کتاب صوتی

پیوستاندازه
Audio icon معرفی کتاب «صهبای حضور»1.69 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ مقدمه معاونت پژوهش2.74 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ دعا4.74 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ مقدمه2.1 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه اول10.64 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه دوم8.4 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه سوم10.7 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه چهارم8.95 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه پنجم7.99 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه ششم7.29 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه هفتم7.18 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه هشتم9.35 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه نهم13.39 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه دهم6.92 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه یازدهم11.8 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه دوازدهم12.39 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه سیزدهم9.5 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه چهاردهم15.47 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه پانزدهم16.53 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه شانزدهم13.63 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه هفدهم12.31 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه هجدهم12.35 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه نوزدهم12.65 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیستم19.82 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیست‌و‌یکم14.48 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیست‌و‌دوم16.16 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیست‌و‌سوم8.62 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیست‌و‌چهارم14.08 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیست‌و‌پنجم11.32 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیست‌و‌ششم8.32 مگ
Audio icon کتاب صوتی «صهبای حضور»؛ جلسه بیست‌و‌هفتم9.48 مگ

جلــسه سیــزدهم

 

 

جلــسه سیــزدهم

 

 

 

 

وَوَفِّقْنَا فِیهِ لِأَنْ نَصِلَ أَرْحَامَنَا بِالْبِرِّ وَالصله، وَأَنْ نَتَعَاهَدَ جِیرَانَنَا بِالْإِفْضَالِ وَالْعَطِیَّةِ، وَأَنْ نُخَلِّصَ أَمْوَالَنَا مِنَ التَّبِعَاتِ، وَأَنْ نُطَهِّرَهَا بِإِخْرَاجِ الزَّكَوَاتِ، وَأَنْ نُرَاجِعَ مَنْ هَاجَرَنَا، وَأَنْ نُنْصِفَ مَنْ ظَلَمَنَا، وَأَنْ نُسَالِمَ مَنْ عَادَانَا حَاشَی مَنْ عُودِی فِیكَ وَلَكَ، فَإِنَّهُ الْعَدُوُّ الَّذِی لَا نُوَالِیهِ، وَالْحِزْبُ الَّذِی لَا نُصَافِیه؛ پروردگارا، ما را در این ماه مبارک توفیق ده تا با نیکی فراوان و بخشش، به خویشان خود نیکی کنیم و با احسان و عطا از احوال همسایگانمان جویا شویم و اموال و دارایی‌مان را از مظالم و آنچه از راه ستم به دیگران به دست آمده است، پالایش كنیم و آن را با دادن زكات‌ها پاك كنیم. به ما توفیق ده تا به کسی که از ما دوری گزیده است، بازگردیم و به کسی که به ما ستم روا داشته است، با انصاف و عدلْ رفتار، و با کسی که به ما دشمنی کرده است، آشتی کنیم، مگر کسی که در راه تو و برای تو با او دشمنی شده باشد؛ او دشمنی است که او را دوست خود نمی‌گیریم و از حزب و گروهی است که با او دلی پاک نخواهیم داشت.

قرآن، کتاب هدایت است، نه رساله عملیه

امام سجاد(علیه السلام) در ادامه فرازهای گذشته دعا، به مباحثی درباره کیفیت ارتباط با خویشان و ارحام، دوستان، دشمنان، مسائلی مربوط به ادای زکات و انفاق‌ها و صدقات واجب و مستحب و نیز تأثیری که ادای این نوع انفاق‌ها در خودسازی و تقرب انسان دارد، اشاره فرمودند. از بیان مبارکشان به اهمیت بسیار زیاد ادای حقوق

و وظایف مالی در شریعت مقدس اسلام و نیز نقش آن در تزكیه انسان می‌توان رهنمون شد. در اسلام، به‌ویژه در قرآن کریم، بر این مسائل بسیار تأکید شده است.

