درس ششم:لزوم توجه به نماز و درك حضور خداوند

 

درس ششم

 

 

لزوم توجه به نماز و درك حضور خداوند

‌‌‌‌‌‌

 

ـ حقیقت و ماهیت نماز

‌‌‌‌‌‌ـ اهمیت و ارزش نماز

‌‌‌‌‌‌ـ اندیشه در نماز و عظمت خداوند

 

 

 

 

لزوم توجه به نماز و درك حضور خداوند

«یا اَحْمَدُ؛ عَجِبْتُ مِنْ ثَلاثَةِ عَبید: عَبد دَخَلَ فی الصَّلوةِ وَ هُوَ یَعْلَمُ اِلى مَنْ یَرْفَعُ یَدَیْهِ وَ قُدّامَ مَنْ هُوَ وَ هُوَ یَنْعِسُ و عَجِبْتُ مِنْ عَبْد لَهُ قُوتُ یَوْم مِنَ الْحَشیشِ اَوْ غَیْرِهِ وَ هُوَ یَهْتَمُّ لِغَد و عَجِبْتُ مِنْ عَبْد لایَدْرى اَنّى راض عَنْهُ اَوْ ساخِطٌ عَلَیْهِ وَ هُوَ یَضْحَكُ»

‌‌‌در ادامه حدیث شریف معراج خداوند خطاب به پیامبر مى‌فرماید:

اى محمد؛ از سه دسته از بندگانم در شگفتم، دسته اول: بنده‌اى كه به نماز مى‌ایستد و مى داند دستان خود را به سمت چه كسى بلند كرده و در برابر چه كسى ایستاده، و در عین حال خواب آلوده است!

‌‌‌این فراز از روایت به نكته‌اى اشاره دارد كه درد همه ماست و لااقل اكثر ما بدان مبتلاییم و آن اینكه حق نماز را ادا نمى‌كنیم؛ گرچه هر كس آگاهى و معرفت بیشترى دارد، باید توجه بیشترى به نماز داشته و اهمیّت آن را بهتر درك كند.

‌‌‌سر بسته همه مى‌دانیم كه نمازمان در خور و شایسته پذیرش الهى و به مانند نمازى كه اولیاى الهى برپا مى‌دارند نیست و نیز مى‌دانیم آثار و ثمراتى كه در قرآن و روایات براى نماز ذكر شده است، بر نماز ما مترتّب نمى‌گردد؛ ولى بسیارى از ما، به تفصیل، به میزان كوتاهى و تقصیر خود آگاه نیستیم، لذا باید سعى كنیم به میزان نقص و عیب نمازمان پى ببریم. زشتى و عیب نمازى را كه بدون حضور قلب و از روى بى‌حالى آورده مى‌شود، بدانیم و نیز بیندیشیم كه اگر نماز كامل و شایسته‌اى مى‌خواندیم، چقدر از فرصت بر پاى دارى نماز بهره مى‌گرفتیم و به چه نتایج والایى دست مى‌یافتیم و اكنون كه بدون حضور قلب و توجه نماز مى‌خوانیم، چه نتایج و منافعى را از دست مى‌دهیم و چه زیانهایى متوجه ما مى‌گردد. شایسته است قدرى در

نماز اولیاى خدا نگریسته و با مقایسه نماز آنان با نماز خود، به نقایص و عیوب نمازمان پى ببریم؛ چرا كه با مقایسه ضعیف با قوى و ناقص با كامل، بهتر به میزان عیب و نقص پى مى‌بریم.

‌‌‌البته براى جبران نقیصه كوتاهى و بى‌توجهى در نماز، بزرگان كتاب‌هایى نوشته‌اند كه از جمله آن كتاب‌ها «اسرارالصلوة» مرحوم میرزا جواد آقاى تبریزى و نیز «اسرارالصلوة» امام، رضوان الله علیه، است و ما در این فرصت به شمّه‌اى از مطالبى كه درباره نماز مطرح شده، اشاره مى‌كنیم:

حقیقت و ماهیّت نماز

‌‌‌نماز یعنى اینكه بنده در برابر خداوند بایستد و اظهار بندگى كند و دست نیاز به سوى او داشته باشد. كسى كه به نماز مى‌ایستد باید محضر خدا را درك كند و بداند در برابر چه مقامى ایستاده است و در نتیجه، وظیفه بندگى را با نهایت خضوع و خشوع به جاى آورد.

