فصل دوم: خدمات رسول خدا صلی الله علیه و آله از زبان فاطمه علیهاالسلام

فَبَلَّغَ الرِّسَالَةَ، صَادِعاً بِالنِّذَارَةِ، مَائِلاً عَنْ مَدْرَجَةِ الْمُشْرِكِینَ، ضَارِباً ثَبَجَهُمْ، آخِذاً بِأَكْظَامِهِمْ، دَاعِیاً إِلَی سَبِیلِ رَبِّهِ «بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»(1). یَكْسِرُ الْأَصْنَامَ، وَیَنْكُتُ الْهَامَ، حَتَّی انْهَزَمَ الْجَمْعُ وَوَلَّوُا الدُّبُرَ، حَتَّی تَفَرَّی اللَّیْلُ عَنْ صُبْحِهِ، وَأَسْفَرَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ، وَنَطَقَ زَعِیمُ الدِّینِ، وَخَرِسَتْ شَقَاشِقُ الشَّیَاطِینِ، وَطَاحَ وَشِیظُ النِّفَاقِ، وَانْحَلَّتْ عُقَدُ الْكُفْرِ وَالشِّقَاقِ، وَفُهْتُمْ بِكَلِمَةِ الْإِخْلَاصِ فِی نَفَرٍ مِنَ الْبِیضِ الْخِمَاصِ، «وَكُنْتُمْ عَلی‏ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ»(2)، مُذْقَةَ الشَّارِبِ، وَنُهْزَةَ الطَّامِعِ، وَقَبْسَةَ الْعَجْلَانِ، وَمَوْطِئَ الْأَقْدَامِ، تَشْرَبُونَ الطَّرْقَ، وَتَقْتَاتُونَ الْقدَّ، أَذِلَّةً خَاسِئِینَ، «تَخافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ»(3)، مِنْ حَوْلِكُم‏؛ پس او رسالت خویش را به‌خوبی به انجام رساند و مردم را به‌روشنی انذار کرده، از راه مشرکان روی برگرداند. [برای کشاندن مردم به‌سوی سعادت] بر


1. نحل (16)، 125.

2. آل عمران (3)، 103.

3. انفال (8)، 26.

شانه‌های آنها می‌زد و از مقابل، آنها را می‌کشید. او همواره با دلیل و برهان و اندرز نیکو مردم را به راه خدا دعوت می‌نمود. بت‌ها را در هم می‌شکست، و مغزهای متکبران را می‌کوبید، تا جمع آنها متلاشی شد و تاریکی‌ها برطرف گشته، صبح فرارسید و حق آشکار شد و زعیم دین به سخن درآمد و زمزمه‌های شیاطین خاموش گشت. گروه رذل و پست نفاق فرو افتاده، گره‌های کفر و اختلاف گشوده شد و شما زبان به کلمة اخلاص (لا إله إلا الله) گشودید؛ درحالی‌که گروه اندک و تهی‌دستی بیش نبودید. شما در آن روز بر لب پرتگاه آتش دوزخ قرار داشتید و [از شدت کمیِ نَفَرات، همچون] جرعه‌ای در دهان، و لقمه‌ای بر زبان، و شعلة آتشی در دست کسی بودید که با عجله می‌رود و زیر دست و پاها له می‌شدید. آب نوشیدنی شما متعفن و گندیده و خوراکتان پاره‌هایی پوست خشکیده بود [از نظر اجتماعی نیز میان مردم] ذلیل و خوار بودید و هیچ‌کس به شما اهمیتی نمی‌داد و پیوسته از این می‌ترسیدید که دشمنانْ شما را بربایند.

1. مقدمه

بانوی دو ‌عالم علیهاالسلام در فراز پیش، مردم حاضر در مسجد را مخاطب قرار داد و خود را معرفی فرمود و با تلاوت آیه‌ای از قرآن، به چهار صفت رسول خدا صلی الله علیه و آله اشاره کرد. در ادامه با افتخار به نسبت خود و همچنین امیر مؤمنان علی علیه السلام با رسول خدا صلی الله علیه و آله  اشاره فرمود. اکنون پیش از ورود به فراز بعد، بیان نکاتی به‌منزلة مقدمه شایسته به نظر می‌رسد.

