اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَإِنْ مِلْنَا فِیهِ فَعَدِّلْنَا، وَإِنْ زُغْنَا فِیهِ فَقَوِّمْنَا، وَإِنِ اشْتَمَلَ عَلَینَا عَدُوُّكَ الشَّیطَانُ فَاسْتَنْقِذْنَا مِنْه؛ خداوندا، بر محمد و اهلبیتش درود فرست و اگر ما در ماه مبارک رمضان از مسیر مستقیم متمایل شدیم، ما را به راه راست برگردان، و اگر گرفتار انحرافی شدیم، ما را بر طریق مستقیم، استوار ساز و اگر دشمن تو، شیطان راندهشده، به سراغ ما آمد و ما را احاطه كرد، ما را از دست او نجات بده.
غالب دعاهای ما یا ناظر به گذشته است یا ناظر به آینده. بخشی از زندگی ما اموری است که بر ما گذشته است. اگر با کیفیت خوب گذشته و استمرار آن به نفع ماست، از خداوند، خواهان استمرار و تقویت آن هستیم، و اگر گذشته تیره و تاری داشته و احیاناً به لغزشی آلوده بودهایم، از خداوند طلب آمرزش و غفران و رفع تبعات و آثار آن را داریم. بسیاری از دعاهای ما نیز ناظر به آیندهای است که در پیش داریم. با نگاه به گذشته و یادآوری کمبودها و و نیز فرصتهای ازدسترفته، توفیق انجام و تکمیل كارهای خیری را از خداوند طلب داریم که به انجام یا اتمام آن موفق نشدهایم.
در این میان، به همین زمان حال که مشغول انجام برخی امور هستیم، کمتر توجه داریم. انسان درهرحال، به کمک و یاری حضرت حق نیاز دارد. وقتی ما مشغول انجام کاری هستیم، در همان وقت، محتاج مدد و یاری خداوند هستیم. اگر خوب
توجه داشته باشیم، خواهیم فهمید در هر قدمی كه از روی زمین برمیداریم، امكان به زمین نگذاشتن یا صحیح نگذاشتن آن هست. شاید یکی از اسرار این دعای شریف در سوره مبارکه حمد: اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ که در طول شبانهروز، بارها آن را تکرار میکنیم، توجه دادن به همین مسئله مهم باشد. توجه به اینکه انسان هر آن، در معرض خطر و انحراف از مسیر اصلی و درست است.
امام سجاد(علیه السلام) در این فراز از دعا، ما را به این مسئله مهم توجه دادهاند که همیشه از خداوند، خواهان هدایت بهسوی مقصد صحیح باشیم: وَإِنْ مِلْنَا فِیهِ فَعَدِّلْنَا، وَإِنْ زُغْنَا فِیهِ فَقَوِّمْنَا؛ «اگر ما در ماه مبارک رمضان از مسیر مستقیم مایل شدیم، ما را به راه راست برگردان و اگر گرفتار انحرافی شدیم، ما را بر طریق مستقیم، استوار ساز».
«میل» و «زیغ» که مقصود از آن، کجروی و انحراف از حق و مسیر مستقیم است، از مفهوم قرآنی «صِراط مستقیم» گرفته شده است. این مفهوم بارها در قرآن به کار رفته است.(1) بر اساس آموزههای قرآن، مسیر زندگی انسان باید مستقیم و به دور از هرنوع انحراف باشد. البته انحرافاتی که به سراغ انسان میآید و او را گرفتار میکند، گوناگون است. این انحرافات، مانند انحراف از یک خط مستقیم، ابتدا چندان روشن و بارز نیست، اما هرچه زمان میگذرد و زاویه بیشتر میشود، ظهور و بروز بیشتری مییابد. این مورد هم از مواردی است که انسان باید برای نجات از آن به خداوند
1. مفهوم صراط، صراط مستقیم، صراط سوی، و... در بسیاری از آیات قرآن آمده است. مانند: اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ (حمد، 6)؛ وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ (یس، 61)؛ إِنَّكَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ (زخرف، 43)؛ قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لأقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِیمَ (اعراف، 16)؛ وَهَدَیْنَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ (صافات، 118)؛ قُلْ كُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِیِّ وَمَنِ اهْتَدَى (طه، 135)؛ إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَیْنَنَا بِالْحَقِّ وَلا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاءِ الصِّرَاطِ (ص، 22).
