درس بیست‌وششم

 

درس بیست‌وششم

ویژگی‌های امام

 

 

از دانش‌پژوه انتظار می‌رود پس از فراگیری این درس:

1. با تفاوت دیدگاه شیعه و اهل سنت دربارة شرایط امام آشنا شود؛

2. علم خدادادی امام را با دلیل نقلی تبیین كند؛

3. با استناد به آیات قرآن، بر لزوم نصب امام ازسوی خداوند استدلال كند؛

4. عصمت امام را بر اساس آیات و روایات مربوط اثبات كند.

 

 

 

 

 

در درس گذشته اثبات شد كه ختم نبوت بدون امامت، برخلاف حكمت الهی است و امام باید منصوب ازسوی خداوند، دارای علم خدادادی، و معصوم باشد.(1) سه ویژگی یادشده را می‌توان از آیات قرآن، و نیز روایات فراوانی كه در منابع شیعه و اهل سنت نقل شده است، استفاده كرد. در این درس، دلایل قرآنی این سه ویژگی را مطرح می‌كنیم.

1. نصب ازسوی خدا

دو آیة «اكمال» و «تبلیغ»، كه در درس قبل برای اثبات ضرورت امامت به تبیین آنها پرداختیم، علاوه بر ضرورت امامت، بر لزوم نصب امام ازسوی خدا نیز دلالت دارند؛ زیرا مفاد آیات یادشده این است كه نصب جانشین و امام بعد از پیامبر، بخشی از دین است كه بدون آن اسلام ناقص می‌ماند، و ازاین‌رو بر پیامبرصلی الله علیه و آله لازم است كه خلیفة تعیین‌شده ازسوی خدا را به مردم معرفی كند، وگرنه رسالت الهی‌اش را به انجام نرسانده است. به‌عبارت‌دیگر، معرفی امام منصوب ازسوی خدا وظیفه‌ای بسیار مهم،


1. اهل سنت معتقدند كه نه خدا و نه پیامبرصلی الله علیه و آله، كسی را به جانشینی پیامبرصلی الله علیه و آله نصب نكردند و خود مردم نخستین جانشین پیامبرصلی الله علیه و آله را تعیین كرده‌اند؛ سپس آن شخص، خلیفة دوم را به جانشینی خود برگزیده و انتخاب خلیفة سوم در یك گروه شش‌نفره انجام شده است. علی علیه السلام نیز، كه خلیفة چهارم بود، با انتخاب عمومی مردم تعیین شد. بنابراین در میان مسلمانان روش خاصی برای تعیین فرمانروا وجود نداشته است؛ ازاین‌رو پس از خلیفة چهارم هركس حكومت را به دست گرفت، باید از همو پیروی كرد؛ چنان‌كه در كشورهای غیراسلامی نیز تعیین حاكم كمابیش به همین صورت است. آنان جانشینان پیامبرصلی الله علیه و آله را ازلحاظ علم، هم‌سنخ مردم عادی می‌دانند و به عصمت آنان نیز باور ندارند.

هم‌سنگ كل رسالت پیامبرصلی الله علیه و آله است. در واقع، پیام اصلی این دو آیه لزوم نصب امام پس از پیامبر ازسوی خداست، و بالملازمه بر ضرورت امامت دلالت دارد.

افزون بر دو آیة اكمال و تبلیغ، آیات دیگری نیز بر این امر دلالت دارند كه از آن جمله، آیة زیر است:

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذلِكَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً (نساء:59)؛ ای كسانی كه ایمان آورده‌اید، از خدا اطاعت كنید و از پیامبر و صاحبان امور (اولوالامر) نیز فرمان برید. پس اگر در چیزی اختلاف و ستیز داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید، اگر به خدا و روز بازپسین ایمان آورده‌اید، كه این بهتر و با سرانجام نیكوتری است.

آیة بالا اطاعت از اولوالامر و رسول را در ردیف اطاعت از خدا به‌صورت مطلق واجب كرده، و اطاعت از اولوالامر را هم‌سنگ اطاعت از پیامبر قرار داده است.

چنان‌كه آیات و روایات خبر می‌دهند، و بنابر آنچه از تاریخ اسلام و زندگی پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه و آله می‌دانیم، آن حضرت دارای سه مقام «وحی و رسالت»، «تفسیر و تبیین وحی قرآنی» و «رهبری و حاكمیت» بوده است. اطاعت از پیامبر در آنچه وی آن را پیام و وحی الهی معرفی می‌كند، برابر با اطاعت از اوامر الهی است كه عبارت أَطِیعُوا الرَّسُولَ بر آن دلالت دارد. تكرار واژة «أَطِیعُوا» در ادامة آیه (وأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأَمْرِ مِنْكُم)، برخلاف آنچه برخی مفسران گفته‌اند، تنها برای تأكید بر اطاعت از خدا نیست، بلكه ناظر به شئون دوم و سوم پیامبرصلی الله علیه و آله، یعنی تبیین و تفسیر قرآن، و رهبری و حكومت است. عطف اولوالامر بر پیامبر در این آیه، حاكی از لزوم اطاعت مطلق از اولوالامر در تفسیر وحی و امر رهبری و حق حاكمیت است. این بدان معناست كه اولوالامر را خود

خداوند برای رهبری و حاكمیت بر امت پس از پیامبرصلی الله علیه و آله تعیین كرده است؛ چنان‌كه اطلاق وجوب اطاعت از اولوالامر شامل دیگر شئون پیامبرصلی الله علیه و آله، به‌جز نبوت و رسالت، ازجمله تفسیر و تبیین قرآن و حاكمیت بر جامعة اسلامی نیز می‌شود و به‌معنای نصب آنان ازسوی خداوند برای رهبری جامعة اسلامی و حاكمیت بر مردم است.

