فَهَیْهَاتَ مِنْكُمْ وَكَیْفَ بِكُمْ وَأَنَّی تُؤْفَكُونَ وَكِتَابُ اللَّهِ بَیْنَ أَظْهُرِكُمْ، أُمُورُهُ ظَاهِرَةٌ، وَأَحْكَامُهُ زَاهِرَةٌ، وَأَعْلَامُهُ بَاهِرَةٌ، وَزَوَاجِرُهُ لَائِحَةٌ، وَأَوَامِرُهُ وَاضِحَةٌ، قَدْ خَلَّفْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ، أَرَغْبَةً عَنْهُ تُرِیدُونَ، أَمْ بِغَیْرِهِ تَحْكُمُونَ، «بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدلاً»(1)، «وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَفِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ(2)»؛ چه دور است از شما، و شما را چه شده است و شما را به کجا منحرف میکنند درحالیکه کتاب خدا در میان شماست؟! کتابی که همهچیز آن روشن و احکام آن درخشان و نشانههای آن پیدا و نهیهای آن آشکار و اوامر آن واضح است. اما شما آن را پشت سر افکندید. آیا رویگردانی از آن را میخواهید یا جز آن را داور قرار میدهید؟ [اگر چنین کرده باشید] چه بد جایگزینی است برای ظالمان! و هركس جز اسلام آیینی برای خود انتخاب كند، از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت، از زیانكاران است.
1. كهف (18)، 50.
2. آل عمران (3)، 85.
چنانکه گذشت، صدیقة کبری علیهما السلام با لحنی شدید حاضران در مسجدالنبی را مخاطب قرار داد و آنان را به سبب فتنهای که با رهبری شیطان به آن دامن زدند سرزنش کردند. حضرت فتنهگران را بسیار آماده برای این بازی خطرناک توصیف کردند؛ بهطوریکه شیطان با بیرون آمدن از مخفیگاه خویش و آزمونی مختصر آمادگی بسیار بالای آنان را درک کرد و به عملی کردن نقشة شوم خویش بهوسیلة آنان تصمیم گرفت. فتنه در حالی شکل گرفت که هنوز بدن مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله دفن نشده بود. از سخنان صدیقة طاهره علیهاالسلام روشن میشود که بهانة آنان برای این اقدام عجیب، جلوگیری از وقوع فتنه میان امت اسلامی بود و بهزعم خویش با تعیین جانشین برای رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در پی پیشگیری از اختلاف میان مسلمانان بودهاند! اما نکتة اساسی اینجاست که سرور زنان عالم علیهما السلام با اقتباس از آیة قرآن، درست همین اقدام را فتنه دانستهاند؛ فتنهای که عذاب جهنم را در پی خواهد داشت. تعبیرهای تند پارة وجود پیامبر صلی الله علیه و آله حاکیاز آن است که نگرش ایشان به مسئلة جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله با نگرش بیشتر مسلمانان صدر اسلام و بسیاری از مسلمانان امروز بسیار تفاوت دارد. پس افزون بر اختلافی که فاطمه علیهاالسلام در فتنه خواندن قضیة سقیفه با بیشتر مسلمانان داشت، اساساً نگاه او نیز به مسئلة خلافت نگاهی دیگر بود که این تفاوت نگاه در فراز بالا روشن میشود.