‌‌‌وقتى ما به نماز مى‌ایستیم، كمتر به نماز توجه داریم و توجهمان به سایر مسائل معطوف مى‌گردد، گاهى مسائلى كه مربوط به ده‌ها سال قبل است، به خاطرمان مى‌آید. تازه وقتى مى‌خواهیم سلام بدهیم متوجه مى‌شویم كه نماز مى‌خواندیم! چقدر زشت و ناپسند است كه ما در مقابل خدا بایستیم و توجه نداشته باشیم در برابر چه كسى ایستاده‌ایم و چه مى‌گوییم! خداوند این حالت را از علایم منافقان به شمار آورده است:

‌‌‌‌‌‌«وَ لایَأْتُونَ الصَّلوةَ اِلاّ وَ هُمْ كُسالى...»(1)

‌‌‌و نیز در روایتى وارد شده است، كسى كه نماز مى‌خواند، ولى دل به نماز نمى‌سپرد، آیا نمى‌ترسد كه او را به صورت الاغ مسخ كنم. آن قدر بى‌توجهى در نماز زشت و ناشایست است كه كسى كه بدان مبتلا گردد، مستحق این است كه به صورت الاغى مسخ شود؛ در واقع او انسان نیست. چطور ممكن است انسان در برابر بزرگى بایستد و هیچ توجهى به او نداشته و دلش جاى دیگر باشد، چه رسد به اینكه در برابر خداى جهان بایستد ـ خدایى كه همه هستى، همه خوبى‌ها و همه نعمت‌ها از اوست ـ و به اندازه توجه به یك انسان معمولى نیز به او اعتنا و توجه نكند!


1. توبه/54.

‌‌‌آیا وقتى انسان در برابر دیگرى ایستاده و با او سخن مى‌گوید، رویش را از او بر مى‌گرداند؟ و اگر چنین كند عقلا نمى‌گویند او دیوانه است؟ البته خداى متعال جسم نیست كه صورت ما به طرف او متمایل گردد، بلكه ارتباط و مواجهه با خدا توسط دل انجام مى‌گیرد، چرا كه او بر هر چیزى احاطه دارد و تنها با دل مى‌توان با او روبرو شد، حال اگر دل را از او منصرف سازیم و به نماز توجه نداشته باشیم، روى از خدا برگردانده‌ایم.

‌‌‌آیا كسى كه خداوند، از روى لطف، بدو اجازه داده در حضور او بایستد و با او سخن گوید و به درد دل و مناجات بپردازد ـ به جاى غنیمت شمردن این فرصت و شكر بر این نعمت بزرگ ـ جا دارد از او غافل گردد؟ شخصیتهاى بزرگ به راحتى به انسان بار نمى‌دهند و اجازه نمى‌دهند هركسى به خدمت آنها برسد، امّا خداوند متعال به جهت محبّت بى‌حدّش، در خانه‌اش را به سوى همه انسانها باز گذاشته و به آنها اجازه داده روى به سوى او داشته باشند. حال باید فرصت را غنیمت بشماریم و با تمام وجود روى به سوى او داشته باشیم و تنها توجهمان به سوى او باشد.

‌‌‌اگر كسى به خدا اعتقاد نداشت و معتقد نبود كه در محضر خداست طبیعى است كه به او اعتنایى ندارد، ولى كسى كه به خدا اعتقاد دارد و مى‌داند در برابر خدا ایستاده، بى‌اعتنایى او زشت و ناشایست است، لذا در روایت تعبیر «عجبت»(1) به كار رفته است: خداوند مى‌فرماید من تعجب مى‌كنم از اینكه بنده‌ام در برابر من مى‌ایستد؛ ولى نشاط و توجه ندارد.

