درس بیست‌وسوم

 

درس بیست‌وسوم

اسلام؛ دین جهانی

 

 

از دانش‌پژوه انتظار می‌رود پس از فراگیری این درس:

1. با استناد به آیات و روایات، بر جهانی بودن دعوت اسلام استدلال كند؛

2. بتواند با استدلال به برخی آیات، اشكال جهانی نبودن دعوت اسلام را پاسخ دهد؛

3. با ادله و شواهد حاكی از شمول دعوت اسلام نسبت به جنیان آشنا شود؛

4. بتواند نظریة تكثرگرایی دینی و ادلة قرآنی آن را نقد كند.

 

 

 

 

 

هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ(صف:9؛ توبه:33)؛ او كسی است كه پیامبرش را با هدایت و دین درست فرستاد تا آن را بر هرچه دین است، پیروز گرداند؛ هرچند مشركان خوش نداشته باشند.

اعتقاد به جهانی بودن رسالت پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله، از ضروریات دین اسلام است.(1) بااین‌حال بررسی دلایل موافقان و مخالفان، و اثبات آن به‌صورت علمی، به‌ویژه با توجه به شبهاتی كه مخالفان در این زمینه مطرح كرده‌اند، ضرورت دارد. ازاین‌رو این درس را به بررسی این مسائل اختصاص می‌دهیم.(2)

1. ادلة جهانی بودن رسالت پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله

برای اثبات جهانی بودن اسلام و رسالت پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله به آیات فراوانی از قرآن


1. حتی اندیشمندان غیرمسلمان نیز اذعان دارند كه پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله خود را آورندة یك دین جهانی می‌دانست (ویلیام مونتگمری وات، محمد پیامبر و سیاستمدار، ترجمة اسماعیل ولی‌زاده، ص297) و قرآن كریم خود را جهانی معرفی می‌كند (ر.ك: جان یورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ترجمة غلامرضا سعیدی، ص57).

2. هرچند ممكن است طرح این بحث در ضمن مباحث نبوت خاص (مباحث مختص به پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله) مناسبت‌تر به نظر آید، طرح آن به‌صورت كلی در این درس نیز بی‌مناسبت نیست.

می‌توان استناد كرد؛ این آیات به دو دستة كلی تقسیم می‌شوند: دستة نخست، آیاتی كه به‌طور مستقیم از جهانی بودن دعوت قرآن سخن می‌گویند و به دلالت التزامی، بر جهانی بودن اسلام دلالت می‌كنند.(1) ازآنجاكه این آیات را در مباحث قرآن‌شناسی بررسی كرده‌ایم، در اینجا از آنها می‌گذریم. دستة دوم، آیاتی كه به‌طور مستقیم بر جهانی بودن رسالت پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله دلالت دارند. این آیات از حیث چگونگی دلالت و نحوة تعبیر چند گروه‌اند:

الف) پاره‌ای از آیات قرآن كریم به‌وضوح بر جهانی بودن رسالت پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله و دعوت اسلام دلالت می‌كنند؛ مانند:

تَبَارَكَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَی عَبْدِهِ لِیَكُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا (فرقان:1)؛ «بزرگ و [خجسته] است كسی كه بر بندة خود، فرقان (كتاب جداسازندة حق از باطل) را نازل فرمود، تا برای جهانیان هشداردهنده‌ای باشد».

مدلول صریح این آیه آن است كه پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله هشداردهنده‌ای برای همة مردم عالم است و وظیفة هشدار دادن، ‌كه بخشی از شئون رسالت اوست‌، اختصاص به قوم یا گروه خاصی ندارد؛ چنان‌كه در آیة دیگری آمده است: ...وأُوحِیَ إِلَیَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ(انعام:19)؛ «...و این قرآن به من وحی شده است تا به‌وسیلة آن، شما و هركس را [كه این پیام به او] برسد، هشدار دهم». در این آیه، عبارت «مَنْ بَلَغ» تعبیری عام است و همة كسانی را كه ندای اسلامی به گوششان می‌رسد ـ از هر طایفه و قوم، و در هر مكانی كه باشند‌ـ دربرمی‌گیرد:

وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا یَنْبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلاّ ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِینٌ * لِیُنْذِرَ مَنْ كَانَ حَیًّا


1. مانند: هَـذَا بَلاَغٌ لِّلنَّاسِ وَلِیُنذَرُواْ بِهِ (ابراهیم:52). عبارت «ناس» (مردم) دلالت روشنی بر عمومیت مخاطبانِ پیامبرصلی الله علیه و آله و جهانی بودن رسالت اسلام دارد. در چندین آیه نیز، قرآن كریم كتابی برای همة عالمیان توصیف شده است؛ مانند: إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِینَ (یوسف:104؛ ص:87؛ تكویر:27)؛ وَمَا هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِینَ (قلم:52).

