از دانشجو انتظار میرود که پس از پایان درس بتواند:
1. اوصاف یك رهبر شایسته را از منظر اسلام تبیین نماید؛
2. نقش ممتاز امام خمینی(رحمه الله) را بهعنوان معمار انقلاب اسلامی تشریح كند.
این انقلاب، بی نام خمینی، در هیچ كجای جهان شناخته شده نیست؛ چراکه آغازگر زمزمهٔ انقلاب اوست و هم اوست که آن را در لحظات سخت و دشوار رهبری کرده و از تنگناها گذرانیده و از انقلاب اسلامی مردم ایران، پدیدهای عظیم و اسوهای جهانی پدید آورده است. (مقام معظم رهبری)
پس از آنکه مشخص گردید که انقلاب اسلامی، به دلیل اهمیت دادن به ابعاد معنوی انسانها، حرکتی ممتاز و قابل ستایش است و انقلاب اسلامی ایران نیز بهعنوان یکی از نهضتهای اجتماعی منحصر به فرد، جهشی عظیم را در تحولات سیاسی جهان به وجود آورد، این سؤال در ذهن خطور خواهد کرد که در این حرکت اجتماعی، چه عناصر و عواملی ایفاگر نقشهای اساسی بودهاند و این انقلاب را در جهت اهداف خود به پیش بردهاند. شناخت این عناصر و ارکان، موجب آگاهی نسبت به چگونگی وقوع این انقلاب خواهد شد و موقعیت یکایک نقشآفرینان را در این عرصه مشخص خواهد ساخت. بدیهی است که رهبری در هر انقلابی نقشی اساسی را بر عهده دارد و از اینرو، این درس به جایگاه ممتاز چنین عاملی اختصاص یافته است و درس آتی، متکفل بیان عناصر و ارکان دیگر انقلاب اسلامی ایران گردیده است.
كسی كه رهبری یك حركت اجتماعی را بر عهده میگیرد باید صفات ذیل را دارا باشد، در غیر اینصورت نهضت به سر منزل مقصود نخواهد رسید:
1. شناخت كافی هدف؛ رهبر باید هدف و مقصد اصلی و نهاییای را كه قصد دارد گروهی را بهسوی آن سوق دهد، به خوبی بشناسد.(1)
2. ایمان كامل به هدف. رهبر باید به راستی باور داشته باشد كه او و دیگران باید بهسوی مقصد شناخته شده حركت كنند، و به هر قیمتی كه هست، بدان دست یابند.(2)
3. عدالت، تقوا و ورع. رهبر نیز، مانند هركس دیگری، منافع و خواستههای مادّی و دنیویای دارد كه ممكن است با هدف نهاییای كه مراد و مقصود اوست، تنافی و تضادّ داشته باشد. از اینرو، اگر تهذیب نفس و تطهیر اخلاق نكرده باشد و خود را چنان نساخته باشد كه در موارد تزاحم ِخواستههای دنیوی و مقصد اصلی، جانب این یكی را بگیرد و آنها را فروگذارد، به پیشرفت قیام و نهضت و وصول به هدف و مقصد، امید چندانی نخواهد بود.
4. شناخت و تعیین اصول و موازینی كه حركت اجتماعی باید در چهارچوب آنها صورت پذیرد و عدول و تخلّف از آنها، به هیچ وجه جایز نیست. واضح است كه حركت اجتماعی در مدّت زمانی كوتاه و پس از طی یك مرحله به نتیجه نمیرسد؛ بلكه باید در زمانی كمابیش بلند و طولانی مراحلی چند را یكی پس از دیگری، بگذراند تا به سرمنزل مقصود برسد. در مقاطع زمانی و مراحل گوناگونِ حركت اجتماعی، پیچوخمها و فراز و نشیبهای بسیار پدید میآید كه در هر یك از آنها باید تصمیمها گرفت، گزینشها كرد،
1. یوسف (12)، 108.
2. بقره (2)، 285.
و كارها انجام داد. برای اینكه در همه این تصمیمها، گزینشها و كارها هدف نهایی ملحوظ باشد و فراموش نشود، مهمّ، فدای اهم و فرع فدای اصل نگردد، و نیز انحرافاتی پیش نیاید، باید اصول و موازینی كه در حكم حدّ و مرزهای قیام و نهضتاند و تجاوز به آنها به معنای خروج از دایره حركت اجتماعی و ممنوع است، بهطور دقیق شناخته و معیّن شوند. از اینرو، شناخت و تعیین اموری كه در جریان نهضت نباید هرگز آسیب ببینند و مسیر و خط مشی نهضت را مشخّص میسازند و غفلت از آنها نهضت را از نیل به هدف بازمیدارد و نیز ارزیابی و سنجش امور و تعیین اصل و فرعها، اهمّ و مهمّها، و اولویّت و تقدّمها از مهمترین وظایف رهبر است.
