از دانشجو انتظار میرود با فراگیری این درس:
1. با مصادیق احسان در قرآن آشنا شود؛
2. بتواند با توجه به آیات قرآن كاربردهای زكات را تبیین کند؛
3. شرایط انفاق و موارد و مراتب آن را بر اساس آیات بازشناسد.
در درس گذشته گفتیم كه ارزشهای اخلاقی، كه بر محور امور مالی مطرح میشوند، به دو دسته تقسیمپذیرند: یكم، ارزشهایی كه زیر عنوان عدل و ظلم قرار میگیرند، یعنی ملاك ارزش آنها در اصل، عدل یا ظلم است؛ دوم، ارزشهایی كه زیر عنوان احسان قرار دارند. در اینجا به ارزشهایی میپردازیم كه زیرمجموعه احسان قرار دارند.
در قرآن كریم در این باره عناوین مختلفی مانند زكات، انفاق، صدقه، اطعام و نیز عناوینی كه نقطة مقابل آنها حساب میشوند، به چشم میخورد كه بعضی از آنها به موارد احسان منحصر است و مفهوم بعضی از آنها اعم است و زیر مجموعة عدالت نیز قرار میگیرد.
مثلاً مادة «انفاق» به معنای خرج كردن و هزینه نمودن است و این عنوان شامل نفقههایی مانند نفقة همسر و فرزندان و حتی مالی كه انسان در مصارف شخصی خود هزینه میكند نیز میشود؛ ولی «انفاق فی سبیل الله» ـ كه مورد بحث ماست ـ از موارد احسان خواهد بود؛ زیرا كاری است كه توقع كار دیگری در ازای آن از طرف مقابل نمیرود، چنانكه قرآن مجید از نیكوكاران نقل میكند كه این كار را تنها برای خدا انجام میدهند:
وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِیناً وَیَتِیماً وَأَسِیراً * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ
لاَ نُرِیدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَلاَ شُكُوراً؛(1) و به [پاسِ] دوستی خدا به بینوا و یتیم و اسیر غذا میدهند و (میگویند:) تنها برای خشنودی خدا، شما را اطعام میكنیم و از شما پاداش و تشكر و سپاس نمیخواهیم.
بنابراین كارهایی كه اساس آنها احسان است، تنها برای رضای خدا انجام میشوند و انتظار خدمت متقابل در ازای آن نمیرود. در اینجا به اختصار برخی موارد احسان را بیان میكنیم.
«زكات» در اصطلاح فقهی، نوعی مالیات واجب شرعی است؛ مالیاتی كه شارع مقدس حدود و متعلقات و مقدار و نصاب و مصارفش را تعیین كرده است، ولی در اصطلاح قرآن و در اصل لغت به آن مالیات ویژه اختصاص ندارد. به بیان دیگر، زكات در قرآن كریم اعم است از زكات واجب كه در شرع تعیین شده و احسانهایی كه انسان به اشخاص مستمند میكند؛ مانند آنكه در قرآن آمده است:
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ؛(2) همان کسانی که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند.
كه شأن نزول آن ـ چنانكه مفسران گفتهاند و در روایات آمده ـ علی† است كه در حال ركوع انگشتر خود را درآورد و به نیازمندی داد كه در مسجد از مردم كمك میخواست.
بنابراین، اصطلاح زكات در قرآن، اعم از اصطلاح فقهی آن و اصطلاح رایج بین متشرعه است و صدقات مالی مستحب را نیز در بر میگیرد، بلكه در بسیاری موارد كاربردهای دیگری نیز دارد كه به مسائل مالی مربوط نمیشوند.
1. انسان (76)، 8، 9. ر.ك: فتحالله کاشانی، منهج الصادقین، ج 10، ص 104.
2. مائده (5)، 55.
لفظ زكات در قرآن كریم بیش از سی بار به كار رفته است كه در بیشتر این موارد، همراه با نماز و با تعبیرهای گوناگون بر انجام دادن آن دو تأكید شده است:
ـ وَأَقَامَ الصَّلوةَ وَآتَى الزَّكَوةَ؛(1) و نماز را برپا دارد و زكات را بدهد.
