کتاب صوتی

پیوستاندازه
Audio icon معرفی کتاب «صهبای حضور»1.69 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ مقدمه معاونت پژوهش2.74 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ دعا4.74 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ مقدمه2.1 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه اول10.64 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه دوم8.4 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه سوم10.7 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه چهارم8.95 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه پنجم7.99 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه ششم7.29 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه هفتم7.18 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه هشتم9.35 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه نهم13.39 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه دهم6.92 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه یازدهم11.8 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه دوازدهم12.39 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه سیزدهم9.5 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه چهاردهم15.47 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه پانزدهم16.53 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه شانزدهم13.63 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه هفدهم12.31 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه هجدهم12.35 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه نوزدهم12.65 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیستم19.82 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیست‌و‌یکم14.48 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیست‌و‌دوم16.16 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیست‌و‌سوم8.62 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیست‌و‌چهارم14.08 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیست‌و‌پنجم11.32 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیست‌و‌ششم8.32 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیست‌و‌هفتم9.48 مگ

جلــسه نـهم

 

 

جلــسه نـهم

 

 

 

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَأَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ فَضْلِهِ وَإِجْلالَ حُرْمَتِهِ وَالتَّحَفُّظَ مِمَّا حَظَرْتَ فِیهِ، وَأَعِنَّا عَلَی صِِیَامِهِ بِكَفِّ الْجَوَارِحِ عَنْ مَعَاصِیكَ وَاسْتِعْمَالِهَا فِیهِ بِمَا یُرْضِیكَ، حَتَّی لا نُصْغِیَ بِأَسْمَاعِنَا إِلَی لَغْوٍ وَلا نُُسْرِعَ بِأَبْصَارِنَا إِلَی لَهْوٍ وَحَتَّی لا نَبْسُطَ أَیْدِیَنَا إِلَی مَحْظُورٍ وَلا نَخْطُوَ بِأَقْدَامِنَا إِلَی مَحْجُورٍ وَحَتَّی لا تَعِیَ بُطُونُنَا إِلّا مَا أَحْلَلْتَ وَلا تَنْطِقَ أَلْسِنَتُنَا إِلّا بِمَا مَثَّلْتَ وَلا نَتَكَلَّفَ إِلّا مَا یُدْنِی مِنْ ثَوَابِكَ وَلا نََتَعَاطَی إِلّا الَّذِی یَقِی مِنْ عِقَابِك؛ پروردگارا! بر محمد و اهل‌بیتش(علیهم السلام) درود فرست و آگاهی نسبت به فضیلت ماه مبارک و تعظیم حریم آن و پرهیز از آنچه را در این ماه بر ما حرام کرده‌ای، به ما الهام و عنایت فرما. ما را در این ماه، با آلوده ‌نکردن اعضا و جوارحمان به نافرمانی‌ها از خودت و به‌کارگرفتن آنها در راه رضایت، به روزه‌داری آن موفق بدار تا به سخنان بیهوده گوش فرا نداده، به امور بی‌ارزش چشم ندوزیم؛ دستانمان به‌سوی امور ‌حرام دراز نشود؛ در اعمال ناشایست گام نزنیم؛ شکم‌هامان را جز حلال پر نکند؛ زبانمان جز به آنچه تو می‌فرمایی، نچرخد؛ جز در کاری که تو تکلیف کردی نکوشیم و جز به ‌آنچه ما را از عقاب تو حفظ می‌کند، دست نزنیم.

امام سجاد(علیه السلام) پس از انجام مقدمات دعا و آداب مخصوص به آن، اکنون، بخش اصلی دعا را با صلوات بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اهل‌بیتشان(علیهم السلام) آغاز فرمودند. پیش‌ازاین و در ابتدای مباحث، گفته شد که یکی از ویژگی‌های دعاهای امام زین‌العابدین(علیه السلام) آن است که در

ابتدا یا در خلال غالب ادعیه، هر فراز با «صلوات بر محمد و آل محمد(علیهم السلام)» آغاز می‌شود، و در این بخش نیز حضرت(علیه السلام) چنین آغاز کرده‌اند. در ادامه، قبل از هر خواسته‌ای، از خدای متعال می‌خواهد تا معرفت، نسبت به فضیلت و حرمت این ماه و توفیق به انجام ‌رساندن وظایفی که در این ماه بر ما مقرر شده است، به ما الهام و عنایت فرماید.

حضرت(علیه السلام) اولین درخواست خود را مطابق با یک اصل روان‌شناختی و دستور تربیتی بیان فرمودند. آن اصل روان‌شناختی این است که انسان برای گام ‌نهادن در هر مسیری و طی ‌کردن صحیح آن، باید نسبت به آن مسیر شناخت صحیحی داشته باشد. انسان موفق کسی است که به کار و فعالیتی وارد شود که به آن آگاهی داشته باشد، و اشتغال به آن فعالیت و درصد اهتمام و موفقیتش در آن کار منوط به مقدار شناختی است که درباره آن دارد. مقاومت و پایداری وی در آن کار، به اندازه آگاهی وی از زوایای آن فعالیت است.

