درس اول

 

درس اول

نبی و رسول

 

 

از دانش‌پژوه انتظار می‌رود پس از فراگیری این درس:

1. با واژگان قرآنی مربوط به مفهومِ پیامبر آشنا شود؛

2. معانی لغوی رسول و نبی را بداند؛

3. بتواند فرق بین نبی و رسول را بیان كند؛

4. بداند در اصطلاح علم كلام، تعریف پیامبر چیست.

 

 

 

 

 

زراره می‌گوید: از حضرت امام صادق علیه السلام درزمینة آیة شریفة «وَكَانَ رَسُولاً نَبِیّا»(1) پرسیدم كه فرق نبی و رسول چیست؟ فرمود: النَّبِی الذِی یَری فِی مَنامِهِ وَیَسْمَعُ الصَّوتَ وَلا یُعایِنُ المَلَكَ وَالرسُولُ الذِی یَسْمَعُ الصَّوتَ وَیَری فِی المَنامِ وَیُعایِنُ المَلَكَ...؛(2) نبی در خواب ]فرشته را[ می‌بیند و[در بیداری] بدون دیدن فرشته صدای آن را می‌شنود؛ اما رسول صدا را می‌شنود و در خواب ]فرشته را [ می‌بیند، و ]در بیداری هم[ فرشته را مشاهده می‌كند.

یكی از مقدمات ضروری و اساسی در هر تبادل اندیشه و پژوهش علمی ایضاح مفاهیم محوری به‌كاررفته در بحث است؛(3) زیرا برخی واژگان، معانی مختلف و كاربردهای لغوی یا عرفی متعدد دارند. همچنین ممكن است واژه‌ای در علوم مختلف، معانی متفاوتی داشته باشد، یا در عین وحدت معنا دارای چندین مصداق متفاوت باشد، و یا به ‌مرور زمان معنای نخستین خود را از دست داده، و معنایی جدید یافته باشد.


1. مریم (19)، 51 و 54.

2. محمد‌بن‌یعقوب كلینی رازی، الاصول من كافی، ج1، باب الفرق بین الرسول و النبی و المحدث، ص176، ح1.

3. اهمیت تعریف واژگان نزد اندیشمندان آن‌قدر بالاست كه برخی از ایشان در این باب كتاب‌های مستقلی نگاشته‌اند؛ مثل كتاب الحدود از ابن‌سینا و التعریفات از علی‌بن‌محمد جرجانی.

بی‌توجهی به معانی و كاربردهای مختلف و نیز تحولات معنایی واژه یا مفهومی كه محل بحث است و مشخص نكردن معنا و كاربردی كه از آن در نظر داریم، گاه موجب اشتباه و مغالطه می‌شود؛ درحالی‌كه، اهتمام به این مسئله نه‌تنها دستیابی به واقع را آسان می‌كند، گاهی موجب برطرف شدن نزاع یا تغییر نظر برخی موافقان و مخالفان می‌شود.

در بحث ما یكی از مفاهیم كلیدی «راهنما» است كه ما در مباحثمان آن را به‌معنای راهنمایان الهی به ‌كار می‌بریم. در زبان فارسی همة راهنمایان و فرستادگان خدا را، از حضرت آدم علیه السلام تا خاتمصلی الله علیه و آله، با لفظ پیامبر (یا پیمبر) و پیغامبر (یا پیغمبر) می‌خوانند كه معادل همة آنها در عربی «رسول» است.(1) البته قرآن كریم برای اشاره به فرستادگان خدا، در بیشتر موارد، دو واژة «نبی» و «رسول» را به كار می‌برد.(2) معانی لغوی، كاربردهای قرآنی و رابطة این دو واژه، نیازمند بررسی است.

1. معنای لغوی نبی و رسول

بیشتر دانشمندان لغت «نبی»(3) را از ریشة «نبأ»، به‌معنای خبر، دانسته‌اند.(4) بنابراین «نبی»، كه بر وزن فعیل و به‌معنای فاعل است، بر خبررسان اطلاق می‌شود. البته برخی نیز بر آن‌اند كه ریشة اصلی این واژه، «النَبوة» یا «النباوَة» به‌معنای بلندی زمین است؛ بنابراین نبی بر وزن فعیل و به‌معنای مفعول است؛ یعنی كسی كه بر دیگران برتری داده شده است.


1. امامان معصومعلیهم السلام نیز دسته‌ای از راهنمایان الهی‌اند كه در درس‌های آینده به‌طور مستقل از آنان سخن خواهیم گفت.‌

2. واژگانی مانند نذیر و بشیر نیز در قرآن آمده است كه در درس‌های آینده به بررسی آنها خواهیم پرداخت.

3. این واژه به‌صورت نبیء (با همزه) نیز خوانده می‌شود. از سیبویه نقل شده است كه فقط اهل مكه این واژه را چنین تلفظ می‌كنند. دیگران همزة آن را همانند واژگان الذریه و البریه انداخته‌اند (ر.ك: اسماعیل‌بن‌حماد جوهری، الصحاح، ج3، ص2519).

4. خلیل‌بن‌احمد فراهیدی گوید: النبی ینبأ عن اللّهعزوجل (ترتیب كتاب العین، ص591). جوهری گفته است: النبأ: الخبر. تقول نَبَأ ونَبَّأَ ای اخبر ومنه اخذ النبی لانه انبأ عن اللّه تعالی وهو فعیل بمعنی فاعل (اسماعیل‌بن‌حماد جوهری، الصحاح، ج1، ص74).

