کتاب صوتی

پیوستاندازه
Audio icon معرفی کتاب «صهبای حضور»1.69 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ مقدمه معاونت پژوهش2.74 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ دعا4.74 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ مقدمه2.1 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه اول10.64 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه دوم8.4 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه سوم10.7 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه چهارم8.95 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه پنجم7.99 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه ششم7.29 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه هفتم7.18 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه هشتم9.35 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه نهم13.39 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه دهم6.92 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه یازدهم11.8 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه دوازدهم12.39 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه سیزدهم9.5 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه چهاردهم15.47 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه پانزدهم16.53 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه شانزدهم13.63 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه هفدهم12.31 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه هجدهم12.35 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه نوزدهم12.65 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیستم19.82 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیست‌و‌یکم14.48 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیست‌و‌دوم16.16 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیست‌و‌سوم8.62 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیست‌و‌چهارم14.08 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیست‌و‌پنجم11.32 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیست‌و‌ششم8.32 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیست‌و‌هفتم9.48 مگ

جلــسه بـیست‌و‌ششـم

 

 

جلــسه بـیست‌و‌ششـم

 

 

 

 

اللَّهُمَّ وَاجْعَلْنَا فِی سَائِرِ الشُّهُورِ وَالْأَیامِ كَذَلِكَ مَا عَمَّرْتَنَا، وَاجْعَلْنَا مِنْ عِبَادِكَ الصَّالِحِین الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ، وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ أُولَئِكَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُون؛ خدایا، در دیگر ماه‌‏ها و روزها نیز، مادام كه به ما عمر دادی، ما را این‌چنین قرار بده، یعنی تا عمر داریم این برنامه‌‏ها را اجرا كنیم و این موفقیت‌ها را داشته باشیم و ما را از بندگان صالح قرار بده... .

وضعیت حال و آینده صالحین در قرآن

امام سجاد(علیه السلام) تاکنون از خداوند تعالی خواسته‌هایی در‌خصوص ماه مبارک رمضان داشتند. در ادامه، و در فرازهای آخر دعا از خداوند تقاضا می‌كنند كه همه آنچه را در این ماه مبارک از تو خواسته‌ایم، برای بقیه سال و تا زمانی که زنده‌ایم، برای ما مقرر فرما تا جزو بندگان صالح تو باشیم؛ بندگان صالحی که آنها را در آیات كریمه قرآن ستوده‌ای.

خداوند در آیات اولیه سوره مبارکه مؤمنون، از بندگان مؤمن و صالح خود با تعابیر مختلف و صفات نیک و برجسته ستایش کرده است، صفاتی چون: خشوع در نماز، اعراض از کارهای لغو و بیهوده، دادن زکات، عفت و پاک‌دامنی، امانت‌داری، وفای به عهد، مراعات و حفظ اوقات و شرایط نماز.(1) ایشان پس از بیان این خصایل


1. قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خَاشِعُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ * إِلاَّ عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَكَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ * فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ لأمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ * أُولَئِكَ هُمُ الْوَارِثُونَ * الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (مؤمنون، 1ـ11)؛ ... إِنَّ الَّذِینَ هُمْ مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ بِآیَاتِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا یُشْرِكُونَ * وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ * أُولَئِكَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ (مؤمنون، 57‌ـ‌61).

نیک می‌فرماید که این گروه از بندگان مؤمن، وارثان بهشت برین هستند و در آن جاویدان خواهند بود: أُولَئِكَ هُمُ الْوَارِثُونَ * الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُون.(1)

امام سجاد(علیه السلام) در این فراز، به این دو آیه اخیر اشاره فرموده و از خداوند تعالی درخواست کرده است تا ما را نیز از زمره همان بندگان مؤمن و صالحی قرار دهد که وارث بهشت برین و از ساکنان دائم آن هستند.