5. شناخت نقاط ضعف موجود و تعیین اهمّ و مهمّ آنها. عدم شناخت دقیق نقاط ضعفی كه در جامعه وجود دارد و باید از میان برود، رهبر را به تصمیمها، موضعگیریها، و فعّالیتهای نادرست و نابهجا میكشاند.
6. شناخت موانعی كه بر سر راه حركت اجتماعی پدیدار خواهد شد و تعیین شیوههای مقابله با آنها. رهبر باید كسانی را كه ممكن است از داخل یا از خارج، كارشكنی كنند و مزاحم حركت اجتماعی مطلوب شوند بهخوبی بشناسد. همچنین باید طرق مختلف مبارزه با آنان را تعیین كند. ممكن است اوضاع واحوال اقتضا كند كه بعضی از دشمنان و مخالفان را زودتر از میان بردارند و به پارهای دیگر مدّتی مهلت دهند، برخی را تهدید كنند و برخی دیگر را تطمیع، و... .
7. دوراندیشی و برنامهریزی. رهبر نباید چشم بهراه حوادث و وقایع بنشیند؛ بلكه باید دوراندیش باشد و با توجّه تامّ به هدف نهایی، اصول و موازین ثابت و لایتغیّر، نقاط ضعف موجود در جامعه، و موانع نهضت، برنامهای واقعبینانه، عالمانه و خردمندانه طرح كند تا چند و چون شروع و ادامه نهضت بهطور دقیق معیّن و معلوم باشد.
8. توجّه مؤكّد به تدریجی بودن حركت اجتماعی. رهبر باید همواره توجّه داشته باشد كه آرا و عقاید و نیز اخلاق و خصایل روحی مردم به سرعت و سهولت تغییر نمیپذیرد، و بنابراین تحوّل اجتماعی بنیادی، تدریجی و كند خواهد بود.
9. جلب نیروهای بالفعل و تربیت و تعلیم نیروهای بالقوّه. رهبر باید نیروهای بالفعلی را كه در جامعه موجودند جلب كند و بهدرستی دریابد كه از هر یك از آنان كی، كجا، و چگونه میتوان كمال استفاده را كرد. ولی، از آنجا كه حركت اجتماعی، تا وصول به هدف نهایی، زمان طولانی و مراحلی متعدّد در پیش دارد و در هر زمان و مرحله ممكن است موانعی بیشتر و حتّی پیشبینی نشده پدیدار شود، نیروهای بالفعل، هرچند برای شروع قیام و نهضت كافی به نظر آید، برای ادامه آن، به احتمال قریب به یقین، كفایت نخواهد كرد.
از اینرو، رهبر نیز، موظّف است كه نیروهای بالقوّه را تحت تربیت و تعلیم در آورد تا به فعلیّت رسند و ادامه نهضت را ممكن و میّسر سازند؛ و این نیروسازی باید همواره استمرار و دوام داشته باشد. تعلیم و تربیت، بیشتر و بهتر نیروهای بالفعل نیز از وظایف بسیار مهمّ و خطیر رهبر است. رهبر باید نیروها را هم از لحاظ علم و دانش و هم از لحاظ اخلاق و عمل و گرایش تقویت كند تا در پی تنپروری و راحتطلبی نباشند.
10. جلوگیری از اختلاف و افتراق نیروها. ناگفته پیداست كه همه نیروها از لحاظ علم و دانش، عقل و تدبیر و ژرفاندیشی و آخربینی، و اخلاق و گرایش در یك حدّ و رتبه نیستند و آرا، عقاید و ذوق و سلیقههای یكسان ندارند؛ و این همه موجب خواهد شد كه در مقام عمل اصطكاكها، تضادّها و تزاحمها و تصادمهایی روی دهد.
