از دانشجو انتظار میرود که پس از پایان درس بتواند:
1. ریشههای شکلگیری نهضت مشروطه را تشریح کند؛
2. جریانات مختلف دوران مشروطه را شناسایی نماید و اختلافات دیدگاه آنان را نشان دهد؛
3. مراد از واژه «مشروطه» را بیان کرده، چگونگی مورد سوء استفاده قرار گرفتن آن را در آن نهضت بیان کند؛
4. نقش این نهضت را در شکلگیری انقلاب اسلامی تحلیل نماید.
«تاریخ درس عبرت است برای ما. شما وقتی تاریخ مشروطیت را بخوانید میبینید كه در مشروطه بعد از اینكه ابتدا پیش رفت، دستهایی آمد و تمام مردم ایران را به دو طبقه تقسیمبندی كرد. نه ایران تنها، از روحانیون بزرگ نجف یک دسته طرفدار مشروطیت، یک دسته دشمن مشروطه، علمای خود ایران، یک دسته طرفدار مشروطیت، یک دسته مخالف مشروطه... و این یک نقشهای بود که نقشه هم تأثیر کرد و نگذاشت که مشروطه به آن طوری که علمای بزرگ طرحش را ریخته بودند، عملی بشود. به آنجا رساندند كه آنهایی كه مشروطهخواه بودند به دست یك عدّه كوبیده شدند؛ تا آنجا كه مثل مرحوم حاج شیخ فضلالله نوری در ایران برای خاطر اینكه میگفت باید مشروطه مشروعه باشد و آن مشروطهای كه از غرب و شرق به ما برسد قبول نداریم، در همین تهران بر دار زدند و مردم هم پای دار او رقصیدند یا كف زدند.»(1)
در تاریخ اخیر ایران، چندین جنبش و حرکت اجتماعی رخ داد که منشأ تحولات در ساختار حکومتی و نیز جامعهٔ ایران گردید. از آن جمله میتوان به نهضت مشروطه اشاره کرد که در ابتدا به هدف مبارزه با دیکتاتوری شکل گرفت، اما در ادامه مسیری را پیمود
1. امام خمینی(رحمه الله)، صحیفهٔ امام (بیانات، پیامها، مصاحبهها، احکام، اجازات شرعی و نامهها)، ج18، ص 170.
که بسیاری از پیشگامان آن نهضت را از عمل خود پشیمان ساخت؛ چراکه از نظر آنان دیكتاتوری نه تنها با این جنبش، از جامعهٔ ایران رخت بر نبست، بلکه همین نهضت، بهانهای برای تشکیل حکومتهای مستبد دیگری در ایران گردید. لذا بررسی این جنبش میتواند منشأ برخی حرکتهای اجتماعیِ بعدی را نشان دهد و در همین راستا به ادعای کسانی پرداخته خواهد شد که معتقدند جنبش مشروطه یکی از زمینههای شکلگیری انقلاب اسلامی بوده است.
مشروطیت از جمله حركتهای سیاسی ملّت ایران است كه با رهبری روحانیت آغاز گشت. این نهضت از تحولات چندگانهای كه سالها پیش شروع شده بود سرچشمه میگرفت: قیام تحریم تنباكو(1) و اِعلای كلمهٔ روحانیت و ملّت، مقاومت در برابر امتیازات و قراردادهای استعماری، نارساییهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و... . عواملی از این دست به ضمیمهٔ فزونطلبیها و ستمكاریهای دولتمردان قاجار سبب قیام روحانیت و ملّت، و درخواست تأسیس عدالتخانه برای جلوگیری از بیدادگریهای حكومت علیه مردم شده بود، و شاه قاجار تسلیم گشته و خواستهٔ عدالتخواهان تحقق یافته بود.