اكنون این پرسش مطرح می‌شود كه منظور از اولوالامر چه كسانی است. حقیقت این است كه این آیه به‌روشنی مصداق یا مصادیق اولوالامر را معرفی نمی‌كند. هرچند برخی شواهد موجود در آیه، مانند لزوم اطاعتِ مطلق، حاكی از آن است كه اولوالامر باید از معصومان باشند، باز هم این پرسش مطرح می‌شود كه این معصومان چه كسانی هستند. بنابراین برای تعیین مصداق یا مصادیق اولوالامر باید از رهنمودهای پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله، كه مفسر و مبین راستین قرآن است، بهره گرفت. در منابع شیعه و اهل سنت روایات متعددی از پیامبرصلی الله علیه و آله نقل شده است كه نشان می‌دهد مقصود از اولوالامر، علی علیه السلام و امامان معصوم پس از اوست. ازجمله حاكم حسكانی در شواهد التنزیل در ذیل آیة مورد بحث، این حدیث را نقل كرده است:

علی علیه السلام فرمود: قال رسول اللهصلی الله علیه و آله: شركائی الذین قَرَنَهم اللهُ بنفسِه وبی واَنزلَ فیهم «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ» فاِنْ خِفْتُم تنازعاً فی امرٍ فَارْجِعوهُ اِلی الله والرسول واُولی الامرِ. قلتُ: یا نبیَّ الله مَنْ هُمْ؟ قال: اَنْتَ أوّلُهُم؛(1) رسول خدا فرمود: «شریكان من كسانی هستند كه خدا آنان را قرین خویش و من قرار داد و دربارة ایشان آیة یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأَمْرِ مِنْكُمْ... را نازل كرد». گفتم: «ای پیامبر خداصلی الله علیه و آله، آنان كیان‌اند؟» فرمود: «تو نخستین آنهایی».

در منابع شیعی نیز روایات متعددی در تعیین مصداق اولوالامر آورده شده است كه


1. عبیدالله‌بن‌عبدالله حسكانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج1، ص148.

از آن‌ جمله روایت شریف جابر از رسول خداصلی الله علیه و آله است. در این روایت جابربن‌عبدالله انصاری از پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه و آله می‌پرسد: «این اولوالامر كه اطاعتشان مقرون به اطاعت شما شده است، چه كسانی هستند؟» آن حضرت می‌فرماید:

هُمْ خُلَفائی یا جابرُ وأئمةُ المسلمینَ مِنْ بَعدی، اَوّلُهُم علیُّ بنُ ابی طالب ثُمَّ الحسنُ والحسینُ، ثمّ علیُّ بنُ الحسیِن، ثُمَّ محمَدُ بنُ علیٍّ المعروفُ فی التوراة بالباقر، سَتُدْرِكُه یا جابرُ، فاِذا لَقیتَهُ فَاقْرَأهُ مِنّی السلامَ، ثمّ الصادقُ جعفر بن محمد، ثمّ موسی بن جعفر، ثم علیُّ بن موسی، ثمّ محمّدُ بنُ علیٍّ، ثمّ علیُّ بن محمد، ثمّ الحسنُ بنُ علیٍّ، ثمّ سَمیّی وكَنیّی حجَةُ الله فی ارضِه وبقیّتُه فی عباده ابنُ الحسنِ بنِ علی؛(1) ای جابر، آنان جانشینان من و امامان مسلمین، پس از من‌اند. نخستین آنان علی‌بن‌ابی‌طالب است، سپس حسن، پس از او حسین، و سپس علی‌بن‌حسین، و پس از آن محمدبن‌علی است كه در تورات معروف به باقر است و تو او را خواهی دید؛ چون او را ملاقات كردی، سلام مرا به او برسان. پس از او، صادق جعفر‌بن‌محمد، سپس موسی‌بن‌جعفر، سپس علی‌بن‌موسی، سپس محمدبن‌علی، و پس از او علی‌بن‌محمد، و سپس حسن‌بن‌علی است. پس از آنان، هم‌نام و هم‌كنیة من حجت خدا در زمین و بقیةالله در میان بندگان خدا، فرزندِ حسن‌بن‌علی است.

2. علم خدادادی

در درس پیشین با دلیلی عقلی ثابت كردیم كه امام، در جایگاه جانشین پیامبرصلی الله علیه و آله باید آگاهی‌های لازم را برای تفسیر و توضیح وحی و پاسخ به تمام پرسش‌ها دربارة دین


1. هاشم‌بن‌سلیمان حسینی بحرانی، غایة المرام و حجة الخصام، تصحیح علی عاشوری، ج10، ص267؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج36، ص249.