ـ وَأَقِیمُواْ الصَّلوةََ وَآتُواْ الزَّكَوةَ؛(2) نماز را بهپا دارید و زكات را بدهید.
ـ وَالْمُقِیمِینَ الصَّلاَةَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّكَاةَ؛(3) و [خوشا بر] نمازگزاران و زكاتدهندگان.
ـ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاَةَ وَآتَیْتُمُ الزَّكَاةَ؛(4) اگر نماز برپا دارید و زكات بدهید.
و از قول حضرت عیسی(علیه السلام) آمده است:
وَأَوْصَانِی بِالصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَیّاً؛(5) و تا زندهام مرا به [برپا داشتن] نماز و [دادن] زكات سفارش کرده است.
این تعبیرها پیوستگیِ این دو عمل عبادی و اهمیت زكات را در فقه و اخلاق اسلامی نشان میدهند؛ یعنی اهمیت اخلاقی آن به اندازهای است كه قرین و همپایه نماز شمرده شده است.
زكات از مصادیق احسان است و بنیاد آن بر تبادل مادی نیست، با این حال در آیات قرآن آثار مفهومیِ مهمی بر آن بار شده است. خداوند در یكی از آیات، پس از فرمان به خواندن نماز و دادن زكات میفرماید:
وَمَا تُقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُم مِّنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللّهِ؛(6) و هر آنچه از خیر و نیکی كه از پیش برای خویش میفرستید، نزد خدا بازخواهید یافت.
1. بقره (2)، 177.
2. بقره (2)، 43، 83.
3. نساء (4)، 162.
4. مائده (5)، 12.
5. مریم (19)، 31.
6.. بقره (2)، 110.
خداوند در این آیه با چنین تعبیری میخواهد بگوید: با آنكه میپندارید با دادن زكات، چیزی از كف دادهاید و مالی از دستتان رفته است، باید بدانید كه در واقع چیزی از كف ندادهاید؛ زیرا آنچه برای خدا به فقرا دادهاید، برای خود شما نزد خدا محفوظ میماند و هنگامی كه كاملاً به آن نیاز دارید، به شما بازگردانده خواهد شد.
در قرآن دربارة صدقه عبارتهای زیبایی آورده شده یا نتایج دلانگیزی بر آن بار شده كه افراد را به آن ترغیب میكند؛ مثل آنكه میفرماید:
وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاء فَهُوَ خَیْرٌ لُّكُمْ وَیُكَفِّرُ عَنكُم مِّن سَیِّئَاتِكُمْ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ؛(1) «اگر آن [صدقات] را پنهان دارید و به مستمندان بدهید، این برای شما بهتر است و بخشی از گناهان شما را میزداید و خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است»؛
خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّیهِم بِهَا؛(2) «از اموال آنان صدقهای بگیر تا با آن، پاک و پاکیزهشانسازی»؛
یُضَاعَفُ لَهُمُ؛(3) «ایشان را [پاداش] دوچندان گردد»؛
إِنَّ اللّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ؛(4) «خدا صدقهدهندگان را پاداش میدهد»؛
أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا؛(5) «خداوند برایشان آمرزش و پاداشی بزرگ فراهم ساخته است».
1.. بقره (2)، 271.
2.. توبه (9)، 103.
3.. حدید (57)، 18.
4.. یوسف (12)، 88.
5.. احزاب (33)، 35.
قرآن كریم در شش آیه به بیانهای گوناگون، مردم را به قرض دادن به خدا ترغیب میكند یا كسانی را كه به خدا قرض دادهاند، میستاید؛ مانند:
مَّن ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافاً کَثِیرَةً؛(1) كیست كه به خدا وام نیکویی بدهد تا [خداوند] آن را برایش چندین برابر بیفزاید.
این مطلب در چند جای قرآن با تعبیرهای گوناگون تكرار شده است.