یكی از وظایف بسیار عمده و حیاتی رهبر این است كه بعد از تعیین محور حقّ، یعنی هدف نهایی و اصول و موازین غیر قابل تغییر، همه نیروها را در حول آن محور گردآورد، و به هیچوجه، نگذارد كه اختلافشان شدّت یابد و گروه را به پراكندگی و از
هم پاشیدگی دچار كند. با توجّه به اینكه بزرگترین آرزوی دشمنان هر نهضت اجتماعی و مؤثّرترین مخالفتی كه با آن میتوانند كنند، همانا ایجاد ناهماهنگی و اختلاف در میان اعضا و نیروهای آن نهضت است، رهبر باید نهایت سعی خود را بهكار بندد تا دستكم، اختلافات موجود در بین نیروها تقلیل و تخفیف یابد و مانع نیل به هدف نهایی نگردد.(1)
11. صراحت در قول درباره هدف نهایی و اصول موازین غیر قابل تغییر. رهبر باید، چه در مواجهه با طرفداران و فرمانبرانش و چه در رویارویی با مخالفان و دشمنانش، راجع به هدف نهایی و اصول تغییرناپذیرش بهطور صریح و بیهیچگونه پردهپوشی سخن بگوید.
پیامبر گرامی اسلام(صلى الله علیه وآله) در آغاز بعثت و رسالتش مأموریت یافت كه خویشان، بستگان و نزدیكان خود را دعوت كند،(2) سپس مأمور شد كه دعوتش را علنی سازد.(3) از آن پس، آن حضرت آشكارا و به صراحت سخن میگفت و به دوست و دشمن تفهیم میفرمود كه هدف نهاییاش چیزی جز توحید و تبعیّت بیچون و چرا و بدون قید و شرط از خداوند متعال نیست. خداوند، حضرت ابراهیم(علیه السلام) و مؤمنان معاصر او را بهصراحت الگو میداند و از مؤمنان میخواهد كه به آنان اقتدا و تأسّی كنند.(4) سوره كافرون بهترین نمونه و الگو را پیامبر گرامی اسلام(صلى الله علیه وآله) معرفی میكند.
12. رازداری. در اموری غیر از هدف نهایی و اصول تغییرناپذیر، گاهی مصلحت اقتضا میكند كه رهبر امری را از دیگران و حتّی از نزدیكترین یاران و دوستانش پنهان كند و یا آشكارا از آن دم نزند. این یكی از عیوب رهبر است كه در همهٔ حالات و موارد
1. آل عمران (3)، 103 و 105، انعام (6)،65، و توبه (9)، 107تا 110.
2. شعراء (26)، 214.
3. حجر (15)، 94.
4. ممتحنه (60)، 4.
صریحالقول باشد یا رازدار نباشد و نتواند امری را كه پنهان كردنش ضرورت دارد پوشیده نگهدارد،(1) چراكه نخست، همه مردم ظرفیّت دانستن همه چیز را ندارند. دوم، ممكن است بر اثر فاش شدن بعضی از امور، آسیب و زیانی متوّجه نهضت گردد.
13. عدم مسامحه در رعایت هدف نهایی و اصول تغییرناپذیر. در واقع هدف نهایی و اصول تغییرناپذیر نهضت، فلسفهٔ وجودی آن را میسازند؛ یعنی اگر قصد تحقّق این هدف و اصول در میان نبود، نهضت هیچ مطلوبیّتی نداشت. بنابراین، این هدف و اصول هرگز و در هیچ اوضاع و احوالی نباید مورد غفلت، بیتوجّهی و چشمپوشی واقع گردند. رهبر باید، اگرچه به قیمت از دست دادن همه یا اكثریّت یا بعضی از هواداران و تابعان خود و كمشدن سرعت و شتاب حركت اجتماعیاش و حتّی شكست خوردن و ناكام ماندن نهضت، درباره هدف و اصول نهضت، قاطع و سازشناپذیر بماند و رعایت كامل و دقیق آنها را، در مقام عمل، واجب و ضروری بداند و در آن شكّ و شبهه روا ندارد.
حاصل آنکه اگر در موردی، هدف یا اصول نهضت با سرعت و شتاب یا حتّی كامیابی و پیروزی آن، تعارض یابد، باید هدف را مقدّم داشت و بهكندی یا حتّی شكست ظاهری آن تن داد. كتاب، سنّت و تاریخ به خوبیشاهد قاطعیّت و نرمشناپذیری پیامبر گرامی اسلام(صلى الله علیه وآله) در حفظ و هدف و اصول نهضت اسلامیاند. به عنوان نمونه، اهل طائف به آن حضرت پیشنهاد كردند كه اگر آنان را از سجده و به خاك افتادن در برابر خدای متعال معاف بدارد، در سایر امور و شؤون، تابع وی میشوند و دینش را گردن میگذارند و حتّی در جنگ با كفّار و مشركین به كمكش میشتابند. آن حضرت، از آنجا كه نماز از مهمترین اركان دین مقدّس اسلام است، پیشنهاد مذكور را، كه بهظاهر برای پیشرفت
1. نساء (4)، 83.