1ـ1. فاطمه  علیهاالسلام ؛ شیفتة هدایت خلق

همان‌گونه که اشاره کردیم هدف حضرت زهرا علیهاالسلام از ایراد این خطبة شریف، نجات مردم از اشتباهی بود که بدان گرفتار شده بودند؛ گمراهی و اشتباهی که هم ابلیس در آن دخیل بود و هم کسانی دیگر؛ چراکه بنابر نص قرآن کریم میان مسلمانان منافقانی بودند که نه به خدای متعال ایمان داشتند، نه به رسول او.(1) از‌این‌رو زهرای مرضیه علیهاالسلام در فرصت کوتاهی که پس از وفات پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در اختیار داشت، بر دوش خود وظیفه‌ای سنگین احساس می‌کرد و قصد داشت با همان حال بیماری و نقاهت، این وظیفه را به انجام رساند. او در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نکرد. در این خطبه نیز که بخشی از تلاش حضرت در جهت تحقق همین هدف است می‌کوشد با زمینه‌چینی مناسب، مردم را از اشتباهی آگاه کند که تصحیح ‌نکردن آن، پیامدهای بسیار ناگواری را برای آنان در پی خواهد داشت. بدین منظور در این فراز می‌کوشد با معرفی مقام رسالت و یادآوری زحماتی که رسول اکرم صلی الله علیه و آله برای هدایت آنها متحمل شدند، ایشان را از مسیر منحرفِ رفته، بازگرداند.

2ـ1. فراموشی؛ آفت علم

مخاطبان فاطمه علیهما السلام از زحماتی که رسول خدا صلی الله علیه و آله برای بالندگی و هدایت آنها به جان خریده بود بی‌خبر نبودند. آنان به‌خوبی می‌دانستند که حضرت رسول صلی الله علیه و آله در مدت انجام رسالت خویش چگونه آنان را از پستی و ذلتی که بدان دچار بودند به عزتی بی‌نظیر سیر داد؛ چراکه هنوز از بعثت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و رحلت آن بزرگوار مدت چندانی نگذشته بود. بی‌شک جوانان نیز از رویدادهای جامعة نوپای اسلامی


1. منافقون (63)، 1.

بی‌خبر نبودند و می‌دانستند که پدران و مادران آنان چه زحمات و مشقاتی را تحمل کرده بودند تا جامعة اسلامی به آن رشد دست یابد؛ اما آفتی که انسان اغلب بدان دچار می‌شود فراموشی است و هنگامی‌که ذهن به این آفت دچار شد با جاهل تفاوتی نخواهد داشت. گاه انسان مطالبی را می‌داند و به دانسته‌های خود توجه دارد و آگاهانه و هوشیارانه به آنها می‌اندیشد، اما گاه بر این دانسته‌ها گرد و غبار فراموشی می‌نشیند و اثری از آن علم، در رفتار او دیده نمی‌شود.

با مرور وقایع صدر اسلام پرسش‌هایی معماگونه در ذهن آدمی شکل می‌گیرد و باور چنین رخدادهایی را برای او مشکل می‌سازد. به‌راستی چگونه مردمی که سال‌ها پای منبر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نشسته بودند و در رکاب ایشان در جنگ‌ها شرکت داشتند و او را چنین یاری کرده بودند، با دختر معصوم و با‌فضیلت او آن‌گونه رفتار کردند؟! چگونه ممکن است با وجود سفارش‌های فراوان رسول خدا صلی الله علیه و آله به دوستی و مودت خاندان و اهل‌بیتشعلیهم السلام، داستانی چون ماجرای کربلا پیش آید؟! مگر قرآنی که پیش روی آنان بود مزد رسالت رسول خدا صلی الله علیه و آله را محبت به نزدیکان حضرتش نخوانده بود؟(1) پس چه شد که با گذشت زمانی کوتاه از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله ، مسلمانان فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله را به فجیع‌ترین وضع ممکن به خاک ‌و ‌خون کشیدند و حرم او را به اسارت بردند؟! در آغاز نمی‌توان به‌درستی دریافت که چنین رفتاری چگونه ممکن است؛ اما برای ما که با نهضت امام خمینیقدس سره آشنا بوده‌ایم و از نزدیک وقایعی را دیده‌ایم، بسیاری از این معماها حل‌شدنی است.

