بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1397/08/23، مطابق با ششم ربیعالاول 1440 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
(6)
در جلسه گذشته در شرح این فراز از دعای مکارم الاخلاق که درخواست میکند: وَاسْتَفْرِغْ أَیَّامِی فِیمَا خَلَقْتَنِی لَه، مقداری درباره هدف از آفرینش انسان و اینکه انسان چگونه میتواند عمرش را صرف آن هدف کند، بحث کردیم. اجمالا از آیات و روایات استفاده کردیم که خداوند انسان را برای رحمت ویژهای آفریده است که جز از راه عبادت اختیاری حاصل نمیشود؛ از اینرو او را در شرایطی خلق کرده است که همیشه زمینه انتخاب برایش فراهم باشد تا از میان راههای مختلف، راهی را انتخاب کند که بیشتر مرضی خداست و در اثر عمل به آن، به رحمتی برسد که جز از آن راه حاصل نمیشود. این است که در این فراز از خداوند میخواهد که خدایا! حال که من برای این هدف آفریده شدهام، مرا موفق بدار که روزگار، ایام و امکانات من صرف همین هدف شود و تواناییهای من صرف چیزهایی نشود که تأثیری در این هدف ندارد.
در فراز بعد از خداوند نعمتهایی را میخواهد و همچنین از او میخواهد که از آفاتی که ممکن است در کنار این نعمتها برای انسانها پیدا شود محفوظ باشد. وَأَغْنِنِی وَأَوْسِعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِكَ، وَلَا تَقتِنِّی بِالبَطَرِ؛ خدایا! روزی مرا فراوان قرار ده و مرا توانمند کن تا تهیدست، فقیر و بیچاره دیگران نباشم، اما مرا از آفت ابتلا به سرمستی و دنیاپرستی حفظ فرما!
در اینجا این پرسش مطرح میشود که اگر ما این را از خدا خواستیم که همه عمر و توانمان را صرف عبادت و چیزی که برای آن خلق شدهایم، بکنیم، دیگر جایی برای ایننمیماند که سراغ ثروت، مکنت و غنا برویم. این مسایل یکباره پیدا نمیشود و سنت الهی در این عالم این است که هر چیزی از راه اسباب پیدا میشود. در این عالم معمولا کسانی که ثروتمند میشوند، زحمت میکشند و وقتشان را صرف کار، کوشش، تجارت، صنعت و... میکنند تا ثروتمند شوند. اینکه حضرت در این فراز از خدا میخواهد که روزی مرا فراوان قرار ده، با فراز قبلی که میگفت همه وقت من صرف چیزی شود که برای آن آفریده شدهام، چگونه قابل جمع است؟ بالاخره انسان باید به فکر سلامتی بدن، تواناییهای جسمی خود باشد و مقداری از وقتش صرف این کارها میشود، این خواسته چگونه با آن خواسته که همه وقتم صرف عبادت شود، قابل جمع است؟
در بیانی که درباره هدف خلقت داشتیم گفتیم که ما در زندگی میتوانیم اهداف طولی داشته باشیم و اشاره کردیم که برای مثال، وقتی ما میخواهیم وقتمان را صرف نماز کنیم، قبل از آن باید وقتی را صرف یادگرفتن نماز کنیم و نماز را یاد بگیریم. همچنین باید برای نماز خواندن انگیزه داشته باشیم و برای اینکه این انگیزه پیدا شود، باید ایمان داشته باشیم. برای اینکه ایمان داشته باشیم، باید معرفت داشته باشیم و خدا را بشناسیم. سلسلهای از نعمتها باید فراهم شود تا بتوانیم دو رکعت نماز بخوانیم. همه اینها میتواند هدف باشد؛ البته افراد در فراهم کردن این مقدمات با هم متفاوت هستند. به عنوان مثال برای اینکه بخواهیم نماز بخوانیم، باید بتوانیم بایستیم، بدن سالم، توان سخن گفتن و نیروی جسمانی داشته باشیم، برای این کار باید غذایی بخوریم و رعایت سلامت و بهداشت را بکنیم تا بتوانیم نماز بخوانیم. اما انسانها برای حفظ سلامتی انگیزههای مختلفی دارند؛ کسانی هستند که خودِ سلامتی برایشان هدف است؛ البته وقتی سالم باشند نماز هم میتوانند بخوانند، اما برای آنها کسب