پناه ببرد و خود را به او بسپارد. نشانههای راه درست و مستقیم را از او سراغ بگیرد و مهمتر آنکه توفیق حرکت در آن مسیر مستقیم و درست را از او بخواهد.
نکته مهم و قابل توجه این است که استجابت دعا، خود، دارای شرایط و اقسامی است. معنای دعا این نیست که تنها جمله و یا عبارتی کوتاه یا طولانی را قرائت کنیم و سپس با خیالی آسوده، امورمان را به حال خود رها کنیم و انتظار اجابت داشته باشیم؛ بهخصوص وقتی خواسته ما از خداوند، اموری باشد که تا آخر عمر، مستمر است و ادامه دارد. مثلاً حرکت در مسیر درست و صراط مستقیم را تا آخر عمر از خداوند بخواهیم. در چنین مواردی، اگر چنین فکری داشته باشیم، این کمال خودفریبی است؛ چراکه همه افعال خداوند متعال ازجمله استجابت دعا، در چارچوب سنتهای خاص انجام میشود. اگر خواسته ما در دعا جدی است و حقیقتاً از خداوند، حرکت در مسیر مستقیم را خواهانیم، باید تمام وجود ما نیز در همان راستا باشد، درست مانند کسی که در حال سوختن است و از دیگران یاری میطلبد. چنین فردی با آنکه به کمک آنها یقین دارد، ولی خود منتظر آنها نمیماند و تا آمدن کمک، به تلاش خود برای نجات یافتن از آتش ادامه میدهد. این تلاش مجدّانه همزمان با کمک خواستن نشان میدهد که او حقیقتاً در حال سوختن است. نشانه جدی بودن دعا و درخواست از خداوند، تلاش مجدّانه در همان راستا و توجه به امور و اسبابی است که خداوند در اختیارمان قرار داده است. مسیر و صراط مستقیم الهی، دارای نشانهها و علایمی است. برای حرکت در این مسیر و رسیدن به مقصد باید به دقت به این علایم توجه نمود و بر اساس راهنماییها و هدایتهای آن به مسیر ادامه داد تا از انحراف مصون ماند.
بیتوجهی به این علایم و نشانهها و عدم دقت کافی در طی کردن درست مسیر و سپس دعا و تقاضا از خداوند قابل قبول نیست. چنین اقدامی که خود، نشان از
جدی نبودن دعا و تقاضا از خداوند دارد، خلاف سنت الهی است و بیشتر به شوخی كردن با خدا و العیاذبالله، استهزای خدا شبیه است. كسی كه خودش را از پشتبام ساختمان هفت طبقه به پایین پرتاب کند و درعینحال بگوید: «خدایا، خودت من را نگهدار»، به این واقعیت توجه ندارد که وقتی روی پشت بام ایستاده و از این طریق، جانش حفظ شده است، بهدست خداوند و با یاری سنن الهی بوده است. او به خیال خام خود میپندارد که قبل از پرتاب شدن، خودش جان خود را حفظ کرده و خداوند دخالتی نداشته است. حال پس از پرتاب شدن، چون از او کاری ساخته نیست و مستأصل شده است، به سراغ خداوند میرود و از او یاری میجوید. این امر، جهل نسبت به سنتهای الهی است. خداوند در مقابل این درخواست و دعا خواهد گفت که جاذبه زمین را برای همین امر مقرر داشتم. ایستادن روی پشتبام و نیز افتادن از بام و سقوط، هر دو براثر جاذبه خدادادی زمین است. وقتی به این امور آگاهی داری، باید از این نیروی الهی، بهجا و درست بهره ببری. اینکه خداوند به تقاضای نجات این شخص جواب مثبت دهد، دارای قوانین و مقررات متعددی مانند مقصر نبودن شخص در افتادن از بام، توکل و اعتماد به خداوند، جدی بودن درخواست و تقاضا و مصلحت الهی است. بنابراین، اجابت دعا در راستای سنن الهی صورت میگیرد. در تاریخ نقل شده است که حضرت موسی(علیه السلام) بیمار شد. ایشان در خلال مناجات در کوه طور از خداوند طلب شفا کرد. به ایشان امر شد تا نزد فلان طبیب برو و فلان دارو را که او تجویز میکند، تهیه و استفاده کن تا من شفایت دهم. حضرت موسی(علیه السلام) از کوه طور بازگشت و آن دارو را خودش تهیه و استفاده كرد، اما شفا نیافت. عرضه داشت: خدایا، من آن دارو را استفاده كردم، ولی اثری نبخشید. خطاب شد: ما به تو امر کردیم نزد فلان طبیب برو تا او این دارو را تجویز كند و سپس از آن استفاده كن تا شفا یابی. ما شفای تو را در دارویی قرار دادیم که او تجویز و تهیه کند. یعنی فلان طبیب و
دارویی که او تجویز و تهیه میکند، همه از اسباب شفا دادن ماست. ما این وسایط را سبب شفای تو قرار دادهایم.