همه کسانی که وارد ماه مبارک رمضان می‌شوند، و از خداوند طلب توفیق کرده، روزه می‌گیرند و دیگر عبادات را انجام می‌دهند، یک‌سان نیستند. تفاوت‌های موجود بین روزه‏داران و اهمیت و ارزشی كه به این ماه می‌دهند، ریشه در معرفتشان نسبت به این ماه عظیم دارد. برخی روزه را عبادت و تكلیفی شاق می‌بینند كه به گردن ما گذاشته شده است؛ گروه دیگر آن را بزرگ‌ترین توفیقی می‌دانند که از طرف خداوند به آنها هدیه شده است. ایشان چنان دید مثبتی نسبت به روزه دارند که حتی به پیشواز آن می‌روند؛ گویی به ماه رمضان خوشامد می‌گویند. همه این تفاوت‌ها، و طیف وسیعی که بین این دو گروه قرار می‌گیرند، به نوع نگاه آنان به این ماه، و شناختشان از عظمت و فضایل آن بازمی‌گردد؛ بنابراین، مناسب است تا مسئله شناخت و معرفت نسبت به این ماه و فضایل و حرمت آن که بسیار مهم است اولین خواسته ما از خداوند باشد.

خواسته بعدی حضرت(علیه السلام)، توفیق الهی است، برای خودداری از آنچه او نمی‌خواهد و نهی می‌کند. این فراز از دعا شاید اشاره‌ای باشد به اینكه روح روزه، خودداری و امساک است.(1) از ویژگی‌های این ماه و این عبادت، یعنی روزه، همین است که انسان از ابتدا بنا را بر خودداری می‌گذارد: خودداری از انجام هر مفطری؛ خودداری از بسیاری خواسته‌ها و تمایلات نفسانی.

سؤال: چرا خداوند متعال انسان‌ها را به صرف‏نظر ‌کردن از خواسته‌هایش موظف كرده است؟ طیف وسیعی از مؤمنان، جوانان و نوجوانانی که تازه به سن تکلیف شرعی رسیده‌اند، تا پیرمردان و پیرزنانی که گاه قریب به صدسال از خداوند عمر گرفته‌اند و همچنین بسیاری از افرادی که در کارهای سخت اشتغال دارند، مکلف به روزه‌اند. افزون بر این، طاقت‌فرسا‌ بودن روزه در ایام گرم و طولانی تابستان، به‌ویژه در بعضی اقلیم‌های گرم، خود داستان دیگری است. همه این امور نشان‌دهنده تکلیف شاقّی است که خداوند بر ذمه مؤمنان نهاده است. چرا خداوند متعال در این ماه، انسان را به خوردن غذاهای خوب، ورزش و اقدامات دیگر در راستای سلامت و تندرستی، توصیه نکرده است تا بتواند در همه میادین، آماده کار و فعالیت باشد؟ حکمتش چیست؟

پاسخ: برای یافتن پاسخ صحیح برای این سؤال باید فلسفه وجودی انسان در این عالم روشن شود. انسان، بر ‌اساس نوع خلقتش، مانند همه حیوانات دیگر، دارای


1. فقهای شیعه(رحمهم الله) با استفاده از آیات و روایات، روزه را «امساک و خودداری از انجام مفطرات» معنا کرده‌اند. در منابع حدیثی و فقهی، ابواب مختلفی در مقام بیان مفطرات روزه با عناوین امساک از اکل و شرب، امساک از ارتماس در آب، امساک از جماع، امساک از کذب به خدا، رسول و ائمه(علیهم السلام) و... آمده است؛ بنابراین ماهیت این تکلیف الهی خودداری و امساک است. ر.ک: محمدبن‌الحسن الحر العاملی، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، کتاب الصوم؛ العروه ‌الوثقی، کتاب الصوم و... .

مجموعه‌ای از خواسته‌های غریزی و فطری است. این تمایلات خودبه‌خود هیچ حدومرزی نمی‌شناسد و هرآنچه از خوردنی‌ها، آشامیدنی‌ها، کشش‌های جنسی و... برای وی لذت‌بخش‌تر باشد به آن تمایل بیشتری دارد و همه همّ‌وغمّ وی یافتن راهی برای لذت‌بخش‌تر‌ کردن و بیشتر بهره ‌بردن از آن است. البته تنها عامل تعدیل‌کننده این اشتهای سیری‌ناپذیر انسان، ضعف و ناتوانی او در اثر پیری یا بیماری و امثال آن است.