قدرت و حفظ سلامتی و بهداشت برای این نیست که نماز بخوانند. همچنین کسانی که ورزش میکنند، و بدنی قوی دارند، میتوانند در انجام برخی عبادات موفقتر باشند. اما گاهی نفسِ داشتن بدن قوی، اندام متناسب و غلبه بر حریف، هدف میشود. البته این هدف نیز اشکالی ندارد، اما بالاخره این شخص با کسی که برای انجام وظایف دینی و برای اینکه بتواند در میدان جهاد با دشمن بجنگد، ورزش میکند، بسیار تفاوت دارد. هدف اول ثوابی ندارد؛ دوست داشتم که قوی باشم، زحمتی کشیدم و مزدش را هم گرفتم؛ اما اگر ورزشی را انجام دادم که بتوانم در میدان جهاد از آن استفاده کنم، هر قدمی که برمیدارم و حتی هر نفسی که میکشم یک عبادت برایم مینویسند؛ زیرا حرکتی است که برای بندگی خدا انجام میشود، و خدا دوست دارد که من بدن قوی داشته باشیم تا بتوانم جهاد کنم. همه ما درسخوان هستیم و انشاءالله تنبلی نمیکنیم، اما انگیزهها در درس خواندنها نیز بسیار متفاوت است. اگر بسنجیم صدها نوع انگیزه برای همین درسخواندن وجود دارد. همه اشخاص نیتشان در درس خواندن یکسان نیست. شاید بعضی از درسخواندنها هیچ ثوابی نداشته باشد!
درست است که ما برای اینکه همه توانمان را صرف بندگی خدا کنیم، از خدا میخواهیم که تمام همّ و فراغتمان صرف این کار شود، اما به ناچار باید غذا بخورم تا بدن سالم داشته باشم، احیانا ورزش برای حفظ سلامتی بکنم، باید کار کنم و مزد بگیرم، درس بخوانم و امتحان دهم تا قبول شوم و... همه اینها لازم است، اما همه اینها چیزهایی نیست که من برای آن خلق شدهام. خود این کارها، بسته به اینکه با چه نیتی آن مقدمات را فراهم میکنم، میتواند هم از لحاظ کیفیت و هم از لحاظ کمیت متفاوت باشد. هنگامی همه این مقدمات جزو آن هدف میشود که فقط به همان هدف انجام بگیرد؛ یعنی فقط از آن جهت که خداوند خواسته است انجام بگیرد. در این صورت آنها نیز عبادت میشود. در این صورت تمام زندگی انسان وقف چیزی میشود که برای آن خلق شده است، حتی لذائذ حیوانی انسان اگر به این نیت انجام بگیرد، همه عبادت میشود و گاهی عبادتی میشود که ثوابش از نماز مستحبی نیز بیشتر است.
نتیجه آنکه اگر میخواهیم همه کارهایمان عبادت شود، نیازمند نعمتهای دیگری از خداوند هستیم؛ در این راه نیازمند معرفت و شناخت هستیم. همینکه در محیطی قرار داریم که اینگونه مسائل در آن مطرح میشود، از نعمتهای ویژه خداست. محیطهایی وجود دارد که کسانی در آن متولد میشوند و در طول هفتاد یا هشتاد سال زندگیشان حتی یک بار این مسایل به ذهنشان خطور نمیکند. این معرفت و محیط از نعمتهای خاص خداست و انسان باید از خداوند بخواهد که این مقدمات را برایش فراهم کند.
پس از فراهم شدن این مقدمات، مسئله نیت انسان مطرح میشود که انسان این کارها را به چه نیتی انجام دهد. در اینجا نیز نیازمند توفیق خداست. مسئله دیگر کمیت استفاده از نعمتهاست. برای مثال برای اینکه انسان توان حرکت، کار، نمازخواندن و جهاد داشته باشد، باید غذا بخورد، اما چه قدر؟ ممکن است همین غذا خوردن باعث بیماری و گاهی مرگ انسان بشود. اینجاست که بین امکانات این عالم تزاحم ایجاد میشود. در جلسات گذشته اشاره کردیم که خداوند این عالم را بهگونهای آفریده است که حتی نعمتهایش هم با هم متزاحم هستند. برای مثال یکفرد در یک آن نمیتواند هم نماز بخواند و هم زراعت کند. هر دو می تواند عبادت باشد، اما در یک لحظه هر دو با هم جمع نمیشوند. حتی شکل خاصی از استفاده از برخی نعمتها (افراط یا تفریط) ممکن است حرام باشد و انسان باید در انجام کارها این جوانب را لحاظ کند.
