بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیش رو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 12/03/89 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
در جلسات گذشته مباحثی پیرامون موضوع فتنه عرض کردیم و در چند جلسه اخیر به بررسی روشهای فتنه جویان برای رسیدن به اهدافشان، پرداختیم. عرض شد: یکی از این روشها که از دیر باز همه شیاطین از آن استفاده میکردهاند، ایجاد اختلاف و تفرقه است. طبعاً در مقابل این روش، باید به ضدّ آن متوسل شد؛ یعنی باید سعی کنیم که بین مسلمین وحدت و اتّفاق ایجاد کنیم و از عواملی که موجب اختلاف و دشمنی میشود، پرهیز کنیم. این نکتهای است که در قرآن کریم به صورتهای مختلف مورد تأکید قرار گرفته است. در چندین آیه کسانی که در دین، اختلاف ایجاد میکنند، به صورت بسیار تندی مذمّت شدهاند؛ حتّی در آیه 31 و 32 از سورهی روم میفرماید: «... وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِینَ * مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ ...»؛ در این آیه در وصف مشرکین میفرماید: اینان کسانی هستند که در دین تفرقه ایجاد کردند. اینکه چطور به کسی که تفرقه ایجاد میکند، اطلاق مشرک میشود، نیاز به توضیح دارد. مجال بحث تفصیلی در این مورد نیست؛ اجمالاً باید گفت: شرک در اینجا، شرک در خالقیت نیست؛ بلکه منظور شرک در ربوبیت تشریعی یعنی شرک در قانونگذاری است. اگر در مقابل قانون خدا، قانونی وضع شود، این عمل شرک در ربوبیت تشریعی است. کار کسانی که در دین اختلاف ایجاد میکنند این است که اموری را مطرح میکنند که غیر از دینی است که خدا نازل کرده است؛ بدعتهایی را مطرح و اموری را از دین حذف میکنند و این شرک در تشریع است.
خدای متعال بر مسلمانها منت میگذارد و میفرماید: «ما بین شما وحدت و ألفت ایجاد کردیم و این نعمتی است که با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست». در آیه 62 و 63 از سوره انفال، خطاب به پیغمبر اکرم میفرماید: «... هُوَ الَّذِیَ أَیَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ * وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً مَّا أَلَّفَتْ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَـكِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَكِیمٌ»: ما تو را هم به وسیلهی یاری إلهی و هم به وسیله مؤمنین مدد کردیم. مؤمنین چه زمانی پیغمبر را یاری میکنند و در پیشبرد اهداف پیغمبر موثرند؟ وقتی که با هم اتّحاد داشته باشند و دلهایشان با هم متّحد باشد و خدا این لطف را در حقّشان کرد (وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ)؛ بعد میفرماید: اگر تو تمام اموال روی زمین را صرف میکردی که چنین الفتی بین مسلمانها به وجود آوری، امکان نداشت بتوانی چنین کاری انجام دهی (لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً مَّا أَلَّفَتْ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ).؛ این یک نعمت إلهی است که خدا در سایه ایمان به خدا و ایمان به پیغمبر، دلهای مؤمنین را به یکدیگر مهربان میکند و با هیچ عامل دیگری این مهربانی پیدا نمیشود. همچنین میفرماید:؛ «و اعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا»1:؛ به ریسمان الهی چنگ زنید و با هم متّحد شوید و به یاد آورید که شما مردمی بودید که با هم دشمن بودید؛ ولی خدا این عداوت را به محبّت تبدیل کرد. از اینجا روشن میشود که یک راه مهم برای جلوگیری از فتنهها، وجودِ وحدت، هماهنگی، محبّت و صمیمیت بین مؤمنین و پرهیز از اموری است که موجب کدورت و کینهتوزی میشود.