به همین دلیل هر دستور و خواسته‌ای که در برابر این تمایلاتش بوده، به‌گونه‌ای درصدد محدودیت او باشد، خوشایند وی نخواهد بود. علاوه بر این، گاه منهیات و ممانعت‌ها خودْ تحریک‌کننده است. وقتی به بچه بگویید این غذا را نخور یا با آن وسیله بازی نکن، او حریص‌تر می‌شود؛ چون اساساً انسان از محدودیت گریزان و طبعاً آزادی‏‌طلب است: بَلْ یُرِیدُ الإنْسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَه؛(1) «آدمیزاد طالب رهایی و بی‏‌بندوباری است».

البته خواسته‌های انسان همیشه یک‌سان نیست، بلکه در طول عمر، تمایلاتش تغییر می‌کند. پس از سپری ‌شدن بخشی از عمر، تمایلات قبلی جای خود را به خواسته‌های جدیدی که به‌صورت ناآگاهانه از قبل در وی بوده است، داده، آرام‌آرام خواسته‌های جدید ظهور می‌کنند.

حس کنجکاوی، غریزه گرسنگی و تشنگی، ارتباط عاطفی با والدین و دیگر افرادی که انسان با آنها در ارتباط است، بازی کردن و... ازجمله تمایلات انسان است که از دوران کودکی فعلیت داشته و ارضای صحیح و کامل هرکدام برای وی لذت‌بخش بوده است. اما پس از مدتی، متوجه می‌شود که بر‌اثر محدودیت‌های موجود، ارضای کامل همه تمایلات برای وی ممکن نیست و به‌ناچار باید از برخی


1. قیامه (75)، 5.

امساک، و آن را فدای بقیه كند؛ باید انتخاب و گزینش كند. انسان از این طریق آرام‌آرام به مرتبه عقلانیت و تفکرْ نزدیک و آماده قانون‌پذیری می‌شود. ازاین‌پس «باید» و «نباید» برای وی معنادار خواهد بود. او با این امساک و گزینش‌ها یاد می‌گیرد که باید باارزش‌ترها را بر بقیه ترجیح داد؛ البته تمایلات و خواسته‌های فطری در انسان بر ‌اساس حکمت است و لغو نیست. خداوند متعال برای هرکدام جای مصرف خاص قرار داده است، اما گاه در مقام عمل و ارضای تمایلات، این خواسته‌ها تزاحم پیدا می‌کند، و هنگام تزاحم خواسته‌ها، برخی باید ارضا و برخی نباید ارضا شود؛ اما کدام میل باید و کدام میل نباید ارضا شود؟ کدام را باید بر بقیه ترجیح داد؟

از مشکلات اساسی انسان، عدم آگاهی و شناخت درست نسبت به این امور است. ای‌بسا در مواردی به گمان خود تشخیص درست داده و انتخاب صحیحی کرده است، ولی بعد متوجه اشتباه خود شده است. این تشخیص‌های اشتباه و تصمیم‌های ناصحیح به انسان می‌فهماند که او برای رسیدن به شناخت‌های درست و گرفتن تصمیم‌های صحیح، به منبع کامل‌تری نیاز دارد؛ منبعی که بداند چه چیزی برای انسان خوب است و چه اموری به صلاح وی نیست؛ تشخیص بدهد که چه اموری را «باید» و چه اموری را «نباید» انجام دهد.

خداوند در وجود انسان منبعی غنی به نام عقل قرار داده است که تا حدی مصالح و مفاسد را تشخیص دهد و در این عرصه بسیاری از مشکلات انسان را حل کند. اما انسان به مرور زمان و با تجربه می‌فهمد که این منبع معرفتی نیز کافی نیست. بسیاری از میدان‌های معرفتی و تصمیم‌های مهم، از حیطه تشخیص یا توان عقل عادی خارج است؛ به همین دلیل او هنوز خود را نیازمند نیرو و منبعی ماورایی، و برتر از انسان و توان او می‏بیند. این نیروی برتر همان وحی و شرایع الهی است. ویژگی شریعت و دین، رفع همین مشکل است. دین رفع‌کننده نیازهای

متعالی و برتر انسان است: او را هدایت می‌کند و راه صحیح را از ناصحیح به او می‌شناساند. پس مشکل شناخت و نقص معرفتی انسان با دین حل می‌شود.

مشكل دوم انسان كه شاید از مشکل معرفتی و شناختی سخت‌تر باشد، تن ‌دادن به احکام الهی در عمل است. انسان سال‌ها به‌گونه‌ای آزاد زندگی کرده است؛ به‌ویژه در دوران کودکی که بر دست‌یابی به خواسته‌هایش عادت کرده است. تاکنون او هرچه دلش می‌خواست، انجام می‌داد؛ به‌گونه‌ای‌که گویی والدین، نوکر و خدمتکار وی بوده‌اند. بر‌اثر زیاده‌روی در آزاد‌ گذاشتن فرزندان، آنها احساس آزادی و رهایی بی‌حدوحصری کرده‌اند؛ گو اینکه درهرحال فرزند باید تا سنین خاصی، تا حدی آزاد و امكان فعالیت و بازی برایش فراهم باشد؛ چراکه این نوع فعالیت‌های آزاد، فراهم‌کننده زمینه رشد آنهاست. در دستورهای دین مقدس اسلام به این نیاز ضروری کودکان بسیار توجه شده است. دراین‌زمینه از سیره و سنت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و ائمه معصوم(علیهم السلام) گزارش‌های بسیاری در منابع روایی و تاریخی نقل شده است.(1)