بنابر آنچه گفته شد پاسخ این سؤال که چگونه ممکن است همه عمر ما صرف هدف خلقت شود، و در عین حال روزی وسیع نیز پیدا کنیم، تحصیل علم نیز بکنیم، میدان جهاد نیز برویم، علوم مختلف نیز یاد بگیریم، درس بخوانیم، درس بدهیم، کتاب بنویسیم و تحقیق کنیم، این است که اگر همه اینها را به آن کیفیت و کمیتی که خدا فرموده و به نیت اینکه از آنها در راه بندگی خدا استفاده کنیم، انجام دهیم، همه عبادت و در مسیر رسیدن به هدف خلقت است. حتی در برخی از روایات کسب حلال نُه جزء عبادت معرفی شده است؛ الْعِبَادَةُ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ تِسْعَةُ أَجْزَاءٍ فِی طَلَبِ الْحَلَالِ.[1] وظیفه واجبی است که باید انجام دهم. اگر بگویم: خدایا! این کار را چون تو گفتهای انجام میدهم، حتی اگر وظیفهای مثل نفقه زن و فرزند باشد، وقتی انسان آن را به قصد اطاعت خدا انجام دهد، عبادت میشود و اگر بیشتر وقت انسان صرف همین کار شود و همین کار بیش از عبادت محض که نماز خواندن یا روزه گرفتن باشد وقت من را بگیرد، ثوابش چند برابر همان عبادت میشود. بنابراین ملاک این است که من کار خداپسند را به نیتی که خداوند امر کرده است، انجام دهم. در این صورت همه عمر انسان میتواند عبادت باشد؛ نفس کشیدنها، لبخندزدنها، خشمکردنها، جهادکردنها، مهربانیکردنها و... از آنجا که همه اینها را به خاطر خدا انجام میدهد،حتی وقتی دست بر سر طفل یتیمی میکشد، برایش به تعداد موهایی که از زیر دستش عبور میکند، عبادت مینویسند.
گفتیم که گاهی کمیتها نیز در عبادات دخالت دارد. کمیتها از دو جهت قابل ملاحظه است؛ گاهی توجه به کمیتها از آن جهت اهمیت پیدا میکند که اگر رعایت این کمیت نشود، کار مهمتری زمین میماند؛ اگرچه آنکار خودبهخود کار صحیح و خوبی است. برای مثال برای ما کاری مهمتر از درس خواندن نیست، اما اگر کسی همه 24ساعت شبانهروز را فقط درس بخواند و به دنبال تهیه غذا و خوردن آن نرود، خیلی زود بیمار میشود و دیگر درس نیز نمیتواند بخواند. بنابراین اندازهای را باید رعایت کرد و رعایت این کمیت ضرورت دارد.
گاهی کمیت از جهت دیگری باید لحاظ شود. عموم مردم اینگونهاند که وقتی از نعمتهای خدا بهرهمند میشوند، شیطان آنها را فریب میدهد و آنها را به امری نامطلوب و حتی گناه مبتلا میکند. فردی را فرض کنید که ابتدا با نیت خوب به دنبال ثروت میرود؛ برای مثال میخواهد به فقرا کمک کند، بناهای عام المنفعه ایجاد کند، به جبهه کمک کند و...؛ روشن است که این نیت عبادت است. اما بسیار اتفاق میافتد که وقتی انسان به دنبال ثروت میرود، فریب میخورد و مثلا میبیند بد نیست که دلار را چهار هزار تومان بخرد و پانزده هزار تومان بفروشد. کمکم تمام شبانهروز و خواب و بیداریاش صرف این میشود که چه کنم پول بیشتری به دست بیاورم، و کمکم عبادتها و انجام وظایف شرعی فردی و اجتماعی را فراموش میکند.
بیشتر ما انسانها اینگونه هستیم که وقتی در کاری افراط کردیم، به آفت بدتری مبتلا میشویم. گاهی عبادت زیاد باعث میشود که انسان مغرور شود و شیطان فریبش بدهد و بگوید ما هم چیزی شدهایم! مردم نماز واجبشان را نمیخوانند، اما من حتی نماز نافلهام نیز ترک نمیشود؛ فردا نماز جعفرمان هم ترک نمیشود! زیارت عاشورایمان هم ترک نمیشود! کمکم انسان به خودش مغرور میشود و این غرورش باعث میشود که همه عبادتهایش حبط بشود.