با این وجود ما به آیاتی بر میخوریم که به ما اجازه وحدت و ائتلاف با هر کسی را نمیدهد. در عین حال که میفرماید: این نعمت بزرگ را به شما دادیم که دلهایتان را به هم نزدیک کردیم و دشمنی را از بینتان برداشتیم، ولی در برخی موارد آن قدر سخت برخورد میکند که انسان تعجب میکند. خدایی که رحمان و رحیم است به پیغمبری که «حَرِیصٌ عَلَیْكُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ»2، در این زمینه دستوراتی میدهد که بسیار کوبنده است؛ از جمله در آیه 81 از سوره توبه میفرماید: وقتی دستور جهاد داده شد، عدّهای از مسلمانها ـ نه از کفّار ـ بهانه آوردند و گفتند: اکنون هوا به شدت گرم است و اگر در این فصل به جنگ برویم شکست میخوریم؛ صبر کنید مقداری هوا خنک شود، آن وقت به جنگ برویم. خدا بلافاصله میفرماید: «... قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا ...»:؛ اگر شما از گرما میترسید، بدانید که گرمای آتش جهنّم خیلی سختتر از این است. بعد میفرماید: نهایتاً اینها در جهاد شرکت نکردند؛ ولی بعد از این ممکن است که طایفهای از اینها اجازه بخواهند که با تو به جهاد بیایند؛ «... قُل لَّن تَخْرُجُواْ مَعِیَ أَبَدًا ...»3: به آنها بگو: شما هرگز با من به جهاد نخواهید آمد. شما که روز اول بهانه آوردید، اکنون هم به دنبال کارتان بروید؛ به شما احتیاجی نیست. این برخورد از نظر سیاست و مدیریت جامعه خیلی عجیب است. البته مسئله به اینجا ختم نمیشود و در ادامه میفرماید: «وَلاَ تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَدًا وَلاَ تَقُمْ عَلَىَ قَبْرِهِ ...»4:؛ اگر یکی از این کسانی که از جهاد تخلف کردند، مُرد، برای او نماز میت نخوان و بر سر قبرش هم حاضر نشو! این افراد کافر نبودند و علاوه بر این اجازه میخواستند که در جهاد شرکت کنند؛ با این حال خداوند میفرماید: اینها را قبول نکن؛ اینها صادق نیستند. بعد میفرماید: ممکن است اینها در صدد عذرخواهی برآیند و بگویند: «ما اشتباه کردیم؛ ما را ببخشید»، ولی به آنها بگو: عذرخواهی نکنید؛ چراکه شما صلاحیت شرکت در جهاد فی سبیلالله را ندارید و برای همیشه از جامعه اسلامی مطرود خواهید بود. شما میدانید که خواندن نماز میت بر هر مسلمانی واجب کفایی است؛ امّا خدا به پیغمبرش میگوید: «بر اینها نماز نخوان!»
در اینجا ممکن است سؤال شود: پس این همه دستوری که درباره اتّحاد و صمیمیت، و گذشت و اغماض وجود دارد، چه میشود؟ دستوراتی مانند: «... وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ ...»5:؛ اگر کسانی اشتباه کردند، ولی عذرخواهی کردند، عذرشان را بپذیرید؛ اما اینجا صریحاً میفرماید: اگر عذرخواهی کردند، نباید عذرشان را بپذیری؛ این دستور با آن روح رحمت، عفو و گذشتی که اسلام دارد و به خصوص با وجود پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- که مظهر اتمّ رحمت و مهربانی است، چگونه جمع میشود؟ باید گفت: از این دو دستور معلوم میشود که در بین مسلمانان کسانی هستند که ایجاد اختلاف، چند فرقهای، چند گروهی، چند حزبی و ... میکنند، گرچه در ظاهر حتّی نماز هم میخوانند، ولی نماز را با کسالت میخوانند (وَلاَ یَأْتُونَ الصَّلاَةَ إِلاَّ وَهُمْ كُسَالَى)6؛ چنین کسانی را قرآن طرد میکند و میگوید جزء جامعه ما نیستند؛ «إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینَهُمْ وَكَانُواْ شِیَعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ ...»7:؛ کسانی که تفرقه ایجاد کردند، اصلاً با تو هیچ ارتباطی ندارند.