قرآن، کتاب تربیت و هدایت است. خداوند در این کتاب گران‌سنگ آسمانی به مجموعه‌ای از رفتارها یا خُلقیات سفارش یا امر می‌کند. هریک از این امور سطوح و مراتب مختلفی دارند، و به همین جهت، فقهای عظام بر اساس این اوامر الهی در قرآن گاه به وجوب حکم کرده‌اند و گاه به استحباب. نواهی الهی در قرآن نیز چنین است. این‌طور نیست که هر امر قرآنی به نظر فقیه، واجب باشد یا هر نهی قرآنی بر حرمت دلالت کند. علاوه بر این، گاه برخی از عناوین مطرح‌شده در قرآن، مصادیق متعددی دارد که بعضی از آنها واجب، و بعضی دیگر، مستحب است. در روایات نیز چنین است. حتی لفظ واجب در روایات، اعم از واجب اصطلاحی در فقه است.

چه‌بسا در روایات، به وجوب اموری تصریح شده یا بیان امام(علیه السلام) به‌گونه‌ای است که وجوب از آن برداشت می‌شود، در صورتی كه در مواردی، یقیناً واجب فقهی نیست و در موارد دیگر، فی‌الجمله اختلافی است. برای مثال، وجوب غسل جمعه، اختلافی است و اغلب فقهای قدیم و معاصر، با وجود تأکیدهای زیاد در لزوم انجام دادن آن و بیان آثار و برکات بسیار برای آن در روایات، به وجوب آن حکم نداده‌اند، و تنها برخی از فقهای عظام شیعه، دراین‌باره فتوا به احتیاط داده‌اند. یا بیش از دیگر امور به ذکر صلوات بر پیامبر و اهل‌بیت(علیهم السلام)، سفارش شده است. تا جایی که در برخی روایات، هنگام شنیدن نام مبارک پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله)، ذكر صلوات، واجب شمرده شده است. در برخی نقل‌ها هم تأكید شده است اگر كسی نام آن بزرگوار را بشنود و صلوات نفرستد، گرفتار عقوق اهل‌بیت(علیهم السلام) خواهد‏ شد.

در تمام این موارد، از این تعابیر، در ظاهر، لزوم و وجوب استنباط می‌شود، اما هیچ‌گاه به معنای وجوب فقهی نیست. تعابیر و واژگان قرآنی، اصطلاحات عام‏‌تری

است. قرآن، کتاب جامعی است که با وجود بیان بسیاری از مسائل مربوط به هدایت و تربیت انسان، مانند یک رساله عملیه یا یک کتاب حقوق نیست تا احکام همه مسائل را به‌صورت مجزا بیان کند. گو اینکه این مسائل و احکام نیز از لابه‌لای آیات شریفه‌اش قابل استفاده است. به همین جهت، روش تربیتی و هدایتی قرآن چنان است که گاه در کنار بیان یک حکم فقهی و حقوقی، دستور اخلاقی، توصیه به تقوا، نهیب اخلاقی، انذار، بشارت، موعظه و نصیحت را هم بیان کرده است. در بیانات اهل‌بیت(علیهم السلام) نیز همین رویه و روش تربیتی به کار رفته است. خالق متعال، خود، بهتر می‌داند که با مخلوقش چگونه صحبت کند و کدام شیوه تربیتی و هدایتی در وی مؤثرتر است.

البته از‌آنجا‌که همه بندگان خداوند با پیچیدگی‌های احکام الهی، آشنا نیستند، تلاش دانشمندان مسلمان به‌ویژه فقهای بزرگوار به کمک آنها می‌آید و با استفاده از منابع دینی، به‌ویژه کتاب خدا و روایات اهل‌بیت(علیهم السلام)، احکام الهی را استنباط می‌کنند و در اختیار خلق خدا قرار می‌دهند. اگر این زحمات و تلاش‌های فقها نبود، چه‌بسا افرادی هیچ‌گاه راه را از چاه تشخیص نمی‌دادند و به بیراهه و گمراهی گرفتار می‌شدند. رساله‌های عملیه فقهای عظام‚، کتبی منضبط برای بیان احکام الهی است تا انجام عمل را بر مکلفین آسان گرداند. با این حال، هیچ‌کدام از این رساله‌ها، کتاب دستورالعمل اخلاقی و تربیتی نیست.

این ویژگی انحصاری قرآن است که همه این مسائل را با هم بیان فرموده است. سرتاسر آیه شریفه 36 سوره مبارکه نساء(1) که پیش‌از‌این به آن اشاره شد، بیان


1. وَاعْبُدُوا اللّهَ وَلا تُشْرِكُوا بِهِ شَیْئاً وَبِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَبِذِی الْقُرْبی وَالْیَتامی وَالْمَساكِینِ وَالْجارِ ذِی الْقُرْبی وَالْجارِ الْجُنُبِ وَالصّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَما مَلَكَتْ أَیْمانُكُمْ إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالاً فَخُورا (نساء، 36).