تعبیر اطعام مسكین، یكی از موارد صدقه، زكات و انفاق و اخص از آنهاست. این تعبیر در چند آیه آمده است و بهویژه، با بیانهای تهدیدآمیز از كسانی یاد شده است كه به سرنوشت نیازمندان كه حتی به شام شب و قوتِ لایموتِ خود محتاجاند، بیتوجه و از آنها غافلاند. در آیهای آمده است:
... یَتَسَاءلُونَ * عَنِ الْمُجْرِمِینَ * مَا سَلَكَكُمْ فِی سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّینَ * وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِینَ؛(2) ... دربارة مجرمان و بزهكاران از یکدیگر میپرسند: «چه چیز شما را در آتش [سَقَر] درانداخت؟» گویند: «از نمازگزاران نبودیم و بینوایان را اطعام نمیکردیم».
كسی كه بخل میورزد، در واقع به خودش بخل ورزیده و مانند این است كه از خوراك و لباس و دیگر نیازمندیهای خویش كم میگذارد و خود را از این نعمتها محروم میسازد. مال برای این است كه انسان از آن برای رفع نیازهای زندگی استفاده كند و وسایل آسایش خویش را فراهم سازد. بنابراین، اگر كسی حتی به خودش هم
1.. بقره (2)، 245.
2.. مدّثّر (74)، 40 ـ 44.
بخل ورزد و از داراییاش در راه آسایش خویش استفاده نكند، كار احمقانهای كرده است. كسانی كه انفاق نمیكنند، در واقع مانند این است كه به خودشان بخل ورزیدهاند؛ زیرا در سختیها نیاز شدیدی به این انفاق خواهند داشت. یعنی در جهان آخرت و در حالی كه نیاز فراوان دارند، اگر در این عالم انفاق كرده باشند، چندین برابرش به صورت پاداش در آن عالم به آنان بازمیگردد و نیازشان را برطرف میكند؛ اما اگر انفاق نكرده باشند، در آنجا دستشان خالی است و هیچ چیز نمیتواند در آن اوضاع به دادشان برسد. پس در اینجا كه انفاق نكردهاند، در واقع به خود ستم كرده و به خویشتن بخل ورزیدهاند و این اموال را از خود دریغ داشتهاند.
بدتر از اینان كسانی هستند كه مانع خیر دیگران نیز میشوند و نهتنها خود بخل میورزند، بلكه دیگران را هم از انفاق و كمك به فقیران بازمیدارند. خداوند دربارة این گروه با تعبیر بسیار تند و تهدیدآمیزی میفرماید:
أَلْقِیَا فِی جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِیدٍ * مَّنَّاعٍ لِّلْخَیْرِ مُعْتَدٍ مُّرِیبٍ؛(1) هر كافرِ معاند و سرسختی را در جهنم فروافكنید؛ [هر] بازدارنده از خیری، [هر] متجاوز شکّاکی.
بخیلان غالباً نهتنها خود از انفاق خودداری میكنند، بلكه دیگران را هم نصیحت میكنند كه اموالشان را در این راهها صرف نكنند؛ مانند منافقان كه خود انفاق نمیكردند و به دیگران هم سفارش میكردند:
لاَ تُنفِقُوا عَلَى مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى یَنفَضُّوا؛(2) به آنان كه نزد پیامبر خدایند، انفاق نكنید تا [از پیرامون وی] پراكنده شوند.
یا مؤمنان را مسخره میكردند كه اموال خود را به دیگران میدهند كه البته اینان غیر از بخل، انگیزة سیاسی هم داشتند و در واقع با پیامبر و دین خدا در ستیز بودند.
1.. ق (50)، 24، 25. ر.ك: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 18، ص 381.
2.. منافقون (63)، 7.
در آیه دیگر میفرماید:
الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَیَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَیَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِینَ عَذَاباً مُّهِیناً؛(1) كسانی كه بخل میورزند و مردم را به بخل ورزیدن [و انفاق نكردن] وامیدارند و آنچه را خدا از فضل خود به آنها ارزانی داشته [از دیگران] پنهان میكنند [كافرند] و ما برای كافران عذابی خواركننده فراهم ساختهایم.
