جلسه سوم؛ ابتلا و امتحان در قرآن

تاریخ: 
چهارشنبه, 30 دى, 1388

بسم الله الرحمن الرحیم

آن چه پیش رو دارید گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1388/10/30 ایراد فرموده‌اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

ابتلا و امتحان در قرآن

«أَعُوذُ بِاللهِ مِن الشَّیطانِ الرَّجِیم * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ‏؛ * الم *أَ حَسِبَ النَّاسُ أَن یُترَْكُواْ أَن یَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ»1
در جلسه اول پیرامون مفهوم فتنه و مرادفات یا مشابهات آن مثل امتحان و ابتلا، و در جلسه دوم درباره حقیقت امتحان و ضرورت آن برای زندگی انسان در ارتباط با هدفی که خدای متعال از آفرینش انسان در این عالم داشته، بحث کردیم. در این جلسه به توفیق الهی درباره موارد فتنه و ابتلاء در قرآن کریم بحث کوتاهی خواهیم داشت.

موارد ابتلا و امتحان در قرآن

مواردی را که قرآن در زمینه فتنه و ابتلاء بحث کرده است، می‌توان به دو دسته کلی تقسیم کرد. البته روح همه این موارد این است که خدای متعال شرایطی پیش می‌آورد تا افراد سر دو راهی‌ها یا چند راهی‌ها قرار بگیرند و یک راه را انتخاب کنند. حقیقت امتحان و فتنه و ابتلا و همچنین هدف از آفرینش انسان در این عالم همین است. موارد امتحان به حسب تعبیرات قرآن کریم فرق می‌کند. در برخی موارد خدای متعال صریحاً امتحان کردن را به خودش نسبت داده است و می‌فرماید: ما مبتلا کردیم، ما امتحان کردیم. در برخی موارد به انسان‌ها نسبت داده است و می‌فرماید: انسان‌ها ایجاد فتنه کردند. روح هر دو بر می‌گردد به این‌که باید زمینه‌ای برای انتخاب انسان‌ها فراهم شود تا با اختیار خود استعدادهای خویش را شکوفا کنند و راه نهایی خودشان را برگزینند. مواردی را که خدا به خود نسبت می‌دهد - عمده آیات از این دسته است –؛ باز قابل تقسیم به دو دسته است. در یک دسته مورد فتنه امور تکوینی است؛ یعنی خدا چیزی را به صورتی خلق کرده یا وصف وجودی تکوینی خاصّی به آن داده تا اسباب آزمایش و فتنه قرار گیرد. در دسته دیگر افعال تشریعی الهی به عنوان وسیله امتحان ذکر شده است. مثلاً می‌فرماید: ما این دستور را دادیم و این وظیفه را تعیین کردیم تا انسان‌ها آزمایش شوند.
اما آن‌هایی که مربوط به امور تکوینی است باز یک دسته آیاتی است که به طور کلی ذکر فرموده که ما همه شما را امتحان می‌کنیم یا همه چیز وسیله امتحان و آزمایش است. دسته دیگر، موردهای خاصّی را به عنوان وسیله آزمایش بیان می‌فرماید.

امتحان، قانونی فراگیر

از آیاتی که به طور کلی می‌فرماید: ما همه انسان‌ها را امتحان می‌کنیم، آیه‌ای است که در اول بحث در این جلسات مطرح شد:؛ «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَن یُترَْكُواْ أَن یَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِم‏؛ ...»: مردم گمان نکنند، همین که گفتند: ایمان آوردیم، ما آن‌ها را رها می‌کنیم و از آن‌ها می‌پذیریم. نه، این‌ها باید امتحان شوند. پیشینیان را هم امتحان کردیم، این‌ها را هم امتحان خواهیم کرد. بعد از این‌هم هر کس بیاید، امتحان خواهد شد. این یک اصل کلی است. در بعضی آیات می‌فرماید: همه پدیده‌های زمین وسیله امتحان هستند، مانند: «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»2: همه آن‌چه روی زمین است را، زینت قرار دادیم تا مردم را آزمایش کنیم که رفتارشان با این جاذبه‌هائی که روی زمین وجود دارد چگونه خواهد بود. آیا خوبی و بدی، حلال و حرام را رعایت می‌کنند؟ فقط اصل امتحان هم نیست، بلکه در میان امتحان شدگان هم مراتب، مختلف است تا بهترین‌ها شناخته شوند: «... لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً».؛ این یک دسته آیات است.

