درس دهم:نكوهش دنیا و دنیاگرایان

 

درس دهم

 

 

نكوهش دنیا و دنیاگرایان

‌‌‌‌‌‌

 

ـ مفهوم دنیاخواهى و آخرت‌طلبى و مراتب آن دو

‌‌‌‌‌‌ـ اسلام و كفر، ملاك دوستى و دشمنى

‌‌‌‌‌‌ـ ویژگى‌هاى بیست‌گانه اهل دنیا

 

 

 

 

 

نكوهش دنیا و دنیاگرایان

«یا اَحْمَدُ؛ اَبْغِضِ الدُّنْیا وَ اَهْلَها وَ اَحِبَّ الاْخِرَةَ وَ اَهْلَها. قالَ یا رَبِّ؛ وَ مَنْ اَهْلُ الدُّنْیا وَمَنْ اَهْلُ الاْخِرَةِ؟ قالَ اَهْلُ الدُّنْیا مَنْ كَثُرَ اَكْلُهُ وَ ضِحْكُهُ وَ نَوْمُهُ وَ غَضَبُهُ. قَلیلُ الرِّضا، لایَعْتَذِرُ اِلى مَنْ اَساءَ اِلَیْهِ وَ لایَقْبَلُ عُذْرَ مَنْ اِعْتَذَرَ اِلَیْهِ. كَسْلانٌ عِنْدَ الطّاعَةِ وَ شُجاعٌ عِنْدَ الْمَعْصِیَةِ. اَمَلُهُ بَعیدٌ وَ اَجَلُهُ قَریبٌ، لایُحاسِبُ نَفْسَهُ. قَلیلُ الْمَنْفَعَةِ، كَثیرُ الْكَلامِ، قَلیلُ الْخَوْفِ، كَثیرُ الْفَرَحِ عِنْدَ الطّعامِ وَ اِنَّ اَهْلَ الدُّنیا لایَشْكُرُونَ عِنْدَ الرَّخاءِ وَ لایَصْبِرُونَ عِنْدَ الْبَلاءِ. كَثیرُ النّاسِ عِنْدَهُمْ قَلیلٌ، یَحْمِدُونَ اَنْفُسَهُمْ بِما لایَفْعَلُونَ وَ یَدَّعُونَ بِما لَیْسَ لَهُمْ و یَتَكَلَّمُونَ بِما یَتَمَنَّوْنَ وَ یَذْكُرُونَ مَساوِىَ النّاسِ وَ یُخْفُونَ حَسَناتِهِمْ.

فَقالَ یا رَبِّ: كُلُّ هذَا الْعَیْبِ فى اَهْلِ الدُّنْیا؟ قالَ: یا اَحْمَدُ؛ اِنَّ عَیْبَ اَهْلِ الدُّنْیا كَثیرٌ فیهِمُ الْجَهْلُ وَ الْحُمْقُ. لایَتَواضَعُونَ لِمَنْ یَتَعَلَّمُونَ مِنْهُ وَ هُمْ عِنْدَ اَنْفُسِهِمْ عُقَلاءٌ وَ عِنْدَ الْعارِفینَ حُمَقاءٌ»

‌‌‌در ادامه حدیث معراج خداوند مى‌فرماید:

«یا اَحْمَدُ؛ اَبْغِضِ الدُّنْیا وَ اَهْلَها وَ اَحِبَّ الاْخِرَةَ وَ اَهْلَها»

اى محمد؛ دنیا و اهل آن را دشمن بدار و آخرت و اهل آخرت را دوست بدار.

مفهوم دنیاخواهى و آخرت طلبى و مراتب آن دو

‌‌‌آنچه در قرآن و روایات، درباره محبت به دنیا و آخرت و مدح و ستایش اهل آخرت و نكوهش اهل دنیا، وارد شده ناظر به مرحله زندگى دنیاست، نه زندگى پس از مرگ؛ یعنى در

نگرش قرآن و روایات، اهل دنیا بر كسانى كه در این دنیا زندگى مى‌كنند، و اهل آخرت بر كسانى كه به زندگى اخروى راه یافته‌اند اطلاق نمى‌گردد. همچنین ستایش محبت به آخرت و نكوهش علاقه به دنیا، بدین معنا نیست كه نباید به آنچه در دنیا وجود دارد: از قبیل آب، خاك، زمین و آسمان، محبت داشت؛ چرا كه اینها آیات و مظاهر خداوندند. علاوه در دنیا مكانهاى مقدسى؛ از قبیل مساجد و معابد و بارگاه و زیارتگاه‌هاى اولیاى دین وجود دارد و محبت و علاقه به آنها ستودنى است؛ چنانكه در جهان آخرت جهنم وجود دارد و قابل ستایش نیست.