به‌هرحال انسان موجودی است که بسیاری از حقایق را فراموش می‌کند. برای بیداری انسانی که دچار آفت فراموشی شده است، هیچ راهی جز یادآوری داستان‌های گذشته وجود ندارد. یادآوری، عاملی است که می‌تواند دانسته‌های انسان


1. شوری (42)، 23.

را به صحنة ذهن او آورد تا در او انگیزه ایجاد کند. مردم جزیرة‌العرب خود می‌دانستند که پیش از رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در چه وضعی به سر می‌بردند و به برکت اسلام و رهبری پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به چه عزتی رسیدند؛ اما از دانسته‌های خویش غفلت کردند و قدردان نعمت‌هایی نبودند که خداوند به آنان عطا کرده بود.

3ـ1. وجدان؛ نعمتی برای هدایت

خدای متعال در فطرت انسان عاملی قرار داده است که نمی‌گذارد در مقابل احسان دیگران بی‌اعتنا باشد و تا زمانی‌که از آنان قدردانی نکند، پیوسته به او هشدار می‌دهد و آرام نمی‌گیرد. انگیزه‌های نورانی فراوانی در فطرت انسان قرار داده شده که او را به‌سوی سعادت راهنمایی می‌کنند. نشانه‌های این انگیزه‌های نورانی را حتی در افرادی می‌توان دید که از حقایق اسلام دورند. در ایامی که زلزلة رودبار رخ داده بود، بنده برای شرکت در کنفرانس فلسفه در امریكا بودم. اتفاقاً آن شب، جشن سالگرد استقلال امریكا بود که به جشن «فورث آف جولای»(1) معروف است. در شب سالگرد استقلال امریكا جشن‌های فراوانی برگزار می‌شود و مردم به انواع خوش‌گذرانی‌ها می‌پردازند. برنامة ما به‌گونه‌ای بود که شب جشن در نیویورک بودیم؛ اما محل استقرار ما در شهر نیوجرسی بود. نیویورک شهر بسیار بزرگی است که در روز، جمعیت آن تقریباً دو‌برابر شب‌های آن است؛ چراکه بیشتر خانه‌های آن تجاری یا اداری‌اند. جمعیت فراوانی از شهرهای اطراف در روز برای کار به نیویورک می‌آیند و شب دوباره به شهر خود بازمی‌گردند. کارمندان دفتر نمایندگی ایران نیز در شهر نیوجرسی زندگی می‌کردند. ما نیز باید در پایان شب به همراه میزبانمان که یکی از اعضای دفتر نمایندگی ایران بود به شهر نیوجرسی می‌رفتیم.


1. Fourth of July.

آن روزها افراد زیادی از گروهک منافقین به امریكا رفته بودند و در آنجا آزادانه رفت و ‌آمد می‌کردند. آنها معمولاً هنگام برخورد با هواداران جمهوری اسلامی ایران به آنها بسیار توهین می‌کردند و گاه به ایشان اذیت و آزار می‌رساندند. بنده با لباس روحانیان در ماشین نشسته بودم و با همراهان به‌سوی منزل می‌رفتیم که متوجه شدیم اتومبیلی که سرنشینان آن چند دختر و پسر با وضع ظاهری نامناسب بودند می‌کوشیدند به ما نزدیک شوند. آنها پیوسته با اشاره از ما می‌خواستند به‌گونه‌ای حرکت کنیم که بتوانند کنار اتومبیل ما بیایند. ابتدا گمان کردیم که در آن هنگام شب، آن‌هم در شب جشن سالگرد استقلال امریكا، قصدِ مزاحمت دارند. ازاین‌رو درخواستشان را جدی نگرفتیم؛ اما سرانجام به سبب اصرار فراوانشان از راننده خواستیم اجازه دهد نزدیک شوند. هنگامی‌که کنار ما قرار گرفتند دختری که جلوی اتومبیل نشسته بود دست بلند کرد و فریاد زد: «همدردی مرا به خاطر زلزلة رودبار بپذیرید!». او از لباس‌هایم فهمیده بود که من ایرانی‌ام و به یاد زلزلة رودبار افتاده بود، و تا اظهار همدردی نکرد آرام نگرفت.