چنانکه گذشت گروهی از انصار در محل سقیفة بنیساعده جمع شدند تا جانشینی برای رسول خدا صلی الله علیه و آله تعیین کنند. در پی آن مهاجرین نیز آمدند و سرانجام
همگان با بعضی از مهاجرین بیعت کردند. پرسش اساسی و مهم این بود که چرا سرانجامِ اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله به اینجا کشیده شد که عهد خویش را با رسول خدا صلی الله علیه و آله فراموش کردند و آیا ممکن است امروز برای ما نیز چنین حادثهای رخ دهد؟ آیا ممکن است امت ما نیز عهد خویش را با ولی خدا فراموش کنند و اینگونه در دام فریب شیطان گرفتار شوند؟
اشتباه بزرگ اهل سقیفه این بود که آنان به مسئلة جانشینی رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله تنها بهمنزلة امری دنیوی و زمینی مینگریستند و برداشتشان این بود که رئیسی را از دست دادهاند و اکنون باید جانشین او از گروه و قبیلة آنان برگزیده شود. جمع شدن در سقیفه، درگیری با یکدیگر و شمشیر کشیدن بر روی هم، نشان از نگاهی سطحی به امر زعامت مسلمانان و هدایت بشر داشت؛ اما نگرش حضرت زهرا علیهاالسلام با این نگاه ساده بسیار متفاوت بود. فاطمة زهرا علیهاالسلام پس از اشاره به این اقدام آنان، از کفر و عذابِ جهنم سخن به میان میآورد؛ اما مگر این نوع نگرش به مسئلة حکومت، و تلاش برای انتخاب جانشین از میان قوم خود موجب کفر انسان میگردد؟ بلاتشبیه، آیا اگر رئیسجمهوری از دنیا برود و حزب و گروهی معتقد باشد که آنان باید رئیسجمهور را تعیین کنند، کسی به کفر آنان حکم میدهد؟ درشتترین سخنی که معمولاً در چنین مواردی به میان میآید، سخن از دنیاطلبی و مفاهیمی مانند آن است که بیانگر اشکالی اخلاقی است. اما حضرت زهرا علیهاالسلام نتیجة روشی را که مردم زمانة ایشان پیش گرفتهاند کفر و احاطة جهنم بر آنان میداند. این نگرش با نگرش سطحی دیگر مسلمانان بسیار متفاوت بود. تفاوت این دو دیدگاه در ادامة خطبة شریف حضرت بهدرستی روشن خواهد شد؛ آنگاه که حضرت با لحنی تندتر سخنان خویش را اینگونه ادامه
میدهند: فَهَیْهَاتَ مِنْكُمْ وَكَیْفَ بِكُمْ وَأَنَّی تُؤْفَكُونَ وَكِتَابُ اللَّهِ بَیْنَ أَظْهُرِكُمْ؛ «چه دور است از شما! و شما را چه شده است و شما را به کجا منحرف میکنند؛ درحالیکه کتاب خدا در میان شماست؟»
برگردان تعبیرهای زیبای زهرای مرضیه علیهاالسلام به زبان فارسی چندان نمیتواند بار روانی این سخنان را منتقل کند. بهراستی تعبیرهای عجیب و زیبایی است. گویا حضرت فریاد میزند: آهای مردم! شما را به راهی میکشانند که انتهای آن آتش است! بانویی که اهل سخنرانی میان مردها نبوده، اکنون چند روز پس از رحلت پدر گرامیاش برای سخنرانی به مسجد آمده است و فریاد میزند: شما را چه شده، درحالیکه کتاب خدا فراروی شماست؟!
اشاره به کتاب خدا نقطهای است که نگرش فاطمه علیهاالسلام را به مسئلة خلافت از دیگر نگرشها جدا میکند. بیشتر مسلمانان چنین بینشی نداشتند که برای مسئلة خلافت باید به قرآن و کلام خدا مراجعه کرد و نیازی ندیدند که برای روشن شدن حکم موضوع خلافت، با قرآن مشورت کنند؛ بلکه گروههای مختلف میکوشیدند این موضوع را برای قوم خود رقم زنند. البته یک گروه چندنفری نیز بودند که در مقابل این حرکت مقاومت کردند و آن را نپذیرفتند. مقصود ما از این سخن، بررسی چگونگی برخورد افراد با مسئلة خلافت است.
فریاد سرور بانوان عالم علیهاالسلام و اشاره به لزوم مراجعه به کتاب خدا در مسئلة خلافت ازآنرو بود که حدود هشتاد روز پیش از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله ، خدای متعال تکلیف این مسئله را مشخص کرد و در کتاب خویش فرمود:
یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ
وَاللّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْكَافِرِینَ؛(1) ای پیامبر! آنچه ازطرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملاً برسان، و اگر انجام ندهی، رسالت او را انجام ندادهای! خداوند تو را از مردم نگاه میدارد و خداوند جمعیت كافران را هدایت نمیكند.