اما مبارزات مردم و روحانیت ادامه یافت و سرانجام نهضت مشروطیت به سال 1324 ق. در دوران سلطنت مظفرالدین شاه قاجار و با تأسیس مجلس شورا به بار نشست. این قیام نیز
1. بر اساس قرارداد رژی، امتیاز تنباکوی سراسر ایران، به مدت 5 سال در انحصار یک شرکت انگلیسی قرار گرفت. زمانی که نتایج اولیهٔ قرارداد مزبور و طیف گستردهٔ حضور خارجیان در کشور و رفتار متکبرانهٔ آنان با مردم به اطلاع میرزای شیرازی(رحمه الله) رسید، وی با بینش دقیق و فراست خدادادی خود دریافت که این قرارداد باعث تسلط اقتصادی کفار بر مسلمین خواهد شد و ذلت آنان را در پی خواهد داشت. بنابراین در ذیحجهٔ 1308 قمری، ضمن ارسال تلگرافی به ناصرالدین شاه، این خطر را گوشزد کرد اما وقتی بیتوجهی شاه را دید، فتوای تحریم تنباکو را صادر کرد.
در اصل برای اقامهٔ احكام اسلام و جلوگیری از ظلم و بیدادِ ارباب قدرت و قطع سلطهجوییِ بیگانگان صورت پذیرفته بود. ملّت مسلمان ایران با اتكا به فرمان و فتوای مراجع تقلید و رهبران دینی توانستند بر قدرتهای بزرگی چون سلطنت قاجار غلبه كنند و مقاومت روحانیان و مردم و تحصن آنان در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی و حرم حضرت معصومه(علیها السلام)، مظفرالدین شاه قاجار را مجبور ساخت تا صدر اعظم مقتدری همچون عینالدوله را بر كنار كند و به برگزاری انتخابات و تأسیس مجلس شورا و تدوین قانون اساسی تن دهد.(1)
اما این نهضت كه با انگیزهٔ دینی و با قیامی انقلابی و جهادی برپا شده بود، با نفوذ عوامل بیگانه و تلاش عناصر خودفروخته، از هدف اصیل و اوّلیِ خویش دور افتاد و به عاملی برای تیشه زدن به ریشهٔ دین تبدیل شد.
آغاز مشروطیت، در واقع، آغاز گسترش ارتباط فرهنگی ایران و غرب بود و شعارهایی چون آزادی و دموکراسی، به عنوان سوغات غرب به بسیاری از نقاط دنیا، از جمله ایران فرستاده میشد. شعار دموکراسی در ایران هم مانند بسیاری از کشورهای دیگر، مقبولیت عام یافت. علت آن نیز در کتابهای تاریخی که جریان مشروطیت را بررسی کردهاند قابل کشف و پیگیری است و پرداختن تام و کامل به تمام علل از حوصلهٔ این نوشتار خارج است. اما با شناخت گروهها و جریانات فعال در آن زمان میتوان برخی از آنها را شناسایی نمود.
در یک تقسیمبندی کلی میتوان مردم دوران مشروطیت را به سه گروه عمده تقسیم کرد: دستهٔ نخست، تودهٔ مردم بودند که از ظلم و ستم و استبداد درباریان خودکامه و مستبد
1. ناظم الاسلام كرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ج 3، ص 558.
به تنگ آمده بودند و به دنبال رهایی از این وضعیت میگشتند، مردمی که حکومت تلخ و سیاه زورمداران، خوانین و فئودالها، زجرشان میداد و زندگی فلاکتباری برایشان رقم میزد. این فضای خاص، مردم را از هر جهت آماده کرده بود تا برای رهایی از این اوضاع طاقتفرسا تلاش نمایند و کوشش کنند خود را از قید و بند استبدادها و خودکامگیها رها نمایند. بنابراین وقتی شعار دموکراسی، حقوق مردم و آزادی مردم در انتخاب سرنوشت خویش مطرح شد، به راحتی آن را پذیرفتند و از آن استقبال کردند تا شاید از آن طریق از ظلم و ستمی که بر آنها میرفت خلاصی یابند.