گروه دیگری که قرآن برخورد تندی با آنها میکند، کسانی هستند که در آیه 107 از سوره توبه به آنها اشاره میکند. داستان از این قرار بود که عدّهای که در دل نفاقی داشتند، در خارج از مدینه با بعضی از دشمنان اسلام روابطی سرّی برقرار کردند و هدفشان ایجاد اختلاف در جامعه اسلامی بود. آنها به بهانه دور بودن مسجد پیامبر-صلیاللهعلیهوآله- ؛ و اینکه به موقع به نماز نمیرسند، گفتند: در محلهی خودمان مسجدی میسازیم و آنجا نماز میخوانیم. از پیامبر-صلیاللهعلیهوآله- هم برای افتتاح آن مسجد دعوت کردند. این مسجد را با هدف لطمه زدن به مرکزیت اسلام ساختند؛ یعنی مرکز دیگری ایجاد کردند تا وحدت مسلمانان را از بین ببرند. آنها میخواستند در مسجد خودشان نماز بخوانند و دیگر به مسجد پیامبر-صلیاللهعلیهوآله- نروند و خودشان برای خودشان تصمیماتی بگیرند؛ نقشه همین بود. ولی خدای متعال نقشهی آنها را فاش کرد و فرمود: «وَالَّذِینَ اتَّخَذُواْ مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِیقًا بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى؛ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُون»8؛ ضرار یعنی ضرر زدن به غیر. خدا میفرماید: این مسجد را برای ضرر زدن به مسلمانها احداث کردند و این عملشان ناشی از کفر است (وَكُفْرًا). اینان ایمان واقعی به پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- ؛ ندارند و لذا میخواهند بهانهای پیدا کنند تا از اطاعت او خارج شوند و برای خود دستگاهی درست کنند و به این وسیله بین مسلمانها تفرقه ایجاد کنند(وَتَفْرِیقًا بَیْنَ الْمُؤْمِنِین). یکی دیگر از اهدافشان از ساخت این مسجد، ایجاد پایگاهی برای کسانی بود که سابقاً با پیامبر-صلیاللهعلیهوآله- جنگیده بودند و اکنون شکست خورده و تار و مار شده بودند(وَإِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ). إرصاد یعنی رصد کردن،؛ کمین درست کردن،؛ میخواستند کمینگاهی برای کسانی که قبلاً با خدا و پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- ؛ جنگیده بودند، درست کنند. بعد میفرماید: «هرگز به این مسجد پا نگذار»؛ و دستور تخریب آن مسجد داده شد.
نمیدانم اگر ما آن زمان بودیم چه قضاوتی میکردیم. ممکن بود عدّهای بگویند: «عجب! چرا خانه خدا را خراب میکنند؟ آنها هم مسجدی ساختهاند تا در آن نماز بخوانند. بگذارید نمازشان را بخوانند!». چه بسا با احترام با آنها رفتار میکردیم؛ چراکه از پول خودشان مسجدی ساخته بودند. امّا خداوند صریحاً به پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- میفرماید: این مسجد را خراب کن و هرگز در این مسجد پا نگذار. به مسجدی برو که از روز اول بر اساس تقوا پایهریزی شده است؛؛ آنجا سزاوار نماز خواندن است؛ نه مسجدی که بر اساس ایجاد تفرقه و ضرر زدن به مرکزیت اسلام ساخته شده است. ممکن است بعضی از این سیاستمداران بگویند: «پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- باید به آنجا میرفت و نمازی میخواند و دست نوازشی هم به سر آنها میکشید و بعد یک نائب مورد اعتماد آنجا میگذاشت. چرا باید مسجد را خراب کند؟ چرا اصلاً نباید به آنجا پا بگذارد؟ آیا این با روح رأفت پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- سازگار است؟»