وقتی کودک، در رفع نیازها و خواسته‌هایش آزاد و رها باشد، هیچ منع نشود و هیچ سختی و مشقتی را در زندگی تحمل نکند، شکی نیست که چنین کودکی در سنین بالاتر و مرحله پذیرش قانون و امرونهی‌ها دچار مشکل خواهد شد؛ به‌خصوص اگر جنبه‌های دینی تربیت و دستورهای شرع مقدس در تربیت کودک کمتر مراعات شود و این آزادی‌های بی‌حدوحصر همچنان ادامه یابد و سنین بالاتر را نیز دربرگیرد، مشکل همچنان افزایش خواهد یافت؛ مثلاً بر ‌اساس دستورهای دین مبین اسلام، کودکان را باید از شش یا هفت‌سالگی با برخی دستورهای دینی


1. قَالَ النَّبِی(صلى الله علیه وآله): «الْوَلَدُ سَیِّدٌ سَبْعَ سِنِینَ وَعَبْدٌ سَبْعَ سِنِینَ وَوَزِیرٌ سَبْعَ سِنِینَ فَإِنْ رَضِیتَ خَلَائِقَهُ لِإِحْدَی وَعِشْرِینَ سَنَه وَإِلَّا ضُرِبَ عَلَی جَنْبَیْهِ فَقَدْ أَعْذَرْتَ إِلَى اللَّه» (محمدبن‌الحسن الحر العاملی، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج21، ص476).

آشنا و آنها را به روشی صحیح، به انجام برخی اعمال و تکالیف سهل و آسان ترغیب کرد.(1) این نوع تربیت، آرام‌آرام کودکان را به قانون‌پذیری آشنا و زمینه مسئولیت‌پذیری و تن ‌دادن به تکلیف را در آنها زنده می‌کند. وقتی چنین نباشد و کودکان بیش‌ازاندازه آزاد باشند، دوران کودکی آنها طولانی خواهد شد و اساساً بایدونباید برای آنها، حتی در سنین بالاتر معنا نخواهد داشت. متأسفانه در جوامع امروزی برای کودکان و رفتارهایی که از آنها سر می‌زند، در خانه، گاه، هیچ محدودیتی وجود ندارد و گاه در جامعه محدودیت‌های بسیار کمی مشاهده می‌شود. در مقابل، انواع و اقسام لذت‌ها و ابزارهای لذت‌بخش مهیاست. کودک در رفتارهایی که دارد، به‌جای‌آنکه تنبیه و متوجه اشتباهاتش شود، به صورتی خودکار از سوی والدین یا دست‌اندرکاران جامعه تشویق می‌شود. طبیعی است که با این نوع رفتار با کودکان، نوجوانان و جوانان، آنها روز‌به‌روز بر اعمال ناشایست خویش ترغیب و تهییج خواهند شد. چنین کودکان و نوجوانانی که به اصول و آداب تعلیم‌وتربیت آشنا نشده و آزاد، رها و لذت‌خواه بار آمده‌اند، در سنین قانون‌پذیری دچار اضطراب و سرگردانی عجیبی خواهند شد. آنها دیگر دارای روحیه قانون‌پذیری نخواهند بود و به‌عکس قانون‌گریز خواهند بود. طبیعی است که دائماً با قانون و مجریان قانون و هر امر محدودکننده‌ای درگیری فکری یا احیاناً فیزیکی خواهند داشت.

البته باید توجه داشت که در همه این امور، افراط و تفریط‌ در هر مرحله‌ای


1. عَن أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَن أَبِیه(علیهما السلام) قَالَ: «إِنَّا نَأْمُرُ صِبْیَانَنَا بِالصله إِذَا كَانُوا بَنِی خَمْسِ سِنِینَ فَمُرُوا صِبْیَانَكُمْ بِالصله إِذَا كَانُوا بَنِی سَبْعِ سِنِینَ وَنَحْنُ نَأْمُرُ صِبْیَانَنَا بِالصَّوْمِ إِذَا كَانُوا بَنِی سَبْعِ سِنِینَ بِمَا أَطَاقُوا مِنْ صِیَامِ الْیَوْمِ إِنْ كَانَ إِلَی نِصْفِ النَّهَارِ أَوْ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ أَوْ أَقَلَّ فَإِذَا غَلَبَهُمُ الْعَطَشُ وَالْغَرَثُ أَفْطَرُوا حَتَّی یَتَعَوَّدُوا الصَّوْمَ وَیُطِیقُوهُ فَمُرُوا صِبْیَانَكُمْ إِذَا كَانُوا بَنِی تِسْعِ سِنِینَ بِالصَّوْمِ مَا اسْتَطَاعُوا مِنْ صِیَامِ الْیَوْمِ فَإِذَا غَلَبَهُمُ الْعَطَشُ أَفْطَرُوا» (ابی‌جعفر محمدبن‌یعقوب‌بن‌اسحاق الکلینی الرازی، اصول کافی، ج3، ص409).