(یس:69ـ70)؛ «ما هرگز به او (پیامبر) شعر نیاموختیم، و شایستة او نیست [شاعر باشد]. این كتاب، جز یادآوری و قرآنی روشنگر نیست تا هركه را زنده‌دل است، بیم دهد».

از این‌گونه آیات برمی‌آید كه یكی از اهداف فروفرستادن قرآن كریم بر حضرت محمدصلی الله علیه و آله، هشدار به همة زنده‌دلان به‌وسیلة آن حضرت است:(1) وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِّلْعَالَمِین (انبیاء:108)؛ «و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم».

البته دلالت آیة اخیر، به گویایی دو آیة نخست نیست؛ زیرا «رحمت بودن پیامبرصلی الله علیه و آله برای عالمیان» به‌صراحت حاكی از برانگیخته شدن آن حضرت برای همگان نیست. بااین‌حال می‌توان گفت كه این آیه نیز گویای همین مطلب است؛ چراكه قدر متیقن از رحمت بودن پیامبرصلی الله علیه و آله، هدایت و راهنمایی امت است.

ب) گروه دیگری از آیات قرآن كریم، حاكی از چیرگی دین اسلام بر ادیان دیگر است، و این چیرگی جز با جهانی بودن رسالت پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله محقق نمی‌شود:

هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ كُلِّهِ وَكَفی بِاللّهِ شَهِیداً (فتح:28)؛ «اوست كسی كه پیامبران خود را به [قصد] هدایت، با آیین درست روانه ساخت، تا آن را بر تمام ادیان پیروز گرداند، و گواه بودن خدا كفایت می‌كند».

مدلول صریح این آیه و آیات مشابه آن، این است كه اسلام بر همة ادیان عالم پیروز می‌شود و آنها را از پهنة گیتی محو می‌كند، یا دستِ‌كم بر سر آنها سایه می‌افكند. این واقعیتی است كه بر فراگیر بودن دعوت اسلامی، دلالت می‌كند.

گفتنی است كه در معنای «غلبه» دو احتمال وجود دارد: 1) غلبة تشریعی؛ 2) غلبة تكوینی. تلازم غلبة تشریعی اسلام با جهانی بودن آن كاملاً روشن است؛ زیرا معنا ندارد كه دین اسلام جهانی نباشد، اما اصول و قوانین آن بر اصول و قوانین دیگر ادیان حاكم باشد. حال اگر مقصود از چیرگی اسلام بر ادیان دیگر، غلبة تكوینی آن باشد، در این


1. ر.ك: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج17، ص108ـ109.

صورت نیز باز هم می‌توان به جهانی بودن رسالت اسلام پی برد؛ زیرا غلبة تكوینی بدون چیرگی ازلحاظ احكام و محتوای شریعت، متصور نیست؛

ج) در برخی از آیات نیز سخن از ارسال پیامبرصلی الله علیه و آله به‌سوی «ناس» (مردم) است؛ مانند:

وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولاً (نساء:79)؛ «ما تو را برای مردم پیامبر فرستادیم».

كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَی صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ (ابراهیم:1)؛ «كتابی است كه آن را به‌سوی تو فرود آوردیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریكی‌ها به‌سوی روشنایی بیرون آری؛ به‌سوی راه آن شكست‌ناپذیر ستوده».

2. بررسی ادلة مخالفان

در كنار آیات حاكی از جهانی بودن اسلام، آیاتی نیز در قرآن به چشم می‌خورد كه در نگاه نخست از آنها چنین برداشت می‌شود كه اسلام یك دین جهانی نیست. برخی این آیات را شاهدی بر اختصاصی بودن دعوت پیامبرصلی الله علیه و آله برای اهل مكه و خویشاوندان آن حضرت دانسته‌اند؛ زیرا در آنها از انذار خویشاوندان، یا مردم مكه و اطراف آن سخن به میان آمده است: وَكَذَلِكَ أَوْحَیْنَا إِلَیْكَ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَی وَمَنْ حَوْلَهَا (شوری:7)؛ «و بدین‌گونه قرآن عربی به‌سوی تو وحی كردیم تا [مردم] مكه و كسانی را كه پیرامون آن‌اند، هشدار دهی».

همین مضمون در آیة زیر نیز آمده است:

وَهَذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَلِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَی وَمَنْ حَوْلَهَا (انعام:92)؛ «و این خجسته كتابی است كه ما آن را فروفرستادیم؛ [و] كتاب‌هایی را كه پیش‌ازآن آمده، تصدیق می‌كند؛ و برای آنكه [مردم] مكه و كسانی را كه پیرامون آن‌اند، هشدار دهی».