«رسول» از مادة «رسل» (برانگیختن و كشیدن)(1) بر وزن فَعول و به‌معنای مفعول است؛ بنابراین «رسول» بر انسان یا هر موجود دیگری اطلاق می‌شود كه برای انجام كاری یا رساندن پیامی فرستاده می‌شود. این واژه در حالت‌های مفرد و جمع و مذكر و مؤنث به یك شكل به كار می‌رود.(2) برخی دانشوران اضافه كرده‌اند كه رسول، كسی را گویند كه خبرهای فرستندة خود را پیروی هم می‌كند.(3)

2. كاربردهای قرآنی نبی و رسول

1ـ2. نبی

واژة «نبی»، حدود 75 مرتبه در قرآن كریم به ‌شكل مفرد و جمع آمده و همواره فقط بر پیامبران الهی اطلاق شده است. با عنایت به اینكه معنای لغوی نبی، «خبررسان» است، كاربرد قرآنی واژة نبی با معنای لغوی آن تناسب دارد؛ زیرا پیامبران الهی نیز خبرهای غیبی الهی را به مردم می‌رسانند.

2ـ2. رسول

واژة «رسول»، در شكل‌های مختلف، نزدیك به 250 بار در قرآن كریم آمده است كه با یك استثنا، در همه‌جا بر مأموران الهی، كه وظیفه‌شان رساندنِ پیام و یا انجام كاری ازطرف خداوند است، اطلاق شده است. آن یك استثنا دربارة فرستاده‌ای است كه پادشاه مصر نزد حضرت یوسف علیه السلام در زندان فرستاد: وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِی بِهِ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَی رَبِّكَ... (یوسف:50)؛«پادشاه گفت: او را نزد


1. احمد‌بن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ج2، ص392.

2. الرسول: الرسالة ...وقوله «إِنّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِینَ» (شعراء:16) لم یقل رُسُل رب العالمین لانّ فُعولا وفعیلا یستوی فیه المذكر والمؤنث والواحد والجمع مثل عَدو وصَدیق (اسماعیل‌بن‌حماد جوهری، الصحاح، ج4، ص1709).

3. ر.ك: محمد‌بن‌مكرم‌بن‌منظور، لسان العرب، ج5، ص214.

من آورید. سپس هنگامی كه فرستاده نزد وی آمد، [یوسف] گفت: نزد آقای خویش برگرد...».

فرستادگان الهی تنها از میان انسان‌ها نیستند و فرشتگان و جنیان نیز در این كاربرد از معنای رسول جای دارند:

1. فرشتگان رسول: فرشتگان الهی دو گونه مأموریت دارند:

الف) رساندن وحی الهی به پیامبرا‌ن: إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِیم (تكویر:19)؛ «همانا این [قرآن] گفتار فرستاده‌ای بزرگوار است». در این آیه منظور از «رسول كریم» جبرئیل علیه السلام پیام‌رسان وحی است؛

ب) انجام كارهای دیگری به‌جز رساندن وحی؛ مانند فروآوردن عذاب الهی بر سر یك قوم: وَلَمّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطاً سِیءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَقَالَ هَذَا یَوْمٌ عَصِیبٌ(هود:77)؛ «و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از [آمدن] آنان ناراحت شد و در كارشان در تنگنا ماند و گفت: این روزی سخت [و سهمگین] است».

قرآن برای اشاره به فرشتگانی كه مأمور گرفتن جان مردم‌اند، و نیز فرشته‌ای كه عیسی علیه السلام را به حضرت مریم اعطا كرد نیز واژة رسول را به ‌كار برده است:

تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا (انعام:61)؛ «فرشتگان ما جانش را بستانند».

إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لأهَبَ لَكِ غُلامًا زَكِیًّا (مریم:19)؛ «من تنها فرستاده‌ای از جانب پروردگارت هستم تا به تو پسری پاكیزه ببخشم»؛

2. جنیان رسول: از برخی آیات برمی‌آید كه در میان جنیان نیز رسولانی از جانب خدا بوده‌اند:

یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإنْسِ أَلَمْ یَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْكُمْ آیَاتِی وَیُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ یَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَی أَنْفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَشَهِدُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِینَ (انعام:130)؛ ای گروه جن و

انس، آیا از میان شما فرستادگانی برای شما نیامدند كه آیات مرا بر شما بخوانند و دربارة دیدار این روزتان به شما هشدار دهند؟ گویند: ما به زیان خود گواهی دهیم [كه آری آمدند]؛ و زندگی دنیا فریبشان داد و برضد خود گواهی دادند كه آنان كافر بوده‏اند.

ادعای وجود رسولانی از میان جنیان مبتنی بر این احتمال است كه در آیة بالا رسولان از هر دو گروه انس و جن باشند. برای روشن شدن مطلب سه معنای محتمل را در این زمینه بررسی می‌كنیم:

الف) مراد از «رُسُل» در آیة بالا تنها رسولان بشری است؛ اما چون مخاطبان آیه هر دو گروه جن و انس‌اند، صحیح است كه بفرماید: رسولانی از میان شما برایتان فرستادیم؛ همان‌گونه كه در آیات مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَان... یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ (رحمن:19ـ20)، ضمیر «هما» در «منهما» به هر دو دریا برمی‌گردد، اما لؤلؤ و مرجان تنها از دریای شور استخراج می‌شود. بنابراین آیه هیچ دلالتی بر وجود پیامبری از جنس جنیان ندارد.(1) از آیات دیگر نیز برمی‌آید كه همة پیامبران از مردان بوده‌اند:(2) وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلاّ رِجَالاً نُوحِی إِلَیْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی (یوسف:109)؛ «و پیش از تو [نیز] جز مردانی از اهل شهرها، كه به آنان وحی می‏كردیم، نفرستادیم»؛

ب) رُسُل در آیة بالا راجع به رسولانی از هر دو گروه انس و جن است؛(3) زیرا:


1. ر.ك: محمد‌بن‌حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج4، ص274؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج7، ص375.