این خاطره نمونه‌ای از انگیزه‌های نورانی است که خدای متعال در وجود انسان قرار داده است و گاه او را راحت نمی‌گذارد. نمونة دیگر از این عوامل فطری، بی‌قراری انسان برای قدردانی از کسی است که به او احسانی کرده است. انسان زمانی‌که از کسی احسانی می‌بیند خود را بدهکار می‌بیند و تا از او تشکر نکند دلش آرام نمی‌گیرد. او مایل است به‌جای احسان فرد، خدمتی در حقش انجام دهد و دست‌کم با واژه‌هایی از او قدردانی کند تا آرام گیرد.

حضرت زهرا علیهما السلام در این فراز از خطبة مبارک خویش می‌کوشد با یادآوری احسان‌های رسول خدا صلی الله علیه و آله ، انگیزة قدردانی را در مردم بیدار کند. مردمی که از پست‌ترین وضعیت زندگی به عزتمندترین اوضاع در دنیا رسیده‌اند می‌دانند عامل

این عزتمندی، زحمات پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله است؛ اما غفلتْ انسان را رها نمی‌کند و او را به فراموشی دچار می‌سازد؛ به‌ویژه آنکه پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نیز از دنیا رفته است. از‌این‌رو یادآوری خدمات رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌تواند انگیزة فطری آنها را تقویت کند و آنها را به تشکر و قدردانی از رسول خدا صلی الله علیه و آله وا دارد؛ اما اکنون که پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفته، راه قدردانی از او تکریم بازماندگان بزرگوار اوست. پس حضرت زهرا علیهاالسلام می‌کوشد که این حس را در مردم بیدار کند. بدین سبب بر این حقیقت تأکید می‌ورزد که رسول خدا صلی الله علیه و آله برای ابلاغ رسالت الهی خویش تنها به بیان پیام الهی بسنده نکرد؛ تنها خود را فرستادة خدا نخواند و از مردم نخواست کلمة لااله‌الاالله را فریاد کنند و بت‌ها را نپرستند؛ بلکه پای همة پیامدهای ابلاغ رسالت خویش مردانه ایستاد. اگر بر سر مبارکش خاکستر ریختند، اگر با سنگ دندان مبارکش را شکستند، اگر با تحریم اقتصادی، فقر و گرسنگی را بر او تحمیل کردند، اگر برای شکست انقلاب او لشکرکشی‌ها کردند و بارها جسم مبارکش را مجروح ساختند، اگر منافقان در حکومت او رخنه کردند و هر روز برای او توطئه‌ای به راه انداختند و...، هیچ‌گاه از پای نایستاد و با همة وجود استقامت کرد. جسم و جان او چنان در این راه آماج دردها و رنج‌های فراوان قرار گرفت که فرمود: مَا أُوذِی نَبِیٌّ مِثْلَ مَا أُوذِیت؛(1) «هیچ پیامبری آن‌گونه آزار ندید که من آزار دیدم».

2. روش‌شناسی رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله

حضرت زهرا علیهاالسلام در توصیف رسالت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: فَبَلَّغَ الرِّسَالَةَ صَادِعاً بِالنِّذَارَةِ، مَائِلاً عَنْ مَدْرَجَةِ الْمُشْرِكِینَ؛ «پس او رسالت خویش را به‌خوبی به انجام رساند و مردم را به‌روشنی انذار کرد و از راه مشرکان روی برگرداند».


1. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج39، ص56.

نخستین صفتی که فاطمه علیهاالسلام برای رسالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله برمی‌شمارد این است که حضرتش صلی الله علیه و آله پیام خویش را با انذار و بیم‌ دادن همراه ساخت. ازنظر تربیتی، اگر ما اثر انذار را با اثر بشارت مقایسه کنیم خواهیم دید که اثر انذار و توجه دادنِ افراد به پیامدهای وخیم کارِ نادرست، از بشارت و ذکر منافعِ ترک آن کار بیشتر خواهد بود. مثلاً برای جلوگیری از استعمال سیگار می‌توان در آگاهی‌بخشی به افراد جامعه از این شعار استفاده کرد: «سیگار نکشید تا بدنتان سالم بماند و نشاط بیشتری داشته باشید». اما نوع دیگر تبلیغ این است که بر زیان‌های استفاده از سیگار تأکید کنیم و بگوییم: «ابتلا به سرطان، ناراحتی دستگاه تنفس و بیماری دستگاه گوارش، تنها برخی از زیان‌های کشیدن سیگار است». روشن است که روش دوم بسیار مؤثرتر است؛ به‌ویژه اگر زیانی که متوجه انسان می‌گردد بسیار عظیم و طولانی‌مدت باشد. ازاین‌رو پیامبران الهی به انذار بیش از بشارت اهمیت می‌دادند. این روش را «نذارة» گویند. حضرت می‌فرمایند: پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله  ابلاغ پیام خویش را با انذار و بیم دادن همراه ساخت تا تأثیر بیشتری بر مردم داشته باشد و با دوری از خطا به پیامدهای شومی گرفتار نشوند که مشرکان به آن دچار شدند.