سپس به آیات دیگری از این سوره اشاره دارند که بیان‌کننده صفات دیگری از بندگان مؤمنی است که «از خوف خدا، ترسان و هراسانند. آنها به آیات و نشانه‌های خداوند ایمان دارند. موحدند و به خدا شرک نمی‌ورزند. آنها هر‌آنچه را وظیفه بندگی‌شان است، به‌جای می‌آورند و دل‌هاشان، ترسان از روزی است که به خدای خود رجوع خواهند کرد. اینان کسانی هستند که در انجام کارهای خیر، سریع عمل می‌کنند و گوی سبقت را از دیگران می‌ربایند».(2) در این بخش نیز حضرت تنها به این دو آیه اخیر اشاره کرده‌اند: وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ * أُولَئِكَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُون.


1. مؤمنون (23)، 10ـ11.

2. إِنَّ الَّذِینَ هُمْ مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ بِآیَاتِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا یُشْرِكُونَ * وَالَّذِینَ یُؤ ْتُونَ مَا آتَوْا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ * أُولَئِكَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ (مؤمنون، 57‌ـ‌61).

و از خداوند می‌خواهند که ما را نیز جزو بندگان مؤمنی قرار ده که وظیفة بندگی خود را در قبال خداوند به‌خوبی انجام داده‌اند و دلی ترسان از خداوند و روز قیامت دارند و در انجام امور خیر، کوتاهی نمی‌کنند و از دیگران سبقت می‌گیرند.

امام سجاد(علیه السلام) با بهره بردن از مجموع آیات بیان‌کننده صفات مؤمنان و با اشاره به دو بخش از آیات یاد‌شده، به این نکته ظریف اشاره دارند که خداوند تعالی ابتدا از عاقبت و نتیجه خوب و خوش بندگان مؤمنش گزارش داده و آنها را صاحبان و وارثان دائم برترین مراتب بهشت دانسته است: أُولَئِكَ هُمُ الْوَارِثُونَ * الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُون. سپس از حالات و اوصاف این بندگان مؤمن و صالح در همین عالم گزارش داده و بیان داشته است که آنها با اینکه همه وظیفه بندگی خود را به‌خوبی انجام می‌دهند، ولی باز هم ترس از بازگشت به محضر حضرت حق و رو‌به‌رو شدن با او در دلشان وجود دارد که در قیامت چه خواهد شد: وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُون.

گویی آنها به آنچه انجام داده‌اند، اعتمادی ندارند و احتمال وجود شائبه یا عدم خلوصی در آن می‌دهند و از قبول نشدن اعمالشان در پیشگاه الهی یا حبط اعمال خود نگرانند.

آن‌گاه در ادامه، به این صفت نیک مؤمنان اشاره دارد که در انجام کارهای خیر و سعادت خود تعجیل دارند و از دیگران سبقت می‌گیرند: أُولَئِكَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُون.(1)


1. این آیه، مسبوق به آیاتی از همین سوره است که بیان‌کنندة برخی حالات کفار و دنیاپرستان است. خداوند در آنجا می‌فرماید: «کفار و دنیاپرستان خیال می‌کنند که نعمت مال و فرزندان که به آنها داده‌ایم، برای این بوده است که در حق آنها نیت خیر و تعجیل در خیر داشته‌ایم. حال آنکه چنین نیست. آنها شعور ندارند که بفهمند تمام این نعمت‌ها برای ابتلا و امتحانشان است»: فَذَرْهُمْ فِی غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِینٍ * أَیَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مَالٍ وَبَنِینَ * نُسَارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْرَاتِ بَل لا یَشْعُرُونَ (مؤمنون، 54ـ56).

یعنی ویژگی خوب بندگان مؤمن و صالح آن است که فرصت‌ها را غنیمت می‌شمرند و به مجرد فراهم شدن زمینه انجام کارهای خوب و خیر، بی‌درنگ به آن مبادرت می‌کنند. به‌گونه‌ای‌که اولاً خود، بدون توجه به اقدام دیگران، آن کار را بر دیگر امور مقدّم می‌دارند و به‌سرعت به آن اقدام می‌کنند. ثانیاً اگر پای دیگران در میان باشد، در انجام کار از آنها نیز سبقت می‌گیرند.