2. ر.ك: سیدمحمد رشیدرضا، المنار، ج8، ص105.

3. این قول را به ضحاك و كلبی نسبت داده‌اند (ر.ك: محمود‌بن‌عمر زمخشری، الكشّاف‌ عن‌ حقائق‌ التنزیل‌ و عیون‌ الاقاویل‌ فی‌ وجوه‌ التأویل، ج2، ص66؛ ابوعلی فضل‌‌بن‌حسن‌ طبرسی‌، مجمع‌ البیان‌ فی‌ تفسیر القرآن‌، ج2، ص367؛ فخرالدین محمدبن‌عمر رازی، التفسیر الكبیر او مفاتیح‌ الغیب‌، ج13، ص195).

اولاً جنیان نیز همانند انسان‌ها مكلف‌اند؛ قرآن در‌این‌باره می‌فرماید: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُون (ذاریات:56)؛ «و جنیان و انسان را جز برای عبادت نیافریده‌ام».

چگونگی عبادت و بندگی را خود خدا باید بفرماید. شاید ازاین‌روست كه خداوند برای هر امتی پیامبری فرستاده است: وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاّ خَلا فِیهَا نَذِیرٌ (فاطر:24)؛ «و هیچ امتی نبوده، مگر اینكه پیامبری بیم‌دهنده در میانش بوده است».

ثانیاً جنیان پیش از آفرینش انسان بوده‌اند؛ چون قرآن كریم می‌فرماید:

وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ * وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ (حجر:26ـ27)؛ «و درحقیقت انسان را از گلی خشك، از گلی سیاه و بدبو آفریدیم و پیش‌ازآن جن را از آتشی سوزان و بی‏دود خلق كردیم».

پس در آن دوره، انسانی نبوده تا پیامبر جنیان باشد. ضمن اینكه فرشتگان نیز نمی‌توانند برای جنیان پیامبری كنند؛ چنان‌كه برای انسان‌ها نمی‌توانند:

وَقَالُوا لَوْلا أُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أَنْزَلْنَا مَلَكاً لَقُضِیَ الأمْرُ ثُمَّ لا یُنْظَرُونَ * وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكاً لَجَعَلْنَاهُ رَجُلاً وَلَلَبَسْنَا عَلَیْهِمْ مَا یَلْبِسُونَ (انعام:8ـ9)؛ و گفتند: «چرا فرشته‏ای بر او نازل نشده است؟» و اگر فرشته‏ای فرود می‏آوردیم، قطعاً كار تمام شده بود و دیگر مهلت نمی‏یافتند؛ و اگر او را فرشته‏ای قرار می‏دادیم، حتماً وی را [به‌صورت] مردی درمی‏آوردیم و امر را همچنان بر آنان مشتبه می‏ساختیم.

در نتیجه، حكمت خداوند اقتضا می‌كند كه در دورة پیش از آفرینش انسان، برای جنیان پیامبرانی از سنخ خودشان فرستاده شده باشد.

در میان روایات نیز می‌توان مؤیدی برای نبوت جنیان یافت؛ ازجمله اینكه حضرت علی علیه السلام در پاسخ به این‌ پرسش كه آیا خداوند برای جنیان نیز پیامبری فرستاده

است، فرمود: نَعَمْ، بَعَثَ‏ إِلَیْهِمْ‏ نَبِیّاً یُقَالُ لَهُ یُوسُفُ فَدَعَاهُمْ إِلَی اللَّهِعزوجل فَقَتَلُوه؛(1)«آری، خداوند برای آنان پیامبری به نام "یوسف"(2) فرستاد كه ایشان را به خدا دعوت كرد، ولی آنها او را كشتند».

قراین نشان می‌دهد كه این یوسف، پیامبری از میان انسان‌ها نبوده است؛ چون اگر چنین بود، امام به این نكته نیز اشاره می‌كرد كه حضرت محمدصلی الله علیه و آله هم پیامبر ایشان بوده است؛ زیرا از برخی آیات(3) و روایات(4) استنباط می‌‌شود كه رسالت آن حضرت شامل جنیان نیز هست.(5) اگر منظور از یوسف پیامبر در این روایت، همان یوسف پسر یعقوب بود، دیگر نیازی نبود كه امام بگوید: یقال له یوسف، و اگر مراد امام، انسانی غیر از آن یوسف معروف بود، بدان اشاره می‌فرمود؛


1. ابوجعفر محمد‌بن‌علی‌بن‌بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا علیه السلام ، ج1، باب 24، باب ما جاء عن الرضا علیه السلام من خبر الشامی وما سأل عنه أمیر المؤمنین علیه السلام فی جامع الكوفة، ص241، ح1. گرچه این روایت ازنظر دلالت بی‌اشكال، و حتی مشتمل بر معارف بسیار عالی است، سند آن ضعیف است؛ زیرا در سلسله سند آن راویانی چون ابوالحسن محمد‌بن‌عمرو‌بن‌علی‌بن‌عبدالله بصری، ابوعبد‌الله محمد‌بن‌عبد‌الله واعظ، ابو‌القاسم عبدالله‌بن‌احمد‌بن‌عامر طائی و پدرش احمد‌بن‌عامر طائی به چشم می‌خورند كه هیچ‌كدام توثیق نشده‌اند.

2. مرحوم علامه مجلسی گوید: لعل المراد به یوسف النبی الذی ورد اسمه فی القرآن فی سورة المؤمن بقوله: «وَلَقَدْ جَاءكُمْ یُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِی شَكٍّ مِّمَّا جَاءكُم بِهِ حَتَّی إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَن یَبْعَثَ اللَّهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولاً كَذَلِكَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ» (غافر:34) (محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج63، ص78). علامه مجلسی یوسف مذكور در روایت بالا را، همان یوسف نام‌برده در این آیه می‌داند و به سورة یوسف هیچ اشاره‌ای نمی‌كند. از این‌ مطلب استفاده می‌شود كه مراد وی، پیامبری غیر از حضرت یوسف پسر حضرت یعقوب است؛ حال‌آنكه قراین موجود در این آیه دلالت دارد كه مراد آن، همان یوسف پسر یعقوب است.

