بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1393/09/12، مطابق با دهم صفر 1436 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
(8)
محور بحثهایمان فضائل اخلاقی مربوط به خود شخص بود؛ فضایلی که اگر انسان تنها هم باشد باید بکوشد که آنها را کسب کند، برخلاف بعضی از فضائل اخلاقی که در ارتباط با جامعه و دیگران است. مثلاً حسن خلق در زندگی فردی معنی ندارد و جزو مسائلی است که قوام آنها به زندگی اجتماعی است، اما قوام توجه به خدا و زندگی ابدی، دلنبستن به لذتهای دنیا و چیزهایی از این قبیل، به وجود دیگران نیست؛ اگرچه دیگران نیز میتوانند در استفاده از آنها به انسان کمک کنند.
گفتیم اولین قدم این است که انسان از حالت غفلت بیرون آید و ببیند که کجاست، از کجا آمده، به کجا میرود و وظیفهاش چیست. پس از آن نوبت به قدم دوم که تحصیل علم برای پاسخ به این پرسشهاست میرسد. ولی همه علوم در یک سطح نیستند. هر چه در سعادت و سرنوشت انسان اثر بیشتری داشته باشد، اهمیت بیشتری دارد. از آنجا که سعادت ابدی ما در گرو عبادت و اطاعت خداست و هیچ راه دیگری ندارد، شناختن هدف و آنچه مربوط به اصل مسأله بندگی خداست، در درجه اول قرار دارد. البته بعضی چیزهاست که مطلوبیت ذاتی ندارد ولی اگر نباشد انسان نمیتواند آن مراحل را طی کند. برای مثال، غذاخوردن خودبهخود عبادت نیست. انسان غذا میخورد تا سیر بشود و ادامه حیات بدهد، ولی اگر انسان غذا نخورد، زنده نمیماند تا عبادت كند. اینگونه مسایل اگرچه خود ذاتاً عبادت نیستند ولی اگر بهعنوان مقدمه عبادت انجام بگیرند، عبادت میشوند. ازاینروست که کسب روزی حلال، به قصد توانایی بر انجام وظایف و محتاج نبودن به دیگران، عبادت میشود. انسانی را فرض کنید که مثلاً پول را دوست دارد و زحمتی کشیده و پول فراوانی بهدست آوردهاست، سپس موعظهای میشنود یا کتابی میخواند و به یادش میآید که تکالیفی نیز دارد و خداوند زکات و خمسی بر او واجب کرده است و قصد میکند که وظایفش را انجام بدهد. چنین فردی از هنگامی که قصد میکند این کارها را انجام بدهد، همان زحمتش نیز عبادت میشود، اما زحمتهایی که برای پول کشیده بود، عبادت نیست؛ چون قصد خدا در آنها نبود و آنها را برای دلش جمع کرده بود. اما کسیکه از روز اول که بهدنبال کار میرود، قصدش این است که آن را در راه خیر صرف کند، هر قدمی که برمیدارد، عبادت است. سایر تلاشهای انسان و از جمله علمآموزی نیز همینطور است. آن علمآموزیی عبادت است که یا خودش متن عبادت باشد و یا مقدمه باشد برای این که انسان بتواند عبادت را خودش انجام بدهد یا در سطح جامعه آن را ترویج كند.
مطالب بالا حاصل تحلیلهایی عقلی بود که در این زمینه داشتیم. در جلسه گذشته گفتیم که خوب است مروری روی روایات بکنیم و ببینیم کلمات اهلبیتعلیهمالسلام در این زمینه چیست. این مرور چند فایده دارد؛ اولا ما معتقدیم (و تجربه نیز نشان داده است) که کلمات خداوند متعال و پیامبر و اهلبیت صلواتاللهعلیهماجمعین نورانیتی دارد و آنهایی که دل آگاهی دارند، وقتی آیه قرآن یا حدیثی را میشنوند، احساس میکنند دلشان نورانی شده و صفایی پیدا کردهاند. بنابراین باید به اندازه توان و وسعمان از آن بیانات استفاده کنیم، تا دلمان نورانی بشود. ثانیاً در بحثهای عقلی امکان اشتباه در مقدمات یا تمام نبودن استدلالها و مغالطه وجود دارد، اما وقتی انسان میبیند آیات و روایات نیز همان مضمون را افاده میکنند، مطمئن میشود که درست فکر کرده است. بنابراین عقل و وحی یکدیگر را تقویت میکنند و هم بیانات وحیانی باعث میشوند که به تفکرات عقلانی بیشتر مطمئن بشویم و هم تحلیلهای عقلی جبران ضعف روایت و امثال آنرا میکند.