ذکر برخی از اسباب تکوینی امتحان

دسته دیگری از آیات، برخی نعمت‌های خاصّ را به عنوان وسیله آزمایش معرفی می‌کند. منظور از خاصّ این است که دایره‌اش اضیق از دسته قبل است، به این صورت که کلیاتی است که شامل همه چیز نمی‌شود. مثل «وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ ...»3:؛ اموال شما و فرزندانتان وسیله آزمایش هستند. در میان اموری که در دنیا انسان به آن‌ها وابستگی پیدا می‌کند، آن‌چه طبیعی‌تر و عمومی‌تر است این دو امر است. شاید در هیچ جای دنیا انسانی پیدا نشود که نسبت به اموال دنیا یک تعلّق خاطری پیدا نکند و دلش هوای مال نکرده باشد. داشتن فرزند هم اینگونه است. تجربه‌های عمومی دنیا، تجربه‌های روزگار خودمان، تجربه‌های شخصی ما این مطلب را نشان می‌دهد. این دلبستگی که انسان نسبت به فرزند دارد با هیچ چیز قابل مقایسه نیست. همین طور مالی که کسب می‌کند مخصوصاً آن مالی که انسان برای به دست آوردنش زحمت کشیده باشد. خدای متعال این‌ها را به خصوص ذکر می‌فرماید، برای این‌که توجه ما را بیشتر جلب کند به این‌که بدانیم این‌ها اسباب امتحان است و خودش اصالت ندارد. مثال دیگر از امور خاص، آیه معروفی است که می‌فرماید: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ»4. مواردی که این آیه ذکر می‌کند، شامل مال و فرزند هم می‌شود؛ امّا روی اموال خاصّی تکیه کرده است. در بعضی از تفاسیر ثمرات به فرزندان هم تفسیر شده است. این‌ها اسباب آزمایش هستند. از موارد دیگر اسباب امتحان فقر و غنا می‌باشد. هر دو وسیله آزمایش است. در سوره فجر می‌فرماید: «فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَكْرَمَنِ * وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ»5.؛ در هر دو مورد می‌گوید: ما مبتلا می‌کنیم. در فارسی مبتلا کردن، تعبیری است که فقط در موارد سختی بکار می‌رود؛ امّا در اصطلاح قرآنی این طور نیست؛ بلکه هر امتحانی، ابتلا است.
در این آیه خداوند یکی از گلایه‌های خود را از انسان مطرح می‌کند. می‌فرماید: اگر خدا این طور امتحان کند که او را در جامعه محترم و مورد اکرام قرار دهد و خدا نعمت‌هائی به او بدهد، در این‌جا می‌گوید: بله خدا من را احترام کرده و گرامی داشته است! امّا اگر راه امتحان او را فقر قرار دهد و روزی‌اش را تنگ کند، در این‌جا فراموش می‌کند که هر دوی این‌ها امتحان بود و می‌گوید: خدا من را خوار کرده و به من اهانت کرده است. در صورتی که هر دو وسیله امتحان است. هیچ کدام اصالتاً نه ملاک اکرام است و نه ملاک اهانت.
خداوند درباره کسانی که در این دنیا نعمت‌های زیادی به آن‌ها داده است، می‌فرماید: فریب این نعمت‌ها را نخورید و خیال نکنید که چون نعمتشان زیاد است، نشانه این است که خدا اینها را خیلی دوست دارد. خطاب به خود پیغمبر اکرم - صلی الله علیه و آله - می فرماید:؛ «وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْكَ إِلى‏؛ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَیْرٌ وَ أَبْقى‏»6:؛ چشم‌هایت را به این کسانی ندوز که ما به آن‌ها نعمت‌های دنیا دادیم و زندگی آنها دارای زرق و برق و جاذبه‌هایی شده است. خود این تعبیر خیلی معنادار است. یک وقت انسان یک چیزی را نگاه می کند، در اینجا می گویند: «نظر الیه». یک وقت چشمش را می دوزد و گردنش را می کشد تا خوب تماشا کند، در اینجا می گویند: چشمانش را به یک جائی دوخته است. در این آیه می‌فرماید: به این نعمت‌ها و متاع‌هائی که به گروهی از مردم داده ایم، چشم ندوز، یعنی به اینها اهمیّت نده. اینها کالاها و زخارف دنیا است. این نعمت‌ها را به اینها داده ایم تا آن‌ها را مورد فتنه و آزمایش قرار دهیم: «لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ». چیزی که وسیله آزمایش است، حسرت خوردن ندارد. آیا درست است که از روی حسرت گفته شود: چرا باید فلان کس با فلان وسیله آزمایش شود! ثروت یک گونه و فقر هم گونه دیگری از امتحان است. هر دو را باید به چشم امتحان نگاه کنیم. طبیعت این عالم و همه کالاهای این دنیا، این است که وسیله آزمایش است. ما اشتباه می کنیم که خیال می کنیم اینها مطلوبیّت دارد و باید به آنها دل بست و زحمت کشید تا آنها را به دست آورد و از آنها لذّت برد. هم خودش و هم لذّت‌هایش اصالت ندارند و وسیله‌؛ برای آزمایش هستند.
یک راه دیگر برای امتحان این است که خداوند در میان جامعه یک قشری را برخوردار و ثروتمند می کند و یک قشری را محروم؛ نه اینکه یک نفر گاهی روزی‌اش تنگ است و گاهی وسیع. حکمت این تفاوت چیست؟ چرا خداوند بین انسان‌ها فرق گذاشته است؟ البته معنای این حرف این نیست که خود آن‌ها دخالتی در وضعشان نداشته اند. برای این دسته زمینه ای فراهم شده که توانسته اند مالی به دست آورند و ثروتی بیاندوزند و دیگران چنین وسیله ای برایشان فراهم نشده است. بالاخره نتیجه این شده که در جامعه این دو قشر شکل بگیرند. در چند آیه مشابه، علّت این نکته بیان شده است. در آیه 48 سوره مائده می‌فرماید: «... وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِیَبْلُوَكُمْ فی‏؛ ما آتاكُم‏؛ ...»:؛ اگر خدا می‌خواست می‌توانست همه شما را یک دست قرار دهد. همه یک نوع غذا داشته باشید. لباس‌هایتان، خانه‌هایتان و ... مثل هم باشد و همه چیز یکنواخت باشد. ولی خدا این را نخواسته است. زمینه‌هایی را فراهم کرده که اختلافاتی در ثروت‌ها و ... پدید آید؛ چرا؟ برای این است که شما آزمایش شوید که آیا آن‌هایی که ثروت بیشتری دارند، حقّ دیگران را می دهند؟ آیا آنهایی که ثروت کمتری دارند به فقر خود و به آن‌چه حقّشان است قانع هستند یا به مال دیگران دست درازی می کنند؟ آیا به تقدیرات خدا راضی هستند یا در عمق دلشان از خدا گله و شِکوه دارند که چرا ما این امتحان را پس می‌دهیم؟ بندگانی وجود دارند که داشتن همه ثروت‌های دنیا با محتاج بودن به یک لقمه نان، برایشان تفاوتی نمی‌کند. چنین انسانی باور کرده است که همه این‌ها آزمایش است و کار خدا حکیمانه است. معتقد است که چه من ثروت داشته باشم و چه فقر، می‌توانم خدا را بندگی کنم و به مقامی برسم که فرشتگان مقرّب خدا باید خادم من شوند.
البته این‌ها غیر از انجام وظیفه‌ای است که انسان در قبال کسب روزی دارد. انسان باید دنبال روزی حلال برود و باید کسب و کار داشته باشد. آن‌ها هم یک نوع آزمایش است؛ به خاطر این‌که به دستورات خدا عمل می‌کند. این دو امر را باید از هم تفکیک کنیم.