3. مانند: قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا * یَهْدِی إِلَیَ الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَن نُّشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا (جن:1ـ2)؛ «بگو به من وحی شده است كه تنی چند از جنیان گوش فراداشتند و گفتند: راستی ما قرآنی شگفت‏آور شنیدیم [كه] به راه راست هدایت می‏كند؛ پس به آن ایمان آوردیم و هرگز كسی را شریك پروردگارمان قرار نخواهیم داد».

4. امام باقر علیه السلام فرموده است: «خداوند محمدصلی الله علیه و آله را برای انس و جن برانگیخت» (عبدعلی‌‌بن‌جمعه عروسی‌ حویزی‌، ‌تفسیر نور الثقلین، ج1، ص768)؛ نیز، ر.ك: محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج63، ص297، ح4 و ج102، ص105، ح13.

5. در درس مربوط به جهانی بودن رسالت پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله دراین‌باره به‌تفصیل سخن خواهیم گفت.

ج) مراد از «رسل» در آیة شریفه، هرگونه فرستاده‌ای از جن و انس است كه آیات الهی را برای مردم می‌خوانند و عواقب كارهای بدشان را به آنها گوشزد می‌كنند. فرستادگان بشری رسولان خداوندند و رسولان جنی، فرستادگانِ پیامبران‌اند كه پیام آنان را به جنیان می‌رسانند.(1) قرآن كریم گویای آن است كه خداوند گروهی از جنیان را فرستاد كه قرآن را شنیدند و در بازگشت به میان قوم خود، خبر بعثت پیامبر اسلام را به آنان رساندند و از ایشان خواستند به او ایمان بیاورند:

وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَیْكَ نَفَرًا مِنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِیَ وَلَّوْا إِلَی قَوْمِهِمْ مُنْذِرِینَ* قَالُوا یَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَی مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ وَإِلَی طَرِیقٍ مُسْتَقِیمٍ*یَا قَوْمَنَا أَجِیبُوا دَاعِیَ اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ یَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَیُجِرْكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ (احقاف:29ـ31)؛ و چون تنی چند از جن را به‌سوی تو روانه كردیم كه قرآن را بشنوند. پس چون بر آن حاضر شدند [به یكدیگر] گفتند: «گوش فرا دهید»؛ و چون به انجام رسید، هشداردهنده به‌سوی قوم خود بازگشتند. گفتند: «ای قوم ما، ما كتابی را شنیدیم كه بعد از موسی نازل شده، [و] تصدیق‏‌كنندة [كتاب‌های] پیش از خود است و به‌سوی حق، و به‌سوی راهی راست راهبری می‏كند. ای قوم ما، دعوت‏كنندة خدا را پاسخ [مثبت] دهید و به او ایمان آورید تا [خدا] برخی از گناهانتان را بر شما ببخشاید و از عذابی پردرد پناهتان دهد».

این احتمال به واقع نزدیك‌تر است؛ زیرا هیچ برداشتی برخلاف ظاهر آیات در آن دیده نمی‌شود و قرآن مؤید آن است. بنابراین می‌توان گفت قرآن كریم برای توصیف كسانی كه پیامبران به میان جنیان فرستاده‌اند نیز واژة رسول را به كار برده است؛


1. ر.ك: ابوعلی فضل‌‌بن‌حسن‌ طبرسی‌، مجمع‌ البیان‌ فی‌ تفسیر القرآن‌، ج2، ص367.

3. رسول بشری: قرآن در بیشتر آیاتی كه واژة «رسول» را به كار برده است، به پیامبران الهی اشاره دارد: وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ (آل‌عمران:144)؛ «و محمد جز فرستاده‏ای كه پیش از او [هم] پیامبرانی [آمدند و] گذشتند، نیست».

بنابراین كاربردهای واژة رسول در قرآن با معنای لغوی آن تناسب دارد و در همان معنا به كار رفته است.

قرآن كریم گاهی دو واژة «نبی» و «رسول»» را در كنار هم‌ می‌آورد:

وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلا نَبِیٍّ إِلاّ إِذَا تَمَنَّی أَلْقَی الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنْسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ (حج:52)؛ پیش از تو هیچ فرستاده و پیامبری را نفرستادیم، مگر اینكه هرگاه [برای تحقق اهدافش] آرزو می‌كرد، شیطان در [تحقق] آرزوهایش اخلال می‌كرد. سپس خداوند آنچه را شیطان القا می‌كرد، محو می‌فرمود.

با توجه به آنچه گذشت، اجتماع دو مفهوم نبی و رسول با یكدیگر، و انطباق آنها بر یك فرد ممكن است. ازاین‌رو در برخی آیات قرآن كریم نیز این دو مفهوم بر یك پیامبر اطلاق شده است؛(1) مانند اطلاق آن دو بر پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله در آیة الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأمِّیَّ... (اعراف:157)؛(2) «كسانی كه از این فرستاده، كه پیامبری درس‌نخوانده است، پیروی می‌كنند...».

3. فرق نبی و رسول

با توجه به اینكه قرآن كریم برای اشاره به پیامبران الهی از دو واژة «رسول» و «نبی» استفاده می‌كند و حتی برخی از ایشان را با هر دو وصف می‌خواند، این پرسش رخ


1. دربارة موسی علیه السلام در آیة 51 سورة مریم، و دربارة اسماعیل علیه السلام در آیة 54 همان سوره آمده است.