اینکار برای ما طلبهها فایده دیگری نیز دارد. وقتی ما به نکتههایی که در این روایات بیانشده توجه میکنیم، قدر توفیقی را که خدا به ما داده است، میدانیم. وقتی انسان بیانات اهلبیت را درباره علم و اهمیت آن میبیند، مطمئن میشود که این راه حساب دیگری دارد و اگر قدر آنرا بدانیم و نیتمان خالص شود، با مشاغل دیگر بسیار متفاوت است. نکته دیگر که در جلسه گذشته نیز گفتم این است که اگر بخواهیم همه روایاتی را که در باب علم وارد شده است بخوانیم، سالها باید درباره آنها بحث کنیم. این است که بعضی از روایاتی که بهنظر میرسد از جهتی امتیازی دارند، قرائت میکنم.
از امام صادق صلواتاللهعلیه روایت شده که فرمود: الْعَامِلُ عَلَى غَیْرِ بَصِیرَةٍ كَالسَّائِرِ عَلَى غَیْرِ الطَّرِیقِ لَا یَزِیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ إِلَّا بُعْداً؛[1] کسیکه تلاش میکند، اما بصیرت ندارد و نمیداند چه کار باید بکند، همانند کسی است که میخواهد به جایی برود، اما راه را گم کرده است و از راه دیگری میرود. چنین کسی هرچه شتاب میگیرد، از هدفش دورتر میشود.
برخی این فرهنگ را ترویج میکردند که خوب است انسان اهل حرکت باشد و خودِ حرکت، مطلوبی ذاتی است. برخی از نویسندگان برجسته و معروف ما در این زمینه قلمفرساییها کردند و هنوز نیز کمابیش آثارشان مورد توجه است. آنان تاکید میکردند: «نایست! حرکت کن، راه پیدا میشود؛ نگو اول راه را پیدا کنم سپس حرکت میکنم!» ولی این رویکرد با منطق اسلام سازگار نیست. اگر میخواهی حرکت کنی، ابتدا باید راه را یاد بگیری. اگر راه را ندانی، ممکن است هر چه بیشتر پیش میروی و سرعت میگیری، از هدف دورتر بشوی. تا ندانیم باید از کجا و چگونه برویم، حرکت ضمانتی برای پیشرفت ما ندارد. ممکن است این حرکت به ضرر ما تمام بشود و ما را دور کند.
به سندهای متعدد از طریق شیعه و غیرشیعه نقل شده است که قال رسولالله صلیاللهعلیهوآله: طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ أَلَا وَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ بُغَاةَ الْعِلْم؛[2] تحصیل علم بر هر مسلمانی واجب است. خداوند جویندگان علم را دوست دارد. در این روایت ممکن است کسانی تصور کنند که چون روایت درباره نوع علم سخنی نگفته شامل هر علمی میشود، که پاسخ آن با استفاده از روایات بعدی مشخص میشود.
روایت دیگری از امام صادق صلواتاللهعلیه است که: لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَا فِی الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَلَوْ بِسَفْكِ الْمُهَجِ وَخَوْضِ اللُّجَج؛[3] اگر مردم میدانستند علم چقدر ارزش دارد، بهدنبال آن میرفتند، ولو مستلزم ریختن خونها و فرو رفتن در دریاها باشد. این روایت به این معناست که اگر مردم ارزش علم را میدانستند، حتی اگر احتمال میدادند که در راه کسب علم خونشان ریخته شود یا زحمتهایی همچون فرو رفتن در دریاها را متحمل شوند، باز هم به دنبال کسب علم میرفتند؛ آنقدر علم ارزش دارد که این ریسکها را میطلبد.