بر اساس این آیات، مخاطبان انذار پیامبرصلی الله علیه و آله، مردم مكه و اطراف آن بوده‌اند؛ چنان‌كه

در آیة دیگری، پیامبر مأمور هشدار به نزدیكان خود شده است: وأَنْذِرْ عَشِیرَتَكَ الأقْرَبِینَ (شعراء:214)؛ «و خویشاوندان نزدیكت را هشدار ده».

دستة دیگری از آیات، مأموریت پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله را بیم دادن به مردمی می‌داند كه كسی پدرانشان را بیم نداده است:

لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ (یس:6)؛ «تا قومی را كه پدرانشان بیم داده نشدند و در غفلت ماندند، بیم دهی».

لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَكَّرُونَ (قصص:46)؛ «تا قومی را كه هیچ هشداردهنده‌ای پیش از تو برایشان نیامده است، بیم دهی؛ باشد كه متذكر شوند».

این دو آیه نیز حكایت از آن دارند كه انذار پیامبرصلی الله علیه و آله متوجه قومی بوده كه تا پیش‌ازآن خداوند هیچ بیم‌دهنده‌ای برایشان نفرستاده بوده(1) و ظاهراً مقصود از این قوم، همان اعراب‌اند.

پاسخ

دستة نخست از آیات بیان‌شده در این اشكال، بیانگر مراحل مختلف دعوت پیامبرند. هرچند رسالت پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله عمومی بوده است، با توجه به وجود برخی موانع عملی و لزوم زمینه‌سازی برای پذیرش، دعوت پیامبرصلی الله علیه و آله از محدوده‌ای خاص آغاز شد و در مراحل بعدی گسترش یافت؛ تا آنجا كه بزرگ‌ترین تمدن‌های آن روز را مخاطب خویش قرار داد. بر این اساس، آیات دستة اول، ازجمله آیة وأَنذِرْ عَشِیرَتَكَ الأَقْرَبِینَ كه


1. البته این برداشت از آیة 6 سورة یس، طبق این احتمال است كه «ما» در آن آیه نافیه باشد؛ ولی احتمال دیگر این است كه «ما» به‌معنای «مثل» باشد. مرحوم شیخ طوسی احتمال اول را در تفسیر آیه چنین بیان می‌كند: مَعْناهُ لِتُنْذِرَ قَوماً مِثْلَ الَّذی اُنذِرَ آباؤُهُمْ (ابوجعفر محمدبن‌حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج8، ص442). برخی روایات نیز مؤید این احتمال‌اند؛ برای مثال، امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرموده است: لِتُنْذِرَ الْقَوْمَ‏ الَّذِینَ أَنْتَ فِیهِمْ كَمَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ، فَهُمْ غَافِلُونَ عَنِ اللَّهِ و عَنْ رَسُولِهِ و عَنْ وَعِیدِه‏ (محسن فیض كاشانی، تفسیر الصافی، ج4، ص245).

در اوایل بعثت نازل شده، تنها بیان‌كنندة یك گسترة مقدماتی برای دعوت پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله هستند.(1) گرچه در برخورد نخست ممكن است برخی گمان كنند كه این آیات بر انحصار دعوت پیامبرصلی الله علیه و آله در جماعت خاصی دلالت دارند، پس از تأمل در سیاق آنها روشن می‌شود كه هیچ‌كدام در مقام حصر دعوت پیامبرصلی الله علیه و آله نیستند.

دستة دوم از این آیات، درصدد بیان این مطلب‌اند كه یكی از علل برانگیخته شدن پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله در میان اعراب، محروم بودن آنان از پیامبران الهی، در دوران معروف به «دوران فترت» بود؛(2) این مسئله سبب شده بود كه همة آنان در بی‌خبری بمانند. بدیهی است كه اشاره به دلیل برانگیخته شدن پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله در میان اعراب، به‌هیچ‌وجه به‌معنای اختصاص رسالت او به آنان نیست. این آیات مشابه دسته دیگری از آیات‌اند كه می‌گویند: چون اعراب تعصبات قومی شدیدی داشتند و زیر بار قوم دیگری نمی‌رفتند، اگر پیامبری از یك نژاد دیگر برایشان برانگیخته می‌شد، ایمان نمی‌آوردند: وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَی بَعْضِ الأعْجَمِینَ * فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ مَا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ (شعراء:198ـ199)؛ «و اگر آن را بر برخی از غیر عرب‌زبانان نازل می‌كردیم، و پیامبر آن را بر ایشان می‌خواند، به آن ایمان نمی‌آوردند».