در آیههای دیگری از قرآن، در این باره، از تعبیر «كنز» كه نتیجة بخلورزی و ترك انفاق است استفاده شده است:
وَالَّذِینَ یَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ * یَوْمَ یُحْمَى عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَـذَا مَا كَنَزْتُمْ لأَنفُسِكُمْ فَذُوقُواْ مَا كُنتُمْ تَكْنِزُونَ؛(2) و كسانی كه طلا و نقره گرد میآورند و آن را در راه خدا انفاق نمیكنند، آنان را به عذابی دردناك بشارت ده؛ روزی كه آن [طلاها و نقرهها] در آتش جهنم گداخته شود، سپس پیشانیها، پهلوها و پشتهایشان را با آنها داغ كنند [و گویند:] این است [نتیجة] آنچه [از زر و سیم] برای خود اندوختید. پس بچشید [کیفر] آنچه را میاندوختید.
از دید قرآن انفاق، به هر صورت، مطلوب نیست؛ بلكه باید شرایط ویژای در آن رعایت
1.. نساء (4)، 37.
2. توبه (9)، 33، 34. مشابه آن آیات 23 و 24 سورة حدید است كه میفرماید: «وَاللَّهُ لاَ یُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ * الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَیَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَمَن یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ» كه قرائن نشان میدهد بیشتر انگیزة سیاسی داشتهاند.
شود كه در اینجا از آنها یاد میكنیم:
نخست آنكه انفاق كننده نباید با این كار، بر شخص مورد انفاق منّت بگذارد و سبب اذیت و آزار او شود.
خداوند در قرآن میفرماید:
الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ ثُمَّ لاَ یُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُواُ مَنّاً وَلاَ أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ * قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِّن صَدَقَةٍ یَتْبَعُهَا أَذًى وَاللّهُ غَنِیٌّ حَلِیمٌ * یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالأذَى كَالَّذِی یُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ وَلاَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَیْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً لاَّ یَقْدِرُونَ عَلَى شَیْءٍ مِّمَّا كَسَبُواْ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْكَافِرِینَ؛(1) آنان كه اموال خود در راه خدا انفاق میکنند سپس در پیِ آنچه انفاق کردهاند منّت و آزاری روا نمیدارند، پاداش آنان برایشان نزد پروردگارشان [محفوظ] است و ترس و اندوهی ندارند. گفتاری پسندیده [در برابر نیازمندان] و گذشت [از اصرار و تندیِ آنان]، بهتر از صدقهای است كه به دنبال آن، اذیت و آزاری باشد، و خداوند بینیاز بردبار است. ای آنان كه ایمان آوردهاید، صدقات و انفاقهای خویش را با منّتگذاری و آزار [شخصی كه به او كمك كردهاید] باطل نكنید؛ همانند كسی كه مال خود برای ریا و خودنمایی به مردم انفاق میكند و هیچ به خدا و روز جزا ایمان ندارد. پس مَثَل او مَثَل سنگ خارایی است كه [قدری] خاك و غبار روی آن [نشسته] باشد، پس رگبار و باران تندی بر آن ببارد [همة خاك و غبار آن را بشوید] و سنگ را سخت و صاف و بیهیچ حاصلی رها كند. اینان [= ریاکاران] از آنچه به دست آوردهاند،
1.. بقره (2)، 262 ـ 264.
بهرهای نمیبرند، و خداوند جماعت كافر را هدایت نمیكند.
دومین شرط انفاق این است كه ریاكارانه و به انگیزة جلب توجه دیگران صورت نگیرد.
قرآن در بعضی از آیات، آن انفاقی را مطلوب دانسته كه برای خدا باشد. مثلاً در سورة دهر كسانی را كه مالشان را تنها در راه خدا انفاق میكنند، میستاید:
إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لاَ نُرِیدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَلاَ شُكُوراً؛(1) ما برای خشنودی خداست که شما را اطعام میكنیم و پاداش و قدردانی از شما نمیخواهیم.