از آثار و برکات دعا، توجه دادن انسان به این امور است که:
اولاً، انسان نهتنها بهخاطر گذشتهها و آیندهاش، بلکه برای حالِ فعلی و اشتغالات زمان حاضرش نیز نیازمند کمک و یاری خداوند است؛
ثانیاً، انسان باید به اسباب و عللی که خداوند برای تحقق امور عالم مقرر فرموده است، توجه داشته باشد؛
ثالثاً، هنگام استفاده از اسباب، باور داشته باشد كه همه اینها ابزاری بیش نیستند. همهچیز بهدست قدرتمند و باکفایت الهی است: وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ؛(1) تأثیر حقیقی فقط از اوست.
این علل و اسباب مستقل در تأثیر نیستند، بلکه او، خود، بنا به مصالحی، این اسباب را وسیله انجام بعضی امور مقرر فرموده است. بنابراین، استفاده از اسباب و وسایط تنها وظیفهای است كه طبق سنتهایی كه خدا در این عالم قرار داده، و بهخاطر مصالح بیشماری كه در این كارهاست، بر عهده ماست.
البته روح همه این امور، امتحان و ابتلایی است که خداوند آن را با زندگی دنیوی ما عجین کرده و زمینه آن را در کارهای روزمره ما فراهم آورده است. مثلاً در چنین مواردی، بیمار، طبیب، داروساز و دیگر افراد در معرض امتحان الهیاند. همچنین در مواردی که هیچ اسبابی فراهم نیست و دست انسان از همهچیز کوتاه است، روشن میشود که چه کسانی به خداوند امید و توکل داشته و توجه دارند که در هر صورت، کار در دست موجودی توانا و کاردان است و از طرق غیرعادی و غیرمعمول هم میتواند مشکل انسان را حل کند. همچنین چه کسانی با فقدان
1. شعراء (26)، 80.
اسباب ظاهری، از خداوند قطع امید میکنند و خود را میبازند. همه این امتحانها و ابتلاها بر اساس مصالحی است که ما باید از آن بهعنوان بهترین فرصت بهره ببریم و با انجام وظایف و موفقیت در امتحانات، تكامل یابیم.
در هر صورت، ما باید به این امر مهم توجه داشته باشیم که هر آن، ممکن است گرفتار غفلت و اشتباه شویم و در دام شیطان بیفتیم. ممکن است دچار نسیان و فراموشی شویم، از مسیر صراط مستقیم، منحرف شویم یا از مراحل بعدی حرکت باز ایستیم. به این امر آگاه باشیم که آنقدر ضعیف و ناتوانیم که اگر عنایت الهی نباشد، حتی قدرت ادای کلماتی را نداریم که به زبان میآوریم؛ بهگونهایکه با گفتن یک کلمه، معلوم نیست قدرت ادای حروف و کلمات بعدی را داشته باشیم. نمیدانیم آیا سلامت جسمی، روحی و روانی ما ادامه خواهد داشت تا به حرف زدنمان ادامه دهیم یا نه؟ آیا کاری را که با نیت خالص و برای رضایت خداوند شروع کردهایم، میتوانیم خالصاً لوجهالله ادامه دهیم یا شیطان، مانع خلوصمان میشود و در نیتمان تصرف میکند؟ آیا شیطان، ما را گرفتار ریا و سمعه نخواهد كرد؟ آیا نفس و شیطان، ما را گرفتار شرک و کفر نخواهند ساخت؟ اگر چنین شود و برای خداوند، شریکی قایل شویم، او هیچ عملی را از ما نخواهد پذیرفت و همه را به شریکش خواهد بخشید؛ چراکه فرمود: أَنَا خَیرُ شَرِیك.(1) در هر کاری ممکن است انسان آغاز خوبی داشته باشد؛ یعنی با شور و نشاط معنوی خاصی و با خلوص نیت آغاز کند، اما در درگیری با شیطان ببازد. وساوس و القائات شیطان در وی اثر کند، خلوصش کم شود و آرامآرام اساساً چیزی از خلوص در عملش نماند. شیطان ابتد با مشوب کردن قصد و نیتْ وارد میشود. وقتی چنین شد، دیگر
1. ابیجعفر محمدبنیعقوببناسحاق الکلینی الرازی، اصول كافی، ج2، ص295.