در روایت دیگری از امیرمؤمنان سلاماللهعلیه نقل شده است که لَاكَنْزَ أَنْفَعُ مِنَ الْعِلْمِ؛[4] هیچ گنجی سودمندتر از علم نیست. خیلیها برای یافتن گنج زحمتهای بسیاری میکشند و گاهی سالها به دنبال آنند. امیرمؤمنان میفرماید: نفع هیچ گنجی به اندازه نفع علم نیست. به دنبال علم برو! در روایتی دیگر امام صادق سلاماللهعلیه از حضرت لقمان نقل فرموده است که ایشان به فرزندش گفت: یَا بُنَیَ، اجْعَلْ فِی أَیَّامِكَ وَلَیَالِیكَ وَسَاعَاتِكَ نَصِیباً لَكَ فِی طَلَبِ الْعِلْمِ، فَإِنَّكَ لَنْ تَجِدَ لَكَ تَضْیِیعاً مِثْلَ تَرْكِهِ.[5] لقمان نصایحی به فرزندش دارد که بهدلیل مؤثر و مفید بودن آنها، قرآن نیز بخشی از آنها را نقل کرده است. امام صادقعلیهالسلام میفرماید: از جمله نصیحتها این بود که فرزندم! در بین روزها، شبها و ساعات زندگیات بخشی را برای تحصیل علم قرار بده! که ترک تحصیل علم خسارتی است که هیچ چیز جایش را نمیگیرد. شاید کسی بگوید این کلام نیز اطلاق و عموم دارد و شامل هر علمی میشود. ولی همانطور که در گذشته نیز گفتیم اینگونه بیانات در مقام اطلاق نیست و فقط میخواهد اصل مساله را بفرماید که غیر از عمل، بابی برای ارزشها نسبت به علم داریم. این روایات در مقام بیان ارزشمندبودن علم است، اما درباره اینکه چه علمی ارزشمند است باید به روایات و ادله دیگر مراجعه کنیم.
شیخ طوسی در امالی از پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله نقل کرده است که ایشان فرمودند: مَنْ خَرَجَ یَطْلُبُ بَاباً مِنْ عِلْمٍ[6]؛ کسی که در طلب بابی از علم خارج شود...؛ (تا اینجای روایت انسان تصور میکند که منظور دری از هر علمی است. چون لفظ «علم» در روایت، نکره است و درباره باب نیز نفرموده است که چه بابی. اما در ادامه روایت قید آنرا میفرماید)؛ لِیَرُدَّ بِهِ بَاطِلًا إِلَى حَقٍّ أَوْ ضَلَالَةً إِلَى هُدًى، كَانَ عَمَلُهُ ذَلِكَ كَعِبَادَةِ مُتَعَبِّدٍ أَرْبَعِینَ عَاماً؛ کسیکه دنبال علم میرود به این نیت که حقی را احیا کند یا باطلی را که خود را به جای حق نشان داده، ابطال کند، ارزش این علمش بیش از ارزش چهل سال عبادت کسی است که کارش عبادت باشد. این روایت اشاره دارد به این که مراد از علمهای ارزشمند در روایت، علومی است که این خاصیت را داشته باشد که بتواند جلوی باطل را بگیرد و مردم را از گمراهی نجات بدهد و اگر علمی این فایدهها را نداشته باشد، دستکم این اندازه ارزش ندارد.