توصیه‌های اخلاقی و تربیتی است. با این حال، بعضی از احکام، وجوب و حرمت فقهی است و برخی غیر فقهی. مثلاً هم‌سفری که تنها چند صباحی با ما همراه بوده است، دارای حقوقی بر ماست و باید در قبال او احساس مسئولیت کنیم، اما این حقوق و وظایف و تکالیف به‌هیچ‌روی با حق پدر و مادر و وظایف ما در قبال ایشان یک‌سان نیست. احسان به والدین، تكلیف واجبی است که در عرض پرستش و عبادت خدا و نفی شرك قرار دارد. همچنین ارحام و خویشان، همسایگان، دوستان و رفقا، هرکدام که به نوعی با ما در ارتباط هستند و در نظام فقهی، حقوقی، تربیتی و اخلاقی اسلام برای آنها حقوقی، و برای ما در قبال آنها تکالیفی معین شده است، هیچ‌گاه دارای حقوق مساوی نیستند و تکالیف ما نسبت به آنها یک‌سان نیست. البته شیوه قرآن و بسیاری از روایات و بیانات اهل‌بیت(علیهم السلام)، بیان همه این امور در کنار هم است. این شیوه در دیگر کتاب‌ها نظیر رساله‌های عملیه، مرسوم نیست. هیچ‌کدام از رساله‌های عملیه فقها درباره توصیه‌ها و تکالیف اخلاقی و دستورالعمل‌های تربیتی سخنی ارائه نکرده‌اند.

لزوم تخصص داشتن در رجوع به روایات

به دلیل اینکه در قرآن و روایات معصومین(علیهم السلام)، مباحث مختلفی در کنار هم مطرح شده است، کسانی مجاز به مراجعه به آیات شریفه قرآن و روایات و اقتباس از آنها هستند که اهل آن بوده و تخصص مورد نیاز را داشته باشند. روایات معصومین(علیهم السلام) همچون قرآن کریم دارای محکم و متشابه، مطلق و مقید، عام و خاص و تضاد و تعارض‌های ظاهری فراوان است. بازشناسی این موارد از هم و بهره بردن صحیح از هر‌کدام، کار هرکس نیست. با این وصف، اگر کسی بدون تخصص و علم لازم و کافی بخواهد به سراغ آیات قرآن و روایات برود، نتیجه‌ای جز گمراهی و تباهی نخواهد داشت. بسیاری از ایرادهایی که برخی انسان‌های جاهل بر دین مقدس

اسلام و بعضاً بر آیات شریفه قرآن یا بیانات و سیره مبارکه معصومان(علیهم السلام) وارد می‌سازند، به دلیل جهل به این امور است.

مثلاً فرض کنید کسی درباره حقوق و تکالیف زن و شوهر به سراغ آیات قرآن و روایات برود. از سویی به مطالبی برخواهد خورد که بر حاکمیت مرد در خانه و حتی دستور به اطاعت زن از مرد و مسائلی از این قبیل دلالت دارد. پس مرد خانه باید دستور دهد و زن اطاعت کند. مرد بخواهد و زن تمکین نماید. در هر صورت، زن باید مرد را راضی نگه دارد تا خدایش از وی راضی و خشنود گردد. از سویی دیگر، مطالبی را مشاهده خواهد کرد که نتیجه‌اش، عدم جواز تحمیل بسیاری از این امور از ناحیه مرد به همسرش است. مثلاً مرد نمی‌تواند همسرش را به شیردهی به فرزندش مجبور کند یا زن، مجبور به کار در خانه نیست.

هر دو طرف این امر ‌و ‌نهی‌ها، احکام الهی است. کسی که متخصص نبوده، از زوایای ظریف و دقیق موجود در آیات و روایات، و ضوابط استفاده از این منابع عالی الهی، آگاه نباشد، بین این امور، تعارض و تضاد بسیاری مشاهده خواهد کرد، یا در مرحله عمل، در برخورد با این مسائل، تنها بخشی را انتخاب می‌کند که مطابق میل و هوای نفسش باشد یا تفسیری مطابق میل خویش ارائه می‌دهد.