نهضت اسلامی سودمند بود، ردّ كرد.(1) مواردی از این قبیل در آیات دیگر قرآن کریم وجود دارد.(2)
14. تسامح و سعه صدر در امور فرعی و كماهمیّت. رهبر باید در اموری كه از قبیل هدف و اصول نهضت نیست تسامح و مدارا روا دارد. همچنین، باید نسبت به لغزشها، خطاها و اشتباههای یاران و پیروان خود سعه صدر داشته باشد، چراكه همه آنان و حتی والامقامترینشان در حد اعلای علم، اخلاق و عمل نیست و بهطور طبیعی نقاط ضعفی دارند و اگر هر یك از آنان به علت نقطه ضعفی كه دارد طرد شود، پیشرفت حركت اجتماعی متوقف خواهد شد.
15. ارزش قایل شدن برای شخصیّت دیگران. رهبر باید، علاوه بر اینكه زیردستان خود را طرد نمیكند، برای شخصیّتهایشان ارزش قایل شود. اگر روش و رفتار رهبر به گونهای باشد كه زیردستانشتحقیر شوند و به چیزی گرفته نشوند، نخست، محبّتشان به او و علاقهشان به ادامه همكاری با او و فرمانبرداری از او كم و ضعیف میشود و پیداست كه كاهش محبوبیّت رهبر جز به زیان نهضت نیست، و دوم، به فرض اینكه نهضت به شكست و ناكامی گرفتار نیاید، از زیردستان كه همواره تحقیر دیدهاند و خوار و زبون بودهاند، كار مبتكرانهٔ صحیح و مهمی بر نخواهد آمد.
یكی از علامتها و مظاهر ارزش قایل شدن برای دیگران این است كه با آنان مشورت كنند و از آنان رأیجویی و نظرخواهی كنند. از این گذشته، اگر به رأی و نظر افراد التفات و اعتنا شود و آنان احساسكنند كه در برنامهریزیها و تصمیمگیریها مداخله و مشاركت دارند، برنامهها و تصمیمها را به چشم اموری اجباری و تحمیل شده نمینگرند، و در نتیجه،
1. اسراء (17)،73 ـ 75.
2. احزاب (33)، 1و2 و قلم (68)، 8 و9.
در مقام اجرا و عمل، موافقت بیشتری نشان میدهند و گرمتر در كار میآیند. از اینرو، خدای متعال پیامبرش را، با اینكه علم لدنی داشت، و به هیچوجه، نیازمند به استفاده از علوم و معارف و آرا و نظرات مردم نبود، به مشورت با مردم فرمان میدهد.(1)
16. انتقادپذیری. رهبر حتّی باید نسبت به انتقادات و عیبجوییهای گوناگون زیردستانش گوش شنوا داشته باشد، زیرا هركسی، بهجز انسانهای معصوم، در معرض جهل، قصور فهم و ادراك، و لغزشها و خطاهای اخلاقی و عملی است و داشتن روحیّه انتقادپذیری مقدّمه رفع این عیوب و نقایصخواهد بود.
17. تواضع. فروتنی نسبت به زیردستان و كسانی كه همراه، همكار و فرمانبردارند نیز یكی از اوصاف رهبر شایسته است.(2)
18. خیرخواهی و دلسوزی برای دیگران. طبیعی است كه هر انسانی نفع و خیر خود را میجوید؛ و تنها در صورتی تابع و مطیع دیگری میشود كه باور كرده باشد كه آن دیگری برای او دل میسوزاند و خیر او را میخواهد. به همین جهت، رهبر باید خیرخواه و دلسوز دیگران باشد و این امر را بهآنان نشان دهد و اثبات كند تا هرچه بیشتر و بهتر به او بگرایند و بگروند.(3)
19. احسان و نیكی به دیگران. یكی از راههای اثبات خیرخواهی و دلسوزی، احسان و نیكی و جواب بدی را با خوبی دادن است. خدای متعال نیز پیامبرانش را فرمان میدهد كه بدی را، نه با بدی؛ بلكه با خوبی پاسخ گویند.(4) همچنین، از آن حضرت میخواهد كه از كفّار و مشركانی كه دشمنی و لجاجت دارند و دعوتش را نمیپذیرند درگذرد و از جواب
1. آل عمران (3)، 159.