گویا مردم مدینه فراموش کرده بودند که حدود هشتاد روز پیش رسول خدا صلی الله علیه و آله میانة روز در هوای گرمِ بیابان مسلمانان را نگه داشت و از آنها برای علی علیه السلام بیعت گرفت. عجیب اینجاست که نقل نشده حتی یک نفر در سقیفه سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله را یادآور شده باشد. این نشان از وجود زمینه و آمادگی برای پیروی از شیطان دارد که حضرت زهرا علیهاالسلام بدان اشاره فرمودند. شیطان کسانی که آمادگی پیروی از او را داشته باشند اینگونه از اصل داستان غافل میکند.
بار دیگر اگر فتنة سال 1388ش را که در پی انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران رخ داد با دقت بررسی کنیم میتوانیم نگرشهایی را شبیه به دیدگاه جبهة مقابل حضرت زهرا علیهاالسلام در آن ببینیم. برخی گمان میکردند این داستان تنها اختلافی بین کاندیداهای ریاست جمهوری است. این سادهاندیشان به سبب نداشتن بصیرت لازم، پشت صحنة داستان و کارگردانان اصلی صحنه را نمیدیدند و دقت نمیکردند که چرا در شعارها به اسلام حمله میشود. کارگردانان ماجرا با چه قصدی داستان را بهسوی حمله به عزاداران سیدالشهدا علیه السلام هدایت میکنند؟! چرا بهجای جمهوری اسلامی شعار جمهوری ایرانی سر داده میشود؟ چرا دولت امریكا با ولعی وصفناشدنی از چنین گروههایی حمایت میکند؟! چرا اسرائیل کودککش و درندهخو با این طیفْ دوستانه و مهربانانه برخورد میکند؟! این سادهاندیشان در برابر چنین پرسشهایی امور یادشده را لوازم طبیعی انتخابات میدانستند و از اصل داستان غافل بودند.
1. مائده (5)، 67.
حوادث پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله واقع نشد، مگر بدین سبب که خزرجیها در پی این بودند که جانشین پیامبر از گروه آنان باشد و اوسیها قوم و قبیلة خویش را برای تصدی این مهم شایستهتر میدیدند. مهاجرین نیز به بهانة خویشاوندی با پیامبر صلی الله علیه و آله ، گروه خویش را از دیگران اولی میدانستند!
فریاد فاطمة زهرا علیهاالسلام و اعتراض او به بیاعتنایی مسلمانان به قرآن نه بدین سبب است که مهاجرین بر انصار، یا انصار بر مهاجرین چیره شوند؛ بلکه نگرانی او ازاینروست که امر قرآن نادیده گرفته شود و برخلاف آن عمل شود. آنچه صدیقة طاهره علیهاالسلام را به خشم آورده، کنار گذاشتن قرآن و تمسک به روشی است که درصورت ادامة آن رفتهرفته دستور قرآن کریم به فراموشی سپرده میشود و مبناهای دیگری برای رفتار انسانها پیش گرفته میشود. سرانجام آنکه ارزشها را منبعی جز قرآن تعیین خواهد کرد و دیگر چیزی از حقیقت اسلام باقی نخواهد ماند. حضرت میدید مسیری انحرافی در حال شکلگیری است که روح آن کفر، و باطن آن انکار «ما انزل الله» است. البته همانگونه که پیش از این گفتیم، مقصود از کفر در اینجا کفر فقهی و در مقابل اسلام نیست؛ بلکه مراد کفر در برابر ایمان است. این کفر به معنای باور نداشتن برخی از اوامر الهی است که موجب شقاوت در عالم آخرت خواهد شد. بانوی دو عالم علیهاالسلام اوامر و نواهی قرآن کریم را واضح و روشن میداند و میفرماید:
أُمُورُهُ ظَاهِرَةٌ، وَأَحْكَامُهُ زَاهِرَةٌ، وَأَعْلَامُهُ بَاهِرَةٌ، وَزَوَاجِرُهُ لَائِحَةٌ، وَأَوَامِرُهُ وَاضِحَةٌ؛ «کتابی که همهچیز آن روشن و احکام آن درخشان و نشانههای آن پیدا و نهیهای آن آشکار و اوامر آن واضح است».