صدیقة طاهره علیهاالسلام برای بیان شدت کوشش رسول خدا صلی الله علیه و آله  در راه هدایت مردم از تشبیهی زیبا استفاده می‌کنند و می‌فرمایند: ضَارِباً ثَبَجَهُمْ، آخِذاً بِأَكْظَامِهِمْ؛ «[برای کشاندن مردم به‌سوی سعادت] بر شانه‌های آنها می‌زد و از مقابل، آنان را می‌کشید».

کنایه از اینکه رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله برای هدایت مردم به‌سوی سعادت، از هر وسیلة ممکن استفاده می‌کرد و از هیچ کوششی دریغ نداشت. همچنین بانوی دو عالم علیهاالسلام به روش تبلیغ پیامبر صلی الله علیه و آله که همان روش قرآن بود اشاره می‌کند و می‌فرماید: دَاعِیاً

إِلَی سَبِیلِ رَبِّهِ «بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»(1)؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله مردم را با حکمت (مطالب یقینی قطعی) و موعظه (پند و اندرز نیکو) به راهی دعوت می‌کرد که خدای متعال تعیین کرده بود.

3. توصیف آثار رسالت رسول خدا صلی الله علیه و آله

حضرت زهرا علیهاالسلام در ادامة این فراز از خطبه با تشبیه‌ها و استعاره‌هایی زیبا، به دورة تاریخی بسیار مهمی اشاره می‌کنند؛ به وضعیتی که مردم جزیرة‌العرب پیش از رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله داشتند و تحولاتی که در نتیجة زحمات رسول خدا صلی الله علیه و آله در آنجا ایجاد شد. بیان تفصیلی این دورة تاریخی بسیار به طول می‌انجامد. از‌این‌رو حضرت تنها در قالب چند جمله اشاره می‌فرمایند که شما در چه مرتبه‌ای از ذلت قرار داشتید و با تلاش پدر بزرگوار من به چه عزتی رسیدید.

یَكْسِرُ الْأَصْنَامَ، وَیَنْكُتُ الْهَامَ حَتَّی انْهَزَمَ الْجَمْعُ وَوَلَّوُا الدُّبُرَ؛ «بت‌ها را در هم می‌شکست، و مغزهای متکبران را می‌کوبید تااینکه اجتماع کفار و مشرکان [که باهم ائتلاف کرده بودند و جنگی همچون جنگ احزاب را راه انداخته‌ بودند] از هم پراکنده شدند و شکست خوردند و گریختند».

اوایل بعثت رسول اکرم صلی الله علیه و آله برای مسلمانان دوره‌ای بسیار تیره‌وتار بود و روزگار بر آنان بسیار سخت می‌گذشت. از‌این‌رو صدیقة طاهره علیهاالسلام با تعبیری بسیار ادیبانه و زیبا، آن دوران سخت را به شبی تاریک و سیاه تشبیه می‌فرمایند که با لطف خدا شکافته شد و سپیدة امید دمید. تا آن زمان حق به‌خوبی آشکار نبود. کوشش رسول خدا زمینه‌ای را ‌فراهم کرد که حق آشکار شود و ژرفای آن برای مردم روشن شود.


1. نحل (16)، 125.

حَتَّی تَفَرَّی اللَّیْلُ عَنْ صُبْحِهِ وَأَسْفَرَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ وَنَطَقَ زَعِیمُ الدِّینِ؛ «تااینکه تاریکی‌ها برطرف شد و صبح فرارسید و حق آشکار شد. زعیم دین به سخن درآمد [گویا پیش از این انگیزه‌ای برای سخن گفتن نداشت؛ چراکه کسی بدان توجه نداشت]».

