بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیش رو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1389/02/01 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
در چند جلسه اخیر، موضوع بحث ما فتنه بود و این موضوع را به جهت مسائل اجتماعی مورد ابتلا در چند ماه اخیر، انتخاب کردیم. منظور از فتنه اجتماعی که مورد بحث ماست عبارت است از اینکه در جامعه فعالیتهائی انجام گیرد که زمینه تشخیص درست و نادرست، و حقّ و باطل را مبهم کند و در نتیجه کسانی ناخواسته و ناآگاهانه به دام گمراهی و کجروی بیافتند. عرض کردیم که در پیدایش و پیشرفت فتنه اجتماعی سه عامل مؤثر است. آغازگر این حرکت کسانی هستند که به خاطر اغراض و منافع شخصی، قصد دارند شرایط نامناسب، مبهم و غبارآلودی در جامعه پدید آورند و به اصطلاح آب را گلآلود کنند تا بتوانند ماهی مقصودشان را بگیرند. اینان آگاهانه مقاصد شوم و نامشروعی دارند و به خاطر آن نقشه میکشند. خودشان هم میدانند دنبال چه چیزی هستند؛ برای آنها ابهامی وجود ندارد؛ بلکه برای دیگران ابهام به وجود میآورند تا بتوانند منافع خودشان را تأمین کنند. اوّلین عواملی که معمولاً پشت پرده هستند و خیلی شناخته نمیشوند، این گروهاند.
این دسته برای پیاده کردن مقاصدشان به کارگزار احتیاج دارند. به دنبال کسانی هستند که به تعبیر ساده، بتوانند آنها را بخرند؛ لذا مزدور انتخاب میکنند و به آنها پول میدهند تا کار کنند. این مزدوران هم میدانند که چه میکنند. اینها به خاطر خواستههای مادی و دنیوی و صرفاً به خاطر اینکه پولی به دست آورند و زندگیشان را بگذرانند، تن به مزدوری میدهند. معمولاً هم از اراذل و اوباش و آنهایی که شخصیت و کرامتی ندارند، هستند. این دسته هم از عواملی هستند که در پیدایش فتنه مؤثرند.
دسته دیگر عواملی هستند که میتوانند در پیشرفت یا تسریع یا تعمیق فتنه مؤثر باشند، ولی قصد سوئی ندارند؛ بلکه از روی جهل، کم تجربگی و نداشتن بصیرت اجتماعی، حرکاتی را انجام میدهند که به نفع فتنهگران تمام میشود، و شاید هم با نیت خیر به فتنه کمک کنند؛ که در جلسه قبل به صورتهای مختلف آن اشاره کردم. این سه دسته عامل در پیدایش فتنه مؤثر هستند.
اگر مجموعاً این عوامل را طیف فتنهجویان بنامیم، طیف دیگر، فتنه زدگان هستند؛ یعنی آن عدّه که در پیدایش فتنه نقشی ندارند؛ بلکه طعمه فتنهگران و قربانی فتنه میشوند. گرفتاری این افراد هم معمولاً ناخودآگاهی، اشتباه، یا ضعف ایمان است. این دسته شاید اکثریت را هم تشکیل دهند.