داشته باشد. بنابر اعتقاد شیعه، با شواهد نقلی (آیات و روایات متواتر) نیز می‌توان ثابت كرد كه امامانعلیهم السلام از علوم غیرعادی الهی بهره‌مندند و خداوند بعضی از علوم غیبی (علم لدنّی) را بدون اسباب ظاهری به آنان داده است.

دانشمندان غیرمتعصب اهل سنت نیز، اهل‌بیت پیامبرصلی الله علیه و آله را ازلحاظ علمی بالاتر از دیگران می‌دانند و روایات متعددی دربارة علم اهل‌بیت، به‌ویژه حضرت علی علیه السلام ، نقل كرده‌اند؛ با این تفاوت كه بیشتر آنان، علم اهل‌بیتعلیهم السلام را نه غیرعادی، بلكه نشئت‌گرفته از استعداد بالا، آموزش، مطالعه و تفكر می‌پندارند.

در قرآن كریم آیات متعددی هست كه بر علم خدادادی امام دلالت دارد. ما در اینجا به ذكر دو نمونه از آن آیات بسنده می‌كنیم.

1ـ2. آیة علم‌الكتاب

وَیَقُولُ الَّذِینَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَی بِاللّهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَبَیْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ (رعد:43)؛ «و كسانی كه كافرند می‌گویند تو پیامبر نیستی. [ای پیامبر] بگو: "خدا به‌عنوان شاهد [بر رسالت من] بین من و شما بس است و [همچنین] كسی كه دانش كتاب نزد اوست"».

این آیه پاسخی به شبهات كافران و معاندان است كه با وجود معجزات و آیات روشن، رسالت پیامبرصلی الله علیه و آله را انكار می‌كردند. خداوند در این آیه، گواهی آگاهان از كتاب را در كنار گواهی خودش، برای تقویت و تثبیت پیامبرصلی الله علیه و آله مطرح می‌كند. این حاكی از شأن والای آگاهان به كتاب است. این جایگاه رفیع، و نیز حقیقت آگاهی به كتاب، با عنایت به آیة زیر بیشتر آشكار می‌شود: وَقَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِیكَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْكَ طَرْفُك (نمل:40)؛ «آن‌كه دانشی از كتاب داشت، گفت: من آن (تخت بلقیس) را برایت می‌آورم، پیش از آنكه چشم تو به هم رسد».

طبق این آیه، كسی كه تنها بخشی از علم كتاب را داشت، به‌واسطة مقام معنوی حاصل از آن، توانست در عالم تكوین تصرف كرده، تخت بلقیس را در چشم‌به‌هم‌زدنی از سرزمین بسیار دور سبأ، به قصر حضرت سلیمان منتقل كند. بنابراین كسی كه عالم به كل كتاب باشد، علم و قدرت بسیار بیشتری دارد و می‌تواند كارهای بسیار بزرگ‌تری انجام دهد.(1) شواهد نشان می‌دهند كه مراد از مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب، حضرت علی علیه السلام و امامان دیگرعلیهم السلام است؛ زیرا اولاً از آیة زیر استفاده می‌شود كه «آن شخص آگاه به دانش كتاب» از خویشاوندان پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله بوده است:

أَفَمَن كَانَ عَلَی بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَیَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ... (هود:17)؛ «پس آیا كسی كه[ بر ادعای خود] دلیلی از جانب پروردگارش دارد و شاهدی از خودش دنبال اوست [مانند كسی است كه چنین دلیل و شاهدی ندارد؟]»

چراكه منظور از این «شاهد» كه از خویشاوندان پیامبرصلی الله علیه و آله است،(2) و مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب در آیة مورد بحث، شخص واحدی است.(3)

سورة هود در مكه نازل شده است و در آن زمان تنها كسی كه از اقوام پیامبر ایشان را تصدیق كرده بود و بر رسالت ایشان شهادت می‌داد، حضرت علی‌بن‌ابی‌طالب علیه السلام بود؛ چون نزدیكان پیامبرصلی الله علیه و آله در آغاز اسلام همه مخالف ایشان بودند.(4) ثانیاً در روایات نقل‌شده از طریق اهل تسنن(5) و شیعه، به‌صراحت بیان شده كه منظور از «شاهد» در این آیه، حضرت علی‌بن‌ابی‌طالب علیه السلام است. ازجمله سیوطی، یكی از مفسران اهل سنت، نقل


1. ر.ك: محمدبن‌یعقوب كلینی رازی، الاصول من الكافی، ج1، ص257.

2. زیرا در آیه آمده است: یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْه و ضمیر در «منه» به پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله برمی‌گردد.

3. محمدتقی مصباح یزدی و دیگران، الامامة و الولایة فی القرآن الكریم، ص123؛ نیز، ر.ك: محمدتقی مصباح یزدی، در پرتو ولایت، ص43.

4. البته حضرت خدیجهعلیهاالسلام نیز ایمان آورده بود؛ اما «شاهد» با قیدی كه در آیه آمده است، بر ایشان صدق نمی‌كند و هیچ‌كس هم چنین ادعایی نكرده است (ر.ك: همو، در پرتو ولایت، ص42).

5. ر.ك: ابوجعفر محمدبن‌جریر طبری، جامع البیان فی تأویل القرآن، ج12، ص11.