امتحانات تشریعی

باب دیگر آزمایش‌های الهی، افعال تشریعی و دستورات خداوند است. تمام تکالیف خدا وسیله آزمایش است تا معلوم شود چه کسی بهتر عمل می‌کند. در آیات قرآن گاهی خداوند روی یک موارد خاصّی دست گذاشته و می‌گوید: این‌ها را وسیله آزمایش شما قرار می‌دهم. در آیه 94 از سوره مائده می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لَیَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الصَّیْدِ تَنالُهُ أَیْدیكُمْ وَ رِماحُكُمْ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَخافُهُ بِالْغَیْبِ فَمَنِ اعْتَدى‏؛ بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَلیمٌ».؛ در اینجا خداوند می‌فرماید: مسأله صید و شکار وسیله آزمایش است به خصوص برای کسانی که در حرم هستند. مسجدالحرام و اطراف آن تا محدوده خاصّی حرم است و صید در آن‌جا در حال احرام، حرام است. می‌فرماید: گاهی ما شکاری می‌فرستیم که دست شما به آن می‌رسد یا اگر نیزه بیندازید به او می‌خورد. این وسیله آزمایش است که آیا صید می‌کنید یا نمی‌کنید؟ نظیر این آیه درباره اصحاب سبت آمده است. خداوند به آن‌ها دستور داده بود که روز شنبه ماهی صید نکنند. «إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ كَذلِكَ نَبْلُوهُمْ بِما كانُوا یَفْسُقُون‏»7:؛ روزهای شنبه دسته دسته ماهی‌ها کنار ساحل می‌آمدند و خیلی راحت می‌تواستند آن‌ها را صید کنند. امّا روزهای دیگر این طور نبود. خداوند دستور داده بود روز شنبه نباید صید کنید. این امتحان بود. اینگونه امتحانات الهی برای این است که روشن شود، آیا به دستور خدا عمل می‌شود و یا می‌گویند: آقا اصل، اقتصاد است! اگر پول نداشته باشیم همه چیز بر باد است! باید پول به دست آورد. بنی اسرائیل گفتند: ما روز شنبه صید نمی‌کنیم. ولی حوضچه‌هایی کندند و روز شنبه آب را به درون آن حوضچه‌ها هدایت می‌کردند. وقتی ماهی‌ها درون حوضچه‌ها می‌رفتند، جلوی آب را می‌بستند و روز یک شنبه می‌رفتند آنها را صید می‌کردند. به همین دلیل خدا آن‌ها را مسخ کرد و به صورت میمون درآمدند. بعضی کارها و حیله‌های شرعی که ما به کار می‌بریم از همین قبیل است و گرفتاری‌هائی هم که به دنبال آن می‌آید از همین جهت است. از اوضاع گرانی گله می‌کنیم و یا می‌پرسیم چرا خشکسالی پیش می‌آید؟ چرا زلزله و سیل رخ می‌دهد؟ ولی نمی‌پرسیم خودمان چه کردیم؟