نکته قابل توجه آن است که در هیچ‌کدام از سه آیه‌ای که در بیان حضرت آمده است، به‌عنوان اوصاف «صالحین»، مطلبی بیان نشده است. تمام این اوصاف در این سوره با عنوان اوصاف «مؤمنین» آمده است: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ... . امام سجاد(علیه السلام) ضمن اشاره به همین اوصاف، از خداوند تقاضا دارند تا ما را از بندگان صالح خود مقرر فرماید: اللَّهُمَّ... وَاجْعَلْنَا مِنْ عِبَادِكَ الصَّالِحِین.

با دقت در برخی دیگر از آیات شریفه قرآن، راز این نکته روشن خواهد شد. بندگان صالح خداوند با عنوان «صالحین» دارای اوصافی‌اند که در بسیاری از آیات قرآن به آنها اشاره شده که ازجمله در آیه 114 سوره مبارکه آل عمران است. البته سیاق كلام در این آیه، اهل كتاب‌اند، اما با مطالعه تاریخ اهل کتاب، به‌ویژه در قرآن، خواهیم دید که آنها همه یک‌سان نیستند: لَیْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّه قَائمه یَتْلُونَ آیَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُون.(1) گروهی حقیقتاً به خدا و قیامت، مؤمن‌اند و بر


1. آل عمران (3)، 113. البته سیاق كلام در این آیه، اهل كتاب‌اند. دأب قرآن كریم این است كه در مقام بیان یک قاعده كلى یا بیان مطلبى درباره جماعتى، استثنائات آن را نادیده نمى‏گیرد. مثلاً در مقام بیان گروهی که بر‌اثر گناه و عناد و لجاج، خداوند بر قلب‌هاشان مهر زده است و دیگر هدایت‌پذیر نیستند: خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ... (بقره، 7)؛ استثنای این گروه را نیز بیان می‌کند:فَلا یُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِیلاً (نساء، 155). آیات فراوانی در مذمت اهل كتاب، به‌ویژه در نکوهش، توبیخ و سرزنش بنى‏اسرائیل در قرآن وجود دارد. بسیاری از کارهای زشت آنها را به رُخشان می‌کشد: فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیَاءَ اللَّهِ (بقره، 91)؛ به‌صورت میمون و بوزینه در‌آمدنشان بر‌اثر گناه، پیمان‌شکنی، و... در‌عین‌حال، از قوم یهود و نصارا اهل صلاح نیز بودند. این عده البته قلیل، با شنیدن سخنان پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و شناخت اسلام، ایمان آوردند. قرآن این گروه را استثنا می‌کند و می‌ستاید: أُولَئِكَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ (قصص، 54)؛ دو برابر اجر بردنشان برای آن است که هم خودشان ایمان آوردند و هم شاهد بر حقانیت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) شدند و باعث شدند تا دیگران هم هدایت شوند. قرآن هم به این مطلب و اهمیتش اشاره دارد: أَوَلَمْ یَكُنْ لَهُمْ آیه أَنْ یَعْلَمَهُ عُلَمَاءُ بَنِی إِسْرَائِیلَ (شعراء، 197). در جای دیگر، قرآن، دو گروه از اهل کتاب را این‌گونه معرفی و توصیف می‌کند: یک دسته کسانی‌اند که کاملاً قابل اعتماد و اطمینان هستند: مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْكَ (آل عمران، 75)؛ به‌گونه‌ای‌که اگر شمش‌های باارزش طلا را نزدشان به امانت بگذاری، بر‌می‌گردانند. گروه دوم چنان غیرقابل‌اعتمادند که حتی یک دینار را نیز نمی‌توان نزد آنها به امانت گذاشت و اگر بگذاری برنمی‌گردانند: وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینَارٍ لا یُؤَدِّهِ إِلَیْكَ (آل عمران، 75). بنابراین، همه اهل کتاب یک‌سان نیستند: لَیْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائمه یَتْلُونَ آیَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ (آل عمران، 113).