در دوران تاریک جاهلیت، شیاطین چنان بر مردم تسلط یافته بودند که اجازه نمی‌دادند ندای حق به گوش آنها برسد؛ اما با فریادی که از انقلاب رسول خدا صلی الله علیه و آله در دل زمین و زمان طنین‌انداز شد، صدای خبیث شیاطین تضعیف شد و به‌تدریج رو به نابودی گذاشت.

وَخَرِسَتْ شَقَاشِقُ الشَّیَاطِینِ وَطَاحَ وَشِیظُ النِّفَاقِ؛ «صداهایی فروکش کرد که شیاطین منتشر می‌کردند و نفوذی‌های جبهة نفاق بیرون ریخته شدند».

حضرت زهرا علیهاالسلام در این فراز، تعبیرهایی بسیار زیبا همچون دیگر تعبیراتشان به کار می‌برند. «شقاشق» جمع «شقشقة» است. شتر در حالت غضب یا مستی، تکه گوشتی از دهانش بیرون می‌افتد و برای مدتی صدایی چون بل‌بل از او شنیده می‌شود. این گوشت مدتی در کنار دهانش حرکت می‌کند تا کم‌کم آرام می‌شود و گوشت را فرو می‌برد. نام این گوشت «شقشقه» است.(1) حضرت زهرا علیهاالسلام وساوس فراوان شیاطین و تسلط آنان را بر مردم در زمان جاهلیت به شقشقه‌ای تشبیه کرده که اجازه نمی‌داد ندای حق به گوش کسی برسد؛ اما کم‌کم صدای شیاطین فروکش کرد و لال شدند و به‌جای آن صدای زشت و گمراه‌کننده، سخن‌گوی دین سخن گفتن آغاز کرد و مردم کلامش را فهمیدند.

وَانْحَلَّتْ عُقَدُ الْكُفْرِ وَالشِّقَاقِ؛ «و گره‌های کفر و اختلاف گشوده شد».

بافنده‌ها می‌دانند گاه در کلافی که باید گشوده و بافته شود گره‌ای می‌افتد که


1. محمدحسین راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل واژه.

کلاف را سر‌در‌گم و کور می‌کند؛ به‌گونه‌ای‌که پیدا کردن سر کلاف بسیار سخت می‌گردد. حضرت زهرا علیهاالسلام کفر و عناد کافران را به گره‌هایی تشبیه می‌فرمایند که در مسیر سعادت انسان‌ها پدید آمده بود و راه رسیدن به کمال را برای انسان‌ها مختل ساخته بود. گویا با وجود آنان در کار پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله گره‌ای افتاده بود که باز نمی‌شد؛ اما کم‌کم با زحمات رسول خدا صلی الله علیه و آله گره‌های کفر باز شد.

وَفُهْتُمْ بِكَلِمَةِ الْإِخْلَاصِ فِی نَفَرٍ مِنَ الْبِیضِ الْخِمَاصِ؛ «و شما زبان به کلمة اخلاص (لا إله إلاّ الله) گشودید، در میان گروه اندکی که از ضعف جسمانی همیشه رنگ‌پریده بودند و شکمشان به پشتشان چسبیده بود».

سرانجام با خون‌ دل‌های رسول خدا صلی الله علیه و آله گروهی کلمة لا إله إلا الله را درک کردند و بدان گرویدند و به‌راستی یکتاپرست شدند؛ اما این عده بسیار اندک بودند و در برابر دشمنانی که آنان را احاطه کرده بودند چیزی به شمار نمی‌آمدند. کم‌شماری مسلمانان و فراوانی دشمنانشان موجب شده بود که آنان همیشه نگران هجوم و آزار دشمنان باشند.

وَكُنْتُمْ عَلی‏ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ؛ «و شما بر لبِ حفره‏ای از آتش بودید».

بانوی دو ‌عالم علیهاالسلام  در این فراز به آیة 103 سورة آل عمران اشاره می‌کند که می‌فرماید:

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَی شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَاِ(1) و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراكنده نشوید و نعمت خدا را بر خود به یاد آرید كه چگونه دشمن یكدیگر بودید و او میان دل‌های شما الفت ایجاد كرد و به


1. آل عمران (3)، 103.

