جلسه نهم؛ بررسی چند شبهه

تاریخ: 
چهارشنبه, 19 اسفند, 1388

بسم الله الرحمن الرحیم

آن چه پیش رو دارید گزیده ‏ای از سخنان حضرت آیت اللّه مصباح یزدی (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1385/01/16 ایراد فرموده ‏اند. باشد تا این رهنمودها چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

بندگی، طریق تقرّب‏

«وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً»1؛ در توصیف «عباد الرحمن»؛ قرآن كریم م‏یفرماید: آنان م‏یگویند: پروردگارا، عذاب جهنم را از ما برگردان و دور كن. این عذاب خسارت و هلاكت عظیم است و جهنم بد قرارگاه و بد اقامتگاهی است. شاید تفاوت معنا «مستقر»؛ و «مقام»؛ این باشد كه «مستقر»؛ شامل قرارگاه موقت نیز می‏شود، ول «مقام»؛ اقامتگاه دائم است.
یكی از اوصافی كه خدای متعال برای بندگان شایسته ‏اش نقل م‏یفرماید، این است كه آن‏ها از عذاب آخرت می‏ترسند. نظیر این تعبیر را در باره اول الالباب داریم كه می‏فرماید: «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ * الَّذِینَ یَذْكُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَل‏؛ جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَكَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّار»2؛ آنان كه عاقل هستند و سطحی فكر نمی‏كنند، وقتی این عالم عظیم را ملاحظه می‏كنند و درباره آفرینش آن م‏یاندیشند، می‏فهمند كه چنین عالمی از حكمت و اسرار فراوان برخوردار است و نم‏یتواند بی ‏هدف باشد. وقتی این عالم هدف داشت، انسان كه در آن آفریده شده است نیز بی ‏هدف نخواهد بود. «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَیْنا لاتُرْجَعُونَ»3؛ این عالم هدفدار است و این هدف جز با عالم دیگری كه در آن جا پاداش كارهای نیك و كیفر كارهای بد داده شود، تحقق پیدا نم‏یكند. اگر فقط همین عالم وجود داشته باشد خالی از عبث نیست، چرا كه كسانی در این عالم جنایات م‏یكنند و كیفر هم نم‏بینند. اگر عالمی نباشد كه كیفر داده شوند، خلقت عبث می‏شود.
اولین مرتبه خروج از سطحی بودن و حس گرایی این است كه انسان بیندیشد و معتقد شود كه این عالم سرسری و بی‏حساب و كتاب نیست. «؛ فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ؛وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ»4؛ به اندازه سر سوزن كار خوب و بد پاداش و كیفر دارد. این طور نیست كه انسان بگوید: من كه زیاد گناه كرده ‏ام، پس این گناه دیگر چیزی نیست. این یكی نیز حساب خودش را دارد. به همین جهت، «عباد الرحمن»؛ در باره عذاب آخرت می‏اندیشند و از خدا می‏خواهند كه آن‏ها را از مقدمات گناه محفوظ بدارد تا به كیفر مبتلا نشوند.
ترس از عذاب برای همه مطرح است. نه تنها پیامبر اكرم‏؛ صل الله وعلیه وآله، بلكه سایر انبیا نیز به وصف «نذیر»؛ متصف بوده ‏اند. «أَلَمْ یَأْتِكُمْ نَذِیرٌ»5؛ بیم دادن وصف عموم انبیا است و مهم‏ترین عامل كه م‏تواند پشتوانه دعوت انبیا باشد و مردم را تحت تأثیر قرار دهد، انذار است. این مطلب را روان شناسان نیز بحث و تحلیل كرده ‏اند. انسان در زندگی خود نیز می‏تواند این نكته را تجربه كند. بیشترین عامل كه ما را از فعالیت‏ها وحشتناك بازم‏یدارد، ترس است. ترس از بیماری، ترس از فقر و ترس از بی‏آبروی و چیزهای از این قبیل بسیار مؤثر است، البته در كنار آن امید به مقاومت نیز مؤثر است، اما جایی كه امر دائر باشد بین امید به نفع و ترس از ضرر، آن چه بیشتر انسان را به انجام دادن وادار م‏یكند چیزی است كه او را از خطر حفظ كند. این اولین اولویت است و در مرجله دوم نوبت به این می‏رسد كه انسان نفع خود را هم در نظر بگیرد و جلب كند. به همین دلیل، دانشمندان علم كلام اولین عامل برای تحقیق درباره دین را خوف از ضرر محتمل دانسته ‏اند. عقل می‏گوید: تحقیق درباره خدا از باب دفع ضرر محتمل واجب است و نم‏یگوید از باب جلب منفعت محتمل باید درباره خدا تحقیق كنیم. دفع ضرر محتمل مؤثرتر و لازم‏تر است. انبیا نیز از همین عامل طبیعی و فطری استفاده كرده و انذار كرده ‏اند. به همین جهت خداوند خطاب به پیامبرصل الله وعلیه وآله م‏یفرماید:؛ «؛ قُمْ فَأَنذِرْ»6؛ و نم‏یفرماید: «قم فبشر»؛ انذار مؤثرتر از تبشیر است. انذار از همه چیزهای است كه ممكن است انسان را به خطر بیندازد و برا او ضرر داشته باشد.