گروه دیگری که در جریان مشروطیت فعالیت میکردند، روشنفکران و تحصیلکردگان در غرب بودند که این سوغات (دموکراسی) را به ارمغان آورده بودند. این عده هم به دنبال آزادی و دموکراسی بودند. این گروه با مشاهدهٔ پیشرفتهای صنعتی غرب و با تبلیغاتی که در غرب بر روی این افراد صورت گرفته بود، بهشت موعود خود را در آنجا یافته بودند و مقهور و مرعوب مغربزمین و فرهنگ آن گشته بودند و میخواستند ایران را هم، رنگ غربی بزنند. اینان حاضر بودند در این راه به هر قیمتی، «از فرق سر تا نوک پا غربی شوند».
این گروه، به دنبال آزادی و دموکراسی بودند اما با این تفاوت که آزادی مورد نظر اینها با آزادی مورد نظر مردم فرق داشت؛ مردم به دنبال آزادی از قید و بند حکومتهای خودکامه و مستبد و مخالف ارزشهای اسلامی بودند، اما روشنفکران و غربزدگان، بُعد و رویهٔ دیگر آزادی و دموکراسی را میخواستند. آنان در پرتو این شعارها درصدد بودند تا مردم را از اسلام دور کنند تا دیگر پایبند قوانین و مقررات و ارزشهای اسلامی نباشند. این گروه مفهوم عام و مطلق آزادی و دموکراسی را ترویج میکردند و به تقدیس و پرستش این ارمغان غرب میپرداختند و دیگران را نیز به پرستش آن دعوت میکردند. هدف از شعار دموکراسی این بود
که ارزشهای اسلامی کنار گذاشته شود و دین از عرصهٔ حیات سیاسی جامعه حذف گردد و آرا و خواست مردم جایگزین ارزشهای اسلامی و مذهبی گردد. کسانی که به این هدف پلید غربزدگان و فراماسونرها واقف نبودند به طور مطلق این شعار را میپذیرفتند، اما کسانی که دوراندیش و تیزبین بودند، واكنش نشان میدادند و این گروه همان دستهٔ سوم بودند.
دستهٔ سوم افراد آگاه و دوراندیشی بودند که به توطئهٔ عناصر خودفروخته حساسیت نشان دادند و در راه روشن کردن مردم و هدایت آنها حاضر شدند حتی جانشان را فدا کنند و با همهٔ وجود اعلان کردند که آزادی و دموکراسی مطلق که مستلزم مخالفت با اسلام و مقررات اسلامی است، از دیدگاه اسلام و شریعت مطرود و محکوم است.
این گروه که عمدتاً بزرگان دینی و علما بودند و از یک سو با استبداد و خودکامگی زورمندان و حاکمان وقت مخالف بودند و از سوی دیگر با تخریب فرهنگی و دینزدایی روشنفکران غربزده در برابر مشروطهٔ مطلقه، مشروطهٔ مشروعه را مطرح کردند که البته از ناحیهٔ مخالفان با واكنشهایی همچون ارعاب و تهدید، تبلیغات سوء و ترور شخصیت و در نهایت ترور فیزیکی مواجه شدند که از نمونههای بارز این دسته میتوان از علمایی همچون آیتالله بهبهانی و شیخ فضلالله نوری نام برد.
بنابراین، هرچند که مردم براى اقامه احكام اسلامى و جلوگیرى از ظلم و ستم و به استناد فرمان مراجع تقلیدِ آن زمان، دست به حركتى عدالتخواهانه براى تأسیس عدالتخانه و جلوگیرى از خودسرىها و خودكامگىهاى سلاطین قاجار زدند، لیکن این حركت در ادامه دچار آفت غربزدگى و نفوذ عوامل بیگانه گردید و آن حركت اسلامخواهانه به یك حركت غربگرایانه تبدیل شد و كار به آنجا رسید كه حتی یكى از شخصیتهاى بنیانگذار حرکت مشروطیت، به نام شیخ فضلالله نورى، به دست غربزدهها و به بهانهٔ مخالفت او با مشروطیت، به دار آویخته شد.
آیا برداشت و تلقی سه دستهٔ مذکور از آزادی، شبیهی در برداشتهای زمان حاضر دارد و میتوان این سه دسته را در نظام جمهوری اسلامی هم شناسایی نمود؟ در این زمینه با دوستان خود گفتوگو کنید.