بنابراین هرچند ممكن است در آغاز به ‌نظر برسد كه این آیات از محدود بودن رسالت اسلام‌ سخن می‌گویند، با تأمل در سیاق آنها ـ به‌ویژه با در نظر گرفتن گروه نخست آیات كه بر جهانی بودن رسالت پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله دلالت داشتندـ این گمان از بین می‌رود. هر شخص بی‌غرضی كه آن آیات عام را در كنار این آیات قرار دهد، تصدیق می‌كند كه دعوت پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله ویژة


1. در روایات آمده است كه حضرت محمدصلی الله علیه و آله پس از نزول این آیه، در نخستین روز دعوت خود، خویشاوندانش را جمع كرد و فرمود: إنَّ الرائِدَ لا یكذِبُ أهلَهُ؛ والله لا إِله الاّ هُوَ إنی رسول الله إلیكم خُصُوصاً وَإلی الناس عامَّة؛ «بزرگ به اهل خود دروغ نمی‌گوید. قسم به خدایی كه جز او معبودی نیست، من فرستادة خدا به‌طور ویژه برای شما، و به‌طور عام برای همة مردم هستم» (علی‌بن‌محمدبن‌اثیر، الكامل فی التاریخ، ج1، ص585).

2. دوران فترت به فاصلة زمانی بعد از حضرت عیسی علیه السلام تا بعثت پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله اطلاق می‌شود (ر.ك: ابوعلی فضل‌بن‌حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج7ـ8، ص650).

اعراب نبوده است؛(1) علاوه بر این، شواهد قطعی تاریخی، ‌مانند اعزام سفیرانی برای دعوت سران دیگر كشورها به اسلام ازسوی پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله،(2) نیز بر این مطلب گواهی می‌دهند.

3. موضع جنیان در برابر دعوت اسلام

آیا جهانی بودن رسالت اسلام، به‌معنای آن است كه علاوه بر انسان‌ها، جنیان نیز مخاطب اسلام‌اند، یا آنكه مقصود از جهانی بودن، تنها شمول رسالت اسلام نسبت به همة انسان‌هاست؟ قرآن كریم جایی به‌صراحت از شمول رسالت اسلام نسبت به جنیان سخن نگفته است و تعبیر «ناس» ـ كه در پاره‌ای آیات مربوط به جهانی بودن رسالت اسلام، مانند «هُدی لِلنّاس»، «كافَّةً لِلنّاس» و «بلاغٌ للناس»، آمده است ـ ظهور در نوع انسان دارد و شامل جنیان نمی‌شود؛ پس این آیات بر شمول دعوت اسلام نسبت به جنیان دلالت نمی‌كنند.(3) اما از آیاتی كه تعبیر «عالمین» در آنها به كار رفته است، می‌توان چنین مطلبی را استظهار كرد؛


1. ممكن است گفته شود كه آن آیات عام با این آیات تخصیص می‌خورند؛ پاسخ این است كه اولاً این آیات عام، تخصیص‌پذیر نیستند؛ ثانیاً دلیل مثبت نمی‌تواند دلیل عام مثبت را تخصیص بزند و آیات عام، همگی مثبت‌اند؛ ثالثاً اختصاص رسالت پیامبرصلی الله علیه و آله به خویشاوندان ایشان یا مردم عرب، تخصیص اكثر خواهد بود؛ یعنی اینكه مراد از همة عالمیان تنها خویشاوندان پیامبر و یا مردم عرب باشند، تخصیص قبیحی است كه از ساحت قرآن كریم به دور است (محمدتقی مصباح یزدی، اصول عقاید (2)؛ راهنماشناسی، ص348ـ349).

2. مجموعه دعوت‌نامه‌های پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله به سران كشورها و قبایل را، آیت‌الله علی احمدی میانجی در كتاب مكاتیب الرسول جمع‌آوری كرده است.

3. البته طبق یك احتمال دربارة آیات پایانی سورة ناس، می‌توان برداشت كرد كه «ناس» شامل جنیان نیز بشود: مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ (ناس:4ـ6)؛ «از شر وسوسه‌گر نهانی؛ آن‌كس كه در سینه‌های مردم وسوسه می‌كند؛ چه از جن و [چه از] انس». در تفسیر آن احتمالات مختلفی را مطرح كرده‌اند (ر.ك: احمد‌بن‌یوسف (السمین الحلبی)، الدرّ المصون فی علوم الكتاب المكنون، ج11، ص162ـ164؛ ابوعلی فضل‌بن‌حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج9ـ10، ص769ـ780).