با وجود روشن بودن دستور قرآن کریم در امر خلافت، صدیقة کبری علیهاالسلام به سرپیچی مسلمانان از این امر هشدار میدهد:
قَدْ خَلَّفْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ، أَرَغْبَةً عَنْهُ تُرِیدُونَ، أَمْ بِغَیْرِهِ تَحْكُمُونَ، «بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلاً»(1)؛ اما شما آن را پشت سر افکندید. آیا رویگردانی از آن را میخواهید یا غیر آن را داور قرار میدهید؟! [اگر چنین کرده باشید] چه بد جایگزینی است برای ظالمان!
رفتار افراد یک جامعه یا برپایة دستورهای قرآن است یا مبنای دیگری دارد؛ اما بیشک جامعة اسلامی باید قرآن را منبع و مبنای عمل خویش قرار دهد و به هرآنچه که قرآن کریم بدان امر فرموده است عمل کند، وگرنه نمیتوان آن را جامعة اسلامی حقیقی دانست. اگر امر دیگری در کنار قرآن کریم مبنای عمل قرار گیرد، جامعه به شرک دچار میشود و از حقیقت اسلام که همان توحید و یگانهپرستی است فاصله میگیرد. سخنان سرور بانوان عالم علیهما السلام حقایقی عبرتآموز را بیان میفرمایند که امروز ما باید با ژرفاندیشی از آنها درس بیاموزیم و مراقب باشیم آن خطاها را تکرار نکنیم. امروز نیز اگر ما اموری مانند رأی مردم، منشور سازمان ملل و... را بهمنزلة مبنا در کنار قرآن قرار دهیم دچار همان انحراف شدهایم که درحقیقت شرک در تشریع است. آن روز با بیتوجهی به قرآن کریم میکوشیدند کسی را به ریاست برسانند که نفع بیشتری برایشان داشته باشد و این همان اشتباه بزرگ آنان بود که موجب شد از همان روز با قرآن زاویه پیدا کنند. صدیقة طاهره علیهاالسلام از همان آغاز خطر چنین انحرافی را به آنان گوشزد میکند و میفرماید: آیا واقعاً قصد دارید از قرآن رو برگردانید یا میخواهید داوری غیر از قرآن برگزینید؟! اگر به چنین عملی دست زنید ظلم کردهاید و بهناحق روشی را برگزیدهاید و کسانی که ازروی ظلم چیزی را جابهجا کنند بد جانشینی را انتخاب کردهاند.
1. کهف (18)، 50.
شاید زهرای مرضیه علیهاالسلام با گفتن أَمْ بِغَیْرِهِ تَحْكُمُونَ؛ «آیا میخواهید داوری غیر از قرآن برگزینید» میخواهد به این آیة نورانی اشاره کند که میفرماید:
فَلا وَرَبِّكَ لا یُؤمِنُونَ حَتّی یُحَكِّمُوكَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیماً؛(1) به پروردگارت سوگند كه آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینكه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند؛ و سپس از داوری تو در دل خود احساس ناراحتی نكنند و كاملاً تسلیم باشند.
این آیه از آیات عجیب قرآن است. خداوند در این آیه برای رسول خویش سوگندی عجیب یاد کرده است و در پی آن، نشانة ایمان واقعی فرد مسلمان را بیان مینماید. بنابر این آیه، نشان ایمان واقعی این است که اگر مسلمانان برای حل اختلافی به رسول خدا صلی الله علیه و آله مراجعه کنند و او را داور قرار دهند و رسول خدا صلی الله علیه و آله حکمی صادر فرماید، از جان و دل بپذیرند و حتی در دل خویش احساس ناراحتی نکنند. واقعیت این است که بسیار نادرند کسانی که قاضی عادلی در دادگاه علیه آنها حکمی صادر کند و هرگز ناراحت نشوند و خدا را به سبب معلوم شدن حق شاکر باشند. برپایة سوگند خدای متعال، ناراحتی از حکم رسول صلی الله علیه و آله نشان نبود ایمان است. ازآنجاکه در دل انسان، یا ایمان است یا کفر، نبود ایمان از وجود کفر حکایت دارد. البته بار دیگر یادآور میشویم که این کفر در برابر اسلام نیست که احکامی چون نجس بودن و بطلان ازدواج را در پی داشته باشد؛ بلکه این کفر در برابر ایمان است. مؤمن واقعی کسی است که از ژرفای جان در برابر خدای متعال و رسول او تسلیم محض باشد و هرآنچه حکم کردند به روی چشم
1. نساء (4)، 65.