2. اسراء (17)، 37، حجر (15)، 88، و شعراء (26)، 215.
3. توبه (9)،128.
4. مؤمنون (23)، 95 و فصلت (41)، 34.
گفتن به گفتار و كردار سبكسرانه و نابخردانهشان صرفنظر كند ومسالمتجویی و خیرخواهی خود را به آنان نشان دهد. (1)
20. ایثار و از خودگذشتگی. یكی دیگر از راههای اثبات خیرخواهی و حسن نیّت، ایثار و از خودگذشتگی است. اگر رهبر برای تأمین مصالح اجتماعی از منافع شخصی خود قطع نظر كند و خیرات دنیوی دیگران را بر خیرات دنیوی خود مقدّم بدارد، مردم باور میكنند كه خیرخواه آنان است، حسننیّت دارد، و خودش را برای آنان میخواهد، نه آنان را برای خودش، بنابراین وی در دل مردم جای میگیرد. به همین جهت، قرآن كریم در مواضعی خاطرنشان میكند كه انبیای الهی، به هیچوجه، از مردم «اجر» و مزدی نمیخواستند و با این ایثار و از خودگذشتگی، حسن نیّت خود را اثبات میكردند.(2)
21. انضباط و فرمانبرداری خواستن. سعه صدر نسبت به نقاط ضعف و لغزشهای زیردستان، طرد نكردن آنان، نرمخویی با آنان، درگذشتن از خطاها و اشتباهات آنان، ارزش قایل شدن برای شخصیّتشان، مشورت با آنان، انتقادپذیری، تواضع، احسان و نیكی، ایثار و ازخودگذشتگی همه بهجای خود صحیح و ضروری است؛ ولی منافات ندارد با اینكه رهبر از زیردستان انضباط و فرمانبرداری بخواهد.
22. جلوگیری از انحراف و فساد زیردستان. همچنانكه پیشتر نیز اشاره شد، سعه صدر داشتن و تحمّلكردن نقاط ضعف و لغزشهای دیگران هرگز به معنای فراموشی عیوب و نقایص نیست. رهبر موظّف است كه در عین حال، نسبت به انحراف و فساد
1. زخرف (43)، 89.
2. انعام (6)،90، یونس (10)، 72، هود (11)، 29 و 51، یوسف (12)، 104، فرقان (25)، 57، شعراء (26)،180، 164، 145، 127 و 109، سبأ (34)، 47، یس (36)، 21، ص (38)، 86، طور (52)، 40 و قلم (68)، 46.
افراد حسّاس باشد و برای جلوگیری از اینگونه امور چارهاندیشیهای عالمانه و حكیمانه داشته باشد.
23. اشراف بر همه امور و شؤون. اگر چنان شود كه رهبر از پارهای از امور و شؤون، ناآگاه و بیخبر بماند، رهبری او دچار نقص و عیب خواهد شد، بهویژه با در نظر گرفتن این واقعیّت كه ممكن است كسانی از آن ناآگاهی و بیخبری سوء استفاده كنند و با كتمان و وارونه كردن حقایق و جعل و نشر اكاذیب، موجبات اغفال و فریب او را فراهم سازند. از اینرو، رهبر باید دارای یك نظام و شبكه اطّلاعاتی قوی و امین باشد تا گرفتار فقدان اطّلاعات صحیح از چند و چون نهضت نشود.
24. شجاعت. هیچ نهضتی بدون دشمن و خطر نیست. بنابراین، نهضتی كه رهبرش ترسو و بزدل باشد و جرأت مواجهه با دشمنان و دست و پنجه نرم كردن با آنان را نداشته باشد و به محض احساسخطر عقبنشینی كند، محكوم به شكست خواهد بود.
25. پایداری و استقامت. این شرط یكی از سختترین شرطهاست، چراكه توانایی و نیروی هیچكس در مقام مقابله با مسایل و مشكلات، نامحدود و بینهایت نیست، و پیروزی و كامیابی یك نهضت، مستلزم این است كه رهبر توانایی و نیروی عظیمی از این دست داشته باشد؛ یعنی ظرفیّت روحی بسیار فراوانی برای تحمّل سختیها و دشواریها را داشته باشد.