روایت دیگری از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل شده که فرمودند: اطْلُبُوا الْعِلْمَ فَإِنَّهُ السَّبَبُ بَیْنَكُمْ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَ؛[7] دنبال علم بروید؛ چون علم رابطهای است بین شما و خدا. روشن است علمی که رابطه بین انسان و ابلیس باشد این خاصیت را ندارد. بنابراین ارزش علم برای این است که ـطبق همان تحلیلی که کرده بودیمـ ما را به هدف که همان قرب خداست، نزدیک میکند. از امام صادق صلواتاللهعلیه درباره معنای این فرمایش پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله که النَّظَرَ إِلَى وَجْهِ الْعَالِمِ عِبَادَةٌ [8]پرسیدند. حضرت فرمود: هُوَ الْعَالِمُ الَّذِی إِذَا نَظَرْتَ إِلَیْهِ ذَكَّرَكَ الْآخِرَةَ وَ مَنْ كَانَ خِلَافَ ذَلِكَ فَالنَّظَرُ إِلَیْهِ فِتْنَةٌ؛ نگاه به صورت عالمی عبادت است، که نگاه به صورت او تو را به یاد آخرت بیندازد. اگر اینطور نبود و مثلاً شما را بیشتر به دنیا دعوت میکرد، نه تنها ثوابی ندارد و عبادت نیست؛ بلکه فتنه است و میتواند وسیله گمراهی بشود.
شیخ صدوق از امیرمؤمنان علیهالسلام نقل میکند که ایشان فرمودند: تَعَلَّمِ الْعِلْمَ فَإِنَ تَعَلُّمَهُ حَسَنَةٌ وَمُدَارَسَتَهُ تَسْبِیحٌ وَالْبَحْثَ عَنْهُ جِهَادٌ وَتَعْلِیمَهُ مَنْ لَا یَعْلَمُهُ صَدَقَةٌ؛[9] علم بیاموزید؛ زیرا علم این خاصیتها را دارد: فَإِنَ تَعَلُّمَهُ حَسَنَةٌ؛ یاد گرفتنش فضلیت است و برایتان ثواب دارد. مُدَارَسَتَهُ تَسْبِیحٌ؛ مطالعه، بحث و فکر کردن در اطراف آن همانند این است که مشغول تسبیح خدا باشید. وَالْبَحْثَ عَنْهُ جِهَادٌ؛ تحقیق و حل کردن مسائل آن ثواب جهاد دارد؛ وَتَعْلِیمَهُ مَنْ لَا یَعْلَمُهُ صَدَقَةٌ؛ علم را به کسی بیاموزید همانند این است که مالی را انفاق میکنید و ثواب صدقه دارد. فَهُوَ أَنِیسٌ فِی الْوَحْشَةِ وَصَاحِبٌ فِی الْوَحْدَةِ؛ علم انیس شماست و در تنهایی شما را از وحشت درمیآورد. وَسِلَاحٌ عَلَى الْأَعْدَاءِ؛ سلاحی است که در مقابل دشمنان از آن استفاده میکنید. وَزَیْنُ الْأَخِلَّاءِ؛ دوستانی که اهل علم باشند، زینت شمایند و شما هم اگر عالم باشید برای دوستانتان زینتید. یَرْفَعُ اللَّهُ بِهِ أَقْوَاماً یَجْعَلُهُمْ فِی الْخَیْرِ أَئِمَّةً یُقْتَدَى بِهِمْ؛ خداوند به واسطه علم، کسانی را به درجاتی میرساند که پیشوایان مردم شوند و دیگران به آنها اقتدا کنند. عالم این سعادت را پیدا میکند که نه تنها خود را اصلاح میکند؛ بلکه وسیله اصلاح دیگران میشود و دیگران نیز از او تبعیت میکنند و راه حق را پیدا میکنند. یُرْمَقُ أَعْمَالُهُمْ وَیُقْتَبَسُ آثَارُهُمْ؛ اعمالشان مورد توجه دیگران قرار میگیرد و از آثارشان اقتباس میکنند و از علم آنها منتفع میشوند. وَتَرْغَبُ الْمَلَائِكَةُ فِی خَلَّتِهِمْ یَمْسَحُونَهُمْ بِأَجْنِحَتِهِمْ فِی صَلَوَاتِهِمْ؛ فرشتگان علاقه دارند که با عالم دوست ورفیق بشوند. وقتی به نماز میایستد، بالهایشان را بر سر و صورتش میکشند.