خلوص و پاکی از کار گرفته میشود و دیگر از آن نشاط و شادابی معنوی، خبری نخواهد بود. آرامآرام همه اعمالش با مقاصد پست انجام میگیرد و از اوج معنویت به حضیض همنشینی با شیطان و شیطانصفتان سقوط خواهد کرد.
بنابراین، نمیتوانیم در آغاز هر کاری بگوییم: «خدایا، من را تا آخر در صراط مستقیم حفظ كن». سپس خیالی آسوده داشته باشیم و احساس خطر نکنیم. اگر دعا و درخواستمان از خداوند، جدی و با در نظر گرفتن سنت الهی در دخالت دادن اسباب الهی باشد، باید توجه داشته باشیم که هر آن، نیازمند کمک و یاری خداوند هستیم. برای تحفظ و سلامت ماندن، لحظه به لحظه، محتاج مدد خداوندیم. رفتار اختیاری انسان دو پآیه اساسی دارد که مبادی فعل اختیاری انسان است: پآیه شناختی و پآیه میل، گرایش، شوق و اموری از این قبیل. یعنی برای انجام یک کار صحیح، هم باید بدانیم که چه باید كرد و هم باید بخواهیم. هم دانستن صحیح و هم خواستن درست و جدی لازم است. متأسفانه در هر دو نوع از مبادی، شیطان نفوذ، و انسان را وسوسه میکند: یا شناخت ما را خدشهدار، و آلوده به شک و تردید میکند، یا در گرایشها و امیالمان دچار تزلزل و انحراف میشویم. همه این موارد در رفتارمان تأثیر خواهد گذاشت.
به همین جهت، نیاز انسان به خداوند، تنها برای جبران گذشته یا تأمین آینده نیست، بلکه هر لحظه، نیازمند یاری و مدد خداوند است؛ چراکه هر لحظه در معرض انحراف در شناختها و گرایشهاست.
در قرآن کریم، کلمه «زیغ» که مکرراً استعمال شده است،(1) به همین مسئله اشاره دارد و هر دو مورد، یعنی کجاندیشی و کجروی را شامل میشود. فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغ
1. در بسیاری از آیات شریفه قرآن، با استعمال این کلمه و مشتقات آن، به انحراف فکری و گرایشی افراد و گروهها اشاره شده است: لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِیِّ وَالْمُهَاجِرِینَ وَالأنْصَارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِی سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِیمٌ (توبه، 117)؛ (نجم، 17)؛ (احزاب، 10)إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الأبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا؛ أَتَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِیًّا أَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الأبْصَارُ (ص، 63)؛ وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی وَقَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْكُمْ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَاللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ (صف، 5).
اللَّهُ قُلُوبَهُم؛(1) خداوند به طرق مختلف، گروههایی از مردم را هدایت كرد، اما آنها خود دستِ ردّ به این هدایتهای الهی زدند و از مسیر حق منحرف شدند و به این انحرافشان ادامه دادند. درنتیجه، خداوند دل آنها را از صراط مستقیم، متمایل کرد و به انحراف کشاند. البته این نوع انحرافها بسیار شدید و خطرناک است. اگر افراد و گروههایی، گرفتار آن شوند، کمتر امیدی به نجات آنها خواهد بود. سرّ چنین انحرافهایی آن است که از روی علم و آگاهی و تعمد است. چنین افراد و گروههایی، خوددانسته، در مسیر انحراف قرار میگیرند و بر اشتباهشان پافشاری میکنند. با این فرایند لجبازی و عناد و پای فشردن بر اعتقاد و حرف غلط، آرامآرام، قدرت تشخیص از آنها گرفته میشود. این عده، کار را به جایی میرسانند که در چنین مواردی، خود خداوند متعال، با آن همه مهربانی و رحمت بیحدوحصری که نسبت به بندگانش دارد، بر آنها غضب میکند و با مهر زدن بر قلب و جانشان، چراغ هدایت را در دلشان خاموش میگرداند. بهگونهایکه برای نجاتشان، از دست هیچکس، کاری ساخته نیست:(2) خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیم.(3)
1. صف (61)، 5.