كرده است كه روزی حضرت علی علیه السلام فرمود: «هیچ مردی از قریش نیست، مگر آنكه بخشی از قرآن دربارة او نازل شده است». كسی پرسید: «دربارة شما چه آیه‌ای نازل شده است؟» فرمود: «آیا سورة هود را نخوانده‌ای؟ رسول‌الله بینه‌ای از پروردگارش دارد و من شاهِدٌ مِنْه هستم».(1)

همچنین روایاتی از طریق اهل سنت و شیعه نقل شده كه می‌گوید مقصود از مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب، حضرت علی‌بن‌ابی‌طالب علیه السلام است. ازجمله ابن‌مغازلیِ شافعی از عبدالله‌بن‌عطاء نقل كرده است:

كُنْتُ عندَ ابی جعفر علیه السلام جالساً اِذ مَرّ علیه ابنُ عبد اللهِ بن سَلام، قلت: جَعَلنی اللهُ فداك، هذا ابن الذی عنده علمُ الكتاب؟ قال: لا، ولكن صاحبُكم علیُّ ابنُ ابی طالب الذی نَزلتْ فیه آیاتٌ من كتاب اللهعزوجل: وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ، أَفَمَنْ كانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَیَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ، إِنَّما وَلِیُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا؛(2) در محضر امام باقر علیه السلام بودم كه فرزند عبدالله‌بن‌سلام بر آن حضرت گذشت. گفتم «فدایت شوم! آیا این فرد فرزند كسی است كه دانش كتاب نزد اوست؟» آن حضرت فرمود: «نه [چنین نیست]؛ بلكه یار شما علی‌بن‌ابی‌طالب همان كسی است كه آیاتی از قرآن دربارة او نازل شده است: وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ، أَفَمَنْ كانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَیَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ، إِنَّما وَلِیُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا».

در منابع شیعی نیز روایات متعددی ازاین‌دست وجود دارد؛ ازجمله روایت صحیح یزیدبن‌معاویه:

قال: قلت لابی جعفر علیه السلام : قُلْ كَفی بِاللّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَبَیْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ.


1. جلال‌الدین عبدالرحمان سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج3، ص324.

2. علی‌بن‌محمدبن‌مغازلی، مناقب علی‌بن‌ابی‌طالب، تصحیح محمدباقر بهبودی، ص314.

قال: اِیّانا عَنی، وعلیٌّ اَوّلُنا واَفْضلُنا وخَیْرُنا بعدَ النبیّصلی الله علیه و آله؛(1) به امام باقر علیه السلام گفتم: «[مقصود از آیة] قُلْ كَفی بِاللّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَبَیْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ چیست؟» آن حضرت فرمود: «مقصود خداوند، ما اهل‌بیت هستیم و علی نخستین و برترین و بهترین ما پس از پیامبر است».

در این روایت امام محمد باقر علیه السلام ، امامان را مصداق مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب می‌داند و حضرت علی علیه السلام را اولین و بهترین ایشان معرفی می‌كند.

احتمالات دیگری نیز در تفسیر این آیه مطرح است كه با سیاق آیه، شواهد مذكور در آن، و روایات سازگار نیست.(2)

2ـ2. آیة شهادت

آیة دیگری كه دربارة علم ائمه می‌توان به آن استناد كرد، آیة شهادت است: وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَی النَّاسِ وَیَكُونَ الرَّسُولُ عَلَیْكُمْ شَهِیدًا... (بقره:143)؛ «و بدین‌سان شما را گروهی میانه گرداندیم تا گواهان مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد...».

این آیه افرادی را شاهد و گواه بر مردم معرفی می‌كند. موضوع شهادت و گواهی بر مردم، حقیقتی قرآنی است كه چندین بار در قرآن كریم آمده است؛ ازجمله:

وَأَشْرَقَتِ الأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِیَ بَیْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ؛ (زمر:69)؛ «و سراسرِ عرصة محشر به نور پروردگارش درخشان گردد و نامة اعمال در میان نهند و پیامبران و گواهان را به میان آورند و بین مردم به‌حق داوری شود و بر آنان ستم نرود».


1. محمدبن‌یعقوب كلینی رازی، الاصول من الكافی، ج1، ص229ـ257؛ نیز، ر.ك: ابوعلی فضل‌بن‌حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج5ـ6، ص301.

2. ر.ك: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج10، ص190.

وَیَوْمَ نَبْعَثُ فِی كُلِّ أُمَّةٍ شَهِیدًا عَلَیْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِیدًا عَلَی هَـؤُلاء... (نحل:89)؛ «و روزی كه از هر امتی شاهدی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان شاهد آوریم...».(1)

علامه طباطباییرحمه الله، با توجه به اطلاق شهادت در این‌گونه آیات، ظاهر آنها را شاملِ گواهی بر اعمال مردم و گواهی بر تبلیغ پیامبرانعلیهم السلام دانسته است.(2)

این گواهی دادن در آخرت است، درحالی‌كه شاهدان در این دنیا اعمال مردم را دیده‌اند كه در روز قیامت به آن شهادت می‌دهند. انسان‌ها با حواس ظاهری و عادی‌شان تنها می‌توانند ظاهر اعمال و افعال را مشاهده كنند؛ اما درك حقیقت اعمال و همین‌طور افعال قلبی و اعتقادی، مانند كفر و ایمان و نیت اعمال، برای افراد عادی ممكن نیست. با توجه به این نكته، مقصود از كسانی كه در روز قیامت بر اعمال مردم گواهی می‌دهند، مردم عادی و یا همة امت اسلام آن‌گونه كه اهل سنت معتقدند ‌(3) نیست، بلكه آن شاهدان، گروهی از مسلمانان‌اند كه حضرت حق به آنها عنایتی ویژه دارد.(4) اكنون این پرسش مطرح می‌شود كه این گروه خاص شامل چه كسانی است.