بسیاری از خانواده‌ها، همسران، فرزندان، مسئولان و دست‌اندرکاران امر تعلیم و تربیت و فرهنگ جامعه، معلمان، مربیان، رهبران و هادیان فکری جامعه، مؤلفان و مدرسان گاه به ساده‌ترین و پیش‌پاافتاده‌ترین وظایف دینی خود واقف نیستند. درنتیجه، در مرحله عمل، متوقف یا دچار انحراف از مسیر و گمراهی خواهند شد. در چنین اوضاعی، نه‌تنها مشکلی حل نخواهد شد، بلکه گاه به دلیل عملکردهای افراطی و تفریطی و اختلاط با فرهنگ‌های انحرافی و نادرست بیگانه، وضع بدتر می‌شود و بدعت‌گذاری‌های نادرستی انجام خواهد شد. این وضع تا جایی پیش می‌رود که نظر بسیاری از متدینین به‌ویژه جوانان درباره احکام دین تغییر کرده و به

این نتیجه غلط رسیده‌اند که دین و احکام دین در جامعه امروز قابل اجرا نیست و باید به سراغ فرهنگ‌ها و ارزش‌های غربی و امروزی‌تر رفت.

تلاش اندیشمندان و علمای مسلمان این است که با دوری از افراط و ‌تفریط‌ و پرهیز از بدعت‌گذاری‌، اسلام ناب را از منابع اصیل دینی استخراج، و به نیازمندان ارائه کنند. این عزیزان در این راه، یعنی فهم درست محتوای دین و امانت‌داری و انتقال صحیح آن به مؤمنان و جامعه تشنه معارف اصیل دینی، متحمل رنج و زحمت فوق‌العاده‌ای شده‌اند. اگر تلاش‌های آن بزرگواران نبود، نسل امروز از این منابع عظیم الهی، محروم می‌ماند.

مشکلات و معضلات بسیاری که امروزه متوجه مسلمانان و خانواده‌های آنها و کل جامعه اسلامی است، نیاز به تحقیقات عمیق، ژرف‌اندیشی در مسائل و ارزش‌های دینی و کشف دستورها و احکام مورد نظر دین مقدس اسلام به وسیله علما و دانشمندان متخصص و اهل فن از منابع اصیل اسلامی، یعنی قرآن کریم، روایات و سیره مبارکه اهل‌بیت(علیهم السلام) را دوچندان کرده است.

لزوم توجه فوق‌العاده به والدین و خویشان

پیش‌از‌این اشاره شد که یكی از مسائل مهمی كه در فقه، اخلاق و دیگر علوم انسانی به آن توجه شده و در قرآن کریم و روایات، بر آن بسیار تأکید شده، برّ و احسان به والدین است. این مسئله در اسلام، از مهم‌ترین و به تعبیر فقها، از اوجب واجبات است. درجه اهمیت این مسئله تا حدی است که در آیات شریفه قرآن، درست بعد از دستور به پرستش و عبادت خداوند و نهی از شرک‌ورزی به خداوند، به احسان و برّ به پدر و مادر امر شده است.(1) همچنین به بیان پیامبر گرامی اسلام(صلى الله علیه وآله) و


1. ...لا تَعْبُدُونَ إلاَّ اللَّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا... (بقره، 83)؛ وَاعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِكُواْ بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا... (نساء، 36)؛ ...أَلاَّ تُشْرِكُواْ بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا... (انعام، 151) و وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا... (اسراء، 23).

معصومین(علیهم السلام)، خداوند برای کسانی که براثر نافرمانی از پدر و مادر و عدم مراعات حقوقشان، گرفتار نفرین و عاق ایشان شوند، عقوبت سختی تدارک دیده است.(1) موضوع دیگری که در اسلام به آن بسیار توجه شده است، صله رَحِم و حفظ ارتباط با خویشاوندان و احسان به آنهاست. بر این مسئله هم در آیات و روایات تأکید شده. تا جایی که گفته شده است رحِم به عرش الهی متصل است.(2)