در آیة دیگری آمده است:
وَالَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَـاء النَّاسِ وَلاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَن یَكُنِ الشَّیْطَانُ لَهُ قَرِیناً فَسَاء قِرِیناً؛(2) و كسانی كه اموال خود برای خودنمایی و ریاكاری به مردم انفاق میكنند و به خدا و روز جزا ایمان ندارند [شیطان یار آنهاست]، و كسی كه شیطان یار و همراه او باشد،چه بد یار و همدمی است.
از این آیه نكتههای جالبی استفاده میشود: نخست آنكه از آیه برمیآید ریاكار به خدا و روز جزا ایمان ندارد یا اگر دارد، بسیار سست است كه اگر ایمان محكمی داشت، كارش را برای خشنودی غیر خدا انجام نمیداد. به لحاظ این رابطه میان ریاكاری و بیایمانی یا ضعف ایمان است كه قرآن در موارد متعدد، ریاكاری را همراه بیایمانی ذكر كرده و این از وجود رابطه میان این دو پدیده حكایت دارد.
نكتة دوم، كه شاید آن هم برگرفته از نكتة نخست باشد، این است كه ریاكاران در واقع رفیق شیطاناند و كسی كه رفیق شیطان باشد، عاقبت خوبی نخواهد داشت؛ چراكه
1.. انسان (76)، 9.
2.. نساء (4)، 38.
شیطان پیوسته انسان را به بیراهه میكشاند و ایمان محكمی هم در ریاكار نیست تا سپری باشد و با آن بتواند در برابر شیطان از خود دفاع كند.
سومین شرط انفاق از دید قرآن، پنهان كردن آن است. مسلمان باید بكوشد مخفیانه صدقه بدهد؛ زیرا این پنهانكاری دو حسن دارد:
یكی آنكه شخص از ریاكاری مصون میماند؛ زیرا انفاق او در پیش چشم دیگران نیست تا بخواهد خودنمایی كند و دچار ریاكاری شود و در نتیجه، كار خود را تباه سازد.
دوم آنكه شخصیت نیازمندی كه انفاق وی را میپذیرد، بیشتر حفظ خواهد شد و آبرویش جلو دیگران نمیریزد.
بنابراین، صدقه دادن پنهانی، هم فایدة فردی برای انفاق كننده دارد كه دچار ریاكاری نمیشود و به اخلاص نزدیكتر است و هم فایدة اجتماعی دارد كه آبروی فقیران مؤمن در جامعه حفظ میشود. خداوند در این باره میفرماید:
إِن تُبْدُواْ الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِیَ وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاء فَهُوَ خَیْرٌ لُّكُمْ وَیُكَفِّرُ عَنكُم مِّن سَیِّئَاتِكُمْ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ؛(1) اگر صدقات و انفاقها[ی خود] را آشكار کنید، خوب است [و اشكالی ندارد]؛ و[لی] اگر آن را پنهان دارید و [مخفیانه] به فقرا بدهید، برایتان بهتر است و بخشی از گناهانتان را میزداید و خداوند به آنچه میكنید آگاه است.
چهارمین شرط انفاق در قرآن، مرغوب بودن مالی است كه انفاق میشود؛ یعنی از چیزهای بیارزش و دورریختنی و چیزهایی كه خود انفاق كننده به آن رغبتی ندارد، نباید انفاق كند. البته معنای این سخن آن نیست كه اگر مالی دارد كه مورد نیاز خودش نیست، آن را به فقیران ندهد، بلكه منظور این است كه پیوسته به فكر این نباشد كه
1.. بقره (2)، 271.
چیزهای واپسزده و دورریختنیِ خود را انفاق كند، بلكه بكوشد از دوست داشتنیهایش انفاق كند.
خداوند در این باره میفرماید:
لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیْءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِیمٌ؛(1) هرگز به نیكی دست نیابید، مگر از آنچه خود دوست دارید انفاق كنید، و از هر چه انفاق کنید، قطعاً خدا بدان داناست.
این آیه بر همین شرط تأكید دارد. اولیای خدا وقتی از مالی خوششان میآمد، همان را در راه خدا انفاق میكردند.