‌‌‌باید گفت نكوهش اهل دنیا و دوستداران دنیا، نكوهش كسانى است كه محور افكار، اندیشه‌ها، گفتار ونگرشهایشان را امور دنیا تشكیل مى‌دهد. توجه و تعلق خاطرشان به لذتها ونعمتهاى دنیاست و به آخرت نمى‌اندیشند و جهان آخرت براى آنها جاذبه‌اى ندارد.

‌‌‌البته دوستداران دنیا داراى مراتبند و از جهت میزان علاقه و گرایش به دنیا، متفاوتند. گروهى از آنها دنیا پرستند و عالم و جهان آخرت را انكار مى‌كنند. هیچ امیدى به نجات این دسته نیست، چرا كه آنان جهان آخرت را انكار مى‌كنند و یا در آن شك دارند و درصدد دست‌یابى به یقین و ایمان نیستند. خداوند متعال درباره آنان مى‌فرماید:

«بَلْ كَذَّبُوا بِالسّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسّاعَةِ سَعِیرا»(1)

این كافران (به جاى آنكه به فكر آخرت و محشر باشند) قیامت را تكذیب كردند و ما آتش جهنم را بر كسى كه قیامت را تكذیب كرد، مهیا ساخته‌ایم.

‌‌‌دسته دیگر، به جهان آخرت ایمان دارند، ولى این ایمان در عمل آنها تأثیرى ندارد و در نتیجه عملا با كسانى كه منكر آخرتند،تفاوتى ندارند. چنین ایمانى كه اثر عملى ندارد، پایدار نخواهد بود و چونان درختى است كه به آن آب نمى‌رسد و در نتیجه مى‌خشكد:

«ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذینَ اَساؤُا السُّوآى اَنْ كَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ كانُوا بِها یَسْتَهْزِئُون»(2)

فرجام و سرانجام كار آنان كه به اعمال زشت و كردار بد پرداختند، این شد كه به حق كافر شدند و آیات خدا را تكذیب كرده، به تمسخر گرفتند.


1. فرقان/11.

2. روم/10.

‌‌‌(وقتى انسان به مقتضاى ایمانش عمل نكند، رفته رفته، ایمانش متزلزل مى‌گردد و در نهایت با از دست رفتن ایمان، در زمره كافران قرار مى‌گیرد).

‌‌‌دسته دیگر، كسانى هستند كه به آخرت توجه دارند، ولى توجه آنان به دنیا بیشتر است، یا یكسان به دنیا و آخرت توجه دارند و محبت به دنیا و آخرت را در هم مى‌آمیزند، چنانكه خداوند مى‌فرماید:

«و آخَرُونَ اِعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً...»(1)

برخى دیگر به گناهان خوداعتراف كردند، عمل صالح و كارناشایست را در هم‌مى‌آمیختند.

‌‌‌در برابر دنیاگریان، دوستداران و اهل آخرت قرار دارند. آیات و روایاتى كه در ستایش اهل آخرت وارد شده، ناظر به این گروه است و البته آنها نیز به مراتب و دسته‌هایى تقسیم مى‌گردند: در درجه اول و در رأس آنها، كسانى هستند كه اصالتى براى دنیا نمى‌بینند و دنیا براى آنها جاذبه‌اى ندارد و به جهت فرمان و دستور خدا به زندگى دنیا و تأمین نیازهاى مادى مى‌پردازند. از آن رو به تماشا و نظاره پدیدهاى دنیا مى‌پردازند كه آیات و نشانه‌هاى خداوندى و مظهر و تجلیگاه صفات الهى است و در واقع آیینه‌اى است كه در آن، رخ محبوب و صفات و آثار او را به تماشا مى‌نشینند. شاید گفتن این مطالب به زبان، كار آسانى باشد؛ ولى در عمل دشوار است كه انسان به این نگرش و باور دست یابد. به مقامى راه یابد كه هیچ توجهى به دنیا نداشته باشد و دنیا را تنها آیینه خداوند و وسیله‌اى براى دست‌یابى به سعادت ابدى به شمار آورد. البته جویندگان سعادت ابدى نیز متفاوتند: برخى سعادت را در بهشت و لذایذى مى‌بینند كه شبیه لذت‌هاى دنیاست، بالاتر از اینها كسانى هستند كه تنها به خدا توجه دارند و سعادت را در جوار و قرب خداوند و رضا و خشنودى او مى‌بینند.

‌‌‌پس آیات و روایاتى كه در مقام ستایش اهل آخرت و نكوهش دنیا واهل دنیا وارد شده، ناظر به این دو گروه است. و چنانكه اشاره شد، هر یك ازاین دو گروه داراى مراتب گوناگونى


1. توبه/102.

هستند و نیز آیات و روایات، از جهت بیان دامنه صفات و ویژگیهاى دنیاگرایان و آخرت دوستان، متفاوتند: برخى از آنها همه صفات را بیان مى‌كند وبرخى بعضى را، در برخى صفات برجسته و در برخى صفات غیر برجسته ذكر شده است.