فرض ما این است که میخواهیم نه فتنهگر و نه طعمه فتنهگران باشیم؛ امّا باید بدانیم که وظایفی هم داریم که گاه از آنها غفلت میکنیم و آن مقابله با آن عوامل سهگانه فتنه است. در مقابل اینها چه وظیفهای داریم؟
در مقابل طراحان فتنه که آگاهانه شیطنت میکنند و میخواهند مردم را گمراه کنند، و از آنها سوء استفاده کنند چه باید کرد؟ در ابتدا به نظر میرسد که اگر بتوانیم، باید اینها را هدایت کنیم تا دست از فتنهگری بردارند. این یک احتمال و فرضی است که در بحث میتوان مطرح کرد؛ امّا در خارج تقریباً شبه محال است. هم تجربههای خارجی و هم آیات و روایات فراوانی نشان میدهند که همیشه در اجتماع، کسانی عالماً و عامداً مردم را به خطا و انحراف میکشانند و قابل هدایت هم نیستند. اگر این بحث به این صراحت مطرح شود، برای بسیاری از افراد شبهه جبر پیش میآید؛ ولی ما میدانیم که مسئله، مسئله جبر نیست؛ زیرا کسانی که عمداً در مسیر خطا قدم میگذارند، روز به روز به فساد نزدیکتر میشوند؛ تا به جایی میرسند که قرآن میفرماید: «خَتَمَ اللَّهُ عَلى؛ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى؛ سَمْعِهِمْ وَ عَلى؛ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ ...»1. برای نمونه آیات اول سوره یس؛ را مرور و در آن تأمل کنیم؛ میفرماید: «بسم الله الرحمن الرحیم * یس * وَ الْقُرْآنِ الْحَكیمِ * إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ * عَلى؛ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ * تَنْزیلَ الْعَزیزِ الرَّحیمِ * لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ»2: ما تو را فرستادیم برای مردمی که انذار نشده بودند تا آنها را انذار کنی؛ بعد میفرماید: کسانی هستند که به هیچ وجه قابل هدایت نیستند. تعبیرات عجیبی دارد؛ میفرماید: «إِنَّا جَعَلْنا فی؛ أَعْناقِهِمْ أَغْلالاً فَهِیَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ»3: ما به دور گردن عدّهای غلهائی انداختهایم که نه تنها گردنشان، بلکه تا چانههایشان را هم گرفته است؛ «وَجَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ»4: در مسیری که حرکت میکنند در اطرافشان، از جلوی رویشان و از پشت سرشان سدّ ایجاد کردیم؛؛ اینها را خوب پوشاندیم؛ لذا چشمشان نمیبیند. «وَسَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ؛ أم لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ»5: چه اینها را انذار کنی و چه انذار نکنی، اینها هدایت نمیشوند.
این یک حقیقتی است که در میان انسانها کسانی هستند که شکل و شمایل انسان دارند، امّا قابل هدایت نیستند؛ شاید عمامه هم روی سر داشته باشند. با این توصیفی که قرآن از ایشان میکند، چگونه میخواهند هدایت شوند؟ گاهی از این افراد به شیاطین إنس تعبیر میکند. بنابراین اینکه آدم گمان کند هر کس روی دو تا پا راه میرود، دو چشم دارد و ... حتماً آدم پاک، خوب و سالمی است، یک خوشبینی خیلی بیجائی است. قرآن کریم در جای دیگر با تعبیری بالاتر میفرماید: «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِن؛ ...»: ما برای هر پیغمبری دشمنی قرار دادیم که آن دشمنانِ انبیاء، شیاطین إنس و شیاطین جنّ هستند. خداوند این کار را هم به خودش نسبت میدهد. در وجود چنین موجوداتی هیچ شبههای نیست. اینان همان عوامل اصلی فتنهاند. آیا میتوان اینان را هدایت کرد؟ قرآن به پیغمبر خدا میفرماید: تو هم نمیتوانی اینها را هدایت کنی! اینها قابل هدایت نیستند. ظاهراً در قبال هدایت این دسته از عوامل وظیفهای نداریم؛ مثلاً وظیفه نداریم که برای رئیس جمهور آمریکا، نخست وزیر انگلیس یا نخست وزیر فرانسه نامه بنویسیم و آنها را به عدالت و ... دعوت کنیم و امید تأثیر داشته باشیم. چنین اندیشهای، خیالی بیش نیست.