ازجمله اینكه عبارت مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ، بیان «ناس» در عبارت فِی صُدُورِ النَّاسِ است. در این صورت، معنای آیات این خواهد شد كه «ناس» بر دو دسته‌اند: جنیان و آدمیان. البته این احتمال ضعیف است (ر.ك: محمود‌بن‌عمر زمخشری، الكشاف، ج5، ص824) و نمی‌توان ظهور واژة «ناس» را در معنای آدمیان نادیده گرفت؛ ولی به‌هرروی، در حد یك احتمال مطرح است.

زیرا «عالمین»، شامل همة ذوی‌العقول (صاحبان خِرَد) می‌شود و ازاین‌رو جماعت جنیان را نیز دربرمی‌گیرد.

برخی آیات نیز می‌توانند مؤید این معنا باشند؛ مانند: وَإِذْ صَرَفْنا إِلَیْكَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ...(احقاف:29)؛ «و چون تنی چند از جن را به‌سوی تو روانه كردیم كه قرآن را بشنوند...». این آیه را ازآن‌رو مؤید مدعا، و نه دلیلی بر آن، دانستیم كه در آن تصریح نشده است كه پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله جنیان را برای شنیدن دعوت خود فراخوانده باشد؛ پس می‌توان احتمال داد كه خداوند خود ترتیبی داده باشد كه گروهی از جنیان بیایند و به سخنان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله گوش فرادهند.(1)

در برخی روایات نیز آمده است كه پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله مبعوث به‌سوی ثقلین (انس و جن) بوده است؛ ازجمله در روایتی از امام محمد باقر علیه السلام آمده است: «خداوند محمدصلی الله علیه و آله را برای همة انسان‌ها و تمام جنیان برانگیخت».(2)

در این میان، اگر این دیدگاه را ترجیح دهیم كه جنیان مخاطب دعوت پیامبرصلی الله علیه و آله نبوده‌اند و دعوت او ویژة آدمیان بوده است، بر اساس آنچه در درس‌های نخست گفتیم، طایفة جنیان پس از شنیدن دعوت پیامبرصلی الله علیه و آله، موظف به ایمان آوردن به آن حضرت بوده‌اند.

4. بی‌اعتباری ادیان دیگر پس از ظهور اسلام

بعضی گمان كرده‌اند كه از نگاه قرآن، پس از بعثت پیامبر اسلام، دیگر شرایع ابراهیمی هم اعتبار


1. به نظر می‌رسد این احتمال با توجه به آیة 130 سورة انعام مرجوح است؛ زیرا در این آیه خداوند جنیان را نیز مخاطب قرار می‌دهد: یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِنسِ أَلَمْ یَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْكُمْ آیَاتِی وَیُنذِرُونَكُمْ لِقَاء یَوْمِكُمْ هَـذَا قَالُواْ شَهِدْنَا عَلَی أَنفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَشَهِدُواْ عَلَی أَنفُسِهِمْ. طبق این آیه، خداوند از جنیان نیز اقرار می‌گیرد كه فرستاده‌اش به‌سوی آنها آمده و آیات الهی را بر ایشان خوانده و هشدارشان داده است. چنان‌كه در درس نخست گذشت، احتمال اینكه مراد از «رسل» در این آیه، پیامبرانی از جنیان باشند، ضعیف است.

2. ر.ك: محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج63، ص303ـ304 و ج102، ص105، ح13؛ عبدعلی‌بن‌جمعه عروسی حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج1، ص768.

و رسمیت خود را حفظ كرده‌اند و این را مؤیدی بر نظریة «كثرت‌گرایی دینی»(1) دانسته‌اند؛ آنها معمولاً به آیاتی استناد می‌كنند كه توحید و باور به آخرت و عمل صالح را ملاك رستگاری می‌شمارد. در اینجا تك‌تك این آیات را مطرح، و معنای صحیح آنها را بیان می‌كنیم.

آیة نخست

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالنَّصَارَی وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ (بقره:62)؛ آنان كه ایمان آورده‌اند و آنان كه یهودی‌اند و نیز مسیحیان و صابئان، هرگاه به خدا و روز واپسین ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان ثابت است و هیچ ترس و اندوهی برای آنان نیست.

برخی، این آیه و آیات مشابه(2) آن را دستاویز قرار داده و مدعی شده‌اند كه قرآن ادیان آسمانی پیش از خود را نسخ نكرده است و پیروی از آنها را نیز موجب سعادت می‌داند. بنابراین اگر یهودیان، نصرانیان و صابئان امروز نیز، به احكام دینشان عمل كنند، اهل نجات خواهند بود.(3)