گاهی خداوند وقتی بعضی از بندگانش در معرض چنین آفتی قرار میگیرند، برایشان وسیلهای فراهم میکند که آن عبادت ترک شود تا به غرور مبتلا نشوند. روایت است که گاهی خداوند فرد را از نافله شب محروم میکند تا مبتلا به حزن شود و ثوابی که از آن حزن میبرد بیش از ثوابی است که از خواندن نماز شب میبرد؛ زیرا این خواب، از غرور و تکبر او جلوگیری میکند. کسانی که مهار خود را دست خدا دادهاند و گفتهاند: خدایا! تو ما را مدیریت کن! خداوند میداند در هر جا چگونه با آنها معامله کند. اما خداوند به کسانی که میگویند: من دلم این طور میخواهد! میگوید: بسمالله! این خواسته دلت! هر چه میخواهی با آن رفتار کن، ببین به کجا میرسی! اگر انسان اختیار خودش را به دست خدا بدهد و بگوید: هر چه تو صلاح بدانی همان را میخواهم: اگر غنا صلاح ماست، غنا! اگر فقر صلاح ماست، فقر! آنچه دوست داری و آنچه صلاح من است به من بده! خداوند نیز او را مدیریت میکند و به هنگام آنچه برای او نافعتر است، برایش فراهم میکند.
برای او هیچ کاری سخت نیست. اگر کارهای میلیاردها انسان را دانه دانه مدیریت کند، هیچ خسته نمیشود، وقت هم کم نمیآورد. البته او خواسته است که اختیاری باشد، ولی این هم اختیاری است که ما از او این کار را بخواهیم. آن اندازهای که با اختیار سازگار باشد، جزو هدف آفرینش است. انسان هنگامی به هدف خلقتش میرسد که با اختیار خودش و با وجود انگیزههای متضاد، راه خدا را انتخاب کند و از هوای نفسانیاش چشمپوشی کند. این ملاک برتری انسان بر موجودات دیگر و حتی ملائکه است. ملائکه انگیزه گناه ندارند. آنها برای اطاعت خلق شدهاند و همین کار را هم میکنند. موجودات شریفی نیز هستند، اما خلیفه الله نیستند. این امتیاز برای انسان قرار داده شده است، اگر با انتخاب خودش این مسیر را انتخاب کند، روی هواهای نفسانی و کششهای شیطانی پا بگذارد و فقط آنچه خدا دوست دارد، انجام دهد. نتیجه اینکه ما باید در نعمتهای خدا نیز کمیت مطلوب را لحاظ کنیم؛ پرخوری نکنیم، زیاد حرف نزنیم؛ حتی بعضی از عبادتها را بیش از اندازهای که دستور دادهاند، انجام ندهیم. در کتاب کافی بابی به عنوان «باب الاقتصاد فی العباده» وجود دارد که به معنای میانهروی در عبادت است.
گرچه رعایت کمیتی خاص ضروری است، ولی مهمتر از کمیت، رعایت کیفیت است، اینکه انسان عمل را با چه نیت و قصدی انجام بدهد و چه مقدار از آن برای خداست؟ البته همین «برای خدا بودن» نیز دارای مراتبی است و برای اولیای خدا مفاهیم دیگری دارد. گفتهاند: یکی از اولیای خدا وصیت کرده بود که به اندازه تمام عمرش نمازهای واجبی که همه را درست خوانده بود، همه را استیجار کنند. یکی از نزدیکان ایشان گفته بود که ایشان نگران این بود که این عبادتها را برای لذتش انجام داده باشد؛ از بس از نماز خواندن لذت میبرده، به ذهنش آمده بود که نکند این حالت مخالف اخلاص باشد!
مرحوم آیتالله بهجت نقل میفرمودند که مرحوم آقاشیخ محمدحسین اصفهانی بعد از آنکه همه روزه زیارت عاشورا و نماز جعفر میخواند، شبهنگام وقتی سر بر بالش میگذاشت، بالش زیر سرش از اشک چشمانش خیس میشد! حال ما نمیدانیم که آن گریه برای چه بود؛ آیا فقط برای خوف از عذاب بود یا گریه شوق بود، یا گریهای بود که ما اصلا نمیدانم یعنی چه؟! اصلا نالیدن نزد معشوق، خود بالاترین لذت است.