2. در آیة 158 سورة اعراف نیز هر دو واژه در وصف آن حضرت آمده است.

می‌نماید كه آیا معنای قرآنی و اصطلاحی این‌ دو واژه یكی است و از باب تنوع در عبارت با هم آمده‌اند، یا این دو واژه معانی متفاوتی دارند.

بیشتر اندیشمندان مسلمان، این دو مفهوم را متفاوت می‌دانند و می‌گویند «رسول» اخص و مصداقی از نبی است. به این معنا كه هر رسولی نبی است، ولی هر نبی‌ای رسول نیست. شیخ مفید این نظر را موافق با روایات می‌داند و می‌گوید شیعیان بر این نظر اتفاق دارند.(1) گفته‌اند این فرق‌گذاری را جمهور اهل سنت نیز قبول دارند.

مفسرانی همچون علامه طباطبایی و زمخشری بر این باورند كه عبارت مِنْ رَسُولٍ وَلا نَبِیٍّ در آیة 52 سورة حج گویای تغایر بین این دو واژه است؛(2) زیرا قرآن كریم كلام خداوند حكیم است و آوردن دو واژة كاملاً مترادف در یك جمله خلاف حكمت است. پس بنابر ظاهر آیه این دو واژه به یك معنا نیستند.

در مقابل، برخی معتقدند این دو اصطلاح هیچ فرقی با هم ندارند و استدلال به آیة 52 سورة حج، برای اثبات تفاوت میان آن دو صحیح نیست؛ زیرا تغایر لفظ همیشه حاكی از تفاوت مدلول نیست. قرآن در آیات مختلف پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله و دیگر پیامبران الهیعلیهم السلام را با عبارات جداگانه یاد می‌كند؛ اما با استناد به این مطلب نمی‌توان گفت كه پیامبر اسلام از انبیای الهی نیست.(3) طرف‌داران این نظریه شاهدی برای مدعای خود نیاورده‌اند؛ اما اگر هم در قرآن عناوین مختلفی برای پیامبران می‌بینیم، شاید ناظر به شئون متفاوت آنان باشد.


1. شیخ مفید می‌گوید: واتفقت الامامیة علی ان كلّ رسول فهو نبی ولیس كل نبی فهو رسول (ر.ك: محمدبن‌محمدبن‌نعمان عكبری بغدادی (شیخ مفید)، مجموعه‌مصنفات: اوائل المقالات، ص45).

2. ر.ك: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج14، ص391؛ محمود‌بن‌عمر زمخشری، الكشاف عن دقائق التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ج3، ص164.

3. ر.ك: قاضی عبدالجبار‌بن‌احمد همدانی، شرح الاصول الخمسة، ص567.

بنابراین «نبی» و «رسول» دو واژة هم‌معنا نیستند.(1) حال این پرسش رخ می‌نماید كه تفاوت آن دو در چیست. در این باب دیدگاه‌های مختلفی مطرح است:

1ـ3. تفاوت رسول با نبی در تبلیغ وحی

رسول كسی است كه نه‌تنها ازطرف خداوند به او وحی می‌شود، بلكه مأمور به تبلیغ احكام و معارف الهی به مردم نیز هست؛ اما نبی اگرچه وحی را دریافت می‌كند، ولی ممكن است مأمور به تبلیغ آن نباشد.(2) گرچه در میان اندیشمندان مسلمان، این وجه تمایز از دیگر وجوه مشهورتر است، شواهدی بر نادرستی آن دلالت دارد كه در اینجا اشارة گذرایی به آن می‌كنیم:

1. چنان‌كه گفتیم، نبی از ریشة نبأ و به‌معنای خبردهنده می‌باشد، كه مستلزم مأمور به تبلیغ بودن تمام انبیای الهی است؛

2. ظاهر بسیاری از آیات قرآن(3) كه در آنها واژة نبی (به‌صورت مفرد یا جمع) آمده است، گویای آن است كه انبیا نیز پیامآوران الهی بوده‌اند؛ چون این آیات از ارسال آنان به‌سوی مردم سخن می‌گویند؛(4)مثلاً می‌فرماید:

وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلاّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ (اعراف:94)؛


1. روایات نیز دربارة فرق بین رسول و نبی سخن گفته‌اند. اصول كافی بابی به این نام دارد كه شامل چهار روایت با سندهای صحیح و مضامین نزدیك به هم است. در حدیث اول این باب از قول امام صادق علیه السلام می‌خوانیم: اَلنَّبِی الذِی یَری فِی مَنامِهِ وَیَسْمَعُ الصَّوتَ وَلا یُعایِنُ المَلَكَ وَالرسُولُ الذِی یَسْمَعُ الصَّوتَ وَیَری فِی المَنامِ وَیُعایِنُ المَلَك... (محمد‌بن‌یعقوب كلینی رازی، الاصول من الكافی، ج1، باب الفرق بین الرسول والنبی والمحدث، ص176، ح1).

2. ر.ك: ابوجعفر محمد‌بن‌حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج7، ص331؛ ابوعلی فضل‌بن‌حسن طبرسی، مجمع‌ البیان‌ فی‌ تفسیر القرآن‌، ج4، ص90؛ محسن فیض كاشانی، علم الیقین، ج1، ص366؛ ابوالعباس تقی‌الدین‌بن‌تیمیة، النبوات، ص281.

3. مانند: احزاب (33)، 45؛ حج (22)، 52؛ زخرف (43)، 6.

4. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج14، ص391.

«هیچ نبی‌ای را به‌سوی آبادی‌ای نفرستادیم مگر اینكه اهل آن را به سختی و رنجی دچار كردیم».