اساس دستورهای دین و کتاب خود دائماً در حال عبادت‌اند. درنتیجه، وقتی به حقانیت اموری، واقف شوند و آن را مطابق امر الهی بدانند، خواهند ‏پذیرفت. به همین دلیل، قرآن، این گروه را از «آمرین به معروف و ناهین از منکر» معرفی کرده است: وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر.(1)

ازجمله ویژگی‌های این گروه آن است كه مانند مؤمنان یاد‌شده در سوره «مؤمنون»، یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ هستند. قرآن کریم این عده از اهل کتاب را که دارای چنین صفات و خصال نیک و پسندیده‌اند، از صالحین می‌داند: وَأُولَئِكَ مِنَ الصَّالِحِین.

استعمال کلمه «صالحین» در قرآن بسیار است. گاه عده‌ای، مانند بعضی انبیا(علیهم السلام) را


1. آل عمران (3)، 114.

به‌عنوان «صالحین» معرفی می‌کند.(1) در مواردی نیز گروهی را با صالحین می‌داند: «مع الصالحین»، یعنی گو اینکه خود، صالح نیستند، ولی به‌جهت اعمال صالحی که انجام می‌دهند، با صالحان هستند: وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِیقا.(2)

خداوند در این آیه شریفه، چهار گروه را که خود، اصالتاً مورد عنایت خاص خداوند هستند، با عنوان «النَّبِیین»، «الصِّدِّیقِین»، «الشُّهَداء» و «الصّالِحِین» معرفی کرده است. بقیه تابعی از این گروه‌ها هستند و در صورت ایجاد آمادگی در خود، به آنها ملحق می‌شوند. تعابیری چون: أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُم(3) یا وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّیَّاتِهِم(4) همین معنا را افاده می‌كند. بنابراین، همه اهل بهشت و اهل نجات، در یك سطح نیستند. وضع بعضی از آنها به‌گونه‌ای است که گویی بهشت، خانه آنهاست. اینان با رحلت از عالم دنیا و برزخ، به خانه خود وارد می‌شوند؛ چون بهشت، ارث آنهاست: الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ. وقتی وارد آن خانه می‌شوند، می‌گویند: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِین.(5)

دیگر انسان‌ها، به شرط ایمان به خدا، انبیا و قیامت و انجام دادن وظایف دینی


1. مانند ابراهیم(علیه السلام): وَمَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَیْنَاهُ فِی الدُّنْیَا وَإِنَّهُ فِی الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ (بقره، 130) و یحیی(علیه السلام): فَنَادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُكَ بِیَحْیَى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَیِّداً وَحَصُوراً وَنَبِیًّا مِنَ الصَّالِحِینَ (آل عمران، 39) و عیسی(علیه السلام): وَیُكَلِّمُ النّاسَ فِی الْمَهْدِ وَكَهْلاً وَمِنَ الصّالِحِین (آل عمران، 46) و وَزَكَرِیَّا وَیَحْیَى وَعِیسَى وَإِلْیَاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ (انعام، 85) و... .

2. نساء (4)، 69.

3. طور (52)، 21.

4. رعد (13)، 23.

5. زمر (39)، 74.

خود، به صاحبان اصلی بهشت، یعنی این چهار گروه ملحق می‌شوند و مجاز خواهند بود با آنان زندگی کنند: فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِین.

به نظر بسیاری از علما، که پیش از همه، مرحوم شیخ بهایی در كتاب مفتاح الفلاح، برای اولین بار به آن توجه داشته‌اند، مقصود از الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم،(1) در سوره مبارکه حمد، مؤمنانی هستند که به‌خاطر اطاعت از خداوند و پیامبر وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُول، به صاحبان اصلی بهشت، یعنی النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِین ملحق می‌شوند.