1. و نیز، ر.ك: نساء (4)، 40، 159؛ هود (11)، 18؛ نحل (16)، 84؛ زمر (39)، 69.

2. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص323.

3. مفسران و محدثان اهل سنت روایاتی نقل كرده‌اند كه در روز قیامت، امت‌های بعضی از پیامبران پیشین، تبلیغ پیامبرانشان را انكار می‌كنند و خداوند از پیامبران شاهد می‌خواهد و آنها، امتِ پیامبر خاتم را شاهد بر تبلیغ خود معرفی می‌كنند. اهل سنت روایات متعدد دیگری نیز نقل كرده‌اند كه مؤمنان به‌طور عام شاهد بر اعمال مردم‌اند (محمدبن‌اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج6، ص18؛ نیز، ر.ك: فخرالدین محمدبن‌عمر رازی، تفسیر مفاتیح الغیب، ج2، جزء 4، ص92؛ نیز، ر.ك: جلال‌الدین عبدالرحمان سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج1، ص144ـ146).

4. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص322ـ327. برخی مفسران اهل سنت، عام بودن عبارت آیه را نشان آن دانسته‌اند كه مقصود آن همة مسلمانان است، نه عده‌ای خاص از آنان؛ ولی این‌گونه تعابیر عام كه ناظر به فرد یا افراد خاصی است، در دیگر آیات قرآن نیز وجود دارد؛ مانند: مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَی الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُم (فتح:29)؛ «محمدصلی الله علیه و آله فرستادة خداست و كسانی كه همراه اویند بر كافران سخت‌گیر و با مؤمنان مهربان‌اند». مشخص است كه منافقان و فاسقان نیز همراه پیامبرصلی الله علیه و آله بودند، اما به‌یقین آنان مصداق این آیه نیستند. آیات 20 سورة مائده و 47 سورة بقره نیز این‌گونه‌اند.

از آیات و روایات استفاده می‌شود كه این گواهان، امامان معصوم‌اند كه از نیت مردم و باطن اعمال آنان باخبرند.(1) برای نمونه، برید عجلی می‌گوید: كه از امام جعفر صادق علیه السلام دربارة این آیه سؤال كردم؛ آن حضرت فرمود: نَحْنُ الاُمّة الْوُسْطی، وَنحنُ شهداءُ اللهِ عَلی خَلْقهِ وحُجَجُه فی ارضه...؛(2) «گروه میانه ماییم كه گواهان خداوند بر خلقش، و حجت‌های خداوند در زمینش هستیم...».

3. عصمت

1ـ3. آیة تطهیر

شاخص‌ترین آیه‌ای كه بر عصمت اهل‌بیتعلیهم السلام دلالت می‌كند، آیة تطهیر است: إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا (احزاب:33)؛ «خدا می‌خواهد پلیدی را تنها از شما اهل‌بیت دور كند و شما را، چنان‌كه باید، پاك دارد».

خداوند در این آیه خطاب به گروهی با عنوان «اهل‌بیت» به‌طور انحصاری می‌فرماید كه اراده كرده است تنها ایشان را پاك كند. اراده در این آیة شریف، ارادة تكوینی و مخصوص به اهل‌بیتعلیهم السلام است و تحقق آن قطعی است؛ زیرا بر اساس ارادة تشریعی خداوند، همة انسان‌ها باید پاك باشند، اما تحقق آن دربارة همة انسان‌ها قطعی نیست. برای نمونه، خداوند پس از امر به غسل و وضو می‌فرماید: ...وَلَكِن یُرِیدُ لِیُطَهِّرَكُم... (مائده:6)؛ «...بلكه [خداوند] می‌خواهد شما را پاك سازد...».

این اراده، تشریعی است و به همین دلیل نه تحقق قطعی دارد و نه ویژة گروه خاصی است.


1. مانند آیات 41 سورة نساء و 78 سورة حج، و روایات مذكور در اصول كافی، ج1، و بحار الانوار، ج1، باب ان الائمة شهداء الله علی الناس.

2. محمدبن‌یعقوب كلینی رازی، الاصول من الكافی، ج1، ص190.

جملة یُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا بر تأكید و مبالغه در تطهیر دلالت می‌كند. ازآنجاكه در آیة تطهیر، پاكی از هرگونه پلیدی اراده شده است، پس اهل‌بیت از هر نوع پلیدی، ازجمله گناه، پاك‌اند.