2. در برخی از آیات شریفه قرآن از لسان مبارک پیامبران الهی(علیهم السلام)، به این حقیقت اشاره شده است که وقتی انسان از خداوند رویگردان شود، هیچ یاور و ناصری نخواهد داشت و تنها خواهد ماند: إِنْ یَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غَالِبَ لَكُمْ وَإِنْ یَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (آل عمران، 160)؛ وَیَا قَوْمِ مَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ أَفَلا تَذَكَّرُونَ (هود، 30)؛ قَالَ یَا قَوْمِ أَرَأَیْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَآتَانِی مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ فَمَا تَزِیدُونَنِی غَیْرَ تَخْسِیرٍ (هود، 63)؛ أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلا تَذَكَّرُونَ (جاثیه، 23).
3. بقره (2)، 7.
قرآن کریم به عاقبت بد و خطرناک افراد و گروههایی اشاره دارد که براثر نافرمانی و انحرافات عمدی و از روی علم و دانایی، مشمول غضب الهی شدهاند و خداوند بر قلوب و جانهاشان مهر انحراف و کجروی زده است.(1) این البته از سنن الهی است؛ چراکه بر اساس سنت الهی، وقتی انسان براثر اشتباه و لغزش، در سراشیبی سقوط قرار گرفت، با گوش دادن به فرمان مربیان فهمیده، خبره و باتجربه، حرکتش را متعادلتر میکند و با کنترل بیشتر و با سرعت کمتر ادامه میدهد، بهگونهایکه وقتی خطری پیش آید، یا خودش متوجه میشود و خود را نجات
1. در این آیات گاه با تعبیر «ختم» و گاه با تعبیر «تبع» و گاه با تعبیر «جعل غشاوه» آمده است که تقریباً همه همین مقصود را میرسانند: خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ (بقره، 7)؛ قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَكُمْ وَأَبْصَارَكُمْ وَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِكُمْ مَنْ إِلَهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیكُمْ بِهِ انْظُرْ كَیْفَ نُصَرِّفُ الآیَاتِ ثُمَّ هُمْ یَصْدِفُونَ (انعام، 46)؛ أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلا تَذَكَّرُونَ (جاثیه، 23)؛ فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِمْ بِآیَاتِ اللَّهِ وَقَتْلِهِمُ الأنْبِیَاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَیْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلا یُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِیلاً (نساء ،155)؛ إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَكَ وَهُمْ أَغْنِیَاءُ رَضُوا بِأَنْ یَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَعْلَمُونَ (توبه، 93)؛ أُولَئِكَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ (نحل، 108)؛ وَمِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْكَ حَتَّى إِذَا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ قَالُوا لِلَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مَاذَا قَالَ آنِفًا أُولَئِكَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ (محمد، 16).
میدهد، یا دیگران با مشاهده خطر، فرصت کافی برای نجات وی دارند. پس در هر صورت، برای چنین افراد و گروههایی، امید نجات از خطرهای احتمالی وجود دارد. افراد و گروههایی که براثر اشتباه یا از روی عمد، در چنین موقعیتهای خطرناکی قرار میگیرند و بیتوجه به هشدارها و نهیبهای دیگران، براثر بیتجربگی و ناپختگی، لحظهبهلحظه، بر سرعتشان میافزایند، به جایی خواهند رسید که اساساً کنترل از دستشان خارج میشود. بهگونهایکه نه از دست خودشان و نه از دست کسانی که ناظر سقوط آنهایند، کاری ساخته نیست. درنتیجه، با مغز به زمین میخورند و از هستی ساقط میگردند. این قانون و سنت الهی هم در حرکتها و رفتارهای فیزیکی و ظاهری، و هم در سیرهای فکری و معنوی، صادق و تخلفناپذیر است.
بهویژه در مورد کسانی که دانسته و از روی علم و آگاهی و فقط براثر تبعیت از هوای نفس با دین خدا و مقدسات الهی درمیافتند و آن را به بازی و سخره میگیرند، این سنت الهی، بیش از دیگران، جاری است. در قرآن کریم به این گروه از افراد چنین اشاره شده است: أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلا تَذَكَّرُون.(1)
در چنین مواردی، جز از خداوند، از دست هیچکس کاری ساخته نیست. فقط امید به عنایات الهی است که میتواند حتی در چنین مواردی به داد انسان برسد و او را نجات دهد.