بركتِ نعمتِ او، برادر شدید و شما بر لبِ حفره‏ای از آتش بودید؛ [اما] خدا شما را از آن نجات داد.

پیش از رسالت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله همة قبایل عرب باهم دشمن بودند و پیوسته میان آنها جنگ و خون‌ریزی به پا بود. این درگیری‌ها به وضعیتی ثابت میان آنها تبدیل شده بود؛ اما به برکت اسلام، محبت و الفت میانشان ایجاد شد و در سایة نعمت خدای متعال، مانند برادر باهم مهربان شدند. حضرت زهرا علیهاالسلام با اشاره به این آیة شریف، اشاره می‌کنند آن هنگام که تازه‌مسلمان بودید، جمعی کوچک، مستضعف، فقیر و گرسنه بودید و بر لب پرتگاهی از آتش قرار داشتید که هر لحظه امکان داشت بلغزید و به درون جهنم سقوط کنید؛ اما خداوند به برکت وجود پدر بزرگوار من صلی الله علیه و آله  شما را از آن پرتگاه نجات داد.

حضرت زهرا علیهاالسلام این نحو بیان را از قرآن اقتباس کرده بودند و در جای‌جای سخن خویش آیات قرآن را تلاوت می‌فرمودند. در آیات متعددی از قرآن برای تحریک انگیزة شکرگزاری در مردم، از این شیوه استفاده شده است. خدای متعال در سورة انفال می‌فرماید:

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما یُحْییكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُون‏ * وَاتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقابِ‏؛(1) ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چون خدا و رسول شما را به چیزی فراخواندند که به شما حیات می‌بخشد آنان را اجابت کنید و بدانید که خدا میان آدمی و دلش حایل می‌گردد و هم در نزد او


1. انفال (8)، 24ـ25.

محشور خواهید شد، و از فتنه‌ای بترسید که تنها به ستمکاران شما نمی‌رسد و بدانید که خداوند سخت‌کیفر است.

در این آیات، موضوع اطاعت از پیامبر صلی الله علیه و آله و نقش حیات‌بخش آن برای بشر مطرح شده است و در پی آن تهدید شده است که اگر با پیامبر مخالفت کنید به فتنه‌ای عظیم دچار خواهید شد. اما در ادامه برای اینکه در مردم انگیزة اطاعت از رسول ایجاد شود می‌فرماید:

وَاذْكُرُواْ إِذْ أَنتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَأَیَّدَكُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛(1) و هنگامی را به یاد آوردید که شما در زمین گروهی اندک و مستضعف بودید و در حالی به سر می‌بردید که می‌ترسیدید مردم شما را بربایند. پس خدا به شما پناه داد و شما را با یاری خود نیرومند گردانید و از چیزهای پاک به شما روزی داد. باشد که شکرگزار باشید.

خدای متعال در این آیه، کم‌شماری، استضعاف و ترس گذشتة مسلمانان از ربایش به دست دیگران را به یاد ایشان می‌آورد و پس از آن، نعمت‌هایی را که خدای متعال به آنان عنایت کرده بود خاطرنشان می‌کند. در پایان یادآور می‌شود که این نعمت‌ها از نصرت و یاری گرفته تا روزی پاکیزه، همه بدین سبب است که شکرگزار پروردگار خویش باشید. خداوند از ما می‌خواهد که شکرگزار او باشیم. اما این بدان معنا نیست که او به شکرگزاری ما نیازمند است. به‌یقین نه شکرگزاری ما برای او سودی خواهد داشت، نه کفران ما برایش زیانی. از این روست که می‌فرماید: إِن تَكْفُرُواْ أَنتُمْ وَمَن فِی الأَرْضِ


1. انفال (8)، 26.

جَمِیعًا فَإِنَّ اللّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ؛(1) «اگر شما و هر‌کس روی زمین است همگی کافر شوید، بی‌گمان خداوند بی‌نیاز ستوده است».

اگر خدای متعال از ما می‌خواهد شکرگزار او باشیم بدین سبب است که شکرگزاری او موجب ترقی و تکامل ما می‌شود و ما شایستگی کمالات بیشتری را می‌یابیم. عبادتی که ازسر شکر انجام گیرد انسان را به مقام انبیا و اولیای الهی می‌رساند.