البته ارادة تكوینی دربارة اعمال انسان، مستلزم جبر نیست.(1) در واقع این ارادة الهی از مسیر اختیار انسان‌ها می‌گذرد و اختیار و ارادة انسان در طول ارادة تكوینی الهی است. پس منظور از تعلق ارادة تكوینی الهی به طهارت، این است كه خداوند ضمانت كرده كه اهل‌بیت به اختیار خودشان از گناه پرهیز كنند، و این پرهیز بدون اینكه مجبور باشند، برایشان ضمانت‌شده و حاصل است.

اما اینكه مصداق اهل‌بیت چه كسانی هستند، آیة تطهیر بر آن دلالتی ندارد. ازاین‌رو باید به سراغ روایات نقل‌شده از پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه و آله، كه مفسر و مبین قرآن كریم است، برویم تا دریابیم كه منظور از اهل‌بیت چه كسانی بوده‌اند. حدود هفتاد روایت، در شأن نزول این آیه نقل كرده‌اند كه در آنها حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمهعلیهاالسلام و امام حسن و امام حسینعلیهما السلام مصداق اهل‌بیت معرفی شده‌اند. بیشتر این روایات را اهل سنت نقل كرده‌اند.(2) برای مثال، در منابع اهل سنت آمده است:

قال وائلْةُ بنُ الأصقع: اَتَیْتُ فاطمةَ ـ رضی الله تعالی عنها ـ اَسْألُها عن علی. قالت: تَوَجَّه اِلی رسولِ اللهِ صلی الله علیه [وآله] فَجَلَسْتُ اَنْتَظرُهُ حتّی جاءَ رسول اللهصلی الله علیه و آله ومعه علیٌّ وحسن وحسین ـ رضی الله تعالی عنهم ـ آخذاً كلٌّ منهما بِیَدِه حتَّی دخلَ، فأدنی علیاً وفاطمةَ فَاَجْلَسَهُما بینَ یَدَیْهِ وأجْلَسَ حسناً


1. ر.ك: محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن 1ـ3 (خداشناسی، كیهان‌شناسی، انسان‌شناسی)، ص373ـ375.

2. شیعه این روایات را از حضرت علی علیه السلام ، امام سجاد، امام باقر، امام كاظم و امام رضا علیه السلام ، ام‌سلمه، ابولیلی، ابوالاسود الدُئی، عمربن‌میمون ودی و سعدبن‌ابی‌وقّاص نقل كرده‌اند، و اهل سنت آن را از ام‌سلمه و عایشه، ابوسعید خدری، سعد، وائلة‌بن‌اصقع، ابوالحمراء ابن‌عباس ثوبان، مولی النبیصلی الله علیه و آله، عبدالله‌بن‌جعفر، امام علی‌بن‌ابی‌طالب و امام حسنعلیهما السلام نقل كرده‌اند.

وحسیناً كلَّ واحد منهما علی فَخِذِه، ثُمّ لَفَّ علیم ثَوْبَه ـ او قال: كساءاًـ ثُمَ تلا هذهِ الآیة: إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً وقال: اللّهُمّ هؤلاءِ اهلُ بیتی واهل بیتی احقُّ؛(1) واثلة‌بن‌اصقع می‌گوید: بر فاطمه زهراعلیهاالسلام وارد شدم و سراغ حضرت علی علیه السلام را از او گرفتم. فرمود: به خدمت رسول‌اللهصلی الله علیه و آله رفته است. پس نشستم و منتظر ایشان شدم تا پیامبر و حضرت علی و حسنینعلیهم السلام وارد شدند. حسنین دست پیامبر را گرفته بودند؛ پس علی و فاطمه را نزدیك خود آورد و آن دو را جلوی خودش، و حسنین را روی ران خود نشاند و لباس یا عبای خود را بر آنها قرار داد و آیة تطهیر را قرائت كرد و فرمود: خدایا اینها اهل‌بیت من‌اند و اهل‌بیت من سزاوارترند.

در منابع روایی شیعه نیز آمده است كه امام صادق علیه السلام پس از خواندن آیة تطهیر فرمود:

فكان علیٌّ والحسنُ والحسینُ وفاطمةعلیهم السلام، فاَدْخَلَهُمْ رسولُ اللهصلی الله علیه و آله تحتَ الكساءِ فی بیت اُمِّ سَلْمَةَ ثُمّ قال: اللّهمّ اِنّ لِكُلِّ نَبیٍّ اهلاً وثقلاً، وهؤلاءِ اهلُ بیتی وثقلی...؛(2) حضرت علی علیه السلام و امام حسن و امام حسین و فاطمه زهراعلیهم السلام [در محضر رسول خداصلی الله علیه و آله] بودند. پس پیامبر خداصلی الله علیه و آله ایشان را زیر كسای خود گردآورد و فرمود: «خدایا، هر پیامبری خاندان و گوهر گران‌بهایی دارد و اینها اهل‌بیتِ من و گوهر گران‌بهای من‌اند...».


1. احمدبن‌‌محمدبن‌حنبل، مسند الامام احمدبن‌حنبل، جزء28، ص195، ح17029. همچنین ر.ك: علی‌بن‌محمد واحدی نیسابوری، اسباب النزول، ص251ـ252؛ نیز: جلال‌الدین عبدالرحمان سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج6، ص603ـ606؛ سیدعبدالحسین شرف‌الدین، المراجعات، ص94ـ95.