كسان كه هنوز به معارف اسلام پی نبرده و به معاد اعتقاد پیدا نكرده ‏اند، از همین عذاب‏ها دنیا می‏ترسند. ابتدا كه هنوز مردم توحید و معاد را باور نداشتند و حاضر نبودند در مقام تحقیق در این زمینه برآیند، انبیا آنان را به عذاب‏ها دنیوی انذار می‏كردند و م‏یگفتند: اگر بت پرستی كنید در همین دنیا معذّب م‏یشوید و نعمت‏ها از دست شما می‏رود. برای افرادی كه هنوز ایمان قوی ندارند یا اصلاً ایمان ندارند، انذار از همین عذاب‏ها دنیوی شروع م‏یشود و سپس به تناسب مرتبه ایمان كه پیدا می‏كنند، به عذاب‏های اخروی م‏یرسد، چون عذاب دنیوی نه از نظر شدت و نه از نظر مدت با عذاب اخروی قابل مقایسه نیست. شدت آن را نمی‏توانیم درست تصور كنیم، چون نمونه‏؛ اش را درك نكرده ‏ایم، اما مدّتش را تا حدّ می‏توان فهمید. انسان‏ها بالاخره با عدد آشنا هستند و كم و بیش در این دنیا عذاب، ناراحتی و گرفتاری داشته ‏اند و م‏یدانند این عذاب محدود است، اما در برابر آن، عذاب آخرت صد سال و هزار سال نیست، بلكه همیشگی است. «قَالَ إِنَّكُم مَّاكِثُونَ»7؛ با توجه به ابدیت عذاب، ترسناك‏تر بودن عذاب آخرت از عذاب دنیا برا انسان خوب درك م‏یشود، اما كم نیستند كسانی كه شدت عذاب آخرت را نم‏یتوانند درك كنند. قرآن سعی كرده است بیاناتی در زمینه شدت عذاب آخرت داشته باشد كه مردم جدّ بترسند. كم نیستند كسان كه به اندازه یك دهم عذاب دنیا از عذاب آخرت نم‏یترسند! بسیار از افراد مناجات‏های انبیا، اولیا و ائمه (علیهم صلوات الله) به خصوص مناجات‏های طولانی را كه می‏بینند، تعجب م‏یكنند كه چرا مثل امیر المؤمنین (علیه السلام) در مقام مناجات این گونه زار می‏زند و گریه می‏كند.
قرآن به طور صریح ذلّت اصحاب دوزخ در آخرت را مجسم م‏یكند. ما در این دنیا خیل به فكر عزّت و آبرو خود هستیم. نمی خواهیم از نقطه ضعف‏ها و لغزش‏هایمان كسی باخبر شود. اگر كس به یكی از اشتباهات ما واقف شود ممكن است خواب به چشم ما نرود. خیلی دوست داریم در جمع كه وارد م‏یشویم، مردم به ما احترام كنند و این در طبیعت ما است، البته كسانی كه در مكتب انبیا تربیت شوند، حسابشان جدا است.
روان‌شناسان می‏گویند: یكی از مهم‏ترین غرائز در انسان غریزه صیانت از شخصیت و حفظ احترام است. حال اگر كسی گناه مرتكب شود و تصور كند او را با وضع زننده ‏ای در شهر به مردم نشان می‏دهند و او را معرف م‏یكنند، چه حالی پیدا می‏كند؟ قرآن میفرماید: روز قیامت كسانی هستند كه ملائكه آن‏ها را م‏یگیرند و با زنجیر م‏یكشانند، چرا كه از سوی خدا دستور م‏یرسد: «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ»8؛ آن‏ها را بگیرید و در غل و زنجیر بكشید. در آن صحرای محشر جلوی همه خلایق شیخی كه عمری در میان مردم با عزّت و احترام زندگی م‏یكرده است، م‏یگیرند و به سوی جهنم م‏یبرند.؛ «ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ»9؛ با زنجیر او را م‏یكشند كه هفتاد ذراع طول دارد. تازه وقتی وارد دوزخ م‏یشود، ابتدا از او با آب جوشان پذیرایی م‏یكنند كه وقتی آن را می‏خورد تمام درونش را می‏سوزاند. «فَقَطَّعَ اَمعائَهُم»10؛ از بالای سر آب جوش بر او م‏یریزند و از اطراف شعله ‏ها آتش او را محاصره م‏یكند. «یَوْمَ یَغْشَاهُمُ الْعَذَابُ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَیَقُولُ ذُوقُوا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ»11؛ و به آن‏ها م‏یگویند: بچشید آن چه را كه انجام دادید. «قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیَابٌ مِّن نَّارٍ»12؛ به آن‏ها لباس م‏یپوشانند كه از آتش است. قیر داغ می‏كنند و به تن آن‏ها می‏ریزند و لباس‏ها به تنشان م‏چسبند. «تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ»13؛ شعله آتش وقتی به صورتشان می‏رسد پوست صورت آنان می‏سوزد و كنده می‏شود. «سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا»14؛ ا كاش فقط یك بار م‏یسوختند و خاكستر می‏شدند، اما این جریان ادامه دارد. آن قدرتشنگی به آن‏ها اثر م‏یكند كه با همان حالت وسط این آتش‏ها دست به استغاثه برمی‏دارند. «؛ وَإِن یَسْتَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَاء كَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءتْ مُرْتَفَقًا »15؛ از بس تشنگی به آن‏ها فشار می‏آورد آب به آن‏ها می‏دهند مثل فلز ذوب شده‏؛ كه به صورت مایع است. این نوشیدن آن‏ها است و غذایشان از چرك و خون است. «وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِینٍ»16؛ آن‏ها آن قدر تشنه هستند كه این آب جوشان را با حرص و ولع می‏خورند. واقعا چگونه می‏توان این‏ها را تصور كرد؟! در روایات هست كه جهنم‏ی ها یادشان می‏رود كه باید از خدا چیزی بخواهند و نم‏یدانند كه از چه كسی باید استغاثه كنند. همین طور داد می‏زنند و مالك جهنم را می‏بینند كه اختیار دست او است. «وَقَالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّكُمْ یُخَفِّفْ عَنَّا یَوْمًا مِّنَ الْعَذَابِ»17؛ به مالك جهنم م‏یگویند كه ما دو تا خواهش داریم: یك این كه از خدا بخواه یك روز از عذاب ما كم كند. آن‏ها هزاران سال عذاب كشیده‏اند و سپس هم عذاب خواهند كشید، ول آن قدر بیچاره و مستأصل شده ‏اند كه م‏یگویند: از خدا بخواه حداقل یك روز عذاب را كم كند. به آنان گفته م‏یشود: این جا جای تخفیف نیست. سپس خواسته دوم را مطرح م‏یكنند و م‏یگویند: «یَا مَالِكُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّكَ»18؛ بگو خدا مرگ ما را برساند. به آن‏ها گفته می‏شود این جا از مرگ هم خبری نیست. كسی كه به‏؛ این عالم آمد، چه در بهشت باشد و چه در جهنم دیگر برایش مرگ معنا ندارد. «؛ یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذَابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ؛ وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِیهِ؛ وَفَصِیلَتِهِ الَّتِی تُؤْویهِ؛ وَمَن فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ یُنجِیهِ؛ كَلَّا إِنَّهَا لَظَ؛ نَزَّاعَةً لِّلشَّوَ »19؛ روز قیامت همین بچه هایی كه انسان همه عمر خود را صرف آن‏ها می‏كند و بسیاری از تخلّف‏ها را برای رفاه آن‏ها انجام می‏دهد، حاضر است همه آن‏ها را فدا كند. بچه، همسر، برادر و هر كه را دوست دارد و همه كسانی كه روی زمین هستند، بدهد تا نجات پیدا كند، اما نم‏یتواند. این آتش است كه پوست از سر آن‏ها م‏یكَنَد. این اصطلاح قرآن است كه م‏گوید: پوست از كله آن‏ها م‏یكَنَد. آتش، این پوست بدن را چروكیده می‏كند و م‏یسوزاند. ما حقیقت این‏ها را نم‏یفهمیم. در روایت است كه اگر یك قطره از این «غسلین»؛ در این دنیا بیفتد تمام موجودات زنده از گندش هلاك می‏شوند!
همه این‏ها به خاطر انتخاب زشت انسان است وگرنه خدا به انسان نعمت‏های ب‏یشمار داده و راه را هم به او نشان داده است كه از این راه برود. بهترین نعمت‏ها را هم برای او آفریده است. در اوصاف اهل بهشت زیباترین، نرم‏ترین و خوشایندترین لباس‏ها، شیرین‏ترین نوشابه‏ها و بهترین غذاها را برای ما فراهم كرده است به شرط این كه در زندگی این دنیا كمی حلال و حرام را رعایت كنیم. نم‏یگویم: گرسنگی بكشیم، بلكه حریص نباشیم و قانع باشیم و از حد خودمان تجاوز نكنیم كه به حرام بیفتیم.
نتیجه این كه قیامت هست و حساب و كتاب در كار است و ارتكاب گناه به این عذاب‏ها منتهی می‏شود. با قدرت عقل و ایمان خود را از این عذاب‏ها حفظ كنیم. وقتی به این خطرهایی كه در پیش است توجه م‏یكنیم و ضعف خود را می‏بینیم، باید بگوییم: «ربنا اصرف عنا عذاب جهنم»؛ خدایا تو ما را حفظ كن و ما را از عذاب دوزخ كه در معرضش هستیم، نگه دار و آن را از ما برگردان. خدا هم كریم، رحیم و سریع الرضا است و به همین دلیل ما را حفظ می‏كند، ان شاء اللّه.