اهمیت و ارزش نماز

‌‌‌از آنجا كه نماز اهمیّت شایانى دارد و تأثیر به سزایى در سعادت انسان مى‌گذارد، شیطان تمام سعى خود را صرف مى‌كند تا ما را از حقیقت نماز و از انجام نمازى كه مورد پذیرش خدا قرار گیرد، محروم‌سازد، لذا خاطره‌هاى فراوانى را به ذهن ما القا مى‌كند تا دل ما به نماز توجه نداشته باشد. البته شیطان بركسى تسلط ندارد و این ما هستیم كه به شیطان اجازه مى‌دهیم در


1. حالاتى مثل تعجب، ترس، اندوه و سایر احساسات، به موجود مادى كه به مادّه تعلّق دارد اختصاص دارد و خداى متعال منزّه است از اینكه از چیزى تعجب كند، یا بترسد و یا اندوهگین شود و اگر خداوند این تعابیر را درباره خویش به كار برده، خواسته است به زبان ما سخن گفته باشد.

قلب و دل ما جاى گیرد و با او انس مى‌گیریم و پیوسته با او سرو كار داریم و بالطبع در هنگام نماز نیز ما را به خود مشغول مى‌سازد.

‌‌‌بهترین راه براى تكامل و تقرّب انسان به خدا، نماز است و خدا به جهت عنایت به انسان و تكامل او، این عمل را واجب كرد و الا او نیازى به نماز ندارد. او تحت هر شرایطى، بر ما واجب كرده در اوقات پنجگانه نماز را به جاى آوریم؛ حتّى برخى از فقها فرموده‌اند: كسى كه در دریا غرق شده است باید با همان حال نماز بخواند و به خدا توجه قلبى داشته باشد، گرچه رو به قبله بودن و سایر شرایط از او ساقط مى‌گردد. این نیست جز نقش اساسى نماز در تكامل و سعادت انسان، لذا پیامبر مى‌فرماید: «الصَّلاةُ خَیْرُ مُوضُوع...»(1) و نیز امام رضا(علیه السلام)مى‌فرماید:

‌‌‌‌‌‌«الصَّلوةُ قُرْبانُ كُلِّ تَقى»(2)

‌‌‌شیطان به سبب كینه و دشمنى دیرینه با بنى‌آدم، سعى دارد آنها را از بهترین چیزها و با اهمیت‌ترین آنها محروم سازد و تلاش مى‌كند، انسان را از عوامل رشد و سعادت و تكامل خویش غافل سازد:

‌‌‌‌‌‌«قالَ فَبِعِزَّتِكَ لاَُغْوِیَنَّهُمْ اَجْمَعینِ»(3)

‌‌‌‌‌‌شیطان گفت: به عزّت و جلالت سوگند، همه خلق را گمراه خواهم كرد.

‌‌‌گاهى دو ركعت نماز و حتىّ دو ركعت نافله كه صحیح و با حال و توجه خوانده شود، موجب مى‌گردد گناهان انسان بخشوده شود، چون ممكن نیست انسان، با توجه و حال نماز بخواند و بداند در برابر چه كسى ایستاده، امّا از كرده‌هاى زشت خود پشیمان نگردد و تصمیم نگیرد، دیگر به گناه روى نیاورد.

‌‌‌در روایتى پیامبر مى‌فرماید: «اگر جلوى خانه كسى نهر آبى جارى باشد و او هر روز پنج بار خود را در آن نهر شستشو دهد، آیا چركى در بدنش باقى مى‌ماند؟ همانا نماز به مانند نهر آب است، پس آنگاه كه انسان نماز مى‌خواند، همه گناهانش بخشیده مى‌شود»(4)


1. جامع احادیث الشیعة، ج 4، ص 6؛ یا الحكم الزاهرة، ص 139.

2. كافى، ج 3، ص 265.

3. ص/82.

4. وسائل‌الشیعة، ج 3، ص 7.

‌‌‌اگر ما به ماهیت نماز پى‌برده و درست از آن بهره ببریم، دیگر در ما آلودگى باقى نمى‌ماند، ولى متأسفانه ما قدر نماز را نمى‌دانیم و آن را سرسرى مى‌گیریم؛ لذا هیچ فایده‌اى به حالمان نمى‌بخشد. پس نكته دوم این است كه در اهمیّت و آثار ارزشمند نماز بیاندیشیم، تا پى ببریم به اینكه با این نمازهاى فاقد حال و توجه و حضور قلب، خود را از چه فواید و بركاتى محروم ساخته‌ایم.