بنابراین، باید به این مسئله مهم توجه داشته باشیم که وقتی دعا میکنیم و نجات از لغزش و انحراف را از خداوند خواهانیم، باید قصدمان جدی و درخواستمان،
1. جاثیه (45)، 23.
واقعی باشد. جدی بودن قصد ما در این دعا آن است که به سنتهای الهی که درباره طی صراط مستقیم به روشی صحیح و منحرف نشدن از آن مقرر شده است، توجه داشته باشیم. در قرآن کریم، این سنتها و راهوروش درست پیمایش طریق مستقیم بهخوبی بیان شده است. باید با تلاش به این حقایق دست یافت و از آن بهره برد. دعا کردن برای هدایت در طریق مستقیم بدون توجه به این حقایق و بدون تلاش در دستیابی به این طریق، بیفایده و دهنکجی به سنتها و قوانین الهی است.
مثلاً قرآن کریم به صراحت بیان داشته است که طریق مستقیم، اطاعت از خداست و بس: أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْكُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ * وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیم.(1)
پس از نشان دادن صراط مستقیم و تعیین کردن مصداق منحصربهفرد آن، به جزئیات این راهنمایی نیز اشاره کرده و برای بقا و پایداری در این مسیر فرموده است: وَمَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیم.(2)
به این هم اکتفا نکرده است و باز میفرماید اگر در این مسیر با هم، اختلاف پیدا کردید و با یاری گرفتن از عقل خود، یعنی حجت باطنی خداوند نیز راه به جایی نبردید، برای رفع اختلافتان به خدا رو آورید: وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ مِنْ شَیْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّه.(3)
این آیه شریفه نشان میدهد که عقل، این پیامبر و حجت باطنی الهی، برای سعادتمند کردن انسان کافی نیست و انسان همچنان نیازمند یاری ازطرف خداوند است.
1. یس (36)، 60ـ61.
2. آل عمران (3)، 101.
3. شوری (42)، 10.
بنابراین، اگر انسان برای پیدا کردن مسیر حرکت و نجات خویش به سراغ خدا نرود، یا برای نجات خود از دشمنان خدا مدد جوید، شکی در گمراهی و هلاکتش نیست. در عالم هستی، فقط خداوند بهعنوان مالک مطلق و صاحباختیار همه، مجاز به تقنین قانون و تعیین خط سیر حرکت برای انسان است. البته خداوند بنا به اقتضای مصالح، برخی اولیای الهی را بهعنوان خلیفه و جانشین خود در تدبیر امور، ازجمله تقنین و اجرای قوانین برگزیده است تا درست مطابق دستورهای او و در چارچوبی که او تعیین میکند، قانون وضع کنند و سرپرستی امور مردم را بر عهده گیرند.
به همین جهت، آنچه تحت نام علمیه حقوق بشر یا قوانینی که در سطح بینالملل در جهان امروز مطرح میشود، اعتباری ندارد؛ چراکه اولاً، حاصل فکر و تصمیمگیری عدهای از انسانهای کماطلاعی است که هیچ بهرهای از معارف الهی و ادیان آسمانی نبردهاند؛ ثانیاً، این افراد، در عمل، گرفتار انواع معاصی و بیبندوباریهای اخلاقی و رفتاریاند؛ ثالثاً، دستنشاندة جمعی از جهانخواران شیطانصفتیاند که هدف آنها جز استثمار و بهرهکشی ظالمانه از تمام ملل جهان نیست. بهترین نشانه بیاعتباری این قوانین، تضاد آشکار آنها با قوانین الهی است که نتیجهاش، تعطیلی احکام و ادیان الهی است. درعینحال، آنها این قوانین ناقص و ابتر را حتی بالاتر از قوانین الهی و متون مقدس الهی میدانند. این همه، حاصل جهالت در بُعد شناخت و عناد و لجبازی در بُعد عمل و رفتار است. بسیاری از این افراد و گروهها جاهلند و بسیاری نیز میدانند، ولی در مقام عمل، براثر گناه و آلودگی به انواع مفاسد اخلاقی و رفتاری، نفسشان پذیرای حقایق نیست و در برابر آن صفآرایی میکنند. درنتیجه، خداوند نور هدایت را از آنها برمیدارد و آنها را در باتلاق جهل و ضلالت تنها میگذارد. این افراد و گروهها کسانی هستند که با تبعیت از هواهای نفسانی و شیطان، به جنگ خداوند رفته، و بهسختی دچار شکست
