صوت و فیلم

صوت:
15
فیلم:
8

فهرست مطالب

جلسه بیست‌وهشتم؛ دنیا؛ خانه‌ای در محاصره بلاها

تاریخ: 
جمعه, 28 خرداد, 1395

بسم الله الرحمن الرحیم

آن چه پیش‌رو دارید گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت‌الله مصباح‌یزدی (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1395/03/28، مطابق با یازدهم رمضان 1437 ایراد فرموده‌اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

تحلیلی روان­شناختی از تحولات صدر اسلام

(28)

دنیا؛ خانه‌ای در محاصره بلاها

اشاره

گفتیم قرآن کریم برای این‌که مردم فریب لذت‌های زودگذر دنیا را نخورند و از هدف خلقت‌شان و عالمی که برای آن آفریده شده‌اند، غافل نشوند، شیوه‌هایی را به‌کار گرفته است؛ از جمله ‌این‌که دنیا و آخرت را از لحاظ مدت با هم  مقایسه می‌کند. همه می‌دانند که مدت عمر دنیا مدت محدودی است، ولی مدت عمر آخرت نامحدود است. مقایسه دیگر از لحاظ نوع لذت‌های این دو عالم است که لذت‌های اخروی به مراتب بهتر، شریف‌تر، شدیدتر و ‌بالاتر از لذت‌های دنیوی است. قرآن گاهی این‌ مطلب را به صورت ارسال مسلم بیان می‌کند. برای مثال می‌فرماید: فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فِی الآخِرَةِ إِلاَّ قَلِیلٌ؛[1]زندگی دنیا نسبت به آخرت چیز کمی است؛ یا وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا فِی الآخِرَةِ إِلاَّ مَتَاعٌ؛[2] زندگی دنیا بهره‌ای لحظه‌ای است، اما آخرت عمری ابدی و ثابت است.

گُل همین پنج روز و شش باشد

اما صرف مفهوم کم و زیاد خیلی در دل ما اثر نمی‌کند. در دنیا بعضی چیزها کم است و بعضی چیزها زیاد و انسان به خاطر این‌که بعضی چیزها کمتر هست آن‌ها را رها نمی‌کند. ممکن است برخی بگویند: ما به همین کم قناعت می‌کنیم. برای این‌که روشن شود این کم و زیاد مثل کم و زیاد یک روز و دو روز یا یک میلیون و دو میلیون نیست، و انسان بهتر درک کند که این تفاوت خیلی زیاد است، یکی از شیوه‌هایی که خداوند به‌کار گرفته، مثل زدن است. یکی از راه‌های تربیتی برای هر کسی که از سطح بالاتری می‌خواهد مطلبی را برای کسانی که در سطح نازل‌تر هستند بیان کند، همین تمثیل با مثل‌های حسی است. این مثل زدن در قرآن بسیار شایع است. حکمتش هم همین است که ما حقیقت این مطالب  را نمی‌توانیم درک کنیم، و خداوند آن را با زبان ساده‌ای در یک مقیاس محدودی به چیزی تشبیه می‌کند تا ما برای تشخیص آن مقداری آماده‌تر شویم.

شب گذشته به یکی از این آیات اشاره کردم؛ اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَكُونُ حُطَامًا؛[3] زندگی دنیا مثل باران فراوانی است که می‌بارد و کشاورزان را خیلی خوشحال می‌کند. این باران بر زمین می‌بارد و زمین خشک، سرسبز و با طراوت می‌شود. فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا؛ بعد از این دوران رشد، گیاهان شروع به زرد شدن می‌کنند و کم‌کم خشک می‌شوند و کاه‌هایشان می‌ماند. دنیا این‌چنین است. یک دوره محدودی است و نشیب و فرازی دارد. وقتی انسان متولد می‌شود طفلی است، کم‌کم رشد می‌کند، نوجوانی را طی می‌کند و جوان برومند و باطراوتی می‌شود، اما کم‌کم این طراوت از بین می‌رود و رو به پیری و کهولت می‌رود و دیگر زرد می‌شود و می‌میرد و دفنش می‌کنند. اما آخرت این‌گونه نیست.