در این فراز از دعا، امام سجاد(علیه السلام) تقاضایی از خداوند دارند که حتی از این مرتبه نیز فراتر رفته است. ایشان در بخش‌های پایانی دعا، به نقطه اوج دعا می‌رسند و این تقاضای بسیار مهم و بزرگ را از خداوند دارند که «خداوندا، رزق ما را در بقیه ماه‌ها نیز همچون این ماه مبارک مقرر فرما و ما را جزو بندگان صالح خود قرار ده»: اللَّهُمَّ وَاجْعَلْنَا فِی سَائِرِ الشُّهُورِ وَالْأَیامِ كَذَلِكَ مَا عَمَّرْتَنَا، وَاجْعَلْنَا مِنْ عِبَادِكَ الصَّالِحِین.

حضرت نفرمودند: «وَاجْعَلْنَا مَعَ الصَّالِحِین»، بلکه تقاضا دارند که: اجْعَلْنَا مِنْ عِبَادِكَ الصَّالِحِین. به بیان ایشان، اگر به‌گونه‌ای زندگی و بندگی کنیم که همه توفیقاتی كه در ماه مبارک رمضان از خداوند خواستیم، نه‌تنها در این ماه، بلکه در سایر ایام سال نیز به ما عنایت شود و چنان باشیم که عبادت و اطاعت از خدا را سرلوحه زندگی خودمان قرار دهیم، آن وقت به مرتبه‌ای از بندگی خداوند بار خواهیم یافت که در قیامت، نه‌تنها هم‌نشین صاحبان اصلی بهشت، ازجمله «صالحین»، بلکه جزو آنها خواهیم بود. به عبارت دیگر، ما جزو کسانی نباشیم که


1. حمد (1)، 7.

تابع و ملحق یا مورد شفاعت آنان باشیم، بلکه جزو خود آنها و از صاحبان اصلی بهشت باشیم. این همان مقام انبیاست؛ چرا‌که در قرآن، این مقام، ویژه انبیای بزرگی همچون ابراهیم، عیسی، موسی(علیهم السلام) و شهدا و صدیقین و بندگان صالح خداوند است.

بندگان صالح خداوند کسانی‌اند که حقیقتاً بندگی خدا را می‌کنند، همه امورشان را در اختیار خدا قرار می‌دهند و مطیع محض اویند. چنین بندگانی با چنین گروه‌های برگزیده‌، هم‌ردیف‌اند. به بیان قرآن، ازجمله ویژگی‌های صالحان این است که خدای متعال، متولی كارهایشان می‌شود: وَهُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِین.(1)

این آیات قرآن و بیان امام سجاد(علیه السلام)، اشاره به مرتبه «توحید» است. اگر انسان به مقام توحید بار یابد، یعنی همه امورش را در اختیار خداوند قرار دهد، همه خواسته‌هایش را از او بخواهد و تمام نیروهایش را صرف اطاعت او كند، خداوند نیز چنین كسی را تحت ولایت خود قرار ‏می‌دهد و او از مصادیق حدیث قرب نوافل خواهد بود.(2) یعنی در چنین مقامی، به تعبیر قرآن، خداوند، وکیل و همه‌کاره او می‌شود و امورش را به عهده خواهد گرفت. خداوند خطاب به پیامبر گرامی اسلام(صلى الله علیه وآله) به ایشان توصیه کرده است تا خداوند یکتا و بی‌مانند را وکیل خود قرار دهد: رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِیلا.(3)

ظرافت و لطافتی که در این آیه هست، بسیار قابل توجه است. ارزش و اعتبار بندگان مؤمن خداوند که به مقام توحید می‌رسند و خود را کاملاً در اختیار او قرار می‌دهند، آن‌قدر در پیشگاه خداوند بالاست که او خود را تنزل می‌دهد و همچون


1. اعراف (7)، 196.

2. إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى... كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِه... پیش‌از‌این به این حدیث اشاره کردیم.

3. وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلاً * رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِیلاً (مزمل، 8 و 9).