1. عَنْ مُحَمَّدِ ‌بن ‌فُرَاتٍ عَنْ أَبِی جَعْفَر(علیه السلام) قَالَ: قَال رَسُولُ اللَّه(صلى الله علیه وآله) فِی كَلَامٍ لَهُ: إِیَّاكُمْ وَعُقُوقَ الْوَالِدَیْنِ. فَإِنَّ رِیحَ الْجَنَّةِ تُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ أَلْفِ عَامٍ وَلَا یَجِدُهَا عَاقٌّ وَلَا قَاطِعُ رَحِمٍ وَلَا شَیْخٌ زَانٍ وَلَا جَارُّ إِزَارِهِ خُیَلَاءَ. إِنَّمَا الْكِبْرِیَاءُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِین ابی‌جعفر محمدبن‌یعقوب‌بن‌اسحاق الکلینی الرازی، اصول كافی، ج2، ص349). در روایتی دیگر چنین فرموده‌اند: عَنِ ابن ‌عَبَّاس قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّه(صلى الله علیه وآله): ...فَإِذَا كَانَتْ لَیْلَةُ الْقَدْرِ أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ جَبْرَئِیلَ فَهَبَطَ فِی كَتِیبَةٍ (كَبْكَبَةٍ) مِنَ الْمَلَائِكَةِ إِلَى الْأَرْضِ وَمَعَهُ لِوَاءٌ أَخْضَرُ فَیَرْكُزُ اللِّوَاءَ إِلَى ظَهْرِ الْكَعْبَةِ وَلَهُ سِتُّمِائَةِ جَنَاحٍ مِنْهَا جَنَاحَانِ لَا یَنْشُرُهُمَا إِلَّا فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ فَیَنْشُرُهُمَا تِلْكَ اللَّیْلَةَ فَیُجَاوِزَانِ الْمَشْرِقَ وَالْمَغْرِبَ وَیَبِیتُ جَبْرَئِیلُ وَالْمَلَائِكَةُ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ فَیُسَلِّمُونَ عَلَى كُلِّ قَائِمٍ وَقَاعِدٍ وَمُصَلِّی [مُصَلٍ‏] وَذَاكِرٍ وَیُصَافِحُونَهُمْ وَیُؤَمِّنُونَ عَلَى دُعَائِهِمْ حَتَّى یَطْلُعَ الْفَجْرُ فَإِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ نَادَى جَبْرَئِیلُ یَا مَعْشَرَ الْمَلَائِكَةِ الرَّحِیلَ الرَّحِیلَ فَیَقُولُونَ یَا جَبْرَئِیلُ فَمَا ذَا صَنَعَ اللَّهُ تَعَالَى فِی حَوَائِجِ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّد(صلى الله علیه وآله) فَیَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى نَظَرَ إِلَیْهِمْ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ فَعَفَا عَنْهُمْ وَغَفَرَ لَهُمْ إِلَّا أَرْبَعَةً قَالَ فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّه(صلى الله علیه وآله) مُدْمِنُ الْخَمْرِ وَالْعَاقُّ لِوَالِدَیْهِ وَالْقَاطِعُ الرَّحِمِ وَالْمُشَاجِنُ [الْمُشَاحِنُ‏] (محمدباقر مجلسی، بحار الانوار لجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهارابی‌محمد حسن دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ترجمه عباس طباطبایی، ج1، ص196).

2. عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّه(علیه السلام) قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ: إِنَّ الرَّحِمَ مُعَلَّقَةٌ بِالْعَرْشِ تَقُولُ: اللَّهُمَّ صِلْ مَنْ وَصَلَنِی وَاقْطَعْ مَنْ قَطَعَنِی وَهِیَ رَحِمُ آلِ مُحَمَّدٍ وَهُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ: «وَالَّذِینَ یصِلُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یوصَل» وَرَحِمُ كُلِّ ذِی رَحِم (ابی‌جعفر محمدبن‌یعقوب‌بن‌اسحاق الکلینی الرازی، اصول كافی، ج2، ص151).

حال سؤال این است که فرزندان باید چه‌کار کنند تا از محسنین و بارّین به ارحام و خویشاوندان، به‌ویژه پدر و مادر باشند؟ از چه اموری بپرهیزند تا به عقوبت سنگین عاق والدین گرفتار نشوند؟ مسئله مهم صله رحم را چگونه باید مراعات کرد؟ مصادیق آن کدام است؟ متأسفانه، تحقیقات عمیق کمتری در این زمینه انجام گرفته است. مثلاً در اسلام، ایذای والدین، حرام است. هر‌نوع رفتاری که فرزند انجام دهد و پدر و مادر از آن رفتار، آزرده و ناراحت شوند، حرام است.