جهان ابدی

انسان‌ها در آخرت در دو خانه بسیار متفاوت هستند. در هر کدام از این‌خانه‌‌ها  باشند، تا ابد آن‌جا هستند؛ یا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ،[4]یا أُولَـئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ.[5] برخی از تعبیرات در روایات هست که در اوائل قیامت تحولاتی پیدا می‌شود و کسانی شفاعت می‌شوند یا تحولاتی برایشان پیدا می‌شود، اما بعد از آن دیگر کار یکسره می‌شود و درِ جهنم بسته می‌شود؛ فِی عَمَدٍ مُّمَدَّدَةٍ.[6] آن‌جا مرگی در کار نیست. حتی جهنمی‌ها آرزو و التماس می‌کنند که خدایا ما را مرگ بده! خطاب می‌آید: هیهات این جا از مرگ خبری نیست. كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُواْ الْعَذَابَ؛[7]پوست‌هایشان در ‌آتش جهنم چروکیده و خشک می‌شود، می‌سوزد و خاکستر می‌شود، اما دوباره از نو پوست نو می‌روید؛ لِیَذُوقُواْ الْعَذَابَ؛ دوباره پوست می‌آید تا دوباره عذاب را بچشند. و این هم چنان تا بی‌نهایت ادامه دارد.

این دو جریان را با هم مقایسه کنید! آیا می‌ارزد که انسان همه چیزش را به زندگی دنیا بسپارد؟ این زندگی دنیایی که از آن سادگی شروع می‌شود و آخرش هم با مرگ ختم می‌شود و جز کاهی از آن باقی نمی‌ماند. آیا می‌ارزد که تنها هدف انسان همین لذت‌های زودگذری باشد که معمولا در جوانی می‌برد یا نه، باید برای جایی که تمام ‌شدنی نیست، فکری کرد؟

بلایا و حوادث غیرمترقبه؛ نشان بی‌اعتباری دنیا

إِنَّمَا مَثَلُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا كَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاء فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الأَرْضِ مِمَّا یَأْكُلُ النَّاسُ وَالأَنْعَامُ حَتَّىَ إِذَا أَخَذَتِ الأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّیَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَیْهَآ أَتَاهَا أَمْرُنَا لَیْلاً أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِیدًا كَأَن لَّمْ تَغْنَ بِالأَمْسِ؛[8] حکایت زندگی دنیا، حکایت آبی است که از آسمان نازل می‌شود. این آب با موادی که در خود زمین است مخلوط می‌شود و گیا‌‌هانی از زمین می‌روید و غذای شما و حیوانات‌تان از زمین فراهم می‌شود. این جریان ادامه پیدا می‌کند و گیاهان رشد می‌کنند. حَتَّىَ إِذَا أَخَذَتِ الأَرْضُ زُخْرُفَهَا؛ این زمین خشکی که انسان بدش می‌آمد نگاهش کند، با این گیاهان، گل‌ها و شکوفه‌ها زینت پیدا می‌کند، و صاحب زمین‌ها و دست‌اندرکاران کشت و زرع خیالشان راحت می‌شود که امسال خشکسالی نیست. وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَیْهَآ؛ وقتی خوب رشد کرد صاحبان زمین‌ها خیال می‌کنند که دیگر امور کاملا در اختیارشان است و هر وقت بخواهند استفاده می‌کنند و امسال روزی فراوان است. ولی یک مرتبه می‌بینی بلایی نازل می‌شود، سیلی می‌آید، آفتی می‌خورد یا آتشی در آن می‌افتد و می‌سوزد. صبح که سرِ زمین می‌آیند می‌بینند از آن سبزی و طراوت و زیبایی‌ها هیچ خبری نیست.