شدهاند، بهگونهایکه هیچ راه نجاتی برای آنها تصور نمیشود: بَلِ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَهْوَاءَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ فَمَنْ یَهْدِی مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِین.(1)
خداوند متعال خطاب به مؤمنان درباره منافقین میفرماید: شما چگونه میتوانید منافقینی را که خداوند گمراهشان کرده است، هدایت کنید و نجات دهید؟ درباره آنها تردید نکنید. آنها در باطنشان، کافرند و خداوند آنها را گمراه و از راه راست خارج کرده است: فَمَا لَكُمْ فِی الْمُنَافِقِینَ فِئَتَیْنِ وَاللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِمَا كَسَبُوا أَتُرِیدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَمَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلا.(2)
این احکام الهی و گزارشهای تکاندهندهای که قرآن درباره برخی کفار و منافقین به ما میهد، مخصوص فرد یا گروه خاصی نیست. همه این موارد از سنن تخلفناپذیر الهی است که درباره هر شخص و گروهی که چنین باشد، صادق است. هر فرد یا گروهی که در برابر خداوند قد علم کند و مدعی شود، سرنوشتش جز این نخواهد بود. در این صورت، اگر بهترین مضامین دعاها را در مقدسترین مکانها و مهمترین زمانها بخواند و از خداوند درخواست هدایت و حرکت در صراط مستقیم کند، هیچ ثمری نخواهد داشت؛ چون خلاف سنت الهی است. سنت تخلفناپذیر الهی، در مقام شناخت، زانو زدن در برابر حکم عقل خداداده، وحی الهی و کلمات معصومین و اهلبیت(علیهم السلام) است که حاصل عقل کامل و سلیم، و وحی الهی است، و در مقام عمل، بندهوار، تسلیم بودن در برابر این احکام.
خداوند متعال در قرآن با معرفی دین مقدس اسلام به این نکته مهم اشاره دارد که فقط کسانی را که کاملاً تسلیم امر وی و پیامبرش باشند، مفتخر به نور هدایت میکند. اگر از تسلیم شدن در برابر خداوند و دین او سر باز زنند، گمراه میشوند و
1. روم (30)، 29.
2. نساء (4)، 88.
گرفتار اعمالی زشت و ناپسند، مانند کفر به خدا و کشتار انبیا و مؤمنین خواهند شد که جز عاقبتی خطرناک در انتظارشان نخواهد بود: إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الإسْلامُ... * فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُلْ لِلَّذِینَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالأمِّیِّینَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْكَ الْبَلاغُ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَاد.(1)
سپس در آیهای دیگر، مخالفان حضرت ابراهیم(علیه السلام) را تنها سفیهان بیشخصیت و بیخردانی معرفی میکند که به حکم عقل خویش پشت پا زدند و تسلیم نفس خویش شدند. در مقابل، ابراهیم(علیه السلام)، بندهای است کاملاً تسلیم امر الهی: وَمَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَیْنَاهُ فِی الدُّنْیَا وَإِنَّهُ فِی الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ * إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِین.(2)
بنابراین، تنها گروهی که تسلیم امر الهی و پیامبران باطنی و ظاهری خداوند باشند و به او تمسک جویند، قابل هدایت و حرکت در مسیر صراط مستقیم خواهند بود: وَمَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیم.(3)
تنها این گروه میتوانند مضامین دعای مأثور از اهلبیت(علیهم السلام) را بخوانند و هنگام قرائت قصد جدی داشته باشند. در چنین شرایطی اگر بگوید: وَإِنْ مِلْنَا فِیهِ فَعَدِّلْنَا وَإِنْ زُغْنَا فِیهِ فَقَوِّمْنَا یا اگر بخواند: رَبَّنَا لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا،(4) دعا، دعای واقعی و قابل استجابت خواهد بود. چون همه شرایط استجابت فراهم است و هیچ مخالفتی نیز با سنن و قوانین الهی ندارد.
توجه داشته باشیم که ما به تبعیت از امام سجاد(علیه السلام)، در این دعاها از خداوند
1. آل عمران (3)، 19ـ20.
2. بقره (2)، 130ـ131.
3. آل عمران (3)، 101.
4. آل عمران (3)، 8.