افراد گوناگونی هستند كه دادن زكات به آنها بیاشكال است و استحقاق گرفتن زكات را دارند. قرآن این گروهها را چنین معرفی میكند:
وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاكِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّآئِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ؛(2) و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش به خویشاوندان، یتیمان، بینوایان، در راه ماندگان و گدایان و در [راهِ آزاد كردن] بردگان بدهد.
قُلْ مَا أَنفَقْتُم مِّنْ خَیْرٍ فَلِلْوَالِدَیْنِ وَالأَقْرَبِینَ وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاكِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ؛(3) بگو: «آنچه را از اموال خود انفاق كنید، به پدر و مادر و خویشان و
1.. آل عمران (3)، 92. ر.ك: محسن الفیض الكاشانی، الصافی، ج 1، ص 328؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 3، ص 378.
2.. بقره (2)، 177.
3.. بقره (2)، 215. ر.ك: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 2، ص 167.
یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان تعلّق دارد».
وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَبِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاكِینِ وَالْجَارِ ذِی الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالجَنبِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا مَلَكَتْ أَیْمَانُكُمْ؛(1) و به پدر و مادر احسان كنید و [نیز] به خویشان و یتیمان و نیازمندان و همسایگانِ خویشاوند و همسایگان بیگانه و همنشینان دوستان نزدیك و در راه ماندگان و بردگان خود [همه را از احسان خود بهرهمند سازید].
در این آیات گروهها و افراد بسیاری نام برده شدهاند كه به طور كلی و اجمالاً از صدقات و زكات بهرهمند میشوند؛ ولی غیر از این، نكتة دیگری نیز هست و شاید از آیات قرآن هم استفاده شود و آن عبارت است از «اصل رعایت مراتب»؛ یعنی با آنكه نامبردگان در آیات مذكور استحقاق دریافت صدقات را دارند، در میان آنها سلسله مراتبی وجود دارد كه در صورت محدودیت زكات، لازم است آن سلسله مراتب رعایت شود.
كسی كه میخواهد انفاق كند، اگر پدر و مادری نیازمند دارد، در مرتبة نخست لازم است به آنان توجه و احسان كند و پس از اینان نوبت به خویشاوندان نیازمند میرسد. تا اینها باشند نوبت به بیگانگان نمیرسد. همچنین پس از اینان، همسایگان و بعد دوستان اولویت دارند و هرگاه از نامبردگان كسی به انفاق شما نیاز نداشت و نوبت به دیگران رسید، باز هم اولویت با كسانی خواهد بود كه نیازشان بیشتر است و در تنگنای زندگی و مشكلات گرفتار آمدهاند؛ مانند یتیمان بیسرپرست، نیازمندان به ضرورتهای حیاتی مثل غذا و... یا در راه ماندگان كه در غربت گرفتار شدهاند و راه چارهای ندارند.
1.. نساء (4)، 36.
ـ در قرآن كریم با عناوین گوناگون مانند زكات، انفاق، صدقه و اطعام به مصداقهای احسان اشاره شده است.
ـ زكات در اصطلاح فقهی نوعی مالیات واجب شرعی است، اما در اصطلاح قرآن و در اصل لغت، به این نوع مالیات ویژه اختصاص ندارد.
ـ از دید قرآن انفاق، به هر صورت، مطلوب نیست؛ بلكه باید شرایط ویژهای در آن رعایت شود.
ـ از جمله شرایط انفاق میتوان به منّت نگذاشتن، سبب آزار و اذیت شخص فقیر نشدن، اخلاص، تلاش در پنهان نمودن انفاق و مرغوب بودن مالی كه انفاق میشود، اشاره كرد.
ـ در قرآن كریم بر این اصل تأكید شده است كه ابتدا باید به نیازمندان نزدیك مثل پدر و مادر، خویشاوندان و همسایگان كمك كرد و سپس دیگران.
1. مصادیق احسان در قرآن را برشمارید.
2. با توجه به آیات قرآن كریم معانی زكات را شرح دهید.
3. شرایط انفاق و موارد و مراتب آن را تبیین کنید.