رهبر، همانگونه كه خودش باید صبور و مقاوم باشد، موظّف است كه زیردستان خود را به شكیبایی و پایداری، دعوت، توصیه و امر كند و همواره به آنان خاطرنشان سازد كه شرط غلبه بر مشكلات فراوان و بزرگی كه بر سر راه نهضت پدیدار میشود، صبر و استقامت است، تا این از این طریق خُلق و خصلت در آنان نیز راسخ و ثابت گردد. از اینرو، قرآن كریم در موارد بسیاری مؤمنان را نیز فرمان به شكیبایی و پایداری میدهد.(1)
1. بقره (2)، 153، 155 و 214.
26 ـ بررسی و ارزیابی آنچه انجام گرفته است. رهبر باید در جریان نهضت هرچند وقت یكبار آنچه را در آن مدّت صورت پذیرفته است مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد و صحّت و سقم آن را معلوم دارد تا اگر لغزشهایی پیش آمده است، تكرار نگردد، و در صورت امكان، جبران شود.
موارد ذكر شده به اجمال مهمترین اوصاف رهبر شایسته است. ملاحظه شد كه بعضی از این صفات مذكور، با هم در تضاد بودند. یكی از علل اینكه، رهبری هنر و فنّی است بسیار دقیق، ظریف و مشكل همین است كه رهبر باید اموری به ظاهر متضادّ را در خود جمع كند و از رعایت هر یك از آنها در جای خود غفلت نورزد.
با توجه به شرایطی که برای رهبر ذکر گردید، شما چه راه حلّی را برای شناسایی یا انتخاب رهبر ترجیح میدهید؟ آیا از طریق انتخابات رایج در نظامهای دموکراسی میتوان به چنین انتخابی دست زد یا اینکه این امر را باید بر عهدهٔ عدّهای خُبره گذاشت که توان تشخیص وجود این ویژگیها را در فرد یا افراد خاصّی دارند؟ نظر دوستان خود را نیز در این زمینه جویا شوید.
با توجه به ویژگیهایی که در بالا ذکر گردید و تأمل در ابعاد مختلف زندگی رهبر کبیر انقلاب اسلامی، امام خمینی(رحمه الله) میتوان به این نتیجه رسید که این ویژگیها، در بالاترین شکل آن در شخصیت امام خمینی(رحمه الله) تجلی یافته بود. برای اثبات این مطلب، میتوان به زوایای مختلف زندگی ایشان نظری افکند و به نقش عظیم رهبری در پیروزی انقلاب اسلامی پی برد. برخی از ویژگیهای بارز این شخصیت برجستهٔ تاریخ مورد اشاره قرار میگیرد:
امام خمینی(رحمه الله) افزونبر آگاهی و اشراف بر حقایق، اصول و فروع و آرمانهای اسلام، و آشنایی با تاریخ گذشته مسلمین و درك مصالح و مفاسد جامعه اسلامی، به مدد فراست خدادادیاش از تحولات و اوضاع روزِ جهان و ایران باخبر بود، و با شناسایی دشمنان دین و نقشههایشان و شناساندن آنان به امّت مسلمان، توطئههای ایشان را برملا و بیاثر میساخت.
حركت امام خمینی(رحمه الله) نیز از همان ابتدا بر اساس این آگاهی و فراست شكل گرفت. در آن زمان، شرایط اجتماعى ایجاب مىكرد كه حركتى بر ضد كفر و الحاد و استكبار صورت گیرد. در آغاز، توجه امام به كفرى بود كه جامعه خودش را تهدید مىكرد و عوامل كفر درصدد اسلامزدایى از این كشور بودند. او به همین انگیزه كه باید بندگى خدا را در این كشور رواج داد، قیام كرد؛ نه به انگیزه سیاسى و اقتصادى و یا اجتماعى. فریاد او آنگاه بلند مىشد كه مىدید حكمى از احكام الهى در معرض تعطیل یا در معرض انكار است. ملاحظهٔ پیامها و سخنرانىهاى امام از آغاز نهضت، نشان میدهد که هیچ واژهاى در كلام امام به اندازه اسلام، قرآن، خدا و کلماتی نظیر آنها تکرار نشده است. او تلاش كرد تا جامعه خویش را الهى و معنوى بار بیاورد و در این راه، طرحها و برنامهها را با فراست خدادادى به اجرا گذاشت و در حالىكه تقریباً همه مردم، حتى خوشباورترین افراد ناامید شده بودند، خدا او و پیروانش را به پیروزى رساند.