‌‌‌وقتى دو ركعت نماز موجب مى‌گردد، همه گناهان انسان آمرزیده شود، پایدارى در انجام نمازهاى شایسته و درخور پذیرش الهى، انسان را به والاترین درجات «قرب الى اللّه» نایل مى‌كند. حال با توجه به این نكات، چیزى جز ندامت و پشیمانى و حسرت در اثر از دست دادن آن منافع كلان، براى ما باقى نمى‌ماند.

‌‌‌وقتى ما صد تومان از دست مى‌دهیم حواسمان پرت مى‌شود و اگر گوهر گران‌بهایى و یا یك انگشتر، به ارزش صد هزار تومان، گم كنیم، تا مدتى آشفته خاطر مى‌گردیم و شبها خوابمان نمى‌برد؛ این در حالى است كه دو ركعت نمازى را كه به همه دنیا و لذّت‌هاى آن مى‌ارزد، از دست مى‌دهیم و ناراحت نمى‌گردیم!

‌‌‌اى كاش، مى‌دانستیم اولیاى خدا چه بهره‌هایى از نماز مى‌برند: برخى بزرگان مى‌فرمودند ـ شاید این مطلب مضمون برخى روایات نیز باشد ـ اگر پادشاهان دنیا مى‌دانستند نماز خواندن چه لذّتى دارد، دست از سلطنت مى‌كشیدند و به نماز روى مى‌آوردند. (از این لحن و سخن بر مى‌آید كه خودشان به این درجه از معرفت دست یافته بودند).

‌‌‌ما شبانه‌روز چقدر تلاش مى‌كنیم به لذّتهایى دست یابیم، حال این لذتها ممكن است از طریق خوراك و پوشاك تأمین گردد و ممكن است از راههاى دیگر. گاهى سالها زحمت مى‌كشیم و مقدّماتى را فراهم مى‌سازیم تا به لذتى برسیم؛ آن عالم مى‌فرماید: تمام لذّتهایى كه براى سلاطین وجود دارد، در برابر لذّتى كه انسان مؤمن از دو ركعت نماز مى‌برد، ناچیز است؛ اما آنها به لذّتهاى مادّى دلخوشند و از لذّت مناجات با خدا خبر ندارند.

‌‌‌براى جبران زیانهاى گذشته و استفاده بهتر از نماز و نیز از دست ندادن بركات و منافع مناجات با خدا، باید از نكات و دستورالعمل‌هایى كه در روایات و كلمات علما و اولیاى خدا و

نیز از توصیه‌هاى اخلاقى علماى اخلاق، كه یا خود با تجربه، ثمربخش بودن آنها را دریافته‌اند و یا از روایات استفاده كرده‌اند، بهره ببریم. (ارزش این نكته‌ها بى‌نهایت است، ولى چون مفت و ارزان به دست ما مى‌رسد، قدرش را نمى‌دانیم. هر روایتى كه در كتاب‌هاى روایى ضبط گردیده، از همه ثروتها و لذّتهاى دنیا بیشتر ارزش دارد).

اندیشه در نماز و عظمت خداوند

‌‌‌از جمله كارهایى كه براى تحصیل حضور قلب و توجه باید انجام داد، این است كه انسان، پیش از نماز لحظاتى را به تفكّر مشغول گردد و توجه خود را به خدا معطوف سازد، براى چند دقیقه در مصلاّ و جایگاه نماز، خود را از غیر خدا فارغ كند، دل را از افكار و خیالات واهى خالى سازد و با متمركز ساختن حواس خود و به فراموشى سپردن گرایش‌هاى دنیوى، سعى كند حضور قلب پیدا كند. البته با تفكّر و پشیمانى در اثر از دست دادن منافع معنوى نماز و جبران زیان و خسارت‌هاى گذشته، این مهم بهتر حاصل مى‌گردد.