کارگزاری، اداره امورشان را به عهده می‌گیرد. تنزل مقام برای آن است که غالباً مقام وکیل و کارگزار هم‌عرض یا پایین‌تر از مقام موکّل و کارفرماست. خداوند به بنده مؤمنش می‌فرماید: من را وکیل خود قرار ده. در قرآن کریم و احادیث قدسی، تعابیر گوناگون و بعضاً تندی برای تحریض و تشویق بندگان به توکل و وکیل کردن خداوند برای خود وجود دارد. می‌فرماید: آیا من برای تو بس نیستم؟: أَلَیْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَه؟(1) آیا خیال می‌کنی من توان انجام کارهای تو را ندارم؟ همچنین در مواردی، در مقام بیان صفات و خصال خوب و پسندیده مؤمنان، آنها را «متوکل به خداوند» معرفی می‌کند: وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُون.(2)

همچنین می‌فرماید اگر قرار است به کسی اعتماد و تکیه شود، آن تکیه‌شونده فقط خداوند است: وَعَلَیْهِ فَلْیَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُون.(3)

در بعضی موارد، ایمان واقعی افراد را به توکل به خود منوط کرده است: وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِین.(4)

این تکرار‌ها و تأکیدها برای آن است تا انسان در عمل، حقیقتاً موحد باشد و به خداوند توکل کند. به فرموده امام صادق(علیه السلام)، در حدیث شریف «حقیقت توکل»، انسان در مقابل اراده خداوند، خود را چونان مرده‌ای بداند که پنج تکبیر نماز میّت را بر وی خوانده‌اند و بدرود حیات و آرزوها گفته است.(5)


1. زمر (39)، 36.

2. آل عمران (3)، 122.

3. یوسف (12)، 67.

4. مائده (5)، 23.

5. قَالَ الصَّادِق(علیه السلام)‏: ...فَإِنْ أَرَدْتَ أَنْ تَكُونَ مُتَوَكِّلًا لَا مُتَعَلِّلًا فَكَبِّرْ عَلَى رُوحِكَ خَمْسَ تَكْبِیرَاتٍ وَوَدِّعْ أَمَانِیَّكَ كُلَّهَا تَوْدِیعَ الْمَوْتِ لِلْحَیَاة (محمدباقر مجلسی، بحار الانوار لدرر اخبار الائمه الاطهار، ج68، ص147).

وابستگی انسان به این‌و‌آن و آرزوی برآوردن حاجات به‌وسیله آنها، نشان‌دهنده عدم اعتقاد یا ضعف اعتقاد و تردید نسبت به این حقیقت تأکید‌شده در آیات و روایات است. البته گاه در مواردی، به تعبیر قرآن، وقتی انسان از همه قطع امید کرد و دیگر چاره‌ای برای وی باقی نماند، خواهد گفت: امیدم به خداوند است و به خدا سپردم. حتی در این لحظه نیز تنها حرفی است که می‌زند و قصد جدی در پشت آن وجود ندارد.

اقتضای موحد بودن و متوکل حقیقی بودن آن است که انسان قبل از هر کس دیگری به سراغ خدا برود و امورش را به او واگذارد. وقتی چنین نبود، انسان سزاوار عقوبت است و خداوند برای همه کسانی که به غیر او دل بسته و به غیر او امیدوار باشند، عقوبت سختی در همین دنیا در نظر گرفته است. امام صادق(علیه السلام) این مضامین بلند‌مرتبه را در ضمن یک حدیث قدسی چنین نقل فرمودند:

وَعِزَّتِی وَجَلَالِی وَمَجْدِی وَارْتِفَاعِی عَلَی عَرْشِی لَأَقْطَعَنَّ أَمَلَ كُلِّ مُؤَمِّلٍ [مِنَ النَّاسِ‏] غَیرِی بِالْیأْسِ وَلَأَكْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّةِ عِنْدَ النَّاسِ وَلَأُنَحِّینَّهُ مِنْ قُرْبِی وَلَأُبَعِّدَنَّهُ مِنْ فَضْلِی...؛(1) قسم به عزتم و قسم به جلالم و قسم به