1. تفكر كثرت‌گرایی دینی، به‌معنای حقانیت داشتن همة ادیان، ابتدا در مغرب‌زمین شكل گرفت و سپس به مشرق‌زمین و كشورهای اسلامی راه یافت. عده‌ای از این تفكر تأثیر پذیرفتند و آن را قبول كردند؛ ازاین‌رو درصدد برآمدند كه با استفاده از منابع اسلامی، ازجمله قرآن كریم، دلایلی بتراشند تا ثابت كنند كه خود اسلام نیز همة مردم را ملزم به مسلمان بودن نمی‌داند؛ بلكه شرایع دیگر را نیز قبول دارد و آنها را دین حق، و پیروانشان را اهل نجات می‌داند. آنان برای این كار به آیاتی كه به یك معنا متشابه‌اند، تمسك می‌كنند (رك: عبدالكریم سروش، صراط‌های مستقیم، ص27، 32، 51؛ بهاء‌الدین خرمشاهی، «همسخنی بین اسلام و اهل كتاب»، در: قرآن پژوهی، ص541ـ554). دلایل و عواملی كه موجب طرح این نظریه در مغرب‌زمین شده است، هیچ دلالتی بر حقانیت همة شرایع ندارد. هیچ آیه یا روایتی نیز بر رسمیت شرایع دیگر بعد از اسلام دلالت نمی‌كند (ر.ك: محمدتقی مصباح‌یزدی، در پرتو آذرخش، ص169، 187؛ همو، كاوش‌ها و چالش‌ها، ص47ـ126؛ همو، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ج4، ص62ـ87).

2. بقره (2)، 112، 177؛ آل‌عمران (3)، 64؛ مائده (5)، 69؛ حجرات (49)، 13.

3. برای نمونه، ر.ك: بهاءالدین خرمشاهی، قرآن‌پژوهی، ص542.

این سخن درست نیست؛ زیرا ایمان به خدا، مستلزم ایمان به همة معارفی است كه او به‌وسیلة پیامبران فرستاده است؛ بنابراین كسی كه به تعیین دریابد معارف اسلام را خداوند نازل كرده است، باید به آن ایمان بیاورد. همچنین بر اساس همین آیه، انجام عمل صالح نیز برای رسیدن به نجات ضرورت دارد و عمل صالح، عملی است كه طبق تعالیم الهی صورت بگیرد؛ پس كسی كه حقانیت اسلام برایش ثابت شده است، باید طبق آنچه اسلام می‌گوید عمل كند، تا آنچه انجام می‌دهد عمل صالح شمرده شود؛ زیرا قرآن می‌فرماید: وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الإسْلامِ دِینًا فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ(آل‌عمران:85)؛ «و كسی كه غیر از اسلام را برگزیند، از او پذیرفته نمی‌شود».(1)

اما مقصود از آیة 62 سورة بقره و آیات مشابه آن، این است كه صِرف عنوان مسلمان، یهودی و یا نصرانی، برای سعادت كافی نیست، بلكه ایمان به خدا و روز قیامت و عمل صالح، برای رسیدن به سعادت ضروری است. شاهد این مطلب آیات فراوانی است كه پیروان دیگر ادیان آسمانی را به ‌دلیل نپذیرفتن اسلام نكوهش می‌كند و حتی در شرایط خاصی به پیامبر دستور می‌دهد كه اگر اسلام یا شرایط اهل ذمه را نپذیرفتند، به جنگ آنان برود.(2) اگر پیروی از دیگر ادیان آسمانی پس از آمدن اسلام پذیرفتنی بود، دلیلی نداشت كه قرآن اهل كتاب را به سبب نپذیرفتن اسلام نكوهش كند.

افزون بر آنچه گذشت، این‌گونه آیات، در مقایسه با آیات دال بر جهانی بودن اسلام، از متشابهات به ‌شمار می‌روند؛ پس برای تفسیر آنها باید به سراغ آن آیات كه از محكمات قرآن محسوب می‌شوند، برویم. در نتیجه، آیات قرآن دلالتی بر اعتبار ادیان دیگر، پس از آمدن اسلام، ندارند.(3)


1. ر.ك: درس پانزدهم، مبحث لزوم ایمان به همة پیامبران، و درس هفدهم، مبحث مبنای جهانی بودن.

2. مانند آیات 5 و 29 سورة توبه.

3. برای تفصیل بیشتر، ر.ك: محمدتقی مصباح‌یزدی، اصول عقاید (2)؛ راهنماشناسی، ص351ـ 356؛ همو، در پرتو آذرخش، ص173ـ177.

آیة دوم

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَی وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَی كُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ (حج:17)؛ همانا كسانی كه ایمان آورده‌اند (مسلمانان)، و یهودیان و صائبی‌ها (ستاره‌پرستان) و مسیحیان و زرتشتیان و مشركان، خداوند در روز قیامت میان آنان داوری می‌كند. خداوند بر هر چیزی گواه است.