انبیاء و امتحانات الهی

همه انسان‌ها امتحان می‌شوند، برای این‌که ما بدانیم کسی مستثنی نیست، خداوند برای پیغمبران امتحان‌های خاصّی قرار داده است. مهم‌ترین امتحانی که قرآن ذکر کرده و شاید در طول تاریخ بشر چنین امتحانی کم نظیر باشد، امتحاناتی بود که برای حضرت ابراهیم - علیه السلام - پیش آمد. در آتش افتادن، دستور ذبح اسماعیل و سختی‌هایی که اصلاً در عالم بی نظیر است. برای انداختن حضرت ابراهیم به درون آتش منجنیق درست کردند و او را درون منجنیق گذاشتند و به درون آتش پرت کردند. خداوند او را چنین امتحان کرد تا ببیند آیا صبر می‌کند یا نه؟ نکته جالب این است که در این فاصله‌ای که از منجنیق به طرف آتش پرتاب شد، جبرئیل آمد و گفت: ابراهیم! آیا حاجتی داری؟ گفت: به تو، نه. از تو چیزی نمی‌خواهم. گفت: پس از خدا بخواه. گفت او دارد می‌بیند. علم او به حال من از درخواست کردن من کفایت می‌کند.8؛ در حالی جبرئیل به سراغ ابراهیم می‌آید و از او می‌خواهد که اگر درخواستی داری بگو، که می‌خواهند ابراهیم را در آتشی عظیم بیاندازند. در آن شرایط می‌گوید: به تو حاجتی ندارم. اگر همه این عالم خلق شده بود برای این‌که یک ابراهیم در آن پیدا شود، ارزش داشت. بعد از همه این ابتلائات، خدا فرزندی به او داده است. فرزندی که در عالم بی نظیر است. در سنّ نوجوانی این فرزند، که زیبا و با کمال شده، خداوند دستور می‌دهد که او را ذبح کن و سرش را ببر! ابراهیم بدون هیچ تعلّلی تا به خواب دید و فهمید چنین وظیفه‌ای دارد، فوراً آماده شد.
این امتحانات مقدمه بود تا حضرت ابراهیم به مقام امامت برسد. اگر بفهمیم که حضرت ابراهیم با همه این کمالات در مقابل سیدالشهدا - علیه السلام - باید زانو بزند، آن وقت حقّ می‌دهیم که همه این عالم فدای حسین باشد. اگر کسی به ساحت ابا عبدالله - علیه السلام - جسارت کند، از جهتی برای من و شما امتحانی است که در مقابل آن‌ها چه عکس العملی نشان می‌دهیم. آیا به خاطر برخی اغراض سیاسی، ریاست و ... سکوت می‌کنیم؟ و حتّی این اندازه هم به خودمان زحمت نمی‌دهیم که محکوم کنیم و بگوئیم بد کاری کردند؟
انسان گاهی به کجا می‌رسد! یکی ابراهیم، و یکی سیدالشهدا می‌شود و یکی هم به خاطر اغراض سیاسی حاضر نیست توهین کننده به سیدالشهدا را محکوم کند! تفاوت ره از کجاست تا به کجا!
اگر خدا چنین امتحاناتی از انبیاء گرفته، در مقابل، نعمت‌هائی هم که به پیغمبران داده به هیچ کس نداده است. امیدواریم خدای متعال همه ما را در امتحانات موفق بدارد.


1؛ . العنکبوت / 1و2.

2؛ . الکهف / 7.

3؛ . الانفال / 28.

4؛ . البقره / 155.

5؛ . الفجر / 15 و 16.

6؛ . طه / 131.

7. الاعراف / 163.

8؛ . بحار الانوار، ج 68، ص 156.