‌‌‌دارا بودن ویژگى‌هایى كه آیات و روایات براى دنیاگرایان ذكر كرده‌اند، انسان را در زمره دنیا دوستان قرار مى‌دهد و لازم نیست كه فرد دنیاگرا به همه آنها متصف گردد، بلكه، اتصاف به برخى از آن صفات، در زمره دنیا دوستان قرار مى‌گیرد.

‌‌‌پس اگر در این فراز از حدیث معراج، بیست ویژگى براى دنیا دوستان و دنیاپرستان ذكر گردیده است و ما دیدیم كه برخى از آن صفات یا در ما وجود ندارد و یا ضعیف است، نباید تصور كنیم كه در جمله دنیادوستان نیستیم، چرا كه هم دنیا دوستان و هم ویژگى‌ها و صفات آنان داراى مراتبند. در مقابل اگر در آیات و روایات ویژگى‌هاى آخرت دوستان شماره گردید و ما دیدیم كه برخى از آنها یا در ما وجود ندارد و یا به نحو بارز و برجسته نیست، نباید تصور كنیم دنیا پرستیم و در جمله اهل آخرت قرار نداریم؛ چرا كه آخرت دوستان و نیز ویژگى‌هاى آنان داراى مراتبند.

‌‌‌در آیات فراوانى از قرآن، دنیا دوستى و دنیا طلبى با شقاوت و كفر برابر قلمداد شده است و فرجام آن عذاب ابدى معرفى گردیده است. در مقابل آخرت خواهى مساوى با سعادت ابدى ذكر گردیده است و پاداش آن نعمتهاى اخروى معرفى شده است و نیز مطرح گردیده كه خداوند در این دنیا موانع را از سر راه این دو گروه بر مى‌دارد تا آنها به حركت و سیر خود ادامه دهند؛ پس آنان كه دنبال شقاوتند در دنیا ابزارها و وسایل كافى در اختیارشان قرار مى‌گیرد و نیز آنان كه طالب سعادت و نیكبختى هستند، عوامل و اهرمهاى كافى، جهت رشد و ترقى و سیر معنوى، در اختیارشان قرار داده مى‌شود:

«مَن كانَ یُریدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فیها مَانَشآءُ لِمَنْ نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلیها مَذْمُوماً مَّدْحُورا»(1)

هر كس با سعى و تلاش خود، طالب دنیا و متاع زوال پذیر آن است، متاع دنیا را به


1. اسراء/18.

او مى‌دهیم (لیكن) به هر كه ما بخواهیم، آنچه مشیت ازلى ماست (مى‌دهیم). سپس در عالم آخرت دوزخ را نصیب او مى‌كنیم تا با نكوهش و سرزنش به جهنم درآید.

‌‌‌«العاجلة»، از جمله نامهاى دنیاست و به معناى زودگذر و زوال‌پذیر است و در مقابل آن «الآجلة»، به معناى دیرپاى و باقى و مدت‌دار است.

‌‌‌قرآن مى‌فرماید، دسته اى از مردم، زندگى دنیا را كه با شتاب مى‌آید و به سرعت زوال مى‌پذیرد، دوست دارند و به وراى این زندگى توجهى ندارند. چنان نیست كه هر چه این گروه بخواهند خداوند در اختیارشان بگذارد، بلكه بر اساس نظم و تدبیر حاكم بر جهان، برخى از خواسته‌هاى آنان را پاسخ مى‌گوید و به هر كس بخشى از نعمتهاى خود را مى‌دهد. پس نه همه طالبان دنیا به خواسته‌هاى خود مى‌رسند و نه هر كس به دنیا دست یابد به همه خواسته‌هاى خود مى‌رسد، بلكه به برخى از آنها دست مى‌یابد؛ آنگاه بعضى از آنان كه خداوند به برخى از خواسته‌هاى دنیوى آنان پاسخ مى‌دهد، به عذاب ابدى گرفتار مى‌آیند و سرافكنده و نكوهیده وارد جهنم مى‌شوند!

‌‌‌این سرنوشت كسانى است كه خواستار زندگى زودگذر دنیا مى‌باشند، كه در برابر بهره‌مند شدن از بخشى از خواسته‌هاى خود، عذاب ابدى را به جان مى‌خرند.

‌‌‌در مقابل دنیا دوستان، طالبان آخرت قرار دارند كه خداوند در وصف آنها مى‌فرماید:

«وَ مَنْ اَرادَ الاْخِرَةَ و سَعى لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَاُوْلئِكَ كانَ سَعْیُهُم مَّشْكُورا»(1)

و كسانى كه خواستار حیات آخرت باشند و براى آن در حد توان بكوشند، به شرط ایمان به خدا سعى آنها مقبول خواهد بود.

‌‌‌كسانى كه جویاى حیات اُخروى هستند و باور دارند كه پس از دنیا، زندگى و حیاتى جاودانه و ارزشمند وجود دارد، باید براى دست‌یابى به آن سعادت برین و جاودانه در حد توان تلاش كنند. آن هم تلاشى كه در خور چنان خواسته‌اى باشد و نیز راهى را طى كنند كه به آخرت منتهى مى‌گردد.