واژه مشروطه صفتى است كه موصوفش حذف شده است. در ابتدا مشروطه به عنوان صفتى براى سلطنت مطرح مىشد. در فلسفه سیاسى نیز در بحث اقسام حكومت وقتى سخن از مشروطه به میان میآمد، مراد از آن سلطنت مشروطه در مقابل سلطنت مطلقه بود. در آن هنگام بحث بر سر این نبود كه سلطنت وجود داشته باشد یا خیر بلكه فرض بر این بود كه سلطنتى هست و كلام در این است كه آیا این سلطنت، مطلق باشد یا مشروط. در آغاز نهضت مشروطه، كسانى كه قاطبه مردم را تشكیل مىدادند و متدینان نیز از جملهٔ آنها بودند، وقتى مشروطه را بر زبان میآوردند مرادشان نفی سلطنت مطلقه بود و معتقد بودند که سلطان نباید مطلقالعنان باشد و هرچه مىخواهد عمل كند.
نگرانی علما نیز در آن زمان این بود که گماردگان سلطان، در شهرها و استانها، هرچه دلشان میخواست عمل میکردند و اعمالی برخلاف اسلام انجام میدادند. علما با چشم خود میدیدند که احكام اسلام زیر پا گذاشته مىشود و گماردگان سلطان، خود را ملزم به رعایت احكام اسلام نمیدانستند. آنان مجالس لهو و لعب و شرابخواری تشکیل میدادند و برای خوشگذرانی به کشورهای اروپایی میرفتند و در هر جا، به هر کاری که میخواستند مبادرت میورزیدند. حتی اموال مردم نیز، بىمحابا تصرف مىگردید و به اموال دربار ضمیمه میشد. این امور مردم را به تنگ آورده بود، بههمین سبب مردم علیه سلطنت مستبد شوریدند و نهضت مشروطیت برپا شد. علمای بزرگ آن زمان همچون
آخوند خراسانى، ملاعبداللّه مازندرانى، حاج میرزا حسین، حاج میرزا خلیل تهرانى و كسان دیگرى كه به سرشناسى اینان نبودند نیز از آن جهت كه احكام اسلام و حقوق مردم پایمال مىشد، این حركت را تقویت و تأیید كردند.
بنابراین، از همان ابتدای نهضت، سخن از مشروط بودن سلطنت بود و كسانى در این فضا این مسأله را مطرح كردند كه سلطنت باید به چه چیز مشروط باشد؛ غربزدگان با استفاده از فرهنگ غربى و تجربه تاریخى اروپا كه در مقابل سلطنت استبدادى، دموكراسى لیبرال را مطرح كرده بودند، سلطنت را مشروط به رأى و موافقت مردم یا مشروط به دموكراسى کردند. اما مراد علما از مشروط بودن، مشروط به احكام اسلام بود.
علماى نجف چون از محیط ایران دور بودند، بیشتر روى جنبه تئورى قضیه فكر مىكردند كه وقتى گفته میشود سلطنت مشروط مراد سلطنت مشروط به اسلام است؛ امّا علمای داخل کشور، به خصوص شیخ فضلاللّه میدیدند که كسانى از این فضا سوء استفاده مىكنند و مراد از سلطنت مشروطه را مشروط به رأى مردم، به طور مطلق، میدانند. بههمین خاطر كسانی همچون شیخ فضلاللّه نورى پیبردند که این حركت از مسیرى كه آنان مىخواستند، منحرف شده است؛ زیرا از ابتدا خواستهٔ آنان این بود كه احكام اسلام در سایهٔ مشروطیت تحقق پیدا كند و دست دشمنان از كشوراسلامى كوتاه شود، لیکن با انحراف حرکت، قضیه کاملاً به عکس گردید و دشمنان و ایادی آنها در این جنبش نفوذ پیدا كردند و این امر میتوانست به منزلهٔ به فراموشی سپرده شدن احکام اسلامی باشد.