ممكن است كسی از این آیه چنین برداشت كند كه چون پیروی از هریك از ادیان معتبر است، پس اختلاف میان ادیان نباید موجب نزاع و برخورد ستیزه‌جویانه میان پیروان ادیان مختلف شود. مردم باید این اختلافات را به خدا و جهان آخرت وانهند؛ زیرا خداوند در قیامت میان مردم قضاوت كرده، اختلافات را فیصله می‌دهد.

در پاسخ به این شبهه باید گفت كه مقصود این آیه، آن است كه اگر كسی اختلاف میان اسلام و ادیان دیگر را ببیند و تسلیم اسلام نشود، باید از روز قیامت و داوری الهی بترسد. اگر این آیه را به‌معنای اعتبارِ همة ادیان بدانیم، آن‌گاه باید آیین شرك و بت‌پرستی را نیز معتبر بشمریم؛ امری كه نادرستی آن بدیهی و بی‌نیاز از توجه استدلال است. چنان‌كه گذشت، طبق آیات قرآن هیچ آیینی جز اسلام پذیرفتنی نیست.

آیة سوم

لَیْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتْلُونَ آیاتِ اللّهِ آناءَ اللَّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ (آل‌عمران:113)؛ «[ولی همة آنان] یك‌سان نیستند؛ از میان اهل كتاب، گروهی درست‌كردارند كه آیات الهی را در دل شب می‌خوانند و سر به سجده می‌نهند».

برخی پنداشته‌اند كه ستایش از برخی اهل كتاب در این آیه و آیات مشابه،(1) به‌معنای تأیید آنان، و به رسمیت شناختن دینشان، در كنار دین اسلام است؛(2) اما این گمان درست نیست؛ زیرا در تفسیر این آیه تنها از دو احتمال می‌توان سخن گفت:

نخست اینكه این آیه ناظر به اهل كتابی نیست كه در زمان پیامبرصلی الله علیه و آله از پذیرش اسلام سر باززدند؛ بلكه در مقام بیان این اصل كلی است كه در میان اهل كتاب، چه در گذشته و چه در زمان حال‌، هم انسان‌های خوب و بد انسان‌های بدی بوده و هستند، و چنین نیست كه تمام یهودیان یا مسیحیان انسان‌هایی به دور از خدا باشند، پس نباید تمام اهل كتاب را در همة زمان‌ها یك‌سره محكوم كرد؛ زیرا گروهی از آنان اهل عبادت و تلاوت آیات الهی‌اند؛

طبق احتمال دوم این آیه دربارة كسانی است كه هنوز دعوت اسلام به آنان نرسیده، و یا حجت بر آنان تمام نشده است؛ یعنی اگر حجت بر آنان تمام شود، نیكان اهل كتاب بدون هیچ تردیدی به اسلام می‌گروند. قرآن كریم گروهی از مسیحیان را چنین وصف می‌فرماید:

وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ تَرَی أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ... (مائده:83)؛ «و چون آنچه را به‌سوی این پیامبر نازل شده، بشنوند، می‌بینی براثر آن حقیقتی كه شناخته‌اند، اشك از چشم‌هایشان سرازیر می‌شود».

این گروه، همان كسانی‌اند كه قبل از اتمام حجت، اهل عبادت و نیایش بوده‌اند: أُمَّةٌ قَآئِمَةٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللّهِ؛ و آن هنگام كه با قرآن آشنا شوند: تَرَی أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ. بنابراین آن دسته از اهل كتاب كه پس از اتمام حجت، بر دین خود باقی بمانند، به‌هیچ‌وجه مصداق تمجیدها و ستایش‌های قرآن نخواهند بود.


1. مانند: وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْكُمْ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ خَاشِعِینَ (آل‌عمران:199)؛ و نیز: آیات 66 و 82ـ85 مائده.

2. ر.ك: بهاءالدین‌ خرمشاهی، قرآن‌پژوهی، ص543ـ545.

نتیجه اینكه از اهل كتاب و پیروان شرایع پیشین، كسانی كه به پیامبر زمان خود ایمان داشته و به دستورهای او عمل كرده‌اند، اهل سعادت‌اند؛ اما كسانی كه اهل عنادند و بااینكه حقانیت اسلام برایشان ثابت شده است، آن را انكار می‌كنند، برای همیشه در عذاب‌اند. در این میان برخی هم به دلایلی حق برایشان ثابت نشده است و به‌اصطلاح «مستضعف»‌اند. اینان به اندازه‌ای كه حجت برایشان تمام شده، مكلف‌اند و به‌قدر كوتاهی‌هایشان در شناخت حق و عمل به تكالیف، عذاب می‌شوند؛ ولی عذابشان دائمی نخواهد بود.(1)


1. ر.ك: محمدتقی مصباح یزدی، در پرتو آذرخش، ص158ـ187.