این مسئله، مشغولیت ذهنی و سؤال غالب جوانان ماست که اختلاف نسل‌ها، تفاوت اعتقادی و ارزشی، اختلاف سلیقه‌های موجود بین پدر و مادر و فرزندان، تفاوت در سطح علم و آگاهی و گاه ناآگاهی پدر و مادر از برخی امور جدید و مسائل روز و توقع‌های بالا و گاه نابجای بعضی از پدران ‌و ‌مادران از فرزندان باعث می‌شود تا فرزندان در موارد بسیاری با والدین خود اختلاف و کشمکش داشته باشند؛ چون رعایت همه امور مورد انتظار پدر و مادر برای فرزندان آسان نیست و آنها را در تنگنا قرار می‌دهد. در چنین اوضاع و شرایطی چه باید کرد؟ حتی جوانانی که به احکام حقوقی و اخلاقی اسلام درباره پدر و مادر اعتقاد داشته و درصدد انجام آن باشند، این سؤال را دارند که چه باید کرد تا هم حقوق و احترام لازم به آنها از جانب ما رعایت شود و هم ما در تنگنا و مشقت نباشیم؟

البته جوانان برای رفع این مشکل باید تدبیری بیندیشند و طوری زمینه‌سازی کنند كه توقع و انتظار بیش‌از‌اندازه و غیرقابل تحمل برای والدین ایجاد نشود. مثلاً با زمینه‌سازی صحیح ضمن حفظ اکرام و احترام لازم، با زبان خوش به آنها بفهمانند كه توانایی انجام همه این كارها را ندارند. یا از طرح برخی اموری که توقع ایجاد خواهد کرد، اجتناب کنند. وعده‌هایی ندهند که در صورت ترک آن یا عدم امکان برآوردن آن موجب آزردن ایشان شود. گو اینکه ایذای والدین، بالاتفاق، حرام است،

اما اطاعت از والدین نیز در هر امری، بالاتفاق واجب نیست. البته بعضی از فقها با توجه به تأکیدات آیات قرآن و روایات در باب لزوم رعایت ادب در برابر پدر و مادر، فتوا داده‌‌اند که اگر فرزندی در حال اقامه نماز مستحبی است و پدر و مادرش او را صدا زدند و از او تقاضایی داشتند، باید نمازش را قطع کند و پس از قضای حاجت آنها به نماز مستحبی‌اش برگردد. البته اگر شرایط به‌گونه‌ای است كه با قطع نکردن نماز نیز احترام و مراعات حال آنها ممکن است و ایذایی صورت نخواهد گرفت، دیگر قطع نماز لزومی ندارد. بنابراین، همین‌که فرزندی، چه با زمینه‌سازی قبلی و چه با عذرخواهی و جبران بعدی، مانع ایذای والدین شود و وظیفه خود را در باب احترام و احسان والدین انجام دهد، کافی است. اگر این‌طور نبود، یا نهی صریح پدر و مادر را به همراه داشت، یا فرزند می‌دانست که بعداً نیز رضایت نخواهند داد، اطاعت امر و پیش‌گیری از ایذای آنها در این موارد بر فرزند واجب است.

نکته دیگر این است که احسان به والدین لزوماً کمک مالی نیست. گو اینکه كمك مالی به پدر و مادر، به‌خصوص اگر نیازمند باشند، قطعاً از بهترین مستحبات، و در مواردی که آنها نیازمندند و فرزند دارا باشد، بر فرزند واجب است. در چنین شرایطی، پدر و مادر، واجب‌النفقه فرزندند و بر فرزند واجب است تا از مال خود، پدر و مادرش را بی‏نیاز كند.