دسته دوم افراد ضعیف النفسِ دنیاپرستیاند که به دنبال منافعشان هستند؛ البته نه منافع دراز مدّتی که برای آن نقشه بکشند و طرّاحی کنند؛ بلکه به دنبال گذراندن امور روزمرهشان هستند. اینان اراذل و اوباشی هستند که به دنبال آناند که پولی بگیرند و سروصدائی راه بیاندازند و مردم را بترسانند. این افراد اگر در اوایل کار باشند و هنوز خیلی فریب نخورده باشند، کمابیش ممکن است در اثر موعظه و راهنمائی، یا حتّی کمکهای مادّی، هدایت شوند. گاهی این افراد به خاطر وجود مشکلات مادّی سراغ فتنهگران میروند؛ اگر به وضع آنها رسیدگی شود، محبّتی ببینند، شاید هدایت شوند. امّا اگر حرفهای شده باشند، به طوری که اصلاً کارشان همین شده که باج بگیرند و مزاحمت برای دیگران ایجاد کنند، و دنبال کاسبی حلالی نیستند، دیگر امیدی به هدایت آنان نیست.؛
وظیفه اصلی ما در مورد عوامل فتنه بیشتر به گروه سوم مربوط میشود. گروه سوم کسانیاند که بدون سوء نیت، از روی کم بصیرتی و جهل، کاری میکنند که به نفع فتنهگران تمام میشود. هم در فهم و هم در تشخیصِ مورد و موقع، اشتباه میکنند. بالاخره گاهی از این اشتباهات پیش میآید. امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ هم میفرماید: «کسی که طالب حق بود و اشتباه کرد، مثل کسی نیست که عامداً بر علیه حق قیام میکند»6؛ ولی چه بدانند و چه ندانند، ضررشان با دیگرانی که نمیدانند مساوی است. خیال میکنند مشغول به انجام وظیفه شرعی هستند؛ امّا متوجّه نیستند که تیشه به ریشه اسلام میزنند.
در مقابل این نوع افراد، همه، مخصوصاً ما طلبهها، وظیفه بسیار سنگینی داریم. باید سعی کنیم از راههای صحیح، با زبان نرم و با استدلال، این افراد را ارشاد کنیم و آنان را متوجه اشتباهشان کنیم. میزان اثر بخشی این کار به عوامل مختلفی بستگی دارد؛ ولی در میان این قشر بر خلاف دسته اوّل، امید به اینکه عدّهای هدایت شوند و دیگر آب به؛ آسیاب دشمن نریزند، زیاد است. امّا ما که خود را از فتنه کنار گرفتهایم و تماشاگر میدان فتنه هستیم، گاهی توجّه به چنین وظیفهای نداریم؛ کسی هم باید ما را متوجّه کند. خیال میکنیم فتنه آخرالزّمان است و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم انجام میگیرد و ما وظیفهای نداریم. اگر این چنین افرادی عنوانی هم داشته باشند، میگوئیم: «اینها این طور تشخیص دادهاند؛ ما نمیتوانیم برای آنها تعیین تکلیف کنیم؛ جاهل را با عالم بحثی نیست.»؛ در صورتی که فرض ما این است که لااقل در این مسأله آنها جاهل هستند و اشتباه کردهاند و ما عالم هستیم؛ گرچه ممکن است در بسیاری از علوم، آنها عالم باشند و ما نسبت به آن علوم جاهل باشیم. امّا اینجا که فرض این است که ما راه حقّ را میدانیم و میفهمیم که اینها اشتباه کردهاند، باید از هر راه مناسبی که موثر باشد، سراغ اینها برویم و آنها را به اشتباهشان توجه دهیم. تا اینجا صورت کلی مسئله گفته شد؛ امّا مراحل آن چیست و در موارد مختلف چه کار باید کرد، صورتهای زیادی دارد که نمیتوان همه را بیان کرد.
دسته دیگری که در قبال آنها مسئولیت داریم و عمده مخاطبین ما را تشکیل میدهند، افرادی هستند که هیچ نقشی در پیدایش یا تثبیت فتنه ندارند؛ امّا در معرض فریب فتنه گران و گمراه شدن قرار دارند. نسبت به اینها وظایف بسیار سنگینی داریم. همه اینها غیر از آن وظیفهای است که نسبت به خودمان داریم؛ غیر از اینکه باید مراقب باشیم خودمان در دام فتنهجویان نیافتیم، باید وظایفمان را در قبال آن دسته از فتنهگران که امکان تأثیر در آنها میرود و همچنین آنهائی که در معرض به دام افتادن هستند، انجام دهیم. برای مقابله با فتنهگران ابتدا لازم است از انگیزه آنان با اطلاع شویم و بدانیم چه نقشههائی طراحی کردهاند؛ امّا آنچه که به صورت کلی میتوان گفت این است که در همه این موارد دو عامل، به نحو منع خُلوّ مؤثر است و منشأ؛ پیدایش انحرافاتی است که موجب میشود اشخاص به عامل دست دوم یا سوم فتنهگران تبدیل شوند، و یا حتّی موجب گمراهی افرادی شود که خطر فتنه آنها را تهدید میکند. آن دو عامل عبارتند از: 1. ابهام، جهل و غفلت؛ یعنی حقیقت برایشان آن طور که باید و شاید روشن نیست؛ 2. تمایلات نفسانی؛ که با حقّ نمیسازد؛ یعنی اسیر هوای نفس و شیطان هستند.