مسئله این است که باید بین اختلافاتی که در جامعه به وجود میآید تفکیک قائل شد. برخی اختلافات بهصورت طبیعی در بین مردم پیش میآید که البته گاهی هم شیطان کمکهایی میکند. مثل اختلافات قومی، نژادی و در زمان خودمان مانند اختلافات ترک، فارس، عرب و عجم و ... . در این موارد کسانی در صدد بر میآیند که پانترکیسم، پانعربیسم و ... درست کنند؛ در نتیجه این اختلافات پیش میآید. اینها صرفاً یک گرایشهای سادهای است و چه بسا نقشهای برای تضعیف دولت مرکزی نیست. اشتباهات این دسته قابل رفع و هدایت است و با راهنمایی و توصیه میشود از کینه توزی و دامن زدن به تفرقه جلوگیری کرد. امّا یک وقت کسانی عالماً و عامداً نقشههایی برای تضعیف و براندازی دولت اسلامی طراحی میکنند. در این موارد صحبت از یک اشتباه، یک غفلت و یا حتی تنبلی هم نیست. قرآن نسبت به آنهایی که تنبلی کردند و جهاد نرفتند، فرمود: «بروید؛ دیگر ما با شما کاری نداریم»؛ با اینکه آنها قصد براندازی دولت اسلامی را نداشتند؛ بلکه تنبلی کردند و جهاد نرفتند. حال اگر کسی چنین نقشهای دارد و با بیرون از مرزهای کشور ارتباط دارد و قرائن و شواهد هم ثابت کرد که چنین نقشهای دارد و مسئله غفلت و اشتباه و این حرفها نیست، اسم سازش با چنین کسانی محبّت نیست. اسم این سازش، حماقت است. آیا با کسی که چنان با ما دشمنی دارد که میخواهد ریشهی ما را براندازد، باید طرح برادری و دوستی ریخت؟! کسی که در راه نابودی ما هر کاری از دستش برمیآمده، انجام داده، با هر دولت بیگانهای هم که توانسته، ارتباط برقرار کرده، از آنها پول گرفته و آنها برایش تبلیغات کردهاند، و اکنون که شکست خورده است، میگوید: «ما برادریم و باید با هم مهربان باشیم!»، قابل اعتماد است؟ آیا لیاقت برادری و مهربانی را دارد؟ آن وقتی که عزاداران سیدالشّهدا را میکشتند، چرا نمیگفتند: ما برادریم. آیا حالا وقت برادری است؟!
بله اسلام به وحدت و اتّحاد بسیار دعوت کرده است؛ امًا اتحاد با چه کسانی؟ با کسانی که با اساس اسلام و نظام اسلامی موافق باشند. اسلام میگوید: «با این افراد باید با کمال محبّت رفتار کنید و اگر اشتباهی هم از آنها سرزد، چشمپوشی کنید تا وحدت جامعه اسلامی خدشه دار نشود و قدرت و عزّت کشور اسلامی محفوظ بماند و در اثر اختلاف، دشمنان؛ در شما طمع نکنند». اینجا جای حفظ وحدت، تألیف قلوب، گذشت و محبّت است؛ امّا آیا کسی که علناً شمشیر را از رو بسته، ولی حالا هیچ راهی برایش باقی نمانده، و برای او امر دایر بین سقوط محض یا فریب مردم از راه عذرخواهی است، لیاقت این محبّت را دارد و این عذرخواهی او باید قبول شود؟ آنهایی که میخواستند عذرتراشی کنند، پیش پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- آمدند و گفتند:؛ «... وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى؛ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُون»:؛ ما قصد سوئی نداشتیم؛ گفتیم جنگ در هوای خنک بهتر است و زودتر پیروز میشوید. خدا میفرماید: دروغ میگویند؛ اینها قصد تقویت دولت اسلامی را نداشتند. این حال کسانی است که تنبلی کردند؛ چه رسد به آنهایی که برای براندازی نظام اسلامی با بیگانگان همدست شدند و برای داشتن پایگاه، مسجدی ساختند!