1. عَنِ الْحُسَیْنِ ‌بن ‌عُلْوَانَ قَالَ... عَن أَبِی عَبْدِ اللَّه(علیه السلام) قال: أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى یَقُولُ: وَعِزَّتِی وَجَلَالِی وَمَجْدِی وَارْتِفَاعِی عَلَى عَرْشِی لَأَقْطَعَنَّ أَمَلَ كُلِّ مُؤَمِّلٍ [مِنَ النَّاسِ‏] غَیْرِی بِالْیَأْسِ وَلَأَكْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّةِ عِنْدَ النَّاسِ وَلَأُنَحِّیَنَّهُ مِنْ قُرْبِی وَلَأُبَعِّدَنَّهُ مِنْ فَضْلِی أَ یُؤَمِّلُ غَیْرِی فِی الشَّدَائِدِ وَالشَّدَائِدُ بِیَدِی وَیَرْجُو غَیْرِی وَیَقْرَعُ بِالْفِكْرِ بَابَ غَیْرِی وَبِیَدِی مَفَاتِیحُ الْأَبْوَابِ وَهِیَ مُغْلَقَةٌ وَبَابِی مَفْتُوحٌ لِمَنْ دَعَانِی فَمَنْ ذَا الَّذِی أَمَّلَنِی لِنَوَائِبِهِ فَقَطَعْتُهُ دُونَهَا وَمَنْ ذَا الَّذِی رَجَانِی لِعَظِیمَةٍ فَقَطَعْتُ رَجَاءَهُ مِنِّی جَعَلْتُ آمَالَ عِبَادِی عِنْدِی مَحْفُوظَةً فَلَمْ یَرْضَوْا بِحِفْظِی وَمَلَأْتُ سَمَاوَاتِی مِمَّنْ لَا یَمَلُّ مِنْ تَسْبِیحِی وَأَمَرْتُهُمْ أَنْ لَا یُغْلِقُوا الْأَبْوَابَ بَیْنِی وَبَیْنَ عِبَادِی فَلَمْ یَثِقُوا بِقَوْلِی... (ابی‌جعفر محمدبن‌یعقوب‌بن‌اسحاق الکلینی الرازی، اصول کافی، ج2، ص66)‏.

عظمتم و قسم به تسلطی كه بر عرش دارم، اگر كسی به غیر از من امید ببندد، بدون شک، امیدش را ناامید می‌کنم و جامه خواری بر تن او خواهم پوشانید و... .

در این حدیث شریف قدسی، خداوند تعالی چندین سوگند شدید یاد کرده است. این قسم‌ها نشان‌دهنده اهمیت فوق‌العاده مطلب است. خداوند از بندگانش شکوه دارد و می‌گوید: بنده من خیال می‌کند دیگران كارش را سامان می‌دهند، حال آنكه کلیدهای آسمان و زمین در دست من است. خزاین آسمان و زمین در اختیار من است. جنود آسمان و زمین در اختیار من است. چرا سراغ من نمی‏آیند؟

بنده مؤمن و صالح كسی است كه موقع نیاز، تنها رو به‌سوی خدا داشته باشد. البته صالح بودن انسان مطلبی است و انجام دادن عمل صالح، مطلبی دیگر. ای‌بسا افرادی که موفق به انجام عمل صالح شوند، اما به آنها انسان صالح نتوان خطاب کرد. حتی ممکن است انسان فاسقی گاه موفق به انجام عمل صالح نیز بشود. «بنده صالح» کسی است كه صفت صلاح و سداد در وجودش راسخ شود و ملكه صلاح داشته باشد، به‌گونه‌ای‌که شخصیتش، شخصیت صالحی باشد. چنین کسی از ناپاکی دور است و توكل و امیدش به خداوند است و واقعاً خودش را بنده خدا می‌داند. خداوند نیز به چنین بنده‌ای وعده کمک و سر‌و‌سامان دادن امورش را داده است.