چكیده

1. بدون شك اسلام دین جهانی است و باور به آن از ضروریات اعتقادی مسلمانان است.

2. آیات متعددی بر جهانی بودن اسلام دلالت دارند كه می‌توان آنها در دو دستة كلی جای داد: یكی آیاتی كه به‌طور مستقیم بر جهانی بودن پیام قرآن، و به دلالت التزامی بر جهانی بودن دین اسلام گواهی می‌دهند، و دیگری آیاتی كه به‌طور مستقیم به این مطلب دلالت دارند.

3. دلالت برخی آیات بر جهانی بودن اسلام صریح است؛ مانند آیاتی كه پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله را رحمت و هشداردهنده برای جهانیان و همة انسان‌های زنده‌دل معرفی می‌كنند.

4. دسته‌ای از آیات قرآن، از چیرگی دین اسلام بر ادیان دیگر خبر می‌دهند. طبیعی است كه لازمة این چیرگی، جهانی بودن اسلام است؛ زیرا از غلبة تشریعی یا تكوینی اسلام، می‌توان جهانی بودن آن را برداشت كرد.

5. دسته‌ای دیگر از آیات، پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله را برانگیخته‌شده به‌سوی مردم (ناس) معرفی می‌كند و از این مطلب، جهانی بودن رسالت پیامبرصلی الله علیه و آله استفاده می‌شود.

6. آیاتی كه به حضرت محمدصلی الله علیه و آله فرمان می‌دهد كه مردم مكه و اطراف آن و یا خویشاوندان نزدیكش را بیم دهد، مربوط به مرحلة نخستین تبلیغ آن حضرت است و هیچ دلالتی بر انحصار رسالتش به این افراد ندارد.

7. در برخی آیات آمده است كه پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله بیم‌دهندة كسانی بوده كه پدرانشان غافل بوده‌اند و یا بیم‌دهنده‌ای نداشته‌اند. این آیات تنها درصدد بیان علت برانگیخته شدن آن حضرت برای اعراب‌اند و بر انحصار رسالت آن حضرت به آن اقوام دلالت نمی‌كنند.

8. قرآن تصریح ندارد كه رسالت پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله شامل جنیان نیز می‌شود یا نه؛ اما از آیاتی كه مخاطب دعوت آن حضرت را «عالمیان» معرفی می‌كنند، و نیز برخی آیات دیگر و دسته‌ای از روایات، استفاده می‌شود كه دعوت آن حضرت شامل جنیان نیز می‌شود.

9. بعد از اسلام هیچ دینی رسمیت ندارد و آیاتی كه توحید، باور به آخرت و عمل صالح را ملاك رستگاری می‌شمارند، تنها دلالت می‌كنند كه صرف داشتن عناوینی چون یهودی یا مسیحی كافی نیست، بلكه در كنار اعتقاد به دین صحیح، باید آن شرایط را نیز داشت.

10. ستایش قرآن از اهل كتاب، شامل كسانی نمی‌شود كه اسلام را نپذیرفته‌اند. این آیات یا دربارة وجود برخی انسان‌های نیك در میان اهل كتاب است، و یا مربوط به كسانی است كه حجت بر ایشان تمام نشده است.

 

پرسش‌ها

1. با استناد به آیه‌ای از قرآن كریم، بر جهانی بودن دعوت اسلام استدلال كنید.

2. چگونه از آیات حاكی از چیره شدن اسلام بر سایر ادیان، جهانی بودن دعوت اسلام استنباط می‌شود؟

3. با استدلال به یكی از آیات قرآن، اشكال جهانی نبودن دعوت اسلام را پاسخ دهید.

4. شواهدی قرآنی و روایی ذكر كنید كه نشان دهد دعوت پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله شامل جنیان هم می‌شود.

5. در مقابل استدلال به آیات قرآن برای اثبات تكثرگرایی دینی، چه پاسخی وجود دارد؟

 

منابعی برای مطالعة بیشتر

1. سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، ج3 (معالم النبوة فی القرآن الكریم)، قم، مؤسسة سیدالشهداء العلمیة، 1405ق، ص19ـ117.

2. مصباح ‌یزدی، محمدتقی، در پرتو آذرخش، ص169، 187.

3. ربانی گلپایگانی، علی، تحلیل و نقد پلورالیزم دینی، دانش و اندیشة معاصر، تهران، 1378.

4. قدردان قراملكی، محمدحسین، قرآن و پلورالیزم، ص117ـ211.

 

پژوهش

برخی در تأیید نظریة تكثرگرایی دینی، به آیات مربوط به رحمت الهی استناد كرده‌اند. این دیدگاه را بررسی و نقد كنید.