آزمودن مردم به سختی و رنج در صورتی حكیمانه است كه احكام الهی به گوش مردم رسیده باشد و این فقط از طریق فرستادن نبی ممكن است. به همین جهت، آیة دیگری از برانگیختن انبیا سخن می‌گوید:

كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ (بقره:213)؛ «مردم امتی یگانه بودند؛ پس خداوند انبیا را نویدآور و بیم‌دهنده برانگیخت».

طبق مفاد این آیه، هر نبی‌ای نویدآور و بیم‌دهنده است و نوید و بیم دادن مستلزم مأموریت داشتن برای رساندن پیام الهی است.

2ـ3. تفاوت رسول با نبی در داشتن معجزه، كتاب و شریعت

برخی گفته‌اند رسول با داشتن معجزه و كتاب و شریعت از نبی متمایز می‌شود؛ زیرا نبی بدون آنكه معجزه و كتاب داشته باشد، تنها مردم را به شریعت رسول پیش از خود فرا می‌خواند.(1) برای اثبات این نظریه ممكن است به این آیه استدلال شود: لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ(حدید:25)؛ «و به‌راستی [ما] پیامبران خود را با دلایل روشن روانه كردیم و با آنها كتاب فرستادیم».

اما این آیه مؤید خوبی برای این ادعا نیست و این فرق‌گذاری از چند جهت اشكال دارد:(2)


1. ر.ك: محمود‌بن‌‌عمر زمخشری، الكشاف، ج3، ص164؛ فخرالدین محمدبن‌عمر رازی، تفسیر مفاتیح الغیب، ج23، ص49.

2. این فرق‌گذاری با روایات نیز ناسازگار است. برای نمونه، طبق روایت ابوذر از حضرت محمدصلی الله علیه و آله تعداد پیامبران 124هزار بوده است كه 313 نفر آنان رسول بوده‌اند، و درمجموع 104 كتاب آسمانی فرود آمده است (ر.ك: محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج11، ص32، ح24). طبق این روایت، همة رسولان الهی كتاب نداشته‌اند.

1. از آیة بالا نمی‌توان به‌قطع نتیجه گرفت كه همة رسولان كتاب داشته‌اند؛ زیرا آیه می‌فرماید: «با رسولان كتاب فروفرستادیم» و این با نزول كتاب برای برخی از آنها نیز سازگار است؛ چنان‌كه قرآن كریم خطاب به بنی‌اسرائیل می‌فرماید: وَجَعَلَكُمْ مُلُوكاً (مائده:20)؛ «شما را پادشاهانی قرار داد»، حال‌آنكه فقط برخی از بنی‌اسرائیل پادشاه بودند؛

2. به تصریح قرآن كریم انبیا نیز دارای كتاب بوده‌اند: كانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ... وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ (بقره:213)؛ «مردم امت یگانه‌ای بودند؛ پس خداوند انبیا را برانگیخت... و با آنان كتاب فروفرستاد»؛

3. قرآن كریم پیامبرانی را نیز كه كتاب و شریعت مستقل نداشته‌اند «رسول» خوانده است؛ برای مثال، دربارة حضرت اسماعیل علیه السلام می‌خوانیم: كانَ رَسُولاً نَبِیًّا (مریم:54)؛ «او فرستاده‌ای پیامبر بود».

حضرت لوط علیه السلام (1) نیز صاحب شریعت نبود و شریعت حضرت ابراهیم علیه السلام را تبلیغ می‌كرد؛ اما در قرآن او را نیز با وصف «رسول» می‌یابیم: إِنِّی لَكُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ(شعراء:162)؛ «من برای شما فرستاده‌ای درخور اعتمادم»؛(2)

4. از آیات و روایات برمی‌آید كه تنها پنج تن از پیامبران شریعت داشته‌اند. برای نمونه، عثمان‌بن‌عیسی از سماعه نقل می‌كند:

از امام صادق علیه السلام دربارة آیة «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ(3) مِنَ الرُّسُلِ» (احقاف:35) پرسیدم. حضرت فرمود: نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمدصلی الله علیه و آله. پرسیدم: چگونه ایشان اولوالعزم شده‌اند؟ فرمود: بدین جهت


1. تورات حضرت لوط علیه السلام را برادرزادة حضرت ابراهیم علیه السلام می‌خواند (ر.ك: پیدایش12:14). برخی مفسران احتمال داده‌اند كه وی خواهرزادة ابراهیم علیه السلام بوده است (ر.ك: ابوعلی فضل‌‌بن‌حسن‌ طبرسی، مجمع‌ البیان‌ فی‌ تفسیر القرآن‌، ج2، ص329).

2. در آیة 178 سورة شعراء نیز همین عبارت از قول حضرت شعیب تكرار شده است.

3. در مباحث آینده دربارة مفهوم «اولوالعزم» بحث خواهیم كرد.

كه نوح با كتاب و شریعت برانگیخته شد و هر پیامبری كه پس از او آمد، كتاب و شریعت و راه نوح را پی گرفت، تااینكه ابراهیم علیه السلام با صحیفه‌ها و عزم بر ترك كتاب نوح آمد و هر پیامبری پس از او به كتاب و شریعت و راه وی بود، تا اینكه موسی علیه السلام با تورات و عزم بر ترك صحیفه‌ها آمد و هر پیامبری پس از وی به تورات و شریعت و راه او بود، تا اینكه مسیح علیه السلام با انجیل و عزم بر ترك شریعت و راه موسی علیه السلام آمد و پیامبران بعد از او به شریعت و راه او بودند، تا اینكه حضرت محمدصلی الله علیه و آله با قرآن و شریعت و راه جدید آمد و حلال او تا روز قیامت حلال، و حرام او تا روز قیامت حرام است. اینان پیامبران اولوالعزم هستند.(1)

با توجه به روایت مذكور می‌توان از قرآن كریم نیز استفاده كرد كه فقط پنج تن از پیامبران شریعت داشته‌اند:

شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصّی بِهِ نُوحاً وَالَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْكَ وَما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَمُوسی وَعِیسی (شوری:13)؛ «از دین آنچه را به نوح سفارش كرد، برای شما تشریع نمود و آنچه را به تو وحی كردیم و آنچه را دربارة آن به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش كردیم».