‌‌‌قبل از شروع نماز، لازم است انسان افكار خود را كنترل كند و تا آنجا كه مى‌تواند توجه خود را به نماز و محل نماز و سجده معطوف دارد و یا اگر در جاى خلوتى است و كسى متوجه او نمى‌شود، راحت و سبك بنشیند تا فشارى به بدنش وارد نگردد و بعد از تمركز حواس، حضور خدا را تصور كند و به خود بباوراند كه در محضر خداى متعال قرار گرفته است.

‌‌‌ما ادّعا مى‌كنیم در حضور خدا هستیم و عالم در محضر خداست، ولى این تنها لقلقه زبان است و دلمان باور ندارد: وقتى در اتاق دور از چشم دیگران به سر مى‌بریم، رفتار خاصّى از ما سر مى‌زند و آنگاه كه متوجه شویم شخصى و حتىّ بچه‌اى ما را مى‌بیند، رفتارمان عوض مى‌شود! وقتى كه انسان در برابر همنوع خود مواظب رفتارش است و حواسش را جمع مى‌كند، اگر باور كند در حضور خداست و بداند خدا او را مى‌بیند، مسلّم از هرزگى دل و این سو و آن سو شدن آن جلوگیرى مى‌كند. اگر انسان خود را در برابر دیگرى ببیند، دلش آزاد نیست كه به این سو و آن سو توجه كند و روى به این سو و آن سو داشته باشد، بخصوص وقتى خود را در مقابل خدا ببیند و حضور او را درك كند، بیشتر دلش را كنترل مى‌كند و بهتر حضور او را درك

مى‌كند، یا وقتى در نماز «اللّه اكبر» مى‌گوید و باور دارد خدا از هركس بزرگتر است و عظمت او را كرانه نیست، لحظه‌اى از درك حضور او و توجه به او غافل نمى‌گردد. در ابتداى امر، ما ناتوان از درك عظمت خدا هستیم و تنها این الفاظ را بر زبان جارى مى‌سازیم و نمى‌توانیم عظمت و بزرگى خدا را توصیف كنیم: یعنى چه كه خدا بزرگ است؟ یا خدا چقدر از انسان و سایر موجودات والاتر و بزرگتر است؟ اصلا ذهن ما ظرفیت درك خدا را ندارد، گرچه انسان با توجه به آثار الهى و با سعى و تلاش و پیمودن مراحلى، تا حدى مى‌تواند عظمت خدا را درك كند.

‌‌‌امامصادق(علیهم السلام) روایت مفصّلى نقل مى‌كند كه زینب عطرفروش به خانه پیامبر آمد و از عظمت خداوند متعال سؤال كرد، پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در جواب به مقایسه عوالم و آسمان‌هاى هفت‌گانه و كهكشانها پرداختند و نیز خردى و كوچكى هر كدام را نسبت به دیگرى بیان كردند، از جمله فرمودند: «این زمین با آنچه درون اوست و آنچه بر روى اوست، در برابر آسمان اوّل به مانند انگشترى است كه در بیابانى پهناور افتاده باشد و همین طور آسمان اوّل در برابر آسمان دوم به مانند انگشترى است كه در بیابانى افتاده باشد»(1) این نسبت در مقایسه هر یك از عوالم به عالم بالاتر نیز وجود دارد و شكّى نیست مقایسه بین عوالم و كهكشانها انسان را به عظمت الهى رهنمون مى‌كند.

‌‌‌زمین با همه گستردگى و فراخى، در برابر خورشید خیلى كوچك است و همین طور خورشید قابل مقایسه با برخى ستارگان دیگر نیست و همه در فضایى شناورند و هیچ گاه با یكدیگر برخورد نمى‌كنند. علاوه كسى كه با هیئت جدید آشنا باشد، مى‌داند كه گاهى فاصله بین كهكشان‌ها میلیون‌ها سال نورى است. نورى كه هر ثانیه سیصد هزار كیلومتر مسافت را طى مى‌كند، حساب كنید در طول یكسال چقدر حركت مى‌كند، تا برسد به یك میلیون سال نورى! تازه وراى این كهكشان‌ها، عوالم دیگرى نیز هست، چرا كه ستارگان مرئى تنها زیورهاى آسمان اوّل هستند، در این‌باره خداوند مى‌فرماید:

«وَ زَیَّنا السَّمآءَ الدُّنْیا بِمَصابیحَ»(2)


1. بحارالانوار، ج 60، ص 85 ـ 83.