مشکل‌ساز است؛ هم آزادی‌ها و رها‌کردن‌ها باید بر ‌اساس اصول و معیارهای صحیح باشد و هم محدودیت‌ها و کنترل‌ها.

همه آنچه گفته شد، در حیطه مسائل عقل عملی بوده است. این دو‌گانگی در رفتارها، در دوگانگی در نگرش‌ها ریشه دارد؛ یعنی اگر انسان به این نتیجه برسد که خود به وجود آمده است و کسی خالق او نیست، پس کسی یا قانونی نباید خارج از اراده او برای وی حقی تعیین کند و محدودکننده وی باشد؛ اما اگر معتقد شد به اینکه او را خالقی آفریده و برای آفرینش وی برنامه‌ای تهیه دیده و بر ‌اساس همان برنامه، سعادت دنیوی و اخروی‌اش معین و مشخص شده است، و او برای رسیدن به آن سعادت و کمال، راه مشخصی را «باید» طی کند و «نباید» در بیراهه قدم گذارد، اینجاست که انسان محدود به حدود می‌شود و گاه به‌‌رغم میل باطنی‌اش باید ملزم به انجام فعلی شود یا آن را ترک كند.

درزمینه عقاید و مسائل عقل نظری نیز همین دو نگرش وجود دارد: گروهی عالم هستی را نظام حساب‌شده‏ و دقیقی می‌دانند که توسط یك گرداننده دانا و حکیم با طرح و نقشه‌ای دقیق و ماهرانه و با هدفی معین و مشخص پی‌ریزی شده است که الهیون، آن کارگردان و طراح حکیم را خدا می‌نامند. در مقابل نیز نگرشی است که تمام عظمت این عالم مرموز و پیچیده را امری تصادفی و اتفاقی می‌دانند: پیدایش مواد اولیه، تغییرات و تحولات بعدی، پیدایش موجودات عالم با آن همه نظم و حساب دقیق و آنچه جهان در پیش روی دارد، همه‌وهمه را تنها اتفاق و حادثه‌ای می‌دانند که خود‌به‌خود و بدون طرح، برنامه و مدیریتی معین، محقق شده است.

درزمینه مسائل نظری مبنای ما روشن است. ازنظر اسلام و ادیان دیگر، تحقق این عالَم، تحقق تصادفی، عبث و بیهوده نبوده است و پایانش هم عبث و بیهوده نخواهد بود؛ بلکه جهان هستی را موجود حکیم و دانایی که ما او را خدا می‌نامیم، آفریده است. اما در مسائل رفتاری، مطلب به این وضوح و روشنی نیست: به وجود خدا و

مخلوق بودن خویش معتقدیم، اما عملاً در بسیاری امور، خداوند و احکام و قوانینش در حاشیه است. اساساً دین در متن زندگی نیست؛ اساس زندگی، امور دیگری است. البته در کنار مسائل گوناگون زندگی، اشتغالات، فعالیت‌های گوناگون، تفریحات و مانند اینها، دین‌داری و گاه‌به‌گاه نماز خواندن، روزه گرفتن و مانند آن هم بخشی از زندگی ماست؛ اما دین در کنار و حاشیه آن است.

وقتی چنین شد، اصل در زندگی، آزادی و رهایی است. انسان دوست ندارد کوچک‌ترین مانعی بر سر راه لذت‌هایش قرار بگیرد و آنها را محدود کند: بَلْ یُرِیدُ الإنْسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَه. محدودیت‌ها و قوانین هم تاآنجا‌که ممکن است باید در راستای تحقق همین امر باشد.

اما اگر فلسفه زندگی انسان، فلسفه الهی و بر اساس شناخت و رعایت حدومرزهای دینی باشد، وضع به‌گونه‌ای دیگر خواهد شد. این یعنی تقوای حقیقی و حقیقتاً پروای الهی‌ داشتن. انسان متقی انسانی است که تنها از ترس عقابْ قوانین و حدومرزها را رعایت نمی‌کند؛ بلکه چون به بندگی خویش معتقد است، خویش را می‏پاید؛ قانون‏شناس و قانون‏گراست؛ و حتی اگر ضابط و ناظری نباشد حدود را رعایت می‌كند؛ زیرا از ابتدا پذیرفته است كه رفتارهایش مرز دارد؛ قانون دارد؛ «باید» و «نباید» دارد؛ «خوب» و «بد» دارد؛ و خوب‌هایش را باید انجام داد، و بدهایش را نباید انجام داد؛ یعنی اگر آن مسائل نظری و جهان‌بینی‌اش حل و کامل باشد و به آن باور داشته باشد، در مرحله عمل نیز چنین خواهد بود. البته کسب چنین تقوایی در دنیایی که دارای فرهنگی ناسازگار با آن است، کاری بس مشکل است. پس راه حل چیست؟