‌‌‌سخن در این است كه طالب و جویاى سعادت ابدى و حیات جاودانه و بى‌نهایت، چقدر


1. اسراء/19.

كوشش و تلاش كند؟ براى روشن شدن سعى و كوشش شایسته و متناسب با آخرت جویى، خوب است به دنیاپرستان بنگریم كه براى زندگى محدود و موقت دنیوى، آنهم آمیخته با رنج و ناراحتى‌ها، چقدر تلاش مى‌كنند؟ اگر هزار سال نیز عمر كنند، دست از تلاش بر نمى‌دارند، اگر به جاى بیست و چهار ساعت، چهل و هشت ساعت در روز وقت مى‌داشتند، همه آن را به تلاش مى‌گذراندند.

‌‌‌امیرالمؤمنین، صلوات‌اللّه علیه، با آن همه عبادتهاى از شب تا به صبح، آن همه مناجات و گریه‌ها، در آخر مى‌فرماید: «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزّادِ و طُولِ الطَّرِیقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ...»(1) آه از كمى توشه و درازى راه و دورى سفر.

‌‌‌البته شرط تلاش براى آخرت این است كه آن تلاش برخاسته از ایمان به خدا باشد، كه در این صورت خداوند نمى‌فرماید ما بهشت را به آنها مى‌دهیم، بلكه مى‌فرماید: «كانَ سَعْیُهُم مَّشْكُورا» ما از آنها تشكر مى‌كنیم و به پاس تلاششان، رحمت وثوابهایى‌كه به‌اهل آخرت و طالبان رضاى خدا داده مى‌شود، بدانها ارزانى مى‌گردد. شكى نیست كه پاداش نیكوكاران ومؤمنان باعمل آنان برابر نیستوبیش از عمل آنهاست: در این باره مى‌فرماید:

‌‌‌«مَنْ جاءَ بِالْحَسَنةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها...»(2) هر كس كار نیكو كند، به او ده برابر پاداش مى‌دهند.

‌‌‌در جاى دیگر مى‌فرماید:

«مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها...»(3) هر كس كار نیكو كند، به پاداشى بهتر از آن دست مى‌یابد.

‌‌‌‌‌‌و در جاى دیگر مى‌فرماید:

«... وَ اللّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیم»(4)

و خداوند در پاداش هر كه بخواهد مى‌افزاید، چرا كه رحمت خدا بى‌نهایت است و بر همه چیز احاطه دارد.


1. نهج‌البلاغة با ترجمه فیض‌الاسلام، كلام 74، ص 1119

2. انعام/160.

3. نمل /89.

4. بقره /261.

‌‌‌باز خداوند در قرآن مى‌فرماید:

«لَهُمْ ما یَشاءُونَ فیها وَ لَدَیْنا مَزید»(1)

براى آن بندگان در آنجا هر چه بخواهند مهیاست و باز افزون‌تر از آن (نعمت‌هاى بهشتى) نزد ما خواهد بود.

‌‌‌خدا آن‌قدر به بهشتیان پاداش مى‌دهد كه در وهم نمى‌گنجد و تصور آن نعمتها و درك لذت آنها، براى ما امكان ندارد. او بیش از درخواست نیكوكاران به آنها مى‌دهد، چرا كه انسان چیزى را مى‌تواند درخواست كند كه قابل تصور باشد و علم بدان تعلق گیرد؛ ولى چیزى كه از محدوده علم و آگاهى ما خارج است و براى ما قابل تصور نیست، درخواست نمى‌كنیم ولى خدا آن نعمت‌هاى فوق تصور را نیز به بهشتیان مى‌دهد:

«فَلاتَعْلَمُ نَفْس مّا اُخْفِىَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ اَعْیُن جَزائاً بِما كانُوا یَعْمَلُون»(2)

هیچ‌كس نمى‌داند كه پاداش شب زنده‌داران چه نعمتها و لذتهاى بى‌شمارى است كه باعث روشنى چشمهاست و خداوند آنها را در عالم غیب براى شب زنده‌داران ذخیره كرده است.

اسلام و كفر، ملاك دوستى و دشمنى

‌‌‌از اینكه در برخى از روایات وارد شده كه دشمن اهل دنیا باشید، نباید پنداشت كه با هر كس كه به برخى از ویژگى‌هاى دنیاپرستان متصف گردیده دشمنى ورزیم،ولو او مسلمان و شیعه باشد: مثلا اگر دیدیم كسى پرخور است، با او دشمن شویم! نباید با مؤمن دشمن بود، حتى اگر گناهكار باشد، بلكه باید عمل ناشایست او را دشمن داشت.