شبیه این مسائل درباره رحِم و خویشاوندان نیز مطرح است. اسلام به مسلمانان حکم کرده است که کاری کنند تا ارتباط بین خویشان قطع نشود. خویشان و ارحام باید به دنبال اتصال و ارتباط بیشتر بین خودشان باشند. به نظر همه فقها، قطع رحم ـ یعنی اینکه انسان کاری کند كه موجب قطع ارتباط با خویشان شود ـ حرام است. البته هر‌چه خویشاوندی به انسان نزدیک‌تر باشد، مسئولیت انسان در قبال او، بیشتر

خواهد بود. به همین جهت، پدر و مادر در رأس هِرَم و سپس برادر و خواهر، و در مرتبه بعدی، دیگر بستگان و خویشان قرار دارند. برای اینکه قطع رحم نشود، انسان باید کاری کند که عرفاً بگویند او از رحم خویش نبریده و با آنها در ارتباط است.

اینکه چگونه باید این اتفاق بیفتد و انسان باید چه کارهایی را در این راستا انجام دهد، در اوضاع و شرایط مختلف، فرق می‌كند و در هر اقلیمی و هر فرهنگی، انواع گوناگون و متنوعی از مصادیق ارتباط بین مردم شایع است. از سلام و علیک ساده یا حتی یک تلفن یا پیام ساده تلفنی گرفته تا رفت‌و‌آمدهای خانوادگی و روابط بسیار نزدیک، طیف وسیعی از انواع ارتباطات انسانی و فامیلی است. کمک مالی نیز می‌تواند یکی از این انواع متفاوت باشد. به‌ویژه اگر رحم انسان، نیازمند باشد، لزومش شدیدتر، و احتمال وجوبش قوی‌تر است. اگر انسان از همه این انواع متفاوت، پرهیز و کوتاهی کند، به‌گونه‌ای‌که عرفاً گفته شود او از رَحِم خویش بریده، مرتکب گناه و عمل حرام شده است.

نکته دیگر که شاید امروزه سؤال بسیاری از خانواده‌ها و افراد متدین باشد، ارتباط و آمد‌و‌شد با خویشاوندانی است که مسائل شرعی را مراعات نمی‌کنند. آیا با چنین افرادی هم به دلیل رحِم و خویشاوند بودن باید ارتباط داشت؟ مثلاً حجاب و محرم و نامحرم را مراعات نمی‌کنند یا از گوش دادن به موسیقی‌های حرام و مبتذل و نگاه کردن به فیلم‌های حرام پرهیز ندارند. در چنین مواردی چه باید کرد؟

شاید یکی از راه‌حل‌ها برای پرهیز از حرام و نیز حفظ ارتباط با چنین بستگانی این باشد که ارتباط با آنها محدود شود. مثلاً در فرصتی کوتاه انجام شود، یا جوانان خانواده با چنین افراد و خانواده‌هایی نشست‌و‌برخاست نداشته باشند، یا ارتباط، بسیار محدود و با کنترل بیشتر انجام شود. در صورتی که این تدبیرها امکان نداشت، رفت‌و‌آمدهای حضوری ترک شود و به ارتباط‌های تلفنی و نامه‌ای و ارسال هدیه اکتفا شود.

در هر صورت، ارتباط باید به‌گونه‌ای باشد که انسان به گناه آلوده نشود. یعنی اگر رفت‌و‌آمد با این‌گونه افراد و خانواده‌هایی که اهل فسق و معصیت هستند، باعث لطمه‌ای به انسان نشود و او را آلوده نکند، یا رفت‌و‌آمدها، مهر تأییدی بر انحراف و اشتباه آنها به‌حساب نیاید، ایرادی نخواهد داشت. چه‌بسا صله رحم و رفت‌و‌آمد افراد مؤمن با چنین افراد و خانواده‌هایی و احیاناً بیان مطالب و نصایحی و نشان دادن حسن نیت و خیرخواهی یا مشاهده رفتار خوب و نیکویی از مؤمنین، خود به‌تدریج، اثر مثبتی در آنها بر جای بگذارد و آنها را آرام‌آرام به احکام الهی، خوش‌بین و به رعایت احکام شرعی علاقه‌مند کند.

در این صورت، صله رحم با چنین افراد و خانواده‌هایی، نه‌تنها عیب نیست، بلکه وجوب مضاعف خواهد داشت؛ چون هم صله است و هم نوعی امر‌به‌معروف و نهی‌از‌منكر. اگر چنین نشد و این رفت‌و‌آمدها زمینه آلود شدن به گناه را در خود انسان به‌خصوص جوانان فراهم کند یا باعث تشویق و تأیید کار ناشایست آنها شود، قطع ارتباط لازم است.