گفتیم که ما دو مشكل اساسی داریم:

مشکل اساسی اول شناختن قانون است. اساساً «خوب» یعنی چه تا در قانون به آن امر شود، و «بد» یعنی چه تا در قانون از آن نهی شود؟

گروهی معتقدند که معیار خوب و بد امور، پسند و ناپسند ‌بودن آن در نظر جامعه انسانی است. دیدگاه مقابل معتقد است که معیار خوب و بد ‌بودن امور، رضایت یا عدم رضایت خداوند است؛ یعنی آنچه که در راستای کمال و سعادت انسان باشد خوب است، و آنچه در این راستا نیست یا مخالف آن است، خداوند آن را خوب نمی‌داند. همه قوانین و احکام الهی بر این اساس تعیین و تشریع شده است.

اگر چنین است، پس به حکم عقل، پس از اعتقاد به خداوند و قبول تشریع ادیان توسط او، باید به سراغ شناخت دین و احکام دین رفت؛ یعنی عقل می‌گوید: تا نفهمی چه ‌چیزی خوب و چه ‌چیزی بد است، در مرحله عمل، چگونه عمل ‏خواهی کرد تا به سعادت برسی؟

اما مشكل اساسی دوم در مرحله عمل است. انسان به بسیاری از امور واقف است و ازنظر شناخت و آگاهی مشکلی ندارد، اما در مرحله عمل بدان پایبند نیست. ما در خوردوخوراک، پوشاک، خرید لوازم زندگی، رفیق ‌شدن با دیگران، انتخاب همسر، انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب شغل، هزینه ‌کردن سرمایه، قبول برخی مسئولیت‌ها، تن‌ دادن به برخی کارها و...، گاه به خوب و بد دو طرف مسئله واقفیم، ولی بد را انتخاب می‌کنیم، چرا؟ دلیل این کار انس و عادتی است كه با لذت‌های زندگی دنیا پیدا كرده‌ایم، و تجربه این لذت‌ها، مانع دخالت عقل در تصمیم‌گیری ماست. با این خصلتی که در انسان وجود دارد، اگر خداوند او را در همین مرحله رها و به یک بار ابلاغ پیام، توسط پیامبرانش اکتفا می‌کرد، کار انسان به پایان خوبی ختم نمی‌شد. اما لطف خداوند به بندگانش بیش‌ازاین است. خداوند تنها به بیان و ابلاغ فرمان‌ها و دستورهایش اکتفا نکرده است، بلكه، علاوه بر بیان احکام شریعت، تربیت و آموزش انسان را به شیوه‌های گوناگون به عهده گرفته است و با انواع و

اقسام وسایل و اسباب، او را به انجام درست وظایف و طی ‌کردن صحیح طریق، یاری می‌رساند تا انسان، در نتیجه این تربیت‌ها، هدایت‌ها و کمک‌ها، با عادت‌های بد خویش مبارزه کند و خود را منضبط و تابع قانون خدا بار آورد.

یكی از بهترین روش‌های پرورش یافتن و تربیت ‌شدن كه در علم تعلیم و تربیت و روان‌شناسی نیز مورد تأیید است، تمرین و ممارست در کارهاست. انسان با تمرین عملی، آرام‌آرام قادر خواهد بود تا مشکل‌ترین كارها را نیز انجام دهد. برنامه‌های تمرینی برای کارهای طولانی‌مدت، بسیار مؤثر است. بسیاری از قهرمانان ورزش برای انجام برخی حرکات سخت و مشکل، مدت‌ها تمرین می‌کنند؛ همچنین بسیاری از سالکان و عارفان برای پیدا‌ شدن برخی ملکات نفسانی یا ریشه‌کن ‌کردن برخی عادات ناپسند، مدت‌های مدیدی وقت، صرف تمرین می‌کنند تا موفق به انجام فعل یا ترک عادتی شوند. کسانی که درصدد مبارزه با شیطان‌اند و می‌خواهند بر نفس خویش مسلط شوند، به یك برنامه تمرینی طولانی و سخت احتیاج دارند. دین مقدس اسلام نیز برای تربیت و پرورش انسان و برای آنکه برخی عادات ناپسند را در او ریشه‌کن، و ملکات نفسانی مثبت و خوب را جای‌گزین کند، بهترین برنامه تمرینی را تشریع و با دست با‌کفایت انبیای الهی، در قالب دین و شریعت به بندگان خدا ابلاغ کرده است. ازجمله مهم‌ترین این برنامه‌ها روزه است: كُتِبَ عَلَیْكُمُ الصِّیَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون،(1) نه‌تنها برای مسلمانان، بلکه برای همه امت‌های پیشین نیز چنین بوده است. این برنامه صرفاً برای آگاه ‌کردن بندگان خدا از احکام و دستورهای دین نیست، بلکه برنامه‌ای عملی و تمرینی، برای پایبند کردنشان به دین و درنتیجه متقی‌ بار آوردن آنهاست. بنابراین فلسفه روزه منضبط بار


1. بقره (2)، 183.