‌‌‌در روایتى وارد شده است كه وقتى خدا كسى را دوست بدارد، هرگز با او دشمنى نمى‌كند و اگر كار ناشایستى از او سرزد، تنها آن كار بد را دشمن مى‌دارد. در مقابل خداوند با كافر دشمن است و حتى اگر هزاران كار نیك نیز انجام دهد، با خودش دشمن است، ولى كارش را نیك


1. ق /35.

2. سجدة /17.

مى‌شمرد. پس از دیدگاه اسلام قوام شخصیت انسان، به ایمان و كفر است، آن ایمان و كفرى كه در دل انسان ریشه دارد. اگر گاهى، در عمل، از مؤمن انحرافى سر مى‌زند و یا از كافر كار خوبى سرمى‌زند، موجب تغییر هویت و شخصیت آن دو نمى‌گردد. گفته خداوند در حدیث معراج كه اى پیامبر، اهل دنیا را دشمن بدار، نباید موجب گردد با هر كسى كه صفت زشتى از او سرزد دشمن شویم، اگر چنین باشد، شایسته است هر كس در ابتدا با خود دشمنى كند، چون در هر یك از ما برخى از ویژگى‌هاى اهل دنیا وجود دارد.

ویژگى‌هاى بیست‌گانه اهل دنیا

‌‌‌در ادامه حدیث معراج پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) از ویژگى‌هاى اهل دنیا و آخرت سؤال مى‌كند و خداوند در ابتدا، به بیان بیست ویژگى از اهل دنیا مى‌پردازد و پس از آن ویژگى‌هاى اهل آخرت را ذكر مى‌كند:

«قالَ: اَهْلُ الدُّنْیا مَنْ كَثُرَ اَكْلُهُ و ضِحْكُهُ وَ نَوْمُهُ و غَضَبُه»

خداوند مى‌فرماید: اهل دنیا كسى است كه پرخور و پرخنده و پرخواب و پرغضب است.

‌‌‌اولین ویژگى اهل دنیا: پرخورى و شكم‌بارگى است. شكى نیست كه دنیاخواهى از شكم شروع مى‌گردد و شكم ریشه اكثر مفاسد است. كسانى كه شكم پرستند، براى ارضاى لذت‌جویى شكم، به دنبال مال حرام نیز مى‌روند و پس از آن به ارضاى سایر شهوات مى‌پردازند.

‌‌‌اولین چیزى كه انسان را به سوى خود جلب مى‌كند و حتى اولین چیزى كه كودك در هنگام تولد درخواست مى‌كند، خوردنى‌هاست، لذا اهل دنیا همّشان شكم‌بارگى است. در مقابل، اهل آخرت پرخور و شكم‌باره نیستند، بلكه به اندازه نیاز و ضرورت و در حدى كه براى عبادت و انجام وظایف توان داشته باشند، غذا تناول مى‌كنند، آن‌هم نه به جهت لذت بردن از خوردنى‌هاى دنیا بلكه براى كسب نیرو.

‌‌‌دومین ویژگى: خنده فراوان است. اهل دنیا همواره مى‌خندد، چون در اندیشه آخرت

نیست و از خدا نمى‌ترسد، اگر به فكر عاقبت خود بود و از خدا مى‌ترسید، بى‌خیال عمر خود را به خنده و شادى‌هاى بى‌حد نمى‌گذراند. اما اهل آخرت و كسى كه در اندیشه آخرت است، گر چه براى آخرت خود تلاش مى‌كند، ولى همیشه نگران عاقبت خویش است كه نكند خداازاو راضى نگردد و از نعمتهاى بهشتى محروم شود. بنابراین دلش آرام و آسوده نیست كه وقت خود رابه‌گفتگوهاى‌بى‌ثمر و خنده‌هاى مستانه سپرى سازد.

‌‌‌مؤمن در ظاهر خندان و همواره تبسم بر لبهاى او نقش بسته است (قیافه او در هم كشیده و عبوس نیست، تا دیگران از دیدن او ناراحت شوند، بلكه با چهره‌اى شاد و بشّاش ظاهر مى‌گردد و با دیگران خوشروست)؛ ولى در باطن در هراس است و نگران عاقبت خویش است. در همان حال كه در بین جمع شاد است و به روى آنها مى‌خندد، در ته دل نگران است كه كارش به كجا مى‌انجامد. آیا به وظیفه خود عمل كرده است، آیا گناهانش بخشوده مى‌شود؟ و هیچ‌گاه ازاین نگرانى‌ها راحت نمى‌شود.

‌‌‌سومین ویژگى: پرخوابى است. كسى كه به فكر آخرت خود و نگران آینده خویش نباشد، راحت و آرام مى‌خوابد و از جمله خواسته‌هاى او زیاد خوابیدن است. بالطبع وقتى انسان پرخورى كند سنگین مى‌شود و در نتیجه خواب بر او مسلط مى‌گردد. وقتى بیدار است، تمام توجه‌اش به این است كه از لذتهاى دنیا بهره برد و شكم خود را از غذاهاى لذیذ و رنگارنگ پرسازد، وقتى خسته شد دنبال جاى آرام و بستر نرمى است كه در آن بخوابد! در مقابل اهل آخرت نمى‌خواهد لحظه‌اى از عمرش بیهوده به خواب بگذرد، چشمانش به خواب مى‌رود؛ ولى دلش بیدار است.