میخواهیم تا ما را از انحرافات حفظ كند. مقصود از این تحفظ آن است که فکر و اندیشه ما در مقام شناخت دچار تردید و انحراف نشود و اراده و عزم ما در مقام عمل، سست و لرزان نگردد. از خداوند تقاضا میکنیم تا هرجا كه سست شدیم و در قدرت فكر، قدرت تصمیمگیری و قدرت عمل، دچار ضعف شدیم، ضعف ما را جبران كند. اگر براثر اشتباههایی، خیال استقلال در برابر خداوند به سرمان زد و به غلط، خود را توانمند پنداشتیم، هیچكاره بودن ما را به ما بفهماند. این حقیقت را به ما بفهماند که اگر او نبود، هر آن، توفان هوای نفس و شیطان، ما را از هستی، ساقط میکرد و به دیار نیستی میفرستاد. به ما بفهماند که دشمن خستگیناپذیرش یعنی شیطان، دائماً مترصد فرصت است تا بر ما چیره، و بر اندیشه و افکار و اراده ما سیطره و احاطه پیدا کند: وَإِنِ اشْتَمَلَ عَلَینَا عَدُوُّكَ الشَّیطَانُ فَاسْتَنْقِذْنَا مِنْه.
البته رفاقت شیطان با انسانها همیشه یکسان نیست. گروهی از مردم دائماً قرین و همراه شیطانند. آنها کسانیاند که از یاد خداوند محرومند: وَمَنْ یَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِین.(1)
وقتی انسان از یاد خدا روی گرداند و خود را از برکات آن محروم کند، خود خداوند، رفیقانی از شیاطین برای وی مقرر میفرماید تا او و شیاطین همیشه با هم مأنوس و همدم باشند. این رفقا هر آنچه را از مظاهر دنیا در پیرامون اوست، برایش زینت میدهند و قلبش را به آن مشغول میدارند. عاقبت چنین انسانها و اجنهای جز خسران و شکست نخواهد بود: وَقَیَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَاءَ فَزَیَّنُوا لَهُمْ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَحَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَالإنْسِ إِنَّهُمْ كَانُوا خَاسِرِین.(2)
1. زخرف (43)، 36.
2. فصلت (41)، 25.
وقتی چنین شد، طبیعی است که جز زندگی تلخ و ناگوار در دنیا و عذاب الیم و دائم در آخرت چیزی نصیب انسان نخواهد شد: وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْكا.(1)
در مقابل، گروهی از انسانهای مؤمن و باتقوا هستند که براثر مراقبتهای دائم، وجود پاک و مطهر خویش را از هر نوع آلودگی به شیاطین حفظ کردهاند و شیاطین نیز به درون قلبشان راهی ندارند. درعینحال، شیاطین آرام نمیشوند و هر از چند گاهی، گذرشان به آنها نیز میافتد. قرآن در مقام ستایش این عده از پارسایان میفرماید: هرگاه شیاطین دورهگرد به آنها نزدیک میشوند و از کنارشان میگذرند و تماس اندکی با آنها برقرار میکنند، آنها به یاد خدا میافتند تا به مدد الهی، پاکی و طهارت خویش را همچنان محفوظ دارند و به وساوس شیطانی آلوده نگردند: إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُون.(2)
خداوند متعال بهخاطر مراقبت شدیدی که این گروه از انسانهای باتقوا دارند و با یاد خدا درصدد نجات دادن خویش هستند، از همان لحظه، به برکت یاد خدا، بصیرت و بینایی فوقالعادهای به آنها عنایت میکند تا چراغ راهشان باشد و از لغزشها مصونشان بدارد.
چه نیکو و پسندیده است که انسان روحیه متذکر شدن به یاد خدا و پناه بردن به او هنگام احساس خطر را در خود زنده کند. اگر چنین شد، آن وقت به این دستور قرآنی بهراحتی عمل خواهد کرد که: وَإِمَّا یَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیم.(3)
1. طه (20)، 124.
2. اعراف (7)، 201.
3. اعراف (7)، 200.
هنگام حمله شیطان و القا و وسوسه او، جز پناه بردن به خداوند راه چارهای نیست. کید و وسوسه شیطان فقط در مقابل خداوند، حقیر و ضعیف است. اگر یاری خداوند نباشد، باارادهترین و سرسختترین انسانها نیز گاه در برابر کید و مکر شیطان تسلیم خواهند شد. اگر این روحیه در انسان ایجاد شود، آنگاه بهراحتی در مواقع احساس خطر چنین از خداوند تقاضای کمک خواهد کرد: وَإِنِ اشْتَمَلَ عَلَینَا عَدُوُّكَ الشَّیطَانُ فَاسْتَنْقِذْنَا مِنْه.