طبیعی است که برای رفع عامل اوّل یعنی جهل و ابهام، باید آگاهی داد و روشنگری و افشاگری کرد، تا حقّ روشن شود و با باطل مشتبه نشود. این کاری است که در ابتدا همه انبیا انجام میدادند. البته این وظیفه در قبال کسانی است که امیدی هر چند ضعیف به هدایتشان وجود دارد. حتّی از آداب اسلامی در حرکتهای نظامی، دفاعی و جهادی این است که مجاهد در ابتدا باید انذار، ارشاد و اتمام حجّت کند. هنگامی که پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ امیرالمومنین ـ علیه السلام ـ را به یمن فرستادند تا فتنهای را سرکوب کنند، عمده سفارش ایشان به امیرالمؤمنین این بود: «لَأَنْ یَهْدِیَ اللَّهُ عَلَى یَدَیْكَ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ خَیْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْس»7: یا علی! اگر یک نفر را هدایت کنی برای تو از هر چه خورشید بر آن میتابد بهتر است. این جزء؛ آداب جهاد اسلامی است که مسلمانها در مقابل کسانی که میخواهند با آنها به جنگ بپردازند، اول آنها را هدایت کنند؛ بگویند: «اگر حرفی دارید، بزنید؛ اگر شبههای دارید، بپرسید»، تا حجّت بر آنها تمام شود. نباید ارشاد دیگران را سبک بشماریم. ما که معتقدیم لغزش در امور دینی باعث جهنّم و عذاب آخرت میشود و قابل مقایسه با بدبختیهای دنیا نیست، باید نسبت به ارشاد دیگران دلسوز باشیم. چه طور برای یک فقیری که نان شب ندارد، یا مریضی که بیمارستان او را نپذیرفته، دلمان میسوزد، حال وقتی میبینیم کسی دارد گرفتار آتش جهنّم میشود نباید دلمان بسوزد؟ اما برای ارشاد دیگران لازم است که اوّل خودمان راه حقّ را بشناسیم، بعد به سراغ ارشاد دیگران برویم. این طور نباشد که روی توهّمات یک مطلبی به ما القا شده باشد و سعی کنیم آن را به دیگران منتقل کنیم.
مسأله دوم مبارزه با هواهای نفسانی و گرایشهای دنیاگرایانه است. در این راستا چه باید کرد؟ در این مرحله کار مشکل است؛ راه مسدود نیست، امّا برنامههای کوتاه مدت برای این مرحله کارآیی ندارد. برای این کار باید دستگاههای تربیتی و ارشادیِ وسیعی با برنامههای طولانی مدت داشت. باید رسانههای ملی، روزنامهها، انواع و اقسام وسایل ارتباط جمعی را به کار گرفت تا تربیت صحیح در جامعه پیش برود و آن گرایشهای فاسد و حیوانی و شیطانی رشد نکند. این کار، نشدنی نیست؛ امّا با یک مواجهه و چند کلمه صحبت کردن هم مسأله حل نمیشود. در این رابطه بیشتر باید برنامهریزان فرهنگی کشور به فکر باشند و دست کم به همان اندازهای که به مسائل اقتصادی مردم اهمیّت میدهند، به مسائل معنوی، فکری و فرهنگی هم اهمیّت بدهند.