2. محمدبن‌یعقوب كلینی رازی، الاصول من الكافی، ج1، ص286ـ287. بنابر بعضی روایات، پیامبرصلی الله علیه و آله این آیه را شامل بقیة امامان نیز دانسته است (ر.ك: هاشم‌بن‌سلیمان حسینی بحرانی، غایة المرام و حجة الخصام، تصحیح علی عاشوری، ج10،‌ ص293، ح6).

با وجود این‌همه روایت، هیچ شكی باقی نمی‌ماند كه مراد از اهل‌بیت، حضرات محمد، علی، فاطمه، حسن و حسینعلیهما السلام هستند؛ اما بعضی از مفسران اهل سنت، این آیه را شامل همسران پیامبرصلی الله علیه و آله دانسته و ارادة بیان‌شده در آیه را ارادة تشریعی تفسیر كرده‌اند؛ ولی مؤنث بودن تمام ضمیرها در آیات قبل و بعد، كه مرجع آنها «ازواجك» و «نساءالنبی» است، و مذكر آمدن ضمیرها در آیة تطهیر، دلیل بر تغایر مرجع ضمیرهاست.

فخر رازی در توجیه تفاوت ضمیرها می‌گوید: منظور این است كه ارادة تطهیر، علاوه بر همسران، شامل مردان اهل‌بیت نیز می‌شود و ضمیر جمع مذكر برای تغلیب آمده است،(1) و سیاق آیه مانع از آن است كه اهل‌بیت شامل همسران نشود.

توجیه فخر رازی اشكال را برطرف نمی‌كند؛ زیرا اولاً اگر مذكر آمدن برای تغلیب است، باید در آیات قبل و بعد نیز ضمایر مذكر ذكر می‌شد؛ ثانیاً تشدید تكالیف و مضاعف بودن ثواب‌ها و عقاب‌ها، كه در آیات قبل و بعد از آیة تطهیر آمده، مخصوص همسران پیامبر است؛ پس طبق این نظر باید فایدة آن، یعنی تطهیر، هم تنها برای همسران آن حضرت باشد.

به‌علاوه، در بسیاری از روایات، تصریح شده است كه این آیه شامل همسران پیامبر نیست. سیوطی در تفسیر خود پانزده روایت از پیامبرصلی الله علیه و آله نقل كرده است كه بر اساس آنها این آیه دربارة خمسة طیبهعلیهم السلام است.(2) افزون بر این، در همة روایات شأن نزول این آیه تصریح شده است كه آیة تطهیر به‌تنهایی نازل شده و حتی یك روایت نداریم كه دلالت كند آیة تطهیر در ضمن آیات مربوط به همسران نازل شده است. بنابراین سیاقی كه علمای اهل سنت بر آن تكیه می‌كنند، باطل است(3) و این روایات گواهی می‌دهند كه


1. فخرالدین محمدبن‌عمر رازی، مفاتیح الغیب، ج25، ص168.

2. جلال‌الدین عبدالرحمان سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج6، ص602ـ607. سیوطی پنج روایت آورده است كه این آیه دربارة همسران پیامبر است؛ ولی هیچ‌كدام از این روایات از پیامبر نیست و راوی آنها نیز تضعیف شده است.

3. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج16، ص311ـ312.

آیة تطهیر در هنگام تنظیم و تدوین آیات، در زمان پیامبر یا پس از رحلت آن حضرت، در میان این آیات قرار گرفته است.

2ـ3. آیة عهد

دومین دلیل قرآنی بر لزوم عصمت امام، آیة عهد است:

وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ (بقره:124)؛ و [به یاد آور] آن‌گاه كه ابراهیم را پروردگارش با اموری آزمود. پس ]ابراهیم[ آنها را به تمام رسانید ]و از آزمایش موفق بیرون آمد[. خداوند به او فرمود: «به‌راستی من تو را پیشوای مردم قرار دادم». ]ابراهیم[ گفت: «و از ذریة من؟» ]خدا[ گفت: «عهد من به ظالمان نمی‌رسد».

در این آیه خداوند در پاسخ به درخواست یا سؤال حضرت ابراهیم علیه السلام دربارة امامت فرزندانش می‌فرماید: امامت به ستمكاران نمی‌رسد. بر اساس این آیه خداوند امامت را «پیمان خود»،(1) و شرط احراز آن را پاك بودن از هرگونه ستم بیان می‌كند. بنابراین هیچ انسان ستمكاری، شایستگی دستیابی به مقام والای امامت را ندارد. ازآنجاكه ظلم در این آیه به‌طور مطلق مطرح شده است، هم شامل ظلم به خود، و هم شامل ظلم به دیگران می‌شود. پس چون هر نوع گناه كوچك و بزرگی ظلم، و مرتكب آن ظالم محسوب می‌شود، یكی از شرایط امام، پاك بودن از هرگونه معصیت است.

ممكن است كسی بگوید این دلیل اخص از مدعاست؛ زیرا از ظاهر آیه برمی‌آید كه امامت از كسانی دریغ می‌شود كه در هنگام عهده‌داری عهد خداوند ظالم باشند، نه كسانی كه در گذشته معصیتی انجام داده‌اند؛ زیرا چنین افرادی در گذشته معصیت‌كار و


1. پیش‌تر گفتیم كه امامت پیمانی الهی است و فقط خداوند می‌تواند كسی را به این مقام نصب كند.