این آیة شریفه گویای آن است كه شرایع تنها در انحصار پنج تن از پیامبران، یعنی پیامبران معروف به اولوالعزم، بوده است؛(2) زیرا این آیه درصدد منت نهادن و بیان نعمت خداوند بر امت اسلامی است؛ ازآن‌رو كه اسلام شامل تمام شرایع الهی است. بنابراین اگر غیر از پیامبر اسلام و چهار پیامبر دیگری كه در این آیه نامشان آمده است، پیامبر دیگری صاحب شریعت بود، می‌بایست نامش در آیه می‌آمد؛


1. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج11، باب1، ص56، حدیث 55.

2. ر.ك: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج18، ص29.

5. بنابر قرآن كریم برخی انبیای الهی نیز كه رسول و صاحب شریعت نبوده‌اند، معجزاتی داشته‌اند.(1) برای مثال، حضرت صالح برای قوم ثمود شتری از دل كوه بیرون آورد و به آنان فرمود: ناقَةَ اللّهِ وَسُقْیاها (شمس:13)؛ «زنهار ماده‌شتر خدا و آب خوردنش را [حرمت نهید]».

3ـ3. تفاوت رسول با نبی در اتمام حجت برای مردم

با عنایت به معنای لغوی و كاربردهای قرآنی دو واژة «نبی» و «رسول» می‌توان گفت كه نبی و رسول، هر دو، فرستادة خداوند و دارای پیامی از جانب اویند؛ با این تفاوت كه رسول برتر از نبی است. در واقع نبی مأمور رساندن خبر غیب الهی به مردم است و امور لازم را برای سامان بخشیدن به زندگی دنیوی و اخروی مردم، شامل اصول و فروع دین به مردم ابلاغ می‌كند؛ اما رسول علاوه بر مقام نبوت، دارای یك رسالت ویژه، یعنی اتمام حجت است:

رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ لِئَلاّ یَكُونَ لِلنّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ(نساء:165)؛ «پیامبرانی كه نویدآور و هشداردهنده بودند تا مردم، پس از [آمدن] پیامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجتی نداشته باشند».(2)

تنها با آمدن رسول حجت بر مردم تمام می‌شود و خداوند حكم نهایی را دربارة هلاكت قوم یا ابقای ایشان و برخورداری‌شان از نعمت صادر می‌كند:(3) وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لا یُظْلَمُونَ (یونس:47)؛ «هر امتی را پیامبری است. پس چون پیامبرشان بیاید، میانشان به عدالت داوری شود و به آنان ستم نرود».


1. ابوهلال عسكری، لغت‌شناس مشهور، معتقد است: «كسی را نبی نمی‌گویند مگر اینكه معجزه داشته باشد» (ر.ك: ابوهلال عسكری، الفروق فی اللغة، ص284).

2. در آیة دیگر می‌فرماید ما كتاب نازل كردیم تا كسی نگوید: لَوْلا أَرْسَلْتَ إِلَیْنَا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آیَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَی (طه:134)؛ «چرا پیامبری به‌سوی ما نفرستادی تا پیش از آنكه خوار و رسوا شویم از آیات تو پیروی كنیم؟»

3. ر.ك: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج2، ص139ـ 142، 216.

از این آیات و برخی آیات دیگر برمی‌آید كه رسول، علاوه بر پیام‌آوری، خصیصة اتمام حجت را نیز داراست.

بنابراین نبوت و رسالت دو مقام جداگانه‌اند كه هریك از آن ‌دو خصوصیاتی دارد. به همین دلیل است كه قرآن كریم ـ چنان‌كه پیش‌تر گفتیم ـ برخی پیامبران الهی را در یك آیه با هر دو واژه وصف می‌كند؛(1) این بدان معناست كه آن پیامبر دارای هر دو منصب رسالت و نبوت بوده است. همچنین ازآنجاكه رسول، اخص مصداقی از نبی است، در آیة 52 سورة حج، قبل از نبی آمده است: وَما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلا نَبِیٍّ و اشكالی بر آن وارد نیست.

نتیجه: با توجه به آنچه در باب معنای لغوی و كاربردهای قرآنی نبی و رسول، و فرق این دو گذشت، معلوم شد كه نبی در كاربرد قرآنی، ازنظر مصداق اعم از رسول است. بنابراین ما نبوت را محور بحثمان قرار می‌دهیم و هرگاه سخنی از پیامبران به میان می‌آوریم، مقصودمان همة انبیاست، اما ازآنجاكه در زبان فارسی معادل دقیقی برای كلمة نبی نداریم، به‌ناچار همه‌جا واژة «پیامبر» را، كه معادل فارسی كلمة رسول است‌، به ‌كار می‌بریم.

4. پیامبر در اصطلاح

پیامبر در اصطلاح علم كلام نیز به‌معنای قرآنی آن است و بر كسی اطلاق می‌شود كه از راه وحی پیامی را از خدای متعال دریافت می‌كند و آن را به مردم می‌رساند.(2) بنابراین قوام رسالت و نبوت به وحی و ارتباط وحیانی پیامبر با خداست؛ پس ضروری است كه در یك درس مستقل به بحث دربارة ماهیت وحی بپردازیم.


1. مانند: اعراف (7)، 158؛ مریم (19)، 51، 54؛ حج (22)، 52.