خداوند خواهان این است که بندگان مؤمنش، باهوش و با فراست باشند و نمیخواهد مؤمنین آدمهای احمق، ابله و فریبخوری باشند، به طوریکه هر دشمنی که روی خوشی به آنها نشان داد و لبخندی زد، فریبش را بخورند. وقتی دشمنانتان را شناختید و دیدید که آنها از هیچ چیز کوتاهی نکردند، چرا باید در حق آنها ارفاق کنید؟ آیا باید زمینهی راه اندازی یک فتنه دیگر را برایشان فراهم کرد؟ آن وقت چه کسی پاسخگو خواهد بود؟ رسول خدا ـ صلی الله علیه و آلهـ میفرماید: «لَا یُلْسَعُ الْمُؤْمِنُ مِنْ جُحْرٍ مَرَّتَیْنِ»: مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود؛ یعنی یک بار که گزیده شد، دیگر عبرت میگیرد. به نظر شما ما از اول انقلاب تا به حال چند بار گزیده شدهایم؟ آیا باید باز هم ما را فریب بدهند؟ آیا هر وقت گفتند: «ما غرض سوئی نداشتیم و باید با هم برادر باشیم»، باید بپذیریم؟ کفر و ایمان که برادر نمیشوند. قرآن به همین نمازخوانها نسبت کفر میدهد و میگوید: «مسجدی که ساختند، کار کافرانهای بود». خدا به پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- میفرماید: «با مؤمنین متحد باشید، نه با کافران و کفر پیشگان». این جا باید خیلی دقّت داشته باشیم؛ نباید حماقت به خرج دهیم؛ نباید دوباره و سه باره فریب بخوریم. اگر آنها باز مسلّط شوند، با تجربه و آمادگی بیشتر همان برنامهها را إجرا خواهند کرد.
پس ما نباید این دو مسئله را با همدیگر اشتباه بگیریم. حفظ وحدت یک مسئله، و هوشیاری، فراست و بصیرت هم یک مسئله است. باید از تفرقهی در دین جلوگیری کرد. قرآن هم در این زمینه غالباً از تعبیر «فَرَّقُوا دِینَهُمْ»؛ استفاده میکند؛ چراکه غالباً کسانی که اختلاف ایجاد میکنند، سراغ دین میروند تا یا بدعتی ایجاد کنند، یا یک چیز آن را کمرنگ کنند، یا در مورد حکمی بگویند: این حکم امروز قابل إجرا نیست و مربوط به هزار سال پیش است، یا در مفاهیم آن تشکیک کنند و بگویند: این یک قرائت است و علاوه بر این قرائت دیگری هم داریم. آیا با اینکه بارها چنین انسانهائی را آزموده و شناختهایم، باز هم چشممان را ببندیم و بگوییم: «نجابت به خرج میدهیم و گذشت میکنیم»؟ این گذشت نیست؛ بلکه این حماقت و بیشعوری است. مؤمن باید باهوش و بافراست باشد. باید دشمنش را بشناسد. وقتی فهمید کسی دشمن است، نباید زود او را بپذیرد. قرآن در مورد کسانی که چند روز جهاد نرفتند، با اینکه نگفتند: خدا، پیغمبر یا نماز دروغ است، بلکه مسجد هم میآمدند و نماز هم میخواندند، میفرماید: اگر یکی از اینها مُرد، هرگز نماز میت بر او نخوان. ممکن است گفته شود: «مُرده که دیگر دشمنی نمیکند؛ حال اگر برای او نماز بخوانیم و استغفار کنیم، چه اشکالی دارد؟»؛ شاید حکمتش این است که آنها برای دیگران عبرت شوند و دیگران بفهمند که اگر کسانی با مسلمانان دشمنی کنند، از آنها نخواهند گذشت.
در بسیاری از موارد ما مفاهیم وحدت، رحمت، مهربانی و رأفت را با عدم هوشیاری، فراست و بصیرت اشتباه میکنیم. مؤمن باید بصیرت داشته باشد؛ باید باهوش باشد. نباید در مقابل این افراد شیطان صفت که دائماً در فکر فریفتن دیگراناند زود تسلیم شوند؛ بلکه باید با بصیرت کامل بگویند: «هیچ وقت شما را نمیپذیریم و با شما هیچ رابطهای برقرار نخواهیم کرد»؛ تا هم از فتنهی مجدد آنها جلوگیری شود و هم دیگران هوس راه انداختن چنین فتنههائی را نکنند. اگر از اینها بگذریم، دیگران هم میگویند: «ما هم فتنهای راه میاندازیم؛ اگر شکست خوردیم، میرویم عذرخواهی میکنیم». این دستورات قرآن جنبه بازدارندگی دارد.
«و صلّ علی محمّد و اله الطّاهرین»
1؛ . آل عمران / ؛ 103
2؛ . التوبه / 128
3؛ . التوبه / 83
4؛ . التوبه / 84
5؛ . النور / 22
6؛ . التوبه / 54
7؛ . الانعام / 159
8؛ . التوبه / 107