از این رو، با تلاشهاى شیخ فضلاللّه نوری، مادّهای در آن زمان تصویب گردید که بر اساس آن، باید در مجلس پنج نفر از علماى طراز اول وجود داشته باشند كه مقررات مجلس را بررسی كنند و در صورت مغایرت هر یک از آنها با شرع، آن را از حیّز اعتبار خارج سازند. این امر خدمت بزرگی از سوی شیخ فضلاللّه نوری بود تا نهضت مشروطیت،
به كلى، در دامن غربزدگان نیفتد و از مسیر اسلام منحرف نشود. از همین جا بود که مشروطهٔ مشروعه در برابر مشروطهٔ مطلقه مطرح گردید، اما مخالفین نظر شیخ فضلالله، که به دنبال بهانهای برای حذف قید مشروعه بودند، اشکالاتی را بر این اصطلاح وارد میساختند.
همین اختلاف رویکرد در بحث «آزادی» نیز وجود داشت. درآن روزها هم تكیه كلام بزرگانى چون میرزاى نایینى یا دیگران این بود که باید این اختناق و فشار برداشته شود و مردم آزادی خود را به دست آورند. هدف آنان به خوبی مشخص بود و مرادشان این بود که باید مردم از ظلم و بىرحمىهاى حكومتِ مستبد و از تصرفات و دخالتهاى همسایهٔ شمالى و غربى آزاد شوند. در واقع، متعلق آزادی از دید آنان، آزادى از ظلم، حكام ظلم، استبداد و استعمار بود نه آزادى از دین؛ اما غربزدهها، با آن مایهٔ فرهنگى غربى، مرادشان آزادى در مقابل دین بود. آنها عامل استعمار بودند، لیکن شعار آزادى از استعمار و دین را مطرح میکردند. در نهایت کار بهآنجا کشید که شیخ فضلاللّه نورى به اعدام محكوم گردید، كسى كه براى مشروطیت و مبارزه با استبداد قیام كرده بود، ولی در عمل دید که استبداد قاجارى بر این «استبداد جمعىِ غربى» شرف دارد.
امام خمینى(رحمه الله) در مسیر حركت سیاسى خود، با مشكلاتى که برخی از آن از نهضت مشروطیت به ارث رسیده بود، مواجه بود. بعد از تحولات و انحرافاتی كه در جریان مشروطیت به وجود آمد، یك حالت دلسردى و سرخوردگى در روحانیت پدید آمد و حتی براى بعضى از آنان حالت پشیمانى به وجود آمده بود. این امر باعث شد بسیارى از علمایى كه در گوشه و كنار و در حاشیه بودند و در متن فعالیتهاى سیاسى، حال چه به
عنوان موافق و یا به عنوان مخالف، حضور نداشتند، این نتیجه سلبى را گرفتند كه دیگر حركتى مقدستر، روشنتر و قوىتر از نهضت مشروطیتى كه به دست شخصیتها و مراجع بزرگ آن زمان به وجود آمد، صورت نمیگیرد. نتیجهٔ آن حرکت آن شد که امثال شیخ فضلاللهها بر دار رفتند و افرادی همچون تقیزادهها مسیر را منحرف كردند.
این وضعیت سرخوردگی و پشیمانی، به خصوص در دوران پهلوى در میان برخی از روحانیون رواج پیدا كرد و کمتر کسی یافت میشد که به نحوی تحت تأثیر این جریان واقع نشده باشد. از این رو، نسبت به حرکتهای سیاسی حالتی از ناامیدی به وجود آمد. حتی برخی از علمای بزرگ آن زمان تأکید داشتند که باید از تاریخ درس عبرت گرفت و هر کس که وارد حركتهاى سیاسى شود، فردی فریب خورده است و هوشیارى و فراست اقتضا میکند که افراد خود را وارد این جریانات ننمایند تا بعدها کسان دیگری از آنان سوء استفاده نکنند.