ظالم بوده‌اند، نه الان.(1) پس اینان نیز صلاحیت امامت را دارند. در‌حالی‌كه معصوم در اصطلاح شیعه كسی است كه در تمام عمر خویش از گناه مصون است.

در پاسخ می‌گوییم انسان‌ها چهار گروه‌اند: 1. كسانی كه در تمام عمر ستمكارند؛ 2. كسانی كه هیچ‌گاه ستم نكرده‌اند؛ 3. كسانی كه در اول عمر ظالم بوده‌اند؛ اما در آخر عمر عادل می‌شوند؛ 4. كسانی كه در آغاز عمر عادل بوده و سپس ستمكار شده‌اند. بدیهی است كه حضرت ابراهیم علیه السلام نیز می‌دانسته كه گروه اول و چهارم شایستة مقام امامت نیستند و در درخواستش این افراد را در نظر نداشته است؛ بلكه درخواست آن حضرت برای گروه دوم و سوم بوده است. ازاین‌رو خداوند با رد شایستگی ستمكاران برای امامت، در واقع صلاحیت قسم سوم را نفی می‌كند و تنها قسم دوم را شایستة این مقام می‌داند. بنابراین كسانی هم كه در گذشته معصیت‌كار بوده‌اند، شایستة امامت نیستند.

ذیل این آیه روایتی از پیامبرصلی الله علیه و آله نقل شده كه مؤید این بیان است. حضرت رسولصلی الله علیه و آله می‌فرماید: «خداوند كسی را كه بر بت سجده كرده باشد، امام قرار نمی‌دهد، و دعای حضرت ابراهیم به من و برادرم، [حضرت] علی[ علیه السلام ] رسید كه هرگز بر بت سجده نكرده‌ایم».

افزون بر آنچه گذشت، آیة اولوالامر نیز طبق توضیحی كه ذیل آن بیان شد، عصمت ائمة اهل‌بیتعلیهم السلام را ثابت می‌كند چون وقتی خداوند كسی را به مقام امامت و پیشوایی بر مردم نصب می‌كند، مردم باید از او تبعیت كنند، و اطاعت از قول، فعل و تقریر او به‌طور مطلق بر آنان واجب است. چنین شخصی معصوم است.


1. فخرالدین محمدبن‌عمر رازی، مفاتیح الغیب، ج2، جزء 4، ص39.

چکیده

1. آیة تبلیغ (مائده:67)، امامت را هم‌سنگ رسالت پیامبرصلی الله علیه و آله، و آیة اكمال (مائده:3) آن را كامل‌كنندة دین معرفی می‌كند. این دو آیه بر لزوم نصب امام ازسوی خدا دلالت دارند.

2. آیة اولوالامر (نساء:59) نیز، كه اطاعت از اولوالامر را به‌طور مطلق و هم‌تراز اطاعت از پیامبرصلی الله علیه و آله مطرح می‌كند، بر لزوم نصب امام ازسوی خدا دلالت دارد.

3. مقصود از شهادت در آیة امت وسط (بقره:134)، شهادت بر باطن و حقیقت اعمال مردم است و چنین شهادتی تنها برای گروه خاصی از امت اسلام (امامان معصومعلیهم السلام) ممكن است. پس این آیه بیانگر علم خدادادی امام است.

4. بنابر آیة عهد (بقره:124)، عهد امامت به ظالمان نمی‌رسد. ازآنجاكه ظلم، اعم از ظلم به خود و ظلم به دیگران است، از این آیه عصمت امامان استنباط می‌شود.

5. آیة تطهیر حاكی از ارادة تكوینی خداوند بر تطهیر اهل‌بیتعلیهم السلام است و ارادة تكوینی خداوند تخلف‌پذیر نیست. ازآنجاكه طهارت نیز مطلق است، از این آیه نیز عصمت امامان برداشت می‌شود.

پرسش‌ها

1. دلالت آیة تبلیغ و آیة اكمال را بر ضرورت نصب امام ازسوی خدا تبیین كنید.

2. آیات قرآنی دال بر علم خدادادی امام را بیان كنید.

3. عصمت امام را با استناد به آیة عهد اثبات كنید.

4. اراده در آیة تطهیر به چه معناست و به چه دلیل؟ با توجه به این معنا آیه بر چه دلالت می‌كند؟

5. آیة امت وسط بر كدام ویژگی امام دلالت دارد؟ آن را تبیین كنید.

منابعی برای مطالعة بیشتر

1. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج16، انتشارات اسلامی، قم، 1417ق، ص309ـ313.

2. طبری، ابوجعفر محمدبن‌جریر، جامع البیان فی تأویل القرآن، دار المعرفة، بیروت، 1412ق، ج21، ص110 تا آخر و ج22، ص1ـ8.

3. مظفر، محمدحسن‌، علم امام، ترجمة علی شیروانی، [بی‌نا]، تهران، [بی‌تا].

پژوهش

تحقیق كنید كه چرا نمی‌توان با استناد به آیة تطهیر، همسران پیامبرصلی الله علیه و آله را نیز در زمرة مطهران ذكرشده در آیه دانست.