فراز بالا از خطبة مبارک حضرت زهرا علیهاالسلام درحقیقت تفسیر این آیات قرآن کریم است که با یادآوری وضعیت پیشین مسلمانان و نقش رسول خدا صلی الله علیه و آله در نجات و سعادت آنان می‌کوشد انگیزة شکرگزاری را در مسلمانان ایجاد کند. حضرت زهرا علیهاالسلام با عبارت‌هایی ادبی، وضع اسف‌بار و ناپایدار اعراب را پیش از رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به تصویر می‌کشند و می‌فرمایند:

مُذْقَةَ الشَّارِبِ وَنُهْزَةَ الطَّامِعِ وَقَبْسَةَ الْعَجْلَانِ وَمَوْطِئَ الْأَقْدَامِ تَشْرَبُونَ الطَّرْقَ وَتَقْتَاتُونَ الْقدَّ؛ حالِ شما همچون جرعة آبی بود که مردم می‌توانستند شما را ببلعند. هر‌کس در شما طمع می‌کرد می‌توانست شما را برباید. شما همچون شعلة آتشی بودید که شخصی شتابان بخواهد آن را بگیرد و با سرعت ببرد تا به دستش آسیب نرسد و درعین‌حال آتش نیز خاموش نشود (تا این اندازه شما سست و در معرض خاموشی بودید) و لگدمال قدم‌های دیگران بودید. آب‌ نوشیدنی شما از آبشخوری بود که به ادرار شتر آلوده و گل‌آلود بود. غذای شما پوست دباغی‌نشده‌ای بود که ناچار بودید از آن غذا تهیه کنید.


1. ابراهیم (14)، 8.

«قد» به پوست تازة دباغی‌نشده گویند که گاه به سبب شدت فقر و گرسنگی از آن استفاده می‌شود.(1)

أَذِلَّةً خَاسِئِینَ «تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ»(2) مِنْ حَوْلِكُم‏؛ «[ازنظر اجتماعی نیز میان مردم] ذلیل و خوار بودید و هیچ‌کس به شما اهمیتی نمی‌داد و پیوسته از این می‌ترسیدید که دشمنان شما را بربایند».

حضرت زهرا علیهاالسلام در ادامه به آیة 26 سورة انفال اشاره می‌فرمایند که پیش‌تر بدان اشاره کردیم. در این آیه خداوند با اشاره به وضعیت نابسامان دوران جاهلیت، به مسلمانان یادآور می‌شود که خداوند، هم به‌لحاظ اجتماعی آنها را یاری کرد و از ذلت نجاتشان داد، و هم از طعام‌های پست خلاصی یافتند و روزی پاک و طیب به آنان ارزانی شد.

دخت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله با بیان این نکات می‌کوشند خدمات پیامبر صلی الله علیه و آله را برای مردم یادآوری کنند تا آنان دریابند که رسول خدا صلی الله علیه و آله چه حقی بر گردن آنها دارد و کسی که اکنون با ایشان سخن می‌گوید کسی است که بیش از هر‌کس خواهان تداوم راه مبارک پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سیر مردم در آن مسیر است. سوز و گداز دل مهربان فاطمه علیهاالسلام به سبب نگرانی برای انحراف مردم از مسیری است که پیامبر صلی الله علیه و آله به آنها نشان داده بود. او نگران بود مسلمانان هدایتی را فراموش کنند که خدای متعال به‌وسیلة پیامبرش به آنها عطا کرده بود. فاطمه علیهاالسلام با یادآوری خدمات رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌کوشند قدری وجدان خفتة مردم را بیدار سازند و زمینة هدایت آنان را فراهم کنند، وگرنه فدک و امثال آن بهانه‌ای بیش نبود.


1. محمدبن‌مکرم‌بن‌منظور، لسان العرب، ذیل واژه. در نهج البلاغه آمده است: «وَحَسْبُكَ [عَاراً] دَاءً أَنْ تَبِیتَ بِبِطْنَةٍ / وَحَوْلَكَ أَكْبَادٌ تَحِنُّ إِلَی الْقِد؛ «در پستی تو همین بس که سیر بخوابی؛ درحالی‌که در اطراف تو شکم‌های گرسنه‌ای در آرزوی خوردن پوست دباغی‌نشده باشند» (نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، نامة 50).

2. انفال (8)، 26.