امام یك ملىگرا نبود كه فقط در مورد ملت و كشور خود بیندیشد؛ این یك دایره كوچكى بود كه اطراف امام را احاطه كرده بود و طبعاً این مسؤولیت قبل از سایر مسؤولیتها باید به آن پاسخ داده شود؛ ولى محدود به آن نمىشد و امام در همین حال كه به سرنوشت ملت و كشور ایران مىاندیشید و سعى مىكرد كه این كشور را كه تنها كشور
منتسب به امام زمان است از چنگال كفار و ایادى آنان درآورد، در فكر سایر شیعیان هم بود. پیامهاى امام، از طریق دوستان او که به كشورهاى اسلامى، بهخصوص مناطق شیعهنشین، سفر مىكردند، به آنان منتقل میگردید و از این طریق، نسبت به پیرایش تشیع از اشتباهها و خرافات تلاشهایی صورت میگرفت تا ایمان شیعیان خالص گردد و همبستگى میان آنان بر اساس معارف صحیح اهلبیت(علیهم السلام) تقویت شود.
بنابراین، دایره اول فعالیتهای امام، كشور خودش، ایران بود و دایرهٔ دوم نیز شیعیان جهان بودند. دایرهٔ وسیعتر بعدی، دایره مسلمانان بود و امام در همین ابتدای حفظ وحدت اسلامى و توسیع روابط بین شیعیان و سایر مسلمین، وظیفه خود را نسبت به مسلمانان دیگر بر عهده گرفت. ولی امام به این هم اکتفا نکرد و دایرهٔ فعالیت خود را افزایش داد و باعث هویتبخشی به طرفداران سایر ادیان گردید.
امام خمینی(رحمه الله) حتی دامنهٔ فعالیت خود را شامل گروههای دیگر نیز نمود. بهعنوان نمونه، وی در سالهاى آخر عمر خویش، همت خود را متوجه كشورهاى ماركسیست كرد و برای رئیس جمهور ابرقدرتى مثل شوروى كه هفتاد سال دینزدایى كرده بود و تمام مذاهب دینى اعم از اسلام و مسیحیت را از بین برده بود، نامهٔ هشداردهندهای را نوشت و آنها را شوكه کرد. آیا از آن نامه و پیشبینیهایی که در آن صورت گرفته بود، اطلاعی دارید؟ آیا این پیشبینیها به وقوع پیوست؟ چگونه؟ این بحث را با دوستان خود نیز مطرح سازید.
امام خمینی(رحمه الله) از معدود كسانی است كه جامع فضایل علمی فراوان بوده است. وی در
زمینهٔ فقه و اصول و علوم مرتبط با آنها، از بزرگترین مراجع تقلید زمانه به شمار میآید، و در حوزه علوم عقلی و فلسفی نیز عالیترین تحقیقات زمانهاش را صورت داده، و در عرصهٔ عرفان نظری و عملی تأملات و مجاهدتهای بسیار داشته و به مقاماتی رفیع نایل آمده است.
این بُعد از شخصیت امام برای بسیاری پوشیده مانده است و حال آنکه این بُعد الهی ایشان است که بر سایر ابعادش سایه افكنده است. شخصیت امام از آغاز نوجوانی بر اساس «بندگى خدا» شكل گرفت و در نهایت از مصادیق بارز این آیهٔ شریفه گردید که:
رِجَالٌ لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَإِیتَاء الزَّكَاة؛(1) مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستدى آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات به خود مشغول نمىدارد.
بسیارى از انسانهاى برجسته بودند كه به این راز پى برده بودند كه كمال حقیقى انسان در تقرب به خداست؛ ولى این را به صورت یك حركت فردى و رابطه شخصى خودشان با خدا تلقى كرده بودند. اما امام عرفان را هم در این بعد تنگ نمىدید، بلکه معرفت خدا را در این مىدید كه انسان تمام وجودش مظهر بندگى خدا شود و نه تنها در دلش ارتباط با خدا داشته باشد، رفتار و كردار و گفتار فردى و اجتماعى و خانوادگى و حتى رفتار بینالمللى او باید تجسم عبودیت باشد.
امام سعى كرد این مطلب را اولاً هم با عقل و هم با دلایل نقلى ثابت کند و ثانیاً با حركت عرفانى، كاملاً بیابد و ایمان خودش را در این جهت تقویت كند. دوران نوجوانى و
1. نور (24)، 37.
اوایل جوانى او به تبیین این ایمان و ابعاد مختلف فلسفى و عرفانى و استفاده از كتاب و سنت گذشت.