1؛ فرقان، 65 و 66؛ و آنان هستند كه دایم (به دعا و تضرّع) گویند:پروردگارا عذاب جهنم را از ما بگردان، كه سخت عذاب مهلك و دایم است.

2؛ آل‌عمران، 190 و191؛ محققا در خلقت آسمانها و زمین و رفت و آمد شب و روز دلائل روشن است برا خردمندان عالم؛ آنها كه در هر حالت، ایستاده و نشسته و خفته خدا را یاد كنند و دائم در خلقت آسمان و زمین بیندیشند و گویند:پروردگارا، تو این دستگاه با عظمت را بیهوده نیافریده‏ا، پاك و منزه، ما را به لطف خود از عذاب دوزخ نگاهدار.

3؛ مؤمنون، 115؛ آیا چنین پنداشتید كه ما شما را به عبث و بازیچه آفریده‏ایم و هرگز به سو ما بازگردانده نم‏شوید؟!

4؛ زلزال، 7 و 8؛ پس هر كس به قدر ذره‏ا كار نیك كرده باشد (پاداش) آن را خواهد دید؛ و هر كس به قدر ذره‏ا كار زشت مرتكب شده آن هم به كیفرش خواهد رسید.

5؛ ملك، 8؛ آیا پیغمبر برا راهنمای شما نیامد؟

6؛ مدثر، 2؛ برخیز و به اندرز و پند، خلق را خدا ترس گردان.

7؛ ؛ زخرف، 77؛ شما (در این عذاب) همیشه خواهید بود.

8؛ حاقه، 30؛ (و خطاب قهر رسد كه) او را بگیرید و در غل و زنجیر كشید.

9؛ حاقه، 32؛ آن‏گاه به زنجیر كه طولش هفتاد ذراع است (به آتش) در كشید.

10؛ محمد، 15؛ ... تا اندرونشان را پاره پاره گرداند.

11؛ عنكبوت، 55؛ (اینان را متذكر ساز به آن) روز كه عذاب خدا از بالا و زیر پا آنها را فرو گیرد، و (خدا یا مناد حق) گوید: (امروز) بچشید كیفر آنچه (در دنیا) عمل م‏كردید.

12؛ حج، 19؛ كافران را لباس از آتش دوزخ به قامت بریده‏اند.

13؛ مؤمنون، 104؛ آتش دوزخ صورتها آنها را م‏سوزاند و در جهنم، زشت منظر خواهند زیست.

14؛ نساء، 56؛ به زود در آتش دوزخشان درافكنیم كه هر چه پوست تن آنها بسوزد آنان را پوست دیگر جایگزین كنیم.

15؛ كهف، 29؛ و اگر (از شدت عطش) شربت آب درخواست كنند آب مانند مس گداخته سوزان به آنها دهند كه رویها را بسوزاند و آن آب بسیار بد شربت و آن دوزخ بسیار بد آسایشگاه است.

16؛ حاقه، 36؛ و طعام غیر از غسلین (چرك و پلید دوزخیان) نصیبش نیست.

17؛ غافر، 49؛ و اهل دوزخ به خازنان جهنم گویند:از خدا خود بخواهید كه روز عذاب ما را تخفیف دهد.

18؛ زخرف، 77؛ و (آن دوزخیان، مالك دوزخ را) ندا كنند كه ا مالك، از خدا خود بخواه كه ما را بمیراند (تا از عذاب برهیم.)

19معارج، 11 تا 16؛ (آن روز) كافر بدكار آرزو كند كه كاش توانست فرزندانش را فدا خود سازد و از عذاب برهد؛ و هم زن و برادرش؛ و هم خویشان و قبیله‏اش را كه همیشه حمایتش م‏كردند؛ و هر كه را رو زمین است خواهد همه را فدا خویش گردند تا مگر او را (از آن عذاب) برهاند؛ و هرگز نجات نیابد كه آتش دوزخ بر او شعله‏ور است؛ تا سر و صورت و اندمش پاك بسوزد.