این مثال نسبت به مثال  آیه سابق یک نکته اضافه دارد و آن همین نکته فریب است. این‌ که مردم فریب این سرسبزی را می‌خورند و خیال می‌کنند که این دیگر همیشگی است و در اختیارشان است. زندگی دنیا نیز همین‌طور  است و نه تنها زندگی موقتی است که فراز و نشیب، پیچ و خم‌ها و مشکلاتی دارد، بلکه تضمینی برای بقایش هم نیست و به یک‌باره می‌بینی اصلش از بین می‌رود. گذشته از این‌که این سرسبزی و طراوت موقتی است و حتی اگر آفتی به آن نخورد خشک می‌شود، تازه معلوم نیست این محصول به دست شما برسد. به عبارت دیگر، افزون بر این‌که  زندگی دنیا نسبت به آخرت لحظه‌ای بیشتر نیست، همین لحظه را هم شما نمی‌توانید پیش‌بینی کنید که تا چه وقت ادامه دارد. این بلاهایی که در دنیا پیش می‌آید چگونه است؟ یک‌باره می‌بینید جوانی در نهایت قوت و سلامتی یک مرتبه تصادف می‌کند و از دنیا می‌رود. یک وقت می‌بینی ساختمان خیلی محکمی ساخته‌اند، زلزله‌ای می‌آید و از بین می‌رود یا در زمین فرو می‌رود. غیر از این که محدود است و اگر بماند هم قلیل است، همین اندازه‌ای که معمولا دوام دارد نیز معلوم نیست تا چه‌وقت ادامه پیدا کند. چه بسا جوان‌هایی که در جوانی از دنیا می‌روند و چه بسا پیرمردهایی که بیش از صد سال عمر می‌کنند.

خداوند در سوره قلم داستان کشاورزانی را بیان می‌‌کند که با هم قرار گذاشتند برای این‌که گرفتار درخواست کمک فقرا نشوند، صبح زود و در تاریکی هوا محصولاتشان را برداشت کنند. در گذشته رایج بوده که هنگام درو کردن و برداشت محصول، گاهی فقرا می‌آمدند و کشاورزان هم به آن‌ها کمک می‌کردند. در فقه نیز مستحب است که در هنگام برداشت محصول یا حتی هنگام تقسیم ارث، سهمی برای فقرایی که آن‌جا حاضر می‌شوند، قائل شوید و چیزی به آن‌ها بدهید. این کشاورزان برای این‌که هنگام برداشت محصول به این فقرا مبتلا نشوند، با هم قرار گذاشتند که صبح زود وقتی هنوز هوا روشن نشده، زمین را درو کنند و محصول‌شان را بردارند. اما صبح که آمدند دیدند اصلا چیزی نیست و روبه‌روی زمین خشکی قرار گرفته‌اند. ابتدا گفتند نکند اشتباه  کرده‌ایم و محصولمان جای دیگری بوده، ولی بعد از جست‌وجو می‌بینند نه زمین همان زمین است، همان زمینی که محصولی داشت، اما محصولات در  زمین فرو رفته است و خبری از آن نیست. این نکته دیگری درباره دنیاست، که نمی‌شود روی آن حساب کرد که تا چه وقت ادامه پیدا می‌کند و چه اندازه محصول دستگیر ما می‌شود. قرآن در بعضی جاها به‌خصوص روی همین تکیه می‌کند که مواظب باشید به این ثروت‌هایی که دارید و اموالی که اندوخته‌اید دل نبندید؛ أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا بَیَاتاً وَهُمْ نَآئِمُونَ؛[9] آیا ایمن هستید از این که شبانگاهی بلا نازل شود و وقتی بیدار می‌شوید ببینید خبری از نعمت‌ها نیست؟! أَوَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا ضُحًى وَهُمْ یَلْعَبُونَ؛[10]یا ایمن هستید که حتی در روز که شما مشغول بازی هستید بلایی نازل شود و همه‌تان از بین بروید؟! آیا مطمئن هستید که چنین چیزی نمی‌شود؟