هوشیاری امام خمینی(رحمه الله) در دفاع از ارزشهای اسلامی یكی از عوامل مهم پیروزی انقلاب بهشمار میرود. توضیح آنکه، اقدامات رژیم پهلوی در حوزهٔ فرهنگ، خود، زمینه را برای نابودی حكومت فراهم ساخت، زیرا اینگونه حركات واكنش شدید امام خمینی(رحمه الله) و در نتیجه، مردم را در پی داشت. تغییر تاریخ هجری شمسی به شاهنشاهی، برگزاری جشنوارهها و سمینارهای به اصطلاح فرهنگی و هنری و نیز ترویج فساد و فحشا از مواردی است كه با هدف تضعیف مبانی دینی مردم صورت گرفت. لیكن واكنش امام خمینی(رحمه الله) در برابر این تقدسزداییها و نیز در برابر طرح اصلاحات ارضی، لایحهٔ انجمنهای ایالتی و ولایتی و انقلاب سفید شاه سبب شد تا پایههای مشروعیت رژیم پهلوی به سستی گراید. برخورد شجاعانه و زیركانهٔ امام خمینی(رحمه الله) در قضیهٔ فاجعهٔ فیضیه، اصل مشروعیت حكومت خاندان پهلوی را با خطر مواجه میساخت، از اینرو آنان چاره را در تبعید امام دیدند. اما همین امر زمینه را برای گسترش اعتراضات علیه رژیم و تزلزل حكومت بیشتر فراهم ساخت.
1. در صحنهٔ انقلاب، بیش از همه، سه عاملِ رهبری، مردم و مكتب تأثیرگذار بودهاند. در این درس به اولین عامل پرداخته شده است.
2. در هر نهضتی، رهبر باید دارای ویژگیهای خاصی باشد که در صورت فقدان آنها، نهضت به سر منزل مقصود نخواهد رسید.
3. این اوصاف و ویژگیها، بهطور کامل، در مورد بنیانگذار انقلاب اسلامی صادق بوده و ایشان، علاوه بر برخورداری از فضایل علمی در حوزههای مختلف و نیز برخورداری از فضایل معنوی در تمام ابعاد زندگی، نسبت به مسایل پیرامون خود کاملاً آگاه و هوشیار بود و با شجاعت کمنظیر و تدبیر همیشگی خویش، این انقلاب را به سرانجام رساند.
4. عامل رهبری بدون در نظر گرفتن عواملی همچون مکتب متعالی اسلام و مردم قادر به پیش بردن انقلاب نبوده است. از اینرو، پرداختن به دو عامل دیگر نیز ضرورت دارد؛ رهبری قدرت خود را مدیون مکتب متعالی اسلام بوده است و نیز این قدرت برتر، بدون حضور مردم در صحنه نمیتواند کارآیی اجتماعی خود را به خوبی نشان دهد. بنابراین در درس آتی، نقش مکتب و مردم در این نهضت مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
1. مهمترین اوصاف یک رهبر شایسته کدامند؟
2. ویژگیهای بارز امام خمینی(رحمه الله) را که در پیروزی انقلاب اسلامی نقشی اساسی ایفا نمود، بیان نمایید.
1. جوادی آملی، عبدالله، بنیان مرصوص امام خمینی(رحمه الله) در بیان و بنان آیتالله جوادی آملی، گردآوری و تنظیم: محمدامین شاهجویی، قم: مرکز نشر اسراء، چ6، 1384.
2. حاجتی، میر احمدرضا، عصر امام خمینی(رحمه الله)، قم: بوستان کتاب قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چ6، 1382.
3. حسینی، حسین، رهبری و انقلاب؛ نقش امام خمینی(رحمه الله) در انقلاب اسلامی ایران، تهران: پژوهشکدهٔ امام خمینی و انقلاب اسلامی، چ1، 1381.
4. حسینیان، روحالله، چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران (1356 ـ 1343)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ1، 1383.
5. روحانی، سید حمید، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی(رحمه الله)،ج1، تهران، راه امام، چ6، 1359.
6. قلی پور، جعفر، مواضع امام خمینی(رحمه الله) در برابر نظام سیاسی پهلوی و نهادهای آن، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ1، 1382.
7. محمدی، منوچهر، انقلاب اسلامی؛ زمینهها و پیامدها، تدوین: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، قم: دفتر نشر و پخش معارف، چ1، 1380.
8. مصباح یزدی، محمدتقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، [بیجا]: مركز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چ2، 1372.