گذارد (وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا). نبود این باورِ قلبی به معنای نبود ایمان است. انسان تنها باید در برابر حکم خدا و کسی که خدا اطاعت او را واجب کرده، تسلیم باشد. اگر اطاعت رسول واجب است ازآنروست که قرآن میفرماید:
مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّی فَما أَرْسَلْناكَ عَلَیْهِمْ حَفیظاً؛(1) كسی كه از پیامبر اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده و كسی كه سر باز زند، پس تو را نگهبان او نفرستادیم.
و نیز میفرماید:
وَما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً؛(2) و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر برای اینكه به فرمان خدا از وی اطاعت شود، و اگر این مخالفان هنگامیكه به خود ستم میكردند، نزد تو میآمدند و از خدا طلب آمرزش میكردند و پیامبر نیز برای آنها استغفار میكرد خدا را توبهپذیر و مهربان مییافتند.
و در جای دیگر میفرماید:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْویلاً؛(3) ای كسانی كه ایمان آوردهاید! اطاعت كنید خدا را و اطاعت كنید پیامبر خدا و اولوالأمر را! پس هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر
1. نساء (4)، 80.
2. نساء (4)، 64.
3. نساء (4)، 59.
بازگردانید اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیكوتر است.
بنابراین اطاعت اولیالأمر (صاحبان امر) نیز واجب است و رسول خدا صلی الله علیه و آله مصادیق اولیالأمر را تعیین فرموده است که همان امامان معصومعلیهم السلام هستند.(1) بنابراین همان تسلیم و تواضعی که در برابر رسول خدا صلی الله علیه و آله واجب است، در برابر امامان معصومعلیهم السلام نیز واجب است؛ اما امامان معصومعلیهم السلام مردم را در دوران غیبت سرگردان رها نکردهاند و برای ایشان ولیّ امر معین کردهاند و آن فقیه جامعالشرایط است که از ولایت او به ولایت فقیه تعبیر میگردد. ولایت فقیه ادامة همان ولایت ائمة اطهارعلیهم السلام است و معنای آن این است که فقیه جامعالشرایط جای پیامبر و امام نشسته است و حکم او باید همچون حکم رسول خدا صلی الله علیه و آله مطاع باشد. بنابراین اگر ولیّ فقیه حکمی صادر کرد باید باور داشت که گویا امام معصومعلیهم السلام حکم صادر فرمودهاند. از امام صادق علیه السلام دربارة حکم کار دو مرد شیعه پرسیدند که اختلافی داشتند و برای حل آن نزد حاکم وقت و قضات او رفته بودند. حضرت فرمودند:
مَنْ تَحَاكَمَ إِلَیْهِمْ فِی حَقٍّ أَوْ بَاطِلٍ فَإِنَّمَا تَحَاكَمَ إِلَی الطَّاغُوتِ وَمَا یَحْكُمُ لَهُ فَإِنَّمَا یَأْخُذُ سُحْتاً وَإِنْ كَانَ حَقّاً ثَابِتاً لِأَنَّهُ أَخَذَهُ بِحُكْمِ الطَّاغُوتِ وَقَدْ أَمَرَ اللَّهُ أَنْ یُكْفَرَ بِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی «یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاكَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ یَكْفُرُوا بِهِ»(2)؛ کسی که برای داوری دربارة حق یا باطلی نزد آنان برود، بهیقین برای داوری نزد طاغوت رفته است و آنچه به نفع او حکم شود، گرچه حقی ثابت باشد، گرفتن آن برای او حرام است؛ زیرا آن را به حکم طاغوت
1. ر.ک: محمدبنعلیبن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص253.