در ادامه روایت دلیل این خواص را اینگونه بیان میکند که لِأَنَّ الْعِلْمَ حَیَاةُ الْقُلُوبِ؛ علم دلها را زنده میکند. قرآن معتقد است که دل و روح انسان نیز حیات و مرگی دارد. حیات فقط برای این بدن نیست که وقتی قلب از کار میافتد، بگوییم مرده است. کسانی هستند که بدنشان خیلی قوی است و خوب کار میکند، ولی در منطق قرآن مردهاند؛ إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى؛[10] أَوَ مَن كَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ.[11] چیزی که باعث میشود دلها نمیرد و زنده شود، علم است. حال باید دید کدام علم است که انسان را از جرگه مردگان خارج و زنده میسازد. خداوند در آیه 46 سوره حج میفرماید: فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ؛ نابینایی این نیست که چشمهای ظاهریتان نبیند؛ نابینایی این است که دلتان نبیند. همچنان که دل حیات و ممات دارد، بینایی و کوری نیز دارد. برخی از دلها کور است و هر چه به آنها القا شود درک نمیکنند.
ادامه روایت میفرماید: وَیَمْنَحُهُ مُجَالَسَةَ الْأَخْیَارِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ؛ علم انسان را در دنیا و آخرت همنشین خوبان میگرداند. اهل گناه و فساد، هیچگاه بهدنبال رفاقت با عالم نیستند. آنها دنبال کسی میروند که همکار خودشان باشد. کسانی با عالم رفیق میشوند که یا از علمش استفاده کنند یا از همنشینی با او لذت ببرند. عالمان همانگونه که در دنیا همنشین خوبان هستند، در آخرت نیز خداوند، عالمان را در بهشت با امثال خودشان همنشین میکند و آنها از مجالست با آنها لذت میبرند. بِالْعِلْمِ یُطَاعُ اللَّهُ وَیُعْبَدُ؛ تنها با علم است که خداوند پرستش و اطاعت میشود. کسیکه علم نداشته باشد، خدا را نمیشناسد و نمیداند چگونه باید خدا را اطاعت کند. وَبِالْعِلْمِ یُعْرَفُ اللَّهُ وَیُوَحَّدُ؛ با علم است که خدا شناخته و یگانگی او اثبات میشود. وَبِالْعِلْمِ تُوصَلُ الْأَرْحَامُ؛ صله رحم در سایه علم حاصل میشود. وَبِهِ یُعْرَفُ الْحَلَالُ وَالْحَرَامُ؛ با علم است که حلال و حرام شناخته میشود که مصداق روشناش علم فقه است. وَالْعِلْمُ إِمَامُ الْعَقْلِ؛ برای توضیح این فراز از این مثال استفاده میکنیم. ما انسانها چشم داریم و چشم سالم میتواند ببیند. اما آیا چشم همیشه و همهجا میبیند؟! در تاریکی مطلق همین چشم سالم چیزی را نمیبیند. یعنی شرط دیدن این است که نوری بتابد. ممکن است انسان قوه عاقله داشته باشد و بتواند تشخیص بدهد، اما وقتی ماده علم در اختیار عقل نباشد، عقل نیز کاری نمیتواند بکند. علم غذای عقل است؛ مادهای است که عقل روی آن کار میکند. به تعبیر این روایت، علم امام عقل است. عقل پس از نگاه به علم، قضاوت میکند. بنابراین به کمک علم است که عقل میتواند قضاوت کند.
با توجه به آیات و روایات بالا، اجمالا بهدست میآید که ملاک ارزش علم، آن است که انسان را به هدف نزدیک کند. چنین علمی یا علم خداشناسی و خداپرستی است، و یا علمی است که زمینه خداپرستی و اطاعت خدا را فراهم میکند؛ البته علم دوم شرطی دارد و آن این است که انسان آن علم را با این نگاه و نیت تحصیل کند.