تلنگر بلاها به انسان

این که خدای متعال در همه اقطار زمین همیشه بلاهایی نازل می‌کند؛ سیلی می‌آید، زمین نشست می‌کند، شکاف برمی‌دارد، کوه ریزش می‌کند، بیماری‌هایی پیدا می‌شود و... یکی از حکمت‌هایش همین است که همه انسان‌ها بفهمند زندگی دنیا قابل اعتماد نیست و برای این‌جا خلق نشده‌اند؛ انما خلقتم للبقاء لا للفناء،[11] خلقتم للاخرة لا للدنیا،[12] الدنیا خلقت لکم وانتم خلقتم للآخرة؛[13] دنیا برای شما آفریده شده است نه شما برای دنیا. شما نباید هدف‌تان دنیا باشد. دنیا ابزاری است برای شما که از آن استفاده کنید، نه این که این هدف شما باشد و تلاش کنید تا به دنیا برسید. هدف شما آخرت است. شما برای آن‌جا خلق شده‌اید. فراموش نکنید.

سرگذشت پیشینیان؛ عامل بیداری

بخش دیگری از آیات قرآن با بیانی عینی‌تر و کاربردی‌تر به مقایسه دنیا و آخرت  و برتری آخرت بر دنیا پرداخته است. الحمدلله همه‌ ما معتقد به آخرت هستیم و برای آخرت هم کار می‌کنیم؛ عبادت می‌کنیم، نماز می‌خوانیم، فکر می‌کنیم ببینیم برای آخرت چه کردیم، از گناهان‌مان توبه می‌کنیم و... اما متأسفانه آن طوری که باید باشیم و خدا استعدادش را در انسان قرار داده است، نیستیم. کوتاه می‌آییم و تنبلی می‌کنیم. نه تنها در عمل تنبلی می‌کنیم که گاهی کم‌کم در دل‌مان هم شک و شبهه‌هایی پیدا می‌شود. قرآن از این قسم مطالب هم از داستان‌های گذشتگان و هم‌چنین از مسلمانان صدر اسلام ذکر می‌کند تا ما بیدارتر شویم.

بنی‌اسرائیل و بلای فرعونیان

در دستگاه فرعون سال‌ها از بنی‌اسرائیل بیگاری می‌کشیدند و پیغمبرانشان وعده‌هایی به آن‌ها داده بودند که بالاخره پیغمبری مبعوث می‌شود و به دست او از دست فرعونیان نجات پیدا می‌کنید. این‌ها منتظر بودند تا حضرت موسی ظهور کند، و البته در بعضی روایات هست که در تقدیرات الهی بنا بود حضرت موسی بعد از چهارصد یا هفتصد سال دیگر مبعوث شود، اما در اثر دعاها، توبه‌ها و گریه‌هایی که بنی‌‌اسرائیل کردند، خداوند این موعد را جلو انداخت و حضرت موسی زودتر مبعوث شد. در بعضی روایات اشاره شده که شما هم اگر دعا کنید و از خدا فرج اهل‌بیت‌علیهم‌السلام را بخواهید، در ظهور ولی‌عصر(عج) تعجیل خواهد شد. وقتی حضرت موسی مبعوث شد و بنی‌اسرائیل فهمیدند که این همان پیغمبری است که وعده‌اش داده شده است، خیلی خوشحال شدند و امیدوار بودند هرچه‌زودتر از دست فرعونیان نجات پیدا کنند.