در آن جوّ ناامیدی، امام خمینی(رحمه الله) حركت سیاسى اسلامى خود را آغاز کرد. اما قبل از هر چیز لازم بود تا او با تدبیر و فراست این موج را بشکند و این تفكر را تقویت كند كه هر کس یك وظیفه شرعی بر گردن خود دارد و نمیتوان با این تفسیرها و توجیهات، دست از وظایف شرعى برداشت، بلکه باید از آن تجربهٔ تاریخی سود برد و مراقب بود فریبکاران عرصه را در دست نگیرند. امام (رحمه الله) هم به خوبى پیشبینى مىكرد كه چنین عناصر فرصتطلبى وجود دارند و تلاش خواهند كرد تا از خون شهدا به نفع خود بهرهبردارى كنند، اما این امر را مانع از عمل به تکلیف شرعی خود نمیدانست. او باور داشت روحانیت باید بسیار فعال وارد میدان شود و مبانى فكرى اسلامى را برای مردم روشن سازد تا افكار اسلامى چنان در میان مردم تقویت شود كه دیگر جایى براى سوءاستفاده غربزدهها باقى نماند. مبارزه با این تفكر ناامیدانه كه در مورد فعالیتهاى سیاسى بر روحانیت و بر متدینین
حاكم بود، یكى از مهمترین كارهایى است که امام(رحمه الله) انجام داد، ولی متأسفانه قدر آن کمتر شناخته مىشود. البته با یاری خداوند، شرایطى پیش آمد كه مردم نسبت به دین خود احساس خطر کردند و سکوت را روا ندانستند؛ به تدریج نیز آن تفکر ناامیدکننده رنگ باخت و اكثر روحانیون، و به خصوص مراجع بزرگ، حركت امام را تأیید كردند.
نکتهٔ قابل توجه دیگر آنکه، ابزاری به نام مطبوعات در دست غربزدگان دوران مشروطیت قرار داشت که توانستند از آن طریق، ذهنیت مردم را نسبت به اصل مشروطیت تغییر دهند. از اینرو، بررسی زمینه و پشتوانهٔ فکری آن روزنامههاى كثیرالانتشارى كه در دسترس مردم قرار مىگرفت، از اهمیت خاصی برخوردار است؛ چراکه، در نهایت همان مطبوعات بودند که حكومت پهلوى را نیز تقویت كردند و این حكومت استبدادى را كه در بعضى مراحل از حكومت استبدادى قاجار هم سختگیرتر و بىرحمتر بود، مشروطه خواندند. بدیهی است که اگر در زمان مشروطیت، روحانیت توانسته بود مطبوعات یا حداقل بخشى از آن را در دست گیرد، به این آسانی، مسیر مشروطیت منحرف نمىشد و اسلام كنار زده نمىشد. عملاً كار مطبوعات در دست كسانى افتاد كه تفكرات غربى داشتند و با اسلام سر و كارى نداشتند و اگر هم از آنان بویی از اعتقاد دینى به مشام میرسید، اعتقاد بر اساس یك دین سكولار بود؛ یعنی دینى كه فقط مربوط به مسایل شخصى بود و كارى به مسایل سیاسى و اجتماعى نداشت.
برخلاف نظر بالا، که انحراف در مشروطه را عاملی بازدارنده نسبت به وقوع انقلاب اسلامی تصوّر میکند، برخی بر این گمانند که نهضت مشروطه، آغاز حرکتی بود که نتیجه و پیامد نهایی آن، انقلاب اسلامی بود، حال، از نظر شما، این نهضت چه نقشی در قبالِ پیروزی انقلاب اسلامی داشته است؟ شما کدام نظر را تأیید میکنید؟ این مسأله را با دوستان خود نیز مطرح سازید.
1. نهضت مشروطهٔ ایران، از جمله حرکتهای اجتماعی است که دارای آثار و پیامدهای بعدی بوده و توانسته است در حرکتهای اجتماعی بعد از خود نقش ایفا کند، هرچند که این نقش ممکن است نقشی بازدارنده باشد.
2. قیام تحریم تنباكو، مقاومت در برابر امتیازات و قراردادهای استعماری، نارساییهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی، و فزونطلبیها و ستمكاریهای دولتمردان قاجار موجب قیام روحانیت و ملّت، و درخواست تأسیس عدالتخانه برای جلوگیری از بیدادگریهای حكومت علیه مردم گردید.
