در این مسایل تنها چیزی که میتواند به کمک ما بیاید و این نقیصه معرفت ما را جبران کند ادله وحیانی است. این از امتیازات دین صحیح الهی است که این معارف را در اختیار انسان قرار میدهد.
خواندن اخلاق مقدمه عمل است!
مسئله دیگر این است که خواندن علم اخلاق فقط برای دانستن این علم نیست. این علم همانند علم فیزیک یا تاریخ نیست که فقط دانستن آن میتواند برای ما مطلوب باشد. خواندن علوم عملی مقدمه عمل است. ما اخلاق را میخوانیم تا عمل کنیم و اگر این طور نباشد کاری شبیه کار لغو انجام دادهایم. خواندن اخلاق برای این است که سعی کنیم ابتدا خودمان این اخلاق را در وجودمان پیاده کنیم و به تهذیب نفس و تهذیب اخلاق بپردازیم. علم اخلاق را یاد میگیریم تا به اخلاق تخلق پیدا کنیم؛ این ملکات را کسب و این فضائل را پیدا کنیم و بدانیم که چگونه رذائل را از خودمان دور کنیم. بنابراین علم اخلاق، علمی تربیتی است.
در اینجا این پرسش مطرح میشود که تربیت اخلاقی باید چگونه باشد؟ با توجه به اینکه سطح فهم، گرایشها، احساسات و عواطف انسانها در طول زندگی بسیار متفاوت است، باید متناسب با هر مخاطبی روشهای مختلفی برای تربیت اخلاقی داشته باشیم. برای مثال در روشهایی که در خانه برای بچههای سه چهارساله باید اعمال میکنیم، بحث منطقی، استدلال عقلی و برهان جایی ندارد، همانگونه که کسانی نیز هستند که برای آنها جز بحث برهانی قانعکننده نیست. باید عموم انسانها را که بیشترین مخاطبان مربیان اخلاقی هستند ، در نظر بگیریم و ببینیم از چه راههایی میتوان آنها را به کسب فضائل اخلاقی ترغیب کرد. بنابراین تحقیق درباره کیفیت تربیت اسلامی برای اینکه افرادی در جامعه رشد کنند که متخلق به اخلاق الهی و فضائل انسانی باشند، و به بالاترین کمالات انسانی نائل شوند، نیز یک رشته علمی است و یکی از مباحثی است که معمولا در کتابهای اخلاق ما به این جهت توجه شده است و دستوراتی کلی درباره آن میدهند، و در تربیتهای اخلاقی حضوری نیز روی این مسئله تکیه میکنند و طبق آن دستور میدهند.
ضرورت و اهمیت مقایسه جامع مکاتب اخلاقی
جا دارد که بحث جامعی در مقایسه مکاتب اخلاقی از همه این جهات مطرح شود تا علم و معرفت ما مضاعف شود، و هم جنبه اثباتی داشته باشد و هم به نفی شبهات بپردازد. تا زمانیکه بحث به صورت جامع نباشد، نقش کامل خودش را نمیتواند ایفا کند. متعلم در کلاس مسئلهای را قبول میکند و هیچ شبههای به عنوان مسئله علمی برایش باقی نمیماند، اما در عمل میبینیم که تأثیری ندارد و هنگام عمل برایش شبهه میشود که نکند آن کار دیگر بهتر باشد. در مقام تزاحم از اینگونه مسایل بسیار اتفاق میافتد؛ اینکه من امروز باید چه کار کنم؛ آیا روش فلان استاد بهتر است یا این روش؟ برخی از این مقایسات ریشه در مسایل نظری دارد؛ همانند اختلافاتی که بین متخصصان در هر علمی ممکن است پیدا شود. در مسایل استنباطی گاهی پزشکها نیز با هم اختلاف پیدا میکنند و برخی یک دارو و برخی داروی دیگری را تجویز میکنند. در روشها نیز اختلافاتی وجود دارد که برخی از آنها بنیادی است که ممکن است خطرزا باشد. ما برای اثبات آنها باید افزون بر براهین عقلی از بیانات وحیانی نیز استفاده کنیم؛ بهخصوص نسبت به برخی از آنها که شیاطین آنها را القا میکنند و باعث میشود که اراده ما در عمل ضعیف شود.
امیدواریم این مباحث برای اشخاص با همت الگویی باشد و تحقیق جامعی در مسایل اخلاق اسلامی انجام دهند. این کمبود در جامعه اسلامی و در حوزههای علمیه دینی که پیامبر آن میگوید: انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق، بسیار شرمآور است؛ مخصوصا با توجه به فسادهای اخلاقی که به وسیله رسانههای مجازی به صورت پیوسته به جوانان تزریق میشود، وظایف ما صد برابر سنگینتر از گذشته شده است. از اینرو باید این مسایل را جدی بگیریم و پاسخی برای خدا تهیه کنیم. توجه داشته باشیم که تا بحث جامعی در اینباره انجام نگیرد، ما قادر نخواهیم بود پاسخ همه شبهات را برای همه اصناف تهیه کنیم. باید اهتمام کنیم و این مسئله را جدی بگیریم. باید این بخش را در حوزهها زنده کنیم و حتی سعی شود که دستکم مبانی آنها را جزو برنامههای درسی قرار دهیم.
وصلیالله علی محمد و آلهالطاهرین.