آمدن و رعایت مقررات الهی است. تمام اهمیتی که به ماه مبارک رمضان و روزه آن داده شده است، همین است: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون». وقتی روزه و دستور کفّ و خودداری در انسان اثر کرد و انسان منضبط بار آمد، آن‌گاه خود را به‌راحتی کنترل می‌کند و کنترل دل، چشم، گوش، زبان، دست، غرایز، تمایلات و... برای چنین شخصی آسان خواهد بود. او به‌راحتی به سخت‌ترین تکالیف تن خواهد داد.

امام سجاد(علیه السلام) در این فراز از دعا فرمودند: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَأَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ فَضْلِهِ وَإِجْلالَ حُرْمَتِه. بعد از حمد و ثنای الهی این اولین درخواست از خداوند است: «خدایا! معرفت فضل، شرف و بزرگداشت احترام این ماه را به ما الهام كن». وَالتَّحَفُّظَ مِمَّا حَظَرْتَ فِیه؛ «و خود نگه‌داری از آن چیزی را كه تو منع كردی، به ما الهام کن».

حضرت(علیه السلام) در این فراز از دعا اشاره دا‏رند که روح روزه، خودداری ‌كردن از منهیات الهی است. البته منظور، یا نهی تحریمیِ خاص است؛ مثل نهی از انجام مُفطرات روزه، یا مطلق نهی تحریمی؛ یعنی گناه، یا نهی تنزیلی‌ای که محرمات و غیرمحرمات را نیز شامل می‌شود.

مراتب روزه

در روزه، علاوه بر تمرین کفّ‌نفس و خود‌کنترلی، الطاف دیگر الهی نیز نهفته است. انسان بر ‌اساس غرایز خود، هنگام افطار یا سحر غذا میل می‌کند؛ اما چون به دستور شریعت قبل و بعد از زمان‌ها، از این خوردن خودداری کرده، و شرع مقدس نیز خوردن افطاری و سحری را عملی استحبابی قرار داده است، افطاری و سحری ‌خوردن نیز از این جهت مشمول عنایات الهی می‌شود. درحقیقت تشریع روزه از طرف خداوند، لطف مضاعف به بندگان مؤمن است. همچنین جهت نوع خودداری‌ها، کیفیت و کمیت آن متفاوت است. به همین دلیل روزه، دارای

مراحل و مراتب مختلفی است؛ و امام سجاد(علیه السلام) همه آن مراتب را در چهار مرتبه مشخص، بیان فرموده‌اند:

مرحله نخست: وَأَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ فَضْلِهِ وَإِجْلالَ حُرْمَتِه، خودداری از مفطرات است. این مرتبه از روزه، قدم اول خود‌داری و کفّ نفس است و شامل همه مسلمانان می‌شود، و درواقع کلاس اول روزه‌داری است، اما بهره‌مندی از این واجب الهی به این مرحله محدود نیست.

مرحله دوم: وَأَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ فَضْلِهِ وَإِجْلالَ حُرْمَتِهِ وَالتَّحَفُّظَ مِمَّا حَظَرْتَ فِیهِ وَأَعِنَّا عَلَی صِیَامِهِ بِكَفِّ الْجَوَارِحِ عَنْ مَعَاصِیك، خودداری از همه گناهان است؛ نه‌تنها از خوردنی‌ها و آشامیدنی‏ها و دیگر مفطرات و مبطلات روزه باید اجتناب کرد، بلكه تمرینی یک‌ماهه برای خوددرای از همه گناهان است. در این مرتبه و مرحله از روزه‌داری، همت و استعداد بیشتری لازم است. در این مرحله قوانین و مقررات برای روزه‌دار دقیق‌تر و سخت‌تر است. البته بین این دو مرتبه، مراتب متعددی وجود دارد؛ چراكه گناهان دارای انواع و اقسام گوناگونی است. ترک بعضی از گناهان بسیار آسان است، اما ترک برخی دیگر یا ترک همه این گناهان، حتی ظنون و فعالیت‌های ذهنی(1) و كنترل اموری که به قلب، خیال و چیزهای دیگر مربوط می‌شود، بسیار مشكل است. درهرحال همه این ترک‌ها و کنترل‌ها جزو مرتبه دوم روزه‌داری است. فرمودند: برای انجام درست روزه‌داری، ما را یاری ده تا معاصیت را ترك گوییم. این ترک معاصی دیگر به مفطرات محدود نیست، بلكه مقصود مرحله‌ای بالاتر از روزه عادی است. مقصود حضرت(علیه السلام) تحفظ تمام اندام‏ها و جوارح از هر گناهی است.


1. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ... (حجرات، 12).

مرحله سوم: وَأَعِنَّا عَلَی صِیَامِهِ بِكَفِّ الْجَوَارِحِ عَنْ مَعَاصِیكَ وَاسْتِعْمَالِهَا فِیهِ بِمَا یُرْضِیكَ حَتَّی لا نُصْغِیَ بِأَسْمَاعِنَا إِلَی لَغْوٍ وَلا نُسْرِعَ بِأَبْصَارِنَا إِلَی لَهْوٍ وَ...، در این مرتبه، روزه‌دار نه‌تنها از مفطرات و هر ‌گناه دیگری از هر نوع، بلکه از اموری چون مكروهات و مشتبهات نیز خودداری می‌کند. این امور گو اینكه حرام نیست، اما خداوند آنها را دوست ندارد. ماه مبارک رمضان تمرینی یک‌ماهه برای چنین افرادی است تا از مشتبهات نیز خودداری کنند.

مرحله چهارم: حضرت(علیه السلام) می‌فرمایند: وَأَعِنَّا عَلَی صِیَامِهِ بِكَفِّ الْجَوَارِحِ عَنْ مَعَاصِیكَ وَاسْتِعْمَالِهَا فِیهِ بِمَا یُرْضِیك، یعنی وقف خداوند‌ بودن در طول ماه مبارک رمضان. این مرتبه از روزه، مرتبه «خواص» است. در این مرتبه روزه‌دار هیچ‌كاری برای غیرخدا انجام نمی‌دهد. مرتبه سوم روزه‌داری، کفّ از مكروهات و مشتبهات بود، یعنی دیگر خبری از کفّ از مباحات نبود. ای‌بسا روزه‌دار به انجام عمل مباحی میل دارد و خداوند هم منعی نكرده است و او انجام می‌دهد. اما در مرتبه چهارم، صائم در تمام افعال، حرکات، سکنات، نیات، ذهنیات، خیالات و اموری که به دل مربوط است تنها خدا را می‌بیند و بر اساس رضایت او عمل می‌کند.

فرمودند: ما را یاری کن تا اندام‏ها و قوایمان را در راهی به كار ببریم كه موجب رضای توست؛ به‌گونه‌ای‌که: حَتَّی لا نُصْغِیَ بِأَسْمَاعِنَا إِلَی لَغْو، نه‌تنها مفطرات روزه را ترك كنیم، بلكه حتی به سخنان بیهوده، لغو و بی‌فایده گوش نسپاریم. وَلا نُسْرِعَ بِأَبْصَارِنَا إِلَی لَهْو؛ چشمانمان را برای نظاره بر هر رخسار و منظره‌ای که ما را از یاد خداوند منصرف و غافل می‌کند، رها نکنیم. وَحَتَّی لا نَبْسُطَ أَیْدِیَنَا إِلَی مَحْظُور؛ دستمان را به‌سوی گناه دراز نكنیم. وَلا نَخْطُوَ بِأَقْدَامِنَا إِلَی مَحْجُور؛ در طرق ممنوعه و حرام گام برنداریم. وَحَتَّی لا تَعِیَ بُطُونُنَا إِلّا مَا أَحْلَلْت؛ شكم‏های ما جز با حلال تو پر نشود. وَلا تَنْطِقَ أَلْسِنَتُنَا إِلّا بِمَا مَثَّلْت؛ زبانمان جز آنچه تو بیان و

تجویز كردی، نگوید. وَلا نَتَكَلَّفَ إِلّا مَا یُدْنِی مِنْ ثَوَابِك؛ به دنبال چیزی جز آنچه موجب ثواب تو است، نرویم.

در آخر این فقره فرمودند: ثُمَّ خَلِّصْ ذَلِكَ كُلَّهُ مِنْ رِئَاءِ الْمُرَآئِینَ وَسُمْعَةِ الْمُسْمِعِینَ، لا نُشْرِكُ فِیهِ أَحَداً دُونَكَ وَلا نَبْتَغِی فِیهِ مُرَاداً سِوَاك؛ «بارپروردگارا! همه این افعال و تروک و نیات را برای من از آلوده ‌شدن به ریاکاری و شهرت‌طلبی، خالص گردان، به‌گونه‌ای‌که دیگران را در آن با تو شریک نکنم و در انجام آن جز به‌دنبال مراد و خواست تو نباشم».

اما آیا این شدنی است؟ آری، این شدنی است. ضعف گروهی از بندگان خدا، چون ما، و نداشتن همت و عزم لازم، دلیل بر عدم امکان آن نیست. اولیای الهی چنین بوده‌اند و هستند. آنها چنین بوده‌اند، چنین کرده‌اند و برایشان ممکن شد؛ ما هم اگر همت كنیم، خداوند آرام‌آرام همتش را به ما نیز خواهد داد، آن‌گاه خواهیم توانست. ان‌شاء‌الله.