ولی سال‌ها گذشت و مدت‌ها فرعونیان بهانه‌هایی می‌آوردند که مثلا از خدا بخواه فلان خشکسالی را بردارد، ما ایمان بیاوریم؛ اما وقتی برداشته می‌شد ایمان نمی‌آوردند. بلای دیگری نازل می‌شد، آب‌شان پر از خون می‌شد، قورباغه‌ها و وزغ‌ها در مزارع و خانه‌هایشان می‌ریختند. نُه معجزه اتفاق افتاد ولی آن‌ها می‌گفتند اگر این مشکل هم رفع شود ما ایمان می‌آوریم، و باز حضرت موسی دعا می‌کرد و برطرف می‌شد و باز هم ایمان نمی‌آوردند. بالاخره بنی‌اسرائیل نزد حضرت موسی آمدند و گفتند: ما این‌قدر انتظار تو را می‌کشیدیم تا تو بیایی و ما را نجات دهی. قبل از این‌که تو بیایی ما چقدر سختی کشیدیم، بعد از این که آمدی هم باز این سختی‌ها ادامه دارد! بالاخره مقدر شد که فرعونیان غرق شوند و بنی‌اسرائیل نجات پیدا کنند. منظور از بیان این داستان این است که خدای متعال چنین سنت‌هایی دارد که بندگانش را امتحان می‌کند و زود بلایی را رفع نمی‌کند؛ إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ؛[14] البته نعمت‌هایش را هم زود عوض نمی‌کند؛ ذَلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَكُ مُغَیِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ؛[15] وقتی خداوند نعمتی مثل سلامتی، رفاه، آسایش، امنیت و... به مردمی می‌دهد زود آن را از آن‌ها سلب نمی‌کند، مگر این که آن‌ها خودشان وضعیت‌شان را عوض کنند و مستحق عذاب شوند. در این صورت خداوند مهلت‌شان می‌دهد و اگر از آن مهلت هم استفاده نکنند، آن وقت خداوند عذاب نازل می‌کند.

بلا؛ زمینه‌ساز قبول حق

 این سنت الهی است. خداوند با آمدن حضرت موسی فورا بلاهایی که بر بنی‌اسرائیل نازل شده بود رفع نمی‌کند. ما انسان‌ها عجول هستیم و می‌گوییم امروز انقلاب اسلامی شد، فردا باید همه چیز درست شود، اما سنت خدا تغییر نمی‌کند. باید همه انسان‌ها از بالا  تا پایین امتحان شوند و این طور نیست که حالا انقلاب شد فورا همه چیز عوض شود. حتی ائمه اطهار درباره ظهور ولی‌عصر(عج) فرموده‌اند: وقتی حضرت بیاید تازه گرفتاری‌های شما شروع می‌شود و شما باید گرسنگی‌ها بکشید، در جنگ‌ها مشارکت کنید، بلاهایی تحمل کنید و با دشمنان آن حضرت بجنگید تا پیروز شوید و حکومت عدل برقرار شود. بنای این عالم بر این نیست که به‌یک‌باره همه چیز زیر و رو شود. بلاهایی که نازل می‌شود، برای این است که خود این‌ها شوکی در آدمیزادها ایجاد می‌کند. اتفاقا خداوند این مطلب را در دو آیه به تفصیل بیان کرده است. از الطاف الهی درباره آدمیزادها این است که وقتی زمینه هدایت را برایشان فراهم می‌کند و پیغمبری به سوی آن‌ها مبعوث می‌کند، برای این‌که زمینه روانی پیدا کنند که به طرف حق بروند، بلایی هم برایشان نازل می‌کند. وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّبِیٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ؛[16] هیچ پیغمبری بر هیچ قومی نفرستادیم مگر به این‌صورت که وقتی مبعوث می‌شد، مردم آن قوم به سختی‌ها و ضررهایی مبتلا می‌شدند. لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ؛ ما این شرایط را فراهم کردیم تا بیشتر به طرف خدا بیایند و پیغمبر هم می‌آمد می‌گفت حالا که شما از خدا کمک می‌خواهید، خداوند این‌طور دستور داده است و این کارهایتان اشتباه است، و این گونه راه هدایت را بر آن‌ها باز می‌کرد.