3. جریانات مختلفی در دوران مشروطیت شکل گرفتند که، علیرغم اشتراک آنان در ضرورت وجود آزادی در جامعه، اختلافات اساسی در کیفیت آن داشتند؛ غربزدگان به دنبال دموکراتیزه کردن ایران و رنگ غربی دادن به آن بودند، تودهٔ مردم که از ظلم و ستم و استبداد درباریان خودکامه و مستبد به تنگ آمده بودند، به دنبال رهایی از این وضعیت میگشتند و گروه دیگر، افراد آگاه و دوراندیشی بودند که نسبت به توطئهٔ عناصر خودفروخته حساسیت نشان دادند و در راه روشن کردن مردم و هدایت آنها حاضر شدند حتی جانشان را فدا کنند.
4. واژهٔ «مشروطه» صفتی است که موصوف آن حذف شده است؛ لذا در ابتدا صفت برای سلطنت تلقی میشد، لیکن پس از مدتی اختلافی در این زمینه به وجود آمد. روحانیون و علما مراد از مشروطه را مشروط بودن به احکام اسلام میدانستند، اما غربزدگان مراد از مشروطه را مشروط به رأی و خواست مردم میپنداشتند.
5. انحراف در نهضت مشروطه، از یک نظر، نقش بازدارندهای در قبال شکلگیری انقلاب اسلامی داشته است، زیرا بعد از انحرافاتی که در جریان مشروطیت رخ داد، یک
حالت دلسردی و ناامیدی در میان روحانیت و حتی علمای بزرگ به وجود آمد و این نتیجه سلبى گرفته شد که دیگر حركتى مقدستر، روشنتر و قوىتر از نهضت مشروطیتى كه به دست شخصیتها و مراجع بزرگ آن زمان به وجود آمد، صورت نمیگیرد. نتیجهٔ آن حرکت آن شد که امثال شیخ فضلاللهها بر دار رفتند و افرادی همچون تقیزادهها مسیر را منحرف كردند. همچنین همین مطبوعاتی که در دوران مشروطه شکل گرفتند، به عنوان ابزاری در دست حاکمان وقت، مانع از تقویت جنبشها و حرکتهای اجتماعی میشدند.
6. حکومت دیکتاتوری رضاخان، که یکی از پیامدهای استبدادِ پس از انحراف در نهضت مشروطه است، دارای ویژگیهای خاصی است که نیازمند تأمل بیشتری است. بههمین خاطر در درس بعد، برخی از ویژگیهای آن دوران در معرض دید خوانندگان قرار خواهد گرفت.
1. عوامل پیدایش نهضت مشروطه کدامند؟ توضیح دهید.
2. جریانات مختلف دوران مشروطه در قبال مسألهٔ «آزادی»، چه رویکردهایی داشتند و در نهایت کدام جریان زمام امور را در دست گرفت؟
3. نقش شیخ فضلالله نوری را در جریان مشروطه تبیین نمایید.
4. مراد از «مشروطه» چیست؟ در طول نهضت مشروطه چه سوء استفادههایی از این واژه شد؟
5. نقش بازدارندهٔ انحراف در مشروطیت را در شکلگیری انقلاب اسلامی تبیین کنید.
1. ابوالحسنی (منذر)، علی، اندیشهٔ سبز، زندگی سرخ؛ زمان و زندگی شیخ فضلالله نوری، تهران: نشر عبرت، چ1، 1380.
2. دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، ج 1 و2، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ2، 1377.
3. عاقلی، باقر، روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ج1، تهران: نشر گفتار، چ2، 1372.
4. مدنی، سید جلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج1، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعهٔ مدرسین حوزهٔ علمیهٔ قم،چ3، [بیتا].
5. نجفی، موسی، جریانشناسی و فلسفهٔ سیاسی در تاریخ معاصر ایران، مشهد: دفتر فرهنگی و امور دانشجویی دانشگاه علوم اسلامی رضوی، چ1، 1379.