روایت بسیار جالبی شیخ طوسی در امالی ذکر کرده است که رسول خداصلیاللهعلیهوآله فرمودند إن العبد إِذَا خَرَجَ فِی طَلَبِ الْعِلْمِ نَادَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ فَوْقِ الْعَرْشِ؛[12] خداوند کسی را که در راه علم تلاش میکند، ندا میکند؛ یعنی با او صحبت میکند، اگرچه او نمیشنود ولی خدا پیامش را برای او میفرستد که: مَرْحَباً بِكَ یَا عَبْدِی؛ خوشا به حال تو! خوش آمدی! خوب رفتاری کردی! أَ تَدْرِی أَیَّ مَنْزِلَةٍ تَطْلُبُ وَأَیَّ دَرَجَةٍ تَرُومُ ؛ میدانی بهدنبال چه جایگاهی میروی و چه درجهای را میطلبی؟ میدانی میخواهی به چه مقامی برسی؟ سپس خداوند خود پاسخ میدهد که بدان به دنبال چه میروی؛ تُضَاهِی مَلَائِكَتِی الْمُقَرَّبِینَ لِتَكُونَ لَهُمْ قَرِیناً؛ با این کار، به ملائکه شباهت پیدا میکنی و با این شباهت قرین ملائکه میشوی. سپس خداوند بشارت میدهد که لَأُبَلِّغَنَّكَ مُرَادَكَ وَ لَأُوصِلَنَّكَ بِحَاجَتِكَ؛ من تو را به مرادت میرسانم و حاجتت را روا خواهم کرد. در روایتی است که این حدیث در حضور امام سجاد صلواتاللهعلیه نقل شد[13] و از ایشان درباره معنای آن پرسیدند که انسان چگونه با درسخواندن شبیه ملائکه میشود، و اینها چه ربطی با هم دارند؟ قَالَ: أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَ: شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ؛ امام علیهالسلام به آیه 18 از سوره آلعمران استناد کردند که خدا میفرماید سه گروه شاهد بر توحید هستند: یکی خود خدا، دوم ملائکه و سوم اولوا العلم. بنابراین اولوا العلم، قرین ملائکه شدهاند. کسی که تحصیل علم میکند، جزو اولوا العلم میشود و وقتی جزو اولوا العلم شد، قرین ملائکه میگردد. البته این درباره علمی است كه نتیجهاش توحید باشد. سپس حضرت اضافه میفرماید: فَبَدَأَ بِنَفْسِهِ وَثَنَّى بِمَلَائِكَتِهِ وَثَلَّثَ بِأُولِی الْعِلْمِ؛ خداوند در این آیه سه شاهد را برای توحید ذکر کرده است. ابتدا خودش، در درجه دوم ملائکه، و شاهد سوم را اولی العلم قرار داد؛ البته حضرت میفرماید اولو العلم نیز درجاتی دارند؛ سَیِّدُهُمْ مُحَمَّدٌ وَثَانِیهِم عَلِیٌّعلیهالسلام وَثَالِثُهُمْ أَهْلُهُ وَأَحَقُّهُمْ بِمَرْتَبَتِهِ بَعْدَهُ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ أَنْتُمْ مَعَاشِرَ الشِّیعَة؛ در درجه اول از اولو العلم پیامبر صلیاللهعلیهوآله است، سپس امیرالمؤمنین و ائمه معصومین علهیمالسلام، و در درجه بعد شما که از علوم ما فرا میگیرید؛ شمایی که از علوم ما استفاده میکنید، قرین ملائکه و قرین انبیا هستید.
وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین
[1]. کافی، ج1، ص43.
[2]. کافی، ج1، ص30.
[3]. بحارالانوار، ج1، ص177.
[4]. کافی، ج8، ص19.
[5]. امالی، ص68.
[6]. امالی، ص619.
[7]. امالی، ص29.
[8]. مجموعه ورام، ج1، ص84.
[9]. امالی، ص616.
[10]. نمل، 80.
[11]. انعام، 122.
[12]. بحارالانوار، ج1، ص180، به نقل از امالی.
[13]. نظیر این روایات کم است. اینگونه روایات هم تایید نقل آنها از پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله است و هم جالب است که کسی بیاید از امام درباره معنی روایتی که پیغمبر اکرم فرمودهاند بپرسد و ایشان تفسیر کنند.