روزی وسیع نعمت خداست؛ وقتی انسان نعمت خدا را استفاده کند، انگیزه شکر پیدا میکند و خودش عبادت دیگری میشود، اما توجه داشته باشیم که گاهی نعمت زیاد باعث سرمستی انسان میشود و او را غافل میکند، لذا به خداوند عرض میکند: وَلَا تَقتِنِّی بِالبَطَرِ؛ «بطر» به معنای سرمستی است، و اینکه انسان مشغول و غافل شود. حضرت از خداوند میخواهد که نعمتت را بر من زیاد کن، اما نه به صورتی که به سرمستی و غفلت مبتلا شوم. وَأَعِزَّنِی وَلَا تَبْتَلِیَنِّی بِالْكِبْرِ؛ به من عزت بده که در میان مردم ذلیل و خوار نباشم، اما اینگونه نباشد که مبتلا به تکبر شوم! این نعمت را به من بده، اما نه به صورت مطلق، بلکه به اندازهای که مرا به آفت تکبر مبتلا نکند.
عَبِّدْنِی لَكَ وَلَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْبِ؛ «عبّدنی» را دو نوع تفسیر کردهاند؛ یا به معنای «اجعلنی عبداً لک» است، یا به این معناست که مرا خاضع و متواضع قرار ده! اصل ماده «عبد» در لغت عربی به معنای خاکسار شدن، زیر پا ماندن و بیقیمت شدن است. به عبد نیز از این جهت عبد میگویند که در این مقام برمیآید که برای خودش ارزشی قائل نباشد و همه چیزش را در راه دیگری بدهد. در این صورت به خودش عبد و به عملش عبادت میگویند. بنابر تفسیر اول، عَبِّدْنِی لَكَ به این معناست که کاری کن که تمام زندگیام بندگی برای تو باشد، و طبق تفسیر دوم به این معناست که مرا خاضع و خاشع قرار ده! سپس میگوید: وَلَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْبِ؛ اینگونه نباشد که بهرهمند شدن از این نعمت بزرگ، باعث شود که من به خودم ببالم. شرط اینکه این عبادت اثر خودش را ببخشد، این است که انسان خودش را هیچ نبیند؛ مثل ذرهای که زیر پا مالیده میشود، خاکسار باشد.
بدان! اگر چیزی برای خودت احساس کردی، همین جا شیطان افسارت را به دست گرفته است. باید از خداوند خواست که هم توفیق عبادت بدهد و هم طوری نباشد که مبتلا به عجب شویم. باید همیشه بیچارگی و پستی خودمان را بدانیم! اگر این معنا را نمیتوانیم درست درک کنیم، یادمان بیاید که از چه آفریده شدهایم! ما چه بودهایم؟ یک قطره آب متعفن نجس! هر چه داریم خداوند اضافه کرده است. این دیگر به خود بالیدن ندارد. اگر انسان آغاز خودش را فراموش نکند مبتلا به کبر نمیشود. امیرمؤمنانعلیهالسلام میفرماید: مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرِ؟ أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِیفَةٌ؛[2] موجودی که ابتدایش قطره آب گندیده و پایانش مرداری گندیده است که اگر زیر خاکش نکنند، بوی گندش اطرافیان را ناراحت میکند! ای انسان! تو این هستی! برای چه به خودت میبالی؟! ما چنینیم، ولی شیطان یاد گرفته است که چگونه آدمیزاد را فریب دهد و او را به عبادتش مغرور کند، و از راه همین عبادت او را جهنمی کند.
وَأَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى یَدِیَ الْخَیْرَ وَلَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ، خدایا! کاری کن که وسیله خیری برای همه بندگانت شوم، اما همین نیز ممکن است موجب فساد آدمیزاد شود و آن وقتی است که به روی طرف مقابل بیاورد و منت بگذارد. لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالأذَى؛[3] منتگذاشتن ثواب عبادت را از بین میبرد. وَهَبْ لِی مَعَالِیَ الْأَخْلَاقِ، وَاعْصِمْنِی مِنَ الْفَخْرِ؛ پرارزشترین اخلاق را به من مرحمت کن! عالیترین اخلاقها را به من بده! اما مرا از افتخار کردن نیز حفظ کن! پیش خودم نگویم: ماییم که چنین کرامتها و عبادتهایی داریم! ماییم که حسن خلق داریم و به مردم بخشش، احسان و خدمت میکنیم!
وفقنالله و ایاکم ان شاءالله.