‌‌‌چهارمین ویژگى: خشم‌فراوان است. اهل دنیا از خود راضى و از همه خشمگین است. وقتى كارى برخلاف میلش رخ‌دهد،ناراحت مى‌شود و تحمل دشواریها را ندارد. تمام همّ دنیاپرستان این است كه در دنیا خوش باشند، بنابراین توقعشان زیاد است، دوست مى‌دارند دیگران به آنها احترام بگزارند و بدون چون و چرا از آنها اطاعت كنند و خواسته‌هایشان را عملى سازند و آن گاه كه مى‌بینند خواسته‌ها و توقعاتشان برآورده‌نمى‌شود،ناراحت مى‌گردند و اوقاتشان تلخ مى‌شود و بر دیگران خشم مى‌گیرند.

‌‌‌انسان نمى‌تواند انتظار داشته باشد همه چیز بر وفق مرادش رُخ دهد، چرا كهخواه‌ناخواه، اتفاقات و حوادثى براى انسان پیش مى‌آید: چه از نظر حوادث طبیعى، مثل بیمارى و چه از نظر مشكلاتى كه در برخورد با دیگران پیش مى‌آید، چون برخورد با دیگران همیشه خوشایند نیست و گاهى از دیگران رفتار ناشایستى سر مى‌زند كه باعث رنجش انسان مى‌گردد.

«قَلیلُ الرِّضا لایَعْتَذِرُ اِلى مَنْ اَساءَ اِلَیْهِ وَ لایَقْبَلُ عُذْرَ مَنْ اِعتَذَرَ اِلَیْه»

از جمله ویژگى‌هاى اهل دنیا این است كه كم راضى و خرسند مى‌شوند و از كسى كه به حقش بدى كرده‌اند عذرخواهى نمى‌كنند و اگر كسى از آنها عذرخواهى كرد نمى‌پذیرند.

‌‌‌پنجمین ویژگى: كم راضى و خرسند مى‌گردند و همواره از دیگران طلب‌كارند.

‌‌‌ششمین ویژگى: وقتى به دیگران بدى مى‌كنند، پوزش نمى‌خواهند. عذرخواهى از آثار فروتنى است و براى دنیاپرستان بسیار دشوار است كه شخصیت خود را خرد كنند و در برابر كسى كه باو ظلم كرده‌اند، عذر بخواهند و به كردار زشت خود اعتراف كنند.

‌‌‌از جمله خصوصیات كودكان این است كه در برابر كار زشتى كه مرتكب مى‌شوند، عذرخواهى نمى‌كنند و این كار براى آنها بسیار سخت و دشوار است، لذا كسانى كه سعى در تربیت كودك خود دارد، از اول به كودك خود یاد مى‌دهند كه اگر كار اشتباهى كرد، عذرخواهى كند. شاید این لجاجت و سرسختى براى كودكان ـ كه در مقابل كار بد خود عذرخواهى نمى‌كنند و سرسختند ـ چندان عیب نباشد و نشانه استقلال شخصیت آنها باشد، ولى براى دیگران عیب است.

‌‌‌مؤمن اگر خطایى از او سر زد و نسبت به دیگرى كوتاهى كرد، فوراً باید عذرخواهى كند؛این روحیه موجب‌مى‌گردد انسان ازگناهان خویش توبه كند و درغیراین‌صورت سعى مى‌كند عمل خود را توجیه كند (و چنین وانمود مى‌كند كه چاره‌اى جز انجام آن كار نبود).

‌‌‌هفتمین ویژگى: عذردیگران رانمى‌پذیرد.حتى اگر دیگرى خطاى‌كوچكى مرتكب‌شد و عذرخواهى كرد، عذرش را نمى‌پذیرد.تقریبا این ویژگى و روحیه با روحیه سابق متلازم است:

كسى كه در برابر خطاهاى خود عذرخواهى مى‌كند، عذر دیگران را هم مى‌پذیرد، اما كسانى كه حاضر نیستند عذرخواهى كنند، در مقابل، عذر دیگران را نیز نمى‌پذیرند.

«كَسْلانٌ عِنْدَ الطّاعَةِ وَ شُجاعٌ عِنْدَ الْمَعْصِیَةِ. اَمَلُهُ بَعیدٌ وَ اَجَلُهُ قَریبٌ، لایُحاسِبُ نَفْسَهُ»

هنگام عبادت كسل و هنگام معصیت، شجاع و قهرمان است. مرگش نزدیك است و آرزوهاى دور و دراز دارد و خود را محاسبه نمى‌كند.

‌‌‌هشتمین ویژگى: در هنگام عبادت كسل است و هنگام معصیت شجاع. وقتى بناست به عبادت خدا بپردازد سست مى‌گردد و كسل مى‌شود، این پا و آن پا مى‌كند و پیوسته عبادت و نماز را به تأخیر مى‌اندازد: هنگامى كه وقت نماز فرا مى‌رسد، جدى نیست كه نماز را در اول وقت به جا آورد و چنان وقت را تلف مى‌كند كه چندان فرصتى براى نماز باقى نمى‌ماند. خداوند این خصوصیت را از جمله اوصاف منافقان به شمار مى‌آورد:

«وَ لایَأْتُونَ الصَّلَوةَ اِلاّ وَ هُمْ كُسالى ...»(1)

(منافقان) با كراهت و كسالت به نماز مى‌پردازند.

‌‌‌اهل دنیا در مقابل كسالت و بى‌حالى در هنگام عبادت، به گاه معصیت و گناه قوى و مصممند و با شجاعت دست به گناه مى‌زنند.

‌‌‌نهمین ویژگى: با اینكه مرگش نزدیك است، آرزوهاى دور و دراز دارد. دنیاگرایان غیر از دنیا چیزى ندارند كه به آن دلخوش باشند، هدف و خواسته‌اى جز دنیا ندارند و هر چه بخواهند،از نعمت‌هاى دنیا، در اختیارشان هست؛ پس طبیعى است كه به آرزوها و امیدهاى نایافتنى سرگرم شوند. خداوند در این باره مى‌فرماید:

‌‌‌‌‌‌«... یَوَدُّ اَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ اَلْفَ سَنَة...»(2) هركدام آنها مایل است هزار سال عمر كند.

‌‌‌انسان در سر آرزوهاى دور و دراز مى‌پروراند، در صورتى كه اجل او نزدیك است و عمر او مجال دست یافتن به آن اهداف و آرزوها را به او نمى‌دهد؛ چرا كه معمولا عمر انسان از شصت، هفتاد سال تجاوز نمى‌كند. مگر برادر، خواهر و سایر بستگان و نزدیكان ما چقدر عمر


1. توبه /54.

2. بقره /91.

كردند كه ما بیش از آن عمر كنیم. با این حال چطور آرزوهایى را در سر مى‌پرورانیم كه براى رسیدن به آنها صدها سال عمر نیاز است! اهل دنیا چنان شیفته و فریفته دنیا گردیده‌اند كه توجه ندارند، آن امیدها و آرزوهاى طولانى در عمر كوتاه انسان برآورده نمى‌گردد.

‌‌‌دهمین ویژگى: به محاسبه و حسابرسى نفس خود نمى‌پردازد.

‌‌‌دوستداران دنیا، تنها دنیا و لذتهاى آن را مى‌شناسند و شكى نیست كه نمى‌توانند به همه اهداف و آرزوهاى دنیوى خویش دست یابند و همیشه در استفاده از لذتها كم مى‌آورند، بنابر این حسابى براى خود نمى‌بینند كه به آن بپردازند. آنها به روز حساب یقین ندارند تا از پیش، خود را براى حسابرسى آماده سازند. كسانى كه به آخرت اعتقاد دارند، همواره آخرت در برابر چشمانشان جلوه‌گر است، لذا مواظب اعمال خویش هستند و خود را براى روز حساب آماده مى‌كنند.

‌‌‌در قرآن و روایات بسیار روى محاسبه نفس تأكید و سفارش شده است؛ در حدیثى امام صادق(علیه السلام) مى‌فرمایند:

«حاسِبُوا اَنْفُسَكُمْ قَبْلَ اَنْ تُحاسَبُوا...»(1)

قبل از اینكه به حساب اعمالتان رسیده شود، به محاسبه نفس خود همت گمارید.

‌‌‌مؤمن در هر ساعتى كه از عمرش مى‌گذرد، تأمل مى‌كند و مى‌اندیشد كه آن ساعت را چگونه گذراند و شب هنگام خواب به محاسبه كارهاى روزانه خود مى‌پردازد و كاستى‌هاى آن را بررسى مى‌كند و اگر كاستى در اعمال خود دید، درصدد توبه و جبران آن برمى‌آید، ولى كسى كه به جهان آخرت و روز حساب معتقد نیست، در اندیشه حسابرسى نفس نیست. ماه‌ها و سال‌ها مى‌گذرند و نمى‌اندیشد كه آنها چگونه سپرى شدند، آیا رفتار او شایسته و به‌جا بود و یا ناشایست و زشت!

«قَلیلُ الْمَنْفَعَةِ كَثیرُ الْكَلامِ، قَلیلُ الْخَوْفِ. كَثیرُ الْفَرَحِ عِنْدَ الطَّعامِ وَ اِنَّ اَهْلَ الدُّنْیا لایَشْكُرُونَ عِنْدَ الرَّخاءِ وَ لایَصْبِرُون عِنْدَ الْبَلاء»

كم نفع مى‌رساند و سخن فراوان مى‌گوید (ادعاى او زیاد است)، خوف او از مقام


1. بحارالانوار ج 70، ص 73.

الهى اندك و هنگام رسیدن به طعام بسیار شادمان است. اهل دنیا نه هنگام آسایش شكر مى‌كنند و نه در بلا صابرند.

‌‌‌یازدهمین و دوازدهمین ویژگى: به دیگران نفع نمى‌رسانند (چون همه چیز را براى خود مى‌خواهند) و نیز بسیار سخن مى‌گویند: هنگام سخن گفتن، از هر درى سخن مى‌گویند و فراوان ادعا مى‌كنند، ولى هنگام عمل كه بناست خدمتى و نفعى به جامعه برسانند، از آن لافها و ادعاهاى پوچ و بى‌مایه خبرى نیست.

‌‌‌سیزدهمین و چهاردهمین ویژگى: ترس اندك از خدا و شادمانى هنگام آماده شدن غذاست. از خدا و آخرت و نتیجه اعمال خود ترسى ندارند و به مجرد تهیه غذا و رسیدن بوى آن به مشامشان، شاد مى‌گردند و بانشاط، خود را آماده خوردن غذا مى‌كنند.

‌‌‌پانزدهمین ویژگى: نه هنگام‌آسایش شكرمى‌كنند ونه بربلا وگرفتارى صابرند.

«كَثیرُ النّاسِ عِنْدَهُمْ قَلیلٌ. یَحْمِدُونَ اَنْفُسَهُمْ بِما لایَفْعَلُونَ وَ َیدَّعُونَ بِما لَیْسَ لَهُمْ وَ یَتَكَلَّمُونَ بِما یَتَمَنُّونَ وَ یَذْكرُوُنَ مَساوِى النّاسِ وَ یُخْفُونَ حَسَناتِهِم»

كارهاى بسیار مردم نزد آنان اندك است و خود را به چیزى كه انجام نداده‌اند مى‌ستایند و چیزى را ادعا مى‌كنند كه در وجود آنان نیست و از آرزوهایشان سخن مى‌گویند و همواره بدى‌هاى مردم را بازگو مى‌كنند و خوبى‌هایشان را مخفى مى‌دارند.

‌‌‌شانزدهمین ویژگى: شمار مردم را به حساب نمى‌آورند، كارهاى خیرى كه دیگران انجام مى‌دهند، حتى اگر فراوان نیز باشد، در چشم آنان اندك است. در واقع خود را نمى‌شكنند كه به خوبى‌هاى دیگران اعتراف كنند. وقتى از او سؤال مى‌كنى: فلانى چقدر معلومات دارد؟ به زحمت مى‌گوید، بله تا حدى معلوماتى دارد! خدمات شایان، عبادتها،جان‌فشانیها و ایثارگریهاى دیگران براى اونمودى‌ندارد.در مقابل كارى‌كه خود انجام‌مى‌دهد،برایش خیلى جلوه دارد و پیوسته به خود مى‌بالدكه ما چنین و چنان كردیم!

‌‌‌هفدهمین و هجدهمین ویژگى: خود را به كارى كه انجام نداده‌اند مى‌ستایند و چیزى را ادعا مى‌كنند كه در وجود آنان نیست. نه تنها كارهاى كوچك خود را بزرگ مى‌كنند، بلكه لاف كارهایى را مى‌زنند كه انجام نداده‌اند! و به دروغ ادعا مى‌كنند و دوست دارند دیگران آنها را، بر

كارهایى كه انجام نداده‌اند، بستایند. در مقابل اهل آخرت اعمال خیر خود را پوشیده مى‌دارند و نمى‌گذارند دیگران پى به آنها ببرند.

‌‌‌نوزدهمین و بیستمین ویژگى: همواره تمنا و انتظارات خود را بیان مى‌كنند و به عیب‌گویى از دیگران مى‌پردازند.

‌‌‌سخن كه به اینجا مى‌رسد، پیامبر با تعجّب عرض مى‌كند: خداوندا؛ آیا اهل دنیا این همه عیب دارند؟! خداوند مى‌فرماید:

«یا اَحْمَدُ؛ اِنَّ عَیْبَ اَهْلِ الدُّنْیا كَثیرٌ، فیهِمُ الْجَهْلُ وَ الْحُمْقُ. لاْیَتَواضَعُونَ لِمَنْ یَتَعَلَّمُونَ مِنْهُ وَ هُمْ عِنْدَ اَنْفُسِهِمْ عُقَلاءٌ وَ عِنْدَ الْعارِفینَ حُمَقاء»

اى محمد؛ عیوب اهل دنیا فراوان است، از جمله، آنان جاهل و احمقند (صلاح و فساد خود را تشخیص نمى‌دهند). در برابر معلم و استاد خویش تواضع ندارند. خود گمان مى‌كنند در زمره عاقلانند؛ ولى در نظر عارفان، احمق‌هایى بیش نیستند.

***