به هر حال این یک وظیفه سنگینی است که به عهده ماست تا آن دسته از افراد که هنوز حرفهای نشدهاند، راه صحیح را تشخیص دهند. البته ممکن است بعضی از افراد آن چنان در دام هوسهای مادی افتاده باشند که اصلاً به غیر از آنها به چیزی فکر نمیکنند و حاضر نیستند حرفی گوش کنند. این افراد مصداق این آیه شریف هستند: «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیاةَ الدُّنْیا * ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْم؛ ...»8. صرف وقت برای کسانیکه جز لذّت دنیا چیزی نمیشناسند، سودی ندارد؛ مگر اینکه اوّل گرایشات دنیاپرستانه آنها تضعیف شود و به حدّی برسند که حاضر باشند حرف حسابی را بشنوند و روی آن فکر کنند؛ و الّا مادامی که آنان در فکر خواهشهای نفسانی خود هستند، حاضر نیستند در مورد آخرت، خدا و قیامت و ... فکر کنند؛ بلکه این امور را مسخره میکنند و میخندند.
اتّفاقاً آن نقشی را که قرآن برای شیاطین إنس و جن قائل است، موردش همینها هستند. قرآن شیاطین إنس و جن را اینگونه معرفی میکند: «... یُوحی؛ بَعْضُهُمْ إِلى؛ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورا ...»9: کار این شیاطین این است؛ که به همدیگر حرفهای زیبا و فریبنده را الهام میکنند. ابزار کارشان حرف قشنگ است. کلام زیبا به همدیگر یاد میدهند؛ از این کلام زیبا چه هدفی را دنبال میکنند؟ «وَ لِتَصْغى؛ إِلَیْهِ أَفْئِدَةُ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَة ...»10؛ هدفشان این است که آنهایی که ایمان به آخرت ندارند، دل به این حرفها بدهند؛ نمیگوید: گوش بدهند، بلکه میگوید: دل بدهند؛ یعنی اگر انسان از اوّل مسأله دنیا و آخرت برایش حل نشود، قیامت را باور نکند، در معرض این انحراف خواهد بود. به جائی میرسد که حاضر نیست گوش به حرف حساب دیگران بدهد، امّا به حرفهای اینها به جای گوش، دل میدهد.
پس وظیفه ما در درجه اوّل آگاهی دادن و هشدار دادن است. وظیفه دوم این استکه با روشهای معقول اسلامی و با رعایت احکام شرعی سعی کنیم آنها را عملاً از پرداختن به کارهائی که موجب این فسادها و فتنهها میشود، بازداریم. واجبترین آنها این است که ما در مقابل شبههافکنیهای آنها، مجالس بحث آزاد داشته باشیم تا پاسخ شبههها داده شود. برای تحقق این هدف لازم است کسانی تربیت شوند که بتوانند به شبهات جواب دهند، جوابی که برای مخاطب قانعکننده و قابل فهم باشد. بعد این افراد به محلهائی که مظانّ این شبهات است، فرستاده شوند. این قسمت بیشتر به ما مربوط میشود؛ این فقط یک حرفه و یک شغل نیست؛ یک وظیفه واجب است. تنها مسأله غساله متنجس و ماء استنجاء و ... مشکلات جامعه را حل نمیکند. در مقابل شیاطین إنس و جنّ ما باید یک دستگاه تبلیغی قوی و فعّال داشته باشیم. البته در کنارش هم باید دولت قدرتمند باشد تا اگر کار به برخوردهای نظامی و تعرّض به جان، مال و ناموس مردم رسید، بتواند جلوی آن را بگیرد. اینها راههای کلی است که برخی مسائل جزئیتر آن را انشاءالله در جلسات آینده با استفاده از آیات و روایات عرض خواهم کرد.
وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین
1؛ . البقره / 7.
2؛ . یس / 1 تا 7.
3؛ . یس / 8.
4؛ . یس / 9.
5؛ . یس/ 10.
6؛ . نهج البلاغه، خطبه 61.
7؛ . بحارالانوار، ج1، ص 216.
8؛ . النجم / 29.
9؛ .الانعام / 112.
10. الانعام / 113.