در آیه دیگر می‌فرماید: فَلَوْلا إِذْ جَاءهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَـكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ؛[17] با این‌که ما این تدبیر را کردیم، ولی حتی این هم اثر نکرد و تضرع نکردند؛ زیرا دل‌هایشان قساوت گرفته است. می‌گویند: قَدْ مَسَّ آبَاءنَا الضَّرَّاء وَالسَّرَّاء؛[18] دنیا همین است دیگر، یک روز خوشی است یک روز ناخوشی، پدران ما هم همین طور بودند یک وقت خوشی داشتند یک روز ناخوشی. خلاصه بعد از گرفتاری‌ها متنبه نشدند. وقتی این طور شد، راه نعمت‌ها را به رویشان باز کردیم و فراوانی و رفاه به آن‌ها دادیم و ناگهان به عذاب و گرفتاری مبتلایشان ساختیم؛ فَأَخَذْنَاهُم بَغْتَةً وَهُمْ لاَ یَشْعُرُونَ؛ به‌گونه‌ای که اصلا نفهمیدند این عذاب چطور نازل شد و چه طور مبتلا شدند. این‌ها سنت‌های خداست و به قوم خاصی اختصاص ندارد.

بلا؛ زمینه‌ساز امتحان

همه زندگی دنیا نسبت به هدف اصلی به اندازه یک چشم بر هم زدن است. در این چشم بر هم زدن باید امتحان‌مان را بدهیم. حالا می‌گوییم صد سال و خیال می‌کنیم خیلی زیاد است. این‌ها در مقیاس الهی چیزی نیست؛ وَإِنَّ یَوْمًا عِندَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ؛[19] یک روز پیش خدا مثل هزار سال شماست. عمر صد ساله ما چقدر از آن روز می‌شود؟ یک سال چقدر از این روز است؟ برای ما خیلی سخت است که مثلا یک سال مریضی را تحمل کنیم. اما برای خدا هزار سالش یک روز است بلکه نسبت به ابدیت وقتی حساب کنید، یک روز هم حساب نمی‌شود، بلکه یک چشم بر هم زدن است. او در این مقیاس این بلا را برای امتحان قرار داده است، برای ما خیلی طولانی می‌شود، اما در مقیاس الهی این‌ها چیزی نیست.

بالاخره همه این‌ها یک روی سکه است. روی دیگر سکه آن است که باید این‌ها فراهم شود تا امتحان شویم. اصلا اگر امتحان نشویم، این عالم فلسفه وجودیش را از دست خواهد داد؛ الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَكُمْ أَیُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا؛[20] پس باید همه طور سختی‌ها خوشی‌ها پیش آید تا ما در هر حالی امتحان‌مان را پس دهیم. وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّیِّئَاتِ؛[21] هم خوبی‌ها و هم بدی‌ها، هم خوشی‌ها و هم سختی‌ها همه این‌ها امتحان است. کل زندگی دنیا همانند یک ساعتی است که شما سر جلسه امتحان نشسته‌اید و بعد باید مدرکش را بیاورید و یک عمر از آن استفاده کنید. این بلاها خودش حکمت دارد و می‌بایست باشد. خداوند گاهی تذکر می‌دهد که ببینید گاهی حسابش را نکرده‌اید و خوابیده‌اید، و یک‌باره بلایی نازل می‌شود؛ أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا بَیَاتاً وَهُمْ نَآئِمُونَ× أَوَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا ضُحًى وَهُمْ یَلْعَبُونَ. بدانید این دنیا جای ماندن نیست. به این دل نبندید! دنیا ابزاری است که باید برای هدفتان موقتا از آن استفاده کنید.

وصلی ‌الله علی محمد وآله ‌الطاهرین


[1]. توبه،  38.

[2]. رعد، 26.

[3]. حدید ، 20.

[4]. مجادله، 17.

[5].  بقره، 82.

[6]. همزه، 9.

[7].  نساء، 56.

[8]. یونس، 24.

[9].  اعراف، 97.

[10]. همان، 98.

[11]. غرر الحكم و درر الكلم، ص272.

[12]. همان، 270.

[13].  مجموعة ورام، ج‏1، ص131.

[14]. رعد، 11.

[15]. انفال، 53.

[16]. اعراف، 94.

[17]. انعام، 43.

[18].  اعراف، 95.

[19]. حج، 47.

[20]. ملک، 2.

[21].  اعراف، 168.