2. نساء (4)، 60.
گرفته است؛ درحالیکه خداوند امر فرموده است که به طاغوت کافر شوید. خدای متعال میفرماید: میخواهند برای داوری نزد طاغوت و حكام باطل بروند، درحالیکه به آنها دستور داده شده كه بِدان كافر شوند.
از حضرت پرسیدند: پس آن دو چه کنند؟ امام صادق علیه السلام فرمودند:
یَنْظُرَانِ إِلَی مَنْ كَانَ مِنْكُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَی حَدِیثَنَا وَنَظَرَ فِی حَلَالِنَا وَحَرَامِنَا وَعَرَفَ أَحْكَامَنَا فَلْیَرْضَوْا بِهِ حَكَماً فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْكُمْ حَاكِماً فَإِذَا حَكَمَ بِحُكْمِنَا فَلَمْ یَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُكْمِ اللَّهِ وَعَلَیْنَا رَدَّ وَالرَّادُّ عَلَیْنَا الرَّادُّ عَلَی اللَّهِ وَهُوَ عَلَی حَدِّ الشِّرْكِ بِاللَّهِ؛(1) باید بنگرند ببینند چه کسی از شما شیعیان از کسانی است که حدیث ما را روایت میکنند، حرام و حلال ما را رعایت مینمایند و احکام ما را میشناسند. [آنگاه ایشان] باید بهعنوان داور به آن راضی شوند. بهدرستیکه من او را بر شما حاکم قرار میدهم. پس اگر به حکم ما حکم کند و از او نپذیرند حقیقتاً حکم خدا را کوچک شمرده و ما را رد کردهاند و ردکنندة ما ردکنندة خداوند است و این در حد شرک به خداست.
امروز ما وظیفه داریم در برابر حکم ولیّ فقیه تسلیم باشیم و تردید به دل راه ندهیم و این اقتضای ایمان و رهایی از بندگی طاغوت است. البته حوزة حکم ولیّ فقیه موضوعات اجتماعی و حکومتی است و موضوعات فردی و شخصی محل این حکم نیست. ولی فقیه هیچگاه برای مالی که در دست فردی است یا نوع رفتاری که فرد با خانواده و همسرش دارد حکم صادر نمیکند. چنین اموری با مسائل حکومتی ارتباطی ندارد و در حوزة ولایت قرار نمیگیرد. ازاینرو برخی
1. محمدبنیعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص67.
که برای استهزای مؤمنان به موضوعات شخصی مثال میزنند و میگویند: مؤمنان در چنین مسائلی هم منتظر حکم ولی فقیهاند، سخنی باطل بر زبان رانده و مغالطه میکنند. حوزة ولایت فقیه به چنین اموری جزئی و شخصی ارتباط ندارد. اطاعت از حکم حکومتی ولی فقیه واجب است و مخالفت با آن حرام و در حکم مخالفت با امام معصوم علیه السلام است.
صدیقة طاهره علیهاالسلام در پایان این فراز، آیهای از قرآن را تلاوت میفرماید که دین حق را تنها اسلام معرفی کرده است: وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ؛(1) «و هركس جز اسلام آیینی برای خود انتخاب كند، از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانكاران است».
سرور زنان عالم علیهاالسلام با تلاوت این آیة نورانی بار دیگر هشدار میدهد که اگر انسان مبنای کار خویش را امری جز کلام خدا و رسول قرار دهد از راه ایمان خارج شده و در آخرت از زیانکاران خواهد بود و درحقیقت عمل آنان را ابتغای غیر اسلام معرفی میکند. بنابراین تنها معیارِ شناخت حق از باطل، کلام خداست و مؤمن باید این معیار را بهخوبی بشناسد و درعینحال مراقب ظاهرسازی شیطان باشد؛ چراکه شیطان گاه با ظاهری مؤمنانه سراغ او میآید.
1. آل عمران (3)، 85.