2. علامه طباطبایی دراین‌باره می‌فرماید: فالنبوة حالة إلهیة (وإن شئت قل غیبیة) نسبتُها إلی هذه الحالة العمومیة من الإدراك والفعل نسبة الیقظة إلی النوم، بها یدرك الإنسان المعارف التی بها یرتفع الاختلاف والتناقض فی حیاة الإنسان، وهذا الإدراك والتلقی من الغیب هو المسمی فی لسان القرآن بالوحی، والحالة التی یتخذها الإنسان منه لنفسه بالنبوة (سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج2، ص131).

چكیده

1. قرآن كریم فرستادگان خدا را با دو واژة رسول و نبی وصف می‌كند. نبی مشتق از نبأ و به‌معنای خبررسان است. رسول نیز مشتق از «رسل» و به‌معنای مأمور رساندن پیام به دیگری است.

2. در قرآن واژة نبی به‌معنای لغوی آن، فقط برای توصیف پیامبران خدا به كار رفته است؛ ولی واژة رسول، بیشتر بر پیامبران، و گاهی هم بر فرشتگان مأمور الهی اطلاق شده است. برخی آیات از یك پیامبر با هر دو وصف نبی و رسول سخن می‌گویند.

3. بیشتر دانشمندان مسلمان معتقدند كه معنای اصطلاحی رسول و نبی متغایرند. كاربرد هر دو واژه در یك آیه نیز مؤید این مطلب است.

4. در باب تفاوت میان رسول و نبی برخی معتقدند كه نبی، برخلاف رسول، مأمور به تبلیغ نیست؛ درحالی‌كه بنابر معنای لغویِ نبی همة انبیا باید مأمور به تبلیغ باشند. ظواهر آیات نیز دلالت دارد كه تمام انبیا مأمور به تبلیغ بوده‌اند. همچنین طبق این قول، نسبت بین این دو واژه، به ‌لحاظ مصداق، عام و خاص مطلق خواهد بود و این با كاربردهای قرآنی این واژگان ناسازگار است.

5. بعضی عالمان معتقدند فرق رسول و نبی در این است كه رسول، برخلاف نبی، معجزه و كتاب و شریعت مستقل دارد، اما این دیدگاه نیز درست نیست؛ زیرا اولاً به تصریح برخی آیات بعضی از انبیا نیز كتاب آسمانی داشته‌اند؛ ثانیاً قرآن برخی پیامبران فاقد كتاب و شریعت را با عنوان «رسول» توصیف می‌كند؛ ثالثاً طبق روایات 313 نفر از پیامبران رسول بوده‌اند، حال‌آنكه تعداد اندكی از آنان كتاب داشته‌اند؛ رابعاً از قرآن و روایات برمی‌آید كه فقط پیامبران اولوالعزم دارای شریعت مستقل بوده‌اند؛ خامساً قرآن به ما می‌گوید كه برخی انبیای غیررسول نیز معجزاتی داشته‌اند.

6. نبی و رسول، هر دو، فرستادة خداوند و دارای پیامی از جانب اویند؛ با این تفاوت كه رسول برتر از نبی است. چون علاوه بر پیام‌آوری، خصیصة اتمام حجت را نیز دارد.

7. بنابر روایات، فرق رسول و نبی در این است كه نبی، فرشتة وحی را فقط در خواب می‌بیند؛ ولی رسول در بیداری نیز آن را مشاهده می‌كند.

8. با توجه به اینكه نبی در كاربردهای قرآنی اعم از رسول است، ما نیز انبیا را محور بحثمان قرار می‌دهیم؛ زیرا به‌طور كلی می‌توان گفت: نبی كسی است كه ازطرف خداوند برای مردم پیامی دارد.

پرسش‌ها

1. معانی لغوی نبی و رسول را بررسی و بیان كنید.

2. قرآن كدام‌یك از دو واژة نبی و رسول را بر غیرپیامبر نیز اطلاق می‌كند؟ بر چه كسانی؟

3. دیدگاه اول را دربارة فرق نبی و رسول بیان، ‌و آن را نقد كنید.

4. دیدگاه دوم را در باب تغایر رسول و نبی، و نقد آن را بیان كنید.

5. فرق نبی و رسول در چیست؟ توضیح دهید.

6. تفاوت رسول و نبی بنابر روایات چیست؟

7. پیامبر در اصطلاح كلام چه تعریفی دارد؟

منابعی برای مطالعة بیشتر

الف) برای آگاهی بیشتر از معنای لغوی نبی و رسول، ر.ك:

1. مقری فیّومی، احمد‌بن‌محمد‌بن‌علی، المصباح المنیر، صحّحه‌ محمد محیی‌‌الدین‌ عبدالحمید، [بی‌‌تا]، ‌‌‌‌[بی‌‌جا]، ذیل واژه‌های نبی و رسول.

2. مصطفوی‌، حسن‌، التحقیق‌ فی‌ كلمات‌ القرآن‌ كریم‌، الطبعة‌ الاولی‌، وزارة‌ الثقافة‌ والارشاد الاسلامی‌، تهران‌، 1368، ذیل واژه‌های نبی و رسول.

ب) برای آگاهی بیشتر از فرق رسول با نبی، ر.ك:

1. كلینی، محمد‌بن‌یعقوب، الاصول من الكافی، ج1، باب الفرق بین الرسول والنبی والمحدث.

2. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، منشورات جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، قم، [بی‌تا]، ج1، ص271 و ج14، ص291 و ج16، ص325.

3. مطهری، مرتضی، خاتمیت‌، انتشارات‌ صدرا، تهران‌، 1366‌، ص41.

4. رشیدرضا، سیدمحمد، الوحی المحمدی، الزهراء، [بی‌جا]، [بی‌تا]، ص84ـ85.

5. مغنیه، محمدجواد، الكاشف، ج5، الطبعة الثالثة، دار العلم للملایین، بیروت، 1981م، ص340.

پژوهش

دربارة وجود پیامبرانی از میان جنیان تحقیق كنید.