2. فصلت/12.

آسمان پایینتر را به چراغ‌هاى درخشنده زیور دادیم.

‌‌‌(تازه كسى از آسمان‌هاى دیگر خبر ندارد و حتى نمى‌تواند وسعت آنها را حدس بزند). شكّى نیست كه همه اینها بیانگر حكمت و عظمت بى‌كران الهى است. خداوندى كه با گفتن یك «كن» همه موجودات را آفریده ـ تازه این را ما مى‌گوییم و او نیاز به گفتن «كن» ندارد و اراده او براى آفرینش هستى كافى است ـ داراى چه قدرت و عظمتى است كه عالم و جهان با اراده او پدید آمد و با اراده او باقى است و هرگاه اراده نكند همه چیز نابود مى‌گردد.

‌‌‌پس وقتى انسان با توجه به عظمت آفرینش، تا حدّى عظمت خداوند را شناخت، باید در نماز متوجه باشد در برابر چه كسى ایستاده است. آیا در برابر چنین موجودى جا دارد به فكر نان، آب، لباس و خانه و وسایل دیگر باشد؟ مگر همه هستى، انسان‌ها، كره خاكى و دریاها و كوهها در برابر خدا چه ارزشى دارند كه انسان خدا را رها كند و به دنبال شكم و لباس و زن و بچه و بالاخره به دنبال دنیا برود؟ آیا انسان عاقل چنین مى‌كند؟

‌‌‌بنابراین از جمله امورى كه باعث مى‌گردد انسان حضور قلب پیدا كند، این است كه قبل از نماز در عظمت خداوند تفكّر كند و درك كند كه در برابر چه كسى ایستاده است و نیز دعاهایى را كه براى قبل از شروع نماز و نیز بعد از نماز وارد شده، بخواند. در هنگام نماز سعى كند معانى جملاتى را كه بر زبان جارى مى‌كند، تصور كند و در آنها بیاندیشد، چنانكه مرحوم میرزا جواد آقاى تبریزى در «اسرار الصلوة» به این مطلب سفارش كرده‌اند. طبیعى است وقتى انسان مى‌خواهد حرف بزند، ابتدا معانى الفاظ را در ذهن خود تصور مى‌كند و بعد سخن مى‌گوید، ولى ما عادت كرده‌ایم سریع نماز بخوانیم و مَجال تفكّر و اندیشیدن در معانى جملات را به خود نمى‌دهیم.

‌‌‌لازم است انسان با تأمل و توجه نماز بخواند و اگر قبلا ظرف یك دقیقه، یك ركعت مى‌خواند، اینك یك ركعت را ظرف دو دقیقه بخواند و این براى كسى كه مى‌خواهد به حضور خدا برود، وقت زیادى نیست. رفته رفته، توجه داشتن به معنا ملكه او مى‌گردد، چنانكه توجه به الفاظ ملكه اوست.

‌‌‌امام سجاد(علیهم السلام) مى‌فرماید:

«... وَ اِذا صَلَّیْتَ فَصَلِّ صَلاةَ مُوَدِّع»(1)

وقتى نماز مى‌خوانى فرض كن (در آستانه مرگ هستى) آخرین نمازت را مى‌خوانى.

‌‌‌ما وقتى نماز مى‌خوانیم، نمى‌دانیم كه موفق مى‌شویم نماز دیگرى بخوانیم یا نه، لذا امام مى‌فرماید فرض كن این آخرین نمازى است كه مى‌خوانى. اگر انسان بداند، از عمرش تنها به اندازه خواندن چند ركعت نماز باقى مانده است، حواسش را جمع مى‌كند و سعى مى‌كند نمازش را بهتر و شایسته‌تر به جا آورد، حال كه ما نمى‌دانیم عمرمان تا كى باقى است، فرض كنیم این آخرین نمازى است كه بجا مى‌آوریم. چنین تصورى باعث مى‌گردد در برابر شیطان مقاومت كنیم و او را از خود برانیم و از لحظات و دقایقى كه در نماز سپرى مى‌كنیم، بهره شایان ببریم. شكى نیست كه چنین حالتى در پدید آمدن حضور قلب مؤثر است. البته بعد از نماز نیز انسان نباید از خدا غافل گردد و از توجه و محضر خدا، روى برگرداند و به امور دیگر بپردازد.

‌‌‌آیا بعد از سالیانى كه از دوستتان دور مانده‌اید و اكنون موفق شده‌اید با او ملاقات كنید و از حضورش استفاده كنید، بعد از ملاقات، فوراً از جاى برخاسته و بدون خداحافظى از او جدا مى‌شوید؟ كسى كه به مجرد گفتن «السلام علیكم و رحمة اللّه و بركاته» از جاى برمى‌خیزد و به دنبال كارش مى‌رود، گویا تا حال نزد خدا زندانى بود و انتظار مى‌كشید هر چه زودتر درب زندان و قفس گشوده گردد، تا خود را نجات دهد!

‌‌‌لازم است بعد از نماز، انسان دست به دعا بلند كرده و به خود و دیگران دعا كند. در روایتى پیامبر نقل مى‌كنند كه خدا فرمود:

«مَنْ اَحْدَثَ وَ لَمْ‌یَتَوَضَّأْ فَقَدْ جَفانى وَ مَنْ اَحْدَثَ وَ تَوضَأَ وَ لَم‌یُصَلِّ رَكْعَتَیْنِ فَقَدْ جَفانى وَ مَنْ احدثَ و تَوَضَّأَ و صَلّى رَكْعَتَیْنِ وَ دَعانى وَ لَمْ‌اَجِبْهُ فیما سَأَلَنى مِنْ اُمُورِ دینِه وَ دُنْیاهُ، فَقَدْ جَفَوْتُهُ وَ لَسْتُ بِرَبٍّ جاف»(2)

كسى كه وضویش باطل شود و تجدید وضو نكند، به من جفا كرده است و نیز اگر


1. بحارالانوار، ج 69، ص 408

2. بحارالانوار، ج 80، ص 308.

وضو گرفت و دو ركعت نماز نخواند باز به من جفا كرده است و اگر وضو گرفت و نماز خواند و دعا كرد درباره امور دین و دنیایش، و او را پاسخ ندادم، به او جفا كرده‌ام و من پروردگار جفا كارى نیستم.

‌‌‌پس یكى از چیزهایى كه باعث توجه به خدا و جلب عنایت او مى‌گردد، همواره با وضو بودن است و چه بهتر كه انسان بعد از وضو دو ركعت نماز بخواند و بعد از نماز دعا كند و از خدا بخواهد لحظه‌اى او را به خود وانگذارد و او را از نظر دور نداشته و عنایتش را از او برندارد.

‌‌‌مگر یك وضو گرفتن و دو ركعت نماز چقدر وقت مى‌برد و چقدر مشقّت دارد كه خدا مى‌گوید: اگر دعاى او را اجابت نكنم به او ظلم كرده‌ام، این نیست جز عنایت خداوند و به آسانى نباید این عنایت را از دست داد.

‌‌‌كسانى كه بر این كار مداومت دارند و همواره با وضو هستند و بعد از وضو دو ركعت نماز مى‌خوانند و پس از او دعا مى‌كنند، بهره فراوانى از این كار برده‌اند و مسلم دعایشان به اجابت مى‌رسد، گرچه ممكن است دیر به اجابت برسد، چرا كه این به صلاح دید خدا بستگى دارد.

‌‌‌در ادامه حدیث معراج خداوند مى‌فرماید:

«وَ عَجِبْتُ مِنْ عَبْد لَهُ قُوتُ یَوْم مِنَ الْحَشیشِ اَوْ غَیْرِه وَ هُوَ یَهْتَمُّ لِغَد و عَجِبْتُ مِنْ عَبْد لایَدْرى اَنّى راض عَنْهُ اَوْ ساخِطٌ عَلَیْهِ وَ هُوَ یَضْحَكُ...»

و در شگفتم از بنده‌اى كه غذاى امروزش فراهم است و كوشش مى‌كند براى فرداى خود غذا ذخیره كند و نیز در شگفتم از بنده‌اى كه نمى‌داند من از او راضى یا خشمناكم